مشاعرۀ سنّتی

gh_engineer

عضو جدید
کاربر ممتاز
:heart::gol:دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگو
که من این ظن برقیبان تو هرگز نبرم:gol::heart:
 

gh_engineer

عضو جدید
کاربر ممتاز
شب صحبت غنیمت دان و داد خوشدلی بستان
که مهتابی دل افروز است و طرف لاله زاری خوش
 

neda_eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
جدایی را نمی خواستم خدا کردنمی دانم کدام نامرد دعا کردغلام همت ان نازنینمکه کار خیر بی رنگ وریا کرد
 

neda_eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
ثمر عشق بود میوهی هجران وعطش
اگرش ببیشتر از این ثمرش بود چه بود؟
 

neda_eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
من همان قاب تهی خسته وبی تصویرم
که برای تو وتصویر دلت می میرم
 

neda_eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرا عشقیست از جانان که تا جان در بدن دارم
وفاداران کویش را چو جان خویشتن دارم
 

neda_eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیریست که بیمار وفایت شده ام
در بستر غم چشم به راهت شده ام
این را تو بدان اکر بمیرم روزی
محکوم تویی که من فدایت شده ام
 

neda_eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
من اگر ما نشوم تنهایم
تو اگر ما نشوی خوشبختی
چه کسی می خواهد من وتو ما نشویم خانه اش ویران باد
 

Hamid Reza.M

مدیر بازنشسته
در نظر بازی ما بی خبران حیرانند............. من چنینم که نمودم, دگر ایشان دانند

عاقلان نقطه ی پرگار وجودند ولی............. عشق داند که در این دایره سر گردانند
 

Hamid Reza.M

مدیر بازنشسته
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد.....زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد

آن همه ناز و تنعم که خزان می فرمود....عاقبت در قدم باد بهار آخر شد:gol::gol:
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا