مشاعرۀ سنّتی

[khoshhal]

توپ سفیدم قشنگی و نازی
حالا من می خوام برم به بازی !
بازی چه خوبه با بچه های خوب
بازی می کنیم همه با یه توپ

 

[حصار]

توپ سفیدم قشنگی و نازی
حالا من می خوام برم به بازی !
بازی چه خوبه با بچه های خوب
بازی می کنیم همه با یه توپ

عزیم منم گاهی اوقات فکر میکنم قشنگ تر شعرای کودکی وجود نداره ولی بهتر جایگاه هر چیزی رعایت بشه تا توهین به ادب این مرز و بوم حساب نیاد.
پدرم روضه ی رضوان به دو گندم بفروخت
ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم

 

[mohammadjavaad]

م

م

ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم
امید ز هر کس که بریدیم بریدیم
دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشهبامی که پریدیم پریدیم

 

[حصار]

منم من ؟ که ز کوهی همت
به زبونی شده ام چون کاهی
وه که در چنگ نیازت ای عمر
شیر بودم شده ام روباهی

 

[mohammadjavaad]

ی

ی

یک شبی خواب تو را دیدم و بیدار شدم
واندر ان ظلمت شب خسته و بیت اب شدم

 

[حصار]

مخواه از نی دلسوخته سرود امید
زه سینه خسته بر آید صدای صاحبدرد

 

[mohammadjavaad]

د

د

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر ان ظلمت شب اب حیاتم دادند

 

[massom11111]

دیده را دستگه در و گهر گرچه نماند
بخورد خونی و تدبیر نثاری بکند

 

[seeemesooo]

در مجمع ياران دانه دانه چو رگبار چو باران
همه جوينده جويند به رودي به دريا بي پايان
***my own***
​

 

[mohammadjavaad]

د

د

نه سایه دارم و نه بر بیفکنندمم سزاست
وگرنه بر درخت تر کسی تبر نمی زند

 

[mohammadjavaad]

د

د

در دل تاریک این شبهای سرد
ای امید نا امیدیهای من
برق چشمان تو همچون افتاب
میدرخشد بر رخ فردای من

 

[seeemesooo]

دري گشته دردانه ناياب به هر خانه
ريگان همه چون گوهر گر بود يكي دانه
***my own***
​

 

[mohammadjavaad]

ه

ه

همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

 

[mohammadjavaad]

ی

ی

یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور

 

[باران بهاری]

روا مدار خدایا که در حریم وصال
رقیب،محرم و حرمان نصیب من باشد

 

[massom11111]

مردم ز اشتیاق و درین پرده راه نیست
یا هست و پرده دار نشانم نمیدهد

 

[seeemesooo]

نشاید دل دادن به عیشی بود در پس هر خامش خروشی
دلا برعیش عالم گر نجوشی به هر دم شهد شیرینی بنوشی

***my own***

 

[secret_f]

یه روزی زیر هجوم وحشی بارون وباد
از افق كبوتری تا برج كهنه پر گشود

 

[ie student]

دل من دیر زمانی ست که می پندارد

دوستی نیز گلی ست مثل نیلوفر و ناز

شاخه ی ترد ظریفی دارد

بی گمان سنگدل است آنکه روا می دارد

جان این ساقه ی نازک را دانسته بیازارد...​

 

[secret_f]

در شبان غم تنهایی خویش
عابد چشم سخنگوی توام
من در این تاریكی
من دراین تیره شب جانفرسا
زائر ظلمت گیسوی توام

 

[ie student]

منم كه شهره ي شهرم در عشق ورزيدن

منم كه ديده نيالوده ام به بد ديدن

 

[محـسن ز]

نا گهان پرده بر انداخته ای یعنی چه
مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه

 

[abfa]

تا هشیارم طرب زمن پنهان است ور مست شوم در خردم نقصان است​

حالیست میان مستی و هشیاری من بنده آن که زندگانی آنست​

تا زهره و مه در آسمان گشت پدید * بهتر ز می ناب کسی هیچ ندید
من در عجبم ز می فروشان کایشان * به زانکه فروشنده چه خواهد خرید

 

[ghisoo_tala]

تا زهره و مه در آسمان گشت پدید * بهتر ز می ناب کسی هیچ ندید
من در عجبم ز می فروشان کایشان * به زانکه فروشنده چه خواهد خرید

در خرابات مغان نور خدا می بینم ​

این عجب بین که چه نوری زکجا می بینم​

​

جلوه برمن مفروش ای ملک الحاج که تو ​

خانه می بینی و من خانه خدا می بینم​

 

[d_vasegh]

مرا به کار جهان هرگز التفات نبود
رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست

 

[ghisoo_tala]

مرا به کار جهان هرگز التفات نبود
رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست

تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
جان به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

 

[d_vasegh]

تا تو اجازت دهی که در قدمم ریز
جان گرامی گرفته بر کف دستیم

 

[ghisoo_tala]

تا تو اجازت دهی که در قدمم ریز
جان گرامی گرفته بر کف دستیم

مرا امید وصال تو زنده میدارد
وگرنه هر دمم از هجر توست بیم هلاک

 

[secret_f]

كردم هزار چاره پی اضطراب دل
ممكن نشد دمی كه به خاطر نیارمت !

 

[elnaz66]

تا کی به تمنای وصال تو یگانه

اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه