حرف های عاشقانه
- شروع کننده موضوع negin:-
- تاریخ شروع
برای چه گریه می کنی ؟
من هستم
همیشه هستم
همین جا
تو قصد سفر داری
برای چه گریه می کنی ؟
همه می دانند
چقدر خوبی !
چقدر مهربانی !
همه می دانند
بی پر و بال تر از آن بودم
که پرواز را به آسمانت هدیه کنم
برای چه گریه می کنی ؟
بــــــــــرو
اینجا آنقدر دیوار هست
که برای درد دل هایم
گوش کم نیاورم
برای چه گریه می کنی ؟
نـــترس
بـــــــــــرو
برایت دست تکان می دهم
با اینکه می دانم
حــتی نیم نگاهی به پشت یرت نخواهی انداخت
برای چه گریه می کنی ؟
دلت نسوزد
بــــرو
هنوز آنقدر مغرور هستم
که دست به دامنت نشوم!!!
لبخند بزن
تمام زندگی من می رود
من باید بدرقه اش کنم
من باید پشت سرش آب بریزم
تو چرا گریه می کنی ؟
لبخند بزن ...
خنده ات را بیشتر دوس دارم . . .
من هستم
همیشه هستم
همین جا
تو قصد سفر داری
برای چه گریه می کنی ؟
همه می دانند
چقدر خوبی !
چقدر مهربانی !
همه می دانند
بی پر و بال تر از آن بودم
که پرواز را به آسمانت هدیه کنم
برای چه گریه می کنی ؟
بــــــــــرو
اینجا آنقدر دیوار هست
که برای درد دل هایم
گوش کم نیاورم
برای چه گریه می کنی ؟
نـــترس
بـــــــــــرو
برایت دست تکان می دهم
با اینکه می دانم
حــتی نیم نگاهی به پشت یرت نخواهی انداخت
برای چه گریه می کنی ؟
دلت نسوزد
بــــرو
هنوز آنقدر مغرور هستم
که دست به دامنت نشوم!!!
لبخند بزن
تمام زندگی من می رود
من باید بدرقه اش کنم
من باید پشت سرش آب بریزم
تو چرا گریه می کنی ؟
لبخند بزن ...
خنده ات را بیشتر دوس دارم . . .
یک دقیقه ســـکــوت !!
به خاطر تمام آرزوهایی که در حد یک فکر کودکانه باقی ماندند !
به خاطر امیدهایی که به ناامیدی مبدل شدند . . .
به خاطر شب هایی که با اندوه سپری شد !
به خاطر قلبی که زیر پای کسانی که دوستشان داشتیم له شد !
به خاطر چشمانی که همیشه بارانی ماندند !
یک دقیق ســـکـــوت !!
به احترام کسانی که شادی خود را با ناراحت کردنمان به دست آوردند !
به خاطر صداقت که این روزها فراموش شده است !
به خاطر محبت که بیشتر از همه مورد خیانت واقع گردید !
یک دقیقه ســـکــوت !!
به خاطر حرف های نگفته !
برای احساسی که همواره نادیده گرفته می شد . . . !
به خاطر تمام آرزوهایی که در حد یک فکر کودکانه باقی ماندند !
به خاطر امیدهایی که به ناامیدی مبدل شدند . . .
به خاطر شب هایی که با اندوه سپری شد !
به خاطر قلبی که زیر پای کسانی که دوستشان داشتیم له شد !
به خاطر چشمانی که همیشه بارانی ماندند !
یک دقیق ســـکـــوت !!
به احترام کسانی که شادی خود را با ناراحت کردنمان به دست آوردند !
به خاطر صداقت که این روزها فراموش شده است !
به خاطر محبت که بیشتر از همه مورد خیانت واقع گردید !
یک دقیقه ســـکــوت !!
به خاطر حرف های نگفته !
برای احساسی که همواره نادیده گرفته می شد . . . !
ساده می گویم عزیزم دل بریدن ساده نیست
چشمهای مهربانت را ندیدن ساده نیستاز زمان رفتنت خورشید را گم کرده ام
ناله های ابر را هر شب شنیدن ساده نیست
چشمهای مهربانت را ندیدن ساده نیستاز زمان رفتنت خورشید را گم کرده ام
ناله های ابر را هر شب شنیدن ساده نیست
به خاطر روی زیبای تو بود
که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند
به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود
که دست هیچ کس را در هم نفشردم
به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود
که حرفهای هیچ کس را باورنداشتم
به خاطر دل پاک تو بود
که پاکی باران را درک نکردم
به خاطر عشق بی ریای تو بود
که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم
به خاطر صدای دلنشین تو بود
که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست
و به خاطر خود تو بود
فقط به خاطر تو
که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند
به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود
که دست هیچ کس را در هم نفشردم
به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود
که حرفهای هیچ کس را باورنداشتم
به خاطر دل پاک تو بود
که پاکی باران را درک نکردم
به خاطر عشق بی ریای تو بود
که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم
به خاطر صدای دلنشین تو بود
که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست
و به خاطر خود تو بود
فقط به خاطر تو
عمر من
تا دشت پرستاره انديشه هاي گرمتا مرز ناشناخته ي مرگ و زندگيتا كوچه باغ خاطره هاي گريز پايتا دشت يادها
هان اي عقاب عشق از اوج قله هاي مه آلود دوردستهاپرواز كنپرواز كن به دشت غم انگيز عمر من
هان اي عقاب عشق از اوج قله هاي مه آلود دوردستهاپرواز كنپرواز كن به دشت غم انگيز عمر من
هر صدا و هر سکوتی،اونو یاد من میاره
میشکنه بغض ترانه،غم رو گونه هام میباره
از همون نگاه اول،آرزوی آخرم شد
حس خوب داشتن اون،عاشقونه باورم شد
دلمو از قلم انداخت،اونکه صاحب دلم بود
منو دوس داشت ولی انگار،اندازش یه ذره کم بود
از همون نگاه اول،آرزوی آخرم شد
حس خوب داشتن اون،عاشقونه باورم شد
میشکنه بغض ترانه،غم رو گونه هام میباره
از همون نگاه اول،آرزوی آخرم شد
حس خوب داشتن اون،عاشقونه باورم شد
دلمو از قلم انداخت،اونکه صاحب دلم بود
منو دوس داشت ولی انگار،اندازش یه ذره کم بود
از همون نگاه اول،آرزوی آخرم شد
حس خوب داشتن اون،عاشقونه باورم شد
خسته شدم مي خواهم در آغوش گرمت آرام گيرم.خسته شدم بس كه از سرما لرزيدم...
بس كه اين كوره راه ترس آور زندگي را هراسان پيمودم زخم پاهايم به من ميخندد...
خسته شدم بس كه تنها دويدم...
اشك گونه هايم را پاك كن و بر پيشانيم بوسه بزن...
مي خواهم با تو گريه كنم ...
خسته شدم بس كه...
تنها گريه كردم...
مي خواهم دستهايم را به گردنت بياويزم و شانه هايت را ببوسم...
خسته شدم بس كه تنها ايستادم
بس كه اين كوره راه ترس آور زندگي را هراسان پيمودم زخم پاهايم به من ميخندد...
خسته شدم بس كه تنها دويدم...
اشك گونه هايم را پاك كن و بر پيشانيم بوسه بزن...
مي خواهم با تو گريه كنم ...
خسته شدم بس كه...
تنها گريه كردم...
مي خواهم دستهايم را به گردنت بياويزم و شانه هايت را ببوسم...
خسته شدم بس كه تنها ايستادم
شيشه دل را شکستن احتياجش سنگ نيست اين دل با نگاهي سرد پرپر مي شود با
خودم عهد بستم بار ديگر که تورا ديدم ... بگويم از تو دلگيرم ولي باز تو
را ديدم و گفتم : بي تو ميميرم
خودم عهد بستم بار ديگر که تورا ديدم ... بگويم از تو دلگيرم ولي باز تو
را ديدم و گفتم : بي تو ميميرم
ه حرمت آن شاخه ی گل سرخ که لای دفتر شعرم نشکفته خشکید !
به حرمت اشک ها و گریه های سوزناکم. نه تو حتی به التماس هایم هم اعتنا نکردی !
میبنی قصه به پایان رسیده است و من همچنان در خیال چشمان زیبای تو ام که ساده فریبم داد!
قصه به آخر رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم !
به حرمت اشک ها و گریه های سوزناکم. نه تو حتی به التماس هایم هم اعتنا نکردی !
میبنی قصه به پایان رسیده است و من همچنان در خیال چشمان زیبای تو ام که ساده فریبم داد!
قصه به آخر رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم !
اگه نیایی
می دونم آسمون رنگ چشای تو داره
می دونی شب مهتابی پیش تو کم می یاره
می دونم مرغهای ساحل واسه تو دم میزنن
می دونی شن های ساحل واسه تو جون میبازن
می دونم اگه بری همه اونا دق می کنن
می دونی بدون تو یه کنج غربت میمیرم
می دونم با رفتنت آرزوهام سراب میشه
می دونی اگه نیای بدون تو چه ها میشه
می دونم اگه بخوای می تونی باز تو بیای
تو بیای پا بزاری بازم روی دوتا چشام
می دونم آسمون رنگ چشای تو داره
می دونی شب مهتابی پیش تو کم می یاره
می دونم مرغهای ساحل واسه تو دم میزنن
می دونی شن های ساحل واسه تو جون میبازن
می دونم اگه بری همه اونا دق می کنن
می دونی بدون تو یه کنج غربت میمیرم
می دونم با رفتنت آرزوهام سراب میشه
می دونی اگه نیای بدون تو چه ها میشه
می دونم اگه بخوای می تونی باز تو بیای
تو بیای پا بزاری بازم روی دوتا چشام
تقصير دلم چيست اگر روي تو زيبا ست
حاجت به بيان نيست که از روي تو پيدا ست
من تشنه ي يک لحظه تماشاي تو هستم
افسوس که يک لحظه تماشاي تو رويا ست
حاجت به بيان نيست که از روي تو پيدا ست
من تشنه ي يک لحظه تماشاي تو هستم
افسوس که يک لحظه تماشاي تو رويا ست
وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر نمیتوانست مرا دوست بدارد من او را دوست داشتم
وقتی که رفت من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی او تمام کرد من شروع کردم
وقتی او تمام شد من آغاز شدم
و چه سخت است تنها متولد شدن مثل تنها زندگی کردن....مثل تنها مردن
هنگام جوانی به خدا پیر شدم از گردش آسمان زمین گیر شدمای عمر برو که خسته کردی ما را ای مرگ بیا ز زندگی سیر شدم
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعني خاطرات بي غبار[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]دفتري از شعر و از عطر بهار[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعني يك تمنا , يك نياز[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]زمزمه از عاشقي با سوز و ساز[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعني چشم خيس مست او[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]زير باران دست تو در دست او[/FONT]
اشتباهي كه يك عمر پشيمانم از آن
اعتمادي است كه بر مردم دنيا كردم
اعتمادي است كه بر مردم دنيا كردم
کجا بــودي وقتي برات شکستـم يخ زده بود شـاخه گُلم تو دستـــمکجــا بـودي وقتــي غريبــي و درد داشت مـن تنها رو ديوونه ميـــکـردکجــا بودي وقتي کنـار عکســـات شبا نشستم به هواي چشمـــاتکجا بــودي ببيني مــن ميســـوزم عيــن چشــات سيـاهه رنـگ روزم ســـرزنشــــاي مردمـــو شنيـــدم هــر چــي که باورت نميشه ديـدمکنـــايه هــاشونــو به جون خريدم نبــود ستــاره ام شبـا گريه چيـدمکجا بودي وقتي اشکــام ميريخت خون جاي گريه از چشام ميـريختکجـــا بودي وقتـــي آبـــروم مـــرد امــا به خـاطر چشات قسم خـوردکجـــا بودي وقتي که پرپر شـــدم سوختم و از غمت خاکستر شدم
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعني "بي تو هرگز ...پس بمان[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تا سحر از عاشقي با او بخوان[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعني هر چه داري نيم كن[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]از برايش قلب خود تقديم كن[/FONT]
اشک ریختن واسه سبز چشات یه عادته...
کی گفته زندگی برای من بدون تو خیلی راحته...
دوری و ندیدنت برای من مثل یک حکایته...
فکر نکنی حرف دلم برای تو یک شکایته...
کی گفته زندگی برای من بدون تو خیلی راحته...
نکنه اون دل تو از دست دل من نارحته...
می دونی بد جوری این دل من عاشقته؟...
آروزی من این شبها وصال روی ماهته...
ستاره ها خاموش ، من مانده ام و وجودم که در حسرت است ، در حسرت یک آغوش ….
آغوشی که لذتش تنها با تو است ، دنیا خواب است ، کاش بودی که بیداری ام تا سحر عادت است
آغوشی که لذتش تنها با تو است ، دنیا خواب است ، کاش بودی که بیداری ام تا سحر عادت است
اینک اگر دلم شاد است و تنها اشکهای شوق در چشمانم حلقه است به این خاطر است که هیچگاه حتی به بی تو بودن فکر نمیکنم! حتی یک لحظه فکر نبودنت به آتش میکشد دنیای مرا ، این آخرین راه است ، آزاد نکن از زندان قلبت مرا
بگذار اسیرت بمانم ، بگذار من دیوانه همچنان دیوانه ات بمانم
بگذار اسیرت بمانم ، بگذار من دیوانه همچنان دیوانه ات بمانم
عشق تو اینجاست در قلبم ، قلبی که درگیر است با یادت ، خودت هم میدانی خیلی وقت است که میخواهمت
عشق من ، سرت را بگذار بر روی شانه هایم ، بگذار سکوت باشد بینمان تا بشنوم صدای نفسهایت، تا برسم به جایی که در بر بگیرم تمام احساسات زیبایت را…
عشق من ، سرت را بگذار بر روی شانه هایم ، بگذار سکوت باشد بینمان تا بشنوم صدای نفسهایت، تا برسم به جایی که در بر بگیرم تمام احساسات زیبایت را…
یک عمر ، یک دنیا احساس را بر روی دوشم میکشانم تا برسم به جایی که هنوز هم خستگی در تنم نباشد ، آنقدر عاشق باشم که هنوز همه وجودم گرم باشد ، تو در قلبم باشی و من دیوانه ات باشم.
تا همینجا همین خط،بگذار آخر خطمان را نشانت دهم
آخر خط ما یک نقطه چین است…
میخواهم همه بدانند که عشقمان ابدی است…
تا همینجا همین خط،بگذار آخر خطمان را نشانت دهم
آخر خط ما یک نقطه چین است…
میخواهم همه بدانند که عشقمان ابدی است…
سکوت تلخ مرا گریه های ریز ریز باران تلافی می کند
التماسی سرد وجودم را آتش می افکند
به حرمت فاصله ها آواز قلبم را به قاصدک ها می سپارم
چشمانم را می بندم، شاید خیال تو مهمانم شود
عجب!
خیالت به سراب ذهنم قدم نمی گذارد
شاید روزی برای همیشه تو را به فاصله ها بخشیدم
و همچون تو اشک باران را نادیده گرفتم
همچون تو صدای قلب ها را نشنیدم
تنها به جرم محبت؟؟!!
التماسی سرد وجودم را آتش می افکند
به حرمت فاصله ها آواز قلبم را به قاصدک ها می سپارم
چشمانم را می بندم، شاید خیال تو مهمانم شود
عجب!
خیالت به سراب ذهنم قدم نمی گذارد
شاید روزی برای همیشه تو را به فاصله ها بخشیدم
و همچون تو اشک باران را نادیده گرفتم
همچون تو صدای قلب ها را نشنیدم
تنها به جرم محبت؟؟!!
در غمی که اشک نیست، در شادی که لبخند نیست، در بغضی که ناله نیست، در دردی که آه نیست، احساس کجاست؟
در احساسی که حس نیست، در دلی که عشق نیست، در دوستی که محبت نیست، در صداقتی که راستی نیست، زندگی کجاست؟
در زندگی که هدف نیست، در هوایی که باد نیست، در خاکی که آب نیست، در باغی که گل نیست، انسان کجاست؟
در انسانی که هیچ نیست، در سفره ای که نان نیست، در زمینی که جا نیست، در دنیایی که رحم نیست، مرگ کجاست؟
در احساسی که حس نیست، در دلی که عشق نیست، در دوستی که محبت نیست، در صداقتی که راستی نیست، زندگی کجاست؟
در زندگی که هدف نیست، در هوایی که باد نیست، در خاکی که آب نیست، در باغی که گل نیست، انسان کجاست؟
در انسانی که هیچ نیست، در سفره ای که نان نیست، در زمینی که جا نیست، در دنیایی که رحم نیست، مرگ کجاست؟