با دعای ندبه در پگاه جمعه

Comet1986

عضو جدید
کاربر ممتاز
اى نور يزدان، اى مهر تابان، اى فروغ بى پايان، اى خورشيد هميشه فروزان!

اى پرچم نجات در آغوش، اى چشمه سار عاطفه را نوش، اى غايب ناگشته فراموش.

اى هركجا فساد، تو هادم، اى هر كجا نظام، تو ناظم، اى هر كجا قيام، تو قائم.

اى همه غم ها را تو پايان، اى همه دردها را تو درمان، اى همه نابساماني ها را تو سامان.

هجر جانكاهت ‏به درازا كشيد، چشمها همه فرو خفتند، جز چشمان شيداى شيفتگان، كه در شب يلداى غيبت، طلوع خورشيد جهان آراى تو را مى جويند، اى خورشيد فروزان هستى!

دريا طوفانى شد، زورق ها همه در هم شكستند، جز زورق سرخ چشم به ‏راهان، كه بر فراز امواج فتنه‏ها، كرانه رهايى بخش ترا مى ‏طلبند، اى ساحل آرام بخش نجات!

پهنه گيتى خشكيد، گل بوته‏ ها همه پژمردند، جز لاله زار خونرنگ دلباختگان، اى چشمه جوشان حيات!

آرى شب تيره غيبت به درازا كشيد، درياى سياه زندگى طوفانى شد، پهن دشت انسانيت ‏به كوير تفتان مبدل گشت و من در اين شب تار وحشت زا، لحظه هاى ترا شماره كنم و در اين غار دهشت زا، خسته و دلتنگ، انتظار ترا ستاره كنم، اى زداينده غم و موعود امم!

براستى در تاريخ «وصل و هجران‏» و در دفتر «عشق و حرمان‏»محبتى چنين ديرپا، محبانى چنين پاى برجا و محبوبى چنان گريز پاى، هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده است، كه يكهزار و يكصد و شصت و چهار سال است كه اين «جذبه و ناز» و اين «راز و نياز» ادامه دارد.

اين تنها مردمان عصر غيبت نيستند كه از گسترش جور و ستم به ستوه آمده، در انتظار ظهور واپسين محب خدا ثانيه شمارى نموده، در آتش فراقش مى ‏سوزند و از طولانى شدن غيبتش خون مى ‏گريند، بلكه همه پيامبران از غيبت و ظهور يوسف زهرا سخن گفته، فضايل و مناقبش را ستوده، انتظار ظهورش را به امت‏ خود توصيه نموده‏ اند.

اين حضرت داود، عليه ‏السلام، است كه در هر فصلى از زبور از ظهور موفور السرور آن حضرت سخن گفته، از شادى آسمانها، مسرت خاكيان، غرش درياها، به وجد آمدن صحرا ها و ترنم درختان جنگلها به هنگام ظهور خبر داده، آبادانى جهان، آسايش انسان و آرامش همگان را در دولت كريمه‏ اش به نمايش گذاشته، فرمان انتظار داده است. (1)

اين حضرت دانيال، عليه ‏السلام، است كه گسترش عدل و برچشيده شدن ستم را به دست‏حضرت قائم، عليه‏ السلام، خبر داده، از رجعت مردگان سخن گفته و منتظران ظهور را ستوده است. (2)

اين حيقوق نبى، عليه ‏السلام، است كه نويد ظهور داده،از طول غيبتش سخن گفته، به امتش فرموده:

اگرچه تاخير نمايد برايش منتظر باش، زيرا كه البته خواهد آمد. (3)

اين حضرت عيسى، عليه‏السلام، است كه در بيش از پنجاه مورد از عهد جديد از ظهور ناگهانى حضرتش سخن گفته، به انتظار سازنده فرمان داده، از غفلت و بى توجهى بر حذر داشته مى‏فرمايد:

كمرهاى خود را بسته، چراغ هاى خود را افروخته بداريد... خوشا به حال آن غلامان كه آقاى ايشان چون آيد ايشان را بيدار يابد. (4)

اين رسول گرامى اسلام، صلى ‏الله ‏عليه ‏و آله، است كه در شب معراج، انوار طيبه حضرت على و حضرت زهرا و ديگر امامان معصوم، عليهم ‏السلام، را مشاهده مى‏ كند و نور مقدس حضرت بقية‏ الله، ارواحنا فداه، را مى ‏بيند كه در ميان آنها چون ستاره ‏اى درخشان نورافشانى مى ‏كند. از خداوند منان مى ‏پرسد: پروردگارا اينها چه كسانى هستند، خطاب مى ‏شود:
اينها امامان هستند و اين همان «قائم‏» است كه حلال مرا حلال مى ‏كند و حرام مرا حرام مى ‏نمايد، به دست او از دشمنان خود انتقام مى‏ گيرم، او وسيله آرامش دوستان من و آرام بخش دلهاى شيعيان تو، از ستمگران، منكران و كافران است. همو لات و عزى (دو بت‏بزرگ قريش) را به صورت تر و تازه از دل خاك بيرون مى ‏آورد و آنها را طعمه آتش مى‏ سازد.. (5) .

آنگاه در ضمن يك حديث‏ بسيار طولانى مى ‏فرمايد:
طوبى لمن لقيه و طوبى لمن احبه و طوبى لمن قال به:
خوشا به حال كسى كه او را ملاقات كند، خوشا به حال كسى كه او را دوست ‏بدارد و خوشا به حال كسى كه به او معتقد باشد. (6)

و اينگونه بود كه اشرف كائنات نيز به خيل منتظران پيوست و منطق وحى از اين انتظار و سوز و گداز پرده برداشت، آنجا كه فرمود:
قل، انما الغيب لله، فانتظروا انى معكم من المنتظرين
بگو براستى غيب از آن خداست، پس منتظر باشيد كه من نيز به همراه شما از منتظرانم. (7)



ادامه دارد...


1. عهد عتيق، مزامير، مزمور،37 /9-18 و مزمور96 / 10-13.
2. عهد عتيق، اشعيا نبى، 11 / 4-10.
3. عهد عتيق، حيقوق نبى، 12 / 1-13.
4. عهد جديد، انجيل لوقا، 12 / 35 و36.
5. الشيخ‏ الصدوق، عيون اخبار الرضا، ج‏1، ص‏47.
6. همان، كمال الدين و تمام‏ النعمة، ج‏1، ص‏268.
7. سوره يونس (10)، آيه 20.
 

Comet1986

عضو جدید
کاربر ممتاز
امام به حق ناطق حضرت صادق، عليه‏السلام، فرمود: منظور از «غيب‏» در اين آيه حجت غايب حضرت «قائم‏»، عليه‏السلام، است. (8)
و اين اميرمؤمنان، عليه‏السلام، است كه در يك خطبه پرشور از حضرت مهدى، عليه‏السلام، به عنوان:
برترين قله شرف، درياى بيكران فضيلت، پناه بى پناهان، پيكارگر هميشه پيروز، شير بيشه شجاعت، قهرمان دشمن شكن، ويرانگر كاخهاى ستم، شمشير برنده خداوند و...» ياد مى‏كند، دست روى سينه مى‏گذارد و آهى از دل برمى‏كشد مى‏فرمايد:
هاه، شوقا الى رؤيته
آه، چقدر مشتاق ديدار اويم. (9)
و در حديث ديگرى از سيصد و سيزده فرمانده لشكرى و كشورى حضرتش گفته، از اعماق دل مى‏فرمايد:
و يا شوقاه الى رؤيتهم فى حال ظهور دولتهم.
آه، چقدر مشتاقم كه آنها را در حال ظهور دولتشان ديدار نمايم. (10)



اصبغ بن نباته گويد: روزى محضر مقدس امير مؤمنان شرفياب شدم، ديدم كه در درياى فكر غوطه‏ور است و با انگشت مباركش بر زمين مى‏زند. عرض كردم: اى امير مؤمنان! چه شده؟ شما را انديشناك مى‏بينم؟ با انگشت مباركتان بر زمين مى‏زنيد، مگر به آب و گل علاقه‏مند شده‏ايد؟

فرمود:نه، هرگز، به خدا سوگند حتى يك روز هم به اين خاك و گل علاقه‏مند نشدم، ولى داشتم فكر مى‏كردم درباره مولودى كه از نسل من به دنيا خواهد آمد. او يازدهمين فرزند من است. او همان مهدى است كه زمين را پر از عدل و داد كند، آن چنانكه پر از جور و ستم شده است. براى او دوران غيبت و سرگردانى هست. در آن ايام اقوامى از راه حق منحرف مى‏شوند و اقوام ديگرى به راه راست هدايت مى‏گردند. (11)



اين سوز و گداز و اظهار اشتياق منحصر به امير مؤمنان، عليه‏السلام، نيست كه همه امامان از سويداى دل آرزوى ديدار آن خورشيد جهان افروز را داشتند و هر كدام به تعبيرى از اين عشق درونى پرده برداشتند.



اين سبط اكبر امام حسن مجتبى، عليه‏السلام، است كه پس از تشريح حكومت‏شكوهمند آن حضرت مى‏فرمايد:
فطوبى لمن ادرك ايامه و سمع كلامه.
خوشا به حال آنانكه روزگار همايونش را درك كنند و از اوامرش اطاعت نمايند. (12)



و اين سالار شهيدان حضرت حسين، عليه‏السلام، است كه همواره به ياد منتقم خون خود و خون ديگر مظلومان در راستاى تاريخ بود و به هنگام ترسيم قيام جهانى آن حضرت، از او به عنوان «الموتور بابيه‏» تعبير مى‏كرد. (13)
«موتور» به معناى «صاحب خون‏» و «منتقم‏» است. (14)



در تفسير آيه شريفه:
و من قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا، فلا يسرف فى القتل، انه كان منصورا.
كسى كه مظلومانه كشته شود، براى صاحب خون او فرمانروايى مقدر كرده‏ايم، در كشتار زياده‏روى نكند كه او پيروزست. (15)



امام صادق، عليه‏السلام، فرمود:
اين آيه در حق قائم آل محمد، صلى‏الله‏عليه‏وآله، مى‏باشد كه ظهور كرده، انتقام خون امام حسين، عليه‏السلام، را مى‏گيرد. (16)



و اين امام سجاد، عليه‏السلام، است كه در خطبه معروف خود در مجلس يزيد ويژگيهاى خاندان عصمت و طهارت را مى‏شمارد و مى‏فرمايد:
خداوند به ما علم، حلم، سخاوت، شجاعت و محبت در دل مؤمنان عطا كرده، رسول خدا از ماست، وصى او از ماست، سرور شهيدان (جناب حمزه) جعفر طيار و دو سبط امت از ماست و آن مهدى كه دجال را مى‏كشد از ماست. (17)



و اين امام باقر، عليه‏السلام، است كه در مقام ابراز اشتياق به ديدار آن حضرت مى‏فرمايد:
و يا طوبى من ادركه.
خوشا به حال آنكه او را درك كند. (18)

و خطاب به «ام هانى‏» فرمود:
فان ادركت زمانه قرت عينك.
اگر زمان او را درك كنى، ديدگانت روشن گردد. (19)



و اين امام صادق، عليه‏السلام، است كه در همين رابطه مى‏فرمايد:
فطوبى لمن ادرك ذلك الزمان.
خوشا به حال كسى كه آن زمان را درك كند. (20)
آنگاه تعبير بسيار بلندى دارد، كه از طرفى حاكى از عظمت فوق‏العاده حضرت بقية‏الله، ارواحنا فداه، و از طرف ديگر بيانگر نهايت عشق و علاقه امام صادق، عليه‏السلام، به ششمين فرزند دلبند خويش است:
و لو ادركته، لخدمته ايام حياتى.
اگر من زمان او را درك مى‏كردم، همه عمر دامن خدمت‏به كمر مى‏بستم. (21)
آنگاه گرفتارى شيعيان را در عصر غيبت‏بازگو كرده، مى‏فرمايد:
و لقد لتدمعن عليه عيون المؤمنين.
از چشم مؤمنان سيل اشك براى آن حضرت سرازير خواهد شد. (22)


اما شخص حضرت صادق، عليه‏السلام، چقدر در فراق حضرت بقية‏الله، ارواحنا فداه، اشك ريخته، جز خدا نمى‏داند.





ادامه دارد....








8. القندوزى، سليمان بن ابراهيم، ينابيع المودة، ص‏508، چاپ استانبول.
9. المجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج‏51، ص‏115; الكاظمى، السيد مصطفى، بشارة‏الاسلام، ص‏52.
10. الكلينى، محمدبن‏يعقوب، الكافى، ج‏1، ص‏270.
11. الخراز القمى، ابوالقاسم على، كفاية الاثر فى النص على الائمة الاثنى عشر، ص‏220; الشيخ الصدوق، همان، ج‏1، ص‏289.
12. سليمان، كامل، يوم الخلاص، ص 374، چاپ چهارم.
13. الشيخ الصدوق، همان، ح‏1، ص‏318.
14. ابن الاثير، النهاية فى غريب الحديث و الاثر، ج‏5، ص‏148.
15. سوره اسرا (17)، آيه‏33.
16. ابن قولويه، كامل الزيارات، ص‏63; البحرانى، السيد هاشم، البرهان فى تفسير القرآن، ج‏2، ص‏418.
17. قمى، شيخ عباس، نفس المهموم، ص‏285.
18. المجلسى، محمدباقر، همان، ص‏137.
19. الكلينى، محمدباقر، همان، ج‏1، ص‏276.
20. المجلسى، محمدباقر، همان، ص‏144.
21. النعمانى، محمد بن ابراهيم، كتاب الغيبة، ص‏245، چاپ تهران.
22. الشيخ الصدوق، همان، ح‏2، ص‏347; النعمانى، محمد بن ابراهيم، همان، ص‏152.
 

Comet1986

عضو جدید
کاربر ممتاز
«سدير صيرفى‏» مى ‏گويد: با همراهى «مفضل‏»، «ابوبصير» و «ابان‏» به محضر مقدس امام صادق، عليه ‏السلام، شرفياب شديم، او را مشاهده كرديم كه بر روى خاكها نشسته، يك جامه خيبرى، بى يقه و آستين كوتاه بر تن دارد، همانند مادر فرزند مرده گريه مى ‏كند، سراسر وجود مقدس آقا را حزن و اندوه فرا گرفته، آثار غم و اندوه در وجنات صورت ظاهر گشته، رنگ چهره بكلى دگرگون شده، سيل اشك از دلى پر خون و قلبى پر التهاب برخاسته، بر گونه ‏هاى مباركش فرو مى‏ ريخت و اينگونه زمزمه مى‏ كرد:
سيدى غيبتك نفت رقادى، و ضيقت على مهادى، و ابتزت منى راحة فؤادى...
اى سيد و سرور من! غيبت تو خواب از ديدگانم ربوده، عرصه را بر من تنگ نموده، آسايش و آرامش را از دلم سلب كرده است...

سدير مى‏ گويد: هنگامى كه امام صادق، عليه‏ السلام، را اينچنين پريشان ديديم، دلهايمان آتش گرفت و هوش از سرمان پريد، كه چه مصيبت جانكاهى بر حجت ‏خدا روى داده؟ چه فاجعه اسفبارى بر او وارد شده است؟!
عرض كرديم:
اى فرزند بهترين خلايق! چه حادثه‏ اى بر شما روى آورده كه اين چنين سيل اشك از ديدگانتان فرو مى ‏ريزد؟! و اشك مباركتان چون ابر بهارى بر چهره‏ تان سرازير شده است؟! چه فاجعه‏ اى شما را اين چنين بر سوك نشانده است؟!

وجود مقدس حضرت صادق، عليه ‏السلام، چون بيد لرزيد و نفسهاى مباركشان به شماره افتاد، آنگاه آهى عميق به پهناى قفسه سينه از اعماق دل بركشيد و به ما روى كرد و فرمود:
صبح امروز كتاب «جفر» را نگاه مى ‏كردم و آن كتابى است كه همه مسايل مربوطه به مرگ و ميرها، بلايا و حوادث را تا پايان جهان در بر دارد. اين كتاب را خداوند به پيامبر خويش و پيشوايان معصوم از تبار او اختصاص داده است. در اين كتاب، تولد، غيبت، درازى غيبت و ديرزيستى قائم ما و گرفتارى و باورداران در آن زمان، راه يافتن شك و ترديد بر دل مردم در اثر طول غيبت و مرتد شدن مردم از آيين مقدس اسلام را خواندم و ديدم كه چگونه رشته ولايت را كه خداوند در گردن هر انسانى قرار داده، مى ‏گسلند و از زمره اسلام بيرون مى‏ روند، دلم به حال مردم آن زمان سوخت و امواج غم و اندوه بر پيكرم فرو ريخت. (23)

مطالعه احوال شيعيان اين زمان، اين چنين امام صادق، عليه‏ السلام، را دگرگون كرده، سيل اشك بر چهره مباركشان روان ساخته، ولى ما كه آن صلابت و مقاومت امام، عليه ‏السلام، را نداريم، و سنگينى حوادث تلخ زمان را بر شانه‏ هاى خود لمس مى‏ كنيم، چه حالى خواهيم داشت؟ اينكه سراسيمه سر به بيابان نمى ‏گذاريم، و آتش دلمان جهان هستى را طعمه حريق نمى ‏سازد، به اين دليل است كه عظمت فاجعه و عمق مصيبت را آنچنان كه بايد درك نمى ‏كنيم.



ادامه دارد....


23. الشيخ الطوسى، كتاب الغيبة، ص‏167، چاپ جديد.
 

Comet1986

عضو جدید
کاربر ممتاز
و اين امام كاظم، عليه‏ السلام، است كه از غيبت امام عصر، عليه‏ السلام، سخن مى ‏گويد و خطاب به برادر بزرگوارش «على بن جعفر» مى‏ فرمايد:
انما هى محنة من الله عز و جل امتحن بها خلقه.
آن يك آزمون الهى است كه خداوند متعال بندگانش را به اين وسيله آزموده است.

و هنگامى كه على بن جعفر، عليه‏ السلام، توضيح بيشترى مى‏ خواهد، مى‏ فرمايد:
يا بنى عقولكم تضعف عن هذا و احلامكم تضيق عن حمله و لكم ان تعيشوا فسوف تدركونه.
پسر جان! عقل هاى شما از درك آن ناتوان است و استعدادهاى شما از حمل آن عاجز است، اگر زنده بمانيد آن را در مى ‏يابيد. (24)

و اين حضرت رضا، عليه‏ السلام، است كه از طول غيبت آن حضرت ياد كرده مى‏ فرمايد:
يبكى عليه اهل السماء و الارض و كل حرى و حران و كل حزين و لهفان.
همه اهل آسمان و زمين، همه عاشقان و دلباختگان، و همه دردمندان و دلسوختگان براى او گريه مى‏ كنند. (25)

هنگامى كه «دعبل خزاعى‏» اشعار مشهورش را در محضر امام هشتم خواند، چون از بقية‏ الله و قيام شكوهمند آن حضرت ياد كرد، امام رضا، عليه‏ السلام، از جاى برخاست و دست مباركش را بر سر نهاد و در برابر نام حضرت ولى ‏عصر، عليه‏ السلام، تواضع نمود و براى فرجش دعا كرد. (26)

از امام صادق، عليه‏ السلام، سؤال شد: چرا به هنگام شنيدن نام «قائم‏» لازم است‏ برخيزيم؟ فرمود:
براى آن حضرت غيبت طولانى هست و اين لقب يادآور دولت‏ حقه آن حضرت و ابراز تاسف بر غربت اوست، و لذا آن حضرت از شدت محبت و مرحمتى كه به دوستانش دارد، به هر كسى كه حضرتش را با اين لقب ياد كند نگاه محبت آميزى مى‏ كند. از تجليل و تعظيم آن حضرت است كه هر بنده خاضعى در مقابل صاحب (عصر) خود، هنگامى كه مولاى بزرگوارش به سوى او بنگرد از جاى برخيزد.
پس بايد برخيزد و تعجيل در امر فرج مولايش را از خداوند منان سالت‏ بنمايد». (27)

و اين حضرت جواد، عليه ‏السلام، است كه در چهار سالگى بشدت در غم و اندوه غوطه‏ ور شده، پدر بزرگوارش از سبب هم و غمش مى‏ پرسد، از مصيبت هاى مادرش حضرت زهرا، عليها السلام، و انتقام خون محسن زهرا در عصر ظهور ياد مى‏ كند. (28)

و در حديث ديگرى قيام شكوهمند امام عصر، عليه‏ السلام، را ترسيم مى ‏كند و در پايان مى‏ فرمايد:
فاذا دخل المدينة اخرج اللات و العزى فاحرقهما.
چون وارد مدينه منوره بشود، آن دو بت پليد قريش را از خاك بيرون مى‏ آورد و طعمه حريق مى‏ سازد. (29)

و اينامام هادى، عليه‏ السلام، كه در زندان سامرا به ياد يوسف زهراست و به «صقر بن ابى دلف‏» مى‏ فرمايد:
روز سه شنبه به رسول خدا اختصاص دارد... روز پنجشنبه به پسرم حسن (امام حسن عسكرى) و روز جمعه به فرزند پسرم (حضرت مهدى، عليه ‏السلام) اختصاص دارد. (30)


ادامه دارد...




24. الشيخ الصدوق، همان، ج‏2، ص‏360.
25. المجلسى، محمدباقر، همان، ج‏51، ص‏153.
26. التسترى، قاموس الرجال، ج‏4، ص‏290.
27. الصافى الگلپايگانى، لطف‏اله، منتخب‏الاثر، ص‏506.
28. البحرانى، السيد هاشم بن سليمان، حلية الابرار فى فضايل محمد و آله الاطهار، ج‏2، ص‏598; بيت‏الحزان، ص‏100.
29. الشيخ الصدوق، همان، ح 2، ص‏383.
30. المجلسى، محمدباقر، همان، ج‏51، ص‏162.
 

Comet1986

عضو جدید
کاربر ممتاز
و اين امام حسن عسكرى، عليه‏ السلام، است كه در زندان سامرا به ياد فرزند دلبندش نغمه سرايى مى‏ كند و اين بيت را زمزمه مى‏ كند:
من كان ذا عضد يدرك ضلامته ان الذليل الذى ليست له عضد

ان الذليل الذى ليست له عضد ان الذليل الذى ليست له عضد

هم سنگرش مى ‏پرسد: «آيا شما فرزندى داريد؟»
مى‏ فرمايد:
اى و الله سيكون لى ولد يملا الارض قسطا، فاما الان فلا.
آرى سوگند به خدا، براى من فرزندى خواهد بود كه روى زمين را پر از عدل و داد كند، اما در حال حاضر فرزندى ندارم.

آنگاه به شعر زير تمثل جست:
لعلك يوما ان ترانى كانما بنى حوالى الاسود اللوابد

كانما بنى حوالى الاسود اللوابد كانما بنى حوالى الاسود اللوابد

تو شايد روزى مرا ببينى كه فرزندانم همانند شيرهاى ژيانى كه يالشان روى هم ريخته است، در اطراف من گرد آمده باشند. (31)

و چون خورشيد امامت از افق سامرا طالع گرديد، به احمد بن اسحاق فرمود:
سپاس خداوندى را كه مرا از دنيا بيرون نبرد تا ديدار فرزندم را كه جانشين من است و شبيه‏ ترين مردم از جهت‏ خلقت و سيرت به رسول خدا مى‏ باشد به من ارزانى فرمود. (32)

در دومين روز ولادت كه حكيمه خاتون گهواره را خالى ديد، پرسيد: سرور و مولايم چه شد؟ فرمود:
يا عمة استود عناه الذى استودعت ام موسى.
عمه جان! او را به خداوندى سپرديم كه مادر حضرت موسى، عليه ‏السلام، فرزندش را به او سپرد. (33)

و اين حضرت بقية‏ الله است كه همواره از طولانى شدن دوران غيبت در سوز و گداز و در غالب تشرفات فرمان دعا براى تعجيل در امر فرج صادر مى ‏كند و در توقيع شريف مى‏ فرمايد:
و اكثروا الدعاء بتعجيل الفرج، فان ذلك فرجكم
براى تعجيل در امر فرج فراوان دعا كنيد كه فرج شما نيز در آن است.
(34)

«محمد بن عثمان‏» دومين نائب خاص، آن حضرت را در «باب المستجار» مى‏ بيند كه از استار كعبه آويخته، عرض مى‏ كند:
اللهم انتقم من اعدائى.
بار خدايا انتقام مرا از دشمنانم بگير. (35)

و آخرين بار كه خدمت آن حضرت مى‏ رسد، وجود اقدس حضرتش را در كنار خانه خدا مى ‏بيند كه دست‏ به سوى پروردگار برافراشته، عرضه مى‏ دارد:
اللهم انجزلى ما وعدتنى
بار الها! آنچه به من وعده فرمودى، امضا بفرما. (36)


يشوايان دين نه تنها خود در آتش فراق آن حضرت مى‏ سوختند، بلكه به شيعيان و شيفتگان محضرشان دستور مى ‏دادند كه آنها نيز همواره به ياد آن عزيز سفر كرده باشند و در فراقش اشك بريزند و ناله سر كنند و خود دعاهاى فراوانى را به آنها تعليم مى‏ فرمودند كه در اوقات خاصى بخوانند و به نسلهاى بعدى بسپارند كه آن دعاها را در عصر غيبت‏ بخوانند.

اين دعاها در منابع حديثى و مجامع فقهى، در طول قرون و اعصار ثبت‏ شده و همه شيعيان شيفته و دلباخته، در مشاهد مشرفه، اماكن متبركه و اوقات شريفه، به هنگام عرض ارادت به پيشگاه حضرت بقية‏ الله، ارواحنافداه، با اين دعاها با مولاى خود راز دل گفته، از طول غيبت‏ شكوه‏ ها كرده، براى ديدار جمال باهرالنورش اظهار اشتياق نموده، در فراق كعبه مقصود ناله‏ ها سر داده‏ اند.
مرحوم سيد محمد تقى موسوى اصفهانى (م 1348 ق.) كه يكى از مفاخر عصر و حسنات دهر بود، با تلاشى طاقت فرسا به گردآورى اين دعاها پرداخته، بيش از يكصد فقره از دعاهاى ماثور از امامان نور، عليهم ‏السلام، را در اين رابطه گرد آورده و در كتاب گرانسنگ «مكيال ‏المكارم‏» در اختيار شيعيان دلسوخته و دردآشنا قرار داده است. (37)

مؤلف در مقدمه كتاب شرح مى ‏دهد كه شبى در عالم رؤيا به محضر مقدس حضرت بقية‏ الله، ارواحنافداه، رسيده، حضرتش فرموده:
اين كتاب را بنويس، عربى هم بنويس، و نام آن را «مكيال‏ المكارم فى فوائد الدعاء للقائم‏» بگذار.(38)

اين كتاب خوشبختانه به فارسى نيز ترجمه شده و در اختيار همگان قرار دارد. (39)


جالبترين، جاذبترين، جامع ترين و پرسوزترين اين دعاها، «دعاى ندبه‏» است كه دلسوختگان و شيفتگان حضرتش در بامدادان هر جمعه، در هر شهر و روستا، دور هم گرد آمده با سوز و گداز خاصى اين دعا را مى‏ خوانند و با محبوب دلشان راز دل مى‏ گويند و با نغمه‏ هاى خوش‏ الحان «يابن‏ الحسن‏» كه در فضايى بسيار روحانى و نورانى طنين مى‏ اندازد، فرشتگان هفت آسمان را گواه مى‏ گيرند كه از درازى شب ظلمانى غيبت‏ به ستوه آمده‏ اند و در اشتياق فرا رسيدن صبح اميد ثانيه‏ شمارى مى‏ كنند.



ادامه دارد...


31. الطبرسى، ابوعلى الفضل بن حسن، اعلام الورى باعلام الهدى، ص‏291.
32. الشيخ طوسى، همان، ص‏237.
33. الطبرسى، ابوعلى الفضل بن حسن، الاحتجاج، ج‏2، ص‏471; الشيخ الطوسى، كتاب الغيبة، ص‏292.
34. المجلسى، محمدباقر، همان، ج‏52، ص‏30.
35. الامين العاملى، السيد محسن، اعيان الشيعه، ح‏2، ص‏71، قطع رحلى.
36. الموسوى الاصفهانى، السيد محمدتقى، مكيال‏المكارم، ح‏2، صص‏102-103.
37. الموسوى الاصفهانى، السيد محمدتقى، مكيال المكارم فى فوائد الدعاء للقائم، ج‏2، ص‏102 -103.
38. همان، ج‏1، ص‏4.
39. حائرى، سيد مهدى، ترجمه مكيال المكارم، چاپ تهران.
 

fatiostad

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
«دعاى ندبه‏» است كه دلسوختگان و شيفتگان حضرتش در بامدادان هر جمعه، در هر شهر و روستا، دور هم گرد آمده با سوز و گداز خاصى اين دعا را مى‏ خوانند و با محبوب دلشان راز دل مى‏ گويند و با نغمه‏ هاى خوش‏ الحان «يابن‏ الحسن‏» كه در فضايى بسيار روحانى و نورانى طنين مى‏ اندازد، فرشتگان هفت آسمان را گواه مى‏ گيرند كه از درازى شب ظلمانى غيبت‏ به ستوه آمده‏ اند و در اشتياق فرا رسيدن صبح اميد ثانيه‏ شمارى مى‏ كنند.


:cry:
:gol::gol::gol:
 

Comet1986

عضو جدید
کاربر ممتاز
امام باقر، عليه ‏السلام، در تفسير آيه شريفه:
و الليل اذا يغشى و النهار اذا تجلى
سوگند به شب هنگامى كه فرا گيرد و سوگند به روز هنگامى كه تجلى كند (40)
فرمود:

منظور از «شب فرا گيرنده‏» دولتهاى باطل است كه در برابر ولايت كبراى مولاى متقيان امير مؤمنان، عليه‏ السلام، قيام نموده، عرصه گيتى را جولانگاه خود قرار داده‏ اند، و منظور از «روز جلوه‏ گر» روز ظهور قائم اهل‏ بيت، عليه‏ السلام، است كه به هنگام طلوع دولتش، دولت هاى باطل از صفحه هستى ريشه‏ كن مى‏ شوند. (41)

دعاى ندبه در پگاه هر جمعه، اعلام بيزارى از مستكبران جهان و تجديد بيعت‏ با ويرانگر كاخهاى ظلم و استبداد و بيانگر حكومت واحد جهانى بر اساس عدالت و آزادى است.

دعاى ندبه را پيشواى به حق ناطق، حضرت امام جعفر صادق، عليه‏ السلام، به دوستان و شيعيانش تعليم داده و به آنها امر فرموده كه اين دعا را در «اعياد اربعه‏» يعنى روزهاى، عيد فطر، عيد قربان، عيد غدير و عيد جمعه بخوانند و به ما امر فرموده كه در عصر غيبت‏ با اين دعا با امام، پيشوا، محبوب، مولى و مقتداى خود راز دل گوييم و تجديد ميثاق كنيم.

سند دعاى ندبه
معارف والا، حقايق درخشان، معانى روشن و مطالب ژرفى كه با اسلوبى بديع، بيانى شيوا، منطقى گيرا، و عباراتى بسيار بلند و فصيح در اين دعاى شريف آمده، ما را از ارايه هرگونه سند و منبع بى ‏نياز مى ‏كند، كه چنين حقايق تابناك و دقايق درخشان، هرگز از هيچ منبعى، جز سرچشمه زلال ولايت، خاندان عصمت و طهارت، حضرات ائمه معصومين، عليهم‏ السلام، سرچشمه نمى‏ گيرد، ولى براى نورانيت دلهاى مشتاقان و خيل شيفتگان جلسات نورانى دعاى ندبه در صبحگاهان روزهاى جمعه، منابع محكم و مستحكم دعاى ندبه را با تسلسل زمانى در اينجا مى ‏آوريم:

1. ابو جعفر محمد بن حسين بن سفيان بزوفرى
نخستين فرد موثق و مورد اعتماد و استنادى كه دعاى شريف ندبه را دراثر مكتوب خود از پيشواى به حق ناطق امام جعفرصادق، عليه‏ السلام، روايت كرده، ابو جعفر محمد بن حسين بن سفيان بزوفرى است.

«بزوفرى‏» منسوب به روستاى «بزوفر» از توابع «قوسان‏» در نزديكى «بغداد» در كرانه نهر «موفقى‏» در غرب دجله است. (42)

«بزوفرى‏» از استادان شيخ مفيداست و شيخ مفيد به كثرت از او روايت كرده است.

محدث نورى به هنگام شمارش استادان شيخ مفيد از او نام برده، مى‏ فرمايد:
ابو على، پسر شيخ طوسى، در امالى، مكرر از پدرش شيخ طوسى، از شيخ مفيد، از او روايت كرده و براى او طلب مغفرت نموده است. (43)

حاج آقا بزرگ تهرانى مى‏ فرمايد:
وثاقت او، از نقل فراوان شيخ مفيد از او، طلب مغفرت بر او، آشكار مى‏ باشد (44) .

شيخ طوسى در مشيخه «تهذيب‏ الاحكام‏» و «الاستبصار» از او نام برده مى ‏فرمايد:
من هر روايتى كه از احمد بن ادريس نقل كرده ‏ام، از شيخ مفيد و «حسين بن عبيدالله غضائرى‏» است، كه هر دو از ابو جعفر محمد بن حسين بن سفيان بزوفرى روايت كرده ‏اند. (45)

حجت تاريخ، محقق بى نظير، حاج آقا بزرگ تهرانى به هنگام بحث از كتاب ايشان مى‏ فرمايد:
«كتاب الدعاء» از ابو جعفر محمد بن حسين بن سفيان بزوفرى، از استادان شيخ مفيد، كه شيخ مفيد احاديثى از او روايت كرده، اين احاديث در امالى شيخ طوسى، از طريق شيخ مفيد از او روايت ‏شده است.

سپس مى‏ فرمايد:
وى در اين كتاب دعاى ندبه را آورده، و محمد بن ابى قره از آن روايت كرده و محمد بن مشهدى در مزارش از او روايت كرده است. (46)

2. ابوالفرج محمد بن على بن يعقوب بن اسحاق بن ابى قره قنائى
دومين فرد مورد اعتماد و استنادى كه دعاى ندبه را در كتاب خود آورده، محمد بن على بن ابى قره است، كه در كتاب «الدعاء» آن را از كتاب «بزوفرى‏» نقل كرده است.

علامه تهرانى مى‏ فرمايد:
محمد بن مشهدى در مزار و سيد بن طاووس در اقبال و ديگر آثارش به كثرت از كتاب او نقل كرده‏ اند. (47)

محمد بن ابى قره از مشايخ اجازه نجاشى بود. (48)

مقدم رجاليون مرحوم نجاشى در كتاب رجال مى‏ فرمايد:
ابوالفرج، محمد بن على بن يعقوب بن اسحاق بن ابى قره قنائى موثق بود، روايات زيادى استماع كرده، و كتب زيادى تاليف كرده... كه از آن جمله است: عمل يوم الجمعه، عمل الشهور، معجم رجال ابى مفضل و كتاب تهجد، كه همه آنها را به من خبر داده و به من اجازه روايت آنها را داده است. (49)

نجاشى لقب او را «قنائى‏» آورده، ولى علامه حلى يكبار از او «قنائى‏» و يكبار ديگر «قنابى‏»تعبير كرده (50) و توثيق نموده است. (51)

و مرحوم نمازى فرموده:
به اتفاق همه ‏رجاليون مورد وثوق است. (52)


ادامه دارد....


40. سوره ليل (92)، آيه 1 و 2.
41. القمى، على بن ابراهيم، تفسير القمى، ج‏2، ص‏425.
42. الحموى البغدادى، ياقوت بن عبدالله، معجم‏البلدان، ج‏1، ص‏412.
43. النورى الطبرسى، حسين بن محمدتقى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏21، ص‏244.
44. الطهرانى، آغا بزرگ، الذريعة الى تصانيف الشيعة، ج‏1، ص‏194.
45. الشيخ الطوسى، تهذيب‏الاحكام، ج‏10، ص‏35; الاستبصار، ج‏4، ص‏304 (المشيخه).
46. الطهرانى، آغا بزرگ، همان، ص‏184.
47. همان.
48. همان، طبقات اعلام الشيعة، قرن پنجم، ص‏182.
49. نجاشى، رجال، ص‏398.
50. الحلى، حسن بن يوسف [علامه]، ايضاح الاشتباه، ص‏266 و287.
51. همان، رجال، ص‏164، خلاصه.
52. نمازى، شيخ على، مستدركات علم رجال الحديث، ج‏7، ص‏251.
 

Comet1986

عضو جدید
کاربر ممتاز
3. محمد بن جعفر بن على بن جعفر مشهدى حائرى
ابن مشهدى يكى از علماى جليل القدر قرن ششم بود كه در حدود 510 ق. متولد شده و قبل از 580 ق. ديده از جهان فرو بسته است.
تعدادى از استادانش را صاحب معالم در «اجازه كبيره‏» برشمرده، كه از آن جمله است: ورام (صاحب مجموعه ورام)، شاذان بن جبرئيل، ابن زهره، ابن شهر آشوب و... (53)

از او كتاب ارزشمندى بر جاى مانده كه به «مزار كبير» و «مزار ابن مشهدى‏» مشهور است و خوشبختانه نسخه هاى خطى فراوانى از آن تا زمان ما محفوظ مانده است:

1. نسخه ‏اى در كتابخانه شيخ على كاشف الغطاء در نجف اشرف.
2. نسخه ‏اى در كتابخانه مرحوم حاج ميرزا محمدعلى اردوبادى در نجف.
3. نسخه ‏اى در كتابخانه مرحوم محدث نورى، كه در كتاب مستدرك به كثرت از آن نقل كرده است. (54)
4. نسخه ‏اى در كتابخانه مرحوم علامه امينى در نجف، كه تاريخ كتابت آن سوم شوال‏956 ق. است. (55)
5. نسخه ديگرى در كتابخانه مرحوم آية‏ الله مرعشى در قم، به شماره‏4903 موجود است، كه در 482 ورق مى ‏باشد و تاريخ كتابت آن به قرن يازدهم مربوط مى ‏شود. (56)

و نسخه عكسى آن در كتابخانه مؤسسه «آل البيت‏» قم به شماره‏5209 (قفسه‏29، رديف‏176، ش‏19) موجود است.

اين كتاب به «مزار كبير» معروف شده و جامعترين كتاب مزارى است كه در طول قرون و اعصار از حوادث روزگار جان سالم به در برده و تازمان ما محفوظ مانده است.

در طول هشت قرنى كه از تاريخ تاليف آن مى ‏گذرد، اين كتاب همواره مورد اعتماد و استناد بزرگان شيعه بود و هر كتابى كه در اين هشت قرن پيرامون دعا و زيارت نوشته شده، با واسطه يا بى واسطه از اين كتاب استفاده كرده است.

ابن مشهدى در مقدمه كتاب خود مى نويسد:
من در اين كتاب، از زيارات مشاهد مشرفه، اعمال و اماكن مقدسه، دعاهاى برگزيده و تعقيبات نمازهاى فريضه، آن را گرد آوردم كه با سند متصل، توسط راويان مورد وثوق به دستم رسيده است.

حاج آقا بزرگ تهرانى در مجموع پانزده تن از مشايخ روايتى او را استخراج نموده، و بر ثقه بودن آنها صحه گذاشته است. (57)

ابن مشهدى در اين كتاب، دعاى ندبه را به عنوان: «دعا براى حضرت صاحب الزمان، عليه‏ السلام، كه شايسته است، در اعياد اربعه: عيد فطر، عيد قربان، عيد غدير و عيد جمعه خوانده شود» آورده است.

وى در اين كتاب، دعاى ندبه را توسط محمد بن على بن يعقوب بن ابى قره، از كتاب بزوفرى نقل كرده است.

دعاى ندبه در نسخه كتابخانه آية ‏الله مرعشى، صفحه 821 تا837 و در نسخه آل البيت، صفحه 831 تا847 آمده است. (58)

4. صاحب كتاب مزار قديم
مزار قديم نيز كتاب بسيار بزرگ و با ارزشى است كه مؤلف آن نيز معاصر ابن مشهدى بوده است.
در اين كتاب دعاها و زيارتهاى فراوانى هست كه در هيچ منبع ديگرى يافت نمى ‏شود و مؤلف آن توسط استادش: «مهدى بن ابى حرب حسينى‏» از شيخ ابوعلى (پسر شيخ طوسى) روايت مى ‏كند.

طبق اين بيان او با مرحوم طبرسى صاحب احتجاج معاصر مى ‏باشد. (59)

يك نسخه خطى از اين كتاب در كتابخانه مرحوم آية ‏الله مرعشى به شماره 462 در 181 ورق موجود است. (60)

مؤلف مزار قديم، در اين اثر جاويد و ارزشمند خود، دعاى ندبه را توسط محمد بن على بن ابى قره، از كتاب ابو جعفر محمد بن حسين بزوفرى روايت كرده و فرموده است:
اين دعا براى حضرت صاحب‏ الزمان، صلوات الله‏ عليه ‏و آله‏ و عجل ‏الله‏ فرجه‏ و فرجنا معه، مى باشد و مستحب است كه در چهار عيد بزرگ، شب و روز جمعه خوانده شود.

در اين نسخه دعاى شريف ندبه از ورق‏173 شروع شده، در ورق‏176 پايان مى ‏يابد.

با توجه به اينكه مؤلف كتاب «مزار قديم‏» ناشناخته است، نمى ‏توان به عنوان يك منبع موثق به آن اعتماد كرد، فقط مى‏ توان آن را مؤيدى بر نقل ابن مشهدى، از ابن ابى قره، از بزوفرى قرار داد.

5. رضى الدين على بن موسى بن طاووس حلى

سيد ابن ‏طاووس در كتاب گرانقدر «مصباح الزائر» در بخش زيارتهاى حضرت ولى‏ عصر، ارواحنافداه، شش زيارت نقل كرده، آنگاه دعاى ندبه را به عنوان هفتمين زيارت، به نقل از «محمد بن على بن ابى قره‏» از «محمد بن حسين بن سنان بزوفرى‏» روايت كرده و فرموده است:
اين دعا براى حضرت صاحب ‏الزمان، صلوات ‏الله ‏عليه، مى ‏باشد و مستحب است كه در اعياد چهارگانه خوانده شود. (61)
وى همچنين در كتاب شريف «اقبال‏» نيز تعدادى از دعاهاى اعياد اسلامى را مى شمارد، آنگاه مى ‏فرمايد:
دعاى ديگرى است كه بعد از نماز عيد و در هر يك از اعياد چهارگانه خوانده مى‏ شود. (62)
آنگاه دعاى ندبه را نقل مى ‏كند و در پايان مى ‏افزايد:
هنگامى كه از دعا فارغ شدى، مهياى سجده در برابر پروردگار باش و بگو آنچه را كه ما با سندهاى خود از امام صادق، عليه السلام، روايت كرديم، كه فرمود:
پس از اين دعا گونه راست ‏خود را بر زمين بگذار و بگو: «سيدى سيدى... كم من عتيق لك... اى عزيز اى جميل. (63)

از اين تعبير استفاده مى ‏شود كه سيد بن طاووس علاوه بر مزار كبير طريق ديگرى براى دعاى ندبه داشته است، زيرا در مزار كبير و مزار قديم اين قسمت اخير وجود ندارد و سيد تصريح كرده كه آنرا با سندهاى خود از امام صادق، عليه ‏السلام، روايت كرده است.



ادامه دارد....



53. الطهرانى، آغا بزرگ، طبقات اعلام الشيعة، قرن ششم، ص‏252.
54. همان، الذريعة الى تصانيف الشيعة، ج‏20، ص‏324.
55. همان، طبقات اعلام الشيعة، قرن ششم، ص‏253.
56. اشكورى، فهرست كتابخانه آية‏الله مرعشى، ج‏13، ص‏83.
57. الطهرانى، آغا بزرگ، الذريعة، ج‏20، ص‏324.
58. اين اختلاف صفحات مربوط به شماره گذارى است وگرنه نسخه آل البيت تصويرى از نسخه مرحوم مرعشى است.
59. الطهرانى، آغا بزرگ، الذريعة، ج‏20، ص‏322.
60. اشكورى، همان، ج‏2، ص‏68.
61. ابن طاووس، السيد على، مصباح الزائر، ص‏446 -453.
62. همان، اقبال‏الاعمال، ص‏295.
63. همان، ص‏299.
 

fateme_en

عضو جدید
کاربر ممتاز

6. مولى محمد باقر مجلسى
علامه مجلسى دعاى ندبه را در كتاب گرانسنگ «بحارالانوار» به نقل از «مصباح الزائر» سيد بن طاووس نقل كرده (64) و در پايان فرموده:
محمد بن مشهدى در مزار كبير فرموده است: محمد بن على بن ابى قره گفته: من دعاى ندبه را از كتاب ابوجعفر محمد بن حسين بن سفيان بزوفرى نقل كرده ام. (65)

علامه مجلسى در كتاب «زاد المعاد» نيز دعاى شريف ندبه را نقل كرده و در سرآغاز مى فرمايد:
و اما دعاى ندبه كه مشتمل است بر عقايد حقه و تاسف بر غيبت حضرت قائم، عليه السلام، به سند معتبر از حضرت امام جعفر صادق، عليه السلام، منقول است، كه سنت است اين دعاى ندبه را در چهار عيد بخواند، يعنى: جمعه، عيد فطر، عيد قربان و عيد غدير. (66)


علامه مجلسى همچنين در كتاب «تحفة الزائر» به دنبال اعمال سرداب مقدس مى فرمايد:
سيد و شيخ محمد بن مشهدى نقل كرده است از محمد بن على بن [ابى] قره، كه او نقل كرده است از كتاب محمد بن حسين بن سفيان بزوفرى، «دعاى ندبه» از براى صاحب الزمان، عليه السلام، را و مستحب است كه در عيدهاى چهارگانه بخواند و آن دعا اين است.

آنگاه دعاى ندبه را نقل فرموده است. (67)

به طورى كه خوانندگان گرامى ملاحظه فرمودند، علامه مجلسى، قدس سره، در كتاب «زادالمعاد» تصريح فرموده بر اين كه دعاى ندبه با سند معتبر از امام جعفر صادق، عليه السلام، روايت شده است، و در مقدمه كتاب «تحفة الزائر» ملتزم شده است كه در اين كتاب تنها زيارات، ادعيه و آدابى را ذكر نمايد كه با سندهاى معتبر از ائمه دين، صلوات الله عليهم اجمعين، نقل گرديده است. (68)


7. سيد محمد طباطبايى يزدى

علامه جليل القدر، صدر الدين سيد محمد طباطبايى يزدى، (م 1154 ق.) در آغاز كتاب گرانقدر خود: «شرح دعاى ندبه» متن دعاى ندبه را با استناد به روايت رسيده از امام جعفر صادق، عليه السلام، روايت كرده است. (69)


8. سيد حيدر كاظمى
علامه بزرگوار سيد حيدر حسنى كاظمى، (م 1365 ق.) در كتاب ارزشمند «عمدة الزائر» دعاى ندبه را به نقل از سيد بن طاووس و ديگران روايت كرده است. (70)


9. محدث نورى
محدث بزرگوار مرحوم حاج ميرزا حسين نورى، (م 1320 ق.) در كتاب گرانسنگ «تحية الزائر» دعاى ندبه را به نقل از مزار كبير، مزار قديم، و مصباح الزائر سيد بن طاووس روايت كرده است. (71)


10. صدرالاسلام همدانى
دبير الدين، صدرالاسلام، على اكبر همدانى، (م 1325 ق.) در كتاب ارزشمند «تكاليف الانام» تحت عنوان تكليف سى و چهارم مى نويسد:

اين دعاى مبارك از كثرت اشتهار كالشمس فى رابعة النهار است. خوب است در هر جمعه دوستان آن حضرت، ارواحنا فداه، از مرد و زن، در مسجدى از مساجد، يا معبدى از معابد، اجتماع نموده، اين دعاى مبارك را با كمال تضرع و زارى و ناله و سوگوارى و با نهايت حزن و اندوه و بى قرارى، بخوانند و گريه كنند و بر غيبت آن شمس تابان و فقدان آن جان جهانيان توجه كنند و ضجه و آه سرد از دل پر درد كشند.
و چنين مصيبت عظمى را سهل نشمارند و چنين داهيه كبرى را آسان نپندارند، كه از غيبتش اسلام بكلى از ميان رفته و تنها اسمى از آن باقى مانده، «ظهر الفساد فى البر و البحر بما كسبت ايدينا».

كفر و فسق و فجور و ناسپاسى تمام كره ارض را فرا گرفته، آنچه پيدا نيست آثار مسلمانى است و آنچه پيدا و ظاهر است آثار شيطانى.
همه در وادى غفلت، حيران و در تپه ضلالت و جهالت، سرگردان و تابع جنود شيطان و عاصى بر حضرت صاحب العصر و الزمان. اللهم عجل فرجه و سهل مخرجه بمحمد و آله الطاهرين. (72)

آنگاه متن دعاى ندبه را (از صفحه 190 تا صفحه 169) آورده، از استاد خود (مرحوم حاج ميرزا حسين نورى) نقل فرموده كه استاد اعظم، فرموده اند:
مستحب است در روز و شب جمعه خواندن دعاى ندبه معروفه، كه متعلق است به آن حضرت.
و فى الحقيقه، مضامين آن سوزنده دلها و شكافنده جگرها و ريزنده خون از ديدگان كسانى است كه اندكى از شربت محبت آن جناب نوشيده اند و تلخى زهر فراقش به كامشان رسيده است.
در روز جمعه، بلكه در شب آن نيز - چنانكه در يكى از مزارات قديمه، كه مؤلف آن معاصر شيخ طبرسى صاحب احتجاج است، مروى است - بايد خوانده شود. (73)

سپس افزوده است:
مؤلف گويد: از جمله خواص خواندن اين دعاى مبارك آن است كه در هر مكانى و موضعى كه خوانده شودبا حضور قلب و اخلاص كامل، و ملتفت مضامين عاليه فائقه، و عبارات و اشارات ناميه رائقه آن بودن، توجه و التفات مخصوص حضرت صاحب العصر و الزمان، ارواحنافداه، در آن مكان و محل، بلكه حضور به هم رسانيدن ان حضرت است در آن مجلس. چنانكه در بعض موارد و موارد اتفاق افتاده است.

آنگاه داستانى را از مرحوم ملا زين العابدين سلماسى نقل فرموده است. (74)



ادامه دارد...



64. المجلسى، محمدباقر، بحار الانوار، ج 102، ص 104 - 110.
65. همان، ج 102، ص 110.
66. المجلسى، محمدباقر، زادالمعاد، ص 486، چاپ سنگى.
67. همان، تحفة الزائر، بدون شماره صفحه، چاپ سنگى.
68. همان، ص 2.
69. صافى گلپايگانى، لطف الله، فروغ ولايت، ص 33.
70. الكاظمى، سيد حيدر، عمدة الزائر، ص 352-359.
71. النورى، حسين بن محمدتقى، تحية الزائر، ص 248.
72. همدانى، على اكبر [صدرالاسلام]، تكاليف الانام، ص 188.
73. همان، ص 197.
74. همان
 

Comet1986

عضو جدید
کاربر ممتاز

11. ابراهيم بن محسن كاشانى
عالم ربانى شيخ ابراهيم بن محسن كاشانى، (م 1345 ق.) در كتاب ارزشمند «الصحيفة الهادية و التحفة المهديه » كه با تقريظى از مرحوم آية الله حاج سيد اسماعيل صدر، بيش از يك قرن پيش منتشر شده، متن دعاى ندبه را به نقل از باب مزار كتاب بحارالانوار نقل كرده است. (75)

12. ميرزا محمدتقى موسوى اصفهانى
نادره زمان، عاشق صاحب الزمان، حاج ميرزا محمد تقى موسوى اصفهانى (م 1348 ه ق.) در كتاب شريف «مكيال المكارم» بيش از يكصد دعاى ماثور از امامان نور، براى دوران غيبت آن خورشيد جهان افروز نقل كرده، از جمله دعاى مبارك ندبه را به نقل از علامه مجلسى و محدث نورى آورده است. (76)

صاحب مكيال علاوه بر كتاب ياد شده، در كتاب «وظيفه مردم در غيبت امام زمان، عليه السلام» نيز به عنوان وظيفه پنجاه و دوم مى فرمايد:
در روزهاى جمعه، عيد غدير، عيد فطر و عيد قربان، دعاى ندبه را كه متعلق به آن جناب است و در زادالمعاد مسطور است، با حالت خوش و توجه بخواند. (77)

13. محدث قمى
خاتم المحدثين مرحوم حاج شيخ عباس قمى، (م 1359 ق.) در كتاب شريف «مفاتيح الجنان» كه در اثر اخلاص مؤلف بزرگوارش در شرق و غرب جهان منتشر است و در خانه هر يك از شيعيان اهل بيت، يك يا چند نسخه از آن يافت مى شود، در ضمن اعمال سرداب مقدس و زيارتهاى حضرت صاحب الزمان، عليه السلام، دعاى شريف ندبه را به نقل از «مصباح الزائر» سيد بن طاووس، قدس سره، روايت كرده است.

14. شيخ محمدباقر فقيه ايمانى
عاشق پاكباخته حضرت ولى عصر، ارواحنا فداه، مرحوم حاج شيخ محمد باقر فقيه ايمانى، (م 1370ق.) كه از77 اثر تاليفى خود،27 مجلد آن را به كعبه مقصود، قبله موعود، حضرت صاحب الزمان، عليه السلام، اختصاص داده، در كتاب پر ارج «فوز اكبر» متن دعاى ندبه را (از صفحه 115 تا 125) آورده، بر خواندن آن تاكيد فراوان نموده، و انگيزه آن را در سه عنوان بيان فرموده است:
1. براى روشنى چشم انسان با مشاهده جمال آن حضرت.
2. براى رفع هم و غم آن حضرت.
3. به قصد تعجيل در امر فرج.
(78)

15. سيد محسن امين
مورخ كبير، سيدمحسن امين عاملى، مؤلف اعيان الشيعه. (م 1371ق.) متن دعاى ندبه را در كتاب «مفتاح الجنات» آورده است. (79)

اگر بخواهيم از همه كتب ادعيه و زياراتى كه دعاى ندبه را نقل كرده اند ياد كنيم، دامنه سخن طولانى و از حوصله يك مقاله خارج مى شود (80)


به تجربه ثابتشده كه وجود اقدس حضرت ولى عصر، ارواحنا و ارواح العالمين فداه، به مجالس و محافلى كه دعاى ندبه در آن خوانده مى شود، عنايت خاصى دارند، و در برخى از آثار مكتوب به برخى از اين عنايتها اشاره شده است و اگر خداوند توفيق دهد تعدادى از آنها را در فرصتى گرد آورده به مشتاقان تقديم مى كنيم، در اينجا فقط اشاره اى كوتاه به فهرست آنها داريم:

1. داستان ملا زين العابدين سلماسى در سرداب مقدس، كه صدرالاسلام همدانى آن را نقل كرده است. (81)
2. داستان مرحوم آية الله حاج ميرزا مهدى شيرازى كه مرحوم علامه قزوينى براى نگارنده نقل فرموده است.
3. داستان مرحوم آية الله ميرجهانى، كه نگارنده مكرر از زبان خودشان استماع نموده است.
4. داستان تعدادى از نيكبختان، كه مرحوم نهاوندى بدون واسطه از خود آنها نقل كرده است. (82)
5. داستان گروه ديگرى كه مرحوم محدث نورى با سند متصل نقل كرده است. (83)




ادامه دارد....


75. الفيض الكاشانى، محمدمحسن، الصحيفة الهادية، ص 75 -89، چاپ سنگى.
76. الموسوى الاصفهانى، السيد محمدتقى، همان، ج 2، ص 93 - 100.
77. همان، وظيفه مردم در غيبت امام زمان، ص 79.
78. فقيه ايمانى، محمدباقر، فوز كبير، ص 118.
79. امين العاملى، السيد محسن، مفتاح الجنات، ج 2، ص 260.
80. براى مطالعه بيشتر در اين زمينه ر.ك:
1- پاسخ ما به گفته ها، مهدوى مرتضوى، سيدمحمد، چاپ 1351ش. قم، 120 صفحه رقعى.
2- تحقيقى درباره دعاى ندبه، استادى، رضا، چاپ 1351 ش. قم، 72 صفحه رقعى.
3- فروغ ولايت در دعاى ندبه، صافى گلپايگانى، لطف الله، چاپ جديد 1375ش. قم، 148 صفحه رقعى.
4- مدارك دعاى شريف ندبه، صبورى قمى، جعفر، چاپ 1977 م. تهران، 40 صفحه.

5- نشرية ينتشر بها انوار دعاء الندبة، رشاد زنجانى، شيخ محمدباقر، چاپ 1351 ش. تهران،56 صفحه رقعى.
6- نصرة المؤمنين، در حمايت از دعاى ندبه، عبدالرضا ابراهيمى، چاپ 1352 ش. كرمان، 181 صفحه رقعى.
كتابشناسى توصيفى عناوين بالارا در «كتابنامه حضرت مهدى »، ج 1، ص 196 و 224، ج 2، ص 554 و637، 750 و 751 ملاحظه فرماييد.
مرحوم آية الله حاج شيخ محمدباقر صديقين، متوفاى 1414 ه. هفت جزوه، تحت عنوان: «درسهايى از ولايت » منتشر نموده، كه يكى از آنها را به دفاع از دعاى ندبه اختصاص داد.
در مجله وزين و علمى «مكتب اسلام » نيز مقالاتى در اين رابطه انتشار يافت. (سال سيزدهم، شماره هاى 6،7، 8 و9)
در اين زمينه آثار ديگرى نيز چاپ و منتشر شده، كه عناوين آنها در «كتابنامه حضرت مهدى، عليه السلام » آمده است. (ج 1، ص 346 - 348)
81. همدانى، على اكبر [صدرالاسلام]، همان، ص 197.
82. نهاوندى، العبقرى الحسان، ج 2، ص 101 و 198.
83. النورى، حسين بن محمدتقى، دارالسلام، ج 2، ص 224.
 

آوای علم

مدیر تالار مشاوره
مدیر تالار
اجتماعات پرشكوه شيعيان شيفته و عاشقان دلسوخته در بامدادان جمعه در محافل دعاى ندبه، دشمنان قسم خورده اهل بيت، عليهم السلام، را بشدت مى آزارد و خواب راحت را از ديدگانشان مى ربايد.
هر بانگ «يابن الحسن» كه از اين اجتماعات بلند مى شود و در فضاى شهر طنين مى اندازد، چون تيرى خون آلود در سينه دشمن فرو مى رود و آسايش و آرامش را از آنها سلب مى نمايد.

از اين رهگذر پرسشهاى زيادى از ديرباز پيرامون دعاى ندبه، به عنوان اعتراض و براى ايجاد شبهه و ترديد از طرف دشمنان ابراز شده و احيانا توسط دشمنان ناآگاه انتشار يافته، غبار شك و ترديد در ميان نوجوانان برانگيخته، لامت سؤال در اذهان آنها پديد آورده است.

قسمتى از اين پرسشها از اين قرار است:

1- آيا دعاى ندبه سند معتبرى دارد؟
2- آيا معقول است كه پيش از تولد فردى در فراقش گريه كنند؟
3- آيا دعاى ندبه با معراج جسمانى پيامبر، صلى الله عليه وآله، ناسازگار است؟
4- آيا دعاى ندبه از عقايد كيسانيه سرچشمه گرفته است؟
5- آيا دعاى ندبه حالت تخديرى دارد؟
6- آيا دعاى ندبه بدعت است؟
7- آيا دعاى ندبه با عقل منافات دارد؟
8- آيا دعاى ندبه با امامت دوازده امام هماهنگ نيست؟
9- آيا معقول است كه دعاى ندبه از معصوم صادر شود؟
10- آيا فرازهايى از دعاى ندبه با قرآن ناسازگار است؟

در مورد پرسش نخستين در شماره پيشين بتفصيل سخن گفتيم و سلسله اسناد دعاى ندبه را در طول قرون و اعصار بررسى كرديم و تاكيد شخصيتهاى برجسته اى چون علامه مجلسى را بر استحكام سند آن نقل كرديم و در اينجا اضافه مى كنيم كه:
سختگيري هاى رايج در فقه شيعه، در مورد اخبار و احاديثى است كه در مسير استنباط يك حكم الزامى (واجب يا حرام) قرار بگيرد، اما در مورد مسايل مستحبى، بويژه دعاها و زيارتها، آن سختگيرى و موشكافى سندى معمول نيست، بلكه همين مقدار كه مضامين آن مقبول و شرع پسند باشد و در يك كتاب مشهور نقل شود، كافى است.

پس اگر سند دعايى معتبر نباشد و صدور آن از معصوم - بالخصوص - ثابت نشود، چون به نحو عموم به دعا و نيايش امر شده و دعا از اعمال راجحه و از عبادات مؤكده است، خواندن آن بر حسب عمومات قرآنى و حديثى راجح و مستحب است و در مقام عمل نيازى به سخت گيرى سندى نيست، بلكه قاعده «تسامح در ادله سنن» در اينجا جارى است و همين مقدار براى درك پاداش اخروى كافى است.

قاعده تسامح در ادله سنن متكى بر احاديث فراوانى است كه به «احاديث من بلغ» شناخته مى شوند.

بر اساس اين احاديث، اگر در مورد يك عمل خير، اجر و پاداشى از خدا و پيامبر نقل شده باشد و اين نقل به فردى رسيده باشد و او براى رسيدن به آن پاداش، به آن عمل خير اقدام نمايد، خداوند منان آن پاداش را به او عنايت مى فرمايد، اگر چه چنين حديثى در واقع از معصوم صادر نشده باشد.

در اين رابطه احاديث فراوانى از معصومين، عليهم السلام، رسيده (84) و شيخ انصارى، قدس سره، رساله مستقلى در جواز تسامح در ادله سنن به رشته تحرير درآورده است.

قوت متن و استحكام الفاظ و مضامين دعا نيز بر اعتبار آن مى افزايد. سخن شناسان و آشنايان با شيوه گفتار معصومين، عليهم السلام، از بررسى مضمون و محتواى يك متن مى توانند بر صدور يا عدم صدور آن از معصوم، عليه السلام، اطمينان حاصل كنند.

هنگامى كه از مرحوم آية الله كاشف الغطاء در مورد سند «دعاى صباح» سؤال كردند فرمود:
براى هر يك از صاحبان دانش و فرهنگ اسلوبى هست و براى هر گروهى از جوامع بشرى، بلكه براى هر ملتى از اهالى يك كشور، شيوه و اسلوبى هست...
براى ائمه، عليهم السلام، نيز در مقام نيايش، ستايش، حمد و ثناى پروردگار شيوه خاصى است كه هر كس با سخنان آنها مانوس باشد، برايش ملكه اى حاصل مى شود كه سخنان آنها را مى شناسد و چنين شخصى ترديد نمى كند كه «دعاى صباح» از آنها صادر شده است. (85)

بسيارى از بزرگان در مورد «دعاى ندبه» و «زيارت جامعه كبيره» نيز فرمودهداند كه بررسى متن و مضامين عاليه آنها، به تنهايى براى اثبات اعتبار آنها كافى است و نيازى به بررسى سند ندارند. (86)




ادامه دارد....




84. الكلينى، محمد بن يعقوب، اصول الكافى، چاپ بيروت، ج 2، ص 87; البرقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، چاپ قم، ج 1، ص 93; الشيخ الصدوق، محمد بن على بن بابويه، ثواب الاعمال، چاپ قم، ص 132; الحلى، احمد بن فهد، عدة الداعى، چاپ بيروت، ص 13; ابن الطاووس، على بن موسى، اقبال الاعمال، چاپ سنگى، ص 627; همان، فلاح السائل، چاپ قم، ص 12; الشيخ البهايى، محمد بن الحسين العاملى، مفتاح الفلاح، چاپ قم، ص 406; المجلسى، محمدتقى، روضة المتقين، چاپ كوشانپور، ج 1، ص 455; العاملى، السيد محمد بن على الموسوى، مدارك الاحكام، چاپ قم، ج 1، ص 187; الحر العاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، چاپ آل البيت، ج 1، ص 80; المجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ 110 جلدى، ج 2، ص 256; همان، مرآت العقول، چاپ تهران ج 8، ص 112.
85 . كاشف الغطاء، شيخ محمدحسين، الفردوس الاعلى، چاپ تبريز، ص 50.
86 . السيد شبر، السيد عبدالله، الانوار اللامعة، چاپ مشهد، ص 31.
 

Similar threads

بالا