رجایی اشکان
پسندها
15,555

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره


  • عاشق میگه : اگه اتفاقی واست بیفته ؛ میمیرم !
    اما ….
    یه رفیق میگه : اگه بمیرم هم نمیذارم اتفاقی برات بیفته!...
    ‌ بودنِ بعضی از آدما شبیه ساعت شنیه؛

    داریشون، کنار خودت داریشون، توو دستات داریشون،

    اما هر لحظه حجمِ نبودنشون زیاد و زیاد تر میشه،

    و تو هیچ کاری از دستت برنمیاد

    جز اینکه فقط تماشا کنی و ببینی کی آخرین دونه ی شن پایین میفته، آخرین بهونه ی بودن.

    بعد اگه هم بخوای ساعت شنی رو زیر و رو کنی

    تا واسه چند لحظه هم که شده

    دوباره بودنشونو به دست بیاری

    تازه میفهمی که فقط انبوهی از "نبودن" ها رو زیر و رو کردی
    نمی‌گیرد کسی همچون نفس
    در سینه جایت را
    چه باشی چه نباشی
    دائما دارم هوایت را

    #جواد_منفرد
    آنـقـدر دلـم

    از رفـتـنـت بـــــد شکـسـت

    کـه نـمـیـدانـم وقـتـی بـیـایـی،

    کدام تکه‌اش خـوشحال خواهدشد!
    ﺁﺩﻡ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺩﺍﺭ …
    ﺩﯾﮕﻪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ …
    ﺍﻭﻥ ﺁﺩﻡ ﺳﺎﺑﻖ ﻧﻤﯿﺸﻪ …
    ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ …
    میشه مثل یه قطره اشک بعضیارو از چشمت بندازی
    ولی هیچوقت نمیتونی جلوی اشکی روبگیری که با

    رفتن بعضیا از چشمت جاری میشه ....:crying2:

    انسانها زود پشیمان مے شوند
    گاه از گفته هایشان
    گاه از نگفته هایشان
    اما سراغ ندارم کسے را
    که از"مهربانے"پشیمان شده باشد
    خوشا به حال آنانکه خوب مے دانند
    "مهربانے" منطقےترین گفت و گوی زندگیست
    قلب"
    مهمانخانه نیست که آدمها
    بیایند ،.. دو سه ساعت یا دوسه روز درآن بمانند
    و بعد بروند....، "قلب"
    لانه ی گنجشک نیست که
    دربهار ساخته شود
    ودر پاییز
    باد آن را با خودش ببرد،... "قلب"
    راستش نمیدانم چیست... امااین را میدانم که
    فقط جای آدمهای خیلی خوب است،.... "قلب "
    چاه دلخوری نیست
    که به وقت بدخلقی ،
    سنگریزه ای بیندازی
    تا صدای افتادنش را بشنوی..! "قلب"
    آیینه ای ست که باهر شکستن،
    چندتکه میشود
    و یکپارچگی اش از هم می پاشد... "قلب"
    قاصدکی ست که اگر پرهایش را بچینی،
    دیگر به آسمان اوج نمیگیرد،.. "قلب"
    برکه ای ست که آرامشش به یک نگاه بهم میخورد،... "قلب"
    اگر بتواند کسی رادوست بدارد،
    خوبی ها و
    حتی زخم زبانهایش را
    نقش دیوارش میکند،.. حال ،
    اینکه قلب چیست، بماند...! فقط این را میدانم؛ "قلب"
    وسعتی دارد به اندازه ی حضورخدا... من حرمی مقدس تر ازقلب ،
    سراغ ندارم..... قلب تان همیشه تپنده باعشق و پر از حضور خداوند
    خسته ...
    خودخواه ...
    بی شکیب از این جهان ....
    فقط همین ها را برایم باقی گذاشته اند ....!
    با من مدارا کن ...
    بعد ها دلت برایم تنگ خواهد شد....

    سید علی صالحی
    رسیدن فردا برای هیچکس حتمی نیست،
    پس به کسانی که دوستشان دارید ابراز عشق کنید، شاید فردا هرگز نیاید.
    سلامممم
    خوبین شما ؟
    ممنون از پیامای قشنگتون..خوشحالم کردین
    یه عالمه گل

    گفت به امید دیدار
    می گویم لعنت به دیداری که تورا از من جدا کند
    گفت بفهم مرا
    می گویم لعنت به من که جز عشق هیچ نمیفهمم
    ودیگر هیچ نگفت
    من ماندم و هزار حرف ناگفته
    من ماندم و چشمانی مانده در حسرت
    من ماندم و انتظاری به بلندای زندگی، به سختی مرگ
    حرف رفتن تا زدی
    باران گرفت
    اشک تهران را درآوردی
    نرو...

    #حسین_صیامی
    هی پا به پا نکن
    که بگویم سفر بخیر
    مجبور نیستی که بمانی
    ولی نرو...!

    #مهدی_فرجی
    آقای رجایی با این خداحافظی ناراحتمون کردید خیلی خیلی خیلی:(
    وقتی کسی رو محرم اسرارت ندونی

    یعنی کسی رو نداشته باشی که بتونی تمام دردی که روسینت داره سنگینی میکنه رو بهش بگی

    وقتی تمام مشکلاتت رو سکوت میکنی و یک لبخند زورکی میشونی رولبت

    این درد

    این تنهایی

    میشه یک بغض سنگین

    که نه شونه ای برای گریه داری

    نه دستی برای نوازش

    نه پشتی برای تکیه

    وهرچی بخوای با لبخند بپوشونیش غم ته نگاهت رسوات میکنه

    دیگه اشکی هم نمیریزی

    کم کم سنگی میشی

    بی اعتماد میشی

    نمیخوای ازتنهاییت بزنی بیرون

    دیگه هیچ نگاهی گرمت نمیکنه

    حرفای عاشقانه بنظرت مسخره میاد...
    :cry:
    گفت : جمعه ها آدم خیلی دلش میگیره
    ولی از اون بدتر
    اینه که عصرِ جمعه خونه باشی و بارون بزنه.
    _گفتم : آره؛ اینجوری که آدمو خفه میکنه!
    _گفت : میدونی؟ خیلیا توو جمعه شاعر شدن!
    تو حالا چیزی توو جمعه ها نوشتی؟
    _گفتم : من جمعه ها
    رو شیشه ی بخار گرفته ی پنجره، با انگشت مینویسم :
    "لطفا یکی مرا از مرگ نجات بدهد":cry:
    هر وقت قصد می‌کنم دیگر از تو ننویسم
    باران می‌بارد …
    نغمه‌ای زمزمه می‌شود …
    کسی از تو می‌پرسد …
    خاطره‌ای جان می‌گیرد!
    و من در کشاکش این نبرد نابرابر
    همیشه مغلوب می‌شوم
    نبودنت درد می‌کند!
    درست مثل روز اول …
    شایدم کمی بیشتر

    من به دستهای خالی‌ام خیره می‌شوم
    و در ناباوری‌های بی‌رحمانه‌ی تمام روزهای نبودنت
    دست‌های خالی‌ام … جای خالی‌ات … نبودنت
    و این پاهای خسته‌ی بی‌پرسه
    درد می‌گیرد …

    عادل دانتیسم
    یه روز صبح از خواب بلند میشی و متوجه میشی
    هیچ حسی به گذشته و آدم های گذشته نداری،
    دیگه می تونی واسه همشون آرزوی خوشبختی کنی؛
    یه جور رهایی و بی احساسی کامل،
    از اون به بعد با کسی جر و بحث نمی کنی،
    به همه لبخند می زنی و از همه چیز ساده می گذری.
    مردم بهش میگن قوی شدن، اما من میگم سِر شدگی!
    بایدامشب بروم....
    من که ازبازترین پنجره بامردم این ناحیه صحبت کردم...
    حرفی ازجنس زمان نشنیدم....هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود...

    کسی ازدیدن یک باغچه مجذوب نشد........هیچکس زاغچه ای راسریک مزرعه جدی نگرفت...

    بایدامشب بروم....سهراب سپهری
    بی ﺟﻬﺖ ﺑﻪ کسی ﻧﮕﻮﻳﻴﺪ "ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ"
    ﺑﺮﺍی ﺷﻤﺎ ﺗﺮکیبی ﺍﺯ ﺩﻭ ﻛﻠﻤﻪ ﺍﺳﺖ!
    ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍی ﺍﻭ ﺧﺮﻭﺍﺭی ﺍﺯ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﻧﻴﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺁﻥ میﺳﺎﺯﺩ ...
    ﺑﺮﺍی ﺷﻤﺎ تکیه ﻛﻼﻡ ﺍﺳﺖ!
    ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍی ﺍﻭ ﺣﺮﻓﻬﺎیی ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻟﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ می ﺑﺎﺯﺩ ...
    ﺑﺮﺍی ﺷﻤﺎ ﮔﺬﺭﺍﻥ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺧﻮﺵ ﺍﺳﺖ ....
    ﺑﺮﺍی ﺍﻭ ﺗﻌﺒﻴﺮ ﺭﻭﻳﺎﻫﺎی ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺍﺳﺖ ....
    ﺑﺮﺍی ﺷﻤﺎ ﺑﺎﺯی ﺑﺎ 9 ﺣﺮﻑ ﺍﺳﺖ!
    ﺍﻣﺎ .......
    ﺩﺭ ﺍﺻﻞ ﺑﺎﺯی ﺑﺎ ﺭﻭﺡ ﻳﻚ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ....!!!!
    اینکه گاهی دلم میگیرد

    گاهی دستانم به زندگی نمیرود
    گاهی یک حصار به دور خودم می کشم
    و رویش مینویسم:...
    تا اطلاع ثانوی خسته ام
    دلیل نمی شود که تو
    آمدنت را به تعویق بی اندازی
    دلیل نمی شود که به شانه ی دل شکسته ها نزنم و نگویم :
    عزیز جان...
    خدا هست... خدا هست... خدا هست
    اصلا همه این حال های لعنتی لاعلاج
    چاشنی زندگی است
    وهیچ دلیل نمیشود
    من باز به خود نیایم
    چای دارچین نگذارم
    باز هم برای تو ننویسم
    و میان یک دنیا اشک
    با چشمانی تار
    روی کاغذ خیس حک نکنم:
    چقدر جای شانه هایت کنارم خالی ست
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا