مناظره(گفتگو با اشعار)

iman.mpr

عضو جدید

او را خود التفات نبودش به صید من

من خویشتن اسیر کمند نظر شدم

گفت چرا نهان کنی عشق مرا چو عاشقی / من ز برای این سخن شهره عاشقان شدم
جان و جهان ز عشق تو رفت ز دست کار من / من به جهان چه می کنم چونک از این جهان شدم
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
نماز من

نماز من

منزل از یار قرین است چه دوزخ چه بهشت

سجده گه گر به نیاز است چه مسجد چه کنشت

عشقبازی نه به بازیست که داننده غیب
عشق در طینت آدم نه به بازیچه سرشت

:gol:
.
رو به تو سجده میکنم،دری به کعبه باز نیست/
بس که طواف کردمت ،مرا به حج نیاز نیست/
به هر طرف نظر کنم ،نماز من نماز نیست.
.
:gol:

:gol:

:gol:
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol:
.
رو به تو سجده میکنم،دری به کعبه باز نیست/
بس که طواف کردمت ،مرا به حج نیاز نیست/
به هر طرف نظر کنم ،نماز من نماز نیست.
.
:gol:

:gol:

:gol:

ز طواف کعبه بگذر تو که حق نمی پرستی
به در کنشت منشین تو که بت نمی پرستی

تو که ترک سر نگفتی زغمش چکونه رستی
تو که نقد جان ندادی ز پِیش چگونه رفتی

به قمار خانه رفتم همه پاکبازدیدم
چو به صومعه رسیدم همه زاهد ریایی!!
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
ز طواف کعبه بگذر تو که حق نمی پرستی

به در کنشت منشین تو که بت نمی پرستی
.

به طواف کعبه رفتم،به حرم رهم ندادند
که برون در چه کردی که درون خانه آیی؟
در دیر میزدم من،که ندا ز در درآمد؛
که درآ درآ عراقی(احسان)،که تو هم از آن مایی.
.
:gol:

:gol:

:gol:
 

yakamoz

عضو جدید
فاش میگویم و از گفته خود دلشادم
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
طائر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق
که در این دامگه حادثه چون افتادم
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم
:gol:
:gol:
:gol:
.
.
.
:gol:
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
.

به طواف کعبه رفتم،به حرم رهم ندادند
که برون در چه کردی که درون خانه آیی؟
در دیر میزدم من،که ندا ز در درآمد؛
که درآ درآ عراقی(احسان)،که تو هم از آن مایی.
.
:gol:

:gol:

:gol:

بسیار عالی درشعر عراقی هم که دست می برید(چشمک):

ای قوم به حج رفته کجائید کجائید
معشوق همین جاست بیائید بیائید
معشوق تو همسایه دیوار به دیوار
در بادی سر گشته شما در چه هوائید
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بسیار عالی درشعر عراقی هم که دست می برید(چشمک):

ای قوم به حج رفته کجائید کجائید
معشوق همین جاست بیائید بیائید
معشوق تو همسایه دیوار به دیوار
در بادی سر گشته شما در چه هوائید
ثواب روزه و حج قبول آن کس برد
که خاک میکده عشق را زیارت کرد
مقام اصلی ما گوشه خرابات است
خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد
بهای باده چون لعل چیست جوهر عقل
بیا که سود کسی برد کاین تجارت کرد
نماز در خم آن ابروان محرابی
کسی کند که به خون جگر طهارت کرد
 

iman.mpr

عضو جدید
ثواب روزه و حج قبول آن کس برد
که خاک میکده عشق را زیارت کرد
مقام اصلی ما گوشه خرابات است
خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد
بهای باده چون لعل چیست جوهر عقل
بیا که سود کسی برد کاین تجارت کرد
نماز در خم آن ابروان محرابی
کسی کند که به خون جگر طهارت کرد

در کوی کی می​گردی ای خواجه چه می​خواهی / پابسته شدی چون من زان دلبر خرگاهی
گر بسته شدی از وی رسته ز همه بندی / نی خدمت کس خواهی نی خسروی و شاهی
شد خدمت تو دستان چون خدمت سرمستان / در آب سجود آری بی​مساله چو ماهی
چون مست و خراب آمد سجده گهش آب آمد / فارغ ز ثواب آمد فرد از ره و بیراهی
کو ره چو در این آبی کو سجده چو محرابی / نی ظالم و نی تایب نی ذاکر و نی ساهی
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
گرد کعبه

گرد کعبه

بسیار عالی درشعر عراقی هم که دست می برید(چشمک):

ای قوم به حج رفته کجائید کجائید
معشوق همین جاست بیائید بیائید
معشوق تو همسایه دیوار به دیوار
در بادی سر گشته شما در چه هوائید

ثواب روزه و حج قبول آن کس برد
که خاک میکده عشق را زیارت کرد
مقام اصلی ما گوشه خرابات است
خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد
بهای باده چون لعل چیست جوهر عقل
بیا که سود کسی برد کاین تجارت کرد
نماز در خم آن ابروان محرابی
کسی کند که به خون جگر طهارت کرد
.
.

به گرد کعبه میگردی پریشان
که وی خود را در آنجا کرده پنهان
اگر در کعبه می گردد نمایان
پس بگرد تا بگردین ، بگرد تا بگردیم
در اینجا باده می نوشی
در آنجا خرقه می پوشی
چرا بیهوده می کوشی
در اینجا مردم آزاری
در آنجا از گناه عاری
نمی دانم چه پنداری
در اینجا همدم وهمسایه ات در رنج و بیماری
تو آنجا در پی یاری
چه پنداری کجا وی از تو می خواهد چنین کاری
به دنبال چه می گردی که حیرانی
خرد گم کرده ای شاید
نمی دانی...
:gol:
:gol:
:gol:
 

meddler

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو که دل برده از این شهر دلت
یکنفر گم شده از شهر دلت
من تنها که از این شهر شلوغ
میرود باز شود بخت دلت
 

primrose

عضو جدید
کاربر ممتاز
.
.

به گرد کعبه میگردی پریشان
که وی خود را در آنجا کرده پنهان
اگر در کعبه می گردد نمایان
پس بگرد تا بگردین ، بگرد تا بگردیم
در اینجا باده می نوشی
در آنجا خرقه می پوشی
چرا بیهوده می کوشی
در اینجا مردم آزاری
در آنجا از گناه عاری
نمی دانم چه پنداری
در اینجا همدم وهمسایه ات در رنج و بیماری
تو آنجا در پی یاری
چه پنداری کجا وی از تو می خواهد چنین کاری
به دنبال چه می گردی که حیرانی
خرد گم کرده ای شاید
نمی دانی...
:gol:
:gol:
:gol:

به گرد دل همی گردی چه خواهی کرد میدانم
چه خواهی کرد دل را خون و رخ را زرد میدانم

مرا دل سوزد و سینه تو را دامن ولی فرق است
که سوز از سوز و دود از دود و درد از درد میدانم!

 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
امشب که بلرزید دل و بغض صدایت
آرام و روان گشت دلت سوی خدایت
رفتی به در خانه آن قاضی حاجات
یادآر مرا ملتمس لطف و دعایت
 

meddler

عضو جدید
کاربر ممتاز
امشب که بلرزید دل و بغض صدایت
آرام و روان گشت دلت سوی خدایت
رفتی به در خانه آن قاضی حاجات
یادآر مرا ملتمس لطف و دعایت


با خدا طرف شدن
کار مشکلی ست
زندگی
بازی خدا و یک عروسک گلیست



عرفان نظر آهاری
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دردهای پوستی کجا ؟
درد دوستی کجا ؟

زنده باد قیصر امین پور

با خدا طرف شدن
کار مشکلی ست
زندگی
بازی خدا و یک عروسک گلیست



عرفان نظر آهاری

چون نور که از مهر جدا هست و جدا نیست
عالم همه آیات خدا هست و خدا نیست
ما پرتو حقیم و نه اوئیم و هم اوئیم
چون نور که از مهر جدا هست و جدا نیست
هر جا نگری جلوه گه شاهد غیبی است
او را نتوان گفت کجا هست و کجا نیست
در آینه بینید اگر صورت خود را
آن صورت آینه شما هست و شما نیست
 

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
چون نور که از مهر جدا هست و جدا نیست
عالم همه آیات خدا هست و خدا نیست
ما پرتو حقیم و نه اوئیم و هم اوئیم
چون نور که از مهر جدا هست و جدا نیست
هر جا نگری جلوه گه شاهد غیبی است
او را نتوان گفت کجا هست و کجا نیست
در آینه بینید اگر صورت خود را
آن صورت آینه شما هست و شما نیست
تن زجان و جان زتن مستور نیست
لیک کس را دیده جان دستور نیست
 

meddler

عضو جدید
کاربر ممتاز
چون نور که از مهر جدا هست و جدا نیست
عالم همه آیات خدا هست و خدا نیست
ما پرتو حقیم و نه اوئیم و هم اوئیم
چون نور که از مهر جدا هست و جدا نیست
هر جا نگری جلوه گه شاهد غیبی است
او را نتوان گفت کجا هست و کجا نیست
در آینه بینید اگر صورت خود را
آن صورت آینه شما هست و شما نیست



دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود
عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت
فتنه انگیز جهان غمزه ی جادوی تو بود
من سرگشته ام از اهل سلامت بودم
دام را هم شکن طره هندوی تو بود
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود
تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود
عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت
فتنه انگیز جهان غمزه ی جادوی تو بود
من سرگشته ام از اهل سلامت بودم
دام را هم شکن طره هندوی تو بود
مائیم و هوای یار مه رو شب و روز
چون ماهی تشنه اندر این جو شب و روز
زین روز شبان کجا برد بو شب و روز
خود در شب وصل عاشقان کو شب و روز
 

meddler

عضو جدید
کاربر ممتاز
مائیم و هوای یار مه رو شب و روز
چون ماهی تشنه اندر این جو شب و روز
زین روز شبان کجا برد بو شب و روز
خود در شب وصل عاشقان کو شب و روز


طاقت سیمرغ نا در بلبلی
بلبلی را بس بود عشق گلی
در گذر از گل که گل هر نو بهار
بر تو می خندد نه در تو هوشیار
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
طاقت سیمرغ نا در بلبلی
بلبلی را بس بود عشق گلی
در گذر از گل که گل هر نو بهار
بر تو می خندد نه در تو هوشیار
نی نی برو مجنون برو خوش در میان خون برو
از چون مگو بی‌چون برو زیرا که جان را نیست جا
از سر دل بیرون نه‌ای بنمای رو کایینه‌ای
چون عشق را سرفتنه‌ای پیش تو آید فتنه‌ها
گویی مرا چون می‌روی گستاخ و افزون می‌روی
بنگر که در خون می‌روی آخر نگویی تا کجا
 

meddler

عضو جدید
کاربر ممتاز
نی نی برو مجنون برو خوش در میان خون برو
از چون مگو بی‌چون برو زیرا که جان را نیست جا
از سر دل بیرون نه‌ای بنمای رو کایینه‌ای
چون عشق را سرفتنه‌ای پیش تو آید فتنه‌ها
گویی مرا چون می‌روی گستاخ و افزون می‌روی
بنگر که در خون می‌روی آخر نگویی تا کجا



بر فرس تیزرو هر که مرا دید گفت
برگ گل سرخ را باد کجا میبرد ؟
 

meddler

عضو جدید
کاربر ممتاز
نی نی برو مجنون برو خوش در میان خون برو
از چون مگو بی‌چون برو زیرا که جان را نیست جا
از سر دل بیرون نه‌ای بنمای رو کایینه‌ای
چون عشق را سرفتنه‌ای پیش تو آید فتنه‌ها
گویی مرا چون می‌روی گستاخ و افزون می‌روی
بنگر که در خون می‌روی آخر نگویی تا کجا



مست می آمد و آن باده که در دستش بود
آبروی دو جهان بود مسلمان شد و ریخت !!!!
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مست می آمد و آن باده که در دستش بود
آبروی دو جهان بود مسلمان شد و ریخت !!!!

ما بیغمان مست که دل از دست داده ایم
همراز عشق و هم نفس جام و باده ایم
بر ما بسی کمان ملامت کشیده اند
تا کار خود زابروی جانان گشاده ایم
 

siyavash51

عضو جدید
ثواب روزه و حج قبول آن کس برد
که خاک میکده عشق را زیارت کرد
مقام اصلی ما گوشه خرابات است
خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد
بهای باده چون لعل چیست جوهر عقل
بیا که سود کسی برد کاین تجارت کرد
نماز در خم آن ابروان محرابی
کسی کند که به خون جگر طهارت کرد

گیرند همه روزه و من گیسویت

بینند همه هلال و من ابرویت

از بین همه دوازده ماه تمام

یک ماه مبارک است ، آن هم رویت ...
 

siyavash51

عضو جدید
نی نی برو مجنون برو خوش در میان خون برو
از چون مگو بی‌چون برو زیرا که جان را نیست جا
از سر دل بیرون نه‌ای بنمای رو کایینه‌ای
چون عشق را سرفتنه‌ای پیش تو آید فتنه‌ها
گویی مرا چون می‌روی گستاخ و افزون می‌روی
بنگر که در خون می‌روی آخر نگویی تا کجا

نهنگی هم برآرد سر خورد آن آب دریا را

چنان دریای بی پایان شود بی آب چون هامون

چو این تبدیل ها آمد نه هامون ماند و نه دریا

نمی دانم دگر چون شد که چون غرق است در بی چون

چه دانم های بسیار است لیکن من نمی دانم

که خوردم از دهان بندی در آن دریا کفی افیون

مولانا
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گر مرد رهی میان خون باید رفت
از پای فتاده سرنگون باید رفت
 

Similar threads

بالا