مشاعرۀ سنّتی

[zarnaz_a]

یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت ان مونس جان مارابس.

 

[anathema]

سحر گويند حرام است در اين عهد وليک
چشمت آن کرد که هاروت به بابل نکند

 

[farnaz_sh]

دل درد مند ما را که اسير توست يارا
به وصال مرهمی نه که به انتظار خستی

 

[2sadaf2]

دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوي
در بگشاي!

 

[zarnaz_a]

یاد باد انکه نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ی ما پیدا بود

 

[farnaz_sh]

بچه ها اصول مشاعره رعايت نميشه ها !

حروف با هم جور در نمياد !

نبايد تو جواب دادن عجله کنيم

 

[anathema]

خب الان جواب کدوم شعر رو بايد داد ؟

 

[farnaz_sh]

از شعر زرناز ادامه می ديم. يعنی حرف " د "

 

[anathema]

دوش سودای رخش گفتم ز سر بيرون کنم
گفت کو زنجير تا تدبير اين مجنون کنم ؟

 

[farnaz_sh]

مرا می بينی و دردم زيادت می کنی در دم
تو را می بينم و ميلم زيادت می شود هر دم

 

[anathema]

ملامت گوی بی حاصل ترنج از دست نشناسد
در آن معرض که چون يوسف جمال از پرده بنمايی

 

[farnaz_sh]

ياد باد آن که ز ما وقت سفر ياد نکرد
به وداعی دل غمديده ما شاد نکرد

 

[anathema]

دل به رغبت می سپارد جان به چشم مست يار
گرچه هشياران ندادند اختيار خود به کس

 

[farnaz_sh]

سايه طاير کم حوصله کاری نکند
طلب سايه ميمون همايی بکنيم

 

[anathema]

مرو به خواب که خوابت ز چشم بربايد
گرت مشاهده خويش در خيال آيد

 

[farnaz_sh]

دگر به صيد حرم تيغ بر مکش زنهار
وز آنچه با دل ما کرده ای پشيمان باش

 

[anathema]

شبان آهسته می نالم مگر دردم نهان ماند
به گوش هر که در عالم رسيد آواز پنهانم

 

[farnaz_sh]

من شکسته بد حال زندگی يابم
در آن نفس که به تيغ غمت شوم مقتول

 

[zarnaz_a]

من با ل کلمه هم یادم نمیاد چه رسد به شعر...
سخت شد.

 

[anathema]

لاف عشق و گله از يار زهی لاف دروغ
عشق بازان چنين مستحق هجرانند

 

[zarnaz_a]

در طریق عشق بازی امن و اسایش بلاست
ریش باد ان دل که با درد تو خواهد مرهمی...

 

[JU JU]

یارم
مرا به کدامین سو میبری ؟!
حرف هایی برای گفتن دارم
اندکی آرامتر
اشک هایم امانم را بریده اند

 

[hamid_61]

درون سينه عمري آتش عشق تو را پروردم

ولي هرگز نديدم ذره اي مهر از تو ماه من

تو با او رفتي ورفت آنچه با من نور و شادي بود

كنون من در پناه باده ام غم در پناه من

 

[magsod]

نان ده به جهانیان که نان از همه به
گر خواهی زپل صراط اسان گذری
ابوسعید ابوالخیر

 

[shanli]

یاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود / رقم مهر تو بر چهره ی ما پیدا بود
یاد باد آنکه چو چشمت به عتابم میکشت / معجز عیسویت در لب شکرخا بود

 

[MMZ]

در دلم بود كه بي دوست نباشم هرگز
چه توان كرد كه سعي من و دل باطل بود

 

[magsod]

دل کرد بسی نگاه در دفتر عشق
جز دوست ندیدهیچ رو در خور عشق

 

[gh_engineer]

قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز
ورای حد تقریر است شرح آرزومندی

((حافظ))

 

[JU JU]

یکی در را میزند
ای من
در را بر روی من باز کن
این من دارد بسوی من می‌آید
من و من یکی میشویم

 

[magsod]

مجنون وپریشان توام دستم گیر
سرگشته وحیران توام دستم گیر
هر بی سر وپا چو دستگیری دارد
من بی سر وسامان توام دستم گیر
شیخ ابو سعید