کردستان ایران - مهد دلیران ..:: مهاباد ::..:: سنندج ::..بوکان::..::سقز::..

manwolf

عضو جدید
که لانه " یکی از غذاهای سنتی منطقه کردستان است که با آغاز فصل بهار در سفره مردم کرد قرار می گیرد. این غذای خوشمزه و بسیار ساده فقط با استفاده از مقداری " پیازچه " یا " پیچک " و نان پخته شده بر روی " ساج " مخصوص درست می شود.درست کردن این غذا اغلب به صورت خانگی و در میهمانی های فامیلی رواج دارد که معمولاً آن را با روغن حیوانی و یا کره چرب می کنند و همراه با دوغ مصرف می کنند.
از دیگر غذاها و خوراک های متنوع محلی کردستان می توان به این موارد اشاره کرد:

دانوله ‌، کفته‌شۆربا ، دۆخه‌وا ‌، شیره‌وا ‌، ترخێنه‌ ‌، دۆینه‌ ‌، که‌شکه‌کین ‌، نیسکێن ‌، پرپۆڵه‌ ، شۆربا ، سایله‌ ، پیازاو ، ھه‌ڵوژاو ، ماشێن ، بۆریاو ، گونێنه‌ورۆن ، یاپراخ ، قبوڵی ، په‌ڕشه‌ ، بڕوێشێن ، سڵقاو ، له‌تکاو ، فڕوجاو ، قه‌یسیاو ، قه‌یماخ ، شلکێنه‌ ، ، کولێره‌گاڵگاڵی ، ناوساجی ، نان ساجی و... .

مردم کردستان به دلیل شیوه معیشت مبتنى بر دام‌داری، زراعت، باغ‌دارى و زنبورداری، از گیاهان طبیعى خوراکى مانند قارچ، کرفس، کنگر، ریواس، خوژه و ... به هر دو صورت تازه و خشک کرده، بسیار استفاده مى‌کنند. الگوهاى غذایى و مواد تشکیل‌دهندهٔ آن در میان کردها بسیار ساده و از موادى تشکیل مى‌شود که در دسترس خانوارها قرار دارد.
از پنیر ممتاز کوهستان‌هاى کردستان، شیر، عسل، درختان گردو و انجیر آنجا و اشتغال مردمان به نگه‌دارى گوسفند اصطخری در قرن چهارم هـ.ق سخن گفته است.

عمده‌ترین خوراک در میان کردان عبارت است از:

پلو: که به صورت کته یا شله‌برنج با گوشت پخته مى‌شود.

دوغه‌وا یا آش دوغ (دوغ‌با): که در آن کوفته ریزه هم مى‌ریزند و از نخود، کمى سبزى خشک شده با برنج و بلغور تشکیل مى‌شود.

ساوار: که از گندم جوشانده و خشک و آرد شده با افزودن کره مى‌پزند.

گردول: خوراکى است که از برنج یا ارزن پخته شده در دوغ، با افزودن مغز گردو و گیاهان معطر درست مى‌شود.
ترخینه: عبارت از برنج یا گندم پخته همراه با ادویه و ترشى است.

شله گنیم: با گندم خرد شده (مره‌که) و گوشت قورمه و کره مى‌پزند.

دوغین یا آش گزنه: که از گندم و جو پخته شده در دوغ (هیزان) همراه با گیاهان معطر مانند پونه، کاکوتی، از گزنه و برگه شلغم تهیه مى‌شود.

هتیمچه: با گوشت گوسفند، حبوبات و سبزى درست مى‌شود.

شل کینه: ترکیبى از آرد، شیر، تخم‌مرغ و شکر است.

شوروا: غذایى مخصوص تهیدستان و فقرا است و از برنج، ارزن یا عدس آب‌پز تهیه مى‌شود.

گرماو: این خوارک نیز مخصوص خانواده‌هاى فقیر و عبارت از بلغور (مره‌که) آب‌پز است.

رشته‌پلو: پلویى است آمیخته با رشته‌اى از خمیر گندم که قبلاً سرخ شده و در مشک نگه‌دارى مى‌شود. این پلو بدون خورشت خورده مى‌شود.
. رشته‌رون یا رشته روغن: که عبارت از رشته سرخ و پخته شده در دوغ است

یک ‌آبه: که از برنج و قورمه و پیاز داغ تهیه مى‌شود.

.
آش کردى یا پرشتین: که با گندم خیسانده‌اى که خشک و بلغور شده تهیه مى‌شود
شلغم ترش یا شلغم باغى: که از نخود، لوبیا، گردو و برگه زردآلو تهیه مى‌شود.
کلانه: که ترکیبى از نان و پیازچه با کره محلى است.

فرآورده‌هاى لبنى: غالباً خوراک عشایر کوچ‌نشین است و شامل پنیر، ماست، زازى (دوغ جوشانده)، لور (شیر جوشانده و بریده)، سه‌رتو.(خانه و سرشیر) و کشک است.

بریان یا کباب کردی: که در جشن‌ها و یا براى پذیرایى از میهمانان به کار مى‌رود. این خوارک به ویژه در میان دام‌داران، عشایر و شکارچیان رواج دارد. براى تهیهٔ آن بره یا بزغاله چند ماهه (کهره) ذبح شده را پوست مى‌کنند، در چند قطعه بزرگ به سیخ دراز آهنى یا چوبى مى‌کشند و روى آتش، سرخ و کباب مى‌کنند. این کباب از گوشت شکار، کبک، تیهو و سایر پرندگان شکارى نیز تهیه مى‌شود.
مرغ، کبک و تیهوى سرخ شده در روغن همراه پلو، کباب قارچ کوهی، خورش کرفس، کنگر کوهى و کنگر ماست و دلمه کوفته شور (کوفته برنجی) از دیگر غذاهاى محلى کردى است
 

aradoleh

اخراجی موقت
شعر کردی با ترجمه فارسیشیعری كوردی
هه ر كاتی ده كه ومه بیری
وه كو روژانی جوانی
بو ساریژی زامه كانم
به ته نیا دیمه سه ر كانی
زوخاوی دل هه ل ده ریژم بو ورده شه پوله كانی
ئه م به سته یه بو ده خوینم به لاوه ك یا به گورانی
كانی كانی تو جیژوانی پریه كانی
تو ئایونه ی ئاسمانی
خونی جه رگی چیا سه خت و به ر زه كانی
خوزگا ئه وه ی من ده ی زانم توش بیزانی كانی كانی
ده زانی بو زور دی مه لات؟
چون له لای تو به جی ماون جی پی كانی
كانی كانی
تو شاهیدی پشكوتنی ئه وینیكی ئا سمانی
قاتلی من له توی دا شورد په ن جه كانی
خونی دلم تكاوه نیو ئاوی كانی
به ده م دزه ی ئه وینه وه
ده مردم و نه م ده زانی
كانی كانی كانی كانی
*** ترجمه لفظ به لفظ فارسی
چشمه
هر زمانی بیادش می افتم
همچو روزگار جوانی
برای تسكین زخمهایم
تنهایی به سر چشمه می روم
درد دلم رو به دست موجهای كوچكش می سپارم
این شعر رو براش با دكلمه یا با آواز می خوانم
ای چشمه :تو میعادگاه فرشتگانی
تو آینه آسمانی
خون دل كوههای سخت و مرتفع هستی
ای چشمه : كاش آن چیزهای كه من می دانم تو هم می دانستی
چون جای پاهاش پیش تو به جا مانده
ای چشمه :
تو شاهد شكوفه دادن عشقی آسمانی بودی
قاتل من دستهایش را در توشست
خون دلم در درون آب چشمه ریخت
به همراه خنده عشق
میمردم و نمی فهمیدم
ای چشمه ای چشمه
 

manwolf

عضو جدید
 
بالا