مرسی دوستی.اون قضیه مال قبل از معتقد شدنم بود.حالا انقدر خدارو دوست دارم که هیچی نمیتونه ناامیدم کنه.اون دوستمو که گفتم خیلی دختر پاکیه.نقش زیادیم توی روبراه شدن من داشت.
من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم: درعصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو! کلبه ی غریبی ام را پیدا کن، کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام! درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش را کنار بزن! مرا می یابی