یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
هر دلی از سوز ما آگاه نیستهر دو بحری آشنا آموخته
هر دو جان بی دوختن بر دوخته
درد بي عشقي زجانم برده طاقت ور نه منیکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
رازي كه بر غير نگفتيم و نگوييممکن یار مکن یار مرو ای مه عیار
رخ فرخ خود را مپوشان به یکی بار
وفا نكردي و كردم،جفا نديدي و ديدمتیره آن دل که در او شمع محبت نبود
دولت از مرغ همایون طلب و سایه او
دل ميرود ز دستم صاحبدلان خداراما جفا از تو ندیدیم و تو خود نپسندی
آن چه در مذهب ارباب طریقت نبود
در دلم بود كه بي دوست نباشم هرگزاز کیمیای مهر تو زر گشت روی من
آری به یمن لطف شما خاک زر شود
تو عهد كرده اي كه كشاني به خون مرادردا که بپختیم در این سوز نهانی
وان را خبر از آتش ما نیست که خامست
توانا بود هرکه دانا بود ز دانش دل پیر برنا بوددیریست که دلدار پیامی نفرستادننوشت کلامی وسلامی نفرستاد
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |