حقیقتا رابطه ت با پدر و مادرت چطوره؟ (فقط مجردا نظر بدن که همیشه تو خونن!)

arashlolos

عضو جدید
سن که 18 رو رد کرد باید ازشون جدا شد...قانون طبیعت همینه...بیشتر از اون سربار خونه میشی...یه واقعیتیه...تو این زمونه کسی با پدرمادرش مشکل نداشته باشه باید بهش شک کرد.مشکل و دعوا از واجباته
آره این یه قانونه....باید جدا شد...من یه چن ماهی هست به هرکی کوچیکتر از خودمه میگم اینو که زود جمش کن زندگیتو برو مستقل شو.پسر که از 19 میگذره میخواد که مستقل شه و باید مستقل شه .اگه نشه حتما مشکل پیدا میکنه
ما خودمون که قبلا نمیدونستیم این موضوع رو ولی الان که تازه فهمیدیم و دیر هم هستش باید حداقل به کوچیکترها بگیم
(من شغل بابامو دوس ندارم(کاسبی و مغازه) و اصلا باهام جور درنمیاد ولی اون میگه اگه باهام کار نکنی(خرید جنس مغازه) پول از کجا بیارم واسه زندگیت واسه برنجت واسه دانشگاهت و ... وقتی اینارو میگه خرد میشم حساب کنید غرور یه پسر شکسته بشه دیگه اون آدم انگار وجود نداره،بابام کوچیک که بودم منو به کارهایی واداشت که علاقه نداشتم که هیچ نفرتم داشتم(ولی کوچیک که بودیم هرچی بابام میگفت میگفتیم چشم) تا وقتی بیست رو رد کردم تازه فهمیدم چه خبره و رسیدم به جایی که هیچ شغلی ندارم و تمام آرزوهام بر باد رفت درمورد رشته مورد علاقم که زمان خوندنش همان زمانی بود که بابام منو به کارای دیگه وامیداشت بود.:(
رابطتم اخیرا با بابام خوب نیست ولی مامانم همیشه مامانمه....خیلیییییییییییییی دوسش دارم
 

orchidak

عضو جدید
بابام از لحاظ فکری بهم نزدیکتره :redface:به خاطر همین همیشه منتظر گفتن تجربه هاشم....
مامانمم همیشه از نظر عاطفی منو پشتیبانی میکنه....
با داداجونمم که می ترکونیم و هرچند کار خیلیییییییی خیلیییییییییی زشتیه...بعضیارو مسخره می کنیم..:biggrin::biggrin::biggrin:درکل عادت داریم باهم به همه بخنیدم..تنهایی بهمون حال نمی ده :redface:!
 

Paydar91

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
من فرقی نمیکنه با جفتشون راحتم
و همیشه حرفامو بهشون میزنم
همیشه هم بهترین دوستام بودن به خصوص مادرم.
 

-->ali<--

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
همیشه با هم خوبیم و راحت اما خوب گاهی هم دلخوری های کوچیک هست که همش مقصر خودمم اما اونا اینقدر بزرگوارند که همچی زود تموم میشه
 

gelayol joon

عضو جدید
کاربر ممتاز
خداروشکر خوبیم تو خیلی مسائل باهام مشورت میکنن و به رایم احترام میزارن...
 

tanhatarin_asb-3

عضو جدید
پدرم كه فوت كرده با مامانمم تقريبا خوبم و بيشترين ساعات روزمو باهاش ميگذرونم اما هردومون كم حرفيم بيشتر سكوت بينمونه تا چيزه ديگه
 

artinbala999

عضو جدید
من که دسته هر جفتشون رو می بوسم پدرم که رو حرفم حرف نمیزنه و مامانم عاشقمه منم خیلی دوسش دارم خدا پدر و مادر همه رو سلامت نگه داره واسشون!!
 

sajad_strant

عضو جدید
گوش شيطان كر خيلي خوب و عالي
من عاشق پدر و مادرم هستم و يه لحظه از فكرم جدا نيستن
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوبه بخدا عالیهههههههههههههههه

خیلی دوستشون دالمممممممممممم
 

???zendegi

عضو جدید
فقط یه چیز ومیدونم که بدون اونا هیچم...عاشقشونم دیوونه وار
خدا همه پدر ومادر را رو واسه عزیزاشون حفظ کنه
 

tanha60

عضو جدید
من دروغ بلد نیستم.یا بلدم نمی خوام بگم.بیشتر اوقات خوبیم.ولی گاه گداری هم با پدرم بحثم میشه.چون همیشه حق با اونه من کوتاه میام.مثلا سر بورسی که از دانشگاه عباسپور واسه ایرلند گرفتم و اجازه نداد برم.و منم انصراف دادم رفتم خدمت و تو خدمت دوباره درس خوندم و علم و صنعت اراک قبول شدم.سرتونو درد نیارم.رفتن همانو عوض شدن زندگیم و بخت و اقبالم همان.هنوز که هنوزه چوب تصمیم غلط پدرمو دارم میخورم و هر وقت بهم یه راهی نشون میده چشم بسته اطاعت نمیکنم و میرم تحقیق میکنم.به خاطر همین کمی طول میکشه تا کاری رو که خواسته انجام بدم و سر این همیشه بحث داریم.ولی عاشقشونم و همیشه مطیعم
 

wall_E

عضو جدید
عاشقانه و با تمام وجودم دوستشون دارم ....با مامانم ...صمیمانه دوستم ...باورتون نمیشه چه قدر ...اما با بابام ...معمولا بحث دارم و ....اما دوست ندارم ی تار مو از سرشون کم شه ...می پرستمشون ....الا بیشتر میفهمم ...
 

arashlolos

عضو جدید
من دروغ بلد نیستم.یا بلدم نمی خوام بگم.بیشتر اوقات خوبیم.ولی گاه گداری هم با پدرم بحثم میشه.چون همیشه حق با اونه من کوتاه میام.مثلا سر بورسی که از دانشگاه عباسپور واسه ایرلند گرفتم و اجازه نداد برم.و منم انصراف دادم رفتم خدمت و تو خدمت دوباره درس خوندم و علم و صنعت اراک قبول شدم.سرتونو درد نیارم.رفتن همانو عوض شدن زندگیم و بخت و اقبالم همان.هنوز که هنوزه چوب تصمیم غلط پدرمو دارم میخورم و هر وقت بهم یه راهی نشون میده چشم بسته اطاعت نمیکنم و میرم تحقیق میکنم.به خاطر همین کمی طول میکشه تا کاری رو که خواسته انجام بدم و سر این همیشه بحث داریم.ولی عاشقشونم و همیشه مطیعم
سلام.درست متوجه نشدم
باالخره حق با پدرتونه یا با شما؟!!!!!!!!
چون همیشه حق با اونه من کوتاه میام
هنوز که هنوزه چوب تصمیم غلط پدرمو دارم
الان اراک قبول شدین زندگی و بخت و اقبالتون بد شد؟؟؟؟:surprised:
این دوتا رو چجوری باهم جور میاری؟؟؟‌:
هر وقت بهم یه راهی نشون میده چشم بسته اطاعت نمیکنم و میرم تحقیق میکنم.
:(
 

shalizeh-0123

عضو جدید
من قبل از قبولي در يوني ماماني بودم يعني با مادرم راحتتر بودم
ولي از وقتي كه دانشجو شدم خيلي رابطه ام با پدرم خوب شده
يادمه يه روز تو يوني برا پدرم زنگيدم تا گفتم بابايي سلام؛كل دوستام از طرز صحبت كردنم مونده بودن. از اون به بعد بهم تا يه چيزي ميشه ميگن فلاني ايز فادري!!!!!!!!!!!!
خدا رو شكر رابطه خوبي باهاشون دارم .با هم رفيقيم...............
 

itorict

عضو جدید
من دروغ بلد نیستم.یا بلدم نمی خوام بگم.بیشتر اوقات خوبیم.ولی گاه گداری هم با پدرم بحثم میشه.چون همیشه حق با اونه من کوتاه میام.مثلا سر بورسی که از دانشگاه عباسپور واسه ایرلند گرفتم و اجازه نداد برم.و منم انصراف دادم رفتم خدمت و تو خدمت دوباره درس خوندم و علم و صنعت اراک قبول شدم.سرتونو درد نیارم.رفتن همانو عوض شدن زندگیم و بخت و اقبالم همان.هنوز که هنوزه چوب تصمیم غلط پدرمو دارم میخورم و هر وقت بهم یه راهی نشون میده چشم بسته اطاعت نمیکنم و میرم تحقیق میکنم.به خاطر همین کمی طول میکشه تا کاری رو که خواسته انجام بدم و سر این همیشه بحث داریم.ولی عاشقشونم و همیشه مطیعم
منم دقيقا مثل خودت ولي با يه فرق من كنكور داشتم و دارم والان ميخوام برم خدمت ودانشگاه هاي تهران رو از دست دادم:(
 

Estrella

عضو جدید
کاربر ممتاز
عااااااااااااااااااااالییییییییییییییییییییییییییی
 

""elahe""

عضو جدید
کاربر ممتاز
از اونجایی که من در روز 10 کلمه هم به زور حرف میزنم...اصلا با کسی رابطه ندارم
:smile::smile:
ولی هر دوشونو بیشتر از خودم دوست دارم....
همیشه دوست دارم مامانمو یه عالم ببوسم..راحت بغلش کنم...ولی یه چیزی به من اجازه نمیده...نمیدونم چیه...ولی از اینکه این کارو نمیکنم آخرش پشیمون میشم...میدونم:(
بابام هم چون همیشه زیادی نگرانمه همش بهم استرس میده...رابطه پدر فرزندیه..
درکل با مامانم راحتترم...
 

itorict

عضو جدید
woW!

چطور ممکنه
تو یه خونه اید و با هم حرف نمی زنید!!!:surprised:
خوب واسه من كه فرقي نميكنه
اگه شما هم مثل من 4 سال از زندگي عقب ميفتادي و بهترين دانشگاهاي صنعتي كشور رو از دست ميدادي و مطالعات روزانه 10 ساعتت به باد فنا ميرفت و و برج 8 امسال هم ميخواستي بري خدمت به مدت 2 سال اونم توي ارتش كه همهي اينا داره از اون آقا آب ميخوره به راحتي اين كارو ميكردي...
الان هم اومده پاچه خواري ميكنه ميگه كه بيا هر كلاسي كه ميخواي برو شركت كن تا دوباره آپ ديت بشي هرچي بخواي در اختيارت ميزارم و از اين حرفاي الكي .منم بهش ميگم اول ازخدمت معافم كن بعد اين چرنديات رو بگو(البته مامانم اين ميون حرفامونو منتقل ميده)
هي ما كه ديگه بايد به فكر دانشگاه آزاد باشيم
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
مادرم مثل خواهرمه
بابامو زیاد نمیبینم ولی همون یه خورده که می بینم سعی می کنیم خیلی دعوا نکنیم و قدر همو بدونیم :D
 

marjan.gh

عضو جدید
با مامانم که خیلی خیلی خوبم ، به قول خودش مثه بچه های پشت سر هم که همش دارن کل کل میکنن و سر به سر هم میزارن میمونیم نه مادر و دختر :دی
با پدرم هم خوبم . هر کی از بابام چیزی میخواد که میدونه ممکنه قبول نکنه ، میاد به من میگه که من با بابام صحبت کنم .
 

B A H A R E*

عضو جدید
با بابام خیلی خیلی خوبه اونقدر که هر چی بشه بهش میگم!با مامانم هم بد نیس!اما زیادی نگرانه!
 

Similar threads

بالا