رفتن...

noom

عضو جدید

من خوشبختم

نفس میکشم

راه میروم

سیب میخورم

دوست دارمت

من بسیار خوشبختم
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
زخم شب مي شد كبود.
در بياباني كه من بودم
نه پر مرغي هواي صاف را مي سود
نه صداي پاي من همچون دگر شب ها
ضربه اي به ضربه مي افزود.
***
تا بسازم گرد خود ديواره اي سر سخت و پا بر جاي،
با خود آوردم ز راهي دور
سنگ هاي سخت و سنگين را برهنه پاي.
ساختم ديوار سنگين بلندي تا بپوشاند
از نگاهم هر چه مي آيد به چشمان پست
و ببندد راه را بر حمله غولان
كه خيال رنگ هستي را به پيكرهايشان مي بست.
***
روز و شب ها رفت.
من بجا ماندم در اين سو، شسته ديگر دست از كارم.
نه مرا حسرت به رگ ها مي دوانيد آرزويي خوش
نه خيال رفته ها مي داد آزارم.
ليك پندارم، پس ديوار
نقش هاي تيره مي انگيخت
و به رنگ دود
طرح ها از اهرمن مي ريخت.
***
تا شبي مانند شب هاي دگر خاموش
بي صدا از پا درآمد پيكرديوار:
حسرتي با حيرتي آميخت.
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
لحظه ديدار نزديك است .
باز من ديوانه ام، مستم .
باز مي لرزد، دلم، دستم .
باز گويي در جهان ديگري هستم .
هاي ! نخراشي به غفلت گونه ام را، تيغ !
هاي ! نپريشي صفاي زلفم را، دست!
آبرويم را نريزي، دل !
- اي نخورده مست -
لحظه ديدار نزديك است .
 

k.mohammadi

کاربر بیش فعال
]وقتي دلم براي تو شور مي زند وقتي كه اين دل پر آشوب برايت بيقرار است وقتي كه سهم من از اين قصه يك دلتنگي كودكانه است تو نيز دلت آشوب است و بيقراري دلت از انتظاري شيرين نشانه دارد تو نيز دلتنگي ات را چون من نمي تواني پنهان داري چشمانم باراني توست قرار ما زير نور ماه اولين شب اولين نگاه خانه در انتظار توست

 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
برو...
با خیال راحت برو...
بدون نگرانی برای دلی ابری و چشمانی بارانی برو...
بدون توجه به صدای شکستن یک دل برو...
برو...
کسی مانعت نمی شود...
 

noom

عضو جدید
شده‌ای زخم
هی می‌خراشمَ‌ت؛ پوست می‌آوری.
پس کِی دَوا می‌شوی؟!

/رضا کاظمی /
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
این که می‌ گویم می‌ روی !؟

یعنی ... می‌ شود نروی ؟

یعنی ... حالا که می ‌روی زود بر می‌ گردی؟
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
تجسم کن زمانی را ...
که با ابریشمین نقش خیالت
صُفه ی ایوان قلبم را
به دستان نیایش فرش می کردم

تجسم کن زمانی را ...
که با بال و پر سیمرغ گونِ نام تو هردم
تمام هستی ناقابلم را من
نثار عرش می کردم

تجسم کن زمانی را ...
که با جاروب مژگانم
تمام گردهای دوری از یاد عزیزت را
زجان خسته ام رُفتم

تجسم کن زمانی را ...
که با آئینه های انتظار تو
تمام پرده های شام غیبت را
به خورشید ظهورت ، نقش می کردم
 

noom

عضو جدید
بیا برویم کمی
قران و انجیل و تورا ت و نماز
بخوانیم
خدا و فرشته ها را بفرستیم
حساب و کتاب
بعد
کمی هم را
.
.
.
در آغو ش بگیریم, ببوسیم .
افشین صالحی
 

noom

عضو جدید
توجه همه
بیهوده نبود,
امروز باد از سمتِ تو آمده بود وُ
من
..
عطر تو را میدادم.
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
من عادت به رفتن نداشتم

" تو "

بند کفشهایم را محکم کردی . . .

 
  • Like
واکنش ها: noom

shoonisht

عضو جدید
کاربر ممتاز
رفتی و با تو رفت مرا شادی و امید
دیگر چگونه عشق تو را آرزو کنم

دیگر چگونه مستی یک بوسه تو را
در این سکوت تلخ و سیه جستجو کنم
 

noom

عضو جدید
[FONT=&quot]حرفت قبول، لايق خوبي نبوده ام[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]وقتي بدم، موافق خوبي نبوده ام[/FONT][FONT=&quot][/FONT][FONT=&quot]عذراي پاک دامن اشعار آبي ام[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]من را ببخش، وامق خوبي نبوده ام[/FONT][FONT=&quot][/FONT][FONT=&quot]فهميدي اين که خنده تلخم تصنعي است؟[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]الحق که من منافق خوبي نبوده ام[/FONT][FONT=&quot]![/FONT][FONT=&quot]هر چه نگاه مي کنم اين روزها به خويش[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]جز شانه هاي هق هق خوبي نبوده ام[/FONT][FONT=&quot][/FONT][FONT=&quot]اين بادها به کهنگي ام طعنه مي زنند[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]من بادبان قايق خوبي نبوده ام[/FONT][FONT=&quot][/FONT][FONT=&quot]من هيچ وقت شاعر خوبي نمي شوم[/FONT][FONT=&quot]!
[/FONT]
[FONT=&quot]من هيچ وقت خالق خوبي نبوده ام[/FONT][FONT=&quot]![/FONT][FONT=&quot]فهميدم اين که فلسفه من شکستن است[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]هرگز دچار منطق خوبي نبوده ام[/FONT][FONT=&quot][/FONT][FONT=&quot]حرفت قبول، هرچه که گفتي قبول، آه[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]اما نگو که عاشق خوبي نبودهام! (امیر مرزبان[/FONT][FONT=&quot])[/FONT]
 

hani0

کاربر بیش فعال
این و بدون که اگر کسی وارد زندگیت شد و رفت،علاوه براینکه یه خاطره به جا میرازه،
میتونه یه تجربه هم به جا بزاره؛
پس سعی کن خاطره های خوب و تجربه های مفید و به خاطر بسپاری ....


دوست داشته باش تا دوست داشته شوی......
 

sepantaaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
....و تو رفتی و هنوز خش خش گام تو تکرار کنان میدهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا خانه ی کوچک ما......
.
.
.
تا دلم نرفته برگرد....
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
خواندی: « زیرِ باران باید رفت »

و رفتی.

از باران، بدم می‌آید دیگر!
 

noom

عضو جدید
گفتم چقدر بد است که ما نمی‌توانیم کسی را «هی!» صدا بزنیم. آدم خُب بعضی وقت‌ها دل‌ش می‌خواهد مثل آمریکایی‌ها طرف را هی صدا کند و بگوید هی دود یا هی مرتضا مثلن. این‌جا اگر کسی به دیگری بگوید هی، طرف اگر کتک‌ش نزند یک نگاه عصبانی که می‌کند؟! گفتی خب تو من را هی صدا کن، هی‌های تو خوب است. و من خندیدم و بعد از آن‌روز غروب، ما هم‌دیگر را هی صدا کردیم و این هی نشانه‌ی صمیمیت ما شد
 
Similar threads

Similar threads

بالا