مشاعرۀ سنّتی

[just mechanic]

معشوقه به سامان شد تابادچنین بادا *****کفرش همه ایمان شد تابادچنین بادا
ملکی که پریشان شدازشومی شیطان شد *****بازآن سلیمان شد تا باد چنین بادا

اشکم ولی به پای عزیزان چکیده ام
خارم ولی به سایه ی گل آرمیده ام

 

[رسول فهیم]

درویش نمی‌پرسی و ترسم که نباشد
اندیشه آمرزش و پروای ثوابت
راه دل عشاق زد آن چشم خماری
پیداست از این شیوه که مست است شرابت​

 

[lo30]

درویش نمی‌پرسی و ترسم که نباشد
اندیشه آمرزش و پروای ثوابت
راه دل عشاق زد آن چشم خماری
پیداست از این شیوه که مست است شرابت​

تو خود وصال دگربودی ای نسیم وصال

خطا نگر که دل امید در وفای تو بست

 

[رسول فهیم]

تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رای صوابت
هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی
پیداست نگارا که بلند است جنابت​

 

[lo30]

تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه اندیشه کند رای صوابت
هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی
پیداست نگارا که بلند است جنابت​

تخم وفا ومهر در این کهنه کشته زار
انگه عیان شود که بود موسم درو

 

[رسول فهیم]

تخم وفا ومهر در این کهنه کشته زار
انگه عیان شود که بود موسم درو

وصل تو اجل را ز سرم دور همی‌داشت
از دولت هجر تو کنون دور نماندست
نزدیک شد آن دم که رقیب تو بگوید
دور از رخت این خسته رنجور نماندست
​

 

[lo30]

وصل تو اجل را ز سرم دورهمی‌داشت
از دولت هجر تو کنون دورنماندست
نزدیک شد آن دم که رقیب توبگوید
دور از رخت این خسته رنجورنماندست
​

ترا که می شنوی طاقت شنیدن نیست

مرا که می طلبم خود چگونه باشد حال

 

[رسول فهیم]

ترا که می شنوی طاقت شنیدن نیست

مرا که می طلبم خود چگونه باشد حال

لاله ی داغ دیده را مانم
کشت آفت رسیده را مانم

 

[lo30]

لاله ی داغ دیده را مانم
کشت آفت رسیده را مانم

می لعل پیش آر و پیش من آی

به یکدست جام و به یکدست چنگ

 

[رسول فهیم]

می لعل پیش آر و پیش من آی

به یکدست جام و به یکدست چنگ

گر شکند دل مرا جان بدهم به دل شکن

گر ز سرم کله برد من ز میان کمر برم

 

[lo30]

گر شکند دل مرا جان بدهم به دل شکن

گر ز سرم کله برد من ز میان کمر برم

می خور که فلک بهر هلاک منو تو

قصدی دارد،بجان پاک من و تو

 

[رسول فهیم]

می خور که فلک بهر هلاک منو تو

قصدی دارد،بجان پاک من و تو

وبی خط نگاهت راه را از یاد می بردم
اگر مهرت نبودی ماه را از یاد می بردم

 

[lo30]

وبی خط نگاهت راه را از یاد می بردم
اگر مهرت نبودی ماه را از یاد می بردم

من بنده آن دمم که ساقی گوید

یک جام دگر بگیرو من نتوانم

 

[رسول فهیم]

من بنده آن دمم که ساقی گوید

یک جام دگر بگیرو من نتوانم

مرا دردی است اندر دل اگر گویم زبان سوزد
وگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد

 

[lo30]

مرا دردی است اندر دل اگر گویم زبان سوزد
وگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد

دست رنج تو همان به که شود صرف به کام
دانی اخر که به ناکام چه خواهد بودن

 

[رسول فهیم]

دست رنج تو همان به که شود صرف به کام
دانی اخر که به ناکام چه خواهد بودن

نازم به زبانی که حقیقت می گفت
راکد نشد و طعنه ی لکنت نکشید

 

[lo30]

نازم به زبانی که حقیقت می گفت
راکد نشد و طعنه ی لکنت نکشید

در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است

حیف باشد که زکار همه غافل باشی

 

[رسول فهیم]

در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است

حیف باشد که زکار همه غافل باشی

یار با ما بی وفایی می کند

بی سبب ازما جدایی می کند

 

[lo30]

یار با ما بی وفایی می کند

بی سبب ازما جدایی می کند

دهان تنگ شیرینش مگر ملک سلیمان است
که نقش خاتم لعلش جهان زیر نگین دارد

 

[رسول فهیم]

دهان تنگ شیرینش مگر ملک سلیمان است
که نقش خاتم لعلش جهان زیر نگین دارد

دور است سر آب از این بادیه هش دار
تا غول بیابان نفریبد به سرابت​

 

[just mechanic]

دور است سر آب از این بادیه هش دار
تا غول بیابان نفریبد به سرابت​

تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران رون و آیند و تو همچنان که هستی

 

[lo30]

دور است سر آب از این بادیه هش دار
تا غول بیابان نفریبد به سرابت​

تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت

جانم از آتش مهررخ جانانه بسوخت

 

[just mechanic]

تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت

جانم از آتش مهررخ جانانه بسوخت

ته دوری از برم دل در برم نیست
هوای دیگری اندرسرم نیست

 

[nasim_shsh]

تا تو را دیدم مها نی کافرستم نی مسلمان
کفر زلفت کرده فارغ از خیال آن و اینم

 

[just mechanic]

تا تو را دیدم مها نی کافرستم نی مسلمان
کفر زلفت کرده فارغ از خیال آن و اینم

مرا در خانه سروی هست کاندر سایه قدش
فراغ از سرو بستانی و شمشاد چمن دارم

 

[nasim_shsh]

ما را همه شب نمی برد خواب

ای خفته روزگار دریاب

 

[just mechanic]

ما را همه شب نمی برد خواب

ای خفته روزگار دریاب

به زابل نشسته است و گشته است مست
نگیرد کس از مست چیزی به دست

 

[nasim_shsh]

تا ز میخانه و می نام ونشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

 

[just mechanic]

تا ز میخانه و می نام ونشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

ذیوانه ی عشقت ای پری روی
عاقل نشود به هیچ پندی

 

[lo30]

ذیوانه ی عشقت ای پری روی
عاقل نشود به هیچ پندی

یا رب مگیرش ارچه دل چون کبوترم

افکند و کشت و عزت صیدحرم نداشت