ثانیه های خاکستری...

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

بــدبــختی از اونــجایی شروع میــشه کــه

بــه کــسی لبخنــــد بزنـی کـــه ارزشـــِـ لگـــدم ندارهــ

!

 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعضی ضربه ها نمی بــره...


زخــــــم نمــــی کنـــــه....


حتّی خراش هم نمــی ندازه....!


فقــــط "دردت" میــــاد....


اونقدر که نــــــــفست رو "بنـد" میاره!!!!
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
بیچاره دلم

با

دیدنت باز هم لرزید

نمیدانست تو همان

بی وفای دیروزی

بیچاره

دل است

عقل

ندارد

بعضی

وقت ها

چنان

کیشت می کنند

که

سالهای سال مات می مانی
 

maryam**n

عضو جدید
انسان های اطرافم خوبند .... دستشان نمی لرزد....
ناخن های مرتبی دارند ....



هنوز صدای دیوار ها را نمی شنوند ...
هنوز از غریبه ها بیشتر از کابوس ها می ترسند




و این خوب بودنشان من را می ترساند .........

 

abyss ocean

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ﻣﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﺩﺭﺱ ﻏﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻟﺐ ﭘﯿﻤﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻢ؛؛ ﺳﺮﻭﺩ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻝ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻢ؛؛ ﻣﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﺗﺎ ﺳﺤﺮﮔﺎﻩ ﻣﯽ ﻧﺸﯿﻨﻢ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺷﺐ؛؛ ﻏﺰﻟﻬﺎﯼ ﻏﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﯾﮏ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﺴﺘﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻢ.؛؛ ﻏﻢ ﺍﻣﺸﺐ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺍﺭﺩ؛؛ ﻧﻪ ﺍﻭ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ، ﻧﻪ ﻣﻦ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻢ؛؛
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
به دنبال واژه مباش...
کلمات فریبمان میدهند
وقتی اولین حرف الفبا کلاه سرش برود فاتحه کلمات را باید خواند...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در نگاه بارانی خویش
به دنبال چه میگردم
تو که
مرا نگاه نمیکنی
تو که
خیلی ساده میروی
و اهمیتی به دلم نمیدهی
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایــــــــــــــا...
آسمان چه مزه ایست؟!!؟
من تا به حال فقط زمــــــــــین خورده ام!!!
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
تـــو را دوست میدارم . . .
چه فـرق مى کند که چـــــــــــــــرا ! ؟
یــــــــــــا از چــــــــــــه وقـت!
یـا چطـور شـد که . . . !
چه فـــــــــــــــرق میکـند ؟!

وقتى تــو بـایـد بــــــــــــــاور کنـى . . . که نمـى کـــــــــنى

و من بــایـد فـرامـــــــــوش کــنم . . . کـه نمـــــى کـــــنم
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاهـی چــتـر را باید دسـتِ بــاران داد

روی سـرِ خــودش بـگیرد

و ــما

جایــش بـبـاریــم!
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
بارانی مورب
در نیمروزی آفتابی.
هیچ اتفاقی نیفتاده است
تنها تو رفته ای

اما من قسم میخورم
که این باران
بارانی معمولی نیست
حتما جایی دور
دریایی را به باد دادهاند. . .
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
عاشقانه تر از این نیست

که در واپسین لحظات باورم


از بودن تو

باور نکنم


که رفته ای

 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
خــــدایـــــا
مــــــی شــــــود بـــاران بــــبــارد . . . ؟

ایــــن بــــــغـــض
بــــــه تــــنـــهــایــی . . .
از گـــلـویــم
پـــایـــیــن
نـــمــی رود


 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
هَــنوز هَـمــ نبــودنــتـــ درونــَمــ فَـریــاد میـــکشَد

و مَـــنــ خَســتــہ اَمــــ


اَز سُـــکوتــــ ِ خــودمــــ


مَـــن اَز ایـنــجـا خـواهَم رفت


و فـَـرقـے هَـم نـمـی کُـنـَد


کــہ فــانــوسـے داشــتـہ بــاشَــم یــا نـہ !


کـَــسـے کـــہ مے گـــُریـــزد،


اَز گـــُم شُــــدَن نمے تـــَرسَـــد....

 

t@hi

عضو جدید
اگر بسویت این چنین دویده ام
به عشق عاشقم نه بروصال تو
به ظلمت شبان بی فروغ من
خیال عشق خوشتر از خیال تو
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاهی بی هـَـوآ دِلم هوایــَـت رآ میکـنَد

هـــ ـوای تو

تویی کــه هیچگــآه هَوایم رآ نَداشتی...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی بهتر خودت
بغل کنی
و ببری
بخوابونی
و بهش بگی
خودم جان
اینقدر غصه نخور
که
هیچ چیز لیاقت ندارد
خودم جان پرواز کن
میان این ادمها
که همیشه
نقاب به چهره دارند
و بازیت میدهند
کاری نداشته باش
بگذار
انها بازیت بدهد
زمانه
انها
را خوب بازی خواهد داد
و تو ان لحظه بدون اینکه
بدانی
در زیباترین لحظات عمرت خواهی بود
و انها
که بازیت دادند
تازه
دردهایشان شروع میشود
 

t@hi

عضو جدید
باز باران
باترانه
میخورد بر بام خانه
خانه ام کو؟خانه ات کو؟
ان دل دیوانه ات کو؟
روزهای کودکی کو؟فصل خوب سادگی کو؟
یادت اید روز باران
گردش یک روز دیرین،پس چه شد دیگر کجا رفت؟
در پس ان کوی بن بست در دل تو ارزو هست؟
کودک خوشحال دیروز....غرق در غمهای امروز،
یاد یاران رفته از یاد
ارزوهای رفته بر باد
باز باران
باز باران
میخورد بر بام خانه
بی ترانه
بی بهانه
شایدم گم کرده خانه
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
برف میبارد
در سرزمینم
و کسی
نفهمید
این برف
چه سهمگین هست
انقدر سهمگین
که دیگر نگاهی به افتاب نمیکنم
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز

تو نیامده بودی که جای خالیت را پر کنی
[FONT=&quot]آمده بودی ببینی من با جای خالیت چه می کنم[/FONT]
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]بارانی ات را بپوش و در آغوشم بگیر[/FONT][FONT=&quot] ..
[/FONT][FONT=&quot]ابر ، ابر گریه دارم[/FONT]
 

t@hi

عضو جدید

نه تو می مانی نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی ک
ه گذشت
غصه هم خواهد رفت
 

t@hi

عضو جدید
آن چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند!
به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز
تو به آیینه، نه، آیینه به تو خیره شده است!
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی، آه از آیینه دنیا که چه ها خواهد کرد
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
اینه اشکها و تنهایی من
دیده
اینه
درد و دلم شنیده
اینه
دیده چطوری بخاطر اینکه
تو اغوش کسی نباشم
تا کسی بخاطر هوسش من در اغوش نکشه
خودم در اغوش کشیدم
هیچ چیز بدتر از تنهایی نیست
 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را
از رقیبان کمین کرده عقب می ماند
هر که تبلیغ کند خوبی ِ دلبندش را
مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر
هر که تعریف کند خواب خوشایندش را
...
مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد
مادرم تاب ندارد غم فرزندش را
عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو
به تو اصرار نکرده است فرآیندش را
قلب ِ من موقع اهدا به تو ایراد نداشت
مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را
حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید
بفرستند رفیقان به تو این بندش را :
«منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر
لای موهای تو گم کرده خداوندش را
 
بالا