بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

پس این آش چی شد ضیعیفه هااااا....
 

hd_memar

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بچه ها موافقین داستان چند تا از ضرب الم÷ل ها رو بذارم؟
 

hd_memar

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
منوچهر تیمورتاش تعریف می‌کند این واقعه خنده‌آور مدتی مرا خندانیده است، چندی قبل در یک مجلس شب‌نشینی یکی از رجال با خانمش در رقص شرکت کردند. خانم ضمن رقص پی‌برده که شلوار شوهرش شکافی برداشته است. او را به اشاره به اطاق کوچک دیگری برد و دستور داد فورا آنرا بیرون آورد تا آنرا کوک بزند. اتفاقا در این حین دو سه نفر خانم دیگر برای تجدید توالت وارد آن اطاق شدند و خانم ناگزیر شد شوهر خود را پشت دری که احتمال می‌داد در کمد دیواری باشد پنهان کند و خودش پشت آن به ایستد. در این موقع صدای موزیک قطع شد و خنده دسته ‌جمعی شدید شروع شد و صدای فریاد و استغاثه پشت در کمد بلند شد، آن خانم چون در را باز کرد دید شوهرش را با آن وضع وارد سالن رقص کرده و در را پشت سر او بسته است!
 

hd_memar

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حکیمی بر سر راهی می‌گذشت. دید پسر بچه‌ای گربه خود را در جوی آب می‌شوید. گفت: گربه را نشور، می‌میرد! بعد از ساعتی که از همان راه بر می‌گشت دید که بعله...! گربه مرده و پسرک هم به عزای او نشسته. گفت: به تو نگفتم گربه را نشور، می‌میرد؟ پسرک گفت: برو بابا، از شستن که نمرد، موقع چلاندن مرد!
 

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

من خوبم خوبم...
آش رشته...
میدونید من چند وقته نخوردم...؟ من ننه آقامو میخوام این وقته شب...
 

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

به شاهزاده ای خبر دادند که جوان فقیری در شهر هست که بسیار
به تو شباهت دارد دستور داد و جوان را به حضورش آوردند



شاهزاده بر روی تخت نشسته بود، بادی به غبغب انداخت
و در حضور درباریان گفت : از سر و وضع فقیرانه ات که بگذریم، بسیار به ما شباهت داری،
بگو ببینم مادرت قبلا در دربار خدمت نمی کرده است؟


درباریان خنده تمسخر آمیزی کردند و به جوان با تحقیر نگریستند
جوان لبخندی زد و گفت :
اعلا حضرتا، مادر من فلج مادر زاد است، اما پدرم چندی باغبان شاه بوده است !!!!
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه پشنهاد بچه ها بیاین از این به بعد از کلمات فارسی اصیل یا قدیمی واسه صحبت کردن تو اینجا استفاده کنیم
نظرتون چی بید
همون کوچه بازاری یعنی ؟!
یا تریپ حکایتی ؟!

بچه ها موافقین داستان چند تا از ضرب الم÷ل ها رو بذارم؟
اوهوم ، دوز میداریم ..
سرعتمان بسان لاک پشتی خسته است ! خرده نگیرید پاسخ دیرهنگاممان را


پس این آش چی شد ضیعیفه هااااا....

چی چیه ها ؟!
 

hd_memar

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مردی می‌خواست زنش را طلاق دهد. دوستش علت را جویا شد و او گفت: این زن از روز اول همیشه می خواست من را عوض کند. مرا وادار کرد سیگار و مشروب را ترک کنم. لباس بهتر بپوشم، قماربازی نکنم، در سهام سرمایه‌گذاری کنم و حتی مرا عادت داده که به موسیقی کلاسیک گوش کنم و لذت ببرم! دوستش گفت: اینها که می‌گویی که چیز بدی نیست! مرد گفت: ولی حالا حس می‌کنم که دیگر این زن در شان من نیست!
 

hd_memar

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

پدر عزیزم،
با اندوه و افسوس فراوان برایت می نویسم. من مجبور بودم با دوست دختر جدیدم فرار کنم، چون می خواستم جلوی یک رویارویی با مادر و تو رو بگیرم. من احساسات واقعی رو با Stacy پیدا کردم، او واقعاً معرکه است، اما می دونستم که تو اون رو نخواهی پذیرفت، به خاطر تیزبینی هاش، خالکوبی هاش ، لباسهای تنگ موتور سواریش و به خاطر اینکه سنش از من خیلی بیشتره. اما فقط احساسات نیست، پدر. اون حامله است. Stacy به من گفت ما می تونیم شاد و خوشبخت بشیم. اون یک تریلی توی جنگل داره و کُلی هیزم برای تمام زمستون. ما یک رؤیای مشترک داریم برای داشتن تعداد زیادی بچه. Stacy چشمان من رو به روی حقیقت باز کرد که ماریجوانا واقعاً به کسی صدمه نمی زنه. ما اون رو برای خودمون می کاریم، و برای تجارت با کمک آدمای دیگه ای که توی مزرعه هستن، برای تمام کوکائینها و اکستازیهایی که می خوایم. در ضمن، دعا می کنیم که علم بتونه درمانی برای ایدز پیدا کنه، و Stacy بهتر بشه. اون لیاقتش رو داره. نگران نباش پدر، من 15 سالمه، و می دونم چطور از خودم مراقبت کنم. یک روز، مطمئنم که برای دیدارتون بر می گردیم، اونوقت تو می تونی نوه های زیادت رو ببینی.
با عشق،
پسرت،
John

پاورقی : پدر، هیچ کدوم از جریانات بالا واقعی نیست، من بالا هستم تو خونه Tommy. فقط می خواستم بهت یادآوری کنم که در دنیا چیزهای بدتری هم هست نسبت به کارنامه مدرسه که روی میزمه. دوسِت دارم! هروقت برای اومدن به خونه امن بود، بهم زنگ بزن
 

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همون کوچه بازاری یعنی ؟!
یا تریپ حکایتی ؟!


اوهوم ، دوز میداریم ..
سرعتمان بسان لاک پشتی خسته است ! خرده نگیرید پاسخ دیرهنگاممان را



چی چیه ها ؟!


شما بانوییی...
اینو واسه دخترای همسایه گفتم...
اخم نکن...دلم میگیره ننه آقام نیستن پیشم...
 

hd_memar

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پسر بچه و درخت سیب
در روزگاران قدیم درخت سیب تنومندی بود با پسر بچهی کوچکی. این پسر بچه خیلی دوست داشت با این درخت سیب بازی کند... از تنهاش بالا رود، از سیبهایش بچیند و بخورد و در سایهاش بخوابد.زمان گذشت.پسر بچه بزرگ شد و به درخت بیاعتنا.دیگر دوست نداشت با او بازی کند.اما روزی دوباره به سراغ درخت آمد.درخت سیب به پسر گفت: «های!بیا و با من بازی کن!» پسر بچه جواب داد: «من که دیگر بچه نیستم که بخواهم با درخت سیب بازی کنم، به دنبال سرگرمیهایی بهتر هستم و برای خرید آنها پول لازم دارم.» درخت گفت: من پول ندارم!!!!

ولی تو میتوانی سیبهای مرا بچینی و بفروشی و پول به دست آوری.» پسر تمام سیبهای درخت را چید و رفت.سیبها را فروخت و آنچه را که نیاز داشت خرید... و درخت را باز فراموش کرد و پیشش نیامد و درخت باز غمگین شد...مدتها گذشت و پسر مبدل به مرد جوانی شد و با اضطراب سراغ درخت آمد. «چرا غمگینی؟» درخت از او پرسید... «بیا و در سایهام بنشین.بدون تو خیلی احساس تنهایی میکنم... » پسر(مرد جوان) پاسخ داد: «فرصت کافی ندارم.باید برای خانوادهام تلاش کنم.باید برایشان خانهای بسازم.نیاز به سرمایه دارم.» درخت گفت: «سرمایهای برای کمک ندارم.تو میتوانی با شاخههایم و تنهام ... برای خودت خانه بسازی.» پسر خوشحال شد و تمام شاخهها و تنهی درخت را برید و با آنها خانهای برای خودش ساخت.دوباره درخت تنها ماند و پسر برنگشت... زمان طولانی به سرآمد.پس از سالیان دراز در حالی برگشت که پیر بود و غمگین و خسته و تنها.درخت از او پرسید: «چرا غمگینی؟ ای کاش میتوانستم کمکت کنم؛ اما دیگر نه سیب دارم، نه شاخه و تنه، حتی سایه هم ندارم برای پناه دادن به تو...هیچ چیز برای بخشیدن ندارم...» پسر(پیرمرد) در جواب گفت: «خستهام از این زندگی و تنها هم... فقط نیازمند بودن با توام.آیا میتوانم کنارت بنشینم؟» پسر(پیرمرد) در کنار درخت نشست.با هم بودند...به سالیان و سالیان در لحظههای شادی و اندوه...
 

hd_memar

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کینه شتری
شتر مهربانترین و قانعترین حیوانات جهان شناخته شده است طاقت و توانایی این حیوان بارکش در برابر تشنگی و گرسنگی آن هم در بیابانهای بی کران و ریگزارهای سوزان واقعاً عجیب و شگفت انگیز است .
نکته بسیار شایان توجه در موضوع شتر آن است که این حیوان را شیوه راه رفتن می آموزند و قدوم آن را با صدایی آهنگ دار و موزون هدایت می کنند . شتر گامهای خود را با آهنگ نغمه منظم می کند و مطابق وزن صدا آرام یا تند حرکت می کند و نیز هنگامی که نمی خواهند در یک مسافت فوق العاده طولانی او را راه ببرند ساربانان آهنگ مطلوب حیوان را ترنم می کنند .
در عربستان شتر نر را لوک و شتر ماده را ناقه می گویند ولی در کویر ایران به ویژه در اطراف کاشان شتر نر را لوک و شتر ماده را ارونه و همچنین نوزاد ماده را مجی و نوزاد نر را هاشی می خوانند .
کینه شتری کینه پی گیری است که تاکنون سابقه نشان نداده که پذیرایی و ملاطفت مجدد ساربان بتواند آن را تعدیل نماید . شتر خشمگین همواره منتظر فرصت مناسب است که انتقامش را از ساربان متجاوز بگیرد . عجب در این است که شتر مست و دیوانه به ساربان مورد نظر هنگامی که در جمع قرار دارد هرگز حمله نمی کند . فقط نگاه خشم آلودش را که شراره انتقام از آن می بارد به چشمان آن ساربان می اندازد و با دهان کف آلود پیاپی نعره های چندش آور و هولناک سر می دهد زیرا لوک کینه توز در عین مستی و دیوانگی خوب احساس می کند که اگر در میان جمع به ساربانی که اذیتش کرده حمله کند سایرین با چوب و چماق به جانش می افتند . وای به روزی که شتر مست و کینه توزآن فرصت مناسب را به چنگ آورد و ساربان مورد نظر را یکه و تنها در بیابان گیر بیاورد . البته ساربانان برای این طور مواقع راه چاره و علاجی اندیشیدند که به لیاقت و زرنگی آنان بستگی دارد . وقتی ساربان در بیابان مورد حمله لوک خشمگین قرار گرفت راه نجاتش این است که در حال فرار از شتر، لباسهایش را یکایک درآورد و به پشت سرش بیندازد .
در اینجاست که شتر گول می خورد و به جای ساربان که در حال فرار است لباسی را که جلویش افتاده به دندان می گیرد و تنه سنگین خود را روی آن می مالد .
سپس مجدداً با لنگهای درازش به تعقیب ساربان می پردازد و خود را به او می رساند . ساربان یک تکه دیگر از لباسهایش را می اندازد و خلاصه به این ترتیب تا آخرین تکه لباس خود را بیرون آورده در حال فرار جلوی شتر انتقامجو می اندازد . چنانچه تا زمانی که لباسهایش تمام شد توانست خود را به آبادی یا پناهگاهی برساند بدون شک نجات خواهد یافت وگرنه مرگش حتمی است آن هم چه مرگ فجیع و دلخراشی
 

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مردی نزد روانپزشک رفت و از غمی که در سینه داشت سخن گفت.
روان پزشک پاسخ داد :
در شهر دلقکی ست که مردم را میخنداند و شاد میکند نزد او برو تا غم خود را فراموش کنی.
مرد لبخند تلخی زد و گفت :
من همان دلقکم...
 

hd_memar

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از کوره در رفتن
این مثل سائره در مورد افرادی به کار می رود که سخت خشمگین شوند و حالتی غیر ارادی و دور از عقل و منطق به آنها دست دهد. در چنین مواقعی چهره اشخاص پرچین و سرخ گونه می شود، رگ های پیشانی و شقیقه ورم می کند ، فریادهای هولناک می کشند و خلاصه اعمال و رفتاری جنون آمیز از آنها سر می زند اما ریشه و علت تسمیه این ضرب المثل : برای گداختن آهن روش اینست که درجه حرارت کوره آهنگری را تدریجا بالا می برند تا آهن سرد به تدریج حرارت بگیرد و گداخته و مذاب گردد، زیرا آهن این خاصیت را دارد که چنانچه در معرض حرارت شدید و چند صد درجه قرار گیرد، سخت گداخته میشود و با صداهای مهیبی منفجر شده از کوره در می رود، یعنی به خارج پرتاب می شود. افراد سریع التاثر و عصبی مزاج اگر در مقابل حوادث غیر مترقبه قرار گیرند آتش خشم و غضبشان چنان زبانه می کشد که به مثابه همان آهن گداخته از کوره اعتدال خارج می شوند و اعمالی غیر منتظره از آنها سر می زند که پس از فروکش کردن اطفای نایره غضب از کرده پشیمان می شوند و اظهار ندامت می کنند.
 

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شوما كه انقده زود زود دلت ميگيره چرا از ننه بابات دور ميشي خو ؟

ای بابا... به خیالمون اومدیم دانشگاه سراسری درس بخونیم...زهی خیال باطل... سال آخر دیگه... میگذره...
هرچند دقت که میکنم میبینم ارشدم همین جا میزنم...!!!


من رو دخمل همسایه قد خودم غیرت دارم حاجی !

خیله خو حالا ! دلا همه قد یه بند انگشت شده این روزا ....

حاجی؟
خو شوخی کردم... خب ضیعیفیم دیگه...نیستیم...؟
نه بابا دل ما یه ذره بزرگتره خواهر...
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ساربان یک تکه دیگر از لباسهایش را می اندازد و خلاصه به این ترتیب تا آخرین تکه لباس خود را بیرون آورده در حال فرار جلوی شتر انتقامجو می اندازد . چنانچه تا زمانی که لباسهایش تمام شد توانست خود را به آبادی یا پناهگاهی برساند بدون شک نجات خواهد یافت وگرنه مرگش حتمی است آن هم چه مرگ فجیع و دلخراشی

چیخده رعب انگیز ناک بود این !

ساربان ها زن که نیستن ؟! فک کنم ترجیح بدن بمیرن تا ... !
 

Similar threads

بالا