همیشه خودت را دوست بدار
و مبر از یاد
که روزی تنها با خودت خواهی ماند
و دستهایی که از آن تو اند
باید یادشان دهی در آغوشت گیرند به گرمی
نوازشت دهند به لطافت
در قحطی دستی که بویی انسانیت میدهد
باید یادشان دهی بهم گره خورند
مشت شوند
زمخت شوند
و نترس
وقتی سنگ خشونت می بارد
تمام شور زندگی را جان کن در پاهایت
و برو
آنچه از باور و ایمانت باقیست را
جمع کن
و باز نترس
نترس
بایست
بجنگ
و نباز
به دیوانی که حقیرانه و به هزار حیله
تصاحب روح زیبایت را می خواهند
.......