خاطرات تحصیل در امریکا

    

عضو جدید
کله پاچه پارتی و افتضاح بعد از آن ..

اگه میخاین مطلبو با عکس بخونین برین سایت خودشwww.oldpilot.ir
افتضاح در جن فارغ التحصیلی !




راستش رو بخواهید دوستان بحث کله پاچه رو در پست قبلی پیش کشیدند .. خود به خود یاد یه خاطره ای از ایام تحصیلاتم در آمریکا افتادم .. ! اما بنا به خواست دوستان قدیمی که گله فرموده بودند مطالب ام دیگه حال و هوای قدیم رو ندارند .. یه خرده در این پست جبران مافات کردم !! و به اصطلاح خودمون کمی کشش دادم . امیدوارم از این پست هم خوشتون بیاد .
در باره مطلب قبلی که خیلی هم استقبال شد .. باید اعتراف بکنم کار بنده صحیح نبوده است . آخه تحقیر یک ملت اصلآ صحیح نیست . درسته آن ها بیشتر از دهان خود در باب کشور عزیزم سخن گفته اند .. اما هیچ دلیل بر ان نمی شود که نوع تغذیه آن ها رو زیر سوال ببریم . به قول دوستان بزرگوار.. هر کشوری یک نوع غذایی می خورند .. نباید که زیر سوال برد !! و مثال کله پاجه خوردن ما رو زدند .. که سبب نگارش این خاطره شد . من از همه اعراب عزیز و طرفدارانشون پوزش می خواهم . باور کنید با دیدن تصاویر شوکه شدم .. چون هیچ گاه این واقعیت رو در ذهن خود نپذیرفته بودم .. به همین دلیل این اشتباه از حقیر سر زد .. اما بحث ما بر سر جزایر ایرانی سر جاشه .. باید از روی جنازه امثال بنده گذر کنند تا به خواسته خویش برسند ..
سخن آخر این که .. باور کنید اصلآ انتظارش رو نداشتم چند تا تصویر از نوع تغدیه ملتی این گونه مورد استقبال خوانندگان قرار گیرد !! به طوری که در ظرف یک روز که از انتشارش گذشته .. در لیست یکی از ده پست پر خواننده ترین مطالب سایت برگزیده شود ! از شما چه پنهون من توقع داشتم با طیف وسیع حمایتی که خوانندگان محترم و دوستانم از حقیر و سایت مدام می فرمایند .. این استقبال از مطلب سفیدی که منتشر کردم و یاران محترم بار ها در نظرات خود اعلام کرده بودند .. صورت می گرفت .. ! ولی خب ... عکس سوسمار خوری حتمآ مقبولیت بیشتری داره که یک روزه بیش از هفت هزار بازدید کننده داره ..! ضمنآ به کامنت های بسیاری فرصت پاسخ گویی پیدا نکردم .. چون کرج بودم . انشاالله تا فردا به همه پاسخ خواهم داد





پایگاه لک لند .. تگزاس
معمولآ اولین ها همیشه در اذهان آدم می مونه .. و دیر از یاد و خاطر انسان ها پاک می شود . خب پایگاه اموزشی " لک لند " که در شهر " سان آنتی نیو " ایالت تگزاس قرار گرفته بود .. این ویژگی رو داشت . چون همه دانشجویان از سراسر دنیا که برای آموزش به آمریکا اعزام می شدند .. اول از همه به این پایگاه جالب و دیدنی که در اصل دانشگاهی معتبر و غیر نظامی بود .. وارد می شدند . و آغازی برای یه زندگی جدید بود . مخصوصآ برای ادمای چشم و گوش بسته روستایی امثال من و ماشالله مداح یه دنیا حرف برای گفتن داشت .. ! آق ماشالله خودمون که تا دیروز تو روستای حاجی آباد گرمسار بز می چروند .. حالا آقا آمریکا تشریف آورده .. عین من که از دهات قوچان آمده بودم ! و من یه کلاس بالاتر از او بودم ( چون بلانسبت خر می چروندم ! - من با او شوخی دارم ) دیگه اون جا کسی او را ماشاالله صدا نمی زد .. بلکه " مارشال " شده بود و بهروز هم که تلفظ اش برای دختر موبور های آمریکایی دشوار بود ، به دیوید تبدیل شده بود .. وای چه شود !!!؟
من و ماشاالله مداح .. !
آق ماشاالله ما .. ببخشید مارشال از همون هفته اول .. دوم بود که رفت تو کار هنر ! آخه امریکایی ها خیر سرشون تو هر خراب شده و کلوپ ای وسایل و ابزار موسیقی گذاشته بود .. اون طفلک هم رفت و ذات هنری اش رو نشون داد .. ! دیگه کار و کاسبی مارشال ما در اومده بود .. ولی خب همیشه با هم بودیم . همه جا .. و طبیعی است که من شیطون تر و بلا تر بودم .. و مدام سر به سر آمریکایی ها می گذاشتم .. !! و مارشال دهان اش تا کجا از تعجب باز می شد .. شاید به خاطر همین خصلت هایم همیشه با من می پرید ! تا یادم نرفته بگم ..مارشال یه همشهری به اسم آقا رضا داشت که واقعآ عتیقه بود .. و پاک آبروی هر چه ایرانی بود رو با کار های جلف اش برده بود ! وای مارشال چه حرصی می خورد وقتی می گفتم همشهری ات فلان کاری رو کرده .. چندین بار هم پلیس ایالتی گرفته بودنش .. و چیزی نمونده بود کت بسته به ایران برگرده .. ! خدا رو شکر از همون روز نخست به شیراز منتقل شد و من سعادت دیدنش رو تا آخر خدمت نداشتم .. !!

سرباز خونه مختلط ..!!
اگر چه اموزشگاه پایگاه غیر نظامی بود .. ولی این پایگاه در اصل یه سرباز خونه مختلط بود ! همه دل خوشی افراد تازه وارد آمریکایی این بود که مشق و تمرینات روزانه تمام شده و هر کی با یک دختر خانم که اون ها را وف ( Woman of Air Force ) می نامیدند .. بره گردش و تفریح ! تفریح اون ها هم حضور در کلوپ هایی که به این منظور وجود داشت .. و با نوشیدن آبجو و رقصیدن به اصطلاح خودشون حال کنند . به سرباز صفر ها هم ( Air Man ) می گفتند . و در تمام دوران آموزشی که کلآ صد روز بود .. اجازه رفتن به خونه رو نداشتند .. ! در ورود و خروج سرباز هم با ما فرق داشت ! کلوپ های سربازان پر چنب و جوش تر از درجه داران و کلوپ های درجه داران بهتر از کلوپ افسران بود .. معمولآ همه دوست داشتند که به کلوپ سرباز ها بروند .. چون همون طور که گفتم خیلی با هیجان و توآم با تفریحات شاد بود . اما به هیچ عنوان کسی رو راه نمی دادند .. مگر یکی از آمریکایی ها به عنوان میهمان داخل می برد .. ! در کلوپ درجه داران هم همین بگیر و به بند ها بود .. اما مثل محل سرباز ها سخت گیری نمی کردند .. ! اما کلوپ افسران سوت و کور بود ! مدام موسیقی های کلاسیک ( کانتری میوزیک )و آروم نواخته می شد ! اعضای ان هم همه پیر و پاتال های بازنشسته بودند .. متآسفانه دانشجویان افسری هم باید به این کلوپ می رفتند !! اما گروه ما شانس آورده بود !!
اشتباه لپی در حکم خدمتی ما .. !!
اوایل که امریکا امده بودیم ، اصلآ قضیه حکم خدمتی رو نمی دونستیم ! اما ظاهرا خانم منشی ای که در شعبه اعزام به خارج حکم یا همون ( اوردر ) ما رو تایپ می کرده ، خوشبختانه دچار اشتباه شده بود. به این صورت که دانشجویان را AC ( یعنی ایر کدت یا دانشجوی هوایی ) باید می نوشت که او حواس اش ظاهرآ پرت شده بود و بین A و C یک " / " قرار داده بود .. شاید طفلک دست مبارک اش خورده بود ! برای همین آن ها بر و بچه های گروه ما رو ایرمن فرست کلاس یا همون سرباز صفر می شناختند ..!! همون طور که گفتم هیچ کدوم از ما اصلآ این موضوعات رو نمی دونستیم !! تا این که ظاهرآ یکی از بچه ها که با هزار زحمت و مکافات می خواست خودش رو به عنوان میهمان به یک سرباز آمریکایی بچسبونه .. دژبان جلوی در کلوپ به این بابا شک کرده و فکر می کنه که از بیرون وارد پایگاه شده است .. و تقاضای کارت شناسایی می کنه .. و طرف با خونسردی می پرسه .. آقا چرا خودت عضو نمی شوی !!؟ و این دوست ما حسابی دستپاچه می شه .. و وقتی دقت می کنه .. تازه دوزاری اش می افته که ما رو سرباز یا همون ایرمن معرفی کرده اند ! خب طبیعی است که در اون شرایط بچه ها بجای این که اعتراض کرده که چرا حکم و برگ ماموریت ما رو اشتباه تایپ کردید ، صداش رو در نیاورده تا از مزایای رفتن به کلوپ جوون ها که بی تربیت ها دختر و پسر در هم می لولیدند .. استفاده کنند .. وای اگه بدونید قدیمی ها چه حسرت و افسوسی می خوردند !! ولی می دونید که آمریکایی ها مقرراتی هستند و به قول معروف کسی نمی تونست بره زیر آب گروه ما رو بزنه ..!!
یه پارانتز بی موقع... !!
یادش به خیر .. اون قدیما چپ و راست حاشیه می رفتم ... ! و چقدر بعضی دوستان از این کارم خوششون می آمد ! حالا به یا اون ایام یه حاشیه می خوام برم .. البته منو ببخشید یه خرده بفهمی ، نفهمی بی ادبی است .. ولی قصد من بیان سنت هاست و برای آگاهی دوستان باید بگم ! در پایگاه لک لند همان طور که گفتم سربازان در دوره آموزشی ۱۰۰ روزه خود اجازه بیرون رفتن از آسایشگاه رو نداشتند . به همین دلیل اگه میهمان یا خانواده شون از ایالت یا شهری دیگه می آمد باید هتل در خارج از پایگاه رفته یا از دوستانی که مثل ما اتاق داشتیم خواهش کنند تا شب رو نزد آن ها بمانند . در کلوپ با یک ایرمن مدت ها بود دوست شده بودم . به قول معروف هم سخن ام بود . یک روز در کلوپ دیدم سر میزش یه دختر خیلی زیبا و تودل برو ( البته به چشم خواهری ) نشسته است ! برای همین راه ام رو کج کرده تا سر میز دیگری بنشینم .. دیدم باصدای بلند منو صدا زد .. آهای دیوید .. !! هی دیوید !! ( چون تلفظ بهروز مدرسی سخت بود غربزده شده و نام دیوید رو برای خودم انتخاب کرده بودم !) وقتی برگشتم جک رو دیدم که داره بد جوری اشاره می کنه .. خلاصه با بی میلی به سوی ان ها رفتم .. چون خودم از خروس بی محل بدم می امد ! و دلم نمی خواست این سرباز بیچاره که باید چند ساعت دیگه بره آسایشگاه کپه اش رو بزاره ، حالش گرفته بشه ..!!
پیشنهاد بی شرمانه و فردین بازی من !!
خلاصه .. اولش فکر کردم سوال داره .. یا پول می خواد قرض بگیره .. آخه از شما چه پنهون وضع مالی ایرانیان خیلی عالی بود .. بیشتر از همه حقوق و مزایا داشتیم .. به شوخی همه می گفتند پدرتون چاه نفت داره ...!!؟ وای باز رفتم جاده خاکی اندر جاده خاکی .. !! خلاصه وقتی جلو تر رفتم .. گفت بشین و بلافاصله طبق رسم خودشون دختره رو معرفی کرد .. تو دلم گفتم هر چه میوه رسیده است ، نصیب شغال باید بشه !! شاید هم گفته بودم .. کوفت ات بشه !! به هر حال وقتی گفت .. نامزدم ! وجدان درد گرفته و از این که فکر بدی کرده بودم ناراحت شدم ..! ما اون شب سه نفری تا دیر وقت چرت و پرت گفتیم مخصوصآ من که عادت داشتم وقتی یه خانم زیبا رو می دیدم ، نطق ام بد جوری باز می شد !! خلاصه از چاه نفت بابای بدبخت ام که بازنشسته شده بود و تو قوچان نون نداشت بخوره چاخان کردم تا دیگه یادم نیست ..! منتها وقتی می خواستم به اتاق ام برم .. جک در حضور نامزدش از من خواهش کرد که او رو این چند روز ، شب ها به اتاق ام ببرم ! سریع دوزاری ام افتاد که چه مشکلی داره .. و به خاطری که به من اعتماد کرده بود سریع پذیرفتم .. شب که رفتیم تو اتاق .. من فردین بازی در اورده و یک پتو برداشتم و تخت خودم رو بهش تعارف کردم .. دیدم چپ چپ به من نگاه می کنه .. به هر حال من کپه ام رو گذاشتم و به قول ناصر ملک مطیعی تو دلمون گفتیم .. خدایا این چش پاک رو از ما نگیر .. فردا بعد از ظهر وقتی رفتیم کلوپ .. اولین پرسش چک از من این بود .. ( خیلی ببخشید روم به دیوار.. ) چطور بود !! ؟ فکر کردم از اخلاق و نجابت اش می پرسه .. برای همین گفتم ..
خیلی خانوم و با کرامت بود .. بهش نگفتم که وقتی گفتم برو روی تخت بخواب چه جوری عشوه شتری می امد ..!! ( وای یاد یک خاطره از عشوه شتری افتادم ..بی خیال بعدآ ) خلاصه هی من از مادمازل تعریف و تمجید می کردم .. دیدم جک این بار واضح تر پرسید !!؟ خدای من چی می شنوم !!؟ راستش فکر کردم می خواهد منو آزمایش کنه .. ! حرف تو حرف اوردم . از طرفی هم ازش می ترسیدم .. چون خیلی قوی و ورزشکار بود !! اما این بار ناراحت شده و خیلی واضح پرسید .. همبستری با او چگونه بود !! گفتم جک خجالت بکش .. این چه مزخرفاتی است که می گویی !!؟ او جای خواهر من است .. ! آمریکایی ها که اصطلاحات ما رو نمی دونند .. با تعجب گفت .. یعنی این خواهر تو است !! گفتم نه بابا .. مثل خواهر من است .. و او هی مرتب می پرسید .. ?.... So What یعنی چه ..!!؟ خلاصه این ماجرا سه چهار روزی ادامه داشت .. دست اخر بهش گفتم یعنی چه این حرف ها رو می زنی .. ؟ گفت آخه از تو چه پنهون او باکره است !! گفتم خب باید باشد .. گفت چی ..!!!؟ یعنی چی باید باشه ..!!؟ مگه نمی دونی برای ما بد است که با دختر باکره ازدواج کنیم .. بعد ها فهمیدم که فلسفه معاشرت ان ها به این گونه است که ابتدا هیچ مرزی در معاشرت رعایت نمی کنند .. و هر پسر و دختر با امتحان کردن افراد زیاد ، عاقبت یکی رو برای همیشه انتخاب می کنند ! و با او می سازند . جالب اینه که شب ها کلی بحث با طرف داشتم ... و او فردین بازی من رو درک نمی کرد ! و به حساب های دیگه گذاشته بود !! بابا قربون رسم و رسوم خودمون .. اون ها بکارت رو ننگ می دونستند !!
بقیشو برین سایت خودش بخونین
این مطلب ساعت ۱۸:۳۰ در بیست و هفتم فروردین ماه ۱۳۸۸ پایان یافت .
منبع www.oldpilot.ir
 

    

عضو جدید
شرمنده کل خاطره جا نشد
برین سایتش همراه با عکس بخونین:gol:
 

    

عضو جدید
من که خلبان نیستم من اینا رو خوشم اومد از تو سایتش کپی کردم خاطرات جالبی داره این خلبان
 

Similar threads

بالا