مستیم درد منو دیگه دوا نمیکنه....
غم با من زاده شده ..منو رها نمیکنه..... منو رها نمیکنه....منو رها نمیکنه
شب که از را ه ممیرسه ..غربت هم با هاش میاد ..ت و ی کوچه های شب باز صدای پاش میاد...
من غمای کهنمو بر میدارم که توی میخونه ها جا بزارم میبینم یکی میاد از میخونه ..
زیر لب مستونه آواز میخونه .... "مستیم درد منو دیگه دوا نمیکنه....غم با من زاده شده ..منو رها نمیکنه..... منو رها نمیکنه....منو رها نمیکنه