مشاعرۀ سنّتی

sutern

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دي پير مي فروش که ذکرش به خير باد
گفتا شراب نوش و غم دل ببر ز ياد
 
  • Like
واکنش ها: mut

sutern

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا سر زلف تو در دست نسيم افتادست
دل سودا زده از غصه دو نيم افتادست
 

kamran_T

عضو جدید
در سنبلش آویختم از روی نیاز
گفتم من سودازده را کار بساز
گفتا که لبم بگیر و زلفم بگذار
در عیش خوش‌آویز نه در عمر دراز
 

semiramis261

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
در سنبلش آویختم از روی نیاز
گفتم من سودازده را کار بساز
گفتا که لبم بگیر و زلفم بگذار
در عیش خوش‌آویز نه در عمر دراز

زلف مشکین سای سنبل، در هم عنبر فشان
چشم خواب آلود نرگس خیره بر پا تا سرم
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
می‌شوی شهره به این فرقه هم‌آواز مباش

غافل از لعب حریفان دغا باز مباش
 

semiramis261

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد
دوستی کی اخر امد دوستداران را چه شد

دائم ز دوری رخت آه و فغان کنم
در آستان عشق تو جز قیل و قال نیست
عمر صبور رفت و لیکن ز عشق دوست
در سینه آتشی است که آن را زوال نیست.

شبتون بخیر
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
شب خوش.:gol::gol:





تا به روشنگر دریا نرساند خود را

تیرگی از دل سیلاب نیاید بیرون
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
:gol:

ندانستم که تو کی آمدی ای دوست کی رفتی

به من تا مژده آوردند من از خود به در رفتم

مرا آزردی و گفتم که خواهم رفت از کویت

بلی رفتم ولی هر جا که رفتم دربدر رفتم

 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ترسم که اشک درغم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
شب شما هم خوش
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دین و دل و حسن و هنر و دولت و دانش
چندان که نگه می کنمت هر ششی ای عشق
رخساره ی مردان نگر آراسته ی خون
هنگامه ی حسن است چرا خامشی ای عشق
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
:gol::gol::gol:


ز کار دیده و دل سایه بر مدار امید

گلی اگرچه ازین اشک و خون نرست هنوز
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
:gol::gol::gol:

ما ترک مراد دل خودکام گرفتیم

تا هر چه کند دوست خوشستیم دگر بار
 

parisa.66

عضو جدید
دل از من برد و روي از من نهان كرد *** خدا را با كه اين بازي توان كرد
شب تنهايي ام در قصد جان بود *** خيالش لطف هاي بي كران بود
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
دل سودا زده در عهد تو بستیم و برین

عهدها رفت و نگویی که مرا شیدایی است
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا