** براي من نوشتي براي تو نوشتم**

solar flare

مدیر بازنشسته
برای تو مینویسم که افکارم را در احاطه داری
برای تو که عاشقانه دوتت دارم و
میدانم شاید نتوانم به آرزویم برسم اما
میخواهم بدانی تا آخر عمر تنها تو آرزوی من خواهی بود
 

agin

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سردر گم تر از حتی خدا...
تو را می گذارم برلب طاقچه عادتم
و می نشینم وآرزو می کنم...
تکراری نشوی!


وقتی هیچ چیز نیست ،
عادت تو هم بس است
برای یک عمر دلخوشیم
این روزها
همه چیز
بوی بد سکوت می دهند
......
......
باور کن
هیچ چیز
برای تکرار ندارم
همه چیز تکراری ست.....
 

negin_daisy

عضو جدید
کدامین سهرابم من
که سال ها در برزخ زندگی
چشم در راه نوشدارویم و برایم می نویسند:
" نوشداروی بعد از مرگت چه است؟!"
و من همچنان سراب ابدیت، می پویم ...!



(این اولین پست من تو این تالار بود؛ می دونم شعرم بیشتر شبیه هذیان تا شعر. من کلاً استعداد شعر گفتن رو ندارم! دوستان به بزرگی خودشون ببخشن :) )
 

agin

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کدامین سهرابم من
که سال ها در برزخ زندگی
چشم در راه نوشدارویم و برایم می نویسند:
" نوشداروی بعد از مرگت چه است؟!"
و من همچنان سراب ابدیت، می پویم ...!



(این اولین پست من تو این تالار بود؛ می دونم شعرم بیشتر شبیه هذیان تا شعر. من کلاً استعداد شعر گفتن رو ندارم! دوستان به بزرگی خودشون ببخشن :) )


مرسی عزیزم. برای شروع عالی بود.
فقط یه نکته ! باید شعرتون جوابی به یکی از شعرهای قبلی باشه .باید نقل قول کنین و جوابشو بدین .
با این وجود خوب بود
خوش اومدی دوست من...:gol:
 

agin

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کدامین سهرابم من
که سال ها در برزخ زندگی
چشم در راه نوشدارویم و برایم می نویسند:
" نوشداروی بعد از مرگت چه است؟!"
و من همچنان سراب ابدیت، می پویم ...!


سرمست توام که اهل هیچستانی
گه دور و گهی اهل همین کاشانی

از حوض بدون آب ماهی ای مرد
تا شرقی ادراک بشر می مانی
 
آخرین ویرایش:

@spacechild@

عضو جدید
وقتی هیچ چیز نیست ،
عادت تو هم بس است
برای یک عمر دلخوشیم
این روزها
همه چیز
بوی بد سکوت می دهند
......
......
باور کن
هیچ چیز
برای تکرار ندارم
همه چیز تکراری ست.....
...
بوی سکوت!!
بوی حزن انگیز انتقام لحظه هاست!
از تو..وچشم هایت!
که تلخی ثانیه ها را به من اجبار کردید!
اما...باز هم نگران نباش...
تو بخواه...
ثانیه های سکوت را
رنگینه ای می پاشم از جنس عشق!
وتمام لحظه منجمدت را به زیر شانه های گرم باران می برم...
و تو را غسل محبت می دهم!
 

negin_daisy

عضو جدید
...
بوی سکوت!!
بوی حزن انگیز انتقام لحظه هاست!
از تو..وچشم هایت!
که تلخی ثانیه ها را به من اجبار کردید!
اما...باز هم نگران نباش...
تو بخواه...
ثانیه های سکوت را
رنگینه ای می پاشم از جنس عشق!
وتمام لحظه منجمدت را به زیر شانه های گرم باران می برم...
و تو را غسل محبت می دهم!
ممنون از راهنمائیت دوست عزیز :heart:
همیشه فکر کرده ام؛
وجود تو، سکوت تو
مساوی نبود توست!
...
کنون که خوب فکر می کنم
وجود تو محبت است
سکوت تو صداقت است
و عشق بی مثال تو
بسان برگ های سبز و پر طراوت است
بسان یک پری، پر از ظرافت است
نشانی از صبوریت
به پای عشق بی نهایت است ...!

(*یادآوری: من اصلاً استعداد شعر گفتن ندارم!)
 

engineer saba

عضو جدید
کاربر ممتاز
آي آدمها خسته ام
خسته از اين همه تنهايي و بي همنفسي
خسته از اينهمه كلاغ قصه..
خسته از نرسيدن به خونه
خسته از قصه حوا...قصه سيب
خسته از تكرار قصه ..قصه همهمه تنهايي
خسته از بغل بغل دلتنگي
خسته از وهم و سكوت و سايه
خسته از بودن بي تو
خسته از بودن بي تو ..توي قصه آخر
قصه من ..قصه تو
آي عشق پس كجايي ؟
قصه تمام شد

سايه



خسته ام از هجر،عذابم مده
عاشقم ، از عشق نشانم مده
خاک طرب ریخته شد بر سرم
ای ملک الموت امانم مده
بی تو عزیزا چه کنم جان من
جان بستان راحت جانم مده
مست می و در به در کوچه ها
این دو سه پیمانه مدامم مده
بر سر کوی تو چو راهم فتد
چهره ی زیبا تو نشانم مده
شیوه چشمت بشد افسونگری
خواب ندارم تو خمارم مده
تا به کی این دل بخورد خون دل
تشنه ی وصلم تو فراقم مده
صاحب این دل نه منم جان دل
[FONT=&quot]این بگرفتی و تو آنم مده

[/FONT]​

:gol:

 

@spacechild@

عضو جدید
برای بغض های کهنه ام هست که می خندی...
می خندی ومی گویی شیرین می شوی!!
می گویی شیرین تر از حتی ثانیه هایی که خنده امانت را بریده...
من بغض هایم را نگه می دارم برای وقتی که شانه های تو باشند...
آن وقت شانه های تو از شدت خنده به زمین می افتند!!
و من باز بغض هایم را نگه میدارم!!
...
می دانی...
شانه ات هرچه قدر هم بزرگ باشد...
به اندازه چشم های خدا مهربان نیست!!
...
من دست هایم را از میان مشت گره کرده تو خواهم کشید...
و میان انگشت های مهربان وخسته خدا خواهم گذاشت.
 

bilesan singer

عضو جدید
اصلاح ترانه سراييده شده از بي لسان براي خواندن

اصلاح ترانه سراييده شده از بي لسان براي خواندن

چشام
چشام بازم باد بباره تا تو به قلبم بگي آره

چطور.دلت اومد.تنهام بزاري منو تو.غصه هام.جا بزاري

تو كه گفته بودي هستم تنها من تو رو مي پرستم
:warn:
من از رفتن تو گله ندارم با بي وفاييات آرو ندارم

من از رفتن تو گله ندارم از اين شباي بي تو گله ندارم
(اگه مي خواي بري چرا اينجوري؟ با اين درداي من چرا مي موني؟)

اين شعر مشكلاتي داره كه مي خواهم با حذف و اضافه كردن برخي جملات به مرحله خوبي برسه
از تماميه خوش ذوقان و استادان دعوت به همكاري و دادن نظر مي نمايم:heart:
 

agin

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای بغض های کهنه ام هست که می خندی...
می خندی ومی گویی شیرین می شوی!!
می گویی شیرین تر از حتی ثانیه هایی که خنده امانت را بریده...
من بغض هایم را نگه می دارم برای وقتی که شانه های تو باشند...
آن وقت شانه های تو از شدت خنده به زمین می افتند!!
و من باز بغض هایم را نگه میدارم!!
...
می دانی...
شانه ات هرچه قدر هم بزرگ باشد...
به اندازه چشم های خدا مهربان نیست!!
...
من دست هایم را از میان مشت گره کرده تو خواهم کشید...
و میان انگشت های مهربان وخسته خدا خواهم گذاشت.


شانه ات پناهی بود
شاید برای بغض هایم.
اما
قبل از آنکه
دستانت
زندانی شود
برای رهاییم.
...
پشت پلکهایت هم
دیگر
مرا نخواهی دید.
 

agin

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

گلابتون

مدیر بازنشسته
چه ناعادلانه ست !!!

در برابر تو
یک عمر
منتظر نشستم ؛
حالا انگار
باید همیشه
تنها بمانم...
......
......
گناه بزرگی نبود!
بود ؟؟؟
وقتي ميرفتي مرا با هزاران نا اميدي
چون بذر گلهاي بهاري درخاك كاشتي

رشد كردم
بزرگ شدم
دانه برافشاندم

و همچنان منتظرم
تا بيايي
تن من دست چيدن تورا ميخواهد

تا بهار راهي نمانده
تا پرپرشدنم آهي نمانده
برگرد...............
 
  • Like
واکنش ها: agin

farshid618524

عضو جدید
نميدونم چرا اينهمه استعداد فقط صرف سرودن غمنامه ميشه؟؟؟

چرا ما ايرانيا عادت كرديم به غمگين بودن؟؟؟رمان،ترانه،داستان،شعر . . . همه غمناك

پس كو شعر شادي؟؟؟

من ميگم :

عشق ممنوع! البته از نوع نافرجامش
 

@spacechild@

عضو جدید
نميدونم چرا اينهمه استعداد فقط صرف سرودن غمنامه ميشه؟؟؟

چرا ما ايرانيا عادت كرديم به غمگين بودن؟؟؟رمان،ترانه،داستان،شعر . . . همه غمناك

پس كو شعر شادي؟؟؟

من ميگم :

عشق ممنوع! البته از نوع نافرجامش
فکر خوبیه.شما یه شعر بگو ما هم جوابتو میدیم.;)
من یکی که با این اوضاع ادوارد و مسخره بازیاش حوصله شعر شادگفتن ندارم.اصلا نمی تونم.:(
 

@spacechild@

عضو جدید
ادوارد آدمه.یکی ازبچه های باشگاه.اینجا جای بحثش نیست.:cry:
حالا درحد حافظ لازم نیست بگی...مثل همین چرت وپرتایی که من میگم هم خوبه.(به خدا به خودم بودم بعد ناراحت نشه کسی:()
 

agin

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نميدونم چرا اينهمه استعداد فقط صرف سرودن غمنامه ميشه؟؟؟

چرا ما ايرانيا عادت كرديم به غمگين بودن؟؟؟رمان،ترانه،داستان،شعر . . . همه غمناك

پس كو شعر شادي؟؟؟

من ميگم :

عشق ممنوع! البته از نوع نافرجامش


سلام دوست من .ممنونم از نظرت.خوبه هرازگاهی بیای و حال مارو عوض کنی .جدی میگم ، انگار یکی باید بهمون میگفت تا بفهمیم داریم توی غصه هامون غلت میزنیم.
بازم ممنونم :gol:


اینم برای شما دوست عزیز....پر از زندگیه:heart:

پنجره که باز است
نبض زندگی
سرک میکشد
به اتوبوس
از سر پیچ که می آید!
من در امتداد ظهر
تازه می شوم از نو...


( نبض زندگی : شاخه درختیه که از پنجره اتوبوس یهو اومد تو:heart:)
 

@spacechild@

عضو جدید
سلام دوست من .ممنونم از نظرت.خوبه هرازگاهی بیای و حال مارو عوض کنی .جدی میگم ، انگار یکی باید بهمون میگفت تا بفهمیم داریم توی غصه هامون غلت میزنیم.
بازم ممنونم :gol:


اینم برای شما دوست عزیز....پر از زندگیه:heart:

پنجره که باز است
نبض زندگی
سرک میکشد
به اتوبوس
از سر پیچ که می آید!
من در امتداد ظهر
تازه می شوم از نو...


( نبض زندگی : شاخه درختیه که از پنجره اتوبوس یهو اومد تو:heart:)

سرظهر
دستمالی به دست گرفتم
رفتم تا بقالی سرکوچه!
بوی مادربزرگ می دهد این جا!
مادربزرگی که به دس های گرمش عادت دارم!
و به دعاهایی که لبخند می زنند...
دستمالم را آغشته بودم به بوی سرمای فصل سپید!
کناربقالی
جوانه های درخت بلوط پیر تکانم داد!
چه سبز عزیزی!
دستمالم را بین شیطنت های همیشگی ام پیچیدم!
گذاشتمش توی زنبیل همسایه!
لاید رها می شدم ازدلمردگی این دستمال!
...
حالا همسایه ناسزا روانه می کند؛
و مرد بقال سر تکان می دهدکه...!
مهم نیست...
من فقط به بچگی هایم می اندیشم
واین که درخت همیشه درذهنم بزرگ بوده است!
و سبزینه گیاهان
بهانه خنده های ریز ودرشتم!
خاطراتم را با درخت مرور می کنم!
و باز می نشینم وخاطره می سازم!
شاید روزی با تو بخوانمشان!
 

farshid618524

عضو جدید
سلام دوست من .ممنونم از نظرت.خوبه هرازگاهی بیای و حال مارو عوض کنی .جدی میگم ، انگار یکی باید بهمون میگفت تا بفهمیم داریم توی غصه هامون غلت میزنیم.
بازم ممنونم :gol:


اینم برای شما دوست عزیز....پر از زندگیه:heart:

پنجره که باز است
نبض زندگی
سرک میکشد
به اتوبوس
از سر پیچ که می آید!
من در امتداد ظهر
تازه می شوم از نو...


( نبض زندگی : شاخه درختیه که از پنجره اتوبوس یهو اومد تو:heart:)

سلام و مرسي :gol:

خوشحالم كه تازه شديد . . . از نو:gol:

بدبختانه طبع شعر ندارم

اينو جايي خوندم تقديم به شما و همه دوستان

زندگي چون گل سرخيست!
پر از خار
پر از برگ
پر از عطر لطيف! . . .
يادمان باشد اگر گل چيديم
عطر و برگ و گل و خار . . .
همه همسايه ديوار به ديوار همند!:gol:
 

farshid618524

عضو جدید
سرظهر
دستمالی به دست گرفتم
رفتم تا بقالی سرکوچه!
بوی مادربزرگ می دهد این جا!
مادربزرگی که به دس های گرمش عادت دارم!
و به دعاهایی که لبخند می زنند...
دستمالم را آغشته بودم به بوی سرمای فصل سپید!
کناربقالی
جوانه های درخت بلوط پیر تکانم داد!
چه سبز عزیزی!
دستمالم را بین شیطنت های همیشگی ام پیچیدم!
گذاشتمش توی زنبیل همسایه!
لاید رها می شدم ازدلمردگی این دستمال!
...
حالا همسایه ناسزا روانه می کند؛
و مرد بقال سر تکان می دهدکه...!
مهم نیست...
من فقط به بچگی هایم می اندیشم
واین که درخت همیشه درذهنم بزرگ بوده است!
و سبزینه گیاهان
بهانه خنده های ریز ودرشتم!
خاطراتم را با درخت مرور می کنم!
و باز می نشینم وخاطره می سازم!
شاید روزی با تو بخوانمشان!

:gol:
دقت كرديد!
"مادر بزرگ"
تقريباً براي همه يادآور خاطرات خوشه:gol:
 

agin

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام و مرسي :gol:

خوشحالم كه تازه شديد . . . از نو:gol:

بدبختانه طبع شعر ندارم

اينو جايي خوندم تقديم به شما و همه دوستان

زندگي چون گل سرخيست!
پر از خار
پر از برگ
پر از عطر لطيف! . . .
يادمان باشد اگر گل چيديم
عطر و برگ و گل و خار . . .
همه همسايه ديوار به ديوار همند!:gol:


زندگیم
خلاصه میشود
در ورزش صبح
.....
وقتی که تند تند
از کنار زنده رود
میگذرم
تنها گاهی.

اینجا همه چیز
بوی زندگی ست ،
تو چگونه
اما اینجا
زندگی میکنی ؟


دیدم همشهری در اومدیم :gol:..... همه اصفهانیا با زنده رود زندن ، اینو وقتی فهمیدم که دیدم کوچیک و بزرگ، وقتی آب رو بعد از چند وقت باز کردن، زنده شدن دوباره.
 

@spacechild@

عضو جدید
:gol:
دقت كرديد!
"مادر بزرگ"
تقريباً براي همه يادآور خاطرات خوشه:gol:
خدا تو را ازما نگیرد!
همیشه بوی یاس می دهی...
همان یاس سپید که پدربزرگ پابند چارقد سیاهت کرده بود!
و دعاهایت را
نوازش سحر به گوشم که می رساند
گویی خدا را زیر دندان هایم مزمزه می کنم!
و احساس می کنم
خوشبخت ترین نوه دنیام!
هرچند این روزها
خاطرات کهنه و جذابت را فراموش می کنی؛
اما همین که پای گره های نگاهم با نگاه مهربان و صمیمیت
می نشینم
تمام دنیا آرامشیست از جنس نامت!
"بلور"پاک وساده خانه ما!:heart::heart:
 

agin

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدا تو را ازما نگیرد!
همیشه بوی یاس می دهی...
همان یاس سپید که پدربزرگ پابند چارقد سیاهت کرده بود!
و دعاهایت را
نوازش سحر به گوشم که می رساند
گویی خدا را زیر دندان هایم مزمزه می کنم!
و احساس می کنم
خوشبخت ترین نوه دنیام!
هرچند این روزها
خاطرات کهنه و جذابت را فراموش می کنی؛
اما همین که پای گره های نگاهم با نگاه مهربان و صمیمیت
می نشینم
تمام دنیا آرامشیست از جنس نامت!
"بلور"پاک وساده خانه ما!:heart::heart:


عزیزم مرسی:heart:
فوق العاده بود دوس جون من...
 

@spacechild@

عضو جدید
سلام و مرسي :gol:

خوشحالم كه تازه شديد . . . از نو:gol:

بدبختانه طبع شعر ندارم

اينو جايي خوندم تقديم به شما و همه دوستان

زندگي چون گل سرخيست!
پر از خار
پر از برگ
پر از عطر لطيف! . . .
يادمان باشد اگر گل چيديم
عطر و برگ و گل و خار . . .
همه همسايه ديوار به ديوار همند!:gol:
دکتر شریعتی:smile:
 

agin

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدا تو را ازما نگیرد!
همیشه بوی یاس می دهی...
همان یاس سپید که پدربزرگ پابند چارقد سیاهت کرده بود!
و دعاهایت را
نوازش سحر به گوشم که می رساند
گویی خدا را زیر دندان هایم مزمزه می کنم!
و احساس می کنم
خوشبخت ترین نوه دنیام!
هرچند این روزها
خاطرات کهنه و جذابت را فراموش می کنی؛
اما همین که پای گره های نگاهم با نگاه مهربان و صمیمیت
می نشینم
تمام دنیا آرامشیست از جنس نامت!
"بلور"پاک وساده خانه ما!:heart::heart:


خوب که فکر میکنم
میبینم
تو را
تنها تورا
به اندازه همه کودکیم
دوست دارم.
...
...
کودکیم
همه _ بزرگ شدنهایم را
ساخته است.
همه چیز
باتو ساخته شد !

وقتی
سوزن زدن
یادم دادی
بچگیم را
به همیشه ام
دوختی انگار !!!
به اندازه _ همه _ همیشه ام
تو را
تنها تورا
دوست دارم:heart:
 
بالا