فانوس تنهایی
مدیر بازنشسته
دلم یهو تنگ شد واسه اون روزا
واای
شب های شنبه حمام عمومی پر بود از بچه های کچلی که با باباهشون اومده بودند حمام که واسه فردا تمیز باشند
شنبه صبح سر صف
ناظم با یه شلنگ
ناخن ها رو میدید
یه عده که یادشون رفته بود
تند تند با دندوناشون ناخن را می کنندند
یه عده خواب رفته بودند
منتظر کتک خوردن از ناظم
بعد میرفتیم کلاس
اقا چیز آقا نتونستیم بخونیم آقا مشکل خانوادگی داشتیم آقا
یه لگد میزد و پرتت میکرد بیرون از کلاس
تا صدای زنگ تفریح میومد همه صف میشدند واسه خرید
ده تومان از بابامون گرفته بودیم انگاری همه دنیا رو میتونستیم بخریم
زنگ آخر هم که میخورد
انگاری از قفس آزاد شده بودیم
اما...
الان میفهمم اون دوران آزادی بود و الان قفس
واای
شب های شنبه حمام عمومی پر بود از بچه های کچلی که با باباهشون اومده بودند حمام که واسه فردا تمیز باشند
شنبه صبح سر صف
ناظم با یه شلنگ
ناخن ها رو میدید
یه عده که یادشون رفته بود
تند تند با دندوناشون ناخن را می کنندند
یه عده خواب رفته بودند
منتظر کتک خوردن از ناظم
بعد میرفتیم کلاس
اقا چیز آقا نتونستیم بخونیم آقا مشکل خانوادگی داشتیم آقا
یه لگد میزد و پرتت میکرد بیرون از کلاس
تا صدای زنگ تفریح میومد همه صف میشدند واسه خرید
ده تومان از بابامون گرفته بودیم انگاری همه دنیا رو میتونستیم بخریم
زنگ آخر هم که میخورد
انگاری از قفس آزاد شده بودیم
اما...
الان میفهمم اون دوران آزادی بود و الان قفس