درد دلی با صاحب الزمان(حضرت مهدی عج)

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت

دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت

مانند مرده ای متحرک شدم بیا

بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت

میخواستم که وقف تو باشم تمام عمر

دنیا خلاف آنچه که میخواستم گذشت

دنیا که هیچ جرعه آبی که خورده ام

از راه حلق تشنه من مثل سم گذشت

بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ایم

از خیر شعر گفتن ، حتی قلم گذشت

تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم

یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت

مولا شمار درد دلم بی نهایت است

تعداد درد من بخدا از رقم گذشت

حالا برای لحظه ای آرام میشوم

ساعات خوب زندگی ام در حرم گذشت

 

صدای سکوت

عضو جدید
کاربر ممتاز
اي اهل حرم عيد گذشت و خبر از يار نيامد
بر زخم دل فاطمه غم خوار نيامد
چند روز دگر مانده كه با ناله بگوييم
اي اهل حرم مير و علمدار نيامد

.

.
.
اللهم عجل لولیک الفرج
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است؟
گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است
گفتم که از که پرسم جانا نشان کویت
گفتا نشان چه پرسی؟ آن کوی بی نشان است!
گفتم مرا غم تو خوشتر ز شادمانی
گفتا که در ره ما غم نیز شادمانی است



الهم عجل لولیک الفرج

 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاش نامت باران بود!
آنوقت ..
تمام مردم شهر هم
برای آمدنت دعا می کردند...!
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
آقا اجازه خسته ام از این همه فریب / از های و هوی مردم این شهر نا نجیب
آقا اجازه پنجره ها سنگ گشته اند / دیوارهای سنگی از کوچه بی نصیب
آقا اجازه باز به من طعنه می زنند / عاشق ندیده های پر از نفرت رقیب
«شیرین»ی وجود مرا «تلخ» می کنند / «فرهاد»های کینه پرست پر از فریب . .
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزي هزار بار دلت را شكسته ام/ بیخود به انتظار وصالت نشسته ام/ هر بار اين تويی كه رسيدی و در زدی / هر بار اين منم كه در خانه بسته ام / هر جمعه قول ميدهم آدم شوم ولی / هم عهد خويش ، هم دلت را شكسته ام
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
آئینـه ها مـشتـاق دیـدارند، بـرگرد
چشم انتظارت مانده، بیدارند برگرد
وصلت شفا و مرهم دلهای زخمی
این قـوم در هجـر تـو بیمارند، برگرد
این باغ ها در انتظـار بـاغبان است
گل ها همـه مـحتاج تیمارند، برگرد
ایـن سروهـا لبیـک گـویان نـدایـت،
در آزمـونـت فـوق ایثـارنـد، بـرگرد
از عشق تا عشق حجاب انتظارت
این عاشقان در پشت دیوارند، برگرد
گل می کند هر شاخه دل با حضورت
دلها به عشقت جمله سرشارند، برگرد
هر چشم بینی در رهت چشم انتظار است
چـشم انتظاران تـو بسیارند، برگرد


اللهم عجل لولیک الفرج...

 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
در ازدحام غریبی حبیب میگردی
شبیه مرهم زخم و طبیب میگردی

صدات میزنم و میرسی به فریادم
تجلّی همه ی " یا مجیب " میگردی

در آن زمان که پی یک قرار میگردم
تویی که سنگ صبور و شکیب میگردی

نبود باورم اصلا که تکسوار هستی
نبود باورم اصلا غریب میگردی

کنار فاطمه پنجشنبه کربلا زائر
شمیم دمدمه ی صبح سیب میگردی

غروب بغض گلویت تَرَک که بر دارد
شبیه ابر بهاری عجیب میگردی

حسین جدی العطشان ! به روی لب داری
که گرم روضه ی " شیب الخضیب " میگردی


اللم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر

 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
این جمعه هم گذشت نیامدی!

این جمعه هم گذشت و نیامدی ومن به این می اندیشم

که چند هزار ثانیه تلخ را باید که بی تو بگذرانم

چند هزار عقربه گیج ومنگ باید دور سرم بچرخند

تا بار دیگر در دوازدهمین نگین تابناک تو متوقف شوند.

مولای من !

در گذر از قنوت نافله ات یادی از خستگی جان هایمان کن !

یادی کن از تاریکی ثانیه های بی تو !

از خلوت اسمان بی ستاره

از ناتوانی دستان منتظر
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز




چه روز ها كه يكي به يك غروب شد.... نيامدي
چه بغضها كه در گلو رسوب شد ....نيامدي

خليل آتشين سخن ، تبر بدوش بت شكن
خدايمان دوباره سنگ و چوب شد ....نيامدي

براي ما كه دلشكسته ايم و خسته ايم ، نه
ولي براي عده اي چه خوب شد ....نيامدي

تمام روز هاي هفته را در انتظار جمعه ام
دوباره صبح ، ظهر ، غروب شد ....نيامدي
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بهار من سلام


یک سلام عاشقانه

و بعد

و بعد نوروزی دیگر...

اما هر روزی که می آید مگر نوروز نیست؟

به من می‌گویند چرا از بهار نمی نویسی؟

چرا صفحات دلت را همراه با آمدن بهار بهاری نمیکنی؟

اما ...

اما مگر من از بهار نگفتم؟

به خدا از بهار گفتم

هر بار که نوشتم از بهار زندگی حرف زدمو حرف زدم

آنقدر که گاهی دیگر نمی دانستم از بهار گفتن را با کدام حرف آغاز کنم که همچو بار قبل نباشد!

آنقدر از بهارم که تو باشی گفتم

گفتم

گفتم

اما نیامدی

نیامدی که بهاری شوم... همچو گل‌های سبزپوش باغچه‌ی خانه‌ی مان که هر سال لباس‌های سبزشان را ‌می‌پوشند و وقتی نگاهشان می‌کنم سرشان را به نشانه ی شادی می‌چرخانند

نگاهی به نشانه‌ی رضایت از رضایتشان می‌کنم و می‌روم!

می‌روم پی کارم!

و تمام مدت لحظه‌هایم را به این فکر می‌کنم که بهار من کجاست؟

کی می آید؟

دلم خشکید!

یخ زد!

سنگ سرمایش زدند. . . سرش شکست

سنگ خزانش زدند. . . دلش شکست

بهار سبز زندگیم !

با اینکه دلم یخ زده از سرما


اما با چشمان منتظرم چشم به راهت هستم

و می مانم

تنها دستم را بگیر!

همین برایم کافیست تا طوفان ها و گرد بادهای روزگار من سرمازده را از پا نیندازد.

آقای خوبم !

بهار در راهم

هر چقدر که باشه منتظرت می‌مونیم

و همه مون می‌دونیم پشت این روزها روز آمدن تو عاشقانه زمینیان را به تماشا نشسته تا بیاید و بهاریمان کند.

از خدا می‌خوام که این سال جدید با ظهور تو برامون بهترینا رو رقم بزنه.

از خدا می‌خوام که توی این سال جدید همه‌ی غمای دلت تموم شن و لبخندتو رو، جد بزرگوارت و مادر عزیزت ببینن.

و همه‌ی ذرات هستی از شادی تو شاد شن و بخندن.

الهی قربونت برم

منی که اصلا ارزش نوشتن واسه تو رو ندارم. . . تویی که جانانی

عشقی

آرزویی

بهاری

عمری

زندگی ای

سرسبز ترین بهار تقدیم تو باد!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو را چه بنامم

که نامت در کامم نشسته است

و من‌گم شده در نام توام

زیباترین ترانه ام تقدیم تو باد

که زیبا ترین نغمه ها را در جانم نشانده ای

وآهنگ عشق را در سرایم افکنده ای

شیرین ترین لحظه هایم تقدیم تو باد



که شهد شیرین عشق را به من نوشانده ای




 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
توراچه بنامم؟

که من در وجود تومانده ام

وتک ضربه های قلبم چیزی جز نام تو نیست

نفسهایم آهنگ صدای تودارد

وهوای زندگیم بوی تورا گرفته است

دربیداری درد نبودنت

ودر خواب درد ندیدنت

آزارم می‌دهد

ومن درمانده درخواب وبیداریم

گرفتارفراغم

که می‌دانم وصالی ندارد

واسیر دریایی که می دانم ساحل ندارد

چون شکاری که در دام صیادم

وزخم این دام خواهد کشت آخر مرا

وتورا خواهم دید که امده ای


وجهان را پر ازعدل خواهی کرد

جانهای عالم به فدایت
گلهای عالم نثار خاک پایت
بیا مهدی چشمهای غبار الود مرا به جمالت روشن کن.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

بی تو در سیاره ی ما مهربانی ها کم است

براي نمايش در سايز اصلي بر روي نوشته كليك كنيد ، مشخصات تصوير هست 570 در428 پيكسل .



بی تو بختم دود اندود است و حالم درهم است

روی برگ خاطراتم قطره های شبنم است

گریه هم دیگر نمی خواهد که آرامم کند

در هجوم بی وفایی، دوستی ها مبهم است

هر بهار آمد ز باغ و کوچه ی ما رد نشد

عندلیبان غزلخوان را چه کاری با غم است

شور و شوقی نیست وقتی نیستی ای مهربان

سینه ی بی کینه ام بی تو سرای ماتم است

روی ماهت تا به کی پنهان بماند، جلوه کن

بی تو در سیاره ی ما مهربانی ها کم است

خرّم آن روزی که می آیی و یک لبخند تو

بر تمام زخم های کهنه ی ما مرهم است

محمد بیدخونی
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
روی تو را ز چشمه نور آفریده اند / لعل تو از شراب طهور آفریده اند

خورشید هم به روشنی طلعت تو نیست / آیینه تو را ز بلور آفریده اند

پنهان مکن جمال خود از عاشقان خویش / خورشید را برای ظهور آفریده اند . . .
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
گفتم که روی خوبت از من چرا نهان است؟
گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است
گفتم که از که پرسم جانا نشان کویت
گفتا نشان چه پرسی؟ آن کوی بی نشان است!
گفتم مرا غم تو خوشتر ز شادمانی
گفتا که در ره ما غم نیز شادمانی است



الهم عجل لولیک الفرج
 

صدای سکوت

عضو جدید
کاربر ممتاز
این بار هم
بی تو هم پای کاروان حسین قدم برداشتیم
بی تو برای علی اصغر و اکبر و عباس و حسین گریستیم
بی تو بر سر و سینه زدیم
بی تو ناله سر دادیم و ضجه زدیم
بی تو عاشورا گرفتیم
بی تو شام غریبان گرفتیم و بر غربت اسیران، بر درماندگی سکینه
آوارگی رقیه بیماری سجاد و سالاری زینب باریدیم
نیامدی نیامدی که در خیمه ی تو این بار خیمه ی یزدیان را به آتش بکشیم نه خیمه آل حسین را

 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
روزها بگذشت و تقويم زمان تكميل شد
سالمان با صوت حول حالنا تحويل شد

بازهم بر ما به خاك افتادگان درگهت
صبح غمگيني-بدون حضرتت-تحميل شد

بي تو حال خسته اي دارد بهاران بعد از اين
بي تو حتي در هبوط دردها تعجيل شد

اي بهار محض! بي روي تو در دنياي ما
هر چه روييد از زمين تنديسي از قابيل شد

من زبانم لال اما خود ببين در غيبتت
دوستي هامان به نام دشمني تبديل شد

 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
طلوع ميكند آن آفتاب پنهانى
ز سمت مشرق جغرافياى عريانى

دوباره پلك دلم ميپرد، نشانه چيست؟
شنيده ام كه مي آيد كسى به مهمانى

كسى كه سبزتر است از هزار بار بهار
كسى، شگفت كسى، آن چنان كه مي دانى

تو از حوالى اقليم هر كجاآباد
بيا كه مي رود اين شهر ما به ويرانى

و انتظار تو تنها چراغ خانه ماست
كه روشن است در اين كوچه هاى ظلمانى

كنار نام تو لنگر گرفت كشتى عشق
بيا كه نام تو آرامشى است توفانى
 

Similar threads

بالا