غزل پست مدرن (اشعارِسیدمهدی موسوی)

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
سیدمهدی موسوی
220px-Mehdi_moosavii.jpg
سید مهدی موسوی (زاده ۱۳۵۵ در تهران) شاعر ایرانی است که از دیدگاه بعضی از منتقدین، بنیانگذار غزل پست‌مدرن و جنبش شاعران پیرو پست‌مدرنیسم در ایران به شمار می‌رود. از آثار او می‌توان کتاب «فرشته‌ها خودکشی کردند» را نام برد . او هم‌چنین در زمینه‌های نقد، داستان و سینما هم به فعالیت مشغول است و آثار و مقاله‌هایش در تعدادی از نشریات به چاپ رسیده‌است. یکی از فعالیت‌های مهم او ایجاد کارگاه‌های شعر و داستان در شهرهای مختلف ایران نظیر کرج، تهران، شاهرود، مشهد و... در طی سال‌های ۱۳۷۶ تا سال ۱۳۸۸ بوده‌است،از مطرح ترین شاگردان او می توان به فاطمه اختصاری، محسن عاصی، محمد حسینی مقدم، الهام میزبان، مونا زنده دل، آناهیتا اوستایی و حامد داراب اشاره نمود.
جریان «غزل پست مدرن» و شعرهای مهدی موسوی در بین اساتید ادبیات طرفداران و مخالفانی دارد. اساتیدی نظیر محمد علی بهمنی از حامیان این جریان و بعضی دیگر مانند علی باباچاهی از مخالفان آن می‌باشند. برگزاری «جشنواره غزل پست مدرن» که با حمایت و نظارت موسوی صورت گرفت در سال ۱۳۸۶ بازتاب‌های مثبت و منفی در رسانه‌های مختلف داشت.
آثار وی
پر از ستاره‌ام اما... - ۱۳۷۶
فرشته‌ها خودکشی کردند - ۱۳۸۱
اینها را فقط به خاطر شما چاپ می‌کنم - ۱۳۸۴
پرنده کوچولو؛ نه پرنده بود نه کوچولو - ۱۳۸۹
آموزش مقدماتی وزن به زبان ساده - ۱۳۹۰ (چاپ الکترونیک)
حتی پلاک خانه را - ۱۳۹۱ (شعر جنگ)
مردی که نرفته‌است بر می‌گردد (رباعی‌های سید مهدی موسوی به روایت عکس‌های محمد صادق یار حمیدی) - ۱۳۹۱
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک غزل از مجموعه ی "پرنده کوچولو نه پرنده بود نه کوچولو" سید مهدی موسوی


تلخ بود مثل خودم، مثل قهوه گرم و ركیك
مثل سمت یك فنجان، مثل سمت یك شلـّیك

تكـّه های مرد آرام روی نعلبكی افتاد
...هرزه كثافتِ زن، هرزه لوند گـُهی...ك

  
... توی یه دیوار سنگی دو تا پنجره اسیرن »
«... دو تا خسته، دو تا تـنها یكیشون تو یكیشون من

  
...من شبیه پنجره ای ، وا شدم به پنجره ای
رو به سمت پنجره ای ، غیر قابل تفكیك

مهدی وسه نقطه ی زن، مهدی و سه نقطه ی خود
شكل دیگر قصّه:كارت كوچك تبریك

مهدی وخدا و خودش، مهدی و زن ومهدی
صحنه ای مازوخیستی، توی صحنه ای اِروتیك

عقربه تكان می خورد روی مُرده ی ساعت
عقربه عقب می رفت در توهّمی تاریك

من عقب،جلو مانده. من جلو،عقب مانده
...و زمان سرگردان تیك،تاك، تاك و تیك

جام می به دست ام بود، ساقی الست آمد
محتسب نهیب ام زد، هوشیار بودم لیك↓

در اتاق می چرخید، قوطی كج وُدكا
قوطی كج ودكا، دور می شد و نزدیك

روی صندلی افتاد، بامب!...سینه بند زن
مرد فال می گیرد، قهوه می شود تحریك

مـزّه گس قهوه، مـزّه گس كاغذ
مـزّه گس بودن، مـزّه گس ماتیك

من... و تو سه تا نقطه، من...و تو سه تا موزائیك
!من... و تو سه تا نقطه، توی هیچ تا موزائیك

حجمی از هزاران زن، حجم اتفاقن من
مثل ریزش دیوار روی سایه ای باریك

  

تكـّه های مرد آرام روی نعلبكی گم شد
لكـّه های پست مدرن روی بستری كلاسیك

!!عشق جاودان پاك!مریم مقدس من
:ای نهایت مقصود!...و ادامه موزیك
...« جونی جونـُم بیا دردت به جونـُم شب مهتاب سی تو آواز می خونـُم
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک غزل از مجموعه ی "این ها را فقط به خاطر شما چاپ می کنم" سید مهدی موسوی


!از شعر ها فرشته ی الهام من پريد
دختر پرنده ا‌ی شد و از بام من پريد

گنجشك ، پر [پرنده ی تو ، پر] كلاغ ، پر
!انگشت های يخ زده با نام من پريد

گنجشك پر گشود و هيولای غصه ها
چون كركسی به لانه ی اوهام من پريد

اين شعر ، درد دوری و عشق تو بود كه
از لای بسته های ديازپام من پريد

(چون مرده بود نامه رسان (كفتر سپيد
هر واژه پر شد و خود پيغام من پريد
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک غزل از مجموعه ی "فرشته ها خود کشی کردند" سید مهدی موسوی


حالا برقص ، رقص ... در آغوش من برقص
من مرد می شوم... و تو مانند زن برقص

دست مرا بگیر که گم می کنم تو را
در تن، تنم ، تنت ، تتتن تن تتن برقص

من شعر می شوم که بگردم به دور تو
حالا بیا جلوی همین انجمن برقص

چیزی مهم نبود ، مهم نیست جز خودت
!که اولن... و ثانین و ثالثن برقص

از خود شروع کن وسط بازوان من
تا انفجار لحظه ی بی خود شدن برقص

بالا بیاور این همه عشق سپید را
حالا سیاه مست بشو در لجن برقص

بر روی ریل های غم انگیز خودکشی
با سوت های پر هیجان ترن برقص

...رقصید زن میان لباس عروسیِ
شاعر بلند شو ... و میان کفن برقص
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز

اجازه هست که اسم تو را صدا بزنم؟!
به عشق قبلی یک مرد پشت پا بزنم
اجازه هست که عاشق شوم، که روحم را
میان دست عرق کرده ی تو تا بزنم
دوباره بچّه شوم، بی بهانه گریه کنم
دوباره سنگ به جمع ِ پرنده ها بزنم
دوباره کنج اتاقم نشسته شعر شوم
و یا نه! یک تلفن به خود ِ شما بزنم
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز

چیزی شبیه اسم قشنگِ مرگ، پُر كرده است كلّ جهانش را

این مرد را تكان بده هی لطفاً، كابوس تو بریده امانش را

عمری میان ماندن و هی رفتن... شك كرده است مورچه ی كوچك

در دست چپ گرفته تو را محكم در دست دیگرش چمدانش را!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

به کودکم که نشسته ست در سر و رَحِمت!



به عشق: پایان بندی ِ روزهای غمت



به افتضاح ترین حالت درونی تو



به رگ زدن هایم روی خواب خونی تو



به پنجره که به مشتی تگرگ چسبیده



پریدن از خوابی که به مرگ چسبیده



به کودکی که به سختی ادامه می دهدم



به دختری که پس از مرگ نامه می دهدم!



به ماه های رسیده به سال و بعد سده!



به کلّ «می دهدم»های توی ذوق زده



به اینهمه چسبیدم که شعرتان بکنم



که عشق را وسط مرگ امتحان بکنم!
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

تشنّجم در دستت، تو و زمین لرزه



فرار کردن ِ از سال ها زن هرزه



به فیلم دیدن، در مبل های یک نفره



به زندگی چسبیدن شبیه یک حشره



به هرزگی تنم روی داغی نفسی



به شعرخواندن من روی تخت خواب کسی



به بحث ِ علمی ِ آهسته ی ِ در ِ گوشت!



مقاله خواندن، از دیدگاه آغوشت



به گریه کردن من در حقوق ِ جاری ِ زن



به بوسه های تو با نقد ساختارشکن



به بغض کردن و مُهر طلاق را خوردن



به پارک/ رفتنت و چای داغ را خوردن



درست می میرم تا تو را غلط نکنم!



به اینهمه می چسبم که گریه ات نکنم
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
[از خواب ها پرید، از گریه ی شدید

اما کسی نبود... اما کسی ندید...]

از خواب می پرم، از گریه ی زیاد

از یک پرنده که خود را به باد داد
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
ناگهان زنگ می زند تلفن، ناگهان وقت رفتنت باشد...

مرد هم گریه می کند وقتی سر ِ من روی دامنت باشد
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
مثل پاندای احمقی بودن
به خیال درخت چسبیدن
ترسِ از فرق خواب و بیداری
مثل مرده به تخت چسبیدن
خسته در انتظار هیچ جواب
به سؤالات سخت چسبیدن
خستگیِ لباس از تن‌ها
به تنِ بند رخت چسبیدن!
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
اتوبان، رودخانه ای غمگین است
که مرا از تو دور می کند
آب که از سر ما گذشت
اما ماهی ها غرق نخواهند شد
تنها در کنار اتوبان می ایستند
و برای شیشه های بالا کشیده دست تکان می دهند
تا از سرما یخ بزنند
و روی آب بیایند
تنها سنگ ها هستند
که برای همیشه ته نشین خواهند شد...

تو با شوهرت ماهی می خوری
من زل می زنم به ماه و
دیوانه می شوم و
کوچه ها را آواز می خوانم و
به سنگ ها لگد می زنم و
زنم و...
بغضم می ترکد
از تو که دور می شوم
کوچه که هیچ!
گاهی اتوبان هم بن بست است
من رودخانه ای را می شناسم
که با دریا قهر کرد
و عاشقانه
به فاضلاب ریخت...
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
منفجر شد تمام كودكی ام
پخش شد در جهان نیمه تمام
هر طرف توپ و تانك و خمپاره
جاده می رفت تا خود ایلام
قبرها را یواش وا كردم
بوی مهران و كربلا می داد
موشك بچگانه ام برخاست
پشت دیوار عشقمان افتاد
پابرهنه دویدم از پی آن
با دو خاتون كنار كوه دنا
آب و نان را گرفتم و خوردم
تازیانه به دست های شما
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نگاه می کنم از غم به غم که بیشتر است



به خیسی چمدانی که عازم سفر است



من از نگاه کلاغی که رفت فهمیدم



که سرنوشت درختان باغمان تبر است



به کودکانه ترین خواب های توی تنت



به عشقبازی من با ادامه ی بدنت



به هر رگی که زدی و زدم به حسّ جنون



به بچّه ای که توام! در میان جاری خون



به آخرین فریادی که توی حنجره است



صدای پای تگرگی که پشت پنجره است



به خواب رفتن تو روی تخت یک نفره



به خوردن ِ دمپایی بر آخرین حشره



به «هرگز»ت که سؤالی شد و نوشت: «کدام؟»



به دست های تو در آخرین تشنّج هام



به گریه کردن یک مرد، آنور ِ گوشی



به شعر خواندن ِ تا صبح بی هماغوشی



به بوسه های تو در خواب احتمالی من



به فیلم های ندیده، به مبل خالی من



به لذت رؤیایت که بر تن ِ کفی ام...



به خستگی تو از حرف های فلسفی ام



به گریه در وسط ِ شعرهایی از «سعدی»



به چای خوردن تو پیش آدم بعدی



قسم به اینهمه که در سَرم مُدام شده



قسم به من! به همین شاعر تمام شده



قسم به این شب و این شعرهای خط خطی ام



دوباره برمی گردم به شهر لعنتی ام



به بحث علمی بی مزّه ام در ِ گوشت



دوباره برمی گردم به امن ِ آغوشت



به آخرین رؤیامان، به قبل کابوس ِ ...



دوباره برمی گردم، به آخرین بوسه!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
فقط نگاه کن و بعد هیچ چیز نپرس



به خواب رفتمت از بسته های خالی قرص

به دوست داشتنم بین ِ دوستش داری!

به خواب رفتمت از گریه های تکراری

تماس های کسی ناشناس از خطّ ِ ...

به استخوان ِ سرم زیر حرکت ِ مته

که می شود به رگ و پوست، از تو تیغ کشید

که می شود به تو چسبید و بعد جیغ کشید

که می شود وسط ِ وان، دچار فلسفه شد

که زیر آب فرو رفت... واقعا خفه شد!

که مثل من، ته ِ آهنگ ِ «راک» گریه کنی!

جلوی پاش بیفتی به خاک... گریه کنی

که می شود چمدانت شد و مسافر شد

میان دست تو سیگار بود و شاعر شد

که می شود وسط سینه ات مواد کشید

که بعد، زیر پتو رفت و بعد داد کشید...

به چشم های من ِ بی قرار تکیه زد و

به این توهّم دیوانه وار تکیه زد و

که دیر باشم و از چشم هات زود شود

که مته در وسط ِ مغز من، عمود شود!

که هی کشیده شوم، در کشاکشت بکشم

که هرچه بود و نخواهد نبود، دود شود...

قرار بود همین شب قرارمان باشد

که روز خوب تو در انتظارمان باشد

قرار شد که از این مستطیل در بروی

قرار شد به سفرهای دورتر بروی

قرار شد دل من، مُهر ِ روی نامه شود

که در توهّم این دودها ادامه شود

که نیست باشم و از آرزوت هست شوم

عرق بریزم و از تو نخورده مست شوم

که به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ

که به سلامتی گوسفند قبل از مرگ

که به سلامتی جام بعدی و گیجی

که به سلامتی مرگ های تدریجی

که به سلامتی خواب های نیمه تمام

که به سلامتی من... که واقعا تنهام!

که به سلامتی سال های دربدری

که به سلامتی تو که راهی ِ سفری...

صدای گریه ی من پشت سال ها غم بود

صدای مته می آمد که توی مغزم بود

صدای عطر تو که توی خانه ات هستی

صدای گریه ی من در میان بدمستی

صدای گریه ی من توی خنده ی سلاخ!

صدای پرت شدن از سه شنبه ی سوراخ

صدای جر خوردن روی خاطراتی که...

ادامه دادن ِ قلبم به ارتباطی که...

به ارتباط تو با یک خدای تک نفره

به دستگیری تو با مواد منفجره

به ارتباط تو با سوسک های در تختم

که حس کنی چقدَر مثل قبل بدبختم

که ترس دارم از این جنّ داخل کمدم

جنون گرفته ام و مشت می زنم به خودم

دلم گرفته و می خواهمت چه کار کنم؟!

که از خودم که تویی تا کجا فرار کنم؟!

غریبگی ِ تنم در اتاق خوابی که...

به نیمه شب، «اس ام اس»های بی جوابی که...

به عشق توی توهّم... به دود و شک که تویی

به یک ترانه ی غمگین ِ مشترک که تویی

به حسّ تیره ی پشتت به لغزش ِ ناخن

به فال های بد و خوب پشت یک تلفن

فرار می کنم از تو به تو به درد شدن

به گریه های نکرده، به حسّ مرد شدن

فرار می کنم از این سه شنبه ی مسموم

فرار می کنم از یک جواب نامعلوم

سوال کردن ِ من از دلیل هایی که...

فرار می کنم از مستطیل هایی که...

فرار کردن ِ از این چهاردیواری

به یک جهان غم انگیزتر، به بیداری...



دو چشم باز به یک سقف ِ خالی از همه چیز

فقط نگاه کن و هیچ چی نپرس عزیز!

به خواب رفتنم از حسرت ِ هماغوشی ست

که بهترین هدیه، واقعا ً فراموشی ست...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سبزه ها را گره زدم به غمت

غم ِ از صبر بیشترشده ام

سال ِ تحویل ِ زندگیت به هیچ

سیزده های در به در شده ام



سفره ای از سکوت می چینم

خسته از انتظار و دوری ها

سال هایی که آتشم زده اند

وسط چارشنبه سوری ها



بچّه بودم... و غیر عیدی و عشق

!بچّه ها از جهان چه داشته اند؟

در ِ گوشم فرشته ها گفتند

!لای قرآن «تو» را گذاشته اند



خواستی مثل ابرها باشی

خواستم مثل رود برگردی

سیزده روز تا تو برگشتم

سیزده روز گریه ام کردی



!ماه من بود و عشق دیوانه

تا که یکدفعه آفتاب آمد

ماهی قرمزی که قلبم بود

مُرد و آرام روی آب آمد



پشت اشک و چراغ قرمزها

ایستادم! دوباره مرد شدم

سبزه ای توی جوی آب افتاد

سبز ماندم اگرچه زرد شدم



وَانْ یَکاد»ی که خواندم و خواندی»

!!وسط قصّه ی درازی ها

باختم مثل بچّه ای مغرور

!توی جدّی ترین ِ بازی ها



سبزه ها را گره زدم امّا

با کدام آرزو؟ کدام دلیل؟

مثل من ذرّه ذرّه می میرند

!همه ی سال های بی تحویل



سید مهدی موسوی
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز

تو شمس می خوانی مثل «شمع»، گریه کنان!

شب جنونزده «عین القضات» خواهد شد

کسی که آمده تا شعر بشنود از تو

دوباره عاشق آن چشم هات خواهد شد...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

دیوار مست و پنجره مست و اتاق مست ....

این چندمین شب است که خوابم نبرده است ؟!

رویای تو ، مقابل من ؛ گیج و خط خطی

در جیغ جیغ گردش خفاش های پست

رویای «من» مقابل «تو» ، تو که نیستی

دکتر بلند شد و مرا روی تخت بست

دارم یواش یواش که از هوش می ... روم

پیچیده توی جمجمه ام هی صدای دست

هی دست دست می کنی و من که مرده ام

آن کس که نیست ، خسته شده از هر آنچه هست

من از ...کمک! همیشه ...کمک ! .... خسته تر .... کمک !

مادر یواش آمد و پهلوی من نشست !

« با احتیاط حمل شود چون شکستنی است »

یکهو جیرینگ بغض کسی در گلو شکست
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
گریه ی من میان موهایت
حرکت گچ به روی تخته سیاه
شک به عشقت پس از هماغوشی
یک سفینه پس از سقوط به ماه
بین ما کیست؟ هیچ یا که همه؟!
اسم این چیست؟ عشق یا که گناه؟!
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
شاعر کلافه شد! همه ی شعر از تو بود
بیدار شد... گریست... دوباره به خواب رفت...
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
من از تمامی درها تو را صدا کردم

تو از تمامی درها مرا جواب بکن

کدام مرد؟! کدامین زمان؟! کدامین بیت؟!

خودت بیا و در این شعر انتخاب بکن...
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
پرده هایی کشیده بر خورشید
چرخش پنکه در میان سرم
بوسه ای روی خاک افتاده
مثل سوغاتی تو از سفرم
نامه ام پاره پاره در کمدت
عکس تو، توی چشم های ترم
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
دودی بودی که حلقه در گوشت کرد

بادی بودی که حبس ِ آغوشت کرد

برگی بودی که از تو سیگاری ساخت

سیگار کشید تا فراموشت کرد...
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
دو راه مانده برایم که اختیار کنم
دو راه: در بروم... یا که نه! فرار کنم...
تو فرض کن که من از شهر زشتتان رفتم
خودم اگر بروم با دلم چه کار کنم؟!
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز

[FONT=&quot]مثل یک عقربه اسیر زمان[/FONT]

[FONT=&quot]توی تکرار ِ در پس ِ عادت[/FONT]

[FONT=&quot]خسته ام مثل بچّه از بازی[/FONT]

[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]کاش یک شب بخوابد این ساعت[/FONT]
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]ناگهان زنگ می زند تلفن، ناگهان وقت رفتنت باشد[/FONT]...

[FONT=&quot]مرد هم گریه می کند وقتی سر ِ من روی دامنت باشد[/FONT]

[FONT=&quot]بکشی دست روی تنهاییش، بکشد دست از تو و دنیات[/FONT]

[FONT=&quot]واقعا عاشق خودش باشی، واقعا عاشق تنت باشد[/FONT]
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز

[FONT=&quot]سبزه ها را گره زدم به غمت[/FONT]
[FONT=&quot]غم ِ از صبر بیشتر شده ام[/FONT]
[FONT=&quot]سال ِ تحویل ِ زندگیت به هیچ[/FONT]
[FONT=&quot]سیزده های در به در شده ام[/FONT]

[FONT=&quot]سفره ای از سکوت می چینم[/FONT]
[FONT=&quot]خسته از انتظار و دوری ها[/FONT]
[FONT=&quot]سالهایی که آتشم زده اند[/FONT]
[FONT=&quot]وسط چارشنبه سوری ها[/FONT]

[FONT=&quot]بچّه بودم... و غیر عیدی و عشق[/FONT]
[FONT=&quot]بچّه ها از جهان چه داشته اند؟[/FONT]!
[FONT=&quot]در ِ گوشم فرشته ها گفتند[/FONT]
[FONT=&quot]لای قرآن «تو» را گذاشته اند[/FONT]!

[FONT=&quot]خواستی مثل ابرها باشی[/FONT]
[FONT=&quot]خواستم مثل رود برگردی[/FONT]
[FONT=&quot]سیزده روز تا تو برگشتم[/FONT]
[FONT=&quot]سیزده روز گریه ام کردی[/FONT]

[FONT=&quot]ماه من بود و عشق دیوانه[/FONT]!
[FONT=&quot]تا که یکدفعه آفتاب آمد[/FONT]
[FONT=&quot]ماهی قرمزی که قلبم بود[/FONT]
[FONT=&quot]مُرد و آرام روی آب آمد[/FONT]

[FONT=&quot]پشت اشک و چراغ قرمزها[/FONT]
[FONT=&quot]ایستادم! دوباره مرد شدم[/FONT]
[FONT=&quot]سبزه ای توی جوی آب افتاد[/FONT]
[FONT=&quot]سبز ماندم اگرچه زرد شدم[/FONT]

«[FONT=&quot]وَانْ یَکاد»ی که خواندم و خواندی[/FONT]
[FONT=&quot]وسط قصّه ی درازی ها[/FONT]!!
[FONT=&quot]باختم مثل بچّه ای مغرور[/FONT]
[FONT=&quot]توی جدّی ترین ِ بازی ها[/FONT]!

[FONT=&quot]سبزه ها را گره زدم امّا[/FONT]
[FONT=&quot]با کدام آرزو؟ کدام دلیل؟[/FONT]
[FONT=&quot]مثل من ذرّه ذرّه می میرند[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]همه ی سال های بی تحویل[/FONT]
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز

[FONT=&quot]قرار شد دل من، مُهر ِ روی نامه شود[/FONT]

[FONT=&quot]که در توهّم این دودها ادامه شود[/FONT]

[FONT=&quot]که نیست باشم و از آرزوت هست شوم[/FONT]

[FONT=&quot]عرق بریزم و از تو نخورده مست شوم[/FONT]

[FONT=&quot]که به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ[/FONT]

[FONT=&quot]که به سلامتی گوسفند قبل از مرگ[/FONT]

[FONT=&quot]که به سلامتی جام بعدی و گیجی[/FONT]

[FONT=&quot]که به سلامتی مرگ های تدریجی[/FONT]

[FONT=&quot]که به سلامتی خواب های نیمه تمام[/FONT]

[FONT=&quot]که به سلامتی من... که واقعاً تنهام[/FONT]!

[FONT=&quot]که به سلامتی سال های دربدری[/FONT]

[FONT=&quot]که به سلامتی تو که راهی ِ سفری[/FONT]...
 

Paydar91

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
ناگهان زنگ می زند تلفن، ناگهان وقت رفتنت باشد...

مرد هم گریه می کند وقتی سر ِ من روی دامنت باشد

بکشی دست روی تنهاییش، بکشد دست از تو و دنیات

واقعا عاشق خودش باشی، واقعا عاشق تنت باشد

ناگهان زنگ میزند تلفن...
.
.
.
که دوستت عاشق زنت باشد.....
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز

[FONT=&quot]عشق موجود بی سر و پایی ست[/FONT]
[FONT=&quot]با هزاران هزار شکل غریب[/FONT]
[FONT=&quot]عشق یک یورش است سمت ِ عقل[/FONT]
[FONT=&quot]مثل این بیت های بی معنا[/FONT]
[FONT=&quot]حرف من... و تو را نمی فهمند[/FONT]
[FONT=&quot]مردم شهر برج های سیاه[/FONT]
[FONT=&quot]بیخودی جلوه می کند خورشید[/FONT]
[FONT=&quot]پیش این چشم های نابینا[/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT]
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
كندو صادق چوبك از پيشگامان داستان نويسي مدرن ايران مشاهير ايران 4

Similar threads

بالا