مشاعرۀ سنّتی

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
در عالم پرآتش در محو سر اندرکش



در عالم هستی بین نیلین سر چون قاقم
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
من درد تو را زدست اسان ندهم / دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم / کان درد به صد هزار درمان ندهم

من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان



قال و مقال عالمی می‌کشم از برای تو



:gol:
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
یکی جانیم در اجسام مفرق



اگر خردیم اگر پیریم و برنا
 

iman.mpr

عضو جدید
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا / یار تویی غار تویی خواجه نگه دار مرا

نوح تویی روح تویی فتح و مفتوح تویی / سینه مشروح تویی بر در اسرار مرا
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
دریای اخضر فلک و کشتی هلال



هستند غرق نعمت حاجی قوام ما
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
من ره کوی عافیت دانم



چه کنم کاوفتاده‌ام به کمند
 

ranalean

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ای دوست قبولم کن و جانم بستان / مستم کن و از هر دو جهانم بستان
با هر چه قرار گیرد دلم بی تو / اتش در من زن و انم بستان



نه سایه دارم و نه بر بیفکنندنم سزاست

اگرچه بر درخت تر کسی تبر نمیزند
 

sh@di

عضو جدید
نه از مهر و نه از کین می نویسم
نه از دین و نه از کفر می نویسم
دلم خون است، میدانی ای برادر
دلم خون است، از این می نویسم

من گدا و تمنای وصل او هیهات ... مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست
 

iman.mpr

عضو جدید
تا رفت مرا از نظر ان چشم جهان بین ... کس واقف ما نیست که از دیده چها رفت

تا با غم عشق تو مرا کار افتاد / بیچاره دلم در غم بسیار افتاد
بسیار فتاده بود هم در غم عشق / اما نه چنین زار که این بار افتاد
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا