من صبورم اما ...
به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم
یا اگر شادی زیبای تو را ، به غم غربت چشمان خود می بندم
من صبورم اما ...
چقدر با همه ی عاشقیم محزونم ! و به یاد همه ی خاطره های گل سرخ
مثل یک شبنم افتاده ز غم مغمومم
من صبورم اما ...
بی دلیل از قفس کهنه شب می ترسم
بی دلیل از همه تیرگی تلخ غروب و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند می ترس
من صبورم اما ...
آه ... این بغض گران صبر چه میداند چیست ...