امشب به کمک همتون نیاز دارم بچه ها

وضعیت
موضوع بسته شده است.

یک دختره

عضو جدید
کاربر ممتاز
چرا همه اینطوری فکر میکنید اخه؟؟؟؟؟؟؟


اون خودشم به من گفته بود من جنسیت شما برام مهم نیس میدونم که الان دارم با یک انسان حرف میزنم نه یک خانوم.....
 

محمدسرلک

عضو جدید
با عرض معذرت از همه دوستان
چرا انقدر ساده به این موضوع تن دادی؟
خدارو شکر به اینجا ختم شد

به این ثصویر نگاه کن این عاقبت لعتماد بود که بد بخت مجبور به خودکشی کرد


 

soniajune

عضو جدید
عزیزم به نظر من بهتر سعی کن این ماجرا رو همینجا فراموش کنی
شک نکن که شدنیه
فکرت در گیر اون ادم نکن
 

ashkanhpb

کاربر بیش فعال
با عرض معذرت از همه دوستان
چرا انقدر ساده به این موضوع تن دادی؟
خدارو شکر به اینجا ختم شد

به این ثصویر نگاه کن این عاقبت لعتماد بود که بد بخت مجبور به خودکشی کرد



خیلی ممنون ، ولی لیلا خانوم خواستن آرامتر بشن ، شما بچه ها فقط دارید چیزایی که می تونست بشه رو پرورش می دید.
 

soniajune

عضو جدید
چرا همه اینطوری فکر میکنید اخه؟؟؟؟؟؟؟


اون خودشم به من گفته بود من جنسیت شما برام مهم نیس میدونم که الان دارم با یک انسان حرف میزنم نه یک خانوم.....
چرا اینقدر بهش اعتماد داشتی؟
حرفه دیگه دختر خوب
ببخشید اما به نظر من سادگی کردی
 

nazliii

مدیر مهندسی برق مخابرات - متخصص نیمه هادی
اینکه گفته اینو دیگه کجای دلم بزارم یعنی قبلا هم سابقه داشته آقا
 

یک دختره

عضو جدید
کاربر ممتاز
اون خانوم زنش بوده به نظرتون؟؟؟؟؟؟


حالا داره هزار تا فکر میکزنه به سرم بخدا.....میگم اصلا شاید خونه خودش بوده هان؟؟؟؟؟؟؟؟


بچه ها دارم دیونه میشم.....این اولین تجربه من بود
 

nazliii

مدیر مهندسی برق مخابرات - متخصص نیمه هادی
اون خانوم زنش بوده به نظرتون؟؟؟؟؟؟


حالا داره هزار تا فکر میکزنه به سرم بخدا.....میگم اصلا شاید خونه خودش بوده هان؟؟؟؟؟؟؟؟



بچه ها دارم دیونه میشم.....این اولین تجربه من بود
آره منم فکر میکنم خونه خودشون بوده
 

یک دختره

عضو جدید
کاربر ممتاز
ولی اگه میخواست خونه خودشون باشه که انقدر ریسک نمیکرد منو ببره...هوم؟؟؟؟؟؟؟
 

pari khano0m

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرسی ابجی بخدا انقدر حالم بده...میدونم اشتباه کردم...اما فکر نمیکردم اینطوری بشه...
عزیزم همه تو زندگیشون اشتباه می کنن ولی باید حواسمون باشه آیندمون به خطر نیفته...
حالا بهت تبریک میگم.... جدی میگم. خیلی چیزا به دست آوردی... درسته خطرش خیلی زیاد بود و دیگه نباید تکرارش کنی ولی اصلا جای نگرانی نداره. آروم باش دیگه تموم شد ;)
 

رويای ماه

عضو جدید
داشتم ميخوندم همش فكر ميكردم اخرش شايد بگي داستان واقعي نبوده ولي ..
من به جاي تو اينور چنان استرسي گرفتم كه فقط دوست داشتم آخر ماجرا به خير تموم بشه برات
 

Mute

عضو جدید
کاربر ممتاز
اون خانوم زنش بوده به نظرتون؟؟؟؟؟؟


حالا داره هزار تا فکر میکزنه به سرم بخدا.....میگم اصلا شاید خونه خودش بوده هان؟؟؟؟؟؟؟؟


بچه ها دارم دیونه میشم.....این اولین تجربه من بود

چه اهمیتی داره که کی بوده؟
مهمه واسه تون؟
چرا؟
 

mahsa.mahsa

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر چی فکر میکنم منطقی پشتش نخوابیده.........عجیبه که برادرتون گفته متاهله شما باید مطوئن میشدی و بعد با برادرت درمیون میزاشتی........خداروشکر که سالمی و اتفاقی نیوفتاده این یه تجربه شد برات لیلای عزیز شما که قصد بدی نداشتی خدارو شکر کن . ازش بخواه همیشه مواظبت باشه سعی کن تو تصمیمای زندگیت جدی تر باشی................
 

یک دختره

عضو جدید
کاربر ممتاز
باورتون میشه بچه ها حس میکردم دارم خواب میبینم....بعدش رفتم امام زاده تا تونستم زار زدم همه بهم نگاه میکردن فکر میکردن دیونه شدم....

خودمم نمیدونم چطوری از اون خونه دور شدم...وقتی فکر میکنم که احتمال داره اون خانوم زنش باشه حالم از خودم بهم میخوره که حتی باهاش حرف زدم...
 

sonya.b

عضو جدید
عذر میخام قصد جسارت ندارم اما کارتون حماقت محض بوده!!!! عزیز من چجوری تونستی بهش اعتماد کنی؟؟؟ مگه به نماز و روزه گرفتن هست؟؟ چه ربطی داره اخه؟؟ (بقول حافظ : واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند چون به خلوت میروند ان کار دیگر می کنند)!!!
بنظر من که خانمه همسرش بوده!!! اما در هر صورت شما نباید به کسی که هم به شما و هم به بقیه دروغ میگه اعتماد کنید. ادمی که اینهمه دروغ میگه واقعا قابل اعتماد نیست!!! چشماتون رو باز کنید تا بتونید درست ببینید. موفق باشید.
 

یک دختره

عضو جدید
کاربر ممتاز
داشتم ميخوندم همش فكر ميكردم اخرش شايد بگي داستان واقعي نبوده ولي ..
من به جاي تو اينور چنان استرسي گرفتم كه فقط دوست داشتم آخر ماجرا به خير تموم بشه برات


کاش فقط داستان بود...

میدونی نتیجش چی بود؟


ازهمه مردا بدم اومده.........دست خودمم نیس بچه ها کمکم کنید
 

F@tima s332

عضو جدید
کاربر ممتاز
فقط این پست رو میزنم ودیگه نظری نمیدم
ببین الان داری باحرفات خودتو قانع میکنی اما باید واقع بین باشی ببین عقل چی میگه الان زمونه طوری شده تو نمیتونی به چشمات اعتماد کنی به حرف آدما که جای خود داره
یه جورایی درکت میکنم ومیفهمم الان چه حسی داری
هرچی میخوای به خودت بقبولونی نمیتونی گیج شدی انگار توهم زدی
برای من هم پیش اومده که هرچی در مورد یکی بد میگفتن باور نمیشد یه جورایی میشه گفت تو ی عمق قلبم بااینکه فراموشش کردم یه نقطه ی ریزی برای باور نکردن حرفای دیگران وجود دارهاین امید که اون خوب بوده
اما ازیه طرف به خودم هی میزنم ومیگم بهت ثابت کرده خودش اون نقطه ریز دیگه برای چیته
آدماخیلی راحت حرف میزنند
نمیخوام بی احترامی کنم لطفا کسی به دل نگیره
اما بنظرم پسراقدرت دروغ گوییشون بیشتر
یکی ازپسرای کلاسمون جلوی هممون یه حرفی رو زد بعد اون حرف علیهش تموم شد جلوی هممون به استاد دروغ گفت
برای من هم طی یه ماجرایی که اتفاق افتاداین مطلب ثابت شد بهمون راحتی که بهت حرفای خوب خوب میزنند بهمون راحتی هم میزنن زیر حرفاشون

ببین حالا همه چی به خوبی گذشته وبرای اینکه بفهمی که اون شخص کی بوده میتونی ازطریق برادرت اقدام کنی
این برا ت یه تجربه شد به فکرخودت باش ببین اون موقعی که تو خیابون فرار میکردی وگریه چه حالی داشتی یه جورایی شکستی .نشکستی؟
پساینو بدون همه ی ما انسان ها چه پسر وچه دختر اونقدرارزشمندیم که نباید بزاریم دیگران مارو له کنند مارو بشکنند نباید بذاریم عزتمون زیر سوال بره
قوی باش مثل همه ی کسایی که به من همینو گفتن منم به حرفاشون گوش دادم به حرف ماها گوش بده
ناراحتیتو تو یه برگه کاغذ بنویس برای خدا بنویس گریه کن ازش بخواه کهآرومت کنه به مولا آرومت میکنه
سعی کن زودتر ازاین ماجرا بیای بیرون تا بیشتراذیت نشی
یه راه اینکه بی خیال بشی اینه که به هرچی مربوط به اون فکرنکنی وسراغش نری

ببخشید طولانی شد موفق باشی
 

taranome ehsas

عضو جدید
برو خدارو شکر کن که بخیرگذشت ودعاکن ادامه نداشته باشه این جریان..حرفی جز تاسف ندارم
اگه خیلی دلت میخواد بدونی خانومه کی بوده برو از داداشت بپرس
 

یک دختره

عضو جدید
کاربر ممتاز
من فکر اینم که اگه اون زنش بوده الان چه حالی داره واقعا ....درمورد من ی فکر میکنه...حتما زندگیشون بهم میخوره نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟وای یعنی من این کارو کردم؟؟؟؟؟؟


بخدا توی عمرم هیچ شبی حالم به این بدی نبوده
 

hiva13

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باورتون میشه بچه ها حس میکردم دارم خواب میبینم....بعدش رفتم امام زاده تا تونستم زار زدم همه بهم نگاه میکردن فکر میکردن دیونه شدم....

خودمم نمیدونم چطوری از اون خونه دور شدم...وقتی فکر میکنم که احتمال داره اون خانوم زنش باشه حالم از خودم بهم میخوره که حتی باهاش حرف زدم...
عزیزم کاریه که شده ،خوب تو قلبت پاک بوده فکر نمی کردی طرز فکر نفر مقابلت چیه که ،اشتباه بزرگی بود ولی دیگه خودتو ملامت نکن
 

fateme_003

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خونه پسر عمو؟؟!!کلیدش دست اون چیکار میکرده؟؟!واس چی تلفنشو جواب داده؟!بنظر میاد خونه خودش بوده......داداشت ادرس خونشو نداره؟!
شما اول مطمئن شو ببین زن داره یا نه؟!مگه قرار نبود جایی دعوتشون کنی با همسرش پس با کمک داداشت اول بفهم قضیه راسته یانه.........در مورد اعتمادتم که حرفی نمیمونه....ولی ماشالا به جرائتت
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمی دونم چی بگم لیلا جون!
قصد نصیحت نکردنم ندارنم...
اما این همه سادگی حرصمو در میاره ! اونم تو این دوره و زمونه! مشکل بیشتر ما دخترا همین سادگیمونه !
من از طرف دوستام همیشه سرزنش می شم چون هیچ وقت خونشون نمیرم به جز چند تا از دوستای فابم که رفت و آمد خانوادگیم داریم...
نمیگم حتما این درسته ، اما خوب حداقل خیالم راحته ...
به نظر من دیگه اصلا بهش فکر نکن ، سخته ولی ممکنه
همین که در و قفل کرده دیگه معلومه دیگه ! فککر بیشتر واسه چی ؟؟!!
 

یک دختره

عضو جدید
کاربر ممتاز
فقط این پست رو میزنم ودیگه نظری نمیدم
ببین الان داری باحرفات خودتو قانع میکنی اما باید واقع بین باشی ببین عقل چی میگه الان زمونه طوری شده تو نمیتونی به چشمات اعتماد کنی به حرف آدما که جای خود داره
یه جورایی درکت میکنم ومیفهمم الان چه حسی داری
هرچی میخوای به خودت بقبولونی نمیتونی گیج شدی انگار توهم زدی
برای من هم پیش اومده که هرچی در مورد یکی بد میگفتن باور نمیشد یه جورایی میشه گفت تو ی عمق قلبم بااینکه فراموشش کردم یه نقطه ی ریزی برای باور نکردن حرفای دیگران وجود دارهاین امید که اون خوب بوده
اما ازیه طرف به خودم هی میزنم ومیگم بهت ثابت کرده خودش اون نقطه ریز دیگه برای چیته
آدماخیلی راحت حرف میزنند
نمیخوام بی احترامی کنم لطفا کسی به دل نگیره
اما بنظرم پسراقدرت دروغ گوییشون بیشتر
یکی ازپسرای کلاسمون جلوی هممون یه حرفی رو زد بعد اون حرف علیهش تموم شد جلوی هممون به استاد دروغ گفت
برای من هم طی یه ماجرایی که اتفاق افتاداین مطلب ثابت شد بهمون راحتی که بهت حرفای خوب خوب میزنند بهمون راحتی هم میزنن زیر حرفاشون

ببین حالا همه چی به خوبی گذشته وبرای اینکه بفهمی که اون شخص کی بوده میتونی ازطریق برادرت اقدام کنی
این برا ت یه تجربه شد به فکرخودت باش ببین اون موقعی که تو خیابون فرار میکردی وگریه چه حالی داشتی یه جورایی شکستی .نشکستی؟
پساینو بدون همه ی ما انسان ها چه پسر وچه دختر اونقدرارزشمندیم که نباید بزاریم دیگران مارو له کنند مارو بشکنند نباید بذاریم عزتمون زیر سوال بره
قوی باش مثل همه ی کسایی که به من همینو گفتن منم به حرفاشون گوش دادم به حرف ماها گوش بده
ناراحتیتو تو یه برگه کاغذ بنویس برای خدا بنویس گریه کن ازش بخواه کهآرومت کنه به مولا آرومت میکنه
سعی کن زودتر ازاین ماجرا بیای بیرون تا بیشتراذیت نشی
یه راه اینکه بی خیال بشی اینه که به هرچی مربوط به اون فکرنکنی وسراغش نری

ببخشید طولانی شد موفق باشی


مرسی .....تو راست میگی.....میدونی چیه؟من سرکار میروم با این اقا همکارم....چیکار کنم؟
 

senaps

عضو جدید
کاربر ممتاز
همه میگن چرا باهاش رفتم خونه...اخه میدونید ما شهرمون کوچیکه ....طوری که همه همدیگرو میشناسنم میترسیدم برم بیرون باهاش حرف بزنم کسی مارو ببینه....

مسئله اینه که منم از یه شهر کوچیکم که ادم وقتی تو خیابون راه میره، بزرگ تر( مثلا 40 ساله!) همراهش باشه، تقریبا همه‌ی شهر رو میشناسه و همه هم فامیلشن یه جورایی!!!!!
حرف من هم همینه....
حواستون باشه که اون خانم سرزده حمله کرده و اون اقا تمام سعیش این بوده که شما از اونجا بیای بیرون قبل از اینکه درگیری بالا بگیره...(متاسفانه خصلت بد خانم ها اینه که وقتی قاطی میکنن، واقعا قاطی میکنن و هیچی جلودارشون نیست!!) ....

عرض که کردم، خانم اون اقا اگر بوده، حق داره که بدونه این اقا به این صورت به شما نزدیک شده و به شما چی گفته.... شما که قرار نبوده کف دستتون رو بو کنین که بفهمین زن داره!(اگر در نظر بگیریم که طرف زنش بوده!!)...

حالت دیگه هم هست که طرف خواهری چیزیش باشه....


من از خانواده ایشون شناخت داشتم میدونم خیییییییییلی مذهبی بودن واصلا نمیتونستن اینجور چیزا رو تحمل کنن...
این عالیه... فک میکنم این جوابی باشه به دوستان دیگه که فکر میکنن شما بیگدار به اب زدین!!!!
بازم حرفم رو میزنم:
اگر واقعا دوست دارید که بدونین ماجرا چی بوده، از طریقی غیر از خود این اقا(یا اگر لازم بود، از طریق خودش!!) اون خانم رو پیدا کنین و سعی کنین در کمال ارامش باهاش تماس بگیرید... باید حرف های اون خانم رو بشنوید! شاید اصلا چیزی راجع به شما به گوشش رسیده که اینجوری مخالفت کرده(اگر همسر طرف نباشه!!!!) ... یعنی هزار تا اگر و اما هست....
ولی دنبال کردن چنین مسئله‌ای، وقت و انرژی بسیار زیادی می‌طلبه... دختری که بهش بگن چرا نفس میکشی شروع میکنه به گریه کردن، نمیتونه دنبال چنین داستانی رو بگیره....
قابل درکه که تو اون شرایط، شما برید تو شوک....در حقیقت، ازهمه لحاظ شما مقصر بودین که با اون اقا رفتید تو خونه.... ولی حالا که همه چیز تموم شده، شما این امکان رو دارین که داستان رو پی بگیرید....

فراموش کردن چیزا برا خانم ها، واقعا سخته... بذارید یه خاطره براتون بگم و تمام:
یه اقایی میاد در خونه‌ی ما که در مورد داداشم با مادرم صحبت کنه... بهش میگه که من بازرس مدرسه‌اش بودم و امروز باهاش حرف زدم و نگرانش شدم...ادرسش رو گرفتم و اومدم باهاتون حرف بزنم....
مامانم هم اعتماد نمیکنه و حرف نمی‌زنه با طرف، یارو هم بهش میگه پشیمون میشی که با من حرف نزدی!!!!
حالا این بعد از 4-5 روز با گریه اومده پیش من که اره اینجوری شده و حالا باید با هم بریم اموزش و پرورش اون بازرسه رو پیدا کنیم ببینم چی میخواسته به من بگه.... من باهاش همکاری نکردم ولی تا حالا 3-4 بار رفته اموزش پرورش های مختلف شهر رو زیر و رو کرده... اصلا نمیتونه بیخیال بشه... هر چند وقت دوباره یادش می‌افته و از من میخواد بهش بگم به نظرم اون یارو چی میخواسته بگه...


ذهن شما خانم ها اینجوریه احتمالا!!! یعنی نه تنها نمیتونین فراموش کنین مسایل رو، که بزرگ و بزرگترش میکنین تو زندگیتون و تمام فکر و ذهنتون رو میگیره!!!!

لیلا خاونم به نظر من یک دختر نباید به هیچ فردی اعتماد کنه !! اینو یادت باشه حتی اون فرد خیلی نزدیک باشه !!!
من فکر نمیکنم همینجوری و بدون مثلا مطلع کردن کسی رفته باشن اونجا! منم وقتی میخوام برم پیش دوستایی که خونواده نمیشناسن،(پسر!) شماره‌ی خونه و مبالیشون رو روی یه کاغذ اچار مینویسم و میگم تاریخ فلان، این بابا بهم زنگ زد برم پیشش....واقعا این کار رو میکنم چون هیچکس نمیدونه چی میخواد بشه....

حلا این لیلا خانم ما، شناخت کافی از خونواده‌ی طرف هم داشته...داداشش با اون اقا دوست بوده.... فکر میکنم همه‌ی ما پسرایی که برادر یا خواهر داریم، هر وقت یه دوستی کوچیک با سایر اعضای خونواده میبینیم که از یارو خوشمون نمیاد، هشدار میدیم.... یا راجع بهش تحقیق میکنیم...

دوستان دارن مسئله رو زیادی بزرگ میکنن!!!! یادتون باشه، اونی که خطا کاره اون اقا بوده نه خانم لیلا




مرسی .....تو راست میگی.....میدونی چیه؟من سرکار میروم با این اقا همکارم....چیکار کنم؟
از دیگری پرسیده بودین منم یه چی بگم:
امروز بوده؟! فردا ایشون برای عذر خواهی و لاپوشونی میاد..... اگر میخواید داستان همینجا تموم بشه، کاملا جدی اخطا بدین که دیگه حتی به 10 متری شما نزدیک هم نشه!!!!
اگر میخواید ماجرا رو حل کنین و بفهمید ماجرا چی بوده، بگید که باید براتون یه قرار تو یه جای درست حسابی و تنها با اون خانم بذاره.... برید و با اون خانم صحبت کنین ببینین حرف حسابش چیه و کیه و با شما چه مشکلی داره؟؟؟
راستی، خام نشید به هیچ عنوان.... اینجور مواقع، انواع و اقسام دروغ ها پدیدار میشه!!!! انواع و اقسام دلایل.... اگر عکس جنازه‌اش تو سردخونه رو هم بهتون نشون داد، بازم باور نکنین!!! ادامه‌ی رابطه‌اتون با این اقا، بهتره منوط باشه به فهمیدن ماجرای این خانم!!!!
 

soniajune

عضو جدید
من فکر اینم که اگه اون زنش بوده الان چه حالی داره واقعا ....درمورد من ی فکر میکنه...حتما زندگیشون بهم میخوره نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟وای یعنی من این کارو کردم؟؟؟؟؟؟

خودت ناراحت نکن اگه زنش باشه شوهرش میشناسه بعدشم هر فکر دلش میخواد بکنه تو که خودت میشناسی پس وجدان درد نداشته باش
اشتباه کردی اونم از رو سادگی و بی تجربگیت
دور بر ما زیاده اینجور مسایل هم چیز نباید تجربه بشه از دوربرت و دیده ها و شنیدهات پند بگیر
-بعدشم اینقدر فکر و خیال نکن خودت مقصر ندون


اگه زندگیش بهم بخوره تقصیر خودشونه نه شما-شما هیچ کار با زندگی اونا نکردی
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من به هیچی این چیزی که گفتی فکر نمی کنم لیلا جان
موندم این آسیب روحی که بهت وارد شده رو چطور می خوای فراموش کنی ؟!!!!!!!
اگه امکانش رو داری از محل کارت در بیا
از من به شما نصیحت عزیزم تو محیط ها کاری مرد باش نه زن
بد اخلاق باش نه مهربون
کمتر اسیب می بینی
عزیزم دست نیافتنی باش ... تو با ارزشی قدر خودتو بدون ..
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم ....
مواظب خودت باش عزیزم ...
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا