قبر

venous_20

عضو جدید
کاربر ممتاز
چرا چماق اتشین؟؟
اینا تخیلات بشره!!!!!!
کلی هم تحویلمون میگیرن:biggrin:

شایدبه نظرتخیلی بیاین ولی دردعاها داریم که نکیرومنکرحق است وسوال وجواب قبرحق است و.....
کی میگه تحویلمون نمیگیرن..یه سفره برامون پهن می کنن پرازنوشیدن وخوردنی:دی
 

venous_20

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا چند ماه پیش قبل از فوت پدرم از فکر کردن به این موضوع وحشت داشتم ولی الان برام خوشاینده که زودتر برم
باور کنین بهتر از موندنه

آره آخه مامان منم عمرشو داده به شما خیلی دوست دارم منم برم پیشش
خدارحمتشون کنه..منم هردو رو ازدست دادم ولی بازم ازمرگ میترسم
 

nastaran-20

عضو جدید
کاربر ممتاز
من کلا از جاهاش تنگ و تاریک خیلی میترسم
حالا میخوام با این قضیه چجوری کنار بیام خدا میدونه
 

زيگفريد

عضو جدید
کاربر ممتاز
تصور کن توی یه قبر دراز کشیدی و بقیه بالای سرت نشستن!
چه حسی بهت دست میده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چرا؟؟؟

دو شب قبل یدفعه خبردار شدم یکی از بستگان دورمون فوت کرده . :( زیاد نمیشناختمش ولی چند بار در محافل خانوادگی باهاش برخورد و صحبت داشتم . سنش حدود 40 سال بیشتر نبود ولی بر اثر سکته قلبی از دنیا رفت . حالا دیگه جوانها هم سکته میکنند .

پریروز صبح زود هنوز افتاب نزده همراه خانواده با ماشینم حرکت کردیم و به شهر محل زندگی اون اقا رفتیم . وقتی رسیدیم که تشیع جنازش بود . :(

بعد طبق معمول در گورستان اونو داخل قبر گذاشتند و مدتی اطرافیان براش گریه زاری کردند . منم متفکر شدم که اخر و عاقبت هممون همینه .

الان که این تاپیک رو دیدم یاد اون موقع افتادم که داشتم به اون که در قبر دراز کشیده بود نگاه میکردم . انگار به ارامی به خواب رفته .

در نهایت در جواب این پست شما باید بگم که بنظر من تا اون حالت بطور واقعی برای هر کس بوجود نیاد نمیشه در موردش اظهار نظر کرد که چی میشه و چی نمیشه .

پس بزارید برا وقتش !
 

amir-

عضو جدید
کاربر ممتاز
دو شب قبل یدفعه خبردار شدم یکی از بستگان دورمون فوت کرده . :( زیاد نمیشناختمش ولی چند بار در محافل خانوادگی باهاش برخورد و صحبت داشتم . سنش حدود 40 سال بیشتر نبود ولی بر اثر سکته قلبی از دنیا رفت . حالا دیگه جوانها هم سکته میکنند .

پریروز صبح زود هنوز افتاب نزده همراه خانواده با ماشینم حرکت کردیم و به شهر محل زندگی اون اقا رفتیم . وقتی رسیدیم که تشیع جنازش بود . :(

بعد طبق معمول در گورستان اونو داخل قبر گذاشتند و مدتی اطرافیان براش گریه زاری کردند . منم متفکر شدم که اخر و عاقبت هممون همینه .

الان که این تاپیک رو دیدم یاد اون موقع افتادم که داشتم به اون که در قبر دراز کشیده بود نگاه میکردم . انگار به ارامی به خواب رفته .

در نهایت در جواب این پست شما باید بگم که بنظر من تا اون حالت بطور واقعی برای هر کس بوجود نیاد نمیشه در موردش اظهار نظر کرد که چی میشه و چی نمیشه .

پس بزارید برا وقتش !
وقتش که برسه دیگه نمیشه نظری داد،الان وقتش مناسبه به نظرم.
 

vahid.gerrard

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من همیشه به این قضیه فک میکنم که وقتی مردم و منو گذاشتن تو قبر نکنه دوباره زنده بشم!!!!
وای چقد سخته!!!!
بهش فک کردین؟؟؟
من حتما وصیت میکنم قبل از اینکه منو بذارن تو قبر یه تیر تو مخم خالی کنن که مبادا.....
 

amir-

عضو جدید
کاربر ممتاز
من همیشه به این قضیه فک میکنم که وقتی مردم و منو گذاشتن تو قبر نکنه دوباره زنده بشم!!!!
وای چقد سخته!!!!
بهش فک کردین؟؟؟
من حتما وصیت میکنم قبل از اینکه منو بذارن تو قبر یه تیر تو مخم خالی کنن که مبادا.....
این تاپیک برا اینه که بهش فکر کنیم دیگه............
 

paeeizan

اخراجی موقت
من دوس دارم موبایلم رو هم بزارن کنارم .... تو قبر .....که احساس تنهایی نکنم بترسم...
 

tara7

عضو جدید
احساس پایان زندگی دنیوی و دور شدن از همه آدمهایی که خیییییییییییییییلی دوسشون دارم!!
 

Aghrab Khatoon

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرده ام یا زنده خوابیدم تو قبر؟؟؟؟؟؟؟
اگه مرده باشم که دلم میسوزه واسه اطرافیان و میگم کاش میتونستم پیشتون باشم ولی اینجا راحتترم.
فقط دلم میسوزه همین...
احساس دلسوزی واسه اونایی که دلشون برام تنگ میشه و کمبود من رو حس میکنن.

اگه زنده باشم هم میگم فکر میکردین من مرده م؟؟؟ رکب خوردین من زنده ام!!!
 

Paydar91

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
وقتی بمیری که دیگه حس نداری روح داری.
 

gelayol joon

عضو جدید
کاربر ممتاز
تصور کن توی یه قبر دراز کشیدی و بقیه بالای سرت نشستن!
چه حسی بهت دست میده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چرا؟؟؟

با خود قبر رفتن مشکلی ندارم بالا خره باید یه روز بریم ولی اینکه ببینی عزیزانت دارن برا رفتنت گریه میکنن ناراحت کنندست:(
 

nmd

عضو جدید
اتفاقا من خوابیدم
سنگ لحد هم به لطف دوستان گذاشتن
یه وحشت عجیبی تمام وجودتو میگیره در اولین حرکت اصلا فکر نمیکنی به هیچی فقط سعی میکنی بلند شی وچنان کلتو میکوبونی به سنگ بالا سرت که....
بعد شروع میکنی به داد و بیدا و سرو صدا کمک میبخوای اما هیچ خبری نمیشه
وقتی از انسانها و دنیا نا امید شدی اونقت فکر میکنی الان کی میتونه بدادت برسه.....یاد خدا می افتی...شروع میکنی به صدا زدنش
و وای اگه تو اون لحظه بفهمی که دیگه کار از کار گذشته و تو این موقع(یعنی بعد از مردن) دیگه خدا خدا زدن هیچ فایدی نداره این حس هزار برابر بدتر از وحشت قبر
اینکه دیگه هیچ کاری نمیتونی بکنی
 
آخرین ویرایش:

Similar threads

بالا