فراماسونری

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
صهیونیست ها در بیشه بوهم ، به دنبال چه هستند؟

مشرق: سازمان جهانی فراماسونری در کنار فعالیتهای سیاسی و اقتصادی، خوشگذرانی های مخصوص به خود نیز دارد. هر ساله در ناحیه جنگلی بوهم ایالت کالیفرنیا برجسته ترین افراد سیاسی و اقتصادی آمریکا طی تفریحات و عیاشی های سه هفته ای در کنار اجرای آیین های شیطان پرستی و قربانی کردن انسان به بحث های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی نیز می پردازند.

بیش از 160 سال است که کلوب‌های خصوصی اشراف به عنوان گوشه دنجی برای طبقه موثر در سیاست های سیاسی ـ اقتصادی و اجتماعی آمریکا و جهان در این کشور فعالیت دارند. این کلوب های اکثرا مردانه در نگه داشتن قدرت در دست جمع محدودی از طبقه اشراف نقش اساسی دارند. اما با گذر زمان محدودیت های این کلوب ها برای نژاد، قومیت و جنس اعضا کم رنگتر شده است.
در این میان کلوب بوهمیان که تمامی اعضای آن را مردان تشکیل می دهند در حفظ بنیادهای خود کوشا بوده و یکی از قدیمی ترین کلوب های اسرار آمیز طبقه اشراف آمریکا است که دو تا سه هزار عضو دارد و از سال 1899 تا کنون هر تابستان در حدود سه هفته در جنگلی به نام بوهم در کالیفرنیا گرد هم می آیند.


کلوب بوهم بیش ار 120 سال فعالیت دارد.


همایش های بیشه بوهم
همایش های این گروه حتی در روزهای حساس جنگ جهانی دوم نیز تعطیل نشده است. این افراد شامل سیاست مداران و افراد شاخص اقتصادی و نظامی آمریکا هستند به طوری که تمامی کم‍‍پ‍انی های بزرگ اقتصادی در این گروه نماینده ای دارند. اعضای گروه ارتباطات تنگاتنگی با هم دیگر داشته و هماهنگی های کاملی در مورد سیاست گذاری ها و روش های کاری خود در سطح داخلی و بین المللی دارند. هیچ فرد عادی که به گونه ای به طبقه قدرت و ثروت متصل نباشد؛ نمی تواند به عضویت این کلوب درآمده و یا به صورت مهمان در مراسم های فصل تابستان این کلوب شرکت کند. حتی اشراف و صاحب منصبان نیز نمی توانند به راحتی به این کلوب راه یابند.

میهمانی صرف شام در بوهم
جنگل بوهم جایی است که سه هفته خوش گذرانی در این منطقه با مراسم های ویژه ای همچون شعر خوانی، اجرای تآتر و موسیقی، بازی های ورزشی، و مجالس ویژه شراب خواری و خوش گذرانی همراه است. از این سه هفته، هفته دوم بسیار با اهمیت است زیرا که اکثر اعضا سعی می کنند در این هفته حتما در بوهم حضور داشته باشند. در کنار این خوش گذرانی ها همیشه رایزنی ها و سخنرانی های سیاسی، اجتماعی و تاریخی نیز وجود دارد که از سوی خود اعضا ارایه می شود.
کلوب بیش از 500 نفر پرسنل خدماتی دارد که در طی گردهم آیی به رتق و فتق امور می پردازند. ورود میهمانان که همگی از اشراف و سیاست مداران انتخاب می شوند با تشریفات ویژه ای همراه است و حتما باید دعوت کننده خود برای استقبال حضور داشته باشد و در غیر این صورت ورود ممکن نخواهد بود.
عضویت در این گروه فقط با دعوت اعضای ثابت امکان پ‍ذیر است. درخواست نامه فرد مدعو برای عضویت در اختیار کمیته مرکزی قرار می گیرد و پس از بررسی های فراوان در صورت اثبات صلاحیت، فرد می تواند به عضویت این گروه در آید. این فرایند ممکن است تا پانزده سال و یا بیشتر به طول بیانجامد.

باشگاه های مختلف کلوب بوهمیان
کلوب شامل ۹۵ باشگاه مجزا است که هر یک، مکان مخصوص به خود را در جنگل دارند و ساختمان های مجزایی به اعضای هر کلوب اختصاص داده شده است. هر کلوب جزء، اسم به خصوص و اعضای به خصوصی نیز دارد. برای مثال اعضایی همچون هنری کسینجر و همچنین مسئولین سابق دولت فدرال و سایر رؤسای پروژه نظم نوین جهانی درممتازترین باشگاه یعنی «هیل بیل» جای دارند. کمپ هیل بیلی گروهی است که بوش پدر و پسر و افراد برجسته تیم نومحافظه کار سیاست مداران آمریکا از اعضای آن هستند.


بوش پدر و پسر، اعضای هیل بیل روسای جمهور سابق آمریکا در کلوب اولز نست

به طور کلی اعضای این کمپ تجارت های بزرگ، بانک ها و رسانه ها را در اختیار دارند. کمپ «کاو من» دیگر کمپ مهم است که شامل افراد فعال در زمینه اتاق های فکر، کمپانی های نفتی، صنایع دفاعی و دانشگاه هاست. در «کمپ استووی» اعضای خانواده راکفلر و مدیران کپم‍انی های نفتی، بانک ها و اتاق های فکر مربوط به این خانواده مستقر هستند و در کمپ «اولز نست» نیز روسای جمهور سابق آمریکا، فرماندهان ارشد نظامی و اعضای وزارت دفاع حضور دارند.
بدیهی است که تجمع این تعداد از زرمداران و زورمداران دنیا طی سه هفته در یک جا نمی تواند خالی از نتایج وحشتناک برای بشریت باشد. مثلا گزارش هایی در دست است که نشان می دهد تصمیم به اجرایی کردن پروژه منهتن از طرف وزارت دفاع آمریکا که حاصل آن اولین بمب های اتمی ساخت بشر بود؛ در یکی از خوش گذرانی های اعضای این کلوب اتخاذ شده است.

اماکن ساخته شده در بوهم، نمادپردازی ها و تزئینات
از آنجا که برخی از هنرمندان مشهور نیز مفتخر به عضویت در این کلوب بوده اند؛ مکان های عمومی کلوب همچون کتابخانه، سالن های رقص، اتاق های میهمانان، بار ها و... با تابلوهای گران بها و اشیای هنری تزیین شده است. کلوب حتی یک مومیایی 2500 ساله مصری را از سال 1914 در اختیار دارد که نشانه ای از علاقه مندی اعضای کلوب به فرهنگ مصر باستان است.
این مومیایی توسط یکی از اعضا به کلوب اهدا شده است و یقینا افراد مطلع و آشنا به مقوله های ایلومیناتی، ماسونی، شیطان پرستی و... دلایل این علاقه مندی کلوب بوهمیان به فرهنگ مصر باستان را به خوبی می دانند.



تمامی اماکن کلوب با تابلوها و اشیاء هنری گرانبها تزئین شده است.
این مومیایی با نام «بانو ایسیس» در یک تابوت شیشه ای در ورودی تآتر بوهمیان قرار گرفته است و اعضا همیشه با احترام در برابر آن می ایستند. نا گفته نماند که فراماسون ها «بانو ایسیس»را خدا- مادر معنوی خود می دانند. در آیین فراماسونری که آکنده از نمادها و نمادسازی هاست الهه های مصر باستان جایگاه ویژه ای برای خود دارند.گزارش هایی انتشار یافته است که بیان می کنند مجسمه آزادی به عنوان نمادی از بانو ایسیس ساخته شده است.
واضح است که در کشور آمریکا که فراماسونری، صهیونیسم جهانی و آیین های ضد الهی همچون شیطان پرستی و کابالا نبض سیاست، اقتصاد و رسانه را در دست دارند؛ کلوب بوهمیان و مراسم های تابستانه آنها نیز با توجه به نوع اعضای آن نمی تواند از این گرایش ها خالی بوده و صرفا یک اجتماع تفریحی باشد.

جغد، نماد بیشه بوهم
سمبل این کلوب جغد است که از اولین سال تاسیس آن استفاده می شود. به اذعان اعضای کلوب، جغد نمادی از حکمت زندگی و همیاری برای آنها است که امکان بقاء و مبارزه با نا امیدی را برای انسان در دنیا به یاد می آورد. با توجه به هجم ثروت و قدرتی که در دست این جهان خواران است؛ استفاده از جغد به عنوان نمادی برای مبارزه با نا امیدی منطقی جلوه نمی کند. وجود حالت هایی از نا امیدی در این انسان نماهایی که به هر کاری که خواستار انجامش هستند مبادرت می کنند؛ دور از ذهن است. پس جغد نمی تواند برای این گروه یک نماد انسانی و والا همچون مبارزه با نومیدی تلقی شود.
این نماد در تمامی مناطق و لوازم کلوب به کار گرفته شده است و یک مجسمه سنگی ۱۲ متری در کنار دریاچه جنگل بوهم نیز به شکل یک جغد ایستاده ساخته است. این تندیس در سال 1929 ساخته شده است تا مراسم مذهبی بوهمیان در کنار آن اجرا شود. در زیر پای این تندیس محراب سیاهی وجود دارد که جایگاه خاصی در مراسمات دارد. بوهمیان این مجسمه را بت بزرگ مولوخ می نامند و طی مراسمی با عنوان«درود»در حالی که رداهای قرمز پوشیده اند؛ به رژه و نیایش در مقابل این بت می پردازند.


نماد جغد از پرکاربردترین نمادهای ایلومیناتی و ماسونی است که در شهرهای مختلف آمریکا به شکل زیرکانه ای در طراحی بناها و سازه های شهری به کار گرفته می شود.
در خاورمیانه، چین و شرق دور جغد نماد بد اقبالی و روح شیطانی است و از دیدگاه مسیحیت سنتی نیز جغد نمادی از نیروهای شیطانی، رویدادهای ناگوار و نابودی محسوب می شود. از سوی دیگر جغد نماد یهودیان مارانوس نیز می باشد. این یهودیان برای پیش بردن اهداف خود دین و آیین خود را مخفی نگه می دارند. از آنجا که جغد در شب، یعنی هنگامی که هیچ کس نمی تواند چیزی ببیندف بیدار بوده و قادر به دیدن است؛ مارانوس ها آن را نماد خود قرار داده اند.

بت مولوخ
به این ترتیب مولوخ که خدای سمبلیک باستانی شیطانی است؛ هنوز هم از میان افراد بی گناه و کودکان قربانی می گیرد. مولوخ الهه باستانی قربانی کردن است که در کتاب مقدس نیز به آن اشاراتی شده است. فرقه های عبادت کننده بت ملوخ در طول تاریخ دارای تشریفات وحشتناکی همچون آشامیدن خون انسان های قربانی شده در پای این بت بوده اند.
این قربانی ها در اکثر مواقع کودکان هستند. سالانه هزاران کودک در آمریکا گم می شوند و پلیس هیچگاه نمی تواند اثری از آنان بیابد. گاهی جسد این کودکان در مکان های نامتعارفی کشف می شود و متخصصین جرم شناسی نبود خون در جسد آنان را تایید می کنند.


بت مولوخ به شکل جغد در کنار دریاچه بوهم

در بیشه بوهم چه اتفاقاتی می افتد؟


در دهه چهل گزارش هایی در برخی از مطبوعات آمریکا منتشر شد که نشان می داد غیر از مشروبخواری، استفاده از مواد مخدر و همجنس بازی، فعالیت هایی همچون آدم ربایی، تجاوز، کودک آزاری جنسی و قربانی های خونین نیز در کلوب بوهمیان انجام می گیرد. متعاقب این افشاگری ها تحقیقاتی از طرف پلیس شروع شد که البته این بازرسی ها در سال ۱۹۴۷ متوقف گردید و پرونده به حال خود رها شد. اما این کلوب و اسرارش همیشه برای افراد مطلع و کنجکاو جای سوال داشت. در سال 2000 فیلم سازی به نام الکس جونز توانست به طرز معجزه آسایی از موانع امنیتی جنگل بوهم گذشته و وارد این اردوگاه شده و از مراسم های عجیب اعضای کلوب فیلم برداری کند. در این مراسم ها آیین قربانی کردن انسان در برابر مجسمه جغد انجام می شد. او به مدت پنج ساعت در اردوگاه بوده است و می گوید با این که با چشمان خودش اتفاقات را دیده ولی نمی تواند آنچه را که مشاهده کرده باور کند. جونز در بخشی از توصیفاتش چنین می گوید:
«سپس کشیش در باره «بابل و صور نیک» صحبت کرد. می دانیم که تنها یک جغد بزرگ و «صور نیک» وجود دارد، در انجیل و اسناد تاریخی دیگر آمده است که در سرزمین های بابل و کنعان کودکان را در پیشگاه الهه جغد مولوخ، می سوزاندند . برای مدت مختصری توجهمان به پشت خیمه ها در آنسوی ساحل جلب شد و باعث شد که از جغد منحرف شویم. ناگهان به خود آمدم و بعد از آن روی جغد و کشیش در جزیره تمرکز کردیم.
در ساحل غربی، یک قایق قدیمی رودخانه ای وجود داشت و شخصیتی عزرائیل مانند که ارابه را حرکت می داد، با قایق از آب عبور کرد. در حالیکه فرد دست و پا بسته ای در آن به حالت تعظیم درآمده بود .او آن فرد قربانی را نزد کشیش اعظم برد که در پای جغد منتظر بود، در پایین پله های نورانی که جغد روی آنها قرار داشت.


«اندوه مهار شده» زنده زنده در آتش سوزانده می شود مراسم قربانی انسان در پای بت مولوخ

سپس در یک صحنه بسیار خوفناک دو کشیش سیاهپوش، قربانی را گرفتند و آن را به پیشگاه جغد بردند…قربانی برای نجات جانش التماس می کرد و صدای او از طریق بلندگو به گوش می رسید. اما آنها درخواست او را نپذیرفتند. آنها او را به درون قتلگاه بردند. این خواسته جغد بزرگ بود که او را بسوزانند. (قربانی را اندوه مهارشده می نامیدند) مثل کسی بود که توی پارچه سیاهی پیچیده باشند. در سمت بالای قتلگاه یک چراغ سنگی قرار داشت که آنرا مشعل جاویدان می نامیدند.کشیش اعظم مشعل خاموشی را برداشت و با مشعل جاویدان روشن کرد.
آن فرد دوباره جهت بخشایش التماس کرد، سپس کشیش اعظم پایین رفت، (البته به سختی، چون کشیش اعظم به قدری پیر بود که حتی به سختی راه میرفت) و هیزمها را آتش زد. سپس گفت که قصد دارد علائم را از بقایای باقی مانده بخواند. یک سنت بسیار وحشتناک و مرموز. این دیگر شیطان ساخته ی دست هالیوود نیست، این یک سنت وحشتناک بابلی و حقیقت محض است.
او همچنان از درد فریاد می کشید. ناگهان تمام آن صلیب های کوچکی که در طول ساحل دیده بودیم در آتش افکنده شدند، بنابراین من داشتم اثر نقاش قرون وسطی هیرونیموس بوش را با نام مناظر جهنم به عینه مشاهده می کردم: صلیب های فلزی سوخته، کشیش هایی با ردای سرخ و سیاه و کشیش اعظم با ردای نقره ای و شنل قرمز، جسد سوخته ای که از درد فریاد می کشید، یک جغد عظیم الجثه با شاخهای بزرگ، رهبران، بانکداران، اصحاب رسانه و آموزش جهان در این مراسم گرد آمده بودند. این نهایت جنون بود».




افشاگری های بعدی
در سال 2004 نیویورک پست گزارش داد که یکی از بازیگران برتر فیلم های پورنوی مردانه از طرف کلوب استخدام شده است تا در طول برگزرای اردو به اعضایی که تمایل دارند خدمات ارایه دهد. در واقع اردوگاه در کنار فعالیت های مختلف دیگرش یک مجلی عیاشی هم جنس بازی نیز برای اعضا فراهم می کند.
ریچارد نیکسون که از روسای جمهور سابق آمریکا بوده و قبل از ریاست جمهوری به کلوب نیز دعوت شده بوده در مورد مراسم ها و اتفاقاتی که در اردوگاه می افتد؛ گفته است «چندش آورترین اعمال شیطانی که حتی نمی توانید تصورش را بکنید».
کریس جونز، یکی از کارگران اردوگاه در سال ۲۰۰۵، افشا کرده است که بارها از طرف اشراف پیری که به اردوگاه آمده بوده اند؛ به او پیشنهاد رابطه جنسی شده است. جونز به خاطر این اظهاراتش و افشای اسرار کلوب از طرف دادگاه محلی کالیفرنیا محکوم به زندان شد.



لیست افراد حاضر در بوهم در سال
2008

همچنین در سال ۲۰۰۸ توسط گروه های فعال در مورد حقایق آمریکا لیستی از افراد شرکت کننده در کلوب کشف و منتشر شد که حضور تیم نومحافظه کار ريیس جمهور سابق آمریکا در کنار نمایندگان شرکت ها و صنایع بزرگ، دولتمردان و بانک داران، در این اردوگاه را تایید می کند. جرج بوش، دیوید راکفلر، هنری کیسینجر، دونالد رامسفلد، کولین پاول و چندین نفر از سازمان سیا مانند جیمز وولسی در سال 2008 در گردهمآیی این اردوگاه شرکت کرده اند.
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
جن آبی (تحليل چند انيميشن)


در زمینه جن شناسی مدرن، مطمئنا درباره جن آبي -blue jen- شنيدين.


يه مدتيه كه سر و كله جن آبي تو انيميشن ها زياد پيدا ميشه. قبل از اين توي انيميشن "علاء الدين"، غول چراغ جادو رو داشتيم كه يه جن بود. اسمش Jeny بود و تا جايي كه يادمه آبي رنگ هم بود. به علاوه يه موجود شيطاني ديگه كه احتمال ميدم قرمز بود توي اين كارتون بود -در زمينه اومانيست و كومونيست، گرم و سرد، بالا و پايين،‌زن و مرد و چيزهاي مخالف هم كه باعث به وجود اومدن دنيا ميشن، شايد اين مورد هم مثل اون باشه (احتمال خودم و ميتونين روش حساب نكنين) -


حالا دوباره يه مدتيه كه توي چندتا كارتون موجودات آبي رنگ غريبه ميبينيم. مثل انيميشن megamind -دوبله شدش با اسم كله كدو تو بازار هست- توي اين انيميشن شخصيت megamind يه موجود فضايي آبي رنگه كه از سياره شياطين به زمين اومده- استاد رائفي پور توي سخنرانيشون درباره جن شناسي، ميگن كه تمام موجودات فضايي توي فيلمها جن هستن- توي جايي از كارتون megamind در حالي كه با يه انسان مي جنگه جمله اي ميگه كه نقل به مضمونش اينه: "شيطان برنده ميشه" خب مطمئنا منظور از شيطان خودشه، و شيطان كه از جنه، پس خود شخصيت داره ميگه كه من جنم!‌ البته يه جن خوب كه دل پاكي داره و به خاطر اينكه همه از خودشون دورش كردن اينقدر بد شده و آخر داستان هم متحول ميشه و موجود خوبي ميشه، توي صحنه اي هم كه گفتم داره با يه آدم بد و شرور مي جنگه كه داره همه جا رو نابود ميكنه و شهر رو خراب كرده. منظور سازندگان اين انيميشن ميتونه اين باشه كه چون ما شياطين رو از خودمون دور كرديم و گفتيم كه بدن، اونها اينقدر بد شدن و ميتونن خوب و دوست ما باشن. مورد ديگه فيلم-انيميشن the smurfs - با اسم اسمورفها ترجمه شده- توي اين انيميشن موجودات آبي رنگ كوچكي از دنياي مخفي خودشون خيلي اتفاقي و به خاطر آزارهاي يه جادوگر-انسان- به دنياي مدرن آدمها ميان و با يه زن و مرد جوون آشنا ميشن. اين موجودات ،كه خيلي بامزه طراحي شدن، اصلا بد نيستن كه خيلي هم خوب، بي آزار و مهربونن. با آدمها دوست ميشن و به اونها كمك ميكنن و ازشون براي برگشت به سرزمينشون كمك ميگيرن. اين موجودات جاودانه هستن و قدرت جادويي دارن كه جادوگر اون رو براي كارهاي بدش ميخواد. اينجا هم باز داره گفته ميشه كه جن آبي بد نيست و ميتونه دوست ما آدمها باشه. ما ميتونيم ازشون كمك بگيريم و بهشون كمك كنيم. اين انسانها هستن كه اونها رو آزار ميدن. شايد اينبار ميخوان اين رو توي ذهن بچه ها ثبت كنن كه موجودات آبي رنگ -بخونين جنهاي آبي- خوبن و بايد باهاشون دوست بشيم. اينبار بچه ها بايد ياد بگيرن كه شيطان هميشه هم بد نيست. اين ما انسانهاييم كه اون رو بد جلوه ميديم. بايد باهاش دوست باشيم و ازش كمك بگيريم. انگار نسل بعد از ما بايد دوستهاي جديدي داشته باشه، دوستهايي آبي رنگ!
 

abolfaZZzl

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون برادر.خیلی خوبه.واقعا یه همچین تاپیکایی تو این باشگاه نیازه.
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی پنتاگون دیپلماسی عمومی آمریکا را به آتش می کش
د

نظامیان آمریکا در تازه‌ترین هتک حرمت خود به مقدسات مسلمانان، قرآن را به آتش کشیدند.
به گزارش خبرنگار دیپلماسی عمومی مشرق
، واقعه اخیر به آتش کشیدن قرآن از سوی نظامیان آمریکایی در افغانستان، خشم مسلمانان جهان بالخصوص مردم افغانستان را برانگیخته است. این واقعه همانند وقایع مشابه پیشین، اثرات جبران‌ناپذیری بر تصویر آمریکا در کشورهای اسلامی که بهبود آن هدف اول دیپلماسی عمومی آمریکا محسوب می‌شود دارد.

دولت آمریکا به ویژه وزارت خارجه و وزارت دفاع این کشور، سالیانه میلیون‌ها دلار صرف برنامه‌های پرزرق و برق دیپلماسی عمومی خود می‌کنند تا بتوانند تصویر به شدت تخریب شده کشورشان را در جهان اسلام و منطقه خاورمیانه بهبود بخشند. نفرت افکار عمومی خصوصاً مسلمانان از آمریکا و سیاست‌هایش متعاقب حمله به افغانستان و پس از آن به عراق، با مطرح شدن تئوری جنگ صلیبی رو به افزایش نهاد.

آمریکا در دوره جدید پس از جنگ سرد برای مقابله و تلطیف افکار عمومی، دست به اجرای برنامه‌هایی در زمینه دیپلماسی عمومی زد. این برنامه‌ها که در دوره بوش با صرف هزینه‌های فراوان شروع شد به منظور بهبود تصویر و روایت آمریکایی از وقایع آغاز شد. واشنگتن به منظور حفظ و ارتقای تصویر خود نیازمند هماهنگی بین کردار و اعمال نظامیان خود در منطقه با گفته‌های مقامات کاخ سفید است. همان‌طور که یک ضرب‌المثل معروف در این حوزه می‌گوید: «اعمال و رفتار بلندتر از کلمات صحبت می‌کنند.» اما رفتار نظامیان آمریکایی در واقعه اخیر آتش زدن قرآن همانند وقایع مشابه آن نظیر اهانت به اجساد کشته‌شدگان در افغانستان، تمامی رشته‌های دیپلماسی عمومی آمریکا را بر باد داده است
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
عذرخواهی رسمی اوباما بابت سوزاندن قرآن در بگرام


باراک اوباما امروز طی نامه‌ای به حامد کرزای رسما به خاطر سوزاندن قرآن در پایگاه نظامی بگرام عذرخواهی و ابراز تاسف کرد.
به گزارش «شیعه نیوز» ، بنا به اعلام کاخ سفید، "باراک اوباما" روز چهارشنبه در نامه‌ای به حامد کرزای، رییس جمهور افغانستان، رسما به دلیل سوزاندن نسخه‌های قرآن مجید در پایگاه نظامی آمریکا در این کشور عذرخواهی کرد.

"تامی ویتور"، سخنگوی کاخ سفید، اعلام کرد: در نامه‌ای که امروز عصر توسط رایان کراکر، سفیر آمریکا، تحویل شد، رییس جمهور همچنین از اتفاق پایگاه هوایی بگرام که در آن سهوا برخوردی نامناسب با متون دینی صورت گرفته است، ابراز تاسف و عذرخواهی کرد. سوزاندن قرآن در پایگاه هوایی بگرام در نزدیکی کابل، موجی از تظاهرات خشمگین مردمی علیه نیروهای ناتو و آمریکا را در افغانستان برانگیخته است.

پیش از این نیز، «جان آلن» فرمانده ارشد نیروهای آمریکایی و ناتو در افغانستان ضمن تصادفی و اشتباه دانستن این عمل قبیح، مجبور به عذرخواهی شده بود و با صدور بخش‌نامه‌ای از نیروهایش خواست تا سوم ماه مارس آموزش های خود را در رابطه با برخورد مناسب با مسائل مذهبی تکمیل کنند.

منبع : فارس به نقل از رویترز
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
بسم الله الرحمن الرحيم


«تذکر:این مقاله جمع بندی مطالعات ،تحقیقات و نتیجه ی نظریات شخصی این حقیر می باشد»


اعوذ و بالله من الشيطان الرجيم: پناه میبرم به خدا از شر شیطان رانده شده


شيطان يا ابليس چيست؟ در قرآن آمده كه شيطان(ابليس) جني است كه به واسطه عبادت هاي زياد خود به خدا تقرب پيدا كرده بود تا زماني كه خدا كالبدانسان را از گل خلق ميكند و در كالبد او از روح خود ميدمد و انسان بعد از جان گرفتن به خدا سجده مي كند وبه دستور خدا همه فرشتگان سجده مي كنند بجز ابليس.
در آخر ابليس بعد از گرفتن عمر طولاني و قدرت فريب مردم از بارگاه الهي رانده ميشود . ( سوره حجر 26 الي 42)
تذكر:البته ابليس به طور مستقيم توانايي منحرف كردن انسانها را ندارد و نمي تواند به انسان حكومت كند و يا به طور مستقيم به انسان صدمه بزند .

بعد از اخراج ابليس از بارگاه الهي در صدد بر آمد تا آدم را منحرف كند تا آنجا كه همه ميدانيم آدم و حوا از خوردن گندم بهشتي منع شده بودند ابليس باراول سعي كرد با فريب دادن طاووس وارد بهشت شود ولي نتوانست ولي بار دوم توانست مار كه يكي از بهترين و زيباترين حيوانات بهشت بود را فريب دهد و در دهانش مخفي شود و وارد بهشت شود.هنگامي كه وارد بهشت شد توانست حوا را نيز فريب دهد والباقی ماجرا ...
همان طور كه ميدانيد بعد از هبوت آدم و حوا به زمين آنها صاحب دو پسر به نام هاي هابيل و قابيل شدند ابليس باز توانست با فريب دادن يكي از فرزندان آدم به هدف خود برسد (گمراه کردن انسانها )كه همان داستان قتل هابيل به دست قابيل بود .
ابليس در آغاز به اين شكل با فريب دادن حوا و قابيل كار خود را آغاز كرد .ولي به سرعت شروع به برنامه ريزي هاي دقيق و سريالي براي مقابله با تقوا وتوحيد انسان ها نمود و از همان ابتداي خلقت بشر نقشه ها و برنامه هاي سرياليش را پايه ريزي كرد.

ما در اينجا به بررسي 2 مورد كليدي مي پردازيم : 1نماد ها و 2تربيت افراد
1 - نماد ها
كم كم تعداد فرزندان آدم زياد شدند و در دهكده ي به نام بكه گرد هم جمع شدند در اين دهكده هر كس صاحب خانه اي براي خود بود و تمام آنهابراي خود ملكي داشتند مردم اين دهكده در مكان خاصي گرد هم مي آمدند و به فرامين پيامبر خود (آدم) گوش ميدادند در اين مكان هر كس سوالي داشت مي پرسيد هركس مشكلي داشت مي گفت و هر كس حاجتي داشت طلب مي كرد به تدريج اين مكان گسترش يافت و تبديل به خانه اي شدكه مردم در آن تحصيل و عبادت مي كردند به اين شكل بود كه اولين خانه اي كه هيچ كس مالك آن نبود ولي متعلق به تمام مردم بود شكل گرفت به همين خاطر بعد ها به آن بيت الله گفتند .و اين مكان تبديل به اولين سنبل و نماد جامعه و اولين پديده اجتماعي در ميان پديده هاي مجسم اجتماعي شد.
لازم به ذكر است كه نماد های مورد بحث ما 2 نوع است:
1دسته اول به معني مكانهايي كه نماد خدا بوده بار معنايي بزرگي داشتند و مهم بودند چون هم نماد خدا بودند و هم بيانگر رابطه خدا با جهان و انسان بودند.
2 نمادهای بيهوده كه هيچ معني ومفهوم خاصي ندارد .
در ميان قوم هود آن زمان كه هنوز دولتي تشكيل نشده بود مردم شروع به ساختن نماد هاي بيهوده كردند كه نه بت بودند نه مورد پرستش قرار ميگرفتند و نه نماد موضوع خاصي بودند و هدفي غير از عبث و بيهودگي در آنها نبود .كه در آيه 128 سوره ي شعراءگفتار هود به قومش را چنين ميبينيم :آيا بر هر تپه اي بنايي ميساريد كه در آن دست به بيهودكاري بزنيد .در اين زمان بود كه نماد بعل براي اولين بار ساخته شد و آن را به شكل سنگ مخروطي شكل ميساختند پيدايش آن مربوط به حوالي مديترانه و لبنان بود.و بعل تبديل به اولين نماد بيهوده ي بشر شد و اين نماد نسل به نسل ساخته شد ودر مكانهاي مختلف مشابه آن را ساختند مانند :برجهاي رامسس مصر كه مقابل همديگر قرار گرفته اند و... و بعد ها در ميان اعراب آنرا تكميل كرده و به شكل انسان در آوردند (البته قبل از آن نیز بعل در میان فینیقیان به صورت پیکر کامل انسان مجسم شده بود)و گرد آن جمع ميشدند و ميگفتند ((هو البعل)) و بعد ها به اختصار آن را (هبل) صدا ميزدند همان طور كه ميدانيد هبل يكي ازبزرگترين بت هاي اعراب جاهليت بود .«تذکر: این موضوع مربوط به چگونگی روی آوردن مردم به بت پرستی نمی باشد و فقط مربوط به چگونگی پیدایش بت هبل است »
اين سيري كه يك نماد بي ارزش طي كرد و به يك بت كه نماد خدا بود تبديل شد در واقع تمام طرح هايي بودند كه ابليس آن را طراحي و به كمك انسان هاي سست بنيه و جاهل اجرا كرد. بعد از قوم هود قوم عاد پا را فراتر گذاشته و اين نماد بي ارزش را تبدیل به يك برج عظيم كرده كه ارتفاع آن را تا 200 متر تقريب ميزنند كه در آن برج بزرگ زندگي مي كردند و از خود دفاع ميكرند.و به تدريج نقش اجتماعي و فكري پيدا كرد و ديگر بيهوده نبود در ظاهر اولين حكومت و دولت مستقل و اولين حدود مرزي را تشكيل دادند كه در جاي خود بسيار خوب است ولي در مقابل تبديل به نماد تبعيض نژادي شده بود. برج بابل نماد قدرت و برتري قوم عاد بود به طوري كه قوم هاي ديگر مانند برده هايي براي قوم عاد بودند .به اين شكل اولين قوم نژادپرست شكل گرفت.
در اينجا مي توان به اين نتيجه رسيد كه اين نماد هاي بيهوده كه بعد ها تبديل به نماد هاي شركي و طاغوتي شدند حربه ي ابليس براي مقابله با اولين نماد توحيد و يكساني (كعبه) بود .
متاسفانه در عصر معاصر نيز شيطان با كمك اصحاب خود (انسان هاي پيروي وي) كماكان نماد هاي مانند بعل و احرام و برج بابل را حفظ كرده (که امروزه آنها را به اسم ابلیسک میشناسیم )درشهر هايي مانند :واشنگتون ، نيويورك ، پاريس ،واتيكان ، برج هاي دقلوي امريكا و مالزي كه مانند برج هاي بعل رامسس هستند و.....اين نماد ها درمكانهاي قرار گرفتند(ابلیسک ها) كه ازدحام جمعيت زياد است و مسير حركت آنها طوري است كه به گرد ان مي چرخند .و يا ساختمان هاي بسيار مجللي كه بيشتر از برآوردن حاجت انسان به تجملات ارزش ميدهند متاسفانه مسائلي قبيل موارد ذكر شده در ناخودا گاه افراد تاثير گذاشته و انسان را در عالم هاي رويا غرق كرده و از تقرب و نزديكي به خدا باز ميدارد. اين مسئله و بحث نماد زدايي به قدري مهم است كه حضرت ابراهيم (ص) سالها پيش از قوم هود و پبدايش بعل در صحراي منا نماد كوچكي از بعل مي سازد و آن را نماد شيطان ميخواند و به آن سنگ مي زند . كه متاسفانه دولت شيطان زده عربستان اقدام به تخريب آن ميكند و جاي آن را با ديوار هاي بيهوده پر ميكند كار به جايي رسيده كه اصحاب شيطان پا را فراتر گذاشته و متاسفانه برج ساعت را كه همان نماد بعل و برج بابل است را تحت شعاع خانه ي خدا كه نماد توحيد و جامعه ي واحد جهاني قرار دادند به طوري كه پيش از اين هنگام ورود به شهر مكه نماد اين شهر يعني كعبه دل نوازي مي كرد ولي در حال حاضر برج ساعت چشم نوازي ميكند به شكلي كه انسان براي مدتي از قافل ميشود كه در چه جايي قرار دارد.
2- تربیت افراد:
ابلیس با علم به اینکه کار آمد ترین ابزار در اختیار انبیاء معجزه بود افرادی از بشر های تحت مدیریتش را به امور غیبی واقف میکرد (و میکند) و کار های شگفتی از دست آنان صادر میکرد (ومیکند) تا معجزات انبیاء را در میان مردم خنثی کند .

تماس او با پیروانش بطور پیوسته و همیشه تاریخ بوده است که به چند مورد اشاره می کنیم:
1-آموزه های کاهنان بابل (توسط هاروت و ماروت )

به نقل از امام حسن عسکر (ع) :پس از حضرت نوح(ص) سحر و اقدامات جادویی عوام فریبی رواج یافته بود به همین خاطر خداوند 2 فرشته (هاروت و ماروت)را فرستاد که با پیامبر آن زمان همکاری کرده و با کارهای ساحران مقابله کنند. آن دو فرشته به انسانها تذکر میدادند که آنچه که از ما می آموزید وسیله امتحان است و اگر تقوا نداشته باشید خودتان هم مانند ساحران میشوید.(بحارالنوار ج 59 ص 319،321،322)
]وما اءنزل على الملكين ببابل هاروت و ماروت و ما يعلمان من اءحد حتى يقولا انما نحن فتنة فلا تكفر فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء و زوجه وما هم بضارين به من احد الا باذن اللّه و يتعلمون ما يضرهم ولا ينفعهم ولقد علموا لمن اشتريه ماله فى الاخرة من خلاق و لبئس ما شروا به اءنفسهم لو كانوا يعلمون [
ترجمه:و{نیز از}آنچه بر آن 2 فرشته هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود{پیروی کردند}با اینکه آن دو {فرشته} هیچ کس را تعلیم {سحر} نمی کردند مگر آنکه {قبلا به او}میگفتند ما {وسیله ی} آزمایشی { برای شما} هستیم پس زنهار کافر نشوی و {لی}آنها از آن دو {فرشته} چیزهایی می آموختند که به وسیله آن میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند هرچند بدون فرمان خدا نمی توانستند به وسیله آن به احدی زیان برسانند .(قسمتی از سوره بقره آیه ی 102)
تذکر: این اتفاق مربوط به 600 سال قبل از حضرت موسی و قوم یهود بود و آموزه های هاروت و ماروت نسل به نسل به یهود به ارث رسیده .


2- زمان سلیمان شیاطین مادی شده بودند و همراه با مردم کار می کردند
روزی که سلیمان نبی از مرکز حکومتش بیرون رفته بود ابلیس شیطانی را مامور کرد که به قیافه او در بیاید و بر تخت نشیند همانطور که قبلا اشاره شد در گفتوگو میان ابلیس و خداوند مقرر شد که خداوند به او مهلت دهد و او به اغوای اولاد آدم بپردازد نه اینکه عملا بر مردم حکومت کند .خداوند به دلیل این گستاخی ابلیس درخواست سلیمان مبنی بر حکومت و قدرت استثنائی که بتواند بر شیاطین (اجنه)مسلط شود را به او عطا فرمود .ابلیس علی رغم اینکه در مقابل شیطان شکست سختی خورده بود ولی باز از این فرصت استفاده میکند و شیاطین را مامور میکند که به پیروانش برخی از سحر و جادو را بیاموزند.(حدود 2850 سال پیش)


3-طومار نوشته شده توسط ابلیس
واما بعد از مرگ سلیمان نبی ابلیس که فضا را کاملا باز میدید یکی از برنامه های بزرگ و کلیدی خود را پایه ریزی کرد
امام باقر : وقتی سلیمان وفات کرد ابلیس سحر را تدوین کرد و آن را در طوماری نوشت .سپس آنرا لوله کرد و بر پشت آن چنین نوشت این است آنچه اصف بن برخیا (اصف یکی از اصحاب و مشاورین سلیمان نبی بود که از تقوای بالایی برخوردار بود)برای شاه سلیمان تدوین کرده است که ذخائری از گنج های علوم است آنگاه طومار را زیر تخت سلیمان دفن کرد و آن را برای پیروان شیطان به عنوان یک نسخه ی مشورتی (راهنمایی ) قرار داد سپس آن را بر آنان خواند کافران گفتند سلیمان به وسیله همین ها بر ما مسلط می شد و لی مومنان گفتند او بنده و پیامبر خدا بود . (بحارالنوار ج 60 ص 279)
]واتبعوا ما تتلوا الشياطين على ملك سليمان وما كفر سليمان ولكن الشياطين كفروا يعلمون الناس السحر[
ترجمه :و آنچه را که شیطان{ صفت }ها در ملک سلیمان خوانده و {درس گرفته }بودند پیروی کردند و سلیمان کفر نورزید ولی آن شیطان {صفت}ها کافر شدند،که به مردم سحر می آموختند.(قسمت ابتدایی سوره بقره آیه ی 102)
بر اساس این احادیث ابلیس با استفاده از این طومار به تربیت مردم آن زمان پرداخت و مردم همان عصر بعد از در آوردن کتاب از زیر تخت سلیمان از آن استفاده کردند وآن را کتاب راهنمای خود قرار دادند .همچنین ابلیس نوع دوم این کتاب را در معبد سلیمان واقع در شهر اورشلیم دفن کرد و برای پیروان آینده خود نگاه داشت .

تربیت شدگان شیطان در قرن معاصر
در جریان جنگ های صلیبی گروهی از سپاهیان صلیبیان پس از سفری طولانی و سخت و غارت و قتل عام وسیع مسلمانان در سال 1099 میلادی به اورشلیم رسیدند همانطور که میدانید شهر اورشلیم پس از 5 هفته محاصره سقوط کرد و صلیبیان وارد آن شدند ارتش صلیبی طی 2 روز چهل هزار مسلمان را با وحشی ترین شیوه ی ممکن به قتل رساند برای آن که به جنایت های وحشیانه این جنگ نگاهی داشته باشیم، مروری به خاطرات یکی از سربازان صلیبی شرکت کننده در این جنگ به نام «ریموند» می اندازیم. وی در زمینه دستاوردهای این جنگ به خصوص تصرف بیت المقدس توسط سپاه صلیبیان به خود می بالد و این چنین یادداشت های خود را آغاز می کند:«مناظر شگفت انگیزی بود، بعضی از مردان سر دشمنان را قطع می کردند، برخی دیگر دشمنان را که بر روی برج بودند، هدف تیر قرار می دادند و برخی دیگر را شکنجه می کردند و در آتش می انداختند. در کومه های شهر پشته هایی از سر و دست و پا دیده می شد به طوری که برای حرکت باید با احتیاط از میان اجساد انسان ها، و اسب ها عبور می کردیم.

اما این پیروزی ها درمقایسه با آنچه که در معبد سلیمان انجام می گرفت، قابل مقایسه نبود. در معبد سلیمان مردان صلیبی در حالی که خون به زانوها و افسار اسب هایشان رسیده بود، عبور کردند. اورشلیم توسط سپاه صلیبیان تصرف شد و به عنوان پایتخت آنها اعلام گردید.قلمرو آنان از فلسطین تا آنتیاک (در سوریه و ترکیه ) گسترش یافت و برای حفظ کشور گسترده خود نیاز به سازماندهی تازه و قدرت مندی بودند و به همین منظور سیستم طبقات نظامی را تشکیل دادند که اعضای این دسته از اروپا به فلسطین می آمدند .
این افراد در مکان های شبیه صومعه زندگی می کردند و برای جنگ با مسلمانان آموزش نظامی میدیدند یکی از این دسته ها شوالیه های معبدبود.
گروه شوالیه های معبد که نام دیگرشان «هم رزمان مسکین عیسی مسیح و معبد سلیمان است» در سال 1118 میلادی یعنی حدودا بیست سال بعد از اشغال اورشلیم توسط صلیبیان تشکیل شد موسسان این گروه دو شوالیه به نام «هیودی پیتر»و«گادفری دوسنت امر» بودند این گروه در ابتدا 9 عضو داشت ولی به تدریج رشد کرد. (همانطور که میدانید انتخاب نام معبد برای این گروه به دلیل مکانی بود که در آنجا مستقر بودند) آنها در کوه معبد در مکان معبد ویران شده یعنی همان مکان ویرانه های معبد سلیمان و مکانی که مسجد قبه الصخره (مسجدی که بر روی سنگی که پیامبر اسلام از ان معراج کرد بنا شده)در آن بنا شده ساکن بودند .
آنها طی حفاری هایی که در محل استقرار خود یعنی ویرانه های معبد سلیمان انجام دادند اوراق و کتب سحر را که ابلیس در زمان حضرت سلیمان (ع) در آنجا دفن کرده بود یافتند .کمی بعد صلاح الدین ایوبی سردار بزرگ اسلام صلیبیان را در جنگ «هیتن» شکست داد و اورشلیم را رهانید .
شوالیه ها با تحمل شکست و خسارات سنگین به اروپا بازگشتند و این کتب و تعلیمات را با خود به آنجا بردند آنها به قدرت خود در اروپا افزودند ،در فرانسه و سپس در سایر کشور ها به بخشی از دولت مبدل شدند این افراد به تدریج از دین مسیح برگشتند و به عقاید سری دیگری روی آوردند سرانجام در سال 1307 میلادی فیلیپ لوبل پادشاه فرانسه تصمیم گرفت اعضای این دسته را دستگیر نماید (به دلیل برگشت از دین مسیح و رواج عقاید خرافی) در پی یک دوره بازپرسی و محاکمه بسیاری از شوالیه ها به عقاید بدعت آمیز خود اعتراف کردند و اِقرار کردند که در میان خود به عیسی مسیح (ع) توهین می کرده اند سر انجام رهبران شوالیه های معبد که «استاد بزرگ» نام داشتند از جمله ژاگ دومالی در سال 1314 میلادی به دستور کلیسا و پادشاه اعدام و تعداد زیادی نیز زندانی شدند طی بازداشت های ناگهانی در سال 1307 میلادی بعضی از شوالیه های معبد موفق شدند بدون بجا گذاشتن ردی از خویش بگریزند تعداد محدودی از اعضای این گروه به تنها قلمرو پادشاهی اروپا که کلیسای کاتولیک را به رسمیت نمی شناخت یعنی اسکاتلند پناه بردند .
آنها تحت حمایت «رابرت بروس» پادشاه اسکاتلند تشکیلات خود را احیا نمودند و همچنین آنها توانستند به مهم ترین لژ جزایر بریتانیا در زمان قرون وسطی یعنی لژ «وال بیلدرز» نفوذ کنند و عاقبت کنترل آنرا به طور کامل در دست گرفتند این لژ در اوایل عصر مدرن نام خود را به لژ فراماسونری تغییر داد .به طور کلی شوالیه های معبد ناپدید نشده و هنوز فلسفه، عقاید و تشریفاتشان در لباس مبدل فراماسونری پابرجاست. شواهد بی شمار تاریخی این موضوع را تأیید می کند و امروز شمار وسیعی از تاریخ دانان و تاریخ نویسان غربی ـ چه فراماسونر و چه غیر فراماسونر ـ این امر را پذیرفته اند. به رغم آنکه مکتب شوالیه های معبد به عنوان یک مکتب پایان یافته محسوب می شود اما هنوز هم تعلیمات این گروه تا به امروز در نزد بسیاری از اصول گرایان مسیحی محفوظ باقی مانده است.

کاری از گروه فرهنگی هنری صدای سبحان
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
نگاهی به واقعیت آرماگدون

آرماگدون واژه ای عبری است به معنای تپه شریفان یا کوه. تپه ای که در 20 مايلى جنوب - جنوب شرقى حيفا، قرار دارد و فاصله آن از درياى مديترانه، حدود 15 مايل است.و از طرف دیگر در فاصله ی 55 مایلی تل آویو قرار دارد.
گفته شده که در گذشته مکانی استراتژیک در محل تقاطع دو جاده مهم استراتژيك نظامى و كاروان رو قرار داشت.این مکان که یکی از شاه راههای اصلی بوده که مصر را به دمشق و مشرق مربوط می ساخت جنگهای بسیاری را به خود دیده .حتی برخى از تاريخ­نويسان اعتقاد دارند كه در اينجا بيش از هر جاى ديگر در جهان، جنگ روى داده است. فاتحان كهن هميشه مى‏گفتند، «هر فرماندهى كه مجدو را داشته باشد، در برابر همه مهاجمان پايدارى مى‏كند.»

مانند جنگ بین یهودیان و کنعانیان که در اخر یهودیان پیروز جنگ بودن «و بعد چنانكه مى‏دانيم، شاه سليمان اين شهر را مستحكم ساخت و به مركزى براى اسب­ها و ارابه­هايش بدل كرد.» آنچه قابل توجه است اینکه این منطقه بسیار محدود و کوچک است. به هر حال آنچه مهم است اینکه امروزه این مکان به عنوان مکانی برای جنگ آخرالزمان بنیادگرایان انتخاب شده است. منطقه آرماگدون در غرب رود اردن و در میان الجلیل و السامره در دشت یزرعین قرار دارد.
اما بنیادگرایان مسیحی معتقدند برای ظهور و بازگشت دوم مسیح، جنگی هسته ای و اتمی در محل آرماگدون به وقوع می پیوندد که دارای فجایع بسیار زیادی است و به واسطه این نبرد عظیم، اکثر شهرهای جهان دچار تخریب و نابودی خواهد شد.
در کتاب مقدس تنها یک بار در مکاشفات یوحنا، فصل16، آیه 16، نسبت به این مکان سخن گفته شده است. به این صورت که:" ...و آنها را در جایی گرد آورد که به زبان عبرانی آرماگدون می نامند."
در عهد عتیق هیچ نشانی از این صحرا و واقعه آرماگدون وجود ندارد. پس تنها در رویای مکاشفات انجیل در عهد جدید یک بار آمده و در منابع اسلامی همچون قرآن و روایات هیچ سخنی از آرماگدون بیان نشده است. حال آنکه در میان مجموعه عظیم روایاتی که در دست داریم تنها شش هزار روایت مختص به موضوع آخرالزمان و مهدویت می باشد اما همانطور که گفته شد نامی از این جنگ در این میان به چشم نمی خورد.
این ادعا وجود دارد که در نبرد مورد نظر دو نیرو با یکدیگر وارد درگیری می شوند که یکی نیروهای شر و بی ایمان می باشند که فرماندهی آنها را فردی به دجال بر عهده دارد که ضد مسیح است و شریکان او عبارتد از اعراب، مسلمان و حامیان روسی که ارتشی چهارصد میلیونی را تشکیل می دهند.
جری فالول، که یکی از مبلغان سرسخت و جدی مسیحیت صهیونیستی می باشد و در کاخ سفید هم هواداران بسیاری دارد، در این رابطه چنین می گوید:" روسیه و هم پیمانان آنها(ایران، آفریقای جنوبی(حبشه)، آفریقای شمالی(لیبی)، اروپای شرقی(جومر)، قفقاز) در خیل سپاهیان شر قرار دارند و این جنگ فراگیر و اتمی است و عده زیادی از بین خواهند رفت.


صهیونیست :
اما گروه مقابل نیروهای خیر می باشند که همان حامیان اسرائیل هستند که به رهبری مسیح وارد جنگ می شوند و اینان دارای خصوصیتی ویژه هستند و آن اینکه حامل نور و خیر و خوبی هستند. اما نتیجه جنگ این است که مسیح، اولین ضربه را با سلاح های کشنده ی خود، بر نیروهای شر وارد می کند و این ارتش را از بین خواهد برد به گونه ای که گفته شده آنچنان حمام خونی به را افتد که تا افسار اسبان در آن فرو خواهد رفت.
در جایی دیگر جری فالول به طرز موذیانه و با زیرکی، با استفاده از برخی از روایات کتاب مقدس و البته با تفسیری شخصی با کمک ظن خود، از قول خداوند چنین عباراتی را بیان می کند:
"بیایید و قربانی که را برای شما آماده کرده ام، بخورید. به کوه های اسرائیل بیایید و گوشت بخورید و خون بنوشید! گوشت جنگاوران را بخورید و خون رهبران جهان را بنوشید که مانند قوچ ها و بره ها و گاوهای پرواری شده اند.
نهایتا جنگ آرماگدون با ایمان آوردن یهود به مسیح، به عنوان منجی ایشان، به پایان خواهد رسید، پس از آنکه دو سوم آنها در این نبرد از بین می روند. سپس مسیح، مومنان به خویشتن را همراه خود به آسمانها می برد و اینان از بالای آسمان در حالیکه در راحتی و خوشی هستند، نظاره گر نبرد آرماگدون خواهند بود و بعد از اتمام جنگ به همراه مسیح به زمین بازمی گردند تا برای مدتی طولانی زندگانی سرشار از سعادت و آسایش را سپری کنند.


این بود قسمتی از وقایع آرماگدون که به اعتقاد مسیحیان و مكتب نوظهور صهيونيسم مسيحي به زودی رخ می دهد

=-=-=-=-=


اما برای ما مسلمانان جهان و علی الخصوص شیعیان این داستان ، داستان ساختگی ست که به دست یهودیان و مسیحیان شکل گرفته ولی آیا به واقع این جنگ رخ می دهد ؟!
برای پاسخ به این سوال ابتدا بهتر است که کمی اطلاعات و دانسته ها ی خودمان درباره ی ظهور را با هم مرور کنیم .
همه ما می دانیم که ظهور امام زمان ، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در روز 10 ماه محرم و روز عاشورا صورت می گیر د .اما قبل از آن در روز 23 ماه مبارک رمضان همان سال ندای ظهور حضرت بلند می شود( که فقط منتظران حقیقی آن را می شنوند ) .


امام جعفر صادق (علیه السلام) می فرماید :
قائم (عجل الله تعالی فرجه) ( درود خدا بر او باد ) در شب بیست و سوم ماه رمضان، به نام (شریفش) ندا می شود و در روز عاشورا، روزی که حسین بی علی (علیه السلام)در آن کشته شد، قیام خواهد کرد. منابع : غیبة طوسی ، صفحه 274 / بحارالانوار ، جلد 52 صفحه 290


امام محمد باقر (علیه السلام)می فرماید :
گویا حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه) را می بینم که روز عاشورا ، بین رکن و مقام ایستاده و جبرئیل پیش روی او ندا می کند: بیعت برای خداست. پس زمین را پر از عدل می کند، همان گونه که پر از ظلم و جور شده بود. منابع : غیبة طوسی ، صفحه 274 / کشف الغمه ، جلد 3 ، صفحه 252 / بحارالانوار ، جلد 52 صفحه 290


حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه) پس از طلوع آفتاب، پشت مقام حضرت ابراهیم (علیه السلام) دو رکعت نماز به جا می آورند، میان رکن و مقام ایستاده و اولین خطبه خود را به گوش جهانیان می رساند و پس از معرفی خود، مردم را به بیعت دعوت می کنند.

(هل من ناصر ینصرنی)کیست که مرا یاری کند. امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) همانند امام حسین (علیه السلام)در صحنه ی کربلا ، این جمله را 3 مرتبه فریاد میزنند با این تفاوت که امام حسین (علیه السلام)در عین مظلومیت جوابی به جز سنگ و توهین های یزیدیان نشنید .اما هنگامی که امام زمان ندای " هل من ناصر ینصرنی " را فریاد می زنند تمام مردم حاضر لبیک کنان به سمت منجی خود می روند.
دجال : در بعضی از روایات اشاره شده است که در آخرالزمان دجال خواهد آمد . منظور از دجال چیست؟ آیا در جامعه کنونی ما مصداق دارد؟ دجال از ریشه «دجل » به معنای دروغگوی حیله گر است . اصل داستان دجال در کتاب های مقدس مسیحیان است . (رساله یوحنا، بابا 2، آیه 18و22 ) در انجیل این واژه بارها به کار رفته و از کسانی که منکر حضرت مسیح باشند و یا «پدر و پسر» را انکار کنند، به عنوان دجال یاد شده است . به همین جهت در ترجمه انگلیسی کتاب های مقدس مسیحی، واژه آنتی کریست ( (Antichrist) یعنی ضد مسیح به کار رفته است .

در روایات زیادی از اهل سنت، خروج دجال از نشانه های برپایی قیامت دانسته شده است . (سنن ترمذی، ج 4، ص 507 - 519) در کتاب های روایی شیعه، تنها دو روایت در مورد خروج دجال به عنوان یکی از علائم ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) آمده است (کمال الدین صدوق، ص 525 و 526) که هیچ یک از آن ها از نظر سند معتبر و قابل قبول نیست . بنابراین، از نظر منابع شیعی، دلیل معتبری بر این که خروج دجال یکی از علائم ظهور باشد، وجود ندارد; اما در عین حال با توجه به روایات زیادی که در منابع اهل سنت آمده است، احتمال این که اصل قضیه دجال به طور اجمال صحت داشته باشد; وجود دارد . البته حتی اگر اصل قضیه دجال صحت داشته باشد، بی تردید بسیاری از ویژگی هایی که برای آن بیان شده، افسانه به نظر می رسد .


پس، اصل قضیه دجال امری محتمل و ممکن، می نماید . اکنون این سؤال مطرح است که مقصود از دجال چیست؟ درباره مصداق این واژه دو احتمال وجود دارد:
1 . با توجه به معنای لغوی «دجال » ، مقصود از آن نام شخص معینی نیست; بلکه هر کسی که با ادعاهای پوچ و بی اساس و با تمسک به انواع اسباب حیله گری و نیرنگ در صدد فریب مردم باشد، دجال است .
بر این اساس، دجال ها متعدد خواهند بود . وجود روایاتی که در آن سخن از دجال های متعدد رفته است، این احتمال را تقویت می کند; مانند: «قال رسول الله (ص): یکون قبل خروج الدجال نیف علی سبعین رجالا; (کنزالعمال 14، ص 200) پیش از خروج دجال، بیش از هفتاد دجال خروج خواهند کرد» .
بنابراین احتمال، در حقیقت قضیه دجال بیانگر این مطلب است که در آستانه انقلاب امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) افراد حیله گر برای نگه داشتن فرهنگ و نظام جاهلی، همه تلاش خود را به کار می گیرند تا با تزویر و حیله گری مردم را نسبت به اصالت و تحقق آن انقلاب و استواری رهبریش، دچار تردید سازند . این که در همین روایات تاکید شده است: «هر پیامبری امت خویش را از خطر بر حذر داشته است » ، خود تاییدی دیگر بر همین احتمال است که مقصود از دجال، هر شخص حیله گر و دروغ گویی است که قبل از خروج حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در صدد فریب مردم است .

2. دجال، کنایه از کفر جهانی و سیطره فرهنگ مادی بر همه جهان است .
استکبار با ظاهری فریبنده و با قدرت مادی، صنعتی و فنی عظیمی که در اختیار دارد، سعی می کند مردم را فریب دهد و مرعوب قدرت و ظاهر فریبنده خود کند . بر این اساس است که پیامبران امت های خود را از فتنه دجال بیم داده اند: «ما بعث الله نبیا الا و قد انذر قومه الدجال ... ; (بحارلانوار، ج 52، ص 205) هیچ پیامبری مبعوث نشد مگر آن که قومش را از فتنه دجال بر حذر داشت » ، در حقیقت آنان را از افتادن به دام مادیت و ورطه حاکمیت طاغوت و استکبار جهانی بر حذر داشته اند . پس احتمال می رود منظور از دجال - با آن شرایط و اوصافی که در این روایات برای او شمرده شده - همان استکبار جهانی باشد; مثلا در اوصاف دجال گفته شده «کوهی از طعام و شهری از آب به همراه دارد» کنایه از امکانات عظیم و گسترده ای که استکبار در اختیار دارد . (رجوع کنید به: الف) چشم به راه مهدی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات قم، جمعی از نویسندگان، ص ب) دادگستر جهان، ابراهیم امینی، ص 223 289)

سفیانی:

اخبار و روایاتی كه گویای خصوصیات سفیانی و خروج او هستند، بدین ترتیب می‌باشد:

حتمی بودن خروج او:

امام صادق(ع) فرموده اند: «پیش از قیام قائم(علیه السلام) پنج علامت حتمی می‌باشد: یمانی‌، سفیانی ، صیحه آسمانی، قتل نفس زكیه، و فرورفتن سرزمین بیداء»(كمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق، ص650)

سفیانی مردی از نسل ابوسفیان .

امیرالمؤمنین فرمودند: «فرزند خورنده جگرها، از وادی یابس خارج می‌شود …اسمش عثمان و پدرش عنبسه و از اولاد ابوسفیان است.»(همان، ص651)

خصوصیات فردی او:

امام باقر(ع) در این رابطه می‌فرمایند:«سفیانی، سرخ رویی سپید پوست و زاغ چشم است؛ هرگز خدا را پرستش نكرده، و هرگز مكه و مدینه را ندیده است و …»

حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) می‌فرمایند: «او چشم راست ندارد،و در چشم چپش چیزی است كه گویی آمیخته به خون است. .»(مهدی موعود، ترجمه و نگارش علی دوانی، ص965)

و از برخی روایات چنین استفاده می‌شود كه وی مسلمان منحرفی است كه كینه حضرت علی(ع) را به دل دارد. چنان كه امام صادق(ع) می‌فرمایند: «گویا سفیانی را می‌بینم كه در میدان كوفه جایگاه خود را گسترده، و منادی او فریاد می‌زند: هر كس سر شیعه علی بن ابی طالب را بیاورد‌، هزار درهم خواهد گرفت. همسایه به همسایه می‌جهد و گردنش را می‌زند و هزار درهم می‌گیرد. آگاه باشید كه در آن روز حكومت شما فقط به دست زنازادگان خواهد بود.»(كتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص273)

عقیده او:

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می‌فرمایند: «او با صدای بلندی فریاد می‌زند بین مشرق و مغرب، كه صدایش را جن و انس و شیاطین می‌شنوند ـ نگارنده می گوید: به فرض صحت این روایت، ممكن است این عمل به وسیله رادیو و تلویزیون صورت بگیرد ـ و می‌گوید: ای دوستان من! به سوی من آئید، من هستم كسی كه آفریده است، پس استوار ساخته و مقرر كرده و هدایت نموده است. من پروردگار برتر شما هستم.»(مهدی موعود، ترجمه و نگارش علی دوانی، ص965)

مدت حكومت و محل مرگ او:

حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلا م) در ذیل آیه شریفه "و لو تری إذا فزعوا فلا فوت" می‌فرمایند: «كمی پیش از قیام مهدی(علیه السلام) سفیانی خروج می‌كند؛ سپس به اندازه دوران حاملگی یك زن كه 9 ماه باشد، حكومت می‌كند؛ لشكریان او به مدینه وارد می‌شوند، تا این كه به "بیداء" می‌رسند، و خداوند آنها را در زمین فرومی‌برد.»(تاریخ غیبت كبری، سید محمد صدر، ص648)

ب) یكی دیگر از علائم ظهور حضرت كه در بعضی روایات از نشانه‌های حتمی شمرده شده است، خروج شخصی به نام "دجال" است.

محدث قمی(ره) می گوید: در روایت است كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «هر مؤمنی كه دجال را ببیند آب دهان خود را بر روی او بیندازد و سوره مباركه حمد را بخواند، تا سحر آن ملعون دفع شود و در او اثر نكند. چون اوظاهر شود، عالم را پر از فتنه و آشوب نماید، و میان او و لشگر حضرت قائم(علیه السلام) جنگ واقع شود، و بالاخره آن ملعون به دست مبارك حضرت حجت(علیه السلام) یا به دست عیسی بن مریم(علیه السلام) كشته شود.»(منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج2،‌ ص336

البته روایات شیعه بر این است كه امام مهدی(علیه السلام) است كه دجال را می‌كشد، نه عیسی بن مریم.

اما در جواب این سوال که ایا نبرد پایانی رخ می دهد یا خیر با کمی تدبیر و تامل در روایات معصومین(ع) درباره ی دوران ظهور به جواب این سوال می رسیم در روایات به جای مانده از معصومین از جمله امام صادق (ع) آمده است که بین سپاهیان امام زمان (ع) با سپاه کفار جنگی بزرگی رخ میدهد لازم به ذکر است که سفیانی هم به عنوانی یکی از فرماندهان سپاه کفار که تشکیل شده از کشور های غرب زمین است این جنگ شرکت دارد قبل از شروع شدن جنگ امام زمان(عجه الله تعالی فرج الشریف) رو به سپاه کفار آمده و آنها را راهنمایی می فرمایند حضرت مسیح هم که در کنار امام زمان حضور دارد رو به پیروان مسحیت کرده و خود را برای انها معرفی میکند تعداد کمی ایمان می اوردند و به سوی امام زمان می آیند ولی اکثر سپاهیان در ظلمت باقی می مانند . در اخر هم سپاهیان امام زمان (عجه الله تعالی فرج الشریف) پیروز میدان می باشند و سفیانی را در بیت المقدس (اوشلین) سر میزنند و او را به هلاکت می رسانند .سپس امام زمان (عجه الله تعالی فرج الشریف) عدل و داد جهانی گسترش می دهد .

کاری از گروه فرهنگی هنری صدای سبحان
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه کسانی مالک رسانه‌های بزرگ جهان هستند؟



محمدجواد محمدی در مقاله‌ای تحلیلی با عنوان "رسانه‌ها و قدرت نرم"، پیگیری اهداف نظام سلطه‌ در فرایند جهانی شدن، فریب افکار عمومی از طریق عملیات روانی، تلاش در جهت تغییر الگوهای فرهنگی و بومی، ترویج سکولاریسم، به‌کارگیری شبکه‌های مجازی اجتماعی برای کاهش انسجام اجتماعی، ترویج ناهنجاری‌های اجتماعی به ویژه در نسل جوان، دامن زدن و تعمیق شکاف‌های حاکمیتی و اجتماعی، ایجاد شکاف میان مدیران و نخبگان و ایجاد شایعه ناکارآمدی نظام اسلامی را از مهم‌ترین محورهای کاری رسانه‌های بیگانه در راهبرد جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی عنوان کرد.
متن یادداشت تحلیلی مدیر کل ارتباطات و امور بین‌الملل شورای عالی انقلاب فرهنگی و عضو جبهه پایداری انقلاب اسلامی ، به شرح ذیل است:

امروزه و در عصر انقلاب ارتباطات و اطلاعات، دستگاه‌های تبلیغاتی غرب چنین وانمود می‌کنند که در کشورهای خود، دموکراسی را کاملاً حکمفرما کرده و از این رو، رسانه‌ها نیز به تبع الگوی سیاسی مورد ادعا، آزادانه و مستقل عمل کرده و فارغ از هر گونه اعمال نظر و کنترلی هستند اما در واقع مجموع اطلاعات و اخبار و آنچه در رسانه‌ها و به دنبال آن در افکار عمومی جریان داشته و فکر و زندگی مردم جهان را شکل می‌دهد، از قالب خروجی چند ابر رسانه منتشر می‌شود و انتشار مواردی با برد گسترده، خارج از آنچه مورد تمایل این ابر رسانه‌هاست، تقریباً غیر ممکن بوده، رهاورد این انحصار اطلاعاتی به امپریالیسم رسانه‌ای و خبری منجر شده است.

این امر زمانی اهمیت می‌یابد که دریابیم مالکیت عمده این شرکت‌های عظیم و قدرتمند رسانه‌ای در اختیار صهیونیست‌های افراطی و اتاق فکر جریان صهیونیسم بین‌المللی قرار داشته و آنان با اهدافی مشخص به طراحی نقشه‌ها و باورسازی و کنترل افکار عمومی جهان و تأثیر گذاری بر اذهان مردم به ویژه کودکان و جوانان می‌پردازند.

در این راستا پدیده اسلام‌ستیزی و ایران هراسی از سوی این ابر رسانه‌ها در سال‌های اخیر شدت و حدت بیشتری به خود گرفته است.

با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و احیای تفکر ناب اسلامی، احساس ترس از اسلام و مقابله با مسلمانان در ابعاد جدیدی آغاز شد.

واقعه 11 سپتامبر ضدیت با اسلام را فراگیر ساخت و مقامات غربی تلاش کردند در بلند مدت، با کمک رسانه‌ها افکار عمومی غرب را علیه مسلمانان بسیج و اهداف مورد نظر خود را عملی سازند.

همردیف‌سازی اسلام و مسلمانان با مفاهیمی چون کمونیسم، نازیسم و تروریسم در فرهنگ غربی، به این منظور صورت می‌گیرد تا تلقین کند که اسلام مهمترین منبع تهدید تمدن غرب است و باید برای مقابله با آن چاره‌ای اندیشید.

* قدرت نرم و تهاجم فرهنگی

در جنگ نرم غرب علیه اسلام و جمهوری اسلامی، هویت، دین، اخلاق و انسانیت با استفاده از ابزار رسانه هدف قرار گرفته‌اند؛ امروزه رسانه‌های در اختیار قدرت‌های استکباری دوری از ارزش‌های انسانی را تبلیغ می‌کنند.

دنیای غرب با بهره‌گیری از رسانه‌های زنجیره‌ای مانند یاهو، گوگل، یوتیوب، هالیوود و غیره به دنبال قانع کردن و هدایت مخاطبان برای دوست داشتن آنچه آنها دوست دارند، می‌باشند.

در صورت جستجو توسط موتور جستجوهای فوق‌الذکر، مخاطب به سمت آنچه آنها دسته‌بندی کرده‌اند، هدایت می‌شوند؛ یاهو یا گوگل در نقش وکیل مخاطبان فقط 1000 عنوان نتیجه جستجو را که بر اساس سیاست‌های از قبل تعیین شده توسط این پایگاه‌های اینترنتی، گزینش شده‌اند، در اختیار مخاطب قرار می‌دهد و بقیه اطلاعات سانسور می‌شود.

به عنوان نمونه، در صورت جستجوی نام ایران و یا اسلام در این دو پایگاه اینترنتی مطالب و تصاویر تخریبی علیه اسلام و ایران به مخاطب ارائه می‌شود و در صورت جستجو در گوگل راجع به یک موضوع نیز، پایگاه‌های توییتر و فیس بوک به مخاطب معرفی می‌شود و در فرآیند تعریف‌شده، زبان انگلیسی تبلیغ و ترویج می‌شود.

در این راستا رسانه‌ها به دنبال تأثیر بیشتر در فضای فیزیکی و نیز تأثیر بر فضای مجازی هستند؛ لذا با تأثیر متقابل در فضای فیزیکی و مجازی به دنبال افزایش قدرت نرم خود هستند.

بسیاری از کاربران اینترنتی تصور می‌کنند که اینترنت فضای مجازی آزاد است؛ هم اکنون بیش از 200 میلیون پایگاه اینترنتی فعالیت دارند.

در این فضای مجازی امپراتوری‌هایی وجود دارند که هدایت و جهت‌دهی و ایجاد یک گفتمان غالب را بر عهده دارند؛ بخش اعظم از جستجوهای فضای مجازی توسط گوگل، یاهو و ام.اس.ان انجام می‌شود.

به عنوان نمونه، %91 از جستجوهای اینترنتی در آمریکا توسط این سه پایگاه اینترنتی صورت می‌گیرد که این موتور جستجوها به عنوان نمایندگان و وکلای کاربران نقش ایفا می‌‌کنند و این وکالت در اختیار دو یا سه شرکت بزرگ آمریکایی خصوصی بوده که صاحبان آنها یهودی هستند.

دولت‌ها و گروه‌ها از این موتور جستجوها درخواست حذف برخی اطلاعات و یا سانسور آنها را می‌کنند؛ به عنوان نمونه، کشورهای هند، فرانسه، آلمان، تایلند و ترکیه از گوگل این درخواست را کرده‌اند و این پایگاه اینترنتی نسبت به سانسور برخی فیلم‌های یوتیوب اقدام کرده ‌است.

در این خصوص آنچه باید مورد توجه قرار گیرد، توان و قدرت پایگاه گوگل در شکل‌دهی و هدایت کاربران اینترنتی بسیار زیاد است؛ این مهم وقتی نگران‌کننده می‌شود که بدانیم لری پیج و سرگئی برین صاحبان سرمایه گوگل بوده و هر دوی آنها یهودی و با رژیم صهیونیستی ارتباط آشکاری دارند.

یهودیان بر دیگر رسانه‌های مجازی بزرگ نیز احاطه دارند؛ از جمله مایک زوکربرگ بنیانگذار و صاحب اصلی فیس بوک، تری سمل مدیر عامل یاهو و اسحاق استون از موسسین و مدیران توئیتر.

ادبیات اصلی و غالب این رسانه‌ها، ارزش‌های سیاسی و فرهنگی امپریالیسم آمریکا شامل لیبرالیسم، دموکراسی، آزادی، حقوق بشر، فردگرایی، بازارهای تجاری آزاد است.

عمده اخبار این پایگاه‌ها نیز از خبرگزاری‌های بزرگ آمریکایی و انگلیسی و تحت‌تأثیر آنها تأمین می‌شود؛ این خبرگزاری‌ها شامل رویترز، آسوشیتدپرس، فاکس نیوز، سی.ان.ان، نیویورک تایمز هستند.

این امپراتوری‌های خبری همچنین به دنبال مدیریت تحولات و جهت‌دهی افکار عمومی مردم جهان بر اساس سیاست‌های از قبل تعیین شده خود هستند.

جوزف نای در مقاله خود با عنوان "انقلاب اطلاعات و قدرت نرم آمریکا" می‌نویسد «امروز مهاجمین به قلمروی سیاسی کشورها می‌توانند دولت‌ها، گروه‌ها و یا افراد یا آمیزه‌ای از این عوامل باشند؛ برخی از این عوامل ممکن است بی‌نام و نشان یا حتی از کشور دور باشند.»

ترویج فرهنگ و سیاست آمریکا در پایگاه یاهو به وضوح قابل مشاهده است؛ به طوری که 73 درصد صفحه نخست یاهو به اخبار مرتبط با آمریکا اختصاص دارد و فرهنگ عمومی تبلیغ شده در این پایگاه، فرهنگ عمومی آمریکاست؛ هرچند این فرهنگ مغایرت و منافات با فرهنگ دیگر کشورها داشته باشد لیکن هنجارهای آمریکایی در آنها موج می‌زند.

امروزه، فیس بوک و یوتیوب به عنوان تریبونی برای اسلام‌هراسی و اسلام‌ستیزی، ایران هراسی و ایران ستیزی و تبلیغ، تبیین و ترویج ارزش‌ها و فرهنگ آمریکایی عمل می‌کنند.

لازم به ذکر است، گردانندگان این پایگاه‌ها از این طریق به دنبال جهت‌دهی و شکل‌دهی به جریان فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی فضای مجازی هستند؛ لذا کاربران را به صورت ناخودآگاه به سمت و سوی تعریف‌شده خود سوق می‌دهند.

ارزش‌های خود را ارزش‌های مخاطبان، علاقه خود را علاقه مخاطبان و گرایش خود را گرایش‌های مخاطبان جلوه می‌دهند و بدین ترتیب، به جذب مخاطبان همت گمارده و به دنبال تغییر نگرش و باورهای آنان هستند و در یک جمع‌بندی با فرآیند پیچیده فوق به دنبال کسب قدرت نرم بیشتر و قوی‌تر هستند.

بدین ترتیب افراد با علاقه و میل خود جذب سیاست‌ها، برنامه‌ها و روش‌های آنها می‌شوند و فرهنگ و هنجار آنها فرهنگ و هنجار کشور دارای قدرت نرم برتر می‌شود؛ از این رو دشمنان اسلام و جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیده‌اند که برای تأثیر بیشتر قدرت نرم خود باید روی نظر و ذهن مردم و تغییر آن تمرکز کنند.

در این فضا، با استفاده از روش‌های معمول جنگ روانی از جمله سانسور، تحریف، ایجاد دشمن فرضی، القابخشی از حقایق، محک زدن، شایعه، دروغ بزرگ، استفاده از دو خبر واقعی برای طرح یک خبر ساختگی، استفاده از عواطف مخاطبان و گسترش ادعا به جای اظهار واقعیت، سعی در القای سیاست‌های خود و جلب افکار عمومی مردم، مشروعیت‌بخشیدن به خود و در نهایت موفقیت در جنگ نرم هستند.

امروزه تهاجم فرهنگی جبهه استکبار، همه ملت‌ها و کشورهای دنیا را هدف قرار داده و در این تهاجم، جمهوری اسلامی و اسلام در قلب این هدف قرار دارند.

ناامید کردن مردم، تحقیر هویت ملت، به رخ کشیدن قدرت و تمکن مادی خود، القای بن بست و بحران، القای سیاه بودن وضعیت ایران، بزرگ کردن ضعف‌ها، ایجاد فضای غبارآلود و هجمه سنگین رسانه‌ای از روش‌های به‌کار گرفته شده دشمنان اسلام و ایران علیه نظام است.

هرچند افراد ساده، فریب آنها را می‌خورند ولی استکبار جهانی، خواص را نیز هدف گرفته و از این طریق به دنبال نفوذ در میان عموم مردم هستند.

در صدر اسلام نیز سابقه هجوم وسیع فرهنگی را علیه اسلام شاهد بودیم؛ در آن زمان در برابر حضرت علی (ع) شدیدترین هجمه‌ها و عملیات روانی صورت می‌گرفت؛ به گونه‌ای که نقل شده در بالای منابر آن حضرت را مورد بی‌احترامی قرار می‌دادند و دیگر مناطق جهان اسلام که از مرکز حکومت اسلامی در مدینه و کوفه دور بوده و با واسطه با اسلام آشنا شده بودند نیز، از این فضای تبلیغاتی سنگین و هجوم فرهنگی متأثر شده بودند؛ تجربه اندلس نیز دیگر نمونه تهاجم فرهنگی علیه مسلمانان است.

اختلاف‌افکنی میان مسلمانان و رواج فساد از جمله بارزترین روش‌های به‌کار برده شده در اندلس علیه مسلمانان بود و این هجمه‌ها در طول تاریخ ادامه داشته و اکنون نیز شاهد آنها هستیم.

امروزه یکی از موثرترین کارهای مراکز قدرت اقتصادی و سیاسی جهان این است که با فیلم و تبلیغات و روش‌های گوناگون چیز‌هایی را که حقیقت نیست، به عنوان حقیقت منعکس کنند و رسانه‌ها با قدرت اثرگذاری بالا، ارزش‌های اسلامی، فرهنگ اصیل ملی و باورهای ملت ایران اسلامی را هدف قرار داده‌‌اند تا جایی که می‌توان گفت امروز، تهاجم خبری، تبلیغی، فرهنگی و اخلاقی صورت گرفته به ایران اسلامی در بالاترین شکل در حال اجراست.



* نقش و تأثیر رسانه‌ها بر فرهنگ

در عصری که رسانه‌ها احاطه خود را در سراسر عالم گسترانده‌اند، نقش شگفت‌انگیز آنها در تحولات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و ... انکارناپذیر است.

امروزه صاحب‌نظران علوم ارتباطات با اذعان به توانایی شگرف رسانه‌های جمعی در شکل دهی افکار، نگرش ها و رفتار افراد، مطالعات مختلفی را در مورد سنجش میزان و نوع تأثیرات رسانه‌ها انجام می‌دهند.

آنان بیان می‌دارند که وسایل ارتباط جمعی قادرند با کارکردهای منفی و تخطی از اخلاق رسانه‌ای، سلامت فکری و اخلاقی آحاد جامعه را تهدید کنند و الگوهای نابهنجار رفتاری را در جامعه تثبیت کنند و از سوی دیگر می‌توانند با توجه به کارآیی و توان خود، نرخ وقوع انحرافات اجتماعی را کاهش دهند.

در مقطعی که سیاست‌های جهانی و منطقه‌ای در فضای رسانه‌ای جریان پیدا می‌کند، بازیگران سیاسی دنیا از طریق سازماندهی کنش سیاسی خود در حول و حوش رسانه‌ها به نوعی به مقابله با جریان آزاد اما واقعی اطلاعات پرداخته و در عمل به ایجاد امپریالیسم خبری دست زده‌اند.

این سوءاستفاده از فضای رسانه‌ای و اندیشه توسعه‌طلبی و حذف ملت‌های مستقل دنیا، صورت خود را در پدیده‌ای نشان می‌دهد که از آن به استبداد اطلاعاتی تعبیر می‌شود که شکل‌های سیاسی و نظامی به خود می‌گیرد؛ یعنی سوءاستفاده‌های گروهی حکومت‌های قدرتمند جهانی از ظرفیت بالای رسانه ای.

محور اصلی در این میان، گیرندگان پیام یا دریافت‌کنندگان اخبار هستند که چنانچه به خوبی با شیوه‌های خبررسانی و عملکردهای وسایل ارتباط جمعی آشنا نباشند، به راحتی خلع سلاح می‌شوند و به افرادی تبدیل خواهند شد که تغییر باورشان لحظه‌ای خواهد بود؛ همانگونه که امپریالیسم خبری مشتاق آن است.

در باب اهمیت و تأثیر رسانه‌ها در فرهنگ، "ژودیت لازار" معتقد است «رسانه‌ها در فرهنگ جامعه نقش غالب را بازی می‌کنند و این بازی را نه فقط با بازتاب فرهنگ، بلکه با شرکت در فرهنگ‌سازی نیز به اجرا می‌گذارند»؛ همچنین رسانه‌‌ها نقش‌های متعددی را در حیات اجتماعی به عهده دارند، از جمله اینکه صحنه‌ای را ایجاد می‌کنند که حیات سیاسی در آن به نمایش گذاشته می‌شود، فرهنگ بال می‌گستراند، مدها جولان می‌دهند و سبک‌های تازه و هنجارهای زندگی رخ می‌نمایند.

یکی از مهم‌ترین نقش‌های رسانه‌های جدید اعم از شبکه‌های ماهواره‌ای و رایانه‌ای، اهتمام آنها به رشد تک فرهنگی جهانی است؛ فرهنگی که از سوی رسانه‌های مسلط تبلیغ می‌شود... فرهنگی که به مردم دیکته می‌کند چه بپوشد، چه بخورند و چگونه زندگی کنند؛ چه بدانند و چگونه فکر کنند‌؛


* رسانه‌ها و جهانی شدن

همانگونه که اشاره شد، فرایند جهانی شدن رسانه‌های جمعی نوعی آگاهی نسبت به ارزش‌های مشترک بشری پدید آورده است.

روایت خاص‌تری از همگونی و یکپارچه‌سازی فرهنگی، آمریکایی کردن فرهنگ جهانی است؛ نظریه‌پردازان پایبند به چنین دیدگاهی بر این نکته تأکید می‌کنند که آمریکایی‌ها بر منابع اصلی تولید و توزیع فرهنگ از جمله سیستم‌های ماهواره‌ای، ساخت فناوری اطلاعات، بنگاه‌های خبری، صنعت تبلیغ، تولید و توزیع برنامه‌های تلویزیونی و صنعت فیلم‌سازی، سلطه‌ای بلامنازع دارند؛ بنا بر این ایالات متحده، فرهنگ خود را به صورت گسترده‌ای در اقصی نقاط جهان رواج می‌دهد.

شرکت‌های چند ملیتی رسانه‌ای و غول‌های اطلاعاتی یکی از دلایل جهانی شدن رسانه‌ها به شمار می روند؛ این شرکت‌های بزرگ و غول پیکر، هر روز بزرگ‌تر می‌شوند.

یکی از دلایل اصلی جهانی شدن رسانه‌ها، منافع اقتصادی است و کسی که منافع اقتصادی داشته باشد، بالطبع قدرت سیاسی، فرهنگی و ... را نیز خواهد داشت.

در عصر رسانه‌های نوین جهانی کسب قدرت نرم به مراتب راحت‌تر از به دست آوردن و نگهداری قدرت سخت است؛ در صورتی که دولت‌ها بتوانند مفاهیم جدید امنیتی را برای خود باز تعریف کنند، دیگر مجبور نیستند لشکرهای عظیم نظامی خود را تقویت کنند.

هدف قدرت نرم تأثیرگذاری بر افکار عمومی خارج و سپس داخل کشور است؛ وسایل ارتباط جمعی در جهان امروز، جهان‌های ذهنی و غیر واقعی را به دنیا مخابره می‌کنند.

آنها دیگر به انتقال واقعیت فکر نمی‌کنند، بلکه واقعیت‌ها را می‌سازند و این واقعیت‌سازی از خلال سیاست‌های مدون حاکم بر این ابر رسانه‌ها صورت می‌گیرد؛ این سیاست‌ها که از سال‌های دور اعمال می‌شده در حکم یک ***** گزینشگر هستند:

۱. تمرکز مالکیت وسایل ارتباط جمعی

۲. آگهی های تجاری به عنوان اصلیترین منابع درآمد وسایل ارتباط جمعی

۳. اعتقاد و وابستگی وسایل ارتباط جمعی به اخبار و اطلاعاتی که دولت، سازمان‌های مهم تجاری و متخصصان صاحب‌نام به عنوان منبع اصلی ارتباطی خبری در اختیارشان می‌گذارد

۴. انتقاد از وسایل ارتباط جمعی

۵. ضدیت شدید با کمونیسم (که امروزه اسلام را جایگزین این اصل کرده‌اند).

امروزه رسانه‌ها به یک امپریالیسم تبدیل شده و در حال "استعمارگری نو" هستند؛ در مباحث ارتباطی چهار نوع امپریالیسم ذکر شده است:

۱. امپریالیسم خبری

۲. امپریالیسم ارتباطی (رسانه‌ای)

۳. امپریالیسم فرهنگی

۴. امپریالیسم سایبر.


الف) امپریالیسم خبری در حقیقت به معنی سلطه جویی انحصاری در شریان‌های خبر رسانی جهان است؛ این نوع امپریالیسم به طور تخصصی بر روی حجم، نوع، محتوا، کیفیت، کمیت، زمان و مکان یک خبر کار می‌کند.

تسلط بر رسانه‌ها و خبرگزاری‌ها، قدرت عظیم و فوق العاده‌ای را در اختیار بازیگران عمده صحن سیاست قرار داده است، به گونه‌ای که به خوبی با به‌کارگیری اهرم‌های خبری و اطلاعاتی توانسته‌اند به تغییر باورها و نگرش‌های جمعی یا شکل دهی به افکار عمومی ملی یا فراملی اقدام کنند.

یکی از مهم‌ترین کارکردهای جهانی امپریالیسم خبری، وابستگی فرهنگی است؛ در اینجا امپریالیسم خبری به ارزش‌های خبری مطابق میل دست‌ا‌ندرکاران خود می‌پردازد و برای مخاطبان خود مشخص می‌کند که به چه چیز فکر کنند، از چه واقعه‌ای اطلاع داشته باشند، چه چیز بپوشند و بخورند و چگونه رفتار کنند.


ب) امپریالیسم ارتباطی (رسانه‌ای)، شبکه‌ای از رسانه‌های مکتوب و غیر مکتوب است که تحت سیطره یک فرد یا یک ایدئولوژی خاص اداره می‌شود و کارکرد آن علاوه بر بیرون راندن رقبا، اثرگذاری بر مخاطبان جهانی و القای آرا و نظرات خاص است.

امروزه شاید اطلاعات، گران‌بهاترین چیز برای بسیاری از افراد باشد؛ با اطلاعات و کنترل آن می‌توان به همه چیز دست یافت.


ج) امپریالیسم فرهنگی نشان دهنده نوعی نفوذ فرهنگی است که از طریق آن، کشوری اساس تصورات، ارزش‌ها، معلومات و هنجارهای رفتاری و نیز روش‌های زندگی خود را به کشورهای دیگر منتقل می‌کند.

امپریالیسم فرهنگی در واقع "به‌کارگیری قدرت سیاسی و اقتصادی برای پراکندن ارزش‌ها و عادت‌های فرهنگ متعلق به آن در میان فرهنگ‌های غیرمتجانس است".


د) امپریالیسم سایبر: "سر زمین بیوالکترونیک تمثیل مناسبی برای آن چیزی است که در فضای سایبر رخ می‌دهد؛ یادآوری روحیه ابداع و اکتشافی است که دریانوردان باستانی را به کشف جهان واداشت یا نسلی از پیشگامان که قاره آمریکا را آباد و فضا را تسخیر کردند.

فضای سایبر سرزمین دانش است و اکتشاف این سرزمین می‌تواند یکی از واقعی‌ترین و رفیع‌ترین فراخوان‌های تمدن باشد؛ اکنون این امکان و فرصت در مقابل ما قرار دارد تا هر کسی که به شیوه خود این پیام و فراخوان را دنبال کند، به قدرت دست یابد".


* ۶ رسانه امپریالیست

امروزه همه ابر رسانه‌ها به صورت‌های گوناگون تحت‌سلطه یهودیان قرار دارند و درجهت پیشبرد اهداف شوم صهیونیزم، در حال فعالیت هستند.

این غول‌های رسانه‌ای که آمریکایی هستند، هر کدام دارای شبکه‌های رادیویی، تلویزیونی، ماهواره‌ای، فیلم‌سازی و ... هستند و بیشتر اخبار رسانه‌ای با رویکرد صهیونیستی را پوشش می‌دهند.


این ۶ غول رسانه‌ای عبارتند از:

1. AOL تایم وارنر: در حال حاضر بزرگ‌ترین غول رسانه‌ای جهان است؛ شرک AOL با خرید شرکت تایم وارنر در سال 2000 به مبلغ 160 میلیارد دلار، این غول رسانه‌ای را به وجود آورد و "استیوکییس" غیر یهودی به عنوان رئیس AOL تایم وارنر و "جرالدلوین" رئیس یهودی تایم وارنر به عنوان مدیر اجرایی انتخاب شدند.

این کمپانی بخش عظیم بخش اصلی بازار فیلم، شبکه CNN، اینترنت و رسانه‌های چاپی را قبضه کرده و بزرگ‌ترین انحصار جهانی در زمینه رسانه‌ای است.

بخش مطبوعاتی این کمپانی به مدیریت "نورمن پرل اشتاین" که یک یهودی است، بزرگ‌ترین ناشر مطبوعاتی در آمریکاست که مجله تایم از آن جمله است.

تایم وارنر جایزه جوبیلی را به پاس پشتیبانی طولانی و همه جانبه از اسرائیل، از بنیامین نتانیاهو دریافت کرده است.


2 - وایاکام: دومین شرکت بزرگ رسانه‌ای آمریکا که مالک شبکه‌های تلویزیونی متعددی چون شبکه سراسری CBS است، توسط یک یهودی بنام "سامنر ردستون" اداره می‌شود و فیلم‌های سینمایی این شرکت توسط "پارامونت پیکچرز"، به مدیریت زنی یهودی به نام "شری لنسینگ" تولید می شود.

وایاکام در پخش برنامه‌های ماهواره‌ای، ساخت پارک‌های تک‌منظوره و بازی‌های رایانه‌ای نیز نقش دارد و اکنون بزرگ‌ترین کمپانی دست‌اندرکار خبر، موسیقی، هنر، ورزش، سرگرمی و برنامه‌های کمدی در آمریکا را در خود جای داده است.


3- نیوز کورپوریشن: سومین شرکت رسانه‌ای بزرگ آمریکا که متعلق به مرد ثروتمند رسانه‌ای جهان،"رابرت مرداک" است؛ نیوز کورپوریشن نام دارد.

فاکس و فاکس نیوز که از شبکه‌های جنجالی خبرساز محسوب می‌شوند، متعلق به این شرکت هستند و اداره مرکزی نیوز کورپوریشن در نیویورک قرار دارد.

مرداک یهودی اندیشه‌های فوق‌العاده راست‌گرایانه مبتنی بر سرمایه‌داری آمریکایی دارد و بخش بزرگی از مسؤلیت صدور ارزش‌های ‌آمریکایی به سایر کشورهای جهان بر عهده شرکت اوست؛ زیرا نیوزکورپوریشن به واسطه دارا بودن استودیوی فیلم‌سازی کمپانی فاکس قرن بیستم، تسلط و نفوذ بسیاری بر هالیوود دارد.

نیوزکورپ صاحب یک چهارم از کل رسانه‌های شنیداری، دیداری و چاپی جهان است و به این طریق به راحتی می‌تواند هر آنچه را که مطمح نظر است، به مخاطبان خود القا کند.

فارسی1؛ آخرین هجمه رسانه‌ای نیوزکورپریشن یک کانال تلویزیونی سرگرم‌کننده است که در اوایل سال 2009 به زبان فارسی راه‌اندازی شد؛ عده‌ای این شبکه را "سومین حلقه از صف جدید مبارزه علیه تولیدات رسانه‌ای فرهنگی ایران پس از MBC پرشیا و تلویزیون فارسی BBC" می‌دانند.


4- برتلزمان: احاطه و گستره نفوذ این کمپانی در خارج از آمریکا در مقایسه با دیگر رسانه‌های آمریکایی به حدی است که برخی آن را کمپانی غیر آمریکایی قلمداد می‌کنند.

برتلزمان همچنین انتشارات "رندوم هاوس" را در اختیار دارد که یکی از بزرگ‌ترین مؤسسه‌های انتشاراتی جهان قلمداد می‌شود و سالانه میلیون‌ها جلد کتاب در سراسر جهان منتشر می‌کند.


5- جنرال الکتریک: قدیمی‌ترین و پر ارزش‌ترین بنگاه اقتصادی جهان است؛ جنرال الکتریک در اوایل سال 2001 بخش هایی از شبکه‌های تلویزیونی خود را با بخش هایی از شرکت عظیم مایکروسافت ادغام کرد و نظارت و سر پرستی آنها را به عهده گرفت.

امروزه جنرال الکتریک از 7 کسب و کار عمده تشکیل شده که هر یک واحدهایی را دربر می‌گیرد:

1- مالی و بازرگانی نظیر وام، لیزینگ، برنامه‌های مالی و بیمه‌های تجاری

2- صنعتی نظیر محصولات برقی و صنعتی، لوازم خانگی بزرگ، سیستم‌های اتوماسیون

3- کارخانجات، پلاستیک‌ها، محصولات سیلیکونی و کوارتزی، فناوری سنسورها

4- مالی مشتری نظیر خدمات اعتباری، کارت‌های بانکی، بیمه‌های اعتباری

5- بهداشت؛ پارادایم نوین در مراقبت از بیماران

6- بین‌المللی، شبکه خبری و اطلاع‌رسانی و تفریحی

و بالاخره؛

7- زیربنایی نظیر موتورهای هواپیما، گاز، نفت، انرژی، فناوری و خدمات فرایندهای ریلی و ساخت توربین‌ها.

این شرکت در انتخابات سال 2000 میلادی، 1/1 میلیون دلار به ستاد تبلیغاتی جرج بوش کمک کرد.

6- والت دیزنی: یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های رسانه‌ای و سرگرمی و همچنین تولیدکننده فرآورده‌های فرهنگی جهان است؛ "میخاییل ایزنر" رئیس و مدیر اجرایی این شرکت، یهودی است.

شرکت دیزنی پیش از واگذاری به ایزنر در سال 1984، توسط خانواده غیر یهودی دیزنی اداره می‌ شد و تنها دغدغه آن سرگرم‌کردن خانواده‌ها بود اما از سال 1994 آقای ایزنر محصولاتی را روانه بازار کرد که در آن انگیزه‌های سیاسی به صورت واضح روشن بود، شخصیت‌های زنده به جای تصاویر انیمیشین حضور داشته و اعمال منافی عفت عمومی انجام می‌دادند؛ او داستان‌هایی را با مضامین جنسی روانه بازار می‌کرد و در آن داستان‌ها به دنبال اهداف خویش بود.

به نظر می رسد امروز چنگال امپراتوری کمپانی‌های بزرگی همچون والت دیزنی تیزتر و قویتر از گذشته گشته، به طوری که فیلم‌های کارتونی آن امروزه سوغات کودکان معصوم هر ملت و فرهنگی شده است؛ کارتون‌هایی که مرزهای بین طفولیت و بزرگ‌سالی را در نوردیده و دوران کودکی را که در گذشته با حفظ حریم‌ها و مرزهایی با دوران بزرگسالی تحقق پیدا می‌کرد، به زوال کشانده است.

محتوای محصولات والت دیزنی اصلاً با باورهای دینی ما هماهنگی ندارند؛ برای نمونه، تقریباً در اکثر این انیمیشن‌ها می‌بینیم که دخترها و پسرها با هم دوست هستند.

رابطه دختر و پسر در حالی در انیمیشن‌ها (خواسته یا ناخواسته) گسترش می‌‌یابد که همین دختران و پسران چند سال بعد با سخت‌گیری و جلوگیری شدید جامعه و خانواده در ممانعت از ارتباط آزاد بر پایه آموزه‌های دینی و عرف اجتماعی رو به رو می‌شوند و این یعنی تقابل یا تضاد فرهنگی.

فرهنگ برآیند باورهای اجتماع است و لاجرم کودکان امروز با باورهای خود، فرهنگ و باور فردای جامعه را شکل می‌دهند و این می‌تواند همان هدف جنگ نرم در عرصه فرهنگی باشد.

این در حالی است که علاقه کودکان ما به داشتن تصاویر متعدد ازشخصیت‌های کاتونی والت دیزنی تا عروسک‌ها و اسباب بازی‌های شخصیت‌های آنها آنچنان شدید است که خرید آنها برای خانواده‌ها به یک عرف معمول و اجتماعی تبدیل شده است.

شرکت "والت دیزنی" در نمایشگاه هزاره واقع در ایالت فلوریدا، بیت‌المقدس را به عنوان پایتخت اسرائیل معرفی کرد؛ از 8 میلیون دلار هزینه این نمایشگاه، اسرائیل مبلغ 8/1 میلیون دلار سرمایه‌گذاری کرد و با دیزنی در گسترش این نمایشگاه شریک شد.


* جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

1- امروز به صراحت می‌توان گفت تقریبا اثر شبکه‌های تلویزیونی - ماهواره‌ای و کابلی آمریکا را که در خارج از خاک آمریکا نیز مخاطبان بسیاری دارند، یکی از 6 غول رسانه‌ای اداره می‌کنند.
باور کردن این موضوع بدین دلیل مشکل است که بیشتر اطلاعات و اخبار و برنامه‌های سرگرمی مردم آمریکا و بخش زیادی از مردم جهان، از طریق همین رسانه‌های انحصاری تأمین می‌شود.

2- اساساً امپریالیسم رسانه‌ای یکی از مؤلفه‌های فرهنگ آمریکایی و کالایی صادراتی است و با کنترل کمپانی های آمریکایی بر رسانه‌های جریان اصلی، شاخصه‌های فرهنگ آمریکایی در سراسر جهان اشاعه می‌یابد.

3- امپریالیسم فرهنگی آمریکایی دو هدف اصلی را دنبال می‌‌کند، یکی اقتصادی و دیگری سیاسی: در حوزه اقتصادی، از طریق تسخیر بازار محصولات فرهنگی، شکل دادن به آگاهی جمعی و صادرات محصولات سرگرم‌کننده و در حوزه سیاسی، جداکردن افراد از اصول فرهنگی سنت‌ها.

4- رسانه همگانی در وهله اول، فرآورده و ابزار ایدئولوژی در اجتماع‌اند و از این لحاظ چگونگی کنترل و نفوذ، برای این رسانه‌ها مسأله مهمی است.

5- دنیای جدید، دسترسی نامحدود به اطلاعات و ارتباطات را به تمام اعضای خود نوید می‌دهد؛ در همین حال، گفتمانی که پیرامون انقلاب ارتباطات شکل می‌گیرد، پیامدهای متضاد و واقعیت‌های غیر مجازی اتصال جهان سوم را نادیده می‌گیرد.

در این میان، موانع دسترسی به سرمایه، زیرساخت زبان و تخصص تکنولوژیک پنهان می‌ماند و اکثر مردم جهان به دلیل واجد شرایط نبودن از مسابقه عصر اطلاعات جا می‌مانند و در سکوت نظاره‌گر آن خواهند بود.

6- گستردگی وسایل ارتباط جمعی و تبلیغاتی در جهان به صورتی است که در واقع سراسر کره زمین را تحت‌پوشش خود قرار داده و این در حالی است که هیچ گروه، قوم و جنبشی همچون صهیونیسم بین الملل از آن به عنوان مهم‌ترین ابزار اثبات خود استفاده نکرده است؛ صهیونیسم در تکاپوست تا با تغییر باورها و ارزش‌های انسانی، همچنین تخریب اعتقادات مذهبی، ملت‌ها به این مهم دست یابد.

7- تا زمانی که این انحصار غیر طبیعی بر رسانه‌ها وجود دارد، همه محصولات آنها و حتی اطلاع‌رسانی و اخبار آنها را باید با دیده تردید نگریست.

8- ما نیاز داریم که شکل جدید امپریالسیم را یعنی امپریالیسم سایبر را نیز به خوبی بشناسیم.

9- باید مزایا و معایب، چالش‌ها و فرصت‌ها به خوبی شناخته شوند و برنامه ریزی و سیاست‌گذاری اصولی ایجاد شود؛ در این راستا برنامه‌های نرم‌افزارانه در کنار اقدامات سخت‌افزارانه ضروری به نظر می رسد.

10- می بایست بر درک پیچیدگی فناوری اطلاعات تاکید کرد و خود را از مخاطرات آن مصون داشت و از مزایای آن بهره‌مند شد؛ برای این کار باید به یاد آوریم که "عصر اطلاعات به آن خوبی که ما امیدواریم یا به آن بدی که از آن می‌ترسیم، نیست و بدیهی است که بسیار متفاوت از آن چیزی خواهد بود که تصور می‌کنیم".

11- رادیو و تلویزیون دارای کارکردهای ساده و پیچیده‌ای در زمینه تغییر نگرش و افکار و رفتار مخاطبان، تغییر فرهنگ عمومی، اثرگذاری بر باورهای مردم و هدایت افکار عمومی، کارکردهایی در زمینه فرهنگ‌پذیری، مهندسی فرهنگی و شکل دهی افکار عمومی، بالا‌بردن مشارکت سیاسی مردم، نقد عملکرد دولت و توجیه برنامه‌های آن برای مردم هستند.

12- در وضعیت کنونی، استراتژی بیگانگان به جنگ نرم معطوف شده و در برابر، شناخت صحیح تهدیدها و فرصت‌ها و اطلا‌ع‌رسانی قانع‌کننده به مردم قطعا دشمن را در جنگ نرم ناکام خواهد کرد.

پیگیری اهداف سلطه‌گرایانه در فرایند جهانی شدن، عملیات روانی و فریب افکار عمومی از طرق گوناگون، تلاش در جهت تغییر الگوهای فرهنگی و بومی، ترویج سکولاریسم، به‌کارگیری شبکه‌های مجازی اجتماعی برای کاهش انسجام اجتماعی، ترویج ناهنجاری‌های اجتماعی به ویژه در نسل جوان، دامن زدن و تعمیق شکاف‌های حاکمیتی و اجتماعی، ایجاد شکاف میان مدیران و نخبگان و همین طور ایجاد شایعه ناکارآمدی نظام اسلامی از مهم‌ترین محورهایی است که رسانه‌های بیگانه در راهبرد جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی ایران در پیش گرفته‌اند و نخبگان و به ویژه اهالی رسانه باید با شناخت دقیق تاکتیک‌های دشمن در جنگ نرم، در جهت مقابله با اهداف آنها گام بردارند.

13- انتظار از سیاست‌گذاران این است که شرایط کار حرفه‌ای رسانه را درک کرده و به تبع آن نگاهی بازتر در عرصه رسانه‌ها داشته باشند، ارتباط و تعامل بین مدیران و رسانه‌ها تقویت شود، مراکز علمی به رشد دانش و تربیت نیروی انسانی ماهر در عرصه رسانه توجه کنند، از توسعه زیرساخت‌هایی که موجب تقویت رسانه‌ها می‌شود حمایت کنند و زمینه‌های توسعه شبکه‌های درون مرزی و برون مرزی را فراهم کنند.
منبع:موعود
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
تصاویری از ، بایکوت محصولات صهیونیستی در ايرلند



باشگاه خبرنگاران- شماري از مردم ايرلند در مقابل فروشگاه فروشنده كالاهاي اسرائيلي تجمع كرده و بايكوت اين محصولات را خواستار شدند.










 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
خط باریک کابالا




فیلم با زندگی روزمره خانواده ای در تگزاس آمریکا و در دهه 50 میلادی به نام اوبراین آغاز می شود که از مرگ پسر 19 ساله شان با خبر می گردند و همین مرگ ما را از دریچه ذهن پسر بزرگ خانواده به نام جک (که اینک به عنوان یک آرشیتکت، در میان آسمانخراش ها و ساختمان های سر به فلک کشیده به سر می برد) به گذشته و مروری بر خاطرات تلخ و شیرین آن واد می سازد. وقتی در سال 1998 ، پس از گذشت 20 سال از ساخت فیلم "روزهای بهشت" ، ترنس مالیک فیلم "خط باریک قرمز" را درباره جنگ گواداکانال آمریکا در ژاپن برپرده سینما برد ، خیلی ها بازگشت وی به سینما را غنیمت شمرده و آن را ناشی از بروز دیدگاههای جدید در این کارگردان کم کار سینما دانستند. اگرچه هر دو فیلم قبلی مالیک یعنی "برهوت" در سال 1973 و "روزهای بهشت" در سال 1978 مورد پسند برخی منتقدان قرار گرفته و فیلم "روزهای بهشت" علاوه بر نامزدی دو جایزه اسکار بهترین فیلمبرداری و صدا ، اسکار فیلمبرداری را توسط نستور آلمندروس از آن خود کرده بود. اما پس تراژدی های عاشقانه ای که مالیک در فیلم های "برهوت" و "روزهای بهشت" درباره فرار و گریز از کلان شهرها به سوی طبیعت و سپس سرخوردگی در آن تصویر کرد ، آشکارا تغییر نگاه وی در "خط باریک قرمز" از برانگیخته شدن غریزه خشونت در دامان طبیعت به نماد مامن و پناهگاه انسانی در مقابل تمدن و مدرنیسم احساس گردید. اگرچه در اواخر فیلم "روزهای بهشت" نیز بیابان و طبیعت گریزگاه دو جوان خسته از روابط از هم گسیخته شهری بود. اما فیلم "خط باریک قرمز" به دلیل همین نگاه که از نوعی نگرش ایدئولوژیک کهن درباره رابطه متقابل انسان و طبیعت (در برابر ارتباط انسان و خدا) می آمد، نامزد دریافت 7 جایزه اسکار در سال 1999 (در آستانه هزاره سوم) شد اما قافیه را به فیلم "نجات سرباز وظیفه راین" استیون اسیلبرگ باخت ، چرا که ورای آن دیدگاه نانورالیستی و طبیعت گرا ، به طور کلی بیانیه علیه جنگ و میلیتاریسم به شمار می آمد. همان نوع نگاهی که 10 سال بعد در فیلم "آواتار" جیمز کامرون رویت شد. و شاید همین نوع نگرش نیز باعث واگذاری میدان اسکار توسط جیمز کامرون و آواتارش به همسر سابقش یعنی کاترین بیگلو و "محفظه رنج" او شد. اما آنچه آثاری همچون "خط باریک قرمز" و "آواتار" را برجسته ساخته و می سازد ، نوع دیدگاه عمیقا ایدئولوژیک آنها براساس نظریه ای است که امروزه در منظر برخی کارشناسان و تئوری پردازان " دین نوین جهانی " خوانده می شود. نظریه ای که بخشی از همان پروژه به اصطلاح "نظم نوین جهانی" به شمار می آید. ترنس مالیک نگاه ایدئولوژیک و طبیعت گرای خویش که رگه هایش از فیلم "روزهای بهشت" آغاز شده بود و در "خط باریک قرمز" تکامل جدی پیدا کرد را در فیلم سال 2005 خود تحت عنوان "دنیای نو" براساس داستان قدیمی "پوکاهانتس"( که در سال 1995 نیز یک انیمیشن بلند سینمایی براساس آن ساخته شد) به یک ترکیب آرمانی و تاریخی رسانید. یعنی همان تم طبیعت گرایی و رابطه معنوی انسان و طبیعت را به یک واقعه تاریخی ایدئولوژیک یعنی فتح قاره آمریکا ( به عنوان نقطه عطفی برای عملی ساختن باورهای اعتقادی فاتحان پیوریتن آن ) پیوند زد و حضور نخستین مهاجران به این قاره و تسخیر مکان و سرزمین بومیان و قتل عامشان را به مثابه یک پیوند عمیق معنوی با طبیعت که از درونش عشقی به اصطلاح غیر افلاطونی هم بیرون می زند، به تصویر کشید. یعنی دقیقا همان باور و اعتقادی که در نگاه پیوریتن ها(همان مسیحیان صهیونیست) معتقد به ماموریت آمریکا برای زمینه سازی بازگشت مسیح موعود(براساس دو شرط برپایی اسراییل بزرگ و جنگ آخرالزمان) موج می زد و برای همین به قاره نو رفتند و آن را اورشلیم جدید نام دادند. عاشقانه ناتورالیستی ترنس مالیک ( در فیلم "دنیای نو" ) در مقابل میلیتاریسم قرون وسطایی تازه واردین به آمریکا که از همان جنس پیوریتن های آخرالزمان گرای صهیونی بودند ، بیش از آنچه در "خط باریک قرمز" تصویر کرده بود به آن دین نوین جهانی راه می برد. اما "درخت زندگی" نقطه اوج مسیر ایدئولوژیکی محسوب می شود که ترنس مالیک از فیلم "روزهای بهشت" آن را آشکار ساخت و با یک شیب آرام به سوی برجسته ساختن آن در ترسیم همان دین نوین جهانی (برگرفته از فرقه های شرک آمیزی همچون کابالا) تا امروز پیش آمده است. فیلم با زندگی روزمره خانواده ای در تگزاس آمریکا و در دهه 50 میلادی به نام اوبراین آغاز می شود که از مرگ پسر 19 ساله شان با خبر می گردند و همین مرگ ما را از دریچه ذهن پسر بزرگ خانواده به نام جک (که اینک به عنوان یک آرشیتکت، در میان آسمانخراش ها و ساختمان های سر به فلک کشیده به سر می برد) به گذشته و مروری بر خاطرات تلخ و شیرین آن واد می سازد. پس از یک سفر ادیسه وار در سیر خلقت هستی ( براساس تئوری های داروین ) آقا و خانم اوبراین را می بینیم که با 3 پسر بچه قد و نیم قد ، زندگی معمولی را طی می کنند. اما روش تربیتی دو گانه از سوی پدر و مادر ، بچه ها را با پارادوکس رفتاری مواجه ساخته است. آقای اوبراین ( با بازی براد پیت) با سخت گیری و اعمال نظم افراطی و اجرای نوعی قوانین سربازخانه ای ، وجه خشن و خشک این آموزش و تربیت است و خانم اوبراین با عطوفت و رحمت و مهربانی ، سوی نرم خویی آن به حساب می آید. این دوگانگی تربیتی به گونه ای فاجعه بار است که جک در یکی از نریشن هایش به آن اشاره می نماید که چگونه دو نوع روش تربیتی در وجود او با یکدیگر در جنگ و نزاع به سر می برند و جک را دچار نوعی تناقض رفتاری ساخته است. تناقضی که آن را در برخورد با برادرها و حتی مادرش مشاهده می نماییم. پرسه زدن در طبیعت ، بازی های کودکانه ، همراهی مادر ، تنبیه های مختلف پدر و روزهای خوشی مسافرت او ، وظایفی که هربار بردوش پسر بزرگ یعنی جک می گذارد ، دعواها و نزاعش با مادر بر سر همین تنبیه ها و ...همه و همه از جمله وقایعی است که به تناوب و در صحنه های نسبتا طولانی مرور می شوند. اما آنچه این صحنه ها و سکانس های ظاهرا ساده و سرراست را متفاوت می سازد ، تاکیدات متعدد و مکرر ترنس مالیک بر حضور کاراکترها به خصوص بچه ها و مادر درون طبیعت است به شکلی که تداعی یگانگی آنها با طبیعت را کرده و یا اینکه آنها را جزیی از طبیعت می نمایاند.حرکات و میزانسن های ویژه دوربین و ترکیب بندی های مفهومی ، در صحنه های یاد شده به خوبی می تواند آمیزه انسان و طبیعت را القاء نماید. حرکات سیال دوربین ( که نماهای مشابه در سایر آثار مالیک حتی فیلم جنگی "خط باریک قرمز" را به ذهن می آورد ) از جمله تمهیدات ساختاری است که مالیک برای القاء فوق به کار گرفته است. حرکاتی که کاملا حضور دوربین را برجسته ساخته و گویا که حکایت از چشم ناظر طبیعت دارد. این حضور در طبیعت ، با صحنه هایی که جک بزرگسال را در حال راه رفتن در میان صخره های سنگی یک بیابان بی آب و علف نشان می دهد، شکل و رنگ دیگری می گیرد. گویی او در یک آخرالزمان طی طریق می کند ، که تنها او مانده و بس. صحنه های حضور جک آرشیتکت در میان ساختمان های سر به فلک کشیده و پیوند آن با سکانس های بیابان نوردی به نوعی نشانه های آخرالزمان را از یک فضای سوررئالیستی به دنیای کلان شهرهای امروزی می کشاند که گویی همین اکنون و در میان آن اسمانخراش ها ، جک در یک فضای آخرالزمانی سیر می کند. سکانس پایانی فیلم ، همه انسان ها را در یک ساحل بی انتها تصویر می کند که گویی تا آخر دنیا امتداد دارد و در یک فضای قیامت گونه سرگشته به هر سو می روند. ( همانند نمایی مشابه در فیلم "قربانی" یا " ایثار " آندری تارکوفسکی که در تصویری از بالا آدم هایی را نشان می دهد که در آخرالزمان به هر سو می گریزند) و در این میان تنها جک بزرگسال و ارشیتکت است که هدفمند و آگاه در میان آن انسان ها گم گشته ، حرکت می کند و از بین آنها برادر از دست رفته اش را یافته و به پدر و مادرش می رساند. اما تمامی فصل هایی که ذکر کردیم با ریتمی بسیار کند همراه با عمیق تر شدن رابطه انسان و طبیعت در سیر آثار ترنس مالیک ، صحنه ها و سکانس های طویل تری را به مخاطب ارائه می کند. چنانچه در فیلم "درخت زندگی" شاهد فصل های بسیار طولانی و کشدار و البته نمادین هستیم که بعضا تماشاگر پی گیر سینما را به یاد آثار آندری تارکوفسکی (فیلمساز فقید روس) و یا در بعضی موارد یاساجیرو اوزو می اندازد ، خصوصا اوزو که اساسا فیلم هایش به نوعی نگاه معنوی یا به قول پال شریدر ، نگرش استعلایی راه می برد. حتی شروع فیلم "درخت زندگی " و برخی صحنه های گشت و گذار سرخوشانه خانواده اوبراین ، به خصوص مادر و بچه ها در آن شهر کوچک یا در دل طبیعت ( به همراه موسیقی کلاسیک باخ ) ، به شدت فیلم "آینه " تارکوفسکی را به خاطر می آورد که نوعی فیلم حدیث نفس آن فیلمساز روس به شمار می آمد. قصه کودکی ها و مادر و زندگی در داچا ( کلبه های روستایی در روسیه ) و نگرانی های مادر و ... به شدت روابط مادر و پسرها را در فیلم "درخت زندگی " تداعی می نماید. اما فیلم "آینه" تا آن حد حدیث نفس به شمار می آمد به طوری که حتی خود تارکوفسکی و مادرش نیز در صحنه هایی از فیلم بازی کرده بودند. شاید بتوان گفت ماجرای " درخت زندگی " نیز می تواند یک نوع حدیث نفس فیلمساز به حساب آید ، چرا که اساسا قصه اش در تگزاس اتفاق می افتد ، جایی که فیلمساز دوران کودکی و نوجوانی خویش را گذرانده است. اگرچه قصه فیلم های پیشین ترنس مالیک نیز به نوعی به تگزاس ارتباط داشت ، از جمله اینکه در فیلم "برهوت " ( نخستین فیلم مالیک ) کاراکترهای اصلی فیلم از تگزاس مهاجرت کرده و تا آخر فیلم نیز تگزاسی به شمار می آمدند یا در فیلم "روزهای بهشت" خانواده اصلی فیلم از دوزخ شهرهای صنعتی به سوی تگزاس می گریختند. ولی همین تقلید آشکار ترنس مالیک از سینمای تارکوفسکی و آمیختنش با "2001 : یک ادیسه فضایی " استنلی کوبریک و بعضی دیگر از سینماگران مولف دهه های 60 و 70 میلادی ، در واقع پاشنه آشیل این فیلمساز کم کار هالیوود به شمار آمده و علیرغم دریافت نخل طلای جشنواره کن سال 2011 (در کمال حیرت و شگفتی ناظران و منتقدان حاضر در این جشنواره ) عقب ماندگی آن را از سینمای روز نشان می دهد. اما اوج گیری گرایش مالیک به ایدئولوژی طبیعت پرستی و باور تجلی خدا درون طبیعت و انسان به گونه ای که آن را در فیلم "درخت زندگی " به تصویر می کشد ، بیش از هر موضوعی نشانه دیدگاه ایدئولوژیک و فلسفی ترنس مالیک است.( پیوند سکانس عشای ربانی در کلیسا به نماهای حقارت آمیز در برابر طبیعت به نوعی می تواند آیین ها و مناسک مذهبی را هم درون طبیعت جاری بداند). سکانس طولانی از پدیده بیگ بنگ (Big Bang) و شکل گیری کهکشان ها و پیدایش حیات برگرفته از منشاء انواع چارلز داروین،سیر تکامل را به روش اولسیون نمایش می دهد؛ پدید آمدن آتش فشان ها ، باران های شدید ، تبدیل زمین از کره ای گداخته به سیاره ای سراسر آب و پیدایش تک سلولی ها و سپس ماهی ها و پرندگان و پستانداران و نخستین دایناسورها و در ادامه همین صحنه است که کره زمین به شکم برآمده خانم اوبراین دیزالو آرامی می شود که پسر اول خود یعنی جک را باردار است. از این صحنه است که زندگی خانواده اوبراین قدم به قدم با تولد جک و سپس سایر بچه ها و پس از آن ، نوع تربیت و رشد آنها،در مقابل دوربین قرار می گیرد و از قبل یک روایت ملودرام ساده،اندیشه ای فلسفی ، در تصویر و شعر و موسیقی نمایش داده می شود. فلسفه ای که در نما به نما و هر سکانس فیلم "درخت زندگی" جاری می شود. فلسفه ای که علاوه بر وجه شرک آمیزش ، امروزه دستاویز تخریب اذهان و دین زدایی و تبدیل فرهنگ واقتصاد و هنر و
سیاست به ابزار سلطه و نژادپرستی و سرمایه سالاری شده است.



شمایی از درخت زندگی ( سفیرات ) در عقاید کابالا تنیده شدن چنین فلسفه و اندیشه ای در سراسر رگ و پی فیلم "درخت زندگی" در وهله اول ناشی از تسلط فیلمساز به هر دو مقوله سینما و فلسفه است و بعد از آن حکایت از کمپانی هایی دارد که وی را برای ساخت این فیلم حمایت کردند. کمپانی هایی که به نوشته پال اسکات در نشریه معتبر "دیلی میل " به سال 2004 ، عملا توسط رهبران فرقه صهیونی کابالا همچون فیلیپ برگ اداره شده و می شوند. بی مناسبت نیست که بدانیم ترنس مالیک رشته فلسفه را در دانشگاه هاروارد به پایان رساند ( او در یک مدسه مدهبی به نام سنت استیفن دوران دبیرستان خود را گذرانده بود) و بعد از آن هم به کالج مریم مجدلیه ( از مراکز شبه دینی پیورتنی )در آکسفورد انگلیس رفته بود. از همین رو پس از بازگشت به امریکا ترنس مالیک در دانشگاه MIT مشغول تدریس فلسفه شد. نگاهی به وبلاگ شخصی ترنس مالیک که " همه چیز می درخشد" نام دارد و یکی از آخرین پست های آن که مطلبی از تد گورانسون مربوط به 2 اکتبر 2011 است ، نشان می دهد که ترنس مالیک در MIT در زمینه فلسفه های کهن که امروزه در عرصه سیاست و فرهنگ و به خصوص هنر فعال است ، از جمله کابالا ( شبه عرفان صهیونی ) تدریس می کرده و گورانسون که بین سالهای 1965 تا 1971 در MIT تحصیل می کرده ، در کلاس های مالیک شرکت داشته است. وی در مطالب خویش از علائق مشترک خود و ترنس مالیک در دوران تحصیل در MIT به ویژه درباره فلسفه کابالایی "درخت زندگی" ! گفته است. در اندیشه های کابالا و در کتاب "زوهر" ( از کتب اصلی این اندیشه ) درخت زندگی شامل ده گوی بزرگ قرار گرفته در ستونهای عمودی است که از طریق ۲۲ کانال یا مسیر به هم متصل شده اند. ده گوی بزرگ Sephirot(سفیرات) نامیده شده و به شماره از یک تا ده تخصیص داده شده اند. ستونهای درخت در سمت راست نماد رحمت و در سمت چپ نماد فطرت است که خاخام های کابالیست براساس کتاب "زوهر"، آن را شامل سخت گیری و مجازات می دانند و در وسط ، نماد اعتدال وجود دارد. ستون سمت راست که به جنس زن نسبت داده می شود شامل 3 گوی حکمت و احسان و ابدیت است و ستون سمت چپ که به جنس مرد نسبت داده می شود شامل 3 گوی عقل ، جبروت و عظمت است. و ترنس مالیک با هوشمندی ، ساختار این نماد کابالایی را در شخصیت های فیلم و نوع کنش و واکنش آنها ، به کار گرفته است. در یکی از دیالوگ های آغازین فیلم "درخت زندگی" نریشن فیلم از زبان مادر (در حالی که ابتدا دوران کودکی اش را نشان می دهد و سپس صحنه هایی از سرخوشی او را وقتی که خانم اوبراین شده )، می گوید : "...راهبه ای که به ما درس می داد ، می گفت که 2 راه در زندگی وجود دارد : راه فطرت و راه رحمت. شما می توانید انتخاب کنید که کدام یک از این دو راه را می روید. رحمت سعی نمی کند که خودش را راضی نگه دارد. تحقیر و فراموشی و دشمنی ها را قبول می کند ، همینطور آسیب ها و توهین ها را . فطرت فقط می خواهد خودش را راضی نگه دارد. دیگران را هم مجبور می کند که راضی باشند. دوست دارد بر دیگران آقایی داشته باشد تا راه او را پیش بگیرند. او همواره دلائلی برای عدم خشنودی پیدا می کند ، درحالی که همه دنیای اطراف در حال درخشیدن است و عشق از لابلای همه چیز لبخند می زند. راهبه به ما یاد داد که کسی نبوده در راه رحمت قدم گذارده باشد و به فرجام بدی رسیده باشد...." آنچه در این مونولوگ های ابتدایی فیلم "درخت زندگی"از زبان یکی ازکاراکترهای اصلی بیان می شود ، به نظر می رسد خلاصه همان اندیشه فلسفی است که ترنس مالیک به عنوان نویسنده فیلمنامه و کارگردان در فیلم "درخت زندگی" گسترانده است و ملاحظه می کنید که چه تبیین جامعی از همان ستون های چپ و راست درخت کابالا یا سفیرات به نظر می رسد. درواقع تفسیر و تبیین همان درخت زندگی کابالایی یا سفیرات که در کتاب هایی مانند "زهر" آمده و پیش از این در همین مطلب توضیح داده شد. پس از این است که در ادامه فیلم و در تمام صحنه های آن ، شاهدیم که خانم اوبراین یا همان مادر نماد رحمت نمایانده می شود و تمامی صفاتی که از این نماد در ستون راست درخت زندگی کابالا یعنی سفیرات گنجانده شده را بروز می دهد ، صفاتی همچون حکمت ، احسان و ابدیت . مهربانی و بخشش و روش رحمانی تربیت بچه ها که توسط او اعمال می گردد ، آنچنان است که تا ابد در ذهن آنان باقی می ماند و هنگامی که پدر نیست ، خوش ترین روزها را برای بچه ها رقم می زند. او در جایی به بچه ها می گوید : "...به یکدیگر کمک کنید ، همه را دوست داشته باشید ، هر برگ ، هر شعاع نور و ببخشید..." در مقابل مادر یا خانم اوبراین ، آقای اوبراین قرار دارد که مظهر فطرت به شمار می آید و به تفسیر کتاب "زهر" ، سمبل سخت گیری و مجازات است . آنچه در ستون چپ درخت کابالا یا سفیرات برای تبیین خصوصیات فطرت برای جنس مرد آمده کاملا در آقای اوبراین به چشم می خورد. او در سراسر اوقاتی که با خانواده می گذراند ، خصوصا درمورد جک ، سخت گیری و مجازات های متعدد را به کار می برد. به طوری که حتی به وی اجازه نمی دهد تا "بابا" صدایش کند و به جک دستور می دهد که فقط او را "پدر " بخواند. پدر در همان روزهایی که تازه جک خردسال به راه افتاده ، در حیاط جلوی خانه ، برایش خط می کشد و قانون می گذارد که از آن خط جلوتر نرود. و پس از آن نیز در هر موقعیتی ، قوانین جدید وضع کرده و به جک دستور می دهد که بایستی به آن قوانین پایبند باشد. بیشتر کارهای دشوار خانه را برعهده جک گذاشته و مدام از وی بازخواست می نماید. شاید این نوع تربیت سخت گیرانه و دیکتاتور منشانه را در فیلم "300" ( زاک اسنایدر ) و در تربیت لئونیداس خردسال به خاطر داشته باشیم که به قول گزنفون ( مورخ مشهور یونانی) اساسا تمدنشان را "کمونیسم سربازخانه ای" می نامید. حتی خود آقای اوبراین نیز در اواخر فیلم به این موضوع معترف می شود که برای تقویت اتکا به نفس و روی پای خود ایستادن ، آن سخت گیری ها و مجازات ها را درمورد جک به کار می گرفته و گرنه جک را بیش از همه دوست می داشته است. پدر در آن صحنه در حالی که جک را در آغوش کشیده ، می گوید : "...تو تمام چیزی هستی که من دارم ، تو تمام چیزی هستی که می خواهم داشته باشم..." به این ترتیب جک فرانر از هر یک از کاراکترهای دیگر شکل گرفته و به بلوغ می رسد و در واقع علاوه بر اینکه همه آن صفات دو ستون راست و چپ درخت سفیرات را در خود دارد ، ویژگی های ستون وسط که به نوعی اعتدال به نظر می آید را نیز بروز می دهد و حتی آن تمایلات جنسی که در گوی دهم درخت زندگی کابالا نهفته را هم به گونه عقده ادیپ در همان دوران نوجوانی بروز می دهد تا در نهایت، شاکله کلی درخت را کسب کرده و لایق انسان برتر به حساب آید و بنا بر باورهای شرک آمیز کابالا ، خدا در وجودش تبلور یابد. از همین روست که در فیلم ، نوعی شخصیت منجی نیز برایش تصویر شده و در فضایی آخرالزمانی در میان مردم سرگشته و گمگشته به هدایت و امید و رستگاری می پردازد. در حالی که پیش از این و پس از دو مرگ دلخراش ( غرق شدن پسر بچه ای در استخر و خبر مردن پسر نوزده ساله خانواده اوبراین) ، زمزمه های شکوا گونه مادر و جک ، نشان از باور شرک آمیز کابالایی در غیبت خدا دارد ، در حالی که هنوز جک تمام مراحل خدایی شدن را براساس درخت زندگی کابالا طی نکرده است. در صحنه ای پس از غرق شدن پسر بچه ای در استخر ، جک این گونه خطاب به خدا زمزمه می کند: "... تو کجا بودی ؟ تو اجازه دادی که یک پسر بچه بمیرد. تو اجازه دادی که هر اتفاقی بیفتد. چرا من باید خوب باشم وقتی تو نیستی ..."!! و در صحنه ای پس از قبول مرگ پسر نوزده ساله خانواده اوبراین از سوی آنها ، مادر خطاب به خدا چنین شکایت می نماید : "...خدایا! چرا؟ تو کجا بودی؟ می دانی چه اتفاقی افتاد ؟ برایت مهم است؟ ..."



آشکار است که چنین شکواییه هایی خطاب به خالق هستی در تمامی ادیان توحیدی و ابراهیمی ، شرک محض به شمار آمده ولی در فرقه های شبه دینی و شبه عرفانی (مثل همین کابالا) دریچه ای است برای خارج کردن دین و خدا از زندگی و جانشین نمودن انسان به جای آن که پیش زمینه های فکری اومانیسم به شمار می آید. انسانی که قرار است در غیاب خدا ، جهان را به سامان کرده و منجی آخرالزمان محسوب شود. در متون کهن کابالیست ها نیز نخستین زمزمه های به اصطلاح مسیحا گرایی یا آخرالزمانی در قرون 13 و 14 میلادی به خصوص توسط یکی از رهبران آن به نام اسحاق لوریا ، ساز شد و حتی زمانی در همان قرون برای پایان جهان و ظهور منجی ، تعیین گردید! بعد التحریر: فیلم " درخت زندگی" بعد از جایزه نخل طلای جشنواره فیلم کن ( در حالی که در همان جشنواره به دلیل ساختار کشدار و کسالت بارش از سوی بسیاری از تماشاگران و منتقدان هو شده بود ) در کمال شگفتی و حیرت کارشناسان سینمایی در تعداد زیادی از مراسم اهدای جوایز آمریکایی کاندیدای دریافت و یا برنده جوایز متعددشد. نامزد شدن فیلم چند رشته مراسم اسکار امسال از جمله بهترین فیلم شگفتی آخر بود .به این دلیل که نوع ساختار سینمایی فیلم " درخت زندگی " که آثار به اصطلاح هنری دهه 50 و 60 اروپا و سینمای امثال تارکوفسکی و آنتونیونی یا حتی فیلم های سینماگران خاصی همچون کنجی میزوگوچی را به یاد می آورد به هیچوجه در چارچوب مراسمی مانند اسکار و یا گلدن گلوب نمی گنجد. نگاهی به تاریخ اهدای چنین جوایزی به خوبی نشان می دهد که حتی در اوج ساخت چنین آثاری در دهه های 50 و 60 و اوایل دهه 70 میلادی امثال اسکار و حلقات پیرامونی آن، به هیچکدام از فیلم های یاد شده که از قضا متعلق به اساتید برجسته تاریخ سینما بودند روی خوش نشان نداد. و حالا در شرایطی که دیری است چنین فیلم ها و ساختاری حتی در جشنواره های به اصطلاح هنری مانند کن و برلین و مانند آن مورد عنایت قرار نمی گیرد و زمان ساخت این دسته از فیلم ها دیگر سالهاست به سر آمده پروپاگاندای اینچنین برای فیلمی مثل " درخت زندگی" به شدت شک برانگیز بوده و قطعا به دلیل محتوای ایدئولوژیک آن است.

سعید مستغاثی
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
مغزهای فاسد و الکلی چگونه بر جهان حکومت می کنند؟


مغزهای فاسد و الکلی حاکم بر جهان چه کسانی هستند؟ صاحبان قدرت در آمریکا و اروپا که بر طبل آزادی و عدالت می‌کوبند، خود در نهان چه می‌کنند؟ رسوایی‌های سیاستمداران دولت‌های دموکراتیک غربی تا به کجا گسترده شده است؟ مشرق برای رازگشایی از این سؤالات به معرفی برخی رسوایی‌های دولتمردان غرب طی چند سال گذشته پرداخته است...


به گزارش مشرق، فساد اخلاقی و اقتصادی در بین سیاستمداران غربی مسأله‌ چندان غریبی نیست. البته امروزه وضعیت به گونه‌ای شده است که در صورت صلاحدید نهادهای اصلی صاحبان زر و زور رسوایی‌های مرتبط با این افراد همیشه در پرده‌ای از ابهام و پنهان‌کاری باقی می‌مانند به مانند آنچه در مورد اوباما شاهدیم یا آنکه بدون داشتن هیچگونه تبعاتی برملا می‌شوند به مانند آنچه که در مورد سارکوزی و برلوسکونی دیدیم یا اینکه در بدترین حالت منجر به استعفای سیاستمداران می‌شود، سرنوشتی که اخیرا گریبان نمایندگان فاسد کنگره آمریکا را گرفت. اما نکته اینجاست که این سیاستمداران فاسد که نهادهای مسلط بر عرصه‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی غرب آنها را تا زمانی که گوش به فرمان هستند، تحت حمایت همه جانبه خود داشته و در هاله‌ای از مصونیت قرار می‌دهد کسانی هستند که با دورویی و تزویر هرچه تمام سعی در صدور اخلاق و آزادگی‌های غربی به جهان را دارند.

در همین زمینه، مقام معظم رهبری چندی پیش در تجلیل از حرکت عظیم ملت ایران در 22 بهمن به این مغزهای الکلی اشاره داشتند. ایشان تأکید کردند: « آنهایی که باید پیام این حضور با عظمت مردم ایران در راهپیمایی 22 بهمن را بگیرند، گرفتند و آنهایی که در مغزهای الکلی و آفت دیده خود، خیالاتی در سر می پروراندند، متوجه شدند که در ایران چه خبر است و ملت قهرمان ایران چگونه در صحنه حاضر است.»

نظر به این نکته سنجی ظریف از سوی معظم له، در این گزارش موارد اندکی از رسوایی‌های اخلاقی، جنسی و اقتصادی سیاستمداران غربی، از کوچک تا بزرگ، از نماینده مجلس گرفته تا رئیس‌جمهور و از آمریکا تا شرق اروپا مورد بررسی قرار می‌گیرد و البته یادآوری این ضرب‌المثل حکیمکانه نیاکانمان نیز خالی از لطف نیست که "مشت نمونه خروار است". =-=-= *اوباما؛ مصرف کوکائین و رسوایی‌های جنسی اوباما در کتاب اول خود با عنوان "رویاهایی از پدرم" (1995)، چنین نوشته که قبل از وارد شدن به عرصه سیاست از ماری‌جوانا و کوکائین استفاده کرده است. وی در کتاب خود می‌گوید که چون از ظاهر کسی که سعی می‌کرد به وی هروئین بفروشد، خوشش نیامد، بنابراین هروئین مصرف نکرده است!



علی‌رغم چهره ورزشکارانه‌ای که از اوباما ترسیم می‌شود وی سالیان درازی است که به سیگار اعتیاد دارد
مسأله مصرف مواد مخدر یکی از مشکلاتی است که سیاستمداران به طور معمول با آن دست به گریبان هستند، و گاها به عنوان آزمایشی برای سنجش صداقت آنها به کار می‌رود. اگر سیاستمدار از مواد مخدر استفاده کرده باشد در این حالت عقل سلیم ایجاب می‌کند که سعی نماید این مشکل را هر چه زودتر از سر راه بردارد. دکتر جرومی کورسی (Jerome R. Corsi)، در کتابی با عنوان "ملت اوباما" (The Obama Nation) به بررسی این امر می‌پردازد که چرا اوباما اعتراف به مصرف مواد مخدر نمود: "شاید اوباما احساس کرد که این اطلاعات در نهایت توسط هم‌ مدرسه‌ای‌های وی فاش خواهند شد. بنابراین به منظور به حداقل رساندن آسیب‌های ناشی از این حقیقت پنهانی، بدین نتیجه رسیده که اعتراف می‌تواند بهترین روش باشد."



کتاب "ملت اوباما"
البته رسوایی‌های اوباما تنها محدود به این موارد نمی شود همانگونه که در گزارش‌های قبلی مشرق اشاره شده است وی در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری مدارک تولد خود را دستکاری نمود تا با قواینی انتخاباتی آمریکا همخوانی داشته باشد. همچنین وین مدسِن (Wayne Madsen)، محقق و روزنامه‌نگار آمریکایی با انتشار مقاله‌ای در ماه می 2010 با انتشار مقاله‌ای پرده از همجنس‌بازی وی و رام امانوئل، رئیس دفتر وی پرداخت. به نوشته مدسن، اوباما و امانوئل در یک باشگاه همجنس‌بازی در شهر نویورک به نام "کشور مردان" عضویت داشته‌اند. منابع مطلع به مدسن اعلام داشته‌اند که این باشگاه به مشتریان خود حق عضویت یک ساله "دائمی" در ازای دریافت هزینه آن اعطاء می‌کند و اینکه در فایل‌های کامپیوتری و کاغذی این باشگاه اسامی اراک اوباما و راهم امانوئل به چشم می‌خورد. این اطلاعات به صورت محرمانه نگهداری می‌شوند اما منابع نزدیک به کلوب "باشگاه مردان" معتقدند که سرویس‌های اطلاعاتی، کامپیوترها و پرونده‌های حاوی اطلاعات اوباما و امانوئل را پاکسازی کرده‌‌اند.



تصاویر باشگاه "کشور مردان" البته رسوایی‌های جنسی رئیس‌جمهور آمریکا محدود به این موارد نشد. در سال 2010 نشریه "نشنال‌اینکوایرر" (National Enquirer) پس از دو سال تحقیق اعلام داشت که باراک اوباما در سال 2008 دارای روابط جنسی نامشروع با زنی به نام ورا بیکر (Vera Baker) بوده است. بیکر یکی از دستیاران اوباما بود که در سال 2004 میلیون‌ها دلار کمک مالی برای مبارزات انتخاباتی اوباما در جریان انتخابات مجلس سنا جمع‌‌آوری نمود. به گزارش این نشریه حداقل پنج نفر وجود دارند که می‌توانند این داستان را تأیید نمایند اما از سخن گفتن در این مورد پرهیز می‌کنند. ورا بیکر متعاقب انتشار این گزارش‌ها از آمریکا خارج شد.[1]



انتشار جریان رسوایی اوباما در "گلوب" (Globe)، نشریه خواهر "نشنال‌اینکوایری" =-=-= *سارکوزی؛ جاسوسی اسرائیل، رسوایی‌های مالی و جنسی نیکلاس سارکوزی بیست و سومین رئیس جمهور فرانسه در کنار سیلویو برلسکونی، نخست‌وزیر سابق ایتالیا را می‌توان جزو فاسدترین رهبران سیاسی چند دهه اخیر اروپا لقب داد. در کارنامه چند دهه فعالیت سیاسی سارکوزی از جاسوسی برای موساد تا رسوایی مالی، اخلاقی و سیاسی را می‌توان مشاهده نمود. این خبر توسط روزنامه معروف فیگارو (Le Figaro) در سال 2007 منتشر شد. به گزارش این روزنامه پلیش فرانسه در سال 2007 تحقیقاتی در مورد همکاری بین موساد و سارکوزی که از سال 1983 اغاز شده بود انجام داد، تحقیقاتی که هیچگاه به نتیجه‌ای نرسیده و نیمه‌کاره رها گشتند.



سارکوزی در سال 2005 و زمانی که وزیر کشور فرانسه بود
با حضور در کنیسه پاریس شمعدانی یهودی‌ها را به پاس خدماتی که داشت دریافت نمود بر اساس آنچه که نویسنده نامه مذکور بیان داشته، در سال 1978، دولت مناخیم بیگن دستور داد تا به حزب گلیست نفوذ شده و در آن شرکایی برای اسرائیل پیدا شود. این عملیات توسط یک استاد جاسوسی اسرائیلی به نام رافائل ایتن (Rafael Eytan) هدایت شد. در وهله اول سه شهروند فرانسوی برای همکاری انتخاب شدند. این افراد عبارت بودند از: پاتریک بالکانی (Patrick Balkany)، پاتریک دواژیان (Patrick Devedjian) و پیره للوشه (Pierre Lellouche). پاتریک بالکانی در سال 1983، سارکوزی را که به صورت یک "جوان آینده‌دار" معرفی می‌کرد به عنوان چهارمین مرد به عضویت موساد درآورد.



سارکوزی در کنار خاخام دیود زائی رئیس یک فرقه صهیونیستی که قصد ساختن معبدی در بیت‌المقدس را دارند اما رسوایی‌های مالی سارکوزی لیست بلندی را تشکیل می‌دهند که از دریافت کمک‌های مالی پنهانی برای مبارزات انتخاباتی گرفته تا پرداخت رشوه به مقامات کشورهای دیگر را شامل می‌شود. از جمله رسوایی‌های مالی وی می‌توان به رسوایی بتنکورت، رسوایی تاپی، رسوایی کراچی‌گیت، رسوایی پرکز و رشوه به سعودی‌ها اشاره نمود.



سارکوزی در کنار پادشاه عربستان
سارکوزی برای نخستین بار با دختر یک دارو ساز بنام” ماری دومینیک کولیوی” ازدواج کرد که پس از مدتی و بعد از تولد فرزندش از او جدا شد چرا که می‌خواست با معشوقه جدیدش "سیسیلیا آلبنیز” که یک زن شوهر دار بود ازدواج کند؛ روابط این دو به جایی رسید که سیسیلیا از همسرش جدا و با سارکوزی ازدواج کرد. البته ماجرا به اینجا ختم نشد و در فضای اینترنتی گزارشاتی در مورد روابط سارکوزی و برونی با دو نفر دیگر منتشر گردیدند. به نوشته وب‌سایت‌ها، کارلا برونی با بنیامین بیولای ، خواننده فرانسوی، رابطه داشته و حتی مدتی را با وی برای گذراندن تعطیلات به تایلند سفر کرده بود که پس از درخواست سارکوزی این سفر را نیمه‌کاره رها نموده و به فرانسه بازمی‌گردد. در گزارش‌ها همچنین چنین قید شده بود که سارکوزی نیز با شانتال یوانو (Chantal Jouanno)، وزیر 40 ساله محیط زیست کابینه‌اش ارتباط نامشروع دارد. البته تمایل رسانه‌ها و خبرنگاران فرانسوی برای حفظ رابطه خوب با سیاستمداران باعث شده که هیچگاه چنین مسائلی در سطح وسیع رسانه‌‌ای مطرح نگردد.



بنیامین بیولای، خواننده فرانسوی و شانتال یوانو، وزیر محیط زیست فرانسه =-=-= *مرکل؛ پرستوی جاسوس کا‌گ‌ب مدت‌ها است که در رسانه‌های مستقل جهان گزارشاتی در مورد گذشته تاریک و مبهم آنگلا مرکل، صدراعظم کنونی آلمان، منتشر می‌شود. بر اساس این گزارش‌ها وی در گذشته عضو سرویس جاسوسی شوروی، کا‌.گ.ب. بوده است. آنگلا در سال 1977 با یک دانشجوی فیزیک به نام اولریخ مرکل ازدواج کرد. ازدواج او در سال 1982 به طلاق کشیده شد. دومین شوهر وی – که هم‌‌اینک نیز این زندگی زناشویی ادامه دارد – یک شیمیست کوانتومی به نام یوآخیم ساور است. ساور بسیار سعی دارد از رسانه‌ها دور باشد و ترجیح می‌دهد کسی چیزی از وی نداند. گفته می‌شود او نیز در دوران اتحاد جماهیر شوروی عضو کا‌.گ‌.ب. بوده و در عملیات‌ "هانی‌ترپ" (Honey Trap) کا‌گ‌ب نیز شرکت داشته است. گفته می‌شود دلیل همین سکوت رسانه‌ای وی نیز ترس او از آن است که یکی از قربانیان آن عملیات وی را شناسایی کند. آنگلا که به طور سوال‌برانگیزی هیچ فرزندی ندارد و در سال 1998 به صورت "مخفیانه" با ساور ازدواج نمود.



یوآخیم ساور شوهر دوم و مرموز مرکل وی بعدها به فعالیت در آکادمی علوم برلین پرداخت که بخشی از سیستم دانشگاهی برای برآورده ساختن نیازهای علمی شوروی بود. مارکوس ولف، مسوول بخش امور خارجه وزارت امنیت میهنی آلمان شرقی که خود یک یهودی بوده و شخصیتی بسیار پیچیده داشته است، به مرکل ماموریت می‌دهد افرادی را به صورت مخفیانه به آلمان غربی، فرانسه، نروژ و غیره فرستاده و از تاسیسات و امکانات آنسوی دیوار، اطلاعات سری وعلمی کسب نماید. بنا بر گزارش‌های کی از مأمورین سابق ک.گ.ب. که مورد سوءظن مقامات قرار گرفته بود به مسکو دعوت و در آنجا توسط زنی مسلط به زبان آلمانی و روسی به نام آنیتا مورد بازجویی قرار گرفت. پس از فروپاشی دیوار برلین هویت بسیاری از افراد ک.گ.ب. در آلمان شرقی مشخص گشت اما آنیتا از این قاعده مستثنی بود. گفته می‌شود که تلاش‌های هلموت کهل و پرداخت رشوه از جانب وی برای مخفی نگه داشتن هویت آنیتا یا همان انگلا مرکل باعث پایان دوره زمامداری وی شد.



زندگی سیاسی هلموت کهل با عدم موافقتش با افشای نام واقعی آنیتا پایان یافت. =-=-= *برلوسکونی؛ شخصیتی فراتر از رسوایی‌های جنسی برلوسکونی را اکثرا با مسائل مرتبط با رسوایی‌های جنسی می‌شناسیم اما این رسوایی‌های شاید در حقیقت به نخست‌وزیر سابق ایتالیا کمک کرده‌اند تا دیگر فسادهای خود را پنهان دارد. در پرونده وی طیف انبوهی از فسادهای اقتصادی و اخلاقی، وابسته به شبکه‌های مافیایی و فراماسونری و اظهارات جنجال برانگیز را می‌توان یافت. نکته جالب اینجاست که وکیل مدافع برخی از پرونده‌های او کسی نبود جز نیکلا سارکوزی که بعدها رئیس‌جمهور فرانسه نیز شد.



برلوسکونی که سعی دارد با استفاده از رسوایی های جنسی پرده بر دیگر مفاسد خود بیفکند برلوسکونی پس از حملات 11 سپتامبر اظهار داشت: "ما باید نسبت به برتری تمدن خود آگاه باشیم؛ نظامی که برخلاف کشورهای اسلامی، زندگی خوبی را به همراه احترام به حقوق بشر برای شهروندان‌مان به ارمغان آورده است. نظامی که به حقوق سیاسی و مذهبی احترام گذارده، تنوع و تکثر را به رسمیت می‌شناسد و تحمل بالایی دارد." این سخنان وی موجی از اعتراض در میان کشورهای مسلمان به همراه داشت که برلوسکونی را وادار به عقب‌نشینی از مواضعش نمود. =-=-= *مشروبات الکلی و دو جنایتکار جنگی دهه گذشته زمانی که در مورد جرج بوش سخن گفته می‌شود بدون هیچ تردیدی می‌توان گفت که وی یک الکی تمام عیار بوده است. بوش را فردی مسؤولیت‌ناپذیر معرفی نموده‌اند و خود وی نیز به افراط و زیاده‌روی در نوشیدم الکل اعتراف کرده است. وی بارها به علت رفتار نامناسب دستگیر شده و همچنین یک بار نیز به علت رانندگی در حین مستی دستگیر شده بود. وی ادعا می‌کند که مصرف مشروبات الکلی را کنار گذارده و بجای ان روی به کلیسا آورده است.[2] البته زیاده‌روی‌های بوش تنها محدود به الکل نمی‌شود. بنا بر گزارش‌ها وی مواد مخدر و توهم‌زا نیز مصرف می‌نمود.[3]



جنگ افروزان الکلی قرن بیست و یکم
تونی بلر، نخست‌وزیر سابق انگلستان نیز اذعان نموده که وی نیز برای فرار از فشارهای شغلش روی به مصرف الکل آورده است، فشاری که یقینا از عدم دستیابی به سلاح‌های کشتار دسته‌جمعی در عراق بدان دچار شده بود. وی ادعا نموده که هیچگاه "به صورت افراطی" الکل مصرف ننموده و همیشه گمان می‌کرده که این کار را "تحت کنترل" دارد.[4] =-=-= *تجاوز رئیس صندوق بین‌المللی پول به زن خدمتکار به نوشته روزنامه فرانسوی لوفیگارو، میشل روکار، نخست وزیر فرانسه طی مصاحبه‌ای گفته است که دومینیک اشتراوس‌کان آشکارا یک بیمار روانی است.[5] دومینیک اشتراوس‌کان، رئیس سابق صندوق بین المللی پول و کاندیدای جناح سوسیالیست فرانسه که تا پیش از این رسوایی، همه نظرسنجی‌ها از پیروزی قاطع وی در انتخابات ریاست جمهوری سال 2012 فرانسه خبر می‌دادند، سال گذشته به علت تلاش جهت تجاوز به یک زن خدمتکار در هتلی در نیویورک تحت تعقیب پلیس قرار گرفت. این اتهامات تجاوز جنسی، نهاد صندوق بین المللی پول را که تمرکز خود را بر حل و فصل بحران مالی کشورهای منطقه یورو گذاشته بود، دچار آشفتگی کرده است و نتایج نظرسنجی‌های مربوط به انتخابات ریاست جمهوری سال 2012 را دگرگون ساخته است. دومینیک اشتراوس‌کان 62 ساله که از سال 2007 تا 2009 نیز ریاست صندوق بین المللی پول را برعهده داشت، پیشتر به این که مردی هوسران است، معروف بود.



دومینیک اشتراوس‌کان، رئیس مستعفی صندوق بین المللی پول پلیس نیویورک گفت که وی پس از ارتکاب تجاوز از هتل فرار کرده و عازم فرودگاه شده است و چند ساعت بعد ماموران پلیس فرودگاه وی را از درون هواپیما پایین کشیده و بازداشت کرده‌اند. اشتراوس‌کان به تعرض جنسی، تلاش برای تجاوز و حبس غیرقانونی یک مستخدم زن در هتل محل اقامتش متهم شد.[6] وی بعدها از این اتهام تبرئه شد. =-=-= رسوایی جنسی دو تن از نمایندگان کنگره آمریکا، مشتی از خروار مارک آدام فولی (Mark Adam Foley) نماینده جمهوریخواه سابق کنگره آمریکا از ایالت فلوریدا پس از مطرح شدن اتهاماتی در مورد ارسال ایمیل‌ها و پیامک‌های تلفنی جنسی از مجلس نمایندگان استعفاء نمود.[7] وی این پیام‌ها را به پسران نوجوانی ارسال می‌کرده که قبلا به عنوان کارآموز در مجلس فعالیت کرده بودند. این در حالی است که فولی یکی از فعال‌ترین افراد در مجلس نمایندگان در حوزه مبارزه به تصاویر مستهجن کودکان و همچنین ممنوعیت فعالیت همجنس‌بازها بود. این در حالی است که وی علاوه بر ارسال پیام‌ها و ایمیل‌های جنسی به پسران نوجوان، خود نیز بعدها به صورت رسمی اعلام نمود که یک همجنس‌باز است.[8] به گفته وکیل مدافع فولی وی زمانی که 13 یا 15 ساله بود توسط یک کشیش مورد تجاوز جنسی قرار گرفته بود.[9]



مارک فولی، نماینده سابق مجلس امریکا و همجنس‌بازی که مخالف همجنس‌بازی بود!
یکی دیگر از نمایندگان کنگره آمریکا که اخیرا دچار رسوایی جنسی شده است، آنتونی دیوید وینر (Anthony David Weiner) عضو حزب دموکرات است که از سال 1999 تا 2011 به عنوان نماینده نیویورک به فعالیت پرداخت. در روز بیست و هفتم ماه می 2011، وینر لینک یکی از تصاویر برهنه خود را از طریق تیوتر به یکی از اعضای صفحه‌اش فرستاد.[10] وی چندین روز متوالی منکر انجام این کار شد تا اینکه با برگزاری یک کنفرانس خبری به این امر اعتراف کرده و اذعان داشت که تصاویر برهنه خود را طی سه سال گذشته به شش زن فرستاده است.[11] وی پس از اینکه یکی از این تصاویر منتشر شد در 21 ژوئن 2011 از نمایندگی کنگره استعفا داد.[12]



آنتونی وینر در حین اعلام خبر استعفاء =-=-= سایر نمایندگان آمریکایی که در دوران زمامداری بوش و اوباما به علت رسوایی زندگی سیاسی خود را پایان یافته دیده‌اند از سال 2009 تاکنون و در دوران زمامداری اوباما علاوه بر دو نماینده فوق، سه نماینده دیگر کنگره نیز که اکثرا از حزب جمهوریخواه بوده‌اند از سمت خود کنار رفته‌‌اند. جان انساین (John Ensign)، سناتور مححافظه‌کار نیویورک از حزب جمهوری‌خواه در روز 3 می 2011 در پی فاش شدن روابط نامشروع با کینتیا هامپتون (Cynthia Hampton) و فساد مالی‌اش از مجلس سنا استعفا داد. چالز بی‌رانگل (Charles B. Rangel) نماینده دموکرات از نیویورک و تام دیلای (Tom DeLay) نماینده جمهوری‌خواه از تگزاس افرادی بودند که به علت فساد مالی مجبور به کناره‌گیری شدند.[13] تعداد نمایندگان برکنار شده در دوران بوش به مراتب بیشتر است. در جدول زیر اسامی این نمایندگان و دلیل رسوایی آنها ارائه می‌شود:



نمایندگان برکنار شده کنگره آمریکا در دوران زمامداری بوش
=-=-= رسوایی مالی نمایندگان مجالسین انگلستان رسوایی مخارج نمایندگان مجالس انگلستان در سال‌های اخیر یکی از بزرگترین رسوایی‌های سیاسی انگلستان بوده است. این رسوایی با انتشار مخارج ادعایی اعضای پارلمان انگلستان در روزنامه "دیلی‌تلگراف" آغاز شد.[14] این رسوایی خشم و عصبانیتی گسترده در میان مردم انگلستان علیه نمایندگان پارلمان و نیز کاهش شدید اعتماد به سیاستمداران شد. در نتیجه این امر مقامات زیادی استعفاء داده، نمایندگان بسیاری در دور بعدی انتخابات شکست خورده، برخی بازنشسته شده و نیز تعداد زیادی نیز مجبور به انتشار عذرخواهی‌های رسمی عمومی شدند. چندین نفر از اعضای سابق و وقت مجلس عوام و اعیان انگلستان تحت تعقیب قرار گرفته و به زندان محکوم شدند. این رسوایی باعث گردید درخواست‌هایی گسترده برای اصلاحات سیاسی مطرح شده و نیز پارلمان سال 2005 ملقب به "پارلمان فاسد" شود.[15]



نمایی از کاخ وست‌مینیستر، محل برگزاری جلسات مجالسین انگلستان
در انگلستان نمایندگان پارلمان می‌توانند هزینه مخارجی را که برای انجام وظایفشان ضروری است را دریافت دارند. در سال 2008 بر اساس "قانون آزادی اطلاعات" دادگاه اطلاعات (Information Tribunal) اعلام نمود که انتشار لیست مخارج ادعایی نمایندگان مجاز است. مقامات مجلس عوام این امر را غیرقانونی خواندند اما دادگاه عالی انگلستان نیز خواستان انتشار این اطلاعات شد. مجلس عوام اعلام نمود که اطلاعات مربوط به مخارج با حذف اطلاعاتی که "حساس" قلمداد می‌گردند، در جولای 2009 انجام خواهد شد.[16] با این وجود، قبل از انجام این کار، روزنامه "دیلی‌تلگراف" با دسترسی به اسناد مخارج شروع به انتشار بدون سانسور آنها نمود. اسناد منتشر شده نشان می‌دادند که بسیاری از نمایندگان پارلمان انگلستان از منابع دولتی در جهت تأمین هزینه‌های شخصی خود استفاده کرده‌اند. متعاقب این امر اریک ایلسلی (Eric Illsley) از حزب کارگر به سه تخلف عمده حسابداری متهم شد. مارگارت موران (Margaret Moran) و دنیس مک‌شین (Denis MacShane) نیز دیگر اعضای حزب کارگر بودند که تحت بازجویی‌های پلیس قرار گرفتند. لرد تیلور (Taylor) از حزب محافظه‌کار نیز به شش فقره تخلف در حسابداری متهم گشت. فعالیت لرد باتیا (Bhatia)، لرد پل (Paul) و بارونس اودین (Uddin) به مدت معلوم در مجلس اعیان تعلیق گشته و این افراد ملزم به بازپرداخت هزینه‌ها شدند. در 3 دسامبر 2010، دیوید چایتور (David Chaytor) به خاطر دستکاری حساب‌های مخارج پارلمانی گناهکار شناخته شده و به 18 ماه حبس محکوم شد.[17]
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
فرماندهان آخرالزّماني شیطان

نسل تشنة معنويّت، عطش خود را با سراب‌هاي عرفان‌نما فرو مي‌نشاند. در بازار گرم مدّعيان، بنجل‌هاي خرافه و عرفان‌هاي بدلي، فرصت عرضه مي‌يابند و اين سيکل عرضه و تقاضا تا همواره وجود جهل و ظلم در جهان ادامه خواهد داشت. ميلتون، يکي از محقّقان حوزة جامعه شناسي اديان نو پديد مي‌نويسد: بيش از دو هزار فرقة معنويّت گرا در آمريکا و بيش از دو هزار جريان معنويّت‌جو در اروپا هست که درصد کمي از آنها مشترکند.

يکي از ابزار‌هاي کهن و قديمي شيطان استفاده از ابزار بدل‌سازي و نسخة بدل حقايق است. افرادي که بخشي از حقايق را مي‌فهمند نه کلّ آن را به همان اندازه حقيقت را پذيرفته و از بقيّه‌اش بي‌خبر مي‌ماند يا با توجّه به کم اطّلاعي نسبت به بقيّة موضوع موضع‌گيري مي‌کند. جريان‌هاي مدّعيان نبوّت، امامت، مهدويّت و معنويّت در طول قرن‌ها آدميان بسياري را به خود مشغول ساخته و آنها را يا از مسير حق و حقيقت خارج ساخته‌اند يا حتّي در موارد متعدّد به ورطة هلاکت انداخته‌اند.
اين جريان در طول قرن‌ها سير رو به تزايدي داشته و اين روزها شاهد چنان جرياني از مدّعيان مهدويّت و معنويّت شده‌ايم که اگر اين دوره را دوره و عصر مدّعيان و فرقه‌ها بناميم، سخن به گزاف نگفته‌ايم. فعّاليت بيش از دوهزار فرقه، تنها در ايران شاهدي بر اين مدّعاست.



مدّعيان معاصر:
در سال‌هاي اخير، رواج پديدة اوهام و خرافه، رونق بازار عرفان‌هاي مجازي و معنويّت‌هاي فانتزي، گسترش طريقت‌هاي منهاي شريعت، رشد شبه‌عرفان‌هاي ژله‌اي با رنگ و بوي شهوت، شهرت و ثروت و گرمي بازار مکّارة مدّعيان دروغين به ويژه متمهّدان و مدّعيان دروغين مهدويّت رشد فزاينده و نگران کننده‌اي يافته است.
بايد اذعان نمود که اين روند، مختص به ايران يا کشور‌هاي اسلامي نيست بلکه گرايش به معنويّت‌هاي مجازي در مغرب زمين نيز، رونق گرفته است؛ زيرا معنويّت، گمشدة دنياي معاصر است. واقعيّتي به نام خلأ معنويّت، به رغم احساس شديد تشنگي انسان معاصر به حقايق ماوراي طبيعت، هم‌دست قدرت‌هاي سياست‌پيشه را براي بهره برداري از اين خلأ باز مي‌نهد و هم تشبّث به هر حشيش يا سيراب شدن با هر سرابي را براي اين انسان حيران توجيه مي‌کند.
نسل تشنة معنويّت، عطش خود را با سراب‌هاي عرفان‌نما فرو مي‌نشاند. در بازار گرم مدّعيان، بنجل‌هاي خرافه و عرفان‌هاي بدلي، فرصت عرضه مي‌يابند و اين سيکل عرضه و تقاضا تا همواره وجود جهل و ظلم در جهان ادامه خواهد داشت. ميلتون، يکي از محقّقان حوزة جامعه شناسي اديان نو پديد مي‌نويسد: بيش از دو هزار فرقة معنويّت گرا در آمريکا و بيش از دو هزار جريان معنويّت‌جو در اروپا هست که درصد کمي از آنها مشترکند.
=-=-=

زمينه‌هاي ادّعا:
زمينه‌هاي مختلفي باعث ظهور و بروز جريان‌هاي مدّعيان مي‌شود که در اينجا به مهم‌ترين آنها اشاره مي‌کنيم:

نجات باوري مهدوي:
موضوع مهدويّت پتانسيل فوق‌العادّه قوي‌اي دارد که در دوره‌هاي مختلف مورد سوء استفادة طمّاعاني قرار گرفته که آن را به نفع خود مصادره کرده‌اند. مشهورترين حالت اين ماجرا را در جريان مهدي سوداني مي‌توان ديد که با استفاده از اين پتانسيل فوق‌العادّه مدّت‌ها مقابل استعمار انگليس ايستاد و به اهداف خود نائل شد.

جهل و ناداني مردم:
در طول تاريخ اسلام تنها کساني با مدّعيان همراه شده‌اند که دچار جهالت اختياري يا اجباري بوده‌اند؛ کساني که مي‌توانسته‌اند با مراجعه به ائمه(ع)، علما و مراجع، حتّي کتاب‌هاي حديثي و منابع، راه را از چاه و سره را از ناسره تشخيص دهند؛ امّا با تنبلي و کوتاهي يا جبر زمانه و هجمة رسانه‌اي (مانند شام دورة معاويه) به جهالت خود دامن زده است و مشکل خويش را پايان نبخشيده است.

نابه‌ساماني‌‌هاي اجتماعي و اقتصادي:
براي برون‌رفت از مشکلات و بحران‌هاي اجتماعي که تبديل به معضل و مصيبت لاينحل مي‌شود هرکس به فراخور آنچه به ذهنش مي‌رسد و گمان مي‌کند، مي‌تواند چاره‌ساز باشد راه حلّي ارائه مي‌کند در اين ميان بسته به شرايط اجتماعي و با فراهم بودن دو شرط قبلي يکي از راه‌هايي که مستمسّک افراد مختلف قرار مي‌گيرد موضوع مهدويّت است که با انگيزه‌هايي که از اين پس خواهيم ديد، طرح مي‌شده‌اند.
=-=-=

انگيزه‌هاي ادّعا:
آنان که مرکب شيطان مي‌شوند و اجازه مي‌دهند شيطان با ابزار ادّعا بر آنها سوار شود انگيزه‌ها و اهداف مختلفي دارند و نمي‌توان همه را با يک چوب راند:


1. ثروت طلبي
يکي از شايع‌ترين انگيزه‌هاي ادّعا براي جذب افراد به سمت خود، انگيزه‌هاي مالي و مادّي است. لابه‌لاي شکايات فريب‌خوردگان مشاهده مي‌شود که مدّعيان به بهانة بخشش گناهان!، حلّ مشکلات، جلب رضايت امام زمان(ع)! و ... از مخاطبان خود پول درخواست مي‌کرده‌اند. برخي از مدّعيان هم براي پاک شدن مريدان خود ده‌ها ميليون تومان از آنها مي‌گرفتند و خرج سفر‌هاي خارجي مي‌کرده‌اند تا در سواحل «مديترانه» اسباب رضايت امام زمان! را از مريدان خود فراهم آورند!

2. شهرت طلبي
کم نيستند افرادي که از شهرت و مشهور شدن خوششان بيايد. انگشت‌نما شدن يکي از اسباب بسيار محبوب و مطلوب شيطان است و معمولاً براي افرادي کارا مي‌افتد که در مقاطع مختلف زندگي اعم از کودکي و بزرگسالي دچار سرخوردگي، تحقير و عقده‌هاي شخصيتي هستند. در عصر ارتباطات و با تغيير فرهنگ اخلاقي اتّفاق افتاده در ميان مردم ناشي از سلطه رسانه‌ها، اين فرهنگ و آسيب خيلي جدّي‌تر خود را نشان داده است. عدّه‌اي با استفاده از ابزار فيلم و سريال و جمعي به بهانة مسابقات حرفه‌اي ورزشي شهوت شهرت طلبي خود را ارضا مي‌کنند؛ امّا عدّه‌اي که نمي‌توانند از اين ابزارها براي اين ميل نفساني خود استفاده کنند به راهکار‌هاي ديگري دست مي‌يازند که يکي از آن راه‌ها ادّعاست: شهرت به کرامت، ارتباط با خدا و امام زمان(ع) و... همچنين اجابت دعا، شفاي بيماران و... البتّه برخي از اينان در ارتباط با جنّيان ممکن است تا حدّي برخي از اين قدرت‌ها را هم به دست بياورند که هرگز دليل حقّانيت آنان نمي‌تواند به شمار آيد.

3. مقام دوستي
ميل به پست و مقام و امضا که در ادبيات روايات از آن به حبّ جاه و مقام ياد مي‌شود يکي از آفات و آسيب‌هاي ديرينة حيات آدمي بر زمين خاکي است که در نتيجة آن خون‌هاي بسيار بر زمين ريخته شده و روابط خويشاوندي و دوستانة زيادي بريده شده و اموال زيادي بر باد رفته است. بسياري از جنگ‌هاي تاريخ، رقابت بر سر قدرت بوده است. وعده‌هاي دروغ ايّام انتخابات در تمام دنيا و آنچه از آن امروزه با زيرآب زني ياد مي‌شود و در قديم‌الايّام به سخن‌چيني و نمّامي شهرت داشت همه بر اين مبناست که عدّه‌اي به دنبال کسب مقام و قدرتند و حاضرند به هر قيمت آن را به دست آورند.

4. بحران اخلاقي ـ جنسي
بخشي از اين طيف سوء رفتارها به آناني اختصاص مي‌يابد که از اعتماد طرف مقابل خود سوء استفاده مي‌کنند. اين سوء استفاده از اعتماد در کلاس‌هاي درس و جا‌هاي مشابه آن اتّفاق مي‌افتد.

5. عقده‌هاي شخصيّتي و کمبود محبّت (محبوبيّت طلبي)
يکي از عقده‌هاي شخصيّتي کمبود محبّتي است که به واسطة بي‌مهري والدين، برادران و خواهران در دوران کودکي يا همسر در سنين بزرگسالي و پس از ازدواج براي افراد به وجود مي‌آيد. عدّه‌اي از مدّعيان دوست دارند محبّت ديگران را از طرق مختلف شفاهي، دريافت هديه و ... تجربه کنند. از جمله راه‌هاي جلب محبّت ديگران ادّعاهاست. وقتي کسي خود را محبوب امام زمان(ع) و خدا نشان دهد به راحتي مي‌تواند محبّت ديگران را به سمت خود جلب کند.

6. مأموريت از شرق، غرب يا يهود
دشمنان مسلمان از ترفند‌هاي مختلفي براي تضعيف سپاه حق استفاده مي‌کنند. جريان مدّعيان، فوايد قابل توجّهي در اين راستا مي‌تواند براي آنان به بار بياورد. وهّابيت ترکيب اسلام سنّي با خشونت و ظاهرگرايي يهود است و بهائيّت نسخة يهودي شدة باور‌هاي شيعي است که در بستر شبه قارّه به شکل قاديانيّه به چشم مي‌خورد. هرسه اين جريان‌ها با برنامه‌ريزي غربيان شکل گرفته و کتاب‌هاي «تاريخ جامع بهائيّت» نوشتة آقاي بهرام افراسيابي و نيز «خاطرات مستر همفر در کشور‌هاي اسلامي» به خوبي اين مدّعا را ثابت مي‌کند. البتّه اين جريان محدود به سال‌هاي ظهور اين فرقه‌ها نمي‌شود و اين سياست اين روزها همچنان دنبال مي‌شود و افرادي که هوس شهرت، ثروت، قدرت و شهوت باشند انجام اين مأموريت را متقبّل شده و زمينة فريب ديگران را فراهم مي‌آورند.

7. مأموريت و ترس از ناحية جنّيان
برخي از اشتباهات و معاصي ديوار‌هاي موجود ميان ما و عالم جن را برمي دارد و زمينة ورود، تأثير و سلطة جنّيان را بر فرد فراهم مي‌آورد. براي نمونه در مقدّمة ماجراي ادّعا‌هاي علي محمّد باب ترس طلبة نجفي از جنّي ماجرا کاملاً مشهود است. همچنين در کتاب‌هاي مربوط به جنّ، داستان‌هايي را مي‌توان يافت که آنان افراد را تحت سلطة خود در آورده و از آنان درخواست‌هاي عجيب و گاه پرمخاطره داشته‌اند.

=-=-=
منشأ ادّعا:

انسي(خود فرد و ديگر انسان‌ها):
مبناي اصلي ادّعا هواي نفس و حبّ دنياست؛ امّا گاه خود فرد فريب دنيا را خورده و اسير آن مي‌شود و گاه اطرافيان او را فريب داده و به وادي هلاکت و گمراهي مي‌افکنند.
ديگر انسان‌ها که زمينه‌ساز ظهور مدّعيان مي‌شوند گاه از آشنايان هستند و گاه افرادي که با يک يا چند واسطه از ناحية دشمنان، خود را به او نزديک کرده‌اند تا او را فريب داده و ابزار دست خود کنند.آمريکا، اسرائيل و نظام يهود و انگليس از بارزترين دشمنان سياسي و عقيدتي هستند که در راستاي مقابله با فرهنگ تشيّع يا نظام جمهوري اسلامي افراد را اجير خود مي‌کنند.

جنّي:
قرآن به صراحت و به نقل از جنّيان از موضوع ياري جستن برخي از انسان‌ها از آنان پرده برمي‌دارد:
«وَ أَنَّهُ كانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزادُوهُمْ رَهَقاً؛1 و مرداني از آدميان به مرداني از جنّ پناه مي‏بردند و بر سركشي آنها مي‏افزودند.» برخي از مدّعياني را که اين روزها بازار نسبتاً داغي هم براي خود به راه انداخته‌اند به استناد محتواي ادّعاهايشان و نيز توانايي انجام برخي امور غيرعادي را مي‌توان متأثّر از رابطه با جنّيان دانست. بنابر ماجرايي که مرحوم آيت الله علي اکبر نهاوندي در کتاب شريف و ارزندة «العبقري الحسان» نقل کرده، داستان علي محمّد باب علاوه بر پشتوانة انگليسي آن موکلّي جنّي هم پيگير آن بوده است.


=-=-=

تأثيرات مدّعيان:

1. شبهه‌پراکني در جامعه (قلب و تحريف حقايق)
با توجّه به اينکه مدّعيان براي همراه کردن افراد با خود چاره‌اي جز قلب و تحريف حقايق ندارند و اين اتّفاق حالت ديگري از شبهه‌سازي و شبهه‌پراکني به شمار مي‌آيد، ساده‌ترين تأثيري که جريان مدّعيان در جامعه مي‌توانند داشته باشند شيوع و جريان شبهات در ميان مردم است. بديهي است اگر علما، آگاهان، افراد و نهاد‌هاي مسئول در اين راستا به وظايف خود عمل نکنند به طور طبيعي زمينه‌ساز داغ شدن بازار مکّارة مدّعيان خواهند شد و از همين روست که فرموده‌اند:
«إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فَعَلَي الْعَالِمِ أَنْ يُظْهِرَ عِلْمَهُ فَإِنْ لَمْ يَفْعَلْ سُلِبَ مِنْهُ نُورُ الْإِيمَانِ؛2 وقتي بدعت‌ها ظاهر شد عالم بايد علمش را ظاهر كند و الّا نور ايمان از او سلب مي‏شود.»
انذار و تهديد به از دست دادن نور ايمان تهديدي است جدّي که عجيب است چرا هنوز بسياري آن را جدّي نگرفته‌اند و مي‌گويند همين قدر که به زندگي دنيا و آخرت خويش مشغول باشيم، بهتر است!


2. تضعيف باور بينندگان و اطرافيان سست ايمان
واقعيّت اين است که همة مردم از يک سطح ايمان برخوردار نيستند و عدّه‌اي که ايمان سستي دارند با کوچک‌ترين شبهه‌اي ممکن است دچار تزلزل، ترديد يا حتّي مسير و باور بدهند. مدّعيان، عدّه‌اي را براي نيل به اهدافشان با خود همراه مي‌سازند و جمعي ديگر که اقوام، دوستان، آشنايان و اطرافيان فريب خوردگان را با خزعبلات و اراجيف خود دچار شکّ و ترديد مي‌کنند. تنها راه نجات از آسيب‌هاي اينان تقويت باورها و اعتقادات است.

3. تقليل و تضعيف جبهة حق
نتيجة طبيعي جذب عدّه‌اي به سمت مدّعيان، اسير شبهات شدن عدّه‌اي ديگر، تلاش براي مقابله و خنثي‌سازي جريان مدّعيان، اقدامات و فعّاليت‌هاي آنان و همراهانشان و كاهش کمّي و کيفي قواي جبهة حق است. هم تعداد نيرو‌هاي فعّال اين جبهه کم مي‌شود و هم نيروي باقيماندگان به جاي آنکه صرف پرداختن به امور مهم شود، مصروف مقابله و خنثي سازي اين جريان‌ها مي‌شود.

4. زمينه ساز نفوذ، موفّقيت و سلطة دشمنان جنّي و انسي
همواره و در تمام عرصه‌هاي نبرد طول تاريخ خودي‌هاي ضعيف و ناتوان و نفوذي‌هاي هم‌دل با دشمنان زمينه‌ساز موفّقيت، پيروزي و حتّي سلطة دشمنان را بر جبهة مقابل فراهم ساخته‌اند. سلطة بهائيّان بر جان، مال و ناموس ايرانيان در سال‌هاي پاياني حکومت پهلوي از جمله مصاديق تلخ اين ماجراست که نيازي به توضيح ندارد. آموزش نيرو‌هاي ساواک براي اقرار گرفتن از نيرو‌هاي انقلابي در اسرائيل و از انواع راه‌هاي جاني، رواني و جنسي يکي از ساده‌ترين مصائبي بود که شيعيان امام زمان(ع) در شيعه خانة اهل بيت(ع) در آن ايّام تجربه کرد.




=-=-=

علل پذيرفته شدن مدّعيان:
جهل، بي‌اطّلاعي، بي‌سوادي و خرافه گرايي:
اوّلين و مهم‌ترين علّت همراهي افراد با مدّعيان جهل و بي‌اطّلاعي آنان است. جهل، زمينه‌ساز تمام انحرافات و فسادهاست و همين افراد جاهل و گاه خرافه پسند هستند که با خرافه گرايي خود هميشه بازار رمّال‌ها، فال‌گيرها، کف‌بين‌ها و.... را داغ نگاه مي‌دارند.

هم‌سويي ادّعاها با هوا‌هاي نفساني مريدان:
پذيرش تمام احکام و قوانين ديني هم‌سو با اميال و هوا‌هاي نفساني نيست و در عرصه‌هاي مختلف شخص متدّين لازم است بخشي از خواسته‌هاي نفس را چشم‌پوشي کرده و در مسير کمال قدم بگذارد. اينکه يک مدّعي قائل به آزادي جنسي و نوشيدن مسکرات باشد يا خمس و زکات را از جانب خود مي‌بخشد يا حکم وجوب نماز و روزه را برمي‌دارد و از اين دست تغيير در احکام الهي هم‌سو با اميال و هوا‌هاي عدّه‌ايست نه براي پيروي از مدّعيان که براي يافتن راهي براي موجّه نشان دادن هوا‌هاي نفساني به آنان مي‌گروند.

بحران‌هاي شخصي:
آزمون، ابتلا و امتحان الهي براي همة انسان‌ها رخ مي‌دهد و اين طور نيست که به صرف ايمان آوردن به خدا انسان‌ها از عرصة امتحانات و ابتلائات رها شوند حتّي بنا بر برخي از آيات هر کدام از ما بنا بر مشيّت الهي براي رشد، ارتقا و حرکت در مسير کمال و ارتقا سالي يکي دوبار دچار فتنه مي‌شويم. در اين فتنه‌ها و ابتلائات راه‌هاي مختلفي مانند دعا، صبر و... توصيه شده که الزاماً همة آنها را دنبال نمي‌کنند و به جست‌وجوي راه‌هاي ميان‌بر و متفاوت مي‌گردند. بازار مدّعيان را اين دسته افراد خيلي خوب داغ مي‌کنند.

ضعف محتوايي، شخصيتي و ... در تبليغ مطالب ديني:
ضمن روايتي امام هشتم(ع) فرمودند: «اگر مردم زيبايي‌هاي کلام ما را مي‌فميدند، قطعاً از ما تبعيّت مي‌کردند.» متأسّفانه بايد اعتراف کنيم تبليغات ديني ما در تبيين جايگاه و فرهنگ تشيّع و اسلام اصيل و انقلابي چه از حيث محتوا چه از حيث مجريان حقيقي و حقوقي ماجرا آن‌گونه که بايد به انجام وظايف خود نپرداخته‌ايم.


=-=-=

نحوة همراهي مدّعيان:
افرادي که مخاطب مدّعيان قرار مي‌گيرند سطح پذيرش متفاوتي نسبت به موضوع و ادّعاها دارند و همه در يک سطح نيستند و بايد در تحليل‌هاي خود اين تفاوت سطوح را حتماً بايد در نظر داشت و همه را به يک چوب نراند. در اينجا نگاهي به مراتب مختلف اين پذيرش و همراهي‌ها خواهيم داشت:

1. شرکت در جلسات و پيگيري آثار:
اوّلين همراهي را مي‌توان شرکت مرتّب و مداوم در جلسات و پيگيري آثار اعم از سخنراني، کتاب و ... است که شايع‌ترين حالت است و الزاماً مريد در اين مرحله متوجّه نقاط شروع انحراف و آغاز زاويه‌ها نمي‌شود و به او به عنوان صاحب نظري انديشمند و ارزشمند نگاه مي‌کند.

2. قبول ادّعاها و توّهمات:
مرحلة بعد در پي آشنايي و اطّلاع شخص از ادّعا‌هاي مدّعي است. اگر وي فرد فهيمي باشد يا با افراد فهيم ارتباط برقرار کرده باشد، مي‌تواند به انحراف مدّعي پي ببرد والّا در گمراهي خود همچنان دست و پا زده و ادّعا‌هاي مدّعي را پذيرفته و آن را به طور محدود يا نامحدود براي ديگران نقل مي‌کند.

3. شرکت در مراسم آييني بدعت‌آميز:
مدّعيان بسته به ميزان انحرافاتشان جلساتي آييني برگزار مي‌کنند. نماز جماعت، زيارت، دعا و توسّل دسته جمعي، نماز جماعت همراه با طواف!، طواف دور کعبه‌هاي نوساخته (مانند حيفا و هشتگرد)، جلسات مديتيشن و ... از جمله مواردي است که در مجموعه‌هاي مدّعيان يافت مي‌شود. شخص پس از قبول ادّعا‌هاي کرامات و ارتباطات و نيابت‌ها براي قرب به مدّعي و دست‌يابي به آثار اين نزديکي از دستورات او اطاعت کرده و در جلسات آييني ياد شده حاضر مي‌شود. اين رفتار سرآغاز پذيرش مطلق و تعبّد انديشه‌اي مريد به مدّعي است و مي‌تواند تا جايي ادامه پيدا کند که او را شاخص تمام انديشه‌ها و رفتار‌هاي خويش نموده و همه چيز و همه کس را در مقايسه با او بسنجد و هر مخالف او را به چوب نفي و اتّهام براند.

4. توسّل به مدّعي:
مرحلة بعد از مراتب پيش گفته اين است که شخص براي به دست آوردن مقامات و کرامات يا حلّ مشکلات خود دست به دامان مدّعي شده تا آنچه را مي‌طلبد براي او فراهم آورد. نکتة مهم در اين مرتبه آن است که در موارد محدود و معدودي در ارتباط با جنّيان مي‌تواند بخشي از اين خواسته‌ها را فراهم کند؛ امّا در اکثر موارد افراد با تلقين به خود گمان مي‌کنند آن آثار و خواسته‌ها به دست آمده يا خود را به نفهمي زده و در عين حال که چيزي نمي‌بينند به ديگران چنين مي‌نمايانند که گويا چيزي بوده و او ديده است؛ همانند داستان «لباس جديد پادشاه»که در ادبيات داستاني اروپا از حملة داستان‌هاي مشهور به شمار مي‌آيد.

5. ارتکاب معاصي:
مدّعي که به جلب اعتماد مريدان خود ضمن مراحل قبل اطمينان حاصل کرده، آرام آرام آنان را به کنار گذاشتن يا تخلّف از دستورات شرعي به طور جزيي يا کلّي تشويق و توصيه مي‌کند.


6. خود فروشي:
اعتماد مريدان از حدّي که گذشت آرام آرام همه يا بخشي از آنچه را در اختيار دارند به مدّعي که مرادشان شده تقديم مي‌کنند. حداقل اين خود فروشي تقديم اموال منقول و غيرمنقول مانند ملک و زمين است و حداکثر آن برقراري رابطة جنسي با مدّعي است چه از طريق شرعي (ازدواج دائم يا موقّت و صيغه)، چه از راه‌هاي نامشروع (زنا، زناي محصنه، لواط و همجنس‌گرايي).

7. بي‌ناموسي و بي‌غيرتي:
مرحلة بعد از خودفروشي عرضة همسر و فرزندان و ناموس خود در اختيار منويّات و هوا‌هاي مدّعي است. با تأسّف در پرونده‌هاي مدّعيان برخي موارد را مي‌توان مشاهده کرد که يا حتّي بدون طلاق، افراد همسر و حتّي فرزندان خود را براي روابط جنسي فردي و گاه اشتراکي! در اختيار مدّعي يا ديگر پيروان او قرار مي‌دهند. توجيهات مفصّل و مستند به آيين باستاني مصري اين دست اعتقادات را در کتاب «راز داوينچي» نوشتة دن براون را که به بهانة موجه نشان دادن اين رفتارها از ناحية ماسون‌ها نگاشته شده، مي‌توانيد مطالعه کنيد.

8. عبادت ديني: سجده
بالاترين مرحلة تعبّد انديشه‌اي فرد در حالتي خود را نشان مي‌دهد که شخص نه تنها آراء و انديشه‌هاي مدّعي را پذيرفته که او را نايب امام زمان(ع)، خود امام عصر(ع)، اميرالمؤمنين(ع)، حضرت زهرا(س) و پيامبر اکرم(ص) و گاه در نهايت ناباوري خود خدا!! مي‌شمارد. علاوه بر علي محمّد باب، قاديانيّه و برخي فرقه‌هاي صوفيه که افراد براي اظهار ارادت به قطب و شخص اوّل فرقه بايد پاي او را ببوسند و بسياري ديگر در اين ايّام مي‌توان اخباري را به خاطر آورد که يک مدّعي خدايي در خوزستان و يکي ديگر در قم عدّه‌اي را به دور خود جمع کرده‌اند و پيروان بر او سجده مي‌کنند!! آن هم پيرواني که داراي تحصيلات دانشگاهي حتّي در سطوح بالا بوده‌اند.

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

نویسنده : محمود مطهری‌نیا
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرداك روزنامه جديد منتشر مي‌كند
روبرت مرداک، صاحب امتیاز روزنامه «سان» پس از بازجویی پلیس از پرسنل روزنامه تحت اختیارش، به منظور ديدار با اعضاي تحريريه روزنامه‌ خود، بار دیگر به لندن بازگشت.
به گزارش مشرق به نقل از خبرگزاري دانشجو، روپرت مرداک، صاحب امتیاز روزنامه «سان» و سهامدار شرکت رسانه ای «نیوزکورپوریشن» پس از بازجویی پلیس از 10 تن از همکاران روزنامه تحت اختیارش بار دیگر به لندن بازگشت؛ هدف وی دیدار با اعضای تحریریه این روزنامه بود.

گفته مي شود، کمیسیونی تعیین شده از سوی شرکت نیوزکورپوریشن، با آگاهی روبرت مرداک، بایگانی ۳۰۰ میلیون ایمیل افراد را در اختیار نهاد رسیدگی به پروندۀ همکاران روزنامۀ «سان» گذاشته است.

پلیس «اسکاتلندیارد» تا کنون 10 تن از همکاران کنونی و سابق روزنامه «سان» را بازداشت، و از آنها به اتهام پرداخت رشوه و شنود غیرقانونی گفت‌و‌گو‌ها و هک کردن ایمیل‌های شخصی شهروندان بازجویی کرده است.

بعضی از اعضای تحریریه روزنامه «سان» می گویند که شرکت نیوزکورپوریشن، آنها و منابع خبری روزنامه را با این کار به خطر انداخته و از این اقدام ناراضی هستند.

میشل استنیستریت، دبیرکل اتحادیه ملی روزنامه نگاران در بریتانیا در این باره گفت: «کمیسیون تعیین شده از سوی نیوزکورپوریشن بدون هر گونه توجه به حفاظت از داده ها و محفوظ ماندن هویت افرادی که اطلاعات آنها در اختیار شرکت رسانه‌ای نیوزاینترنشنال بوده، آنها را در اختیار مسئولان قضایی قرار داده‌اند؛ در صورتی که شرکت نیوزاینترنشنال سازمانی است که باید امانتدار و محلی امن برای حفظ اطلاعات افراد باشد.»

چند معترض بریتانیایی روز جمعه همزمان با حضور روبرت مرداک در ساختمان شرکت نیوزاینترنشنال در لندن، در برابر آن تجمع کردند تا نارضایتی خود را از این روزنامه به دلیل انتقال داده های افراد از سوی این شرکت به شخص ثالث اعلام کنند.

با وجود شایعاتی مبنی بر تعطیلی روزنامه سان، روبرت مرداک جمعه در اتاق خبر اين روزنامه، از انتشار هفته نامه جدیدی با نام «سان آن ساندی» خبر داد که به نوعی جایگزین هفته نامه پرتیراژ «نیوز آو د ورلد» خواهد بود.

به گفته وی این نشریه بزودی منتشر خواهد شد.

لازم به ذكر است، «نیوز آو د ورلد» سال گذشته میلادی در بریتانیا پس از رسوایی شنود غیرقانونی تلفن‌های شهروندان تعطیل شد
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
افسانه شوآه و صنعت هولوکاست



تا کنون اندیشمندان و مورخانی در اروپا و سراسر جهان موضوع هلوکاست را مورد بررسی قرار داده اند و مکتوباتی نیز در این زمینه به چاپ رسیده است، اما از چند ماه گذشته و مشخصاً از زمانی که رئیس جمهور ایران (محمود احمدی نژاد) به عنوان اولین مقام دولتی، در اظهارات خود هولوکاست‌، یا به‌ اصطلاح‌ نسل‌ کشی‌ یهودیان‌ در اردوگاه‌های‌ کار اجباری‌ نازی‌ها را با چالش مواجه ساخت، هولوکاست‌ به‌عنوان‌ یک‌ واژه‌ سیاسی‌ وارد فرهنگ‌ گفتمان‌رسانه‌ای‌‌ شده و تبدیل به پارادایم شده است. این در حالیست که در گذشته‌ از این‌ مسئله‌ به‌ندرت‌ یاد می‌شد.

در این راستا، بسیاری‌ زیر سوال‌ بردن‌ این‌ موضوع‌ را امری‌ناپسند می‌دانند و برخی‌ دیگر بر این‌ باورند که‌ این‌موضوع‌ نیز مانند تمام‌ موضوع‌های‌ دیگر باید درمعرض‌ تحقیق‌ و تفحص‌ قرار گیرد.

اما موضوع‌ مهمی‌ که‌ اغلب‌ در این‌ بحث‌ به‌ بوته‌فراموشی‌ سپرده‌ می‌شود، این‌ است‌ که‌هلوکاست‌ تنها ادعا و یا باور کشته‌ شدن‌ 6 میلیون‌یهودی‌ در اتاق‌های‌ گاز و کوره های آدم سوزی نیست‌ و این‌ مسئله‌ ابعادپیچیده‌تری‌ دارد و موارد مادی و معنوی بسیاری را شامل می شود که نگارنده قصد دارد در این نوشتار به آن بپردازد.


ریشه یابی هلوکاست : ریشه اصطلاح هلوکاست به معنای (از بین بردن چیزی به وسیله آتش، بطوری که کاملا از بین برود)، از دو واژه یونانیholos به معنای تمام وkalein به معنای سوزاندن اخذ شده است.

اما کاربرد تاریخی این اصطلاح، به کشتار یهودیان طی جنگ جهانی دوم در کوره های آدم سوزی آلمان نازی اشاره دارد که توسط (الی ویزل) برای اولین بار مطرح شد.
اصطلاح هلوکاست به سه شکل بکار می رود:

1- در زبان انگلیسی (هلوکاست) (1)
2- در زبان عبری کلا سیک (اولام کالین) (2)
3- در زبان عبری مدرن (شوآه) (3)

برای نخستین بار در اعلامیه استقلال رژیم صهیونیستی در سال 1948، اصطلاح هلوکاست در نسخه انگلیسی و از کلمه شوآه در نسخه عبری استفاده شد، البته امروزه در اکثر جهان، این اصطلاح به زبان انگلیسی رایج است اما، یهودیان با تعصب ویژه ای از آن با عبارت شوآه یاد می کنند. اصطلاح هلوکاست را می توان در تداوم اصطلاح (آنتی سمیتیسم)(4) یا ضد سامی و اصطلاح یهود ستیزی، جایگزینی در جهت موجه جلوه دادن حضور اسرائیل در سرزمین های اشغالی، قلمداد نمود که در تشکیل رژیم اشغالگر قدس نقش بسزایی ایفا نمود.

الی ویزل، درباره هلوکاست می نویسد: «چون این حادثه منحصر به فرد است نمی توان آن را در چارچوب تاریخ درک کرد. این مساله فراتاریخی است، بلکه تخریب تاریخ است و به دلیل قرار گرفتن در این سطح بی مانندی، نمی توان آن را با هیچ حادثه دیگری مقایسه کرد. مقایسه ای این چنین در واقع خیانتی به تاریخ یهودیت است».

وی که در سال 1928 میلادی در مجارستان متولد شده است، 11ساله بوده که جنگ جهانی دوم (1939 - 45 میلادی) آغاز می شود. ویزل، پس از جنگ به فرانسه کوچید و در دنیای رسانه های صهیونیستی فرانسه به روزنامه نگاری مشغول شد. ویزل بعداً به آمریکا رفت و در سال 1986 در 58 سالگی به پاداش تلاشهای فرهنگی اش در تایید و تثبیت صهیونیسم جهانی، انتخاب و برنده جایزه صلح نوبل شد.
ویزل آثار متعددی نوشت است و تا کنون از او حدود 30جلد کتاب منتشر شده.
برای این یهودی مجارستانی الاصل، وقایعی چون کشتار فجیع ارامنه طی جنگ جهانی اول در سال 1915 (5) و بمباران دهشتناک اتمی هیروشیما در جنگ جهانی دوم و دهها واقعه مشابه، چندان مهم نیست ؛ اگر پای اهمیت به اصطلاح قتل عام یهودیان در میان باشد!. ویزل در رمانی به نام «شب» زندگی یهودیان مجارستانی را دراواخر جنگ جهانی دوم به تصویر کشیده و در این قصه کوشیده تا ماجرای جعلی کوره های آدم سوزی را به عنوان یک واقعیت به خوانندگان خود بباوراند.
ویزل در زمان نوشتن رمان «شب» ،نویسنده ای نوخاسته و جوان بوده و ناخواسته آنچه در توصیف کوره های آدم سوزی گفته است بیشتر مضحک می نماید تا ترسناک!
جالب تر این که، ویزل در رمان خود گویا فراموش کرده که در اردوگاه های یهودیان به زعم صهیونیست های تحریفگر و افسانه پرداز، اتاقهای گاز نیز وجود داشته است، در نتیجه در این رمان که بیش از دو سوم حجم آن در اردوگاه ها می گذرد، از وصف کشتن یهودیان در اتاقهای گاز خبری نیست!، بلکه در اردوگاه آشویتسی که ویزل توصیف می کند، در دو نوع گودال، یهودی ها را بطور مستقیم وزنده زنده می سوزانده اند: یکی ویژه خردسالان و دیگری مخصوص بزرگسالان! در جایی از «شب»،
ویزل می گوید: «در فاصله ای نه چندان دور از ما شعله هایی بس بلند از گودالی به هوا برمی خاست. گویا چیزی را می سوزاندند؛ واگنی به گودال نزدیک شد و محموله اش را خالی کرد که کودکان خردسال بودند! بچه ها! بله، به نظرم دیدمشان، با همین دو چشم خودم کودکان را در میان شعله های آتش دیدم (آیا تعجب آور است که تا مدتها نتوانستم بخوابم؟ خواب از چشمانم گریخته بود). خب پس می خواستند ما را به چنین جایی ببرند. آن سوتر، گودال بزرگتری بود ویژه بزرگسالان!» (6)

ویزل خود را با اسرائیل یکی می داند و درباره کینه غیریهودیان به یهودیان می گوید: «به دلیل جایگاه ما و جایگاهی که اسرائیل در قلب زندگی و حیات ما دارد، دشمنان ما همواره به دنبال از بین بردن ما و اسرائیل هستند.» ماجرای هلوکاست و قتل عام یهودیان در دوران جنگ جهانی دوم، تنها یک بحث تاریخی صرف نیست!

واقعیت یا دروغ؟

بی تردید آنچه مفهوم امروزی هلوکاست از نسل کشی یهودیان (در کوره های آدم سوزی) طی جنگ جهانی دوم در اذهان جهانی متبادر می کند، با واقعیت فاصله بسیاری دارد و اشکالات زیادی برآن وارد است که هدف اصلی نگارنده دراین نوشتار نیز همین است و در ادامه بیشتر به آن پرداخته می شود، اما از طرف دیگر قرآن به ذکر واقعیت هلوکاست پرداخته است.
این واقعه هولناک در فاصله زمانی بعد از ظهور حضرت مسیح (ع) و قبل از بعثت پیامبر اسلام (ص) در یمن اتفاق افتاده است: «ذونواس» پادشاه یهودی یمن، در جایگاه مخصوصی که برای او تدارک دیده اند، نشسته است و خاخام‌های ‌یهود، اطراف او به احترام ایستاده اند، مقابل جایگاه گودالهای ‌خندق مانند و عمیقی در زمین حفر شده و آتش سوزان و پرحجمی که در گودال برافروخته اند، تا چند متر بالاتر از سطح زمین زبانه می کشد.
آن سوی میدان، جمع انبوهی از مردان، زنان و کودکان در حالیکه غل و زنجیر بر دست و پا و گردن آنها زده اند در محاصره سربازان و صاحب منصبان مسلح سپاه ذونواس به زانو نشسته اند. شیون زنان، ناله دردناک مردان و گریه سوزناک کودکان فضا را آکنده است. خاخام بزرگ یهود، با اشاره «ذونواس» فرمان او را برای آخرین بار و با صدای بلند به اسرا که جمع انبوهی از مردان و زنان و کودکان یمنی هستند، ابلاغ می کند... زمان واقعه قبل از ظهور اسلام است، مردم یمن آن روزگار از سال ها ‌قبل به دین مسیح گرویده اند و اکنون «ذونواس» پادشاه یمن که چندی است به آئین یهود درآمده، فرمان هولناک خود را از زبان خاخام بزرگ دربار خویش اعلام می کند؛...
اسرا تنها دو راه پیش روی دارند، یا از مسیحیت اعلام انزجار کرده و به دین یهود درآیند و یا در آتش سوزان و پرلهیب بسوزند. اسرا، اما که از پیروان پاکباخته مسیح (ع) هستند، دست از ایمان خویش برنمی دارند و بعد... به فرمان پادشاه یهودی، تمامی آنان را زنده زنده به درون آتش انداخته و می سوزانند... کودکان نیز، به جرم آن که پدران و مادران آنها مسیحی مومن و خداپرست بوده اند، از زنده سوختن در آتش خشم پادشاه و خاخام‌های ‌یهود در امان نمی‏مانند...

ماجرای این واقعه هولناک در سوره مبارکه بروج اینگونه آمده است:
«والسماء ذات البروج... سوگند به آسمان که دارنده برج هاست و سوگند به روز موعود و سوگند به گواهی دهنده و آنچه به آن گواهی دهند، که «اصحاب اخدود« به هلاکت رسیدند. آنان که آتشی از هیزم‌ها ‌افروخته و درحالیکه بر کناره آتش نشسته بودند، بر آنچه بر سر مومنان می آوردند، نظاره می کردند، (اصحاب اخدود) تنها به این علت از مومنان انتقام گرفتند که آنان به خدای عزیز و حمید ایمان آورده بودند.. « (اخدود)به معنی شکاف زمین و گودال است. بدون شک، این واقعه هولناک و جنایت شرم آور یهودیان سنگدل، اولین سند مکتوب از زنده سوزی دسته جمعی انسانهاست.

صنعت هلوکاست :

بی تردید هلوکاست کارکردهای بسیارمادی و معنوی برای یهودیان و صهیونیستها در پی داشته که نگارنده معتقد است اصطلاح ( صنعت هلوکاست) تعریف جامعی برای این کارکردهاست. در این راستا، صهیونیست ها با طرح دعاوی حقوقی علیه کشورهای آلمان، اتریش، لهستان، سوئیس و هر کجای دیگر که توانسته اند، تاکنون میلیاردها دلار به جیب زده اند. « نورمن فینکلشتاین» استاد دانشگاه نیویورک که خود نیز یهودی است، کتابی خواندنی درباره این موضوع نوشته و نام آن را «تجارت هولوکاست» گذاشته است. اینک به برخی از آنچه یهودیان صهیونیست و «کنگره جهانی یهود» در دعاوی حقوقی مطرح کرده اند، گذرا اشاره می کنیم: - 32میلیارد دلار مربوط به وجوه 775حساب متروکه در بانک های سوئیس. - 10میلیارد دلار مربوط به اموال یهودیان بی وارث در بانک های اتریش و ده ها میلیارد دلار مربوط به ارزش زمین هایی که ادعا می شود، پیشتر در مالکیت یهودیان لهستان بوده است.
همچنین مدیر کل کنگره جهانی یهود چندی پیش اعلام کرد: 50درصد از آثار هنری موجود در ایالات متحده از یهودیان به سرقت رفته است. آلمان تا به حال، بیش از صد میلیارد مارک خسارت ‌هلوکاست به اسرائیل داده است و طبق قرارداد باید تا سال 2030 هر سال به اسرائیل خسارت بدهد واتریش و سوئیس نیز به اسرائیل، خسارت سالانه می دهند.
هلوکاست امروزه به باب درآمدی بسیار قوی و «مرغ تخم طلایی» برای سازمان های یهودی تبدیل شده و سودهای هنگفتی را برایشان به ارمغان می آورد. به نحوی که طبق گفته رئیس کنگره جهانی یهود، بودجه این کنگره هم اکنون بالغ بر7میلیارد دلار است.
طبق تعبیر فینکلشتاین، هلوکاست، مبدل به بزرگترین دزد تاریخ بشریت شده است.
فینکلشتاین، الی ویزل را «یک مبالغه گر و دروغ پرداز» توصیف می کند. از دیگر سو، الی ویزل در مصاحبه ای با روزنامه دیلی تلگراف اعلام کرده است: «فینکلشتاین از اسرائیل متنفر است و با تضعیف مساله هلوکاست، در واقع به دنبال تضعیف اسرائیل است».«ژاک لانزمن»، رمان نویس مشهور فرانسوی که یهودی و صهیونیست است، با صراحت تمام در سال 1994 میلادی ضمن مصاحبه ای گفت: «راست است که یهودیان میهن خود را به لطف مردگانشان به دست آوردند. اسرائیل قبل از هر چیز، کشور 6 میلیون نفری است که نازی ها مبدل به دود کردند. در پشت سر هر اسرائیلی زنده، دست کم 2 اسرائیلی مرده وجود داشته تا به او کمک کند که بتواند در برابر تمامی دنیا مقاومت کند.
شکر خدا فلسطینی ها هنوز به اینجا نرسیده اند. اگر شمار فلسطینیانی را که در طول انتفاضه از پای درآمده اند، جمع بزنیم، هرگز بیش از 3 یا 4 هواپیمای 747 پر نمی شود. در حقیقت روسای فلسطینیان، دنیا را برای 3 یا 4 سقوط هواپیما به شورش درآورده اند».

از جمله کارهای که یهودیان برای عینیت بخشیدن به مسئله هلوکاست انجام داده اند عبارت است از:
ساخت موزه‌های با عنوان هلوکاست در اغلب کشورها مانند فلسطین، امریکا و آلمان که این موز‌ه‌ها پر از اسنادی است که توسط دولت اسرائیل تهیه شده است، که از مهمترین آن موزه (موزه یادبود کشتار یهودیان در ایالات متحده)(7) با مدیریت (اندرو هولینگر) است که پس از انکار هلوکاست توسط (محمود احمدی نژاد) با راه اندازی قسمت فارسی زبان سایت موزه، جهت گیری های شدیدی نسبت به صحبت های احمدی نژاد و دیگر مقامات جمهوری اسلامی ایران کرده است. وارد کردن هلوکاست در تقویم اغلب کشور‌ها به عنوان یک روز مشخص. در این راستا در سال 2005، مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامه ای تصویب کرد که براساس آن (27 ژانویه) هر سال (روزجهانی هلوکاست) نام گذاری شده و جالب آنکه (کوفی عنان) دبیر کل سازمان ملل در اولین سالگرد این روز طی سخنان تآمل برانگیزی که توسط خبرگزاریBBC، منتشر شد، گفت: « انکار هالوکاست، کار ریاکاران است و ما باید تا زمانی که دنیایی وجود دارد از این واقعه به عنوان یک واقعه تآسف بار یاد کنیم و همیشه آنرا بخاطر داشته باشی!» (8)
شایان ذکر است، اظهارات عنان درحالی صورت می گیرد که 3 روز پیش ایران اعلام کرده بود، قصد دارد سمیناری برای بررسی ماجرای هلوکاست برپا کند و درمورد حقایق آن تحقیق کند تأسیس سازمان های متعدد برای دفاع از این واقعه همچون (لیکرا و سیمون وزینتال). این سازمان ها با حمایت صهیونیست ها به اطلاع رسانی پیرامون هلوکاست می پردازند و حدود 100 سایت اینترنتی را که بطور مستقیم و غیر مستقیم در ارتباط با این موضوع فعالیت می کنند را اداره می کنند و خصوصاً از زمانی که با اظهارات رئیس جمهور ایران، هلوکاست به (پارادایمی رسانه ای)مبدل گشته، فعالیت خود را به شدت افزایش داده اند.

پایان جنگ جهانی دوم و دادگاه نورنبرگ سرانجام با اتمام جنگ جهانی دوم در سال 1945 و پیروزی متفقین و درپی آن دستگیری هیتلر و رهبران آلمان نازی، دادگاه نورنبرگ برای رسیدگی به جنایات آن ها تشکیل می شود.
اما چرچیل معتقد بود؛ دلیلی ندارد که کسی خودش را معطل مسخره بازی‌ها‌یی مثل دادگاه کند و هیتلر و کارگزارانش را باید درجا اعدام کرد.

این مخالفتهای چرچیل و دیگر سران متفقین تنها به علت مبرهن بودن جنایات هیتلر درطول زمان جنگ نبود بلکه، بطور یقین در روند دادگاه، بسیاری از مسائل مبهم دیگر نیز روشن می شد که متفقین با علنی شدن آن مبارزه می کردند. در تمام مدت،برگزاری محاکمه، دادگاه هیچ سند مکتوبی دربارة کشتار سازمان یافتة یهودیان نمی یابند. عده ای در دادگاه معتقد ند هیتلر دستور داده یهودیان را در اردوگاه‌ها‌یی مثل آشویتس با گاز "زیکلون ب" یا (سیلیکون) خفه کنند و بعد در کوره بسوزانند. همه چیز، مبهم است. شاهدانی علیه متهمان شهادت می‌دهند، اما بالاخره نهادهای رسمی می‌پذیرند که هیتلر شش میلیون یهودی را با این روش کشته است.

این‌ آمار در سال‌ 1946 از سوی‌ دادگاه‌ بین‌المللی‌ نظامی‌ در نورنبرگ‌ و با استناد به‌شهادت‌ ( رودلف‌ هس‌) افسر نیروی‌ مخصوص‌پلیس‌ آلمان‌ نازی‌ یا(SS) ارائه شد که‌ در زمان جنگ، فرماندهی‌آشویتس‌ را بر عهده‌ داشت‌. هس از یاران‌اولیه‌ هیتلر بشمار می آمد و با او در نوشتن‌ کتاب‌ خاطراتش در زندان با عنوان (نبرد من‌)همکاری‌ داشت‌.
«شایان ذکر است، نزدیک به یک دهه پس از برگزاری دادگاه نورنبرگ مشخص شد که‌ شهادت‌ هس‌ و همچنین‌ اعترافات‌ وی‌ که‌ در دادگاه‌ نیز مورد استفاده‌ قرار گرفته‌بود‌نه‌تنها با واقعیت بسیار فاصله داشت، بلکه‌ این‌ اعترافات‌ باضرب‌ و شتم‌ شدید وی، گرفته‌ شده‌ و همسرو فرزندان‌ وی‌ نیز به‌ مرگ‌ و تبعید در سیبری‌تهدید شده بودند»! در این راستا حتی یک سطر نوشته در مورد‌هلوکاست در اسناد نازی ها یافت نشد و مدافعان هلوکاست معتقدند که (هیتلر دستور کشتار یهودیان را شفاهی صادر کرده است)، که این تحلیل بسیار سادلوحانه و غیر قابل قبول است. از طرفی بعد از پایان جنگ جهانی اتاق های گاز در بعضی اردوگاه ها اصلاً وجود نداشت و آنها را پس از تصرف اردوگاه ها ساختند! بهرصورت پس از تأیید رسمی هلوکاست (برای اولین بار) در دادگاه نورنبرگ، لوح یادبودی تهیه و جلوی اردوگاه آشویتس نصب می‌شود و روی آن حک می شود، به یاد شش میلیون قربانی یهودی!. ( البته این لوح بعدها از این محل که هم اکنون نیز به موزه تبدیل شده است برداشته شد).

جالب آنکه به غیر از برخی از گروههای متعصب یهودی، دولت اسرائیل بعنوان بزرگترین مدافع حقیقی بودن‌هلوکاست، صحبتی از شش میلیون نفر نمی کند و دیگر به رقم نهصد هزار مرگ یهودیان در طول جنگ اکتفا کرده است، (نهصد هزار مرگی که آن هم معلوم نیست چه تعدادی به جنگ مربوط است و چه تعدادی براثر پیری، بیماری و مسائلی شبیه آنها‌ بوده است).
آنچه مبرهن است دردو سال آخر جنگ جهانی دوم، بیماری‌ها‌ی همه گیری مثل وبا و تیفوس در تمام اروپا شایع شده بود و یقینا این بیماری‌ها‌ میان یهودیان و غیر یهودیان فرق نمی گذاشت. ( دراین راستا با دقت بربیشتر تصاویری که درارتباط با هلوکاست ارائه می شوند، بدن های نحیف و استخوان نمای انسان ها به خوبی مشخص است که نشانه بیماری تیفوس است!)
قانون مجازات منکرین هلوکاست : شاید تا به حال هنگام شنیدن خبر دستگیری و مجازات منکرین هلوکاست یهودیان و مشاهده برخوردهای توهین آمیز با آن ها، این سئوال در ذهن متبادر می شود که چنین واکنشی چگومه با مبحث آزادی بیان در اروپا قابل توجیه است؟ پاسخ این سئوال به جولای سال 1990 در فرانسه باز می گردد که تعدادی از اعضای آژانس بین المللی صهیونیست ها، از جمله، «پی یر ویدال ناکه»، «سرژ ولز»، «فرانسوا براریدا» تحت سرپرستی «رنه ساموئل سپرات» خاخام معروف فرانسه، با استناد به داستان ساختگی کشتار 6 میلیون یهودی در جنگ جهانی دوم و به عنوان پیشگیری از فراموش شدن مظلومیت این قوم! پیش نویس قانونی را تهیه کرد و با تلاش زیاد آن را در جولای سال 1990، در فرانسه به تصویب رساند، و براساس این قانون « هرگونه تردید درباره‌ هلوکاست، اعم از تردید درباره کشتار یهودیان در جنگ جهانی دوم، وجود اتاق‌ها‌ی گاز و حتی کمترین تردید در رقم شش میلیون یهودی مقتول، جرم است و هرکس در فرانسه از این قانون تخلف کرده و در این موضوع‌ها‌ شک کند، به یک ماه تا یک سال زندان و دو هزار تا سیصد هزار فرانک جریمه محکوم می‌شود».

شایان ذکر است بعدها این قانون در دیگر کشورهای اروپایی نیز تصویب شد و تا کنون بسیاری از منکرین و منتقدین هلوکاست از قبیل ؛ روژه گارودی، مارک وبر، فردریک توبن، دیوید ایروینگ و آرمان آمادروس و... بر اساس همین قانون محکوم شدند.
جالب آنکه دوسال پیش از تصویب این قانون در فرانسه، (آرنو مایر) مورخ صهیونیست آمریکایی،گفته بود بیشتر یهودیان در سال‌ها‌ی 1942 تا 1945 بر اثر امراض طبیعی مرده اند، نه جنگ یا کشتار. همین مورخ، امروزه نیز می‌گوید دلایل وجود اتاق‌ها‌ی گاز، بسیار کم و ضعیف اند. البته از آنجایی که او خود، یهودی و صهیونیست است، هنوز کسی در دادگاهی از او شکایت نکرده است! در این راستا برخورد با منکران و منتقدین این تحریف تاریخی، دادگاه‌های ‌انگیزاسیون (9) در قرون وسطی را در ذهن تداعی می کند.

در سال‌های ‌سیاه قرون وسطی در اروپا دادگاه‌های ‌انگیزاسیون- تفتیش عقاید- «گالیله» دانشمند بزرگ و فرهیخته را تنها به این گناه! مستحق اعدام دانستند که با تحقیقات علمی خود نشان داده بود برخلاف نظریه هیئت بطلمیوسی، زمین مرکز عالم و ثابت نیست، بلکه به دور خود و خورشید می چرخد! گالیله در اثبات نظریه خود دلایل علمی و غیرقابل انکاری ارائه می کرد و استدلال! قضات دادگاه قرون وسطی این بود که، کلیسا، زمین را ثابت می داند و نتیجه هیچ تحقیق علمی نباید این نظریه پذیرفته شده را نفی کند و در غیر این صورت، کسی که آن را نفی کند مستحق اعدام است!... و سرانجام گالیله برخلاف نتیجه تحقیقات علمی و قطعی خود، مجبور به توبه شد!... اگرچه به قول جری آدامز، آهسته خطاب به زمین گفت، «من توبه کردم! ولی تو به چرخش خود ادامه بده!»

بعد از رنسانس و تاکنون، اروپائیان و مخصوصاً فرانسوی‌ها ‌از سال های ‌سیاه قرون وسطی به تلخی یاد می کنند و دادگاه‌های ‌انگیزاسیون و از جمله اجبار گالیله به توبه کردن را باعث شرمساری و ننگ تاریخ می دانند و این در حالی است که هم اکنون اروپا، آمریکا و... درباره «هولوکاست» دقیقاً و بدون کم و کاست از همان قوانین شرم آور و خالی از کمترین نشانه عقل و شعور پیروی می کنند و این، فقط یک نمونه از مفهوم آزادی اندیشه و مظهر دموکراسی در غرب است!

هلوکاست و تجدیدنظرطلبان (رویزیونیسم)(10) : تحقیقات نشان می‌دهد که حجم مطالب منتشر شده در رابطه با هولوکاست در دهه 1990، ده برابر دهه‌های 1940 و 1950 میلادی است. این موج نهایتاً به پارادایمی برای کشف حقایق تاریخی و تاریخ نگاری رسمی و ایجاد یک مکتب جدید تاریخ نگاری انجامید که به تجدید نظرطلبی (رویزیونیسم) یا تاریخ واقعی معروف است.

معمولاً از «پل رازینیه» فرانسوی، به‌عنوان بنیانگذار این مکتب یاد می‌کنند. رازینیه، در زمان جنگ دوم جهانی از اعضای جنبش مقاومت فرانسه بود که به‌وسیله گشتاپو دستگیر شد و به اردوگاه «بوخنوالد» اعزام گردید و تا پایان جنگ در اردوگاه‌های مختلف نازی زندانی بود. پس از جنگ وی عالی ترین نشان مقاومت را از دولت فرانسه دریافت کرد و سپس به عرصه تحقیقات تاریخی روی آورد، در زمینه جنگ دوم جهانی به تحقیق و انتشار کتاب پرداخت و از جمله به ترسیم وضع اسفناک اردوگاه‌های جنگی نازی دست زد، ولی او بتدریج در جریان تحقیقش به نظراتی رسید که تصویر رسمی را کاملاً نفی می‌کرد.
رازینیه اعلام کرد که اولاً، افسانه اتاق‌های گاز برای کشتار زندانیان- اعم از یهودی و غیر یهودی - مطلقاً صحت ندارد.

ثانیاً، در دوران جنگ هیچ سیاستی از سوی آلمان برای کشتار جمعی یهودیان اروپا وجود نداشته است.

ثالثا، یهودیان کشته شده در دوران جنگ بین 900 هزار تا یک و نیم میلیون نفر هستند نه 6 میلیون نفر و این افراد مانند دیگران در جریان جنگ یا در اثر بیماری‌های مسری، به‌ویژه تیفوس، از بین رفتند.
امروزه دو مورخ صاحب نام به‌عنوان مهم‌ترین هواداران مکتب تاریخ نگاری واقعی شناخته می‌شوند: اولی، «دیوید ایروینگ» انگلیسی است. ایروینگ، مورخ بسیار معتبری است؛ در حدی که برخی نشریات سرشناس انگلیس نوشته‌اند هیچ کس نمی‌تواند درباره جنگ دوم جهانی کار کند و پروفسور ایروینگ را نادیده بگیرد. او اولین کسی است که خاطرات 75000 صفحه‌ای گوبلز را به‌دست آورد و روی آن کار کرد. این خاطرات به‌مدت 50 سال برای مورخین ناشناخته بود و در آرشیوهای سری ارتش سرخ شوروی نگهداری می‌شد. ایروینگ پس از یک کار شش ساله بر روی اسناد سری شوروی سابق، اولین بیوگرافی کاملاً مستند هیتلر را منتشر کرد که با نام (جنگ هیتلر) جنجال فراوانی به‌پا نمود و کار وی را به دادگاه کشانید. ایروینگ در کتاب جنگ هیتلر مدعی است که اصولاً در دوران جنگ هیچ نوعی از کشتار یهودیان (هلوکاست) در کار نبوده است.

ایروینگ نشان داد که مهم‌ترین اسناد جنگ دوم جهانی همه به‌طور مرموزی مفقود شده‌اند. بسیاری از یادداشت‌های روزانه سران آلمان و ایتالیا که تا مدتی پیش در آرشیوهای شوروی سابق و آلمان و سایر کشورهای اروپایی موجود بود به سرقت رفته و پنهان یا معدوم شده است. او از جمله اشاره می‌کند به یادداشت‌های روزانه موسولینی که زمانی موجود بود و اکنون نیست. ایروینگ معتقد است که اولاً، در آشویتس و سایر اردوگاه‌های نازی اتاق گاز وجود نداشته است. ثانیاً، هیتلر هیچ اطلاعی از وجود اتاق‌های مرگ و برنامه سازمان‌یافته برای کشتار یهودیان نداشته است. (شایان ذکر است،ایروینگ برای کسی که بتواند ثابت کند هیتلر از هولوکاست مطلع بوده جایزه‌ای به مبلغ 1000 پوند تعیین کرده است). ثالثاً، یک توطئه جهانی وجود دارد که به مورخین اجازه تحقیق بیطرفانه و برکنار از پیشداوری در زمینه هولوکاست را نمی‌دهد. رابعاً، رقم شش میلیون کشته یهودی در جنگ دوم صحت ندارد و تعداد مقتولین یهودی کمتر از یک میلیون نفر است که در اثر بیماری یا در جریان جنگ، مانند دیگران، کشته شده‌اند نه در اثر طرح سازمان‌یافته امحاء جمعی.

دومین مورخ سرشناس هوادار مکتب تاریخ نگاری واقعی، «رابرت فوریسون» فرانسوی است. پروفسور فوریسون و خانواده‌اش نیز، مانند رازینیه، در زمان جنگ از آلمانی‌ها آزار فراوان دیده بودند. او مؤلف کتاب‌های متعددی است و ثابت می‌کند که اتاق گاز و سیاست امحاء جمعی یهودیان صحت ندارد. فوریسون‌ به‌ عکس‌های ‌ساختگی‌ از اتاق‌های‌ گاز مورد ادعای ‌صهیونیست‌ها اشاره‌ می کند و ضمن‌ رد این‌ ادعا با تعجب‌ می‌پرسد،
اگر این‌عکس‌ها واقعی‌ است‌، چگونه‌ سربازان‌ آلمانی‌ مورد ادعا، بدون‌ ماسک‌ و بی‌ آن‌ که‌ کمترین‌پوششی‌ بر دهان‌، بینی‌ و چشم‌ خود داشته‌ باشنددر اتاق‌های‌ مالامال‌ از گازهای‌ کشنده‌ ایستاده‌ وبر جان‌ کندن‌ یهودیان‌ محکوم‌ نظارت‌ می‌کنند؟ ویا درباره‌ یکی‌ دیگر از عکس‌های‌ مورد ادعای‌صهیونیست‌ها که‌ جمعی‌ از یهودیان‌ را در محاصره‌چند تانک‌ نشان‌ می‌دهد، با ارئه‌ اسناد و شواهدی‌خواندنی‌ و غیر قابل‌ تردید، نشان‌ می‌دهد که‌تانک‌ها در این‌ عکس‌، انگلیسی‌ هستند نه‌ آلمانی‌و....(فوریسون نیز به علت انکار هلوکاست در آستانه محاکمه قرار دارد).
فرد صاحب نام دیگر در این عرصه «فرد لوختر» آمریکایی است. لوختر مورخ نیست بلکه مهندس متخصص ساختمان زندان است.

او برای تحقیق به لهستان رفت و در بازگشت گزارش 196 صفحه‌ای خود را منتشر کرد که به گزارش لوختر معروف است. او در این گزارش وجود اتاق‌های گاز را منکر شد. او ثابت کرد که اتاق‌های گاز در آشویتس و سایر اردوگاه‌های لهستان پس از جنگ دوّم جهانی با هدف جلب توریسم به‌وسیله حکومت کمونیستی لهستان احداث شده است.
در این زمینه افراد سرشناس دیگری نیز کار کرده‌اند: گرمار رودلف، مؤلف کتابی در انکار اتاق‌های گاز آشویتس است. همچنین «ارنست زوندل»کانادایی، کتابی با عنوان (آیا واقعاً شش میلیون نفر کشته شده‌اند؟) منتشر کرده است.

«دیوید هوگان» نیز کتابی دارد با عنوان افسانه شش میلیون نفر، که هلوکاست یهودیان را رد می کند.

«دکتر بروزات» تحقیقی درباره اتاق‌های گاز در داخائو دارد و اثبات می‌کند که نه در داخائو، نه در بوخنوالد و نه در سایر اردوگاه‌های آلمانی اتاق گاز برای کشتار یهودیان و سایر زندانیان وجود نداشته است.
و بالاخره «رژه گارودی»، عضو جنبش مقاومت فرانسه در زمان جنگ دوم، که او نیز بر اساس تحقیقات محققین پیشگفته، نشان می‌دهد که هلوکاست صحت ندارد و یک افسانه ساختگی است..

 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
قانون اساسي ماسون‌هاي عصر خِرد



سنگ رازآميز راهنما در «جورجياي آمريکا»، پيامي ده مادّه‌اي با هشت زبان جديد است که در رأس آنها، پيامي به چهار زبان باستاني بابِلي، يوناني قديم، سانسکريت و هيروگليف مصري ديده مي‌شود.
به گزارش گروه بين الملل «مشرق»، اين سنگ که گاهي سنگ دايرة آمريکايي نيز خوانده مي‌شود رهنما سنگ نام دارد و يک يادبود گرانيتي در منطقة «البرت کانتي» در ايالت جورجياي آمريکاست که ارتفاع آن با احتساب سنگ بناهاي فرو رفته در در خاک به 20 پا (6.1 متر) و بدون آنها به 18 فوت (5.5 متر) مي‌رسد. اين بنا از شش قطعه گرانيت به ارزش وزني 240 هزار پوند (معادل يکصد و 10 هزار کيلوگرم) تشکيل شده است. يک قطعه در وسط و چهار قطعه در اطراف آن قرار دارند. يک سنگ هم بر روي هر پنج قطعه قرار دارد که از نظر ستاره‌شناسي در يک رديف قرار دارند. لوحي در سمت غربي سنگ جورجيا در زمين فرو رفته که تاريخ و هدف آن را بيان مي‌کند.

در ژوئن 1979 م.، شخصي با نام مستعار آر. سي. کريستين، «شرکت گرانيت البرتون» را براي ساخت اين بنا اجاره کرد. يک فرضية معروف مي‌گويد که انتخاب اين اسم مستعار به نشانة احترام به کريستين روزنکروز، نظريّه‌پرداز مذهبي قرن هفدهم ميلادي صورت گرفته است.
نوشته‌ها
پيامي که يک مجموعة ده اصلي به هشت زبان را شامل مي‌شود، بر روي سنگ جورجيا حک شده است. بر روي هر طرف هر کدام از چهار سنگ بزرگ، يک اصل نوشته شده است. اگر از طرف شمال در جهت عقربه‌هاي ساعت حرکت کنيد، زبان‌ها بدين ترتيب خواهند بود: عبري، انگليسي، اسپانيولي، سواحيلي، هندي، چيني، عربي و روسي. آن پيام اين است:
1. جمعيّت بشر را در توازن با طبيعت، به 500 هزار نفر کاهش دهيد؛
2. بازتوليد را به‌ صورت منطقي پيش ببريد و مهارت و تنوّع را افزايش دهيد؛
3. براي بشريّت يک زبان واحد زنده تعيين شود؛
4. هر چيزي را با ادلّة اعتدال‌گرايانة عشق، اعتقاد و عُرف، حاکم کنيد؛
5. با تکيه بر قوانين و دادگاه‌هاي عادلانه از مردم و ملل دفاع کنيد؛
6. همة کشورها بايد بتوانند مناقشه‌هاي خارجي خود را در يک دادگاه جهاني حل کنند؛
7. از قوانين فرعي و قانون‌گذاران ناکارآمد، دوري شود؛
8. بين حقوق فردي و وظايف اجتماعي تعادل برقرار گردد؛
9. در راستاي جست وجوي ابديّت به حقيقت، زيبايي و عشق احترام گذاشته شود؛
10. غدّة سرطاني روي زمين نباشيد و درها را به روي طبيعت باز کنيد.

رهنماسنگ
يکي دو متر دورتر به سمت غرب رهنماسنگ، سنگي گرانيتي قرار دارد که بر روي اين لوح، اطّلاعاتي دربارة رهنماسنگ و زبان‌هاي موجود نوشته شده است. اطّلاعاتي دربارة اندازه، وزن و مشخّصات نجومي سنگ‌ها، تاريخ نصب و سرمايه گذاران پروژه. همچنين اطّلاعاتي دربارة محفظة محتواي آثار تاريخي زير اين لوح، موجود است؛ امّا حوادث موجب شده که اطّلاعاتي که دربارة تاريخ قرار دادن محفظه وجود دارد از روي لوح پاک شود.
بر روي نام مستعار روي لوح، ترک ايجاد شده است؛ به‌گونه‌اي که در ظاهر نام مستعار دچار غلط املايي شده است. در مرکز هر گوشة لوح، يک دايره وجود دارد. که چهار جهت جغرافيايي را نشان مي‌دهد. در دايرة فوقاني لوح، نوشته شده است: سنگ رهنماي جورجيا: بنا شده در 22 مي‌1980 ميلادي. زير اين عبارت نوشته شده: رهنماي عصر خرد. در چهار حاشية دايرة بزرگ نام چهار زبان باستاني نوشته شده است: بابلي (به خطّ ميخي)، يوناني باستان، سانسکريت و مصري باستان (به خطّ هيروگليف).
در سمت چپ لوح، در دو ستون اين‌چنين نگاشته شده است:

مشخّصات نجومي:
کانال رد شده از سنگ، يعني قطب نجومي؛
شيار افقي، يعني سفر ساليانة خورشيد؛
پرتو آفتاب، بخش فوقاني سنگ به نيمروز ساليانه اشاره دارد.
نويسنده: آر. سي. کريستين (نام مستعار)
اسپانسرها(حاميان): گروهي کوچکي از آمريکايي‌ها که در پي عصر خِرد هستند.
محفظة آثار تاريخي: حدود دو متر زير سنگ داراي دريچه است.

زبان‌ها
زير دو ستون ياد شده اين‌چنين نوشته شده است: زبان‌هاي رهنما سنگ. اين هشت زبان جديد در گوشه‌هاي يک چند ضلعي نوشته شده‌اند؛ يعني هر کدام بر سر يک ضلع به‌ صورت موافق عقربه‌هاي ساعت: انگليسي، اسپانيايي، سواحلي، هندي، عبري، عربي، چيني و روسي.
در دايرة زيرين سنگ نيز اين‌چنين نوشته شده است:
براي اطّلاعات بيشتر به موزه و نمايشگاه گرانيت البرتون مراجعه شود.

جورجيا، البرتون، خيابان دانشگاه



مشخّصات
چهار سنگ بيروني محدودة انحراف زاوية قمري سال را نشان مي‌دهند. در ستون مرکزي، مي‌توان يک سوراخ را ديد که ستارة شمالي خارج از محدوده زمان در آن قابل مشاهده است و شياري که در آن محل قرار دارد، انقلابين و اعتدالين خورشيد را نشان مي‌دهد. روزنة موجود در بخش فوقاني سنگ، اجازه مي‌دهد که اشعة خورشيد هر روز ظهر از آن عبور کرده و بدين ترتيب پرتويي از مرکز سنگ بيرون زده تا نويدبخش روز باشد.

نشاني
رهنماسنگ جورجيا بر فراز «تپّه‌هاي البرت کانتي» در جورجيا در 140 کيلومتري شرق آتلانتا قرار دارد. اين سنگ در شرق بزرگراه «هارت ول» جورجياست که به راحتي از داخل بزرگراه قابل مشاهده است. در کنار بزرگراه مي‌توانيد تابلوي به طرف جادّة رهنماسنگ را مشاهده کنيد. اين رهنماسنگ در پست‌ترين نقطة البرت کانتي قرار گرفته است.

مالکيّت
البرت کانتي، نام صاحب زمين‌هاي اين سنگ بزرگ است. آر. سي. کريستين اين زمين‌ها را که پنج جريب بود، از وين مولريکس خريده و با سند به البرت کانتي تقديم کرده است.
طبق يک روايت، در مارس 1980 م. در حضور 100 نفر، از اين اثر پرده برداري مي‌شود؛ امّا روايت ديگر مي‌گويد که در 22 مارس 1980 م. در حضور 400 نفر از اين اثر پرده برداري شده است.

پشت پردة اصل اوّل سنگ جورجيا
هدف نهايي: کاهش جمعيّت جهان تا 500 ميليون نفر
بخش اوّل: واکسن‌ها
آخرين گزارش‌ها حاکي از آن هستند که «بنياد بيل و ملينا گيتس» به تازگي 131 کودک اهل «مالاوي» را مورد تزريق واکسن قرار داده است.
خوب توجّه کنيد؛ اين جمله از بيل گيتس، از برجسته‌ترين فراماسونرهاي جهان و عضو محفل ماسوني «بيلدربرگ» است: جمعيّت امروز جهان 6.8 ميليارد نفر است که بزودي به 9 ميليارد مي‌رسد. اگر ما بتوانيم پروژة عظيم «واکسن مراقبت سلامت» را پيش ببريم، احتمالاً موفق خواهيم شد 10 الي 15 درصد از جمعيّت جهان را کاهش دهيم.
البتّه با در نظر گرفتن توازن معادلة زير، مردم دنيا نياز مبرم به واکسن پيدا خواهند کرد:
CO2 = PxSxExC که در اين فرمول، P همان مردم است.
برتراند راسل در کتاب «برخورد علم و جامعه» خود مي‌نويسد: رژيم غذايي، تزريقات و بازداشت‌ها با هم در خواهد آميخت چنان‌که شخصيتي کلّي شکل مي‌گيرد و شاهد باورهاي جديد خواهيم بود؛ درست هماني که "دست‌هاي پنهان" مي‌خواهند و هر گونه انتقاد جدّي از قدرت‌ها از نظر روانشناختي غيرممکن مي‌شود.
واکسن‌ها، توانايي عقيم سازي نيز دارند. بدين ترتيب شاهد نازايي و در نتيجه توقّف تولّد خواهيم بود که اين با برنامة کاهش جمعيّت جهان، کاملاً تطبيق دارد. نمونة شفّاف و مستند آن کشف عامل عقيم سازي زنان در واکسن‌هاي کزازي بود که «سازمان بهداشت جهاني» براي «فيليپين» فرستاده بود و انجمن پزشکي فيليپين پس از تحقيق و آزمايش به اين موضوع پي برده بود. نمونة جديد ديگر هم واکسن‌هاي فلج اطفال بود که از سوي «يونيسف» به کشور اسلامي «نيجريه» ارسال شد و حاوي عامل عقيم ساز بود.
اين واکسن‌ها شامل اين عوامل هستند:
هورمون انساني HCG (که وظيفة آن ضربه زدن به دستگاه جنسي فرد است)؛
فلز جيوه (از طريق دندانپزشکي و واکسن‌ها وارد شده و به ذهن و مغز ضربه مي‌زند.)؛
هيدروکربن روغني؛
فلز آلومينيوم (موجب جنون مي‌شود.)؛
مادّه شيميايي فرمالدييد؛
ويروس‌هاي زنده؛
سلول‌هاي سرطاني؛
«پاس» يا همان چرک گلبول‌هاي سفيد؛
عناصر تخم مرغ فاسد؛
سلول‌هاي کبد شمپانزه؛
ويروس H5N1 (از نسل آنفلونزاهاي نوين)؛
فلورايد (سمّ موش)؛
پروزاک (داروي ضدّ افسردگي)؛
تنباکو؛

آسپارتام (محتوي کالري کم که از ترکيب اسيد آسپارتيک و فنيلالانين به دست آمده که اين مادّه خطرناک، هدية دونالد رامسفلد، وزير جنگ اسبق آمريکا به بشريت است.)
بگذاريد واضح تر بگوييم: دست‌هاي پنهان از مردم جهان نفرت دارند. وظيفة اين واکسن‌ها اين است که عمر شما را در کنترل خود بگيرند و به تدريج به زندگي انسان‌ها پايان دهند. بايد به هر طريقي شده کنترل کامل انسان‌ها و جهان صورت بگيرد و لازمة اين عمر، مرگ سريع و بي درنگ اکثر جمعيّت جهان است.
تصوير زير بيانگر تصوير دانشمندان و ميکروب شناسان بزرگي است که قرباني دست‌هاي پنهان شده‌اند. تا سال 2005 م.، 40 دانشمند کشته شدند. اين رقم تا به امروز به 100 نفر رسيده که مرگ آنها بسيار مشکوک است. اکنون فاش شده که بسياري از اين دانشمندان در پروژه‌هاي بسيار حسّاس تحقيقاتي و دولتي مربوط به سلاح‌هاي شيميايي و ويروس‌هاي فراگير فعّاليت داشته‌اند.




معرفي بانک بذر «روز مبادا» و پروژة انقلاب سبز

بيل گيتس، راکفلر و ديگر غول‌هاي ثروت و قدرت، چيزي مي‌دانند که ما نمي‌دانيم.
اکثر ما آنچه را دربارة بيل گيتس لازم است، مي‌دانيم. مثلاً مي‌دانيم که رئيس سابق مايکروسافت و صاحب کنوني بنياد عظيم بيل و مليندا گيتس در 14 سالگي برنامه نويس شده و در 20 سالگي مايکروسافت را تأسيس مي‌کند؛ در سال 1995 م.، «مجلة فوربس» او را ثروتمندترين مرد جهان معرفي مي‌نمايد و در نهايت تا زماني که در مايکروسافت است بر بام نرم افزار جهان مي‌ايستد. به هيچ عنوان نمي‌توان او را شخص تنبلي دانست.
حتّي شايد بدانيم که در سال 2006 م. وقتي هر کسي جاي او بود، ترجيح مي‌داد که پس از بازنشستگي به يکي از جزاير خوش آب و هوا رفته و استراحت کند، اقدام به تأسيس بنياد خود کرد. بنياد و مؤسّسه‌اي که وي آن را بزرگ‌ترين بنياد خصوصي خيرخواهانة جهان با 6/34 ميليارد دلار وقف و بودجة 5/1 ميليارد دلار در سال مي‌داند.
دوست صميمي و شريک تجاري او، يعني وارن بافيت، در سال 2006 م. فقط به عنوان هديه، 30 ميليارد دلار به بنياد تازه تأسيس گيتس هديه داد؛ يعني رقمي معادل بودجة ساليانة «سازمان بهداشت جهاني ملل متحّد».

امّا آنچه نمي‌دانيم...
امّا به هيچ عنوان نمي‌دانيم که جذّاب‌ترين سرمايه‌گذاري ممکن براي گيتس، سرمايه‌گذاري در بانک بذر «روز رستاخيز» (يا روز مبادا) است. بيل گيتس، ميليون‌ها دلار هزينة پرورش و نگهداري سه ميليون نوع بذر مختلفي مي‌کند که در اين انبار نگهداري مي‌شوند.
از سرتاسر جهان سه ميليون نوع بذر جمع آوري شده تا در «روز مبادا» به کار آيند. اين انبار در «نروژ» در جزيرة «اسپيتزبرگن» واقع در «درياي وارنتس» در نزديکي «اقيانوس اطلس شمالي» قرار دارد. شرکاي گيتس در اين پروژة عظيم «بنياد راکفلر»، «شرکت مونساتو»، «بنياد سينگنتا» و دولت پادشاهي نروژ که پادشاه آن، خود از سران فراماسونري جهاني و عضو بيلدربرگ است، هستند. اين بانک بذر يا انبار عظيم يک هزار و 100 کيلومتر از «قطب شمال» فاصله دارد؛ البتّه اين بانک، يک نام رسمي دارد: «تالار جهاني بذر اسوالبارد». اسوالبارد، به منطقة خشک و لم يزرعي اطلاق مي‌شود که اين انبار عظيم بذر در آن واقع شده است.
اين منطقه در داخل کوهستان، نزديک روستاي «لانگ ير باين» قرار دارد. اين بانک شامل درهاي دو جداره و حس‌گرهاي حرکتي بسيار قدرتمند، دو محوطة خلأ (خالي از هوا) و ديوارهاي بتني و فولادي با ضخامت يک متر است. به گفتة دولت نروژ، اين بذرها براي روز مبادا نگهداري مي‌شوند. در مراقبت اين بذرهاي غذايي، همين بس که در پيشرفته‌ترين سامانه‌هاي حفاظتي بدون خلل و حتّي ذرّه‌اي رطوبت نگهداري مي‌شوند. روز مبادا از نگاه صاحبان اين بانک عظيم، يعني روزي که آذوقة مردم جهان تمام مي‌شود.
بگذاريد حاميان مالي اين طرح را بهتر بشناسيم: بيل گيتس با بنياد بيل و مليندا گيتس که معرّف حضور همه هست؛ شرکت DuPont/Pioneer Hi-Bred که يکي از غول‌هاي صنعت کشاورزي در آمريکا در زمينة شناخت بذرهاي ژنتيک (GMO) است؛ بنياد سينگنتا که در عرصة GMO در «سوئيس» فعّال است؛ بنياد و گروه خصوصي ماسوني راکفلر که از دهة 1970 م. با سرماية 100 ميليون دلار در زمينة «انقلاب ژن‌ها» فعّال است؛ شبکة جهاني CGIAR که توسط راکفلر راه اندازي شده و در زمينة نيل به سقف کيفيّت ژنتيک به بنياد او کمک مي‌کند. راکفلرها از اعضاي برجستة محفل ماسوني بيلدربرگ هستند.

CGIAR
در سال 1960 م.، بنياد راکفلر، «شوراي توسعة کشاورزي»، جان. دي راکفلر سوم و شرکت آمريکايي «فورد» تصميم به تأسيس «مؤسّسة پژوهشي بين المللي برنج» در «لاس بانوس» فيليپين گرفتند.
به تدريج اين مؤسّسه با مؤسّسة بين المللي «توسعة گندم» و مؤسّسة بين المللي «توسعة ذرّت» ادغام شده و گروه مشاوره‌اي متخصّص پژوهش‌هاي جهاني کشاورزي (CGIAR) به وجود آمد.
اين گروه، جلساتي مخفي و بسيار محرمانه را در مرکز کنفرانس‌هاي بنياد راکفلر در «بلاجيو ايتاليا» برگزار کرد. شرکت کنندگان اصلي در کنفرانس‌ها جورج هارار از بنياد راکفلر، فارست هيل از شرکت «فورد»، رابرت مک نامارا از «بانک جهاني» و موريس استرانگ هماهنگ کنندة برنامه‌هاي بين المللي خانوادة راکفلر بودند. استرانگ همان کسي است که در سال 1972 م.،
نشست «کرة زمين» را با هماهنگي سازمان ملل در «استکهلم» برگزار کرد. اين نشست تنها بخشي از ده‌ها تلاش بنياد راکفلر در راستاي استفاده از علم، براي توليد نژاد برتر انسان ژنتيکي، تحت عنوان «پروژه» بود.

مهندسي ژنتيکي نژاد برتر

پشت پردة «بانک اسوالبارد» يا همان «تالار جهاني بذر اسوالبارد» دست‌هاي پنهان راکفلر حاکم است. بنياد راکفلر و شرکاي آن، از دهة 1920 م.، پروژة خود را آغاز کردند. پروژة اصلاح نژاد انسان. نژادي که هيتلر و نازي‌ها آن را نژاد برتر آريايي مي‌دانستند و بنياد راکفلر آن را نژاد برتر مهندسي شدة ژنتيکي.
بنياد راکفلر از دهة 1970 م. نفوذ قدرتمند خود در سازمان ملل و بانک جهاني را آغاز کرد و امروزه شاهديم که مبالغ بسياري را در بانک جهاني و برنامة توسعه و تغذية سازمان ملل سرمايه‌گذاري کرده است تا بدين وسيله به هدف شوم خود دست يابد.

سياست بنياد راکفلر و بنياد فورد اين بود که متخصّصان علم کشاورزي را از کشورهاي جهان سوم جذب آمريکا کرده و پس از دورة آموزشي، دوباره آنها را به کشورهاي خود باز مي‌گرداندند تا با در خدمت قراردادن علم خود در مسير اهداف آمريکا، بدين وسيله اقتصاد آمريکا و به‌خصوص انقلاب ژن‌ها پيشرفت کند.
بنياد راکفلر تمامي توجّه خود را بر روي محدود کردن عمر انسان به نظم توالي ژن‌ها متمرکز کرده تا بدين ترتيب بتواند نسل منتخب نژاد برتر خود را با نهادينه کردن ويژگي‌هاي دل‌خواه خود در انسان‌ها به دست آورد. پس از جنگ جهاني دوم، نسل‌سازان نازي هيتلر از آلمان به آمريکا آورده شدند تا در خدمت خواسته‌هاي آمريکا و راکفلر، انقلاب ژن‌ها را پايه‌ريزي کنند.
در سال 1946 م.، نلسون راکفلر به همراه هنري والاس، رئيس شرکت Pioneer Hi-Bred در سفر به «مکزيک»، انقلاب سبز را کليد زدند. آنها در ابتدا مدّعي بودند که مي‌خواهند نظام غذايي کشورهاي ضعيف و جهان سوم را تحت حمايت و پوشش قرار دهند؛ امّا بعدها مشخّص شد که همانند انحصار نفت، بنياد راکفلر براي صنعت کشاورزي هم نقشه کشيده است. همان طور که هنري کيسينجر در دهة 1970 م. گفت: اگر شما نفت را کنترل کنيد کشور را در دست خواهيد گرفت و اگر غذا را کنترل کنيد، مردم را.
بنياد راکفلر قدم به قدم با انقلاب سبز خود بر روي ژن گياهان و حيوانات، پژوهش و آنها را مهندسي کرد.
جان.اچ. ديويس که معاون وزير کشاورزي دورة دوايت آيزنهاور بود، يک بار در سال 1956 م. در مقاله‌اي در «دانشکدة تجارت و بازرگاني دانشگاه هاروارد» نوشت که آمريکا بايد از برنامه‌هاي دولتي با هدف دست برداشته و از کشاورزي به تجارت کشاورزي روي بياورد. او خوب مي‌دانست چه در سر دارد و چه مي‌گويد. انقلاب و تحوّل در صنعت کشاورزي، موجب کنترل خوراک و غذا گرديد.
سياست انقلاب سبز بر پاية تکثير بذرهاي دو تخمکي در بازارهاي رو به توسعه بود. مشکل اين بذرها اين بود که ظرفيت بازآفريني نداشتند. به تدريج کشاورزان مجبور به خريد بذرساليانه از شرکت‌هاي تحت نظر راکفلر و شرکا شدند و بدين ترتيب تحت سيطرة «دست‌هاي پنهان»، بازار تجارت کشاورزان کنترل شد و هدف نياز کشاورزان و صنعت کشاورزي به دست‌هاي پنهان محقّق شد.
معرفي فناوري کشاورزي مدرن آمريکا، کودهاي شيميايي و بذرهاي دوتخمکي تجاري همة کشاورزان کشورهاي پيشرفته را به شرکت‌هاي ذي‌ربط در امر تجارت محصولات کشاورزي وابسته کرد. اين امر نتيجة يک دهه فرايند برنامه‌ريزي شده بود. آمريکا با ايجاد کشاورزي بازارنهاد که در اصل، کشاورزي کنترل شدة تجارتي است، ريشة صادرکنندگان عمدة محصولات کشاورزي را خشکاند. بنياد راکفلر و فورد، دست به دست يکديگر دادند تا به اهداف سيا (CIA) خدمت کنند.

انقلاب سبز، زمينة جهاني سازي
کار، طبق نقشه بزرگ دست‌هاي پنهان پيش مي‌رفت. رعيت‌هاي حومة شهرها به ناچار به شهرها پناه برده، به دنبال کار مي‌گشتند و بدين وسيله به خدمت کارخانه‌ها در آمده و به خواستة صاحبان اين انديشه کمک مي‌کردند و در نهايت جهاني سازي شکل گرفت.
انقلاب سبز با شکل گرفتن زنجيره‌اي از عوامل، قوّت يافت. بانک جهاني از هيچ کمکي براي آمايش سرزمين‌ها، تحقّق پروژه‌هاي آب‌رساني، تأمين کود، تقويت خاک دريغ نکرد و هفت خواهر نفتي جهان تمامي نيترات، نفت خام و ديگر مايحتاج انقلاب سبز را تأمين کردند.
دولت آمريکا در آغاز راه انقلاب سبز، با زيرکي تمام، براي خريد کود و بذر، به کشاورزان وام داد. کشاورزاني که قادر به شرکت در اين طرح نبودند، از بخش خصوصي وام گرفتند و به دليل نرخ بهرة بالا هيچ سودي براي آنها باقي نماند. پس از برداشت محصول، مجبور به فروش همة محصولات خود براي پرداخت قسط وام و بهرة آن بودند. به تدريج وام‌دهندگان و تجّار وابسته حتّي زمين‌هاي خود را از دست دادند.
بنياد راکفلر با رساندن پروژة انقلاب سبز به سر منزل مقصود، پروژة ديگري به نام انقلاب ژن‌ها را کليد زد که نام خود را از رئيس بنياد، يعني کانراد کانوي گرفت که انقلاب ژن‌ها خود داستاني جدا دارد که بايد به آن جداگانه پرداخته شود.


منبع:موعود
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
مفتی وهابی : برگزاری جشن میلاد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حرام است !

برگزاری جشن میلاد پیامبر (ص) حرام است!
فارس: مفتی وهابی سعودی برگزاری هرگونه جشن به مناسبت میلاد رسول اکرم (ص) را حرام اعلام کرد.
"عبدالعزیز بن عبدالله آل الشیخ" که مفتی کل عربستان سعودی به شمار می‌آید، روز گذشته در مصاحبه با روزنامه سعودی "المدینه" گرفتن هرگونه جشن به مناسبت میلاد پیامبر (ص) را بدعتی بی‌پایه و اساس خواند.
وی گفت: من هیچ پایه و اساسی درباره گرفتن جشن به مناسبت تولد پیامبر در سنت رسول خدا، سنت خلفای راشدین و ائمه هدایت نمی‌بینم.
چندی پیش این مفتی وهابی سعودی پس از فاش شدن برخی از مفاسد خاندان آل‌سعود استفاده از توئیتر و فیس بوک را برای مردم عربستان تحریم کرده بود.
این مفتی وهابی در ادامه افزود: برخی اعتقاد دارند، اگر کسی برای تولد پیامبر جشن نگیرد، به رسول خدا جفا کرده و شرط محبت را به جا نیاورده است و این تصوری اشتباه است.

مفتی سعودی تاکید کرد: بالعکس کسانی که جشن نمی‌گیرند و به این مناسبت بهایی پرداخت نمی‌کنند، دقیقا همان کسانی هستند که به سنت پیامبر پایبند هستند و اگر نشانی از چنین کاری بین خلفای راشدین و پیروان آنان می‌یافتند پیش و بیش از هر کس به برگزاری چنین مراسمی اقدام می کردند.
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
فرقه ‏شناسی مسيحيت



در این جستار قصد داریم همچون دیگر مقالات شناخت نسبتا اجمالی از مسیحیت بدست بیاورید ، لذا با اینکه فقط هزاران شاخه امروز در پروتستانتیزم بوجود امده لیکن بررسی کلان فرقه های کهن مسیحیت مد نظر این مقاله است. فرقه‏هاي مسيحي‏: مسيحيت مانند هر دين ديگر،فرقه‏هاي متعددي دارد كه برخي از آنها باستاني و برخي‏ نسبتا تازه هستند،همچنين برخي از آنها پيروان بسيار و برخي ديگر پيروان اندك دارند. مسيحيان فرقه را كليسا مي‏نامند.در مسيحيت سه فرقه بزرگ و تعدادي فرقه كوچك‏ وجود دارد.تفاوت بعضي از فرقه‏ها(مانند كاتوليك و ارتدوكس)با يكديگر بسيار كم‏ است،ولي برخي از آنها(مانند كاتوليك و پروتستان)با هم بسيار تفاوت دارند.هنگام‏بررسي اصلاح دين با برخي از فرقه‏هاي مسيحيت آشنا شديم.اينك به سه فرقه يا كليساي بزرگ مسيحيت اشاره مي‏كنيم:

كليساي كاتوليك‏:

اين فرقه بسيار قديمیاست و تاريخ آن به عصر حواريون،يعني حدود 2000 سال پيش‏ مي‏رسد.كاتوليكها يك رهبر دارند كه پاپ Pope يعني پدرناميده مي‏شود. از آغاز نشر دعوت رسولان حضرت عيسي(ع)،تدريجا پنج كانون بزرگ مسيحيت‏ در اورشليم،اسكندريه،انطاكيه،قسطنطنيه و رم به وجود آمد.از آنجا كه شالوده كليساي‏ رم به دست پطرس نهاده شد و پولس براي مدتي معلم و رهبر آن بود،آن كليسا خود را از ساير كليساها برتر مي‏ديد،و تفوق آن بر ساير كليساهاي مسيحي تدريجا مسلم شد. اسقف اعظم آن كليسا را از روي تعظيم پاپ(پاپاس)خوانده مي‏شد و در مرافعات و اختلافات‏ بين كليساها از رأي و فتواي وي پيروي مي‏شد.قبل از انتقال قطعي تختگاه امپراطوري به‏ بيزانس،هنگامي كه اسقفهاي پنج مركز فوق پاتريك(پاتريارك)خوانده مي‏شدند،اسقف‏ رم اين لقب را نپذيرفت و همان عنوان پاپ را براي خود كافي دانست و آن را مايه امتياز شمرد. واژه«كاتوليك» (Catholic)در زبان يوناني به معناي جامع است.

كليساي ارتدوكس‏:

اين فرقه قريب هزار سال پيش پديد آمد و از نظر عقيدتي با فرقه كاتوليك اختلاف‏ چنداني ندارد.ارتدوكسها رهبري واحد را قبول ندارند و مي‏گويند اسقف رم(پاپ) مي‏تواند يكي از چند رهبر ديني باشد.كليساي ارتدوكس علاوه بر پاتريك نشين قديمي‏ قسطنطنيه،اسكندريه،انطاكيه و اورشليم)، چهار پاتريك نشين‏هاي جديد روسيه، صربستان، روماني، بلغارستان و گرجستان را نيز در بر مي‏گيرد؛ همچنين كليساهاي‏ قبرس، يونان، جمهوري چك، جمهوري اسلواكي، لهستان و آلباني ارتدوكس هستند. مسيحيان ارمني نيز از نظر عقيدتي ارتدوكس به شمار مي‏روند.

ارمنستان نخستين‏ سرزميني است كه مسيحيت را به عنوان دين رسمي خود پذيرفت و آن هنگامي بود كه‏ پادشاه اين سرزمين،به نام تيرداد دوم در سال 301،به دعوت گريگوري نوربخش، مسيحي شد.البته كليساي ارمني با كليساهاي كاتوليك و ارتدوكس متحد نيست و رهبر آن كليسا كاتوليكوس(جاثليق)شهر اچميازين است.
ارتدوكس ها در برخي مسائل كلامي نيز با كاتوليك ها اختلاف دارند؛ همان طور كه قبلا گفته شد،ارتدوكس ها معتقدند روح القدس تنها از خداي پدر صادر شده است،در حالي‏ كه كاتوليك ها و پروتستان ها صدور او را هم از خداي پدر و هم از خداي پسر مي‏دانند و اين تفاوت مهم است. همچنين وجود مطهر(يعني پالايشگاه گناهان در عالم پس از مرگ)را نمي‏پذيرند.(واژه«ارتدوكس» (Orthodox)در زبان يوناني به معناي‏ راست كيش است).

كليساهاي پروتستان‏: از حدود پانصد سال پيش تاكنون فرقه‏هاي پروتستان بي‏شماري در مسيحيت پديد آمده‏اند.پروتستانها به رهبري متمركز عقيده ندارند و براي روحانيت مسيحي ارزش‏ چنداني قائل نيستند.پروتستانها بسياري از اعتقادات فرقه‏هاي ديگر را رد مي‏كنند و نوعي مسيحيت پيراسته را مي‏پذيرند.البته پروتستانها نيز بسياري اعتقادات غير عقلاني، مانند تثليث و فدا را همچنان حفظ كرده‏اند. «پروتستان(Protestant)واژه‏اي‏فرانسوي است كه از زبان لاتيني آمده و معناي آن معترض است. شوراي واتيكاني دوم‏: آخرين شوراي جهاني،كليسا شوراي واتيكاني دوم بود كه به دعوت پاپ ژان بيست و سوم‏ تشكيل شد.اين شورا از سال 1962 تا 1965 ادامه داشت و هدف آن نوسازي كليساي‏ كاتوليك به مقتضاي نيازهاي عصر جديد بود.در اين شورا اسقفاني از تمام مناطق‏جهان شركت كردند.همچنين ناظراني از كليساهاي ارتدوكس و پروتستان و ميهماناني‏ از اسلام،يهوديت و اديان ديگر حضور داشتند.

شوراي واتيكاني مذكور شانزده سند منتشر كرد كه هدف آنها نوسازي همه مظاهر ايمان و رفتارهاي ديني بود.مهمترين تعاليم شورا به قرار زير است:


1.منزلت ممتاز كتاب مقدس در ايمان كليسا؛
2.روحاني قلمداد شدن همه مسيحيان؛
3.تعهد به پيگيري تلاش براي وحدت مسيحيت؛
4.تعهد جدي به مبارزه براي بر قراري عدالت،صلح و حقوق بشر؛
5.برگزاري مراسم عبادت به زبان محلي؛
6.وجود نجات الهي براي پيروان اديان ديگر.

عنوان يكي از سندهايي كه شورا منتشر كرد،چنين است:«اظهار نظر پيرامون رابطه‏ كليسا با اديان غير مسيحي.»بخش مخصوص به اسلام در سند ياد شده،نخستين منبع‏ كليسايي است ،كه در آن موضوع مسلمانان به طور رسمي بررسي مي‏شود.

اينك‏
خلاصه‏اي از آن بخش:

-مسيحيان بايد به مسلمانان به ديده احترام بنگرند و آنان را ارج نهند؛

-مسلمانان و مسيحيان خداي واحدي را مي‏پرستند كه آفريدگار آسمان و زمين،توانا و مهربان است و با بشر سخن گفته است؛


-مسلمانان و مسيحيان به طور يكسان مي‏كوشند كه تسليم فرمانهاي او باشند؛

-هر دو گروه ايمان خود را به ايمان ابراهيم استناد مي‏دهند؛


-مسلمانان به عيسي به عنوان يك پيامبر تعظيم مي‏كنند و مريم باكره را گرامي مي‏دارند؛

-مسلمانان و مسيحيان در انتظار روز داوري و رستاخيز مردگان هستند؛


-مسلمانان زندگي مبتني بر اخلاق را ارج مي‏نهند؛

-مسلمانان خدا را مي‏پرستند،بويژه از طريق نماز،روزه و انفاق.

اظهار نظر شوراي واتيكاني دوم پيرامون اسلام چنين خاتمه مي‏يابد:

از آنجا كه در طول قرنهاي گذشته درگيريها و دشمنيهاي زيادي بين مسيحيان و مسلمانان پديد آمده است،شورا مؤكدا از همگان مي‏خواهد كه گذشته را به فراموشي‏ بسپارند و صميمانه به تفاهم گرايش پيدا كنند و با يكديگر براي حفظ و تقويت صلح، آزادي،عدالت اجتماعي و ارزشهاي اخلاقي به سود همه افراد بشر بكوشند.
در سال 1965 پاپ پل ششم در واتيكان دبيرخانه گفتگوي اديان را تأسيس كرد و پس از آن كميته‏اي را براي گفتگو با مسلمانان به آن افزود كه از اهداف آن،تقويت احترام‏ متقابل و ايجاد تهاهم ميان مسيحيان و مسلمانان از طريق سخنرانيهاي علمي،مطالعات وطرحهاي مشترك در زمينه امور اجتماعي و جريانات مربوط به توسعه و اخلاق است.

دين مسيح در عصر حاضر:

جامعه مسيحيت در آغاز باور داشت كه عيسي به زودي با شكوه تمام باز مي‏گردد و به‏ اين دليل آن جامعه بي‏صبرانه منتظر روز پاياني بود.انتظار مذكور و شوق بازگشت مسيح‏ در بخشهاي قديمتر عهد جديد مانند رساله اول و دوم به تسالونيكيان منعكس شده است؛ ولي رساله‏هاي متأخرتر مانند رساله اول و دوم به تسالونيكيان منعكس شده است؛
ولي رساله‏هاي متأخرتر مانند رساله اول و دوم به تيموتاؤس،رساله به تيطس و رساله‏هاي پطرس به تشكيل جامعه زندگي مسيحي در اين جهان اهتمام ورزيده‏اند.

با آنكه اكثريت مسيحيان با گذشت زمان دانستند كه بازگشت مسيح نزديك نيست، اقليتي از آنان بر اين عقيده باقي ماندند كه وي به زودي مي‏آيد.
ايشان مطالب كتاب‏ مكاشفه يوحنّا پيرامون جنگ بين خير و شر را تفسير لفظي مي‏كردند و به اين علت در انتظار بازگشت نزديك عيسي به سر مي‏بردند تا وي بيايد و حكومتي هزار ساله ايجاد كند،حكومتي كه به روز داوري پايان خواهد يافت.


برگرفته از كتاب : آشنايي با اديان بزرگ،
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
تهدیدواقعی کدامندایران یاتل آویو؟

نوآم چامسکی در این نوشتار غرب را به بی توجهی به افکار عمومی متهم می کند... که موافق دستیابی ایران به انرژی صلح آمیز هسته ای هستند و مخالف جنگ.


ماجرای حمله احتمالی اسرائیل به ایران تبدیل به سوژه داغ این روزهای رسانه های جهان شده و البته به شک و تردید امریکا هم اشاره های بسیار می شود. شکی که در هزار گوشه آن به بازنگاه داشته شدن گزینه حمله نظامی به ایران از سوی امریکا هم اشاراتی شده است. این مساله البته مخالف با منشورهای سازمان ملل است.

با افزایش تنش ها، درست همان فضایی که هنگام تعجیل در حمله به افغانستان و عراق موجود بود امروز هم حس می شود. حال و هوای انتخاباتی امریکا نیز بر این فضا افزوده است. نگرانی از تهدید بالقوه خواندن ایران معمولا در سطح جهانی بارها و بارها تکرار شده و البته تبدیل به کد مشترکی میان متحدان امریکا شده است. با اینهمه عامه مردم در سطح جهانی و افکار عمومی ماجرا را از ابعاد دیگری نگاه می کنند. کشورهای عضو جنبش غیرمتعهدها که 120 کرسی را به خود اختصاص داده اند همواره از حق ایران برای غنی سازی اورانیوم دفاع کرده اند.
بر اساس آخرین نظرسنجی های انجام گرفته در آمریکا در خصوص ایران ، عامه مردم این کشور نیز با اعضای جنبش غیرمتعهدها در خصوص برنامه هسته ای ایران موافق هستند. چین و روسیه با موضع امریکا در قبال ایران مخالف هستند و به این جمع هندوستان را هم باید اضافه کرد که به صراحت از بی توجهی به تحریم های یکجانبه ایران از سوی امریکا سخن گفته و دامنه همکاری های خود با ایران را افزایش هم داده است.
ترکیه هم رویکردی کم و بیش مشابه اتخاذ کرده است.از نظر اروپایی ها اسرائیل بزرگترین مخل امنیت جهان است .در جهان عرب هم شاید نگاه به ایران به دلیل مساله قومی و مذهبی چندان مثبت نباشد اما تنها طیف انگشت شماری هستند که ایران را تهدیدی برای خود می دانند.

در جهان عرب این امریکا و رژیم صهیونیستی هستند که تهدیدی برای امنیت جهانی به حساب می آیند. تفکر غالب بر افکار عمومی جهان عرب این است که ایران هسته ای می تواند منطقه را امن تر از پیش کند: به عنوان نمونه نود درصد مردم مصر کشوری که انقلاب را تجربه کرده است اعتقاد دارند که ایران هسته ای ضریب امنیت منطقه را بالا می برد.دولت های غربی همواره در مواجه با تهران به دیکتاتورهای عربی تکیه کرده اند که مواضع ضدایرانی انها را تقویت می کردند و اندک توجهی به افکار عمومی حامی موضع گیری های ایران مقابل امریکا نداشتند.
نگرانی از برنامه هسته ای اسرائیل در میان برخی تحلیل گران امریکایی هم به وفور دیده و بر زبان هم رانده می شود. ژنرال لی باتلر که سابق بر این ریاست مرکز فرماندهی استراتژیک امریکا را بر عهده داشت در سخنانی تسلیحات هسته ای اسرائیل را خطری جدی و رو به رشد خوانده بود. در ژورنال نظامی پنتاگون نیز کلنل وارنر فار تعارف را به کناری نهاده و تاکید می کند که یکی از اهداف ناگفته و نانوشته برنامه تسلیحاتی اسرائیل ، ایالات متحده است و نه صرفا اعراب. این تسلیحات تضمینی بر حمایت بی قید و شرط و همیشگی امریکا از این رژیم هستند.
در حال حاضر خطر بالقوه این است که اسرائیل به دنبال تحریک احساسات و ترس امریکا از ایران است.در این میان تحریم های امریکا علیه ایران همان تاثیرهای همیشگی و معمولی را بر اقتصاد و سیاست این کشور گذاشته است. این عامه مردم هستند که از این تحریم ها احساس رنج و عذاب می کنند . انچه که در غرب اپوزیسیون در ایران هم خوانده می شود این تحریم ها را تقبیح کرد و البته جای چندان تعجبی هم نداشت چرا که تحت فشار قرار دادن عامه مردم خط قرمز تمامی گروه های ایرانی است .
تحریم ها علیه ایران همان تاثیرهایی را خواهد داشت که تجویز همین نسخه بر عراق . در همان زمان هم بسیاری از دیپلمات های سازمان ملل این حرکت را به قتل عام بی گناهان تشبیه کردند. تحریم های عراق عامه مرد را به مصیبت گرفتار و البته جایگاه صدام حسین را محکم تر از پیش کرد. صدام به سرنوشت حسنی مبارک مصری یا بن علی تونسی مبتلا نشد که با اراده مردم خود و زمانی که غرب به آنها پشت می کند از اریکه قدرت پایین کشیده شدند.بر اساس یافته ها و اطلاعات سازمان های جاسوسی و ارتش امریکا ؛ ایران در حال حاضر تهدیدی نظامی به حساب نمی آید.
ایران هیچ گاه سیاست تهاجم را در پیش نداشته و بر همین اساس اگر به تسلیحات هسته ای هم دست پیدا کند مبتنی بر استراتژی دفاع است و نه حمله. بسیاری از تحلیل گران امریکایی و اسرائیلی از جمله کارمند بازنشسته سیا بروس رایدل با 30 سال سابقه کار اطلاعاتی تاکید دارند که اگر به جای ایران بودند به تسلیحات هسته ای دستیابی پیدا می کردند.
اما اتهام دیگر غرب به ایران تلاش برای بسط نفوذ بر کشورهایی است که مورد تهاجم سیاسی غرب و بریتانیا قرار گرفته اند و البته اتهام نابخشودنی تر هم حمایت از جریای های مقاومت در برابر امریکا و اسراییل در لبنان و سوریه و نوار غزه است.این اقدامات ایران از سوی غرب برهم زننده نظم جهانی تعبیر می شود.بر اساس نظرسنجی های بین المللی ، تقاضا برای خلع سلاح هسته ای در خاورمیانه بسیار است . اما این تقاضا تنها ایران را شامل نمی شود و کشورهای هند و پاکستان و البته رژیم صهیونیستی هم در همین حلقه هستند.
کشورهایی که به کمک امریکا هسته ای شده و به معاهده منع تکثیر تسلیحات هسته ای هم اندک توجهی ندارند.این تقاضا در جریان کنفرانس بازنگری معاهده ان پی تی تا بدانجا پررنگ بود که واشنگتن وادار به اذعان به لزوم ورود یکسان به کشورهای خاطی شده اما باز هم پیش شرط هایی غیرقابل تحقق برای خلع سلاح تل آویو تعیین کرد: اسرائیل تا زمانی که معاهده صلح جامع و کامل با فلسطین و همسایگان عرب نداشته باشد از این قاعده مستنثنی خواهد بود. تاسیسات هسته ای این رژیم از بازرسی های بین المللی مستثنی است و هیچ کشوری یا نهادی حق پرس و جو و تحقیق در خصوص چند و چون برنامه هسته ای این رژیم را نخواهد داشت.
برای جامعه جهانی که همان امریکا و رهبران غربی را شامل می شود، ایران و احتمال تلاش این کشور برای رسیدن به تسلیحات هسته ای تهدید است اما برای سایر جهانیان و افکار عمومی تنها تهدید موجود در خاورمیانه اسرائیلی است که تنها دارنده پیشرفته ترین تسلیحات هسته ای است.
نیازی به تذکر نیست که امریکا و بریتانیا مسئولیتی خاص برای تبیین تلاش های خود در راستای منطقه عاری از تسلیحات هسته ای دارند. اما فراموش نکنیم که این دو کشور برای حمله به عراق هم قطعنامه 687 شورای امنیت را بهانه کرده و عراق را به برخورداری از تسلیحات کشتار جمعی متهم کردند. شاید این ادعا در مروز زمان مورد غفلت قرار گرفته باشد اما نمی توان از کنار این حقیقت گذشت که این قطعنامه می تواند بار دیگر سوژه خاورمیانه عاری از تسلیحات هسته ای دوستان شود.

 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
عقیده برخی از صاحب نظران در مورد ایران !!!


احمد داود اوغلو، وزيرامور خارجه ترکيه احمد داود اوغلو، وزير خارجه ترکيه طي سخنراني در کنفرانس امنيتي مونيخ در جمع مقامات امنيتي و ديپلمات‌ها گفت: "يک گزينه نظامي موجب فاجعه در منطقه ما خواهد شد. بنابراين پيش از وقوع اين فاجعه هر کسي بايد در مذاکرات جدي باشد. ما اميدواريم به زودي دو طرف دوباره با يکديگر ديدار کنند، اما اين بار نتيجه کاملي حاصل شود."

وي افزود: "اگر انگيزه قوي سياسي وجود داشته باشد و اعتماد دو طرفه حاصل شود، اين موضوع طي چند روز حل خواهد شد. اختلافات فني چندان بزرگ نيستند. مشکل اعتماد دوطرفه و انگيزه سياسي قوي است."

امريکا، رژيم اسراييل و برخي متحدان آنان، تهران را به دنبال کردن اهداف نظامي در برنامه هسته‌اي خود متهم و از اين اتهام واهي به عنوان بهانه‌اي براي اعمال دور جديدي از تحريم‌هاي يک‌جانبه و بين‌المللي به همراه استفاده از گزينه حمله نظامي به ايران استفاده مي‌کنند.

واشنگتن پست روز پنجشنبه (۱۳ بهمن) در مقاله‌اي فاش کرد که لئون پانتا، وزير دفاع امريکا "معتقد است احتمال قوي وجود دارد که اسراييل در ماه آوريل، مه يا ژوئن به ايران حمله کند" و اين که دولت اوباما "در حال مذاکرات فشرده‌اي درباره معناي يک حمله اسراييلي براي امريکاست."

در همان روز ايهود باراک، وزير دفاع رژيم اسراييل گفت که اگر تحريم‌هاي غرب در متوقف کردن برنامه هسته‌اي ايران شکست بخورد، اقدام نظامي عليه آن بايد يک گزينه باشد.

باراک افزود: "در صورتي که تحريم‌ها نتواند برنامه هسته‌اي ايران را متوقف کند، در نظر گرفتن اقدام (عليه آن) ضروري است."

ايران به عنوان يکي از امضا کنندگان پيمان منع گسترش سلاح‌هاي هسته‌اي و عضوي از آژانس بين‏المللي انرژي اتمي تاکيد کرده ‌است، حق گسترش فن‌آوري هسته‌اي لازم را در جهت اهداف صلح‌آميز دارد.

مقام‌هاي ايراني مي‌گويند، هرگونه حمله نظامي به اين کشور با پاسخي دندان‌شکن همراه خواهد شد و هشدار داده‌اند که چنين اقدامي به جنگي منجر خواهد شد که از مرزهاي خاورميانه فراتر خواهد رفت.
کارل بيلدت وزير امور خارجه سوئد کارل بيلدت وزير امور خارجه سوئد روز جمعه (۱۴بهمن) در حاشيه برگزاري کنفرانس سه روزه امنيتي مونيخ در آلمان گفت: "فکر مي‌کنم بايد به دنبال راه ديپلماتيک باشيم. اين موضوع هيچ راه حل نظامي ندارد. چيزي که با اقدام نظامي به دست مي‌آيد، اقدامات نظامي بيشتر و درگيري‌هاي نظامي است که به اهداف مورد نظرمان لطمه وارد مي‌کند."

بيلدت گفت: "تاکنون برنامه اتمي ايران و همچنين نظرات امريکا در اين رابطه را به دقت دنبال کرده‌ام؛ هيچ اطلاعات موثقي نداريم که ايران بخواهد به سلاح‌هاي اتمي دست يابد."

بيلدت همچنين درباره هر گونه اقدام "احمقانه" در قبال برنامه اتمي ايران هشدار داد.

امريکا، اسرائيل و برخي از متحدان‌شان تهران را به تلاش براي دست‌يابي به سلاح‌هاي اتمي متهم مي‌کنند. واشنگتن و تل آويو بارها تهران را به اقدام نظامي عليه تاسيسات اتمي‌ايران تهديد کرده‌اند.

در همين حال شوراي امنيت سازمان ملل تحت فشارهاي واشنگتن و تل آويو، تاکنون چهار دور تحريم عليه ايران اعمال کرده است. امريکا و کشورهاي اتحاديه اروپا نيز اقداماتي يک جانبه عليه جمهوري اسلامي ايران با هدف ممانعت از سرمايه گذاري غربي ها در بخش انرژي ايران انجام داده‌اند.

اين درحالي است که ايران تاکيد دارد به عنوان يکي امضا کنندگان پيمان منع گسترش تسليحات اتمي و يکي از اعضاي آژانس بين المللي اتمي، از حق توسعه و دست‌يابي به فن‌آوري اتمي براي اهداف صلح آميز برخوردار است.


ژنرال مارتين دمپسي فرمانده ستاد مشترک ارتش امريکا ژنرال دمپسي روز پنج شنبه (۶بهمن) در مصاحبه با "نشنال ژورنال" گفت: "جنگ با ايران واقعا بي‌ثبات کننده است و تنها از منظر امنيتي به اين مسئله نگاه نمي‌کنم. اين جنگ مي‌تواند از نظر اقتصادي نيز مخرب باشد."

وي خاطر نشان کرد، فکر مي‌کنم که زمان مناسبي براي اقدام نظامي عليه ايران نيست و شرايط اقتصادي و ديپلماتيک نامناسب است.

اين اظهارات احتياطي يک هفته پس از آن مطرح مي‌شود که فرمانده ارتش امريکا براي ديدار با بنيامين نتانياهو نخست وزير، ايهود باراک وزير دفاع، شيمون پرز رئيس و سرلشکر بني گانتز فرمانده ستاد کل ارتش رژيم اسرائيل وارد تل آويو شد.

دمپسي با اشاره به اختلاف عقايد مقامات واشنگتن و تل آويو درباره برنامه اتمي ايران، خاطر نشان کرد اين متحدان به برنامه اتمي تهران به گونه اي متفاوت مي‌نگرند.

وي افزود: "تلاش نکردم تا آن‌ها را نسبت به نظرات خود متقاعد کنم ولي تلاش کرده‌ام تا آن‌ها را از پيچيدگي اين مسئله مطلع کنم و به جاي استفاده از راه حل آسان، به دنبال راه حلي نو باشيم."

باراک اوباما رئيس جمهور، لئون پانتا وزير دفاع و ديگر مقامات ارشد دولت امريکا به سران رژيم اسرائيل درباره عواقب شديد حمله نظامي به ايران هشدار داده‌اند تا اسرائيل را از حمله احتمالي به ايران باز دارند.

امريکا، اسرائيل و متحدان‌شان، ايران را به تلاش براي دست‌يابي به سلاح‌هاي اتمي متهم مي‌کنند و از اين ادعاها براي اعمال فشار بر شوراي امنيت سازمان ملل و اعمال چهار دور تحريم عليه تهران استفاده کرده‌اند.

فشارها عليه تهران در نوامبر ۲۰۱۱و پس از انتشار گزارش آژانس بين المللي انرژي اتمي و طرح اتهام‌هايي عليه برنامه اتمي ايران شدت گرفت.

اين در حالي است که ايران به شدت اين ادعاها را رد کرده است.
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
ساحران ، پیروزمندان آخرالزمان هالیوود



هالیوود با سرمایه دولت آمریکا و برنامه‌ریزی صهیونیسم سعی دارد چنین القا کند که؛ هر که تحت مدیریت و تربیت ساحران و جادوگران حرفه‌ای تعلیم ببیند و کارآمدتر شود، ماندنی‌تر و کم مشکل‌تر خواهد بود و پیروز صحنه‌های آینده است.

استکبار از سالیان گذشته با عنایت به شرایط خاص جهانی، برای صحنه‌های پیش‌رو، برنامه‌ریزی کرده تا همچنان بر اریکه قدرت و سلطه تکیه زند؛ لذا شاهدیم با تبلیغات گسترده و با ابزار مهم و مؤثر «هنر»، سعی در مدیریت آخر‌الزمان دارد و با تمام توان، هالیوود را به عنوان بازوی قوی خود به خدمت گرفته است.

به یاد داریم چه تبلیغات وسیع و پرهزینه‌ای را قبل از سال ۲۰۰۰ به راه انداختند که دوران حیات بر کره زمین در حال بسر آمدن است! بعد هم نوبت پیشگویی درباره سال ۲۰۰۵ و ۲۰۱۰ شد. اکنون هم تبلیغات برای سال ۲۰۱۲ میلادی است تا دل‌های مردم را متوحش از پایان دوران بنی‌آدم کنند.
هر یک از ما چندین فیلم سینمایی یا سریال انیمیشن را به یاد داریم که مستقیم یا غیرمستقیم با این پیام تولید شده است، البته ادیان گوناگون در رابطه با پایان دوران فرزندان آدم (علیه‌السلام) و حوا (سلام‌الله) بر کره زمین یا آمدن منجی آخرالزمان بشریت از منظر و تربیت دینی خویش، نکته‌ها دارند اما فیلم و تولیدات هالیوود یا به سفارش هالیوود یا متأثر از فرهنگ هالیوود، از اعتقاد ادیان و مردم، به گونه‌ای خاص سوء استفاده می‌کنند و با قلب حقیقت به کمک هنر هفتم، سعی در القای مفهومی خاص دارند که مسلماً برای ما و خانواده‌‌هایمان به خصوص فرزندان‌مان، باید بسیار مهم و سرنوشت‌ساز باشد لذا ضمن روشنگری، باید به چاره‌جویی یا زدودن خرافات و دروغ‌ها همت گماریم.

کتاب‌های آسمانی و مقدس همواره از معاد، هم قبل از آن از آمدن موعود، سخن‌ها گفته و به بشریت بشارت‌ها داده‌اند، تا همگان آماده بوده، بهترین رفتار را در قبال خداوند مهربان و خلیفه‌اش به جا آورند تا از یهودیان منتظر آمدن عیسی (ع) هستند. مسیحیان نیز منتظر، بازگشت مجدد عیسی مسیح (ع) هستند.

مسلمانان نیز معتقد به ظهور مهدی (عج) آل‌محمد (ص) از نسل فاطمه زهرا (س) دخت گرامی پیامبر اسلام (ص) هستند، که در کنارشان عیسی بن مریم (ع) پیامبر بزرگ خداوند است.

در آیه ۱۳۳ آل‌عمران (وَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِی) افراد باتقوا تشویق شده‌اند تا از یکدیگر سبقت گیرند تا در بهشتی که خداوند مهیا کرده، جای گیرند و البته نه در یک شهر یا باغ، بلکه خداوند خالق و مهربان این بهشت را در آسمان‌های هفتگانه و زمین وعده داده که با ظهور منجی بشریت برای متقین مهیا خواهد شد؛ آیه یاد شده، فرجامی دلربا و امیدآور را خاطرنشان می‌کند. به خصوص که همه انسان‌ها را به رعایت تقوا تشویق می‌کند که بالطبع ثمره‌ای هم فردی و هم اجتمای دربردارد.

اما کاری که هالیوود با سرمایه دولت آمریکا و اندیشه و برنامه‌ریزی دولت صهیونیزم چندین دهه است سعی در القای آن دارد، ویرانی، وحشت، غارت و بدبختی است که همگان را به ناچار در برمی‌گیرد! از این منظر، پایان دوران نه تنها خوش و روشن نیست، بلکه بسیار زجرآور و ترسناک و وحشت‌افزا و ناامیدکننده است.

البته همواره غیرمستقیم در فیلم‌ها تبلیغ می‌شود که فقط یک گروه برنده این حوادث‌اند که آن موجودات هم غیرانسانند!‌ یعنی از سه گروه موجودی که خداوند مهربان در کتب آسمانی از آنها یاد می‌کند که خلق کرده


۱- ملائکه،
۲- اجنه و شیاطین (به تعبیر قرآن کریم‌ دخان)
۳- انسان‌ها؛ فقط این اجنه و شیاطین‌اند که همواره پیروز صحنه‌ها هستند!

یعنی اگر انسان‌ها می‌خواهند در حوادث و آزارهای پیش‌رو در امان بمانند، چاره‌ای ندارند، مگر اینکه تحت مدیریت و تربیت اهالی دخان قرار گیرند.

شاهد این سخن کمی اندیشه و تفکر در فیلم‌ها و سریال‌هایی است که اطراف ما موج می‌زنند برای نمونه مثلاً مجموعه «هری‌پاتر» چه پیامی برای مخاطبان جهانی خود به ارمغان دارد؟این فیلم، غیر مستقیم القا می‌کند که «هر که تحت مدیریت و تربیت ساحران و جادوگران حرفه‌ای تعلیم ببیند و کارآمدتر شود، ماندنی‌تر و کم مشکل‌تر خواهد بود و پیروز صحنه‌های آینده است» یا در فیلم «ارباب حلقه‌ها» نیز مشاهده می‌کنیم این جادوگران و اجنه هستند که صحنه گردانند و سرانجام هم جادوگر بزرگ و قوی، پیروز و آینده‌ساز است. یا در فیلم «آواتار» هم اگر به پیام فیلم خوب دقت کنیم در می‌یابیم که این انسان‌ها نیستند که پیروز میدانند، بلکه این ویژگی خصوصیات موجودات غیر انسانی است که موفقیت‌آور است!‌ یعنی اگر انسانی هم بخواهد موفق و خوشبخت و بدون نقص باشد، باید از وضع موجود خودش و کالبد انسانی‌اش دست بکشد و به شکل و توانایی موجودات دخانی یا اجنه درآید.

این تبلیغ و القای هماهنگ، تصادفی رخ نداده است، بلکه در ورای ساخت اینگونه فیلم‌های پر هزینه و اکشن و پرطرفدار، اندیشه‌ای دورنگر، آرمیده و بسترسازی همه جانبه می‌کند تا ذائقه مردم چنان هدایت شوند که بدانند در آینده نیز مشکلات فراوان در پیش روی بشر روی کره زمین است، و فقط کسی از پس وقایع سخت و گریبانگیر آخرالزمان بر می‌آید که تکیه به دخان، یعنی جادوگران و ساحران و اجنه کند.

لذا با دیدن مکرر این نوع فیلم‌ها، کم کم نوجوانان و جوانان آینده‌ساز جوامع به این باور و اعتقاد می‌رسند که به هر نحوی شده، برای مصون ماندن از آسیب‌ها و یافتن قدرت و ثروت و زیبایی و آرامش، باید ولایت جادوگران و شیاطین را بپذیرند و بر این سیاق ریاضت کشیده و تمرین کنند. درک این جمله یعنی: به دست داشتن مدیریت آینده بشر.

لذا ابلیس، طاغوت، اجنه خبیث یا سران حکومت‌های سلطه جو به طرق گوناگون، هر چه بر این سیاق هزینه‌ کنند، ‌کم کرده‌اند چون ثمرات افزونتری را برداشت خواهند کرد! ‌ناگفته نماند، در قرآن کریم یا احادیث رسول‌الله (ص) و اهل بیت مکرمشان (ع) نیز از حوادث سخت و عجیب آخرالزمان، مکرر سخن به میان آمده است تا مردم را پیشاپیش آگاه و آشنا کنند، اما چاره‌ کار نیز به زیبایی و آسانی تذکر داده شده است؛ مثلاً در سوره شعرا بارها پس از بیان سرگذشت پیامبران الهی جمله «فاتقواالله و اطیعون» ذکر شده است. با عنایت به اینکه رسول‌الله(ص) بارها می‌فرمودند: هر آنچه بر اقوام دیگر رسولان گذشته، درآینده، امت مرا نیز در برمی‌گیرد.

خداوند مهربان هم مکرر خاطرنشان می‌کند‌

۱- رعایت تقوای الهی
۲- اطاعت از برگزیده الهی، نه کس دیگر، تنها چاره کار انسان‌ها است.

هر آنکس چنین کرد، تا ابد آسوده و در صلح و امنیت و رشد الهی است و هر که آن را فراموش کرد یا بی‌اعتنایی پیشه کرد، روزگار سخت و رنج‌آوری در انتظارش است و بالاخره هم در جهنمی که خود پدید آورده، ساکن خواهد شد.

اما سؤال اساسی اینجاست که در قبال فیلم‌های فراوان هالیوود، طرفداران ادیان الهی، چه تعداد فیلم و آثار هنری با ارزش‌های الهی در مقابله با آن آهنگ ناموزون آماده کرده، به تربیت جوامع همت گماشته‌اند تا در حوادث آخرالزمان، انسان‌ها بهترین رفتار را انجام داده، پیروز شوند و در بهشت ظهور جای گیرند.

جای تأسف است که در جمهوری اسلامی ایران فقط فیلم «ملک سلیمان»‌ نبی(ع) مهیا شد و در کشورهای دیگر هیچ! یا این یک به آن همه فیلم و سریال غلبه می‌کند؟

چگونه است که دشمن بشریت در فکر مدیریت آخرالزمان است، ولی ما بی‌تفاوت فقط نظاره‌گر تولیدات متنوع و رنگارنگ دشمنان غدار بشریت هستیم؟! و گاهی هم حتی خودمان بسترسازی می‌کنیم و آن فیلم‌ها را می‌خریم و از رسانه‌ ملی به نمایش می‌گذاریم!‌ جا دارد اندیشمندان و دلسوزان بشریت با کمی تامل بخود آیند و بگویند که چه باید کرد؟

وقت تنگ است و درنگ بیش از این جایز نیست، با آنکه خیلی دیر شده و دشمن بشریت، بیدار و پیش افتاده است، ولی هر زمان شروع کنیم، بهتر است از آن که حرکت را به تأخیر اندازیم!


خبرگزاری فارس
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
بيت المقدس ساعت هاي پاياني خود را مي گذراند



يك عضو كميته اسلامي ـ مسيحي مقدسات فلسطين با هشدار درباره خطر يهودي سازي كامل بيت المقدس ، از ملت هاي عربي و اسلامي خواست مسئوليت هاي خود را در قبال نقشه هاي رژيم صهيونيستي براي يهودي سازي اين شهر مقدس بر عهده بگيرند.



به گزارش «شیعه نیوز» ، يونس عموري روز يكشنبه در گفت وگو با شبكه خبري العالم گفت: آنچه براي ياري بيت المقدس مورد نياز است مانند خورشيد آشكار است. اين شهر از هر لحاظ ساعتهاي پاياني خود را مي گذراند و نقشه هاي يهودي سازي و تبديل بيت المقدس به اورشليم در آستانه اجرا قرار دارد.

وي افزود: حداقل آنچه مورد نياز است اجراي تصميمات رسمي عربي و اسلامي در قبال شهر قدس است و اينكه دولت ها و ملت هاي عربي مسئوليت هاي خود را به عهده بگيرند و به وظايف خود در قبال اين شهر مقدس عمل كنند.

عموري ادامه داد: برنامه هاي همه كميته هاي دفاع از بيت المقدس بايد هر چه سريع تر اجرا شود. همچنين همه ملتهاي عربي و اسلامي بايد قدس را ياري كنند چون كه اين شهر اكنون با خطرناك ترين روند يهودي سازي به طور علني و آشكار روبرو است.

اين عضو كميته اسلامي ـ مسيحي مقدسات فلسطين همچنين اظهار داشت: مذاكرات با رژيم اشغالگر بنا بر اعتراف خود مذاكره كنندگان به بن بست رسيده است و ديگر نمي توان اين راه را در پيش گرفت. رژيم اسرائيل تلاش مي كند به هر نحوي وقت كشي كند.

عموري افزود: مساله قدس به مرحله خطرناكي رسيده و نيازمند تلاش همگاني است به خصوص كه مذاكرات به جايي نرسيده است و چشم انداز سياسي نا اميد كننده اي در اين زمينه وجود دارد.

وي تاكيد كرد كه ديگر هيچ چيزي پنهان نيست چون كه مقامات رژيم اشغالگر بارها گفته اند كه قدس پايتخت ملت يهود است.

عموري توضيح داد: شعار "قدس پايتخت ملت يهود است" به اين معني است كه رژيم اشغالگر مي خواهد قدس قبله يهوديان در سراسر جهان باشد.

وي افزود: توپ اكنون در زمين تشكيلات خودگران فلسطين، رهبري سازمان آزاديبخش و رهبران عربي و اسلامي است و همه بايد به مسئوليت هاي خود در قبال اين شهر مقدس عمل كنند.
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
« مگامایند » ؛ آخرین پرده از صراحت آخرالزمانی هالیوود !

در طول فیلم ، مگامایند از لباس‌های جادوگری استفاده می کند و شاید یکی از جالب ترین مسائل درباره این فیلم شعاری باشد که بر روی کاور آن نوشته شده است که همان پیام و محور اصلی فیلم است: What if the bad guy won? یعنی چه اتفاقی می افتد اگر پسر بد برنده بشود؟
اخیراً کارتونی به نام «کله کدو» با دوبله فارسی در فروشگاه‌های کشور در اختیار عموم مردم قرار گرفته است. کارتونی که محصول سال ۲۰۱۰ کشور امریکاست که محصولی از محصولات کمپانی Dream Works به حساب می‌آید. فیلمی که شاید بتوان آن را صریح‌ترین فیلم‌های هالیوود درباره آخرالزمان لااقل در حوزه انیمیشن دانست. پرده‌ای دیگر که بیش از پیش قصد و منظور صاحبان هالیوود را در به کارگیری سینما به عنوان یک ابزار استراتژیک نمایان می‌کند.



انیمیشن "مگامایند"

فیلم‌های سینمایی حقیقتاً دریچه‌ای هستند به سوی درک بهتر روش فکری جوامعی که این فیلم‌ها در درون آن شکل گرفته‌اند. انیمیشن در سینمای غرب با استفاده از تکنیک‌های مختلف و متعددی سعی در استحاله فکری و روحی کودکان و حتی بزرگسالان جوامع دیگر دارد و در این راه از ظریف ترین شیوه‌ها استفاده می‌نماید. شیوه‌هایی که در طول زمان تأثیر خود را بدون اطلاع بیننده می گذارند و مسیر زندگی او را به تدریج تغییر داده و به سمت و سوی روش زندگی امریکایی سوق می دهند. انسانی که به این صورت استحاله شده است رؤیاهایش نیز امریکایی می شوند. هدف نهایی این سیستم پیچیده تبدیل انسان‌ها به موجوداتی کاملاً رؤیازده، سلطه پذیر و غرق در خیالات و توهمات است که تمام جهان اطرافشان را حاصل یک انفجار تصادفی ازلی دانسته و برای خود هیچ آرمان بلند و دستگیره مطمئنی برای ادامه حیات قائل نیستند.



ساخت انبوه فیلم‌های ماجراجویانه که در باورنکردنی‌ترین قصه‌های پیشینیان نیز قابل تصور نبوده‌اند، تهیه فیلم‌های بلند ترسناکی که هر روز تمام دنیا را در اذهان مخاطبانشان در معرض خطر جدیدی قرار می دهند، جلوه‌های بصری اغواکننده‌ای که تمام آرزوهای شخصیت‌های اصلی‌شان را در کسب همان جلوات خلاصه می کند، دامن زدن به تصور متوهمانه، شکاکانه و نسبی گرایانه نسبت به تمام ارکان هستی، پست کردن هرچه بیشتر آدم‌ها و آرزوهایشان و ریختن قبح رفتار غیراخلاقی و ضد انسانی و ده‌‍‌ها شیوه از پیش طراحی شده و دقیق دیگر تنها گوشه‌ای از تلاش گسترده سینمای غرب وحشی در جهت مسخ فکر و روان بینندگان آن است. آن قدر این شیوه‌ها ظریف و پیچیده هستند که توضیح هر کدام از آن‌ها رساله‌ای جداگانه و تحقیقی مبسوط می طلبد و البته قصد این نوشته بررسی مفصل آن‌ها نیست. در این میان انیمیشن مگامایند که با ترجمه درست می توانیم آن را «ابر مغز» بنامیم به روش نسبتاً نویی و با صراحت بیشتری از گذشته سعی در القای مفاهیم مد نظر اربابان هالیوود به مخاطبان خود کرده است.


شاید خواندن این تحلیل برای کسانی که این فیلم را تماشا کرده اند عجیب باشد ولی به طور خلاصه می توان گفت که این فیلم یک روایت نعل به نعل از داستان کتب مقدس درباره هبوط انسان و شیطان به زمین است. روایتی وارونه که در آن سازندگان نظریه‌ای عجیب و باور نکردنی را مطرح می کنند.


در ادامه توضیح خواهیم داد که چگونه در این فیلم رسماً علیه خدا اعلام جنگ شده است!

صحنه ابتدایی فیلم که در آن قرار است مگامایند (شخصیت اصلی فیلم) از سیاره ای دور دست و در حال فروپاشی توسط پدر و مادرش به بیرون از سیاره پرتاب شود با جمله‌ای شروع می شود که درک معنی آن در همان ابتدا دشوار است. پدر و مادر مگامایند به او می گویند «تو مقدر شده‌ای»؛ معنی این جمله چه می تواند باشد؟ مقدر برای چه؟ آیا تقدیر چیزی جز پیش بینی آینده فرد مقدر را معنی می دهد؟ کسی که آینده او پیش از این برایش تعیین شده است. اگر نگاهی کلی به داستان فیلم و نهایت کار آن بیندازیم می فهمیم که مگامایند (که اثبات خواهیم کرد که نماد شیطان در فیلم است) در حقیقت برای سروری و ریاست واقعی بر متروسیتی (که نمادی از کل جهان به رهبری امریکاست) مقدر شده است. سرنوشتی که در آن مگامایند بر تمام ابناء بشر برتری می یابد و با استفاده از هوش و ذکاوتش بر آن‌ها پیروز می شود. و آیا این چیزی به جز دلیل رانده شدن شیطان از درگاه الهی در قصص قرآن و انجیل است؟!


از سوی دیگر فرود مترومن (Metro Man) به صورت کاملاً همزمان با مگامایند آن هم در حالی که هر دو بدون هیچ دلیل مشخصی دقیقاً در زمین فرود می‌آیند شایسته توجه است. به وضوح این بخش از فیلم نیز نماد فرود انسان و شیطان به صورت همزمان به زمین است. باز در همین ابتدا مگامایند صراحتاً اشاره به شروع رقابت او و مترومن از زمان ورودشان به زمین می کند. گویی دوگانه‌ای هستند که معنی و مفهوم این هبوط در رقابت بین آن‌ها معنی می شود، رقابت بر سر آقائی و سروری بر جهان که در ادامه فیلم شاهد آن هستیم.

در این فیلم تنها موجودی که نژادش با بقیه متفاوت نشان داده شده است مگامایند است. در حالی که مترومن مثل بقیه انسان‌ها سفید پوست است و ظاهری عادی دارد مگامایند با پوستی آبی و کله‌ای بزرگ که نشان دهنده نژاد متفاوت اوست در فیلم ظاهر می شود و این خود تأیید دیگری بر ادعای نماد شیطان بودن مگامایند در فیلم است. همچنین بدون هیچ توضیحی مترومن در این فیلم دارای قدرت‌های خارق العاده ای است که باعث می شود تمام مردم او را به عنوان منجی خود بشناسند. او می تواند مثل مسیح روی آب راه برود و مردم حاضر هستند حتی پای او را هم ببوسند. با جرأت می توان گفت در جامعه‌ی بدون تقدسی مثل امریکا ایجاد چنین تصویری از یک فرد حتی در فیلم‌های آخرالزمانی هالیوود بسیار بسیار بی سابقه و شگفت‌آور است. از سوی دیگر مگامایند دارای قدرت خاصی به جز ذهن قوی و باهوشش نیست. ذهنی که در نهایت راهگشای او در غلبه بر قدرت ماورائی مترومن می شود. این اصالت دادن به هوش و برجسته کردن آن در مقابل معجزات و قدرت ماورائی مترومن خود گواه دیگری بر تأکید فیلم بر نسبت تعریف شده شیطان (دجال) و منجی آخرالزمان در کتب مقدس است.

مگامایند در همان صحنه‌های ابتدایی فیلم تأکید می کند که او یاد گرفته است که در بد بودن بهترین باشد! همچنین در صحنه دیگری که مگامایند با هال(یکی از شخصیت های درجه دو فیلم) درگیر می شود به او اشاره عجیبی می کند. او به هال می گوید فرق من با تو در Presentation (نحوه ارائه) است. هیچ دلیل منطقی برای بیان این معنی از زبان مگامایند در فیلم نمی توان یافت جز این که او درست رویه ابلیس را در ارائه اغوا کردن ابناء بشر با استفاده از ظاهرسازی پیش گرفته است. علاوه بر این تغییر شکل شیطان به هر شکل و صورتی که دلخواه اوست در طول فیلم شایسته توجه است، چیزی که یقیناً از عهده یک انسان بر نمی آید. در حقیقت او به هزار شکل در می آید تا خود را در دل انسان جا کند.

در طول فیلم مگامایند از لباس‌های جادوگری استفاده می کند و شاید یکی از جالب ترین مسائل درباره این فیلم شعاری باشد که بر روی کاور آن نوشته شده است که همان پیام و محور اصلی فیلم است: What if the bad guy won? یعنی چه اتفاقی می افتد اگر پسر بد برنده بشود؟ در تمام طول فیلم قصد و مقصود نهایی این است که نشان داده شود سلطه شیطان بر زمین چیز واقعاً بدی نیست. آن کسی را که فکر می کنیم شیطان است در حقیقت می تواند آقا و سرور جهان باشد و انسان‌ها در نهایت این را خواهند فهمید و او را در جایگاه واقعیش قرار خواهند داد! همان طور که مشاهده می کنید صراحت و وضوح در بیان این مسائل در این فیلم در حد باورنکردنی و بی سابقه ای بالاست که شاید نتیجه احساس نزدیک شدن هرچه بیشتر جهان از نظر سازندگان به زمان ظهور منجی آخرالزمان است. همچنین فیلم با توجه به وضعیت مترومن به مخاطب این مطلب را القا می کند که خوب بودن کسل کننده و شاید به تعبیری بردگی خداست در حالی که بد بودن هیجان انگیز و به خاطر آزادگی فرد است!

همچنین موسیقی این فیلم نیز دارای ویژگی های جالبی است. استفاده از موسیقی‌هایی مثل «بزرگراهی به سوی جهنم» و «بازگشت به سیاهی» و موسیقی‌هایی که از سوی افرادی همچون مایکل جکسون اجرا شده‌اند اشاره‌ای دیگر بر قصد و منظور سازندگان است. آهنگ‌هایی که باعث شده است در برخی تحلیل‌ها این فیلم عنوان اولین فیلم انیمیشن سه بعدی را بگیرد که از آهنگ‌های Heavy-Metal و Hard Rock استفاده کرده است را به خود اختصاص بدهد و حتی بعضی از اظهار نظر کنندگان درباره آن اشاره کنند که گویی عمدی در بکارگیری موسیقی‌های شیطانی در فیلم وجود دارد.

باید باور کنیم که فیلمی در سطح مگامایند بدون قصد و منظور ساخته نمی شود و طراحی‌های فراوان و دقیقی برای القاء منظور اصلی فیلم و پیچیدن آن در لایه‌های مختلف اندیشیده می شود که شاید در نگاه اول بسیار دور از ذهن به نظر بیایند. این فیلم در حقیقت می خواهد القاء کند که انسان اگرچه عزیز کرده خداوند است ولی این شیطان است که از او برتر است و انسان نیز باید به جای خدا شیطان را بپرستد و دوست داشته باشد. شواهد فراوان کوچک و بزرگ دیگری در فیلم وجود دارند که منظور این نوشتار بیان تمام این موارد نیست.

البته جای اعتراض چندانی به مسئولین به خاطر صدور مجوز پخش این فیلم در شبکه خانگی نیست چه این که مسئولین فرهنگی کشور در حال حاضر اساساً برای مسائل خیلی واضح تر و مهم تر از این موضوع احساس دغدغه نمی کنند! ولی به هر حال به عنوان راه حلی برای استفاده از این فیلم ها به نظر الصاق کردن یک مصاحبه تحلیلی از یکی از اساتید فن درباره فیلم‌های دوبله شده علاوه بر حفظ منافع شرکت‌های دوبله و پخش و نیز بوجود نیامدن فضای انفعالی محض در برابر تولیدات غربی باعث رشد و آگاهی مردم عزیز کشورمان در رابطه با توطئه‌های خطرناک استکباری است.
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
دجال، حقیقت، مجاز، یا خیال؟

یکی از علائم بحث انگیز ظهور، قضیه دجال است که پرسش های زیادی را ایجاد می کند. در حدیث علوی اصبغ بن نباته از امیرالمؤمنین راجع به دجال سوال نمود ایشان فرمودند: دجال کسی است که تصدیق کننده ی او شقی است و تکذیب کننده ای او سعید. از اصفهان بیرون می آید ( در حدیث دیگری از پیامبر از سیستان خروج خواهد کرد) چشم راست ندارد و چشم چپش در پیشانی است مانند ستاره ی سرخ، لفظ کافر در زیر آن نقش، بر خری سرخ رنگ سوار، طی ارض به سرعت نماید، به هر چشمه که قدمش برسد آن چشمه بر زمین فرو رود و اکثر تابعان او از اولاد زنا باشند و اصحاب طیلسان و یهودیان. و آن ملعون با آن که طعام خورد و در بازارها گردد به آواز بلندی که همه جا رسد « انا ربکم الأعلی» گوید. بقیه الله در حوالی شام بر عقبه ای که آن را «فیق» خوانند در ساعت سیم در روز جمعه او را به قتل آورد.

و در جواب این که کی دجال بیرون می آید می فرماید این علمی است که از اسرار مخفیه است و شاید رخصت اظهار آن نباشد و اما آن را نشان ها و علامت ها است که همه به هم متصل است، فوت کردن و سهل دانستن نماز و برطرف شدن امانت و رواج یافتن و حلال دانستن دروغ و افترا و رشوه خوردن.

اما برخی از علایم ذکر شده درباره دجال بر بعضی از پدیده های شوم امروز منطبق است که اخبار صحیح این باب به زبان سمبلیک است؛ و مفهوم دجال، سمبل پیچیده ترین و خطرناک ترین دشمن اسلام وخدا است. و این در واقع، توصیف، تمدن و جهان بینی ماتریالیستی غرب است؛ در احادیث دجّال آمده است: « از زمان خلق آدم تا روز قیامت امری خطیر تر از دجال وجود ندارد»، و استفاده از کلمه « أمر» خود بیان گر این حقیقت است که دجّال یک شخص معین نبوده، بلکه یک جریان فرهنگی ـ اقتصادی ـ سیاسی، ضد توحیدی و ضد دینی است.

در این روایات وارد شده: « از ترفندهای دجال این است که به آسمان دستور می دهد که ببارد و در پی آن، آسمان خواهد بارید و به زمین امر می کند که برویان و به دنبال آن زمین رستن آغاز خواهد کرد»، و این چیزی است که تمدن غربی بر اساس پیشرفت های خیره کننده در عرصه فن آوری صنعتی و پیشرفت در زمینه های فیزیک فضایی و بیوشیمی و ده ها شاخه ی دیگر علمی و با سیطره ی همه جانبه بر منابع طبیعی، بدان دست یافته است.
« در مورد ریزش باران و رویش گیاه و تسلط انسان بر آن ها شاهد تکنیک هایی هستیم که تا دو قرن پیش هیچ کس به ذهنش خطور نمی کرد، مانند پدیده ی به اصطلاح باردار کردن ابرها و باران مصنوعی و کشاورزی بدون خاک (بر روی آب) و ...) و از شگردهای دجال است که بر محله ای عبور کند و مورد تکذیب و روی گرداندن اهل آن واقع شود، کسی از آنان زنده نخواهد ماند و اگر مورد استقبال قرار گیرد به آسمان گوید ببار و زمین را امر کند برویان پس دام های آن ها در نهایت فربهی و شیرآوری خواهند شد...».

امروزه هر جامعه که خود را در آغوش غرب استکباری انداخته از نظر اقتصادی و رفاهی مورد توجه غرب قرار می گیرد. و هر کشوری با ارزش های غربی و سیاست های غربی بایستد، بایکوت و تحریم همه جانبه می شود.


دجال در روایات یک چشم معرفی شده است و این وصف، زیبنده ی تفکر و تمدن مادّه زده غربی می باشد. غرب از دو بخش عالم و هستی آدمی یعنی ماده و معنا و به عبارت دیگر جسم و روح، تنها ماده و مادیات و جسم و جسمانیات را می بیند و توانایی مشاهده معنویت و روحانیت را ندارد و این یعنی او از یک چشم محروم است و یکی از دو سمت و سوی جغرافیای هستی را ندیده و درک نکرده است.

و این که همه جا حضور می یابد مگر در مکه و مدینه زیرا فرشته ای با شمشیری بر فراز این دو مکان مقدس ایستاده و مانع از ورود دجال می شود به این معنا است که همه ی فرهنگ ها مقهور ارزش ها و هنجار های غربی قرار گرفته مگر ایدئولوژی مترقی و حیات بخش اسلام که در زبان سمبلیک مکه و مدینه نماد آن قلمداد شده است و این به آن معنا است که تفکر الحادی، نوین غرب هرگز اسلام اصیل را مقهور نخواهد ساخت. و همچنین دجال از نظر لغوی صیغه ی مبالغه از ماده دجال به معنای دروغگویی و مکر ورزی است و دغل کاری و گمراه کننده ی مردم می باشد.
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
الجزیره از ترس ، مصاحبه با لاریجانی درباره سوریه را قطع کرد



اولین پاسخ دبیرستاد حقوق بشر کشورمان به سوال مجری شبکه تلویزیونی الجزیره قطر درباره اوضاع سوریه، تعادل وی را به هم زد طوریکه ادامه مصاحبه را به صلاح شبکه ندانسته و آن را نیمه کار به اتمام رساند.

به گزارش مشرق ، محمدجواد لاریجانی که برای شرکت در نوزدهمین اجلاس شورای حقوق بشر سازمان ملل در ژنو به سر می برد به اصرار شبکه تلویزیونی الجزیره برای یک گفتگوی زنده خبری در خلال یک برنامه درباره سوریه دعوت شد اما مجری برنامه پس از طرح دو سوال از لاریجانی و دریافت پاسخ های صریح او مبنی بر این که آمریکا، اسرائیل و برخی دیگر از کشورهای اروپایی و منطقه مسئول وضعیت موجود در سوریه هستند ، دستپاچه شده و مصاحبه را با تشکر از حضور لاریجانی در برنامه قطع کرد.

متن سوال و جواب مجری الجزیره و جواد لاریجانی به شرح ذیل است:

الجزیره : آیا می توانید موضع ایران را درباره کشتار های فجیعی که در سوریه توسط حکومت بشار اسد درجریان است بیان کنید؟

قبل از هرچیز باید توجه کنیم که داد و فغان آمریکا و برخی از دول اروپایی و چند کشور دیگر درباره حوادث سوریه به خاطر ضربه به دموکراسی خواهی یا نقض حقوق بشر نیست، زیرا کارنامه آمریکا و کشورهای اروپایی در منطقه اشکارا نشان می دهد که انان همواره از دیکتاتورهای خون آشام حمایت کرده اند و هم اکنون هم دوستانشان از لحاظ دموکراسی کارنامه بسیار بدی دارند. از جهت نقض حقوق بشر هم باید بگویم که قصاب بزرگ منطقه رژیم صهونیستی است که روزانه دارد زن و کودک و مردم بیگناه فلسطینی را کشتار می کند و هیچگونه اعتراضی از طرف امریکا و یا دول غربی در این باره شنیده نمی شود پس مساله چیست؟ خیلی روشن است که داد و فغان غرب برای تامین منافع و امنیت رژیم صهیونیستی است و بس.
از سوی دیگر باید صریحا بگویم که موضع جمهوری اسلامی ایران نسبت به خیزش های مردمی در منطقه خاورمیانه از همان روز اول، حمایت قاطع از این حرکت های مردمی بوده است. چه این خیزش ها در تونس و سوریه و مصر باشد و چه در بحرین و یمن و لیبی. همچنین مردم این کشورها هستند که حق دارند سرونوشت خود را تعیین کنند. دخالت خارجی به هرشکل در این فرایند مورد قبول ما نیست و ما سخت با آن مخالف هستیم بویژه اگر این دخالت ها در جهت تحریک به خشونت یا تمهید خشونت از طریق ارسال پول و اسلحه و مهمات و سایر امور از این قبیل باشد. کسانی که خشونت ها را در سوریه تحریک کرده اند باید بدانند مسئولیت اتلاف نفوس و خرابی ها به عهده آنها است.

الجزیره: یعنی شما فکر می کنید در سوریه خبری نیست و همه این اخبار جهانی دروغ است؟

در سوریه، این مردم هستند که فقط باید تصمیم بگیرند که چه حکومتی را می خواهند. آنهایی که برای جنگ در سوریه مخفیانه اسلحه فرستاده و یا دائما تحریک به خشونت می کنند دستشان به خون هایی که ریخته می شود الوده است. سیاست ما حمایت قاطع از مردم سوریه، ملت سوریه و منافع سوریه است.

در اینجا مجری برنامه که برایش محرز شده بود نمی تواند تصویر تبلیغاتی خود را به گفتگو تحمیل کند ناگهان با تشکر از حضور لاریجانی در این برنامه زنده، مصاحبه را قطع کرد.
به نظر می رسد کارگردان برنامه تلویزیونی الجزیره از ترس تبعات سخنان دبیرستاد حقوق بشر کشورمان که به صورت زنده برای میلیون ها بیننده عرب پخش می شد ادامه مصاحبه با او را صلاح ندانست.


منبع : مشرق نیوز
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
جزئیات عمليات پیچیده



به گزارش جهان به نقل از گرداب، مركز بررسی جرائم سازمان يافته سپاه پاسداران انقلاب اسلامي جزئياتي از عمليات چشم روباه مربوط به فعالیت های شبکه بی‌بی‌سی فارسی در ایران را منتشر كرد.


در اطلاعيه اين مركز با اشاره به نقش‌آفريني فعال، موثر و سیستماتیک شبكه بي‌بي‌سي در جريان جنگ نرم عليه جمهوري اسلامي ايران همراه با حمايت مالي و پشتيباني مادي از جریان ضد انقلاب آمده است: اين شبكه بر اساس رویکرد جدید استعماری دولت انگلیس با استفاده از شيوه‌هاي نوين و پيچيده اطلاعاتي اقدام به راه‌اندازي و تشكيل شبكه درهم تنيده اطلاعاتي با هدف و كاركرد جمع‌آوري اطلاعات خاص و هدفمند كرده است.
ايجاد شبكه جذب و آموزش محرمانه و سري در كشور با هدف جذب نخبگان رسانه‌اي و سياسي، برقراري ارتباط تنگاتنگ با شبكه‌هاي معاند و ضدانقلاب خارجي به ويژه گروهك تروريستي منافقين و برخي گروهك هاي ديگر و فعاليت‌هاي گسترده جاسوسي هوشمند از طريق توليد و نیز ارائه محتوا از نقاط استراتژيكی مانند اطلاعات وزارتخانه‌هاي حساس، سفارتخانه‌ها و حتي مناطق خاص مانند سكوهاي نفتياز مهمترين محورهاي عملياتي این شبكه با پوشش فعالان و همكاران بي‌بي‌سي فارسي در ايران است كه مركز بررسی جرائم سازمان يافته سپاه پاسداران در اطلاعيه خود به آنها اشاره كرده است.

در فاز اول اين عمليات در تابستان سال جاري، پس از شناسايي و احراز موارد اتهامي برخي از افراد فعال در اين عمليات، تعدادي از متهمان از جمله خانمها: م.م، پ.آ، م.م و آقايان ن.ش و ا.ع.ع دستگير و پس از انجام تحقیقات، پرونده‌هاي نامبردگان به همراه مستندات به محاكم قضايي ارسال شد.

به گزارش گرداب، در ادامه اين اطلاعيه به فاز دوم اجراي عمليات چشم روباه اشاره شده و آمده است: پس از بررسي جزئيات به دست آمده ديگري از تلاش‌هاي فعالان و همكاران شبكه بی‌بی‌سي فارسي در ايران، براي 24 نفر از متهمان كه از جهت حجم اطلاعات و فعاليت در اين شبكه به لحاظ امنيتي و كارشناسي، حائز اهميت محسوب مي شدند پرونده قضایی تشكيل شد.

بر اساس اعلام مركز بررسی جرائم سازمان‌يافته براي 10 نفر از متهمان كه در خارج از كشور به سر مي‌بردند قرار غيابي صادر و پرونده ساير افراد در دست پیگیری قرار گرفت.
در اين اطلاعيه با تاكيد بر اهتمام ويژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به برخورد موثر و همه جانبه با همكاران مخفي و فعال شبكه ضد انقلاب بي‌بي‌سي فارسي و هشدار به فریب خوردگان داخلی، به اختصار گوشه‌اي از پرونده تعدادي از دستگیرشدگان، ذکر شده كه در زیر به آنها اشاره مي‌شود:

1. خانم پ. د

متولد 1359، روزنامه نگار و فارغ‌التحصيل رشته مطالعات رسانه در مقطع كارشناسي ارشد است.

نامبرده كه علي‌الظاهر علاقه‌مند به حوزه مسائل اجتماعي به ويژه زنان است، در مجلات اينترنتي و برخي مطبوعات سياسي زنجيره‌اي و همچنين تعدادي از رسانه‌هاي زرد فعاليت داشته است.

فعاليت‌هاي اجتماعي وي همزمان با آشنايي با "شادي صدر" و "محبوبه عباسقلي‌زاده" شدت مي‌گيرد تا آنجا كه از وي به عنوان يكي از فعالان فمينيستي در ايران نام برده مي‌شود.

خانم پ.د اولين بار در 13 اسفند 1385 در پي تجمع در مقابل دادگاه انقلاب اسلامي تهران دستگيرشده است.
پس از آزادي از زندان و با توجه به متواري شدن تعدادي از فعالان فمينيستي به خارج از كشور، نقش وي موثرتر از گذشته تعريف مي‌شود.

ادامه تحصيل نامبرده در رشته مديريت رسانه در لندن، اولين زمينه آشنايي و ارتباط‌گيري كارمندان بي‌بي‌سي با وي است.
بعد از برقراري ارتباط و جلب توجه و اعتماد لازم، نامبرده با سرويس اطلاعاتي انگليس مرتبط شده و سپس در مراحل مختلف و متعدد رفت و آمد به داخل كشور، به عنوان مامور انتقال پول‌هاي مرتبطين در داخل و كالاهاي مورد نياز ايشان، ایفای نقش می‌کرده است.

نامبرده در موارد متعدد و در پوشش بازوي تهيه محتوا براي شبكه بي‌بی‌سي و با استفاده از عناوين خبري و رسانه‌اي، به جمع‌آوري و ارسال اطلاعات خاص و داراي طبقه‌بندي اقدام کرده است. مستندات موجود در پرونده وي حاکی از ارتباط مشكوك نامبرده با برخي نخبگان رسانه‌اي بوده كه در مراحل اوليه تحقيق تلاش بسياري براي مخفي کردن اين ارتباط‌ها داشته است.

2. خانم م.ر

وي 32 ساله و مجرد است. نقش پيچيده نامبرده، جذب و استخدام و همچنين كمك به خروج پذيرفته‌شدگان شبكه بي‌بي‌سي به خارج از كشور و تهيه محتواهاي خاص برای برنامه‌های کلیدی بی‌بي‌سي فارسي بوده است.

مشاراليها از موثرترين همكاران بي‌بي‌سي در داخل كشور بوده كه در راستاي توليدات محتوايي براي اين شبكه فعالیت کرده و نقش بسزايي در چرخه تهيه و توليد خبر در اين شبكه بر عهده داشته است.

نامبرده يكي از سرپل‌هاي بي‌بي‌سي براي معرفي و جذب فعالان رسانه‌اي به مراكز آموزشي این شبکه بوده است كه در پوشش چند موسسه خاص مانند موسسه "ا.ک" فعاليت مي‌كردند.

افراد جذب‌شده پس از گذراندن دوره‌هاي آموزشي خاص براي آموزش دوره‌هاي ديگري به اردوهاي خارج از كشور اعزام مي‌شدند كه نامبرده خود در تعدادي از اين دوره‌ها حضور داشته است.
لازم به ذكر است كه جذب‌شدگان و برگزيدگان نهايي اردوهاي خارج از كشور قبل از آغاز همكاري مستقيم با بي‌بي‌سي فارسي ابتدا به رسانه‌هاي مرتبط چون راديو زمانه، روز آنلاين و... معرفي شده و پس از انجام فعاليت اوليه و آزمايش‌هاي مقدماتي همكاري در اين رسانه‌ها، ضمن آشنايي كامل با محيط‌هاي كاري مطبوعاتي خارج از كشور و نحوه ارتباط با داخل كشور و فعاليت رسانه‌اي غيرمستقيم، با گزينش نهايي راهي لندن مي‌شدند.
بر اساس مستندات و مدارك موجود، خانم م.ر از موثرترين افراد در حلقه تاييد صلاحيت افراد جذب‌شده است كه با "مهدي جامي"، از موسسين راديو زمانه، مرتبط بوده و با همفكري و مشاركت وي اين فرايند را دنبال مي‌كرده است.

مشاراليها همچنين قراردادهاي مالي متعددي با شبكه بي‌بي‌سي فارسي به منظور توليد محتوا و پشتيباني برنامه‌اي منعقد كرده است كه مستندات آن به پيوست پرونده به مراجع قضايي ارسال شده است.
از ديگر اتهامات محرز نامبرده، ارتباط مشكوك و معني‌دار با برخي كاركنان و عناصر بومي و غيربومي سفارت انگليس در تهران بوده است كه از اشاره به جزئيات اين ارتباط به دليل ملاحظات خاص خودداري مي‌شود.
همچنین وی در اعترافات خود اطلاعات كاملي از افراد و همكاران فعال بي‌بي‌سي فارسي در ايران را ارائه کرده است كه برخي از آنها در خور تامل و قابل توجه است و در صورت نياز اطلاع‌رساني خواهد شد.


3. آقاي س.ب


نامبرده متولد سال 1362 است. وي در زمان تصدي مسئوليت اجرايي پدر خود در کشور با افرادی از جريان اصلاحات همچون سروش، كديور، مهاجراني، سازگارا و ... آشنا شده و با آنها ارتباط برقرار مي‌كند.
از بهمن‌ماه 1386، توجه ويژه‌اي از سوي جریان اصلاحات و همچنين سرويس‌هاي اطلاعاتي بيگانه به وي معطوف مي‌شود. به همين جهت نامبرده در زمان كوتاهي به عنوان بازوي عملياتي و رسانه‌اي برخي از اين سرويس‌ها قرار مي‌گيرد.
مستندات و مدارك ارتباط‌گيري پرتكرار و هدفمند "مهدي پرپنچی"، نفر دوم بي‌بي‌سي فارسي، "ندا دهقاني سانيج" (همسر پرپنچي)، "پناه فرهاد‌بهمن" و "حنيف مزروعي" كه جزء افراد شاخص فعال در اين شبكه هستند با نامبرده، حكايت از اقدامات گسترده و بعضا امنيتي وي دارد كه به دليل پاره‌اي ملاحظات خاص از انتشار آنها خودداري مي‌شود.

بر اساس اقارير نامبرده، وي علاوه بر همكاري با رسانه های جریان ضد انقلاب در اكثر اغتشاشات فتنه 88 حضور فعال و موثر داشته و اقدام به تهيه عكس، خبر، گزارش و ارسال آنها به اين شبكه‌هاي ضدانقلاب کرده است.
از جمله نكات حائز اهميت پرونده نامبرده، ارتباط‌گيري پيچيده و تبادل اطلاعات خاص و محرمانه كشور با برخي سرويس‌ها بوده است كه به محض تكميل پرونده و مستندات از طريق مراجع ذي‌صلاح اقدام لازم انجام خواهد شد.

4. آقاي س.ك

س.ك 27 ساله ساكن تهران و داراي مدرك كارشناسي است. وي كه مدعي است يكي از نخبگان مستندساز كشور است، قراردادهاي كلان و متعددی براي توليد مستندات سفارشي و هدفمند شبكه بي‌بي‌سي منعقد کرده است.

نكته قابل توجه در پرونده نامبرده پيشرفت سريع وي در بدنه و ساختار پيچيده شبكه بي‌بی‌سي است كه منشأ آن شهرت خاص به فساد اخلاقي و اصرار نامبرده براي توهين به مقامات عالي‌رتبه كشور ارزيابي مي‌شود.
نامبرده همچنين از مرتبطين "كاوه مشكات"، از تهيه‌كنندگان برنامه نوبت شما، در بي‌بي‌سي فارسي است.

5. خانم ب.ه

نامبرده متولد 1362 در تهران و فارغ‌التحصيل رشته مددكاري است كه در سالهاي اخير در فعاليت‌هاي رسانه‌اي اشتغال داشته است.

خواهر او با نام س.ه هم‌اکنون از خبرنگاران بی‌بی‌سی فارسی است که بسته های خبری قابل توجهی را نیز در ایام فتنه و در روزهای پس از آن تهیه و از بی‌بی‌سی پخش كرده است.
وی با توجه به جایگاه تثبیت شده خواهرش در بی‌بی‌سی فارسی بازوی خبری و رسانه ای موثری برای رسانه‌هایی مانند BBCو رادیو فردا بوده است.

نکته مهم در پرونده شبكه بي‌بي‌سي كه قبلا نيز به آن اشاره شد، اين است كه اين شبكه چگونه و با چه ساز و کاری با وجود نداشتن دفتر و خبرنگار رسمی در داخل ایران، معمولا در انتشار اخبار مربوط به ايران به روز عمل مي‌كند؟

پاسخ این ابهام، در نحوه جذب و آموزش کارمندان بی‌بی‌سی فارسی نهفته است. اولین نکته‌ای که در آموزش‌ها پس از جذب و استخدام این کارمندان (که همگی از افراد فعال رسانه‌ای داخل کشور هستند) بر آن تأکید می‌شود، حفظ ارتباطات با فعالان و دوستانشان در داخل کشور است که آنها نیز از افراد فعال رسانه‌ای هستند؛ لذا از طریق این کانال ارتباطی علاوه بر آنکه مسیر برای جذب و گرفتن همکار در بی‌بی‌سی همواره باز می‌ماند، این رسانه خواهد توانست به صورت فعال به موضوع جمع آوری اخبار و اطلاعات پرداخته و همواره اخبارش در صدر اخبار رسانه‌ها قرار گیرد.

گذشته از این موضوع، سیستم پیچیده جذب و آموزش در سرویس جهانی بی‌بی‌سی منوط به داشتن مهره‌های فعال در داخل کشورها است که در اين زمينه نيز مشاراليها یکی از این مهره‌های فعال به شمار مي‌رود.

در پرونده نامبرده همچنين مستندات ارتباطات چشمگیر وي با رادیو فردا وجود دارد.

لازم به ذکر است كه پس از تكميل پرونده ب.ه و بازداشت وي، مديران بي‌بي‌سي و برخي مدعيان دفاع از حقوق بشر و همچنين انجمن‌هاي سياسي دفاع از حقوق روزنامه‌نگاران و خبرنگاران تلاش كردند با ايجاد جو كاذب رواني اينگونه وانمود كنند كه نامبرده تنها به منظور اعمال فشار بر خواهرش كه در بي‌بي‌سي فعال است بازداشت شده؛ در حاليكه پرونده نامبرده خود سرشار از دهها اتهام ضد امنيتي است.
در بخش دیگری از این اطلاعیه آمده است: به زودی در بیانیه شماره دو این مرکز اسناد و مدارکی دال بر ارتباطات سازمان یافته شبکه بی‌بی‌سی، با عناصر خود در داخل کشور منتشر خواهد شد که گویای عمق اشراف اطلاعاتی مرکز بررسی جرائم سازمان یافته بر فعالیت‌های جریان رسانه‌ای فتنه‌گران است.
 

fappist

عضو جدید
یه جا نوشته بود فری ماسون ربطی به ادیان نداره چه برسه شیطان و حتی نوشته بود یک مذهبی هم میتونه فری ماسون باشه؟
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
بسم الله الرحمن الرحیم
خرافات تورات و انجیل: کشتی گرفتن خدا با یعقوب پیامبر

در یکی از کتاب های عهد عتیق که یکی از کتابهای اصلی دین یهود است و اون رو به پیامبر نصبت میدن سفر پیدایش است .
در بخشی از این کتاب می خوانیم که یعقوب پیغمبر در کنار رودی با خداوند که به شکل انسان در آمده کشتی گرفته و یعقوب توانسته خداوند را شکست دهد و از او پیامبری را بگیرد.
این داستان در کتاب سفر پیدایش (genesis) باب 32 آیه 24 تا 31 موجود است که تصویر این قسمت رو میتونید ببینید و اونو بخونید .


و در عکس زیر میتونید متن اصلی زبان انگلیسی رو هم ببینید



بر پایه این سخن تورات خدا آنچنان تحقیر شده که خداوند به صورت مردی به زمین آمده و با بنده و آفریده ی خود گلاویز می شود و در پایان بنده ی او خداوند را شکست میدهد
آیا چنین خرافه ای را می توان به خداوند نصبت داد؟؟؟
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
گوشه ای از جنایات یهود

من نمی دانم اگر حضرت علی (ع) امروز بودند و این حکایت را می شنیدند ، چه می گفتند یا چه می کردند:


یکی دیگر از جنایات یهود،کشتار بی رحمانه ای بود که در دهکده ای به نام "دیر یاسین" در سرزمین مقدس انجام دادند.

روز نهم آوریل 1948 میلادی نزدیک ظهر بود که سربازان یهودی به این دهکده ی بی سلاح و از همه جا بی خبر حمله کردند و ساکنان را از زن و مرد و بزرگ و کوچک همه و همه را به صف کشیده و هدف گلوله های ننگین خود قرار دادند.پس از آن جسد ها را قطعه قطعه نمودند،حتی شکم زنهای حامله را پاره کرده و بچه هایی که هنوز دیده به جهان نگشوده اند را سر بریده،در چاه و یا به اصطلاح،گابی می انداختند.




هنگامی که نماینده ی صلیب سرخ آقای دکتر لینر برای تحقیق به این روستا رفت و 250 جسد بی جان را با آن وضع وحشتناک دید،بی هوش شده و فورا آن روستا را ترک کرد.

ولی اینگونه حادثه ها در دیر یاسین به پایان نرسید.دقیقا در همان روز پس از تمام شدن این کشتار به روستای ناصرالدین نزدیک طبریا و روستای بلدالشیخ سکریر و همچنین علیوط و شهر حیفا طبریا،حمله کردند و همان کشتار بی رحمانه را در آن روستاها نیز تکرار کردند.

این فقط بخشی از جنایات یهودیان است.



کشته شدن کشیش ایتالیایی (آنتوان توما)،قربانیان عید پوریم و عید فصح و قتل شیعیان ...

می دانید چگونه آنتوان توما را کشتند؟از یکی از متهمین این پرونده به نام "سلیمان سر تراش" پرسیدند:

او را چگونه کشتید؟




گفت:یکی از دوستانم به نام داوود هراری سرش را به گونه از تنش جدا کرد که تا چند دقیقه،خونی از او به زمین نریخت.سپس جسد بی جان او را در انبار آتش زدیم و ما بقی بدنش را قطعه قطعه کردیم و استخوانهایش را با دسته ی هاونگ،خُرد کردیم و آنها را همراه با دل و روده اش در یکی از صرافیهای نزدیک محل جنایت،دفن کردیم و خونش را در شیشه ای ریختیم و به "خاخام موسی ابوالعافیه " تحویل دادیم تا با آن خون،آرد را خمیر کند و برایمان نان بپزد.


 
بالا