مشاعرۀ سنّتی

island1991

عضو جدید
کاربر ممتاز
یکی از عقل میلافد یکی طامات میبافد
بیا این داوری ها را به پیش داور اندازیم

بی اجازه اصلاحش کردم

ممنون دوستم....:smile:
شک کردم یه جاش مشکل داره ولی توی نسخه محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی اینجوری نوشته بود...:surprised:
من بی گناهم....:lol:
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
موی برس نخورده و یک شاعر پلشت
یک شاعر تکیده که دنبال خود نگشت


تا ز جان و دل من نام و نشان خواهد بود

غم و اندوه توام در دل و جان خواهد بود



رمضان میکده را بست خدا داند و بس

تا ز یاران که به عید رمضان خواهد بود
 

island1991

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا ز جان و دل من نام و نشان خواهد بود

غم و اندوه توام در دل و جان خواهد بود



رمضان میکده را بست خدا داند و بس

تا ز یاران که به عید رمضان خواهد بود


داریم دلی صاف تر از سینه ی صبح

در پاکی و روشنی چو آیینه ی صبح

پیکار حسود با من امروزی نیست

خفاش بود دشمن دیرینه ی صبح
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
معشوق عیان می‌گذرد بر تو ولیکن

اغیار همی‌بیند از آن بسته نقاب است
 

meddler

عضو جدید
کاربر ممتاز
معشوق عیان می‌گذرد بر تو ولیکن

اغیار همی‌بیند از آن بسته نقاب است




تپق تپق .... همه جانش بریده شد از هم
و نعش پاره ی شعری که خارج از دفتر
کنار آخر امروز میرود دستی
به روی ماشه کلتی به رنگ نیلوفر
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
روز بهر حق تو جان خویش باز



باش منصور و بحق میدار راز
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
هر دو عالم یک فروغ روی اوست



گفتمت پیدا و پنهان نیز هم
 

meddler

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر دو عالم یک فروغ روی اوست



گفتمت پیدا و پنهان نیز هم



من خسته ام از اینکه جهنـم بسازی و به یک بهشت مسخره مشتاقمـان کنی
از این که تنگتر کنی این عرصه را مدام یا لایــــحه ســوار حـــقوق زنـان کنی
***
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
یارب چه فرخ طالعند آنانکه در بازار عشق



دردی خریدند و غم دنیای دون بفروختند
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
یزدان هزار عذر بخواهد ز روی تو

فردا که هیچ عذر نباشد گناه را



شد سالها که بندهٔ تست اوحدی، دریغ

کز حال بندگان خبری نیست شاه را
 

meddler

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگرچــه تا خــود شــب روبــروی آیــنه ای
بـــه شکل مسخره با تار مـوش ور برود
بــــزرگ شــدکه کسی خرده ای نگیردازاو
اگـــــرچه گــــاه برنـــج ناهــار سر برود
 

ranalean

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
اگرچــه تا خــود شــب روبــروی آیــنه ای


بـــه شکل مسخره با تار مـوش ور برود

بــــزرگ شــدکه کسی خرده ای نگیردازاو

اگـــــرچه گــــاه برنـــج ناهــار سر برود



در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم

بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نامِ بلبل ز هواداریِ عشق است بلند

ورنه پیداست چه از مشتِ پری بر خیزد؟
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا