ترانه ها و تصنیف ها...

گلابتون

مدیر بازنشسته
http://www.www.www.iran-eng.ir/attachment.php?attachmentid=30075&d=1267780110

اثري زيبا و به ياد ماندني از مهران زاهدي
 

سیّد

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ترانه سرا : اندی (( چرا عاشق شدم من ))

خدا چرا عاشق شدم من

دیگه از دست این دل

یه شب آروم ندارم

وای چرا تو این زمونه شدم قربونی عشق

اسیر روزگارم

روزا چشای نازش می شینه رو کتابم

شبا وقتی می خوابم می بینمش تو خوابم

براش نامه نوشتم قشنگ و عاشقونه

نوشتم با هر دوتا چشماش منو کرده دیونه

رو پله های سنگی

میشینم با تو بیدار


چشام به تور ابر ها

سرم رو سنگ دیوار

براش آواز می خونه لبای سرد و بستم
 

سیّد

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ترانه سرا : شکیلا (( آلبوم 82 ))

شمع و پروانه منم مسته می خانه منم

رسوای زمانه منم دیوانه منم

یار پیمانه منم از خود بیگانه منم

چون باد صبا دربه درم با عشقو جنون همسفرم

شمعه شبه بی سحرم از خود نبوود خبرم

تو ای خدای من شنو نوای من

زمینو آسمان می لرزد به زیر پای من

مه و ستارگان تو میسوزد به ناله های من

وای ازین شیدا دله من مسته بی پروا دله من

سرمایه سودا دله من رسوا دله من شیدا دل من

ناله تنها دله من شام بی فردا دله من

مجنون هر صحرا دله من رسوا دله من شیدا دله من
 

امیر افشار

عضو جدید
کاربر ممتاز
در ملک ایران این ملک شیران...........تا چند تا کی افتان خیزان
داد از جهالت ای خدا که قدر خود ندانی..................در زندگانی چرا شبیه مردگانی
با چشم بینا به کوره ره روانیم...............ز معرفت دوری به جعله مشهوری
به مجمع جهانیان چو عضو رنجوری............. حرف حسابی زده از نوک شمشیر
کجا بشد آن ندای عشق دیروز................که در شما خموش گشته امروز
ز علم تقدیر شما نظام شمشیر شما
فتاده کار جهان به دست تقدیر شما
عصری که دنیا در انقلاب است
بارون دانش در پیچ و تاب است
در مهد سیروس این خواب سنگین بس نا ثواب است
بیدار باید شدن از این خواب غفلت
تا دور گردد همی دائم بار ذلت
تو این بیچاره ملت در این جعل و غفلت
ز جای خود خیزید در هم بیامیزید
غم تا چند فغان و ناله تا کی
با ذلت کنی عمر گران کی
تو ای بیچاره ملت تو ای بیچاره ملت

خواننده : هنگامه اخوان
دستگاه : شور
 

shakibaa77

عضو جدید
سلام

سلام

[FONT=&quot]به آواز های قدیمی علاقه فراوانی دارم . البته شاید از میان آنها دشتی و بیات اصفهان جایگاه ویژه ای داشته باشد . دشتی را واقعا دوست دارم . آوازی که ویژه ی موسیقی ایرانی است . . مخصوصا ای ایران و گلنار[/FONT][FONT=&quot] .[/FONT]


[FONT=&quot]کاری زیبا در مایه ی دشتی با صدای داریوش رفیعی ، اهنگ سازی مجید وفادار و شعری از کریم فکور[/FONT][FONT=&quot] .[/FONT]




گلنار


[FONT=&quot]گلنار، گلنار، کجایی که از غمت[/FONT][FONT=&quot]
ناله می‌کند عاشق وفادار
گلنار، گلنار، کجایی که بی تو شد
دل اسیر غم دیده‌ام گهربار
گلنار، گلنار، دمی اولین شب
آشنایی و عشق ما به یاد آر
گلنار، گلنار، در آن شب تو بودی و
عیش و عشرت و آرزوی بسیار
چه دیدی از من حبیبم گلنار
که دادی آخر فریبم گلنار
نیابی ای کاش نصیب از گردون
که شد ناکامی نصیبم گلنار
بود مرا، در دل شب تار، آرزوی دیدار
تا به کی پریشان؟
تا به کی گرفتار؟
یا مده مرا، وعده وفا، راز خود نگه دار
یا به روی من، خنده‌ها بزن، قلب من بدست آر
چه دیدی از من حبیبم گلنار
که دادی آخر فریبم گلنار
نیابی ای کاش نصیب از گردون
که شد ناکامی نصیبم گلنار
لب خود بگشا لب خود بگشا به سخن گلنار
دل زارم را، مشکن گلنار
نشدی عاشق نشدی عاشق زکجا دانی
چه کشد هر شب دل من گلنار[/FONT]

 
آخرین ویرایش:

shakibaa77

عضو جدید
[FONT=&quot]آواز افشاری[/FONT]
[FONT=&quot]
[/FONT]


[FONT=&quot]آواز افشاری از متعلقات دستگاه شور است ولی در میان متعلقات شور اختلاف افشاری با شور نسبت به سایرآوازها ( مانند دشتی ، ابوعطا و بیات ترک ) بیشتر است بطوریکه برای بعضی شنوندگان ممکن است با سه گاه و بویژه نوا اشتباه گرفته شود و به همین خاطر می توان بین این سه دستگاه به خوبی نیز مرکب نوازی کرد ( مثلا نوار " نوا " استاد شجریان ) .[/FONT]

[FONT=&quot]اکنون نظر استاد روح الله خالقی ( از کتاب نظری به موسیقی) را درباره حال و هوای افشاری بدانید :[/FONT]

[FONT=&quot]" افشاری آوازی است مغموم و دردناک که از داستان هجران سخن می راند . گویی عاشقی است خسته و ناامید که از شدت درد می نالد و جز ناله هم با چیز دیگری سروکاری ندارد و گاه از زیادی رنج فریادی از سینه پر آتش خود بر می کشد که شنونده را سخت متاثر می کند . به طور کلی این آواز برای نشان دادن حالاتی مانند ناله های جانسوز هجران و شکایت از بی وفایی یاران و اظهار درد و اندوه دورنی و ناامیدیها و ناکامیها و تظهار تالم و تاثر از رنجهای زندگی و ذکر خاطرات اسف انگیز بهترین نمونه است . "[/FONT]

[FONT=&quot]باید اضافه کنم که البته حالت افشاری بویژه در عراق کاملا متفاوت است و می توان از آن برای مرکب خوانی به سایر دستگاه ها و آوازهامثلا بیات ترک استفاده کرد [/FONT]
[FONT=&quot]تو بودی آنکه در صبح زندگی رخ به من نمودی[/FONT]
[FONT=&quot]تو بودی آنکه در های عاشقی بر رخم گشودی[/FONT]
[FONT=&quot]فروغ روی جانانی بهاران در بهارانی[/FONT]
[FONT=&quot]نپاید زندگی بی تو که در جسم جهان جانی[/FONT]
[FONT=&quot]اگر از نظر نهانی نهان از نظر نمانی.....[/FONT]
[FONT=&quot]این ترانه زیبا که دو بیت اول ان از آفای نیر سینا و باقی ابیات از خود شادروان استاد تجویدی است با صدای گرم و محزون خود استاد در مایه شور -آواز افشاری-( که در آخرین سالهای حیات خود ساختند و با سه تار نواختند-آلبوم یادگار استاد) را هر وقت میشنوم،یه حال خوبی بهم دستمیده،نمیشه گفت......استاد پیر خیلی آهنگا ساخته بود...ولی این یکی رو خودش زد و خوند...با سه تار(ساز تخصصی ایشون ویولن بود).....[/FONT]
 

shakibaa77

عضو جدید
[FONT=&quot]کمتر زن شانه[/FONT]


[FONT=&quot]خواننده[/FONT]:
[FONT=&quot]پوران ـ ویگن[/FONT]
[FONT=&quot]شاعر[/FONT]:
[FONT=&quot]پرویز خطیبی[/FONT]
[FONT=&quot]آهنگساز[/FONT]:
[FONT=&quot]تجویدی[/FONT]
[FONT=&quot]دستگاه[/FONT]:


[FONT=&quot]برگیسویت ای‌جان ، کمتر زن شانه[/FONT]
{ [FONT=&quot]چون درچین و شکنش دارد دل من‌کاشانه }2[/FONT]
[FONT=&quot]بگشا ز مویت ، گره‌ای چند ای مه[/FONT]
{ [FONT=&quot]تا بگشایی گره‌ای شاید زدل دیوانه }2[/FONT]
[FONT=&quot]دل‌در ، مویت ، دارد ، خانه[/FONT]
{ [FONT=&quot]مجروح ، گردد ، چو زنی هردم شانه }2[/FONT]
....................
[FONT=&quot]تکرار از اول[/FONT]
[FONT=&quot]درحلقة مویت ، بس دل اسیر است[/FONT]
{ [FONT=&quot]بینم خونین ، دل این و آن ، سر هر دندانه }2[/FONT]
....................
[FONT=&quot]تکرار از اول[/FONT]
[FONT=&quot]دل در ، مویت ، دارد ، خانه[/FONT]
{ [FONT=&quot]مجروح ، گردد ، چو زنی هردم شانه }
من این آهنگو راستش خیلی دوست دارم یکی از ترانه های ماندگاره به نظر من امیدوارم شما هم خوشتون بیاد
[/FONT]
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
کرشمه
خواهم كه بر مویت ، مویت ، مویت
هر دم زنم شانه ، هر دم زنم شانه
ترسم پریشان كند بسی حال هركسی
چشم نرگست مستانه مستانه ، مستانه مستانه
خواهم كه بر چشمت ، چشمت ، چشمت
هر دم كشم سرمه ، هر دم كشم سرمه
ترسم كه مجنون كند بسی مثل من كسی
چشم نرگست مستانه مستانه ، مستانه مستانه
یه شب بیا منزل ما
حل كن تو صد مشگل ما
ای دلبر خوشگل ما
دردت به جان ما شد
روح و روان ما شد
خواهم بر ابرویت ، رویت ، رویت
هر دم كشم وسمه ، هر دم كشم وسمه
ترسم كه مجنون كند بسی مثل من كسی
چشم نرگست مستانه مستانه ، مستانه مستانه
خواهم كه بر رویت ، رویت ، رویت
هر دم زنم بوسه ، هر دم زنم بوسه
ترسم كه نالان كند بسی حال هر كسی
چشم نرگست مستانه مستانه ، دیوانه دیوانه


ترانه سرا: عارف قزويني
خواننده :معین
آلبوم بی بی گل
البته عليرضا افتخاري هم اين ترانه رو خوندن...
اما من عاشق همون تم قدمي اين آهنگم.

 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
يه مسافر يه غريبه
يه شبم بي پنجره
می روم با کوله بار سرگذشت و خاطره
خسته ام از خستگي ها
خسته از اين لحظه ها
مي شمارم لحظه ها را
بر نمي آرم صدا
قصه هاي من غمگين
اگه تلخه اگه شيرين
مي روم تا واسه فردا
بسازم دنياي رنگين

هر جا مي رم همه مي گن
يه غريبه اومده
نمي بينم هم صدايي اينم از بخت بده

من پر اميد اما دلم در التهابه
مي رم که تا در غربتم نوري بتابه
اي زندگي بيزارم از بيهوده بودن
مي رم که تا پيدا کنم فرداي روشن

هر جا مي رم همه مي گن
يه غريبه اومده
نمي بينم هم صدايي اينم از بخت بده

خواننده شاهرخ
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
الا یا ایها الساقی



دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد

به زیر آن درختی رو که او گل​های تر دارد

نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد
نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل​ها

بنال ای بلبل دستان ازیرا ناله مستان
میان صخره و خارا اثر دارد اثر دارد

به بوی نافه​ای کاخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل​ها

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحل​ها

شاعر: مولانا، حافظ | خواننده: شهرام ناظری | آهنگساز: رضا قاسمی



 

shakibaa77

عضو جدید
الا یا ایها الساقی



دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد

به زیر آن درختی رو که او گل​های تر دارد

نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد
نه هر چشمی نظر دارد نه هر بحری گهر دارد

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل​ها

بنال ای بلبل دستان ازیرا ناله مستان
میان صخره و خارا اثر دارد اثر دارد

به بوی نافه​ای کاخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل​ها

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحل​ها

شاعر: مولانا، حافظ | خواننده: شهرام ناظری | آهنگساز: رضا قاسمی




دستگاه شور - آواز بیات ترک - آلبوم گل صدبرگ اولین اجرا 1364

پرفروش ترین کاست موسیقی ایرانی

شادباشید:smile::gol:
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
اگر مانده بودي

اگر مانده بودی تو را تا به عرش خدا می رساندم
اگر مانده بودی تو را تا دل قصه ها می کشاندم
اگر با تو بودم به شبهای غربت که تنها نبودم
اگر مانده بودی ز تو می نوشتم تو را می سرودم

مانده بودی اگر نازنینم
زندگی رنگ و بوی دگر داشت
این شب سرد و غمگین غربت
با وجود تو رنگ سحر داشت

با تو این مرغک پرشکسته
مانده بودی اگر بال و پر داشت
با تو بیمی نبودش ز طوفان
مانده بودی اگر همسفر داشت

هستی ام را به آتش کشیدی
سوختم من ندیدی ندیدی

مرگ دل آرزویت اگر بود
مانده بودی اگر می شنیدی

با تو دریا پر از دیدنی بود
شب ستاره گلی چیدنی بود
خاک تن شسته در موج باران
در کنار تو بوسیدنی بود

بعد تو خشم دریا و ساحل
بعد تو پای من مانده در گل
مانده بودی اگر موج دریا
تا ابد هم پر از دیدنی بود

با تو و عشق تو زنده بودم
بعد تو من خودم هم نبودم
بهترین شعر هستی رو با تو
مانده بودی اگر می سرودم
مانده بودی اگر می سرودم

مانده بودی اگر نازنینم
زندگی رنگ و بوی دگر داشت

این شب سرد و غمگین غربت
با وجود تو رنگ سحر داشت


ترانه ای ازمسعود امینی،
ملودی محمدحیدری
و تنظیم برایان وی

خواننده :
ا اميد








 
آخرین ویرایش:

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
پریشان

پریشان

مرا که با تو شادم پریشان مکن
بیا و سیل اشکم به دامان مکن
بیا بیا به خاطر عشقم
دل مرا یکدم
ز غم جدا کن ز غم جدا کن
من عاشقم به پای این پیمان
اگر ندادم جان
مرا رها کن مرا رها کن
رمیده جان و دل شکسته
منم به پای تو نشسته
منم به ماتم جوانی
نشسته نا امید و خسته
شکسته ای دل مرا
به من بگو چرا چرا
به سنگ غم ها
"از این قفس کجا گریزم که هم چو مرغ شکسته بالم
نمیدانم ز غم چه گویم اگر بپرسد کسی ز حالم"
فلک به سنگ کینه ها
شکسته قامت مرا
مگر چه کرده ام خدایا
شکسته سر شکسته پا
به عشق و زندگی جدا
کنون کجا روم خدایا
بیا بیا به خاطر عشقم
دل مرا یکدم
ز غم جدا کن ز غم جدا کن
من عاشقم به پای این پیمان
اگر ندادم جان
مرا رها کن مرا رها کن
مرا که با تو شادم پریشان مکن
بیا و سیل اشکم به دامان مکن
بیا بیا به خاطر عشقم
دل مرا یکدم
ز غم جدا کن ز غم جدا کن
من عاشقم به پای این پیمان
اگر ندادم جان
مرا رها کن مرا رها کن


ترانه‌سرا: محمدعلی شیرازی | آهنگساز: همایون خرم | خواننده: سیمین غانم
 

افشين_اس اس

عضو جدید
می بینم صورتمو تو آینه
با لبی خسته می پرسم از خودم

این غریبه کیه از من چی میخواد
اون به من یا من به اون خیره شدم

باورم نمیشه هر چی می بینم
چشامو یه لحظه رو هم میذارم

به خودم میگم که این صورتکه
می تونم از صورتم ورش دارم

میکشم دستمو روی صورتم
هر چی باید بدونم دستم میگه

منو توی آینه نشون میده
میگه این تویی نه هیچ کس دیگه

جای پاهای تموم قصه ها
رنگ غربت تو تموم لحظه ها

مونده روی صورتت تا بدونی
حالا امروز چی ازت مونده به جا

آینه میگه تو همونی که یه روز
می خواستی خورشیدو با دست بگیری

ولی امروز شهر شب خونت شده
داری بی صدا تو قلبت می میری

میشکنم آینه رو تا دوباره
نخواد از گذشته ها حرف بزنه

آینه میشکنه هزار تیکه میشه
اما باز تو هر تیکش عکس منه

عکسا با دهن کجی بهم میگن
چشم امیدو ببر از آسمون

روزا با هم دیگه فرقی ندارن
بوی کهنگی میدن تمومشون


فرهاد
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
خواننده:پروین
شاعر:کریم فکور
دستگاه:آواز بيات اصفهان

متن ترانه:
امشب در سر شوری دارم امشب در دل نوری دارم
باز امشب در اوج آسمانم رازی باشد با ستارگانم
امشب یکسر شوق و شورم از این عالم گویی دورم
....................
ازشادی پرگیرم که رسم به فلک سرود هستی خوانم دربرحور وملک
در آسمانها غوغا فکنم سبو بریزم ساغر شکنم
....................
امشب در سر شوری دارم امشب در دل نوری دارم
....................
با ماه و پروین سخنی گویم وز روی مه خود اثری جویم
جان یابم زین شبها ، جان یابم زین شبها
ماه و زهره را به طرب آرم از خود بی‌خبرم ز شعف دارم
نغمه‌ای برلبها ، نغمه‌ای برلبها
امشب یکسر شوق و شورم از این عالم گویی دورم
....................
امشب در سر شوری دارم امشب در دل نوری دارم
باز امشب در اوج آسمانم رازی باشد با ستارگانم
امشب یکسر شوق و شورم از این عالم گویی دورم


شرح:گوشه‌های مهم این آواز عبارتند از جامه‌دران - بیات راجع - نغمه - سوز و گداز

 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
خواننده:زنده ياد ایرج بسطامی
شاعر:هما میرافشار
آهنگساز:حسین پرنیا
دستگاه:دستگاه شور

متن ترانه:
گلپونه‌های وحشی دشت امیدم، وقت سحر شد
خاموشی شب رفت و فردایی دگر شد
من مانده‌ام تنهای تنها
من مانده‌ام تنها میان سیل غمها
حبیبم ، سیل غمها
....................
{ گلپونه‌ها نامهربانی آتشم زد آتشم زد }2 گلپونه‌ها بی ‌همزبانی آتشم زد
می‌خواهم اکنون تا سحرگاهان بخوانم افسرده‌ام، بیگانه‌ام، آزرده جانم
تکرار از اول
گلپونه‌های وحشی دشت امیدم، وقت سحر شد
خاموشی شب رفت و فردایی دگر شد
من مانده‌ام تنهای تنها
من مانده‌ام تنها میان سیل غمها
حبیبم ، سیل غمها
....................
من مانده‌ام تنهای تنها
من مانده‌ام تنها میان سیل غمها
حبیبم ، سیل غمها
....................
من مانده‌ام تنهای تنها
من مانده‌ام تنها میان سیل غمها
حبیبم ، سیل غمها

شرح:متعلقات این دستگاه آوازهای دشتی، ابوعطا، بیات ترک(بیات زند)، افشاری و کرد بیات می‌باشند.
گوشه‌های مهم دستگاه شور عبارتند از کرشمه - رهاب - اوج - نغمه - سلمک - مجلس افروز - گریلی - رضوی - شهناز - قرچه
 

افشين_اس اس

عضو جدید
دلم از خیلی روزا با کسی نیست
تو دلم فریاد و فریادرسی نیست

شدم اون هرزه گیاهی که گلاش
پرپر دستای خار و خسی نیست

دیگه دل با کسی نیست
دیگه فریادرسی نیست

آسمون ابری شده
دیگه خار و خسی نیست

بارون از ابرا سبک تر می پره
هر کسی سر به سوی خودش داره

مثل لاک پشت تو خودم قایم شدم
دیگه هیچ کس دلمو نمی بره

دیگه دل با کسی نیست
دیگه فریادرسی نیست

آسمون ابری شده
دیگه خار و خسی نیست

ماهی از پاشوره بیرون افتاده
شاپرکها پراشون زخمی شده

نکنه تو گله بره هامون
گذر گرگ بیابون افتاده

دیگه دل با کسی نیست
دیگه فریادرسی نیست

آسمون ابری شده
دیگه خار و خسی نیست

فريدون فروغي
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
خواننده:گلپا شاعر:جهانبخش پازوکی آهنگساز:جهانبخش پازوکی دستگاه:دستگاه شور

متن ترانه:




می‌دونستی‌که ‌خاک فرش منه رفتی نموندی
چرا بخت سپیدو به سیاهی نشوندی؟
....................
می‌دونستی فقط ‌تو رو دارم رفتی نموندی
چرا مرغ امیدو ازاین خونه پروندی؟
....................
درویشم و دنیا واسم یه مشت خاکه
همه دارو ندارم فقط ‌یک دل‌ پاکه

درویشم و دنیا واسم یه مشت خاکه
همه دارو ندارم فقط‌ یک دل ‌پاکه

می‌دونستی‌ که ‌خاک فرش منه رفتی نموندی
چرا بخت سپیدو به سیاهی نشوندی؟
....................
درویش رو هرگلیم پاره شب رو سر میاره
قطره با یه ‌دریا براش فرقی نداره

درویش رو هرگلیم پاره شب رو سر میاره
قطره با یه ‌دریا براش فرقی نداره
....................
می‌دونستی ‌که ‌خاک فرش منه رفتی نموندی
چرا بخت سپیدو به سیاهی نشوندی؟
....................
می‌دونستی فقط‌ تو رو دارم رفتی نموندی
چرا مرغ امیدو ازاین خونه پروندی؟
چرا مرغ امیدو ازاین خونه پروندی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

گلابتون

مدیر بازنشسته
از من بگذر

از من بگذر

غمگين چو پاييزم ، از من بگذر
شعري غم انگيزم ، از من بگذر
سر تا به پا عشقم ، دردم ، سوزم
بگذشته در آتش همچون روزم
غمگين چو پاييزم ، از من بگذر
شعري غم انگيزم ، از من بگذر

بگذار اي بي خبر بسوزم ، چون شمعي تا سحر بسوزم
بگذار اي بي خبر بسوزم ، چون شمعي تا سحر بسوزم

ديگر اي مه به حال خسته بگذارم ، بگذر و با دل شکسته بگذارم
ديگر اي مه به حال خسته بگذارم ، بگذر و با دل شکسته بگذارم
بگذر از من تا به سوز دل بسوزم
آه ، در غم اين عشق بي حاصل بسوزم
بگذر از من تا به سوز دل بسوزم
آه ، در غم اين عشق بي حاصل بسوزم

بگذر تا در شرار من نسوزي ، بي پروا در کنار من نسوزي
همچون شمعي به تيره شب ها
مي داني عشق ما ثمر ندارد ، غير از غم ، حاصلي دگر ندارد
بگذر زين قصه ي غم افزا

غمگين چو پاييزم ، از من بگذر
شعري غم انگيزم ، از من بگذر
سر تا به پا عشقم ، دردم ، سوزم
بگذشته در آتش همچون روزم
غمگين چو پاييزم ، از من بگذر
شعري غم انگيزم ، از من بگذر
غمگين چو پاييزم ، از من بگذر
شعري غم انگيزم ، از من بگذر
غمگين چو پاييزم ، از من بگذر
شعري غم انگيزم ، از من بگذر


شعري تاثيرگذار از تورج نگهبان
با صداي زيباي عليرضا قرباني
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
بهار دلكش


بهار دلکش رسید و دل به جا نباشد
از آن که دلبر دمی به فکر ما نباشد
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]در این بهار ای صنم بیا و آشتی کن [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]که جنگ و کین با من حزین روا نباشد[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]صبحدم بلبل بر درخت گل به خنده می‌گفت [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]نازنینان را مه‌جبینان را وفا نباشد[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]اگر که با این دل حزین تو عهدُ بستی [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]حبیب من آخ با رقیب من چرا نشستی[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]چرا دلم را عزیز من از کینه خستی[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]اگر که با این دل حزین تو عهدُ بستی [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]عزیز من آخ با رقیب من چرا نشستی[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]چرا دلم را حبیب من از کینه خستی[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]بیا در برم از وفا یک شب ای مه نخشب [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]تازه کن عهدی خدا که برشکستی[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]بیا در برم از وفا یک شب ای مه نخشب [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]تازه کن عهدی جانم که برشکستی[/FONT]

با صدای : استاد شجریان
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]مایه : ابوعطا ( گوشۀ حجاز )[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]شعر : ملک الشعرای بهار یا عارف قزوینی[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]آهنگ: غلامحسین درویش (درویش خان) یا عارف قزوینی[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]تار : [/FONT]محمد رضا لطفی

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]آلبوم: عشق داند ، ( بهار دلکش )[/FONT]

 

افشين_اس اس

عضو جدید
پشت اين پنجره ها دل ميگيره
غم و غصه ي دلو تو مي دوني

وقتي از بخت خودم حرف ميزنم
چشام اشك بارون ميشه تو مي دوني

عمريه غم تو دلم زندونيه
دل من زندون داره تو مي دوني

هر چي بهش ميگم تو آزادي ديگه
ميگه من دوستت دارم تو مي دوني

مي خوام امشب با خودم شكوه كنم
شكوه هاي دلمو تو مي دوني

بگم اي خدا چرا بختم سياست
چرا بخت من سياست تو مي دوني

پنجره بسته ميشه شب ميرسه
چشام آروم تو نداره تو مي دوني
...

فريدون فروغي
 

افشين_اس اس

عضو جدید
گه این قوزک پا یاری رفتن نداره
لبای خشکیدم حرفی واسه گفتن نداره
چشای همیشه گریون اخه شستن نداره
تن سردم دیگه جایی برا خفتن نداره

دیگه این قوزک پا یاری رفتن نداره
لبای خشکیدم حرفی واسه گفتن نداره

میخوام از دست تو از پنجره فریاد بکشم
تب بی تو بودنو از لب سردت بچشم
نطفه باز دیدنت رو توی سینم بکشم
مثل سایه پا به پا من تو رو همرام نکشم

دیگه این قوزک پا یاری رفتن نداره
لبای خشکیدم حرفی واسه گفتن نداره

بذار من تنها باشم میخوام که تنها بمیرم
برم و گوشه تنهایی و غربت بگیرم
من یه عمریست که اسیرم زیر زنجیره غمت
دست و پام غرق به خون شد دیگه بسه موندنت

دیگه این قوزک پا یاری رفتن نداره
لبای خشکیدم حرفی واسه گفتن نداره

*فريدون فروغي*
 

افشين_اس اس

عضو جدید
چرا وقتی که آدم تنها میشه
غم و غصه اش قد یک دنیا میشه
میره یک گوشه پنهون میشینه
اونجا رو مثل یه زندون میبینه

غم تنهایی اسیرت میکنه
تا بخوای بجنبی پیرت میکنه

وقتی که تنها میشم اشک تو چشام پر میزنه
غم میاد یواش یواش خونه دل در میزنه
یاد اون شب ها می افتم زیر مهتاب بهار
توی جنگل لب چشمه می نشستیم من و یار

غم تنهایی اسیرت میکنه
تا بخوای بجنبی پیرت می کنه

میگن این دنیا دیگه مثل قدیما نمی شه
دل این آدما و زشته و دیگه زیبا نمی شه
اون بالا باد داره زاغه ابرا رو چوب میزنه
اشک این ابرا زیاده،ولی دریا نمیشه

غم تنهایی اسیرت میکنه
تا بخوای بجنبی پیرت میکنه


فريدون فروغي
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
[FONT=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]من از پشت شبهای بی خاطره
من از پشت زندان غم آمدم
من از آرزوهای دور ودراز
من از خواب چشمان نم آمدم
تو تعبیر رؤیای نادیده ای
تو نوری كه بر سایه تابیده ای
تو یك آسمان بخشش بی طلب
تو بر خاك تردید باریده ای
تو یك خانه در كوچه زندگی
تو یك كوچه در شهر آزادگی
تو یك شهر در سرزمین حضور
تویی راز بودن به این سادگی
مرا با نگاهت به رؤیا ببر
مرا تا تماشای فردا ببر
دلم قطره ای بی تپش در سراب
مرا تا تكاپوی دریا ببر


[/FONT]


:cry:
شعر:افشین یداللهی
خواننده : محمد اصفهاني
آلبوم: نون و دلقك
آهنگ: خاك ترديد

 

افشين_اس اس

عضو جدید
خودت خواستي ...

خودت خواستي ...

خودت خواستی که من مجبور باشم
برم جایی که از تو دور باشم

تو پای منو از قلبت بُریدی
خودت خواستی که من اینجور باشم

خودت خواستی که احساسم بشه سرد
خودت خواستي نميشه كاري ام كرد

می دیدم دارم از چشمات می افتم
مدارا کردم و چیزی نگفتم

برام بودنِ تو بازی نبود و به این بازی دلم راضی نبود و از اول آخرش رو می دونستم
تو تونستی ولی من نتونستم

برات بودنِ من کافی نبود و حقیقت اینکه می بافی نبود و دارم دق مي كنم از درد دوري
می خوام مثل تو شم، اما چه جوری؟

 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
خواننده:مرضیه شاعر:معینی کرمانشاهی آهنگساز:همایون خرم دستگاه:دستگاه همايون

متن ترانه:


ساغرم شکست ای ساقی رفته‌ام زدست ای ساقی (2)
درمیان توفان
برموج غم نشسته منم در زورق شـکستـــه منـــم ای نـاخـــدای عــالـم
تا نـام مـن رقـم زده‌شـد یکبـاره مـهـــر غـم زده‌شــد بــر ســرنـوشـت آدم
ساغرم شکست ای ساقی رفته‌ام زدست ای ساقی
....................
تـو تشنـه‌ کـامم کُشتی در ســــراب نــــاکــــامـیهــا ای بــلای نافرجامیها
نبــرده لـب بــــرجــامــی می‌کشم به‌دوش ازحسرت بارهستی و بدنامیها
برموج غم نشسته منم در زورق شـکستـــه منـــم ای نـاخـــدای عــالـم
تا نـام مـن رقـم زده‌شـد یکبـاره مـهـــر غـم زده‌شــد بــر ســرنـوشـت آدم
ساغرم شکست ای ساقی رفته‌ام زدست ای ساقی
....................
حکایت از چه‌کنم؟ شکایت از که‌کنم؟
که خود به دست خود آتش بردل خون شدة نگران زده‌ام
....................
حکایت از چه‌کنم؟ شکایت از که‌کنم؟
که خود به دست خود آتش بردل خون شدة نگران زده‌ام
....................
برموج غم نشسته منم در زورق شـکستـــه منـــم ای نـاخـــدای عــالـم
تا نـام مـن رقـم زده‌شـد یکبـاره مـهـــر غـم زده‌شــد بــر ســرنـوشـت آدم
تـو تشنـه‌ کـامم کُشتی در ســــراب نــــاکــــامـیهــا ای بــلای نافرجامیها
نبــرده لـب بــــرجــامــی می‌کشم به‌دوش ازحسرت بارهستی و بدنامیها
برموج غم نشسته منم در زورق شـکستـــه منـــم ای نـاخـــدای عــالـم
تا نـام مـن رقـم زده‌شـد یکبـاره مـهـــر غـم زده‌شــد بــر ســرنـوشـت آدم
ساغرم شکست ای ساقی رفته‌ام زدست ای ساقی
 

افشين_اس اس

عضو جدید
سلام ای غروب غریبانه ی دل
سلام ای طلوع سحرگاه رفتن
سلام ای غم لحظه های جدایی
خداحافظ ای شعر شب های روشن
خداحافظ ای شعر شب های روشن
خداحافظ ای قصه ی عاشقانه
خداحافظ ای آبی روشن عشق
خداحافظ ای عطر شعر شبانه
خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنها نمی مانی ای مانده بی من
تو را می سپارم به دل های خسته
تو را می سپارم به مینای مهتاب
تورا می سپارم به دامان دریا
اگر شب نشینم اگر شب شکسته
تو را می سپارم به رویای فردا
به شب می سپارم تو را تا نسوزد
به دل می سپارم تو را تا نمیرد
اگر چشمه ی واژه از غم نخشکد
اگر روزگار این صدا را نگیرد
خداحافظ ای برگ و بار دل من
خداحافظ ای سایه سار همیشه
اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم
خداحافظ ای نو بهار همیشه
 

omid joon

عضو جدید
اگه ادبی هستین بگین چرا؟

اگه ادبی هستین بگین چرا؟





چرا هیچ کس دوست ندارد بند دوم مرغ سحر را بخواند؟






مرغ سحرنیازی به معرفی ندارد. سروده ای از محمدتقی بهار در دوران مشروطه که پس از آغاز حکومت رضا شاه به صورت ترانه اجرا شد. آهنگ این اثر، از مرتضی نی داوود، فوق العاده زیباست. آهنگ باو جود گیرایی زیر و بالای چندانی ندارد بنابراین حتی کسانی که با خوانندگی آشنایی ندارند می توانند آن را به راحتی بخوانند. اکثر خوانندگان نامی نیز اجرایی از مرغ سحر را به نام خود ثبت کرده اند که می توان به ملوک ضرابی، قمرالملوک وزیری، نادر گلچین، هنگامه اخوان، محمدرضا شجریان و نیز اجراهای متفاوتی از فرهاد، همای و محسن نامجو اشاره کرد

:آنچه تا کنون به عنوان مرغ سحر شنیده ایم عبارت است از بند اول این شعر

مرغ سحر ناله سرکن، داغ مرا تازه تر کن

ز آه شرر بار این قفس را بَر شِکَنُ و زیر و زِبَر کن
بلبل پَر بسته ز کنج قفس درآ، نغمهٔ آزادی نوع بشر سرا
وَز نفسی عرصهٔ این خاک تیره را. پر شرر کن

ظلم ظالم، جور صیاد آشیانم داده بر باد

ای خدا، ای فـلک، ای طبیعت، شام تاریک ما را سحر کن

نوبهار است، گل به بار است، ابر چشمم، ژاله‌بار است
این قفس، چون دلم، تنگ و تار است
شعله فکن در قفس ای آه آتشین
دست طبیعت گل عمر مرا مچین
جانب عاشق نِگَه‌ ای تازه گل از این، بیشتر کن
مرغ بیدل شرح هجران مختصر٬ مختصر کن

اماشاید خیلی ها ندانند که این فقط نیمی از مرغ سحر استو این شعر بند دومی دارد که تقریبا هیچ خواننده ای تمایلی به خواندن آن ندارد
:
بند دوم می گوید
عمر حقیقت به سر شد، عهد و وفا بی اثر شد
ناله عاشق، ناز معشوق، هر دو دروغ و بی ثمر شد
راستی و مهر و محبت فسانه شد
قول و شرافت همگی از میانه شد
از پی دزدی، وطن و دین بهانه شد
دیده تر کن
جور مالک، ظلم ارباب، زارع از غم گشته بی تاب
ساغر اغنیا پر می‌ناب، جام ما پر ز خون جگر شد
ای دل تنگ ناله سر کن، از مساوات صرف نظر کن
ساقی گلچهره بده آب آتشین، پردهٔ دلکش بزن ای یار دلنشین
ناله بر آر از قفس ای بلبل حزین
کز غم تو، سینه من، پر شرر شد، پر شرر شد

اما چرا کسی این بند را دوست ندارد؟
بند اول شعری انقلابی استکه به دستگاه ظلم می تازد، از زندانی و در قفس بودن آزادی خواهان گله می کند، آرزوی پایان شب تار ملت را دارد و مردم را به قیام و انقلاب جهت پایان دادن به ظلم و شکستن قفس فرا می خواند

اما بند دوم شعری اجتماعی است.شاعر در این بند از رواج دروغ، منسوخ شدن حقیقت طلبی، از بین رفتن عشق واقعی میان عاشق و معشوق و گم شدن مهر و محبت و شرافت گله می کند و از کسانی می نالد که وطن و دین را بهانه ای برای دزدی کرده اند. اینان چه کسانی هستند؟ تنها حاکمان یا تمامی مردم؟ فضای حاکم بر این بخش از شعر به مورد دوم اشاره دارد. همچنین زمانی که شعر از جور مالک و ارباب شکایت می کند اغنیا را به عنوان طبقه ای از جامعه به باد نقد می گیرد نه به عنوان بخشی از وابستگان دولت
در بند اول پیشنهاد شعله فکندن در قفس که همانا براندازی حکومت ظالم است مطرح می شود اما در مورد بند دوم شاعر هیچ راه حلی نمی یابد و در نهایت بلبل را فقط به بر آوردن ناله های حزین از دورن این قفس خود ساخته فرا می خواند

مردم ما همیشه دوست داشته اند که ریشه مشکلات را در حکومت بشناسند و خود را از هر گونه اشکالی مبرا بدانند از این روی خوانندگان همان بخشی از مرغ سحر را خوانده اند و می خوانند که مورد پسند عامه مردم است. جالب این جاست که برخی بی توجهی به بند دوم را به دلیل سیاسی بودن آن دانسته اند که چنین دیدگاهی موجب شگفتی است.

ما تا به حال بارها به دستور بند اول عمل کرده ایم و قفس را آتش زده ایم اما پس از فرو نشستن شعله خود را در قفسی جدید یافته ایم. ای کاش یک بار هم که شده بند دوم را بخوانیم و همت کنیم بر اساس آن



ارزش های انسانی را در جامعه احیا نماییم
















 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
k.m.r.c شعر ها و ترانه های محلی اشعار و صنايع شعری 44

Similar threads

بالا