مشاعرۀ سنّتی

[امالیا]

من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو پ
یش من جز سخن شهد شکر هیچ مگو

ور بگوید قاضی مسکین که در هنگام رای
دشمن ارباب زورم بشنو و باور مکن

 

[Shahab]

من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو پ
یش من جز سخن شهد شکر هیچ مگو

و خدا در اين نزديكي است
لاي اين شب بوها پاي ان كاج بلند

 

[eghlimaa]

و خدا در اين نزديكي است
لاي اين شب بوها پاي ان كاج بلند

دوش با مرغ سحر شکوه ز هجران تو بود
سخن از عشق من و ناز فراوان تو بود.

شب یلدا به سر آمد، نشد این قصه تمام
قصه ی ما به بلندای دو زلفان تو بود.

 

[zizigolu91]

و خدا در اين نزديكي است
لاي اين شب بوها پاي ان كاج بلند

دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن

 

[امالیا]

دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن

نی ز نغمه واماند چون ز لب جدا ماند
وای اگر دل خود را از خدا جدا بینی

 

[محسن........]

تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است
گفتم کنایتی و مکرر نمیکنم

می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم

 

[محسن........]

نی ز نغمه واماند چون ز لب جدا ماند
وای اگر دل خود را از خدا جدا بینی

یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم
خود را چو فرو ریزم باخاک در امیزم...
وگرنه من همان خاکم که هستم...

 

[امالیا]

یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم
خود را چو فرو ریزم از خاک براریزم...
وگرنه من همان خاکم که هستم...

من از آن کشم ندامت که تو را نیازمودم
تو چرا ز من گریزی؟ که وفایم آزمودی

 

[zizigolu91]

من از آن کشم ندامت که تو را نیازمودم
تو چرا ز من گریزی؟ که وفایم آزمودی

یک نفر امد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم رهایم کرد و رفت

 

[امالیا]

یک نفر امد صدایم کرد و رفت
در قفس بودم رهایم کرد و رفت

تو سوز آه من ای مرغ شب چه می دانی؟
ندیده ای شب من تاب و تب چه می دانی؟

 

[zizigolu91]

تو سوز آه من ای مرغ شب چه می دانی؟
ندیده ای شب من تاب و تب چه می دانی؟

يکي مي پرسد اندوه تو از چيست؟
سبب ساز سکوت مبهمت کيست؟
برايش صادقانه مي نويسم
براي آنکه بايد باشد و نيست

 

[امالیا]

يکي مي پرسد اندوه تو از چيست؟
سبب ساز سکوت مبهمت کيست؟
برايش صادقانه مي نويسم
براي آنکه بايد باشد و نيست

تویی آن بت که قبله گاه منی
ورچه باشد صنم هزار هزار

 

[self.f_t_m990]

تویی آن بت که قبله گاه منی
ورچه باشد صنم هزار هزار

[h=2]رهرو آن نیست که گه تند و گه آهسته رود/ رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود[/h]

 

[zizigolu91]

تویی آن بت که قبله گاه منی
ورچه باشد صنم هزار هزار

رازی که بر غیر نگفتیم و نگوییم
با دوست بگوییم که او محرم راز است

 

[rezamoazami22]

رازی که بر غیر نگفتیم و نگوییم
با دوست بگوییم که او محرم راز است

تن از خورشید پر کن ورنه این شب
بیالاید همه پیچ و خمت را

 

[rezamoazami22]

رهرو آن نیست که گه تند و گه آهسته رود/ رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود

دلم دریا شد و دادم به دستت
مکش دریا بخون پروا کن ای دوست

 

[mm.h]

تنش درست و دلش شاد باد و خاطر خوش
که دست دادش و یاری ناتوانی داد

 

[anahita1370]

تنش درست و دلش شاد باد و خاطر خوش
که دست دادش و یاری ناتوانی داد

دیدار تو بر دلم حرام است
گفتم سخنی که جان در او نیست
دیدار تو هم جز آرزو نیست

 

[901010]

دیدار تو بر دلم حرام است
گفتم سخنی که جان در او نیست
دیدار تو هم جز آرزو نیست

تیز رو و تیز دو و تیز گام
خوش پرش و خوش روش و خوش خرام

 

[tracer]

تیز رو و تیز دو و تیز گام
خوش پرش و خوش روش و خوش خرام

مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم// هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

 

[901010]

مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم// هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده
ولیکن با که گویم راز چون محرم نمیبینم

 

[malmal_r]

مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده
ولیکن با که گویم راز چون محرم نمیبینم

ما سیه گلیمان را جز بلا نمی شاید
هر بلا که بتوانی بر دل بهایی نه!!!

 

[901010]

ما سیه گلیمان را جز بلا نمی شاید
هر بلا که بتوانی بر دل بهایی نه!!!

هر که در این بزم مقرب تر است؟
جام بلا بیشترش میدهند

 

[malmal_r]

هر که در این بزم مقرب تر است؟
جام بلا بیشترش میدهند

در بیابان طلب گرچه زهرسو خطریست
می رود حافظ بی دل بتولای توخوش!!!

 

[901010]

در بیابان طلب گرچه زهرسو خطریست
می رود حافظ بی دل بتولای توخوش!!!

شهریست پر ظریفان وز هر طرف نگاری
یاران صلای عشق است گر میکنید کاری

 

[هستی_101]

شهریست پر ظریفان وز هر طرف نگاری
یاران صلای عشق است گر میکنید کاری

یکی خط است ز اول تا به اخر
بر او خلق جهان گشته مسافر

 

[هستی_101]

در بیابان طلب گرچه زهرسو خطریست
می رود حافظ بی دل بتولای توخوش!!!

شوخی مکن که دل بیقرار من
سودای دام عاشقی از سر بدر نکرد

 

['nobody']

شوخی مکن که دل بیقرار من
سودای دام عاشقی از سر بدر نکرد

داغ ديديم شما داغ نبينبد قبول!
تبــری همنفس باغ نبينيد قبول!

 

[Elmira2010]

داغ ديديم شما داغ نبينبد قبول!
تبــری همنفس باغ نبينيد قبول!

لب بازمگیریک زمان ازلب جام
تابستانی کام جهان ازلب جام

 

[malmal_r]

لب بازمگیریک زمان ازلب جام
تابستانی کام جهان ازلب جام

ما بلانشینان را جز بلا نمیشاید
هر بلا که بتوانی بر دل بهایی نه