بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
برادر میلاد بعد از عزض سلام و اراداته خالصانه و احوالپرسی و غیره میشه برادر بگی این نقل قولی که زدی چه ربطی به امروز داشت .:surprised:


سلام سکرتیا وای خوبی حاجی خانم امروز توپ توپیم شمعتون رو بیارید براتون روشن کنم .
:biggrin:
جای بسی تفکر


راستی یه نکته ی جالب کشفیدم
این شکلک :w21:
وقتی پرواز میکنه موهاشم تکون میخوره:smile::D
 

mosleh.bargh

عضو جدید
مردي متوجه شد که گوش همسرش سنگين شده و شنوايي اش کم شده است...

به نظرش رسيد که همسرش بايد سمعک بگذارد ولي نمي دانست اين موضوع را چگونه با او درميان بگذارد.
به اين خاطر، نزد دکتر خانوادگي شان رفت و مشکل را با او درميان گذاشت.
دکتر گفت: براي اينکه بتواني دقيقتر به من بگويي که ميزان ناشنوايي همسرت چقدر است، آزمايش ساده اي وجود دارد. اين کار را انجام بده و جوابش را به من بگو...

« ابتدا در فاصله 4 متري او بايست و با صداي معمولي، مطلبي را به او بگو. اگر نشنيد، همين کار را در فاصله 3 متري تکرار کن. بعد در 2 متري و به همين ترتيب تا بالاخره جواب بدهد. »
آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و خود او در اتاق پذيرايي نشسته بود. مرد به خودش گفت: الان فاصله ما حدود 4 متر است. بگذار امتحان کنم
 

milad36

عضو جدید
سلام :gol:
سلام کچل جان :gol::gol: چایی یادت نره :biggrin:


سلام ای مقصود , ای هدف متعالی جومونگ , ای علت تپش قلب ها ,ای علت گرم شدن کره ی زمین, ای بادام زمینی , ای مغز پسته ,ای شیره ی نارگیل :D:biggrin:
خوبی ؟:smile:

:biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin:
سلااااااااااام داش میلاد گلم :gol: چط.وری؟ کنکورو ترکوندی؟:D
ممنون كه به فكر ما بودي ؛داداش ضد حال زدند :cry:؛ خيلي سؤالاي سختي داده بودند اون چيزي كه مي خواستم نشد:( اما شكر ،خوب بود،برام دعا كنيد:gol:
 

ARASH AZ

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون كه به فكر ما بودي ؛داداش ضد حال زدند :cry:؛ خيلي سؤالاي سختي داده بودند اون چيزي كه مي خواستم نشد:( اما شكر ،خوب بود،برام دعا كنيد:gol:


تا منو داری ,غمت نباشه داداشی:w11: ولی احتمالا دعات مستجاب نمی شه :crying2:
چون من همیشه دعام برعکس می شه :lol:
 

magsod

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر
کاربر ممتاز
سلام :gol:
سلام کچل جان :gol::gol: چایی یادت نره :biggrin:


سلام ای مقصود , ای هدف متعالی جومونگ , ای علت تپش قلب ها ,ای علت گرم شدن کره ی زمین, ای بادام زمینی , ای مغز پسته ,ای شیره ی نارگیل :D:biggrin:
خوبی ؟:smile:


سلااااااااااام داش میلاد گلم :gol: چط.وری؟ کنکورو ترکوندی؟:D
ارش ای رگلاتور یا یه چیزی تو این مایه ها (همون دستگاهی که وقتی ادمها ریه هاشون از کار میوفته به اون وصل میکنن تا نفس بکشن )(1) ای شفتالو ای خرمالو ای شراب بهشتی
ای اورانیوم غنی شده 100در صد ایول راه افتادی خیلی با استعدادی بذار خودمو واست قربونی بکنم چشم نخوری .:D
---------------------------------------------------------------
1:دستگاه مذکور دارای نام پیچیده ای میباشد که به خاطر بیسوادی نویسنده نام ان غلط درج شده است .:redface:
---------------------------------------------------------------------------
میلاد انشالله شیرینی کی میدی برادر .
 

mosleh.bargh

عضو جدید
زن نصف شب از خواب بیدار شد و دید که شوهرش در رختخواب نیست و به دنبال او گشت. شوهرش را در حالی که توی آشپزخانه نشسته بود و به دیوار زل زده بود و در فکری عمیق فرو رفته بود و اشک‌هایش را پاک می‌‌کرد و فنجانی قهوه‌ می‌‌نوشید پیدا کرد ...

در حالی‌ که داخل آشپزخانه می‌‌شد پرسید:چی‌ شده عزیزم این موقع شب اینجا نشستی؟!

شوهرش نگاهش را از دیوار برداشت و گفت: هیچی‌ فقط اون وقتها رو به یاد میارم، ۲۰ سال پیش که تازه همدیگرو ملاقات کرده بودیم ، یادته...؟!

زن که حسابی‌ تحت تاثیر قرار گرفته بود، چشم‌هایش پر از اشک شد و گفت : آره یادمه...

شوهرش ادامه داد : یادته پدرت که فکر می کردیم مسافرته ما رو توی اتاقت غافلگیر کرد؟!

زن در حالی‌ که روی صندلی‌ کنار شوهرش می نشست گفت : آره یادمه، انگار دیروز بود!

مرد بغضش را قورت داد و ادامه داد : یادته پدرت تفنگ رو به سمت من نشونه گرفت و گفت: یا با دختر من ازدواج میکنی‌ یا ۲۰ سال می‌‌فرستمت زندان آب خنک بخوری ؟!

زن گفت : آره عزیزم اون هم یادمه و یک ساعت بعدش که رفتیم محضر و...!

مرد نتوانست جلوی گریه اش را بگیرد و گفت: اگه رفته بودم زندان امروز آزاد می شدم !
 

mosleh.bargh

عضو جدید
زن نصف شب از خواب بیدار شد و دید که شوهرش در رختخواب نیست و به دنبال او گشت. شوهرش را در حالی که توی آشپزخانه نشسته بود و به دیوار زل زده بود و در فکری عمیق فرو رفته بود و اشک‌هایش را پاک می‌‌کرد و فنجانی قهوه‌ می‌‌نوشید پیدا کرد ...

در حالی‌ که داخل آشپزخانه می‌‌شد پرسید:چی‌ شده عزیزم این موقع شب اینجا نشستی؟!

شوهرش نگاهش را از دیوار برداشت و گفت: هیچی‌ فقط اون وقتها رو به یاد میارم، ۲۰ سال پیش که تازه همدیگرو ملاقات کرده بودیم ، یادته...؟!

زن که حسابی‌ تحت تاثیر قرار گرفته بود، چشم‌هایش پر از اشک شد و گفت : آره یادمه...

شوهرش ادامه داد : یادته پدرت که فکر می کردیم مسافرته ما رو توی اتاقت غافلگیر کرد؟!

زن در حالی‌ که روی صندلی‌ کنار شوهرش می نشست گفت : آره یادمه، انگار دیروز بود!

مرد بغضش را قورت داد و ادامه داد : یادته پدرت تفنگ رو به سمت من نشونه گرفت و گفت: یا با دختر من ازدواج میکنی‌ یا ۲۰ سال می‌‌فرستمت زندان آب خنک بخوری ؟!

زن گفت : آره عزیزم اون هم یادمه و یک ساعت بعدش که رفتیم محضر و...!

مرد نتوانست جلوی گریه اش را بگیرد و گفت: اگه رفته بودم زندان امروز آزاد می شدم !
 

ARASH AZ

عضو جدید
کاربر ممتاز
ارش ای رگلاتور یا یه چیزی تو این مایه ها (همون دستگاهی که وقتی ادمها ریه هاشون از کار میوفته به اون وصل میکنن تا نفس بکشن )(1) ای شفتالو ای خرمالو ای شراب بهشتی
ای اورانیوم غنی شده 100در صد ایول راه افتادی خیلی با استعدادی بذار خودمو واست قربونی بکنم چشم نخوری .:D
---------------------------------------------------------------
1:دستگاه مذکور دارای نام پیچیده ای میباشد که به خاطر بیسوادی نویسنده نام ان غلط درج شده است .:redface:
---------------------------------------------------------------------------
میلاد انشالله شیرینی کی میدی برادر .

این تازه استارش بوود ,هنوز شروع به حرکت نکردم :D اونوقت رودست تو بلند می شم :cool::D
 

milad36

عضو جدید
ارش ای رگلاتور یا یه چیزی تو این مایه ها (همون دستگاهی که وقتی ادمها ریه هاشون از کار میوفته به اون وصل میکنن تا نفس بکشن )(1) ای شفتالو ای خرمالو ای شراب بهشتی
ای اورانیوم غنی شده 100در صد ایول راه افتادی خیلی با استعدادی بذار خودمو واست قربونی بکنم چشم نخوری .:D
---------------------------------------------------------------
1:دستگاه مذکور دارای نام پیچیده ای میباشد که به خاطر بیسوادی نویسنده نام ان غلط درج شده است .:redface:
---------------------------------------------------------------------------
میلاد انشالله شیرینی کی میدی برادر .
شما دعاكنيد ما قبول شيم ، شيريني به روي چشم:cool: اصلا ميگم هرروز اين مصلح برق واستون شعر وقصه بگه ،سكرت به كشفياتش ادامه بده ، كچل چايي بياره ووووووووو.......!:surprised: خلاصه كلي بهتون حال مي دم!;)
 

mosleh.bargh

عضو جدید
آورده اند که کفن دزدی در بستر مرگ افتاده بود،پسر خویش را فراخواند، پسر به نزد پدر رفت گفت: ای پدر امرت چیست؟ پدر گفت: پسرم من تمام عمر به کفن دزدی مشغول بودم و همواره نفرین خلقی بدنبالم بود اکنون که در بستر مرگم و فرشتهء مرگ را نزدیک حس می کنم بار این نفرین بیش از پیش بردوشم سنگینی می کند. از تو میخواهم بعد از مرگم چنان کنی که خلایق مرا دعا کنند و از خدای یکتا مغفرت مرا خواهند.

‫پسر گفت ای پدر چنان کنم که می خواهی و از این پس مرد و زن را به دعایت مشغول سازم.

‫پدر همان دم جان به جان آفرین تسلیم کرد.

‫از فردا پسر شغل پدر پیشه کرد با این تفاوت که کفن از مردگان خلایق می دزدید و چوبی به ماتحت آن مردگان فرو می نمود و از آن پس خلایق می گفتند خدا کفن دزد اول را بیامرزد که فقط می دزدید و چنین بر مردگان ما روا نمی داشت !
 

mosleh.bargh

عضو جدید
مردي به استخدام يك شركت بزرگ چندمليتي درآمد. در اولين روز كار خود، با كافه تريا تماس گرفت و فرياد زد: «يك فنجان قهوه براي من بياوريد.»
صدايي از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلي را اشتباه گرفته اي. مي داني تو با كي داري حرف مي زني؟»
كارمند تازه وارد گفت: «نه»
صداي آن طرف گفت: «من مدير اجرايي شركت هستم، احمق.»
مرد تازه وارد با لحني حق به جانب گفت: «و تو ميداني با كي حرف ميزني، بيچاره.»
مدير اجرايي گفت: «نه»
كارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سريع گوشي را گذاشت
 

ARASH AZ

عضو جدید
کاربر ممتاز
شما دعاكنيد ما قبول شيم ، شيريني به روي چشم:cool: اصلا ميگم هرروز اين مصلح برق واستون شعر وقصه بگه ،سكرت به كشفياتش ادامه بده ، كچل چايي بياره ووووووووو.......!:surprised: خلاصه كلي بهتون حال مي دم!;)

:biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin:

منو یادت رفت داداشی ,منم هی اسپم کنم :D
 

mosleh.bargh

عضو جدید
مردي به استخدام يك شركت بزرگ چندمليتي درآمد. در اولين روز كار خود، با كافه تريا تماس گرفت و فرياد زد: «يك فنجان قهوه براي من بياوريد.»
صدايي از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلي را اشتباه گرفته اي. مي داني تو با كي داري حرف مي زني؟»
كارمند تازه وارد گفت: «نه»
صداي آن طرف گفت: «من مدير اجرايي شركت هستم، احمق.»
مرد تازه وارد با لحني حق به جانب گفت: «و تو ميداني با كي حرف ميزني، بيچاره.»
مدير اجرايي گفت: «نه»
كارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سريع گوشي را گذاشت
 

magsod

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر
کاربر ممتاز
مردي متوجه شد که گوش همسرش سنگين شده و شنوايي اش کم شده است...

به نظرش رسيد که همسرش بايد سمعک بگذارد ولي نمي دانست اين موضوع را چگونه با او درميان بگذارد.
به اين خاطر، نزد دکتر خانوادگي شان رفت و مشکل را با او درميان گذاشت.
دکتر گفت: براي اينکه بتواني دقيقتر به من بگويي که ميزان ناشنوايي همسرت چقدر است، آزمايش ساده اي وجود دارد. اين کار را انجام بده و جوابش را به من بگو...
« ابتدا در فاصله 4 متري او بايست و با صداي معمولي، مطلبي را به او بگو. اگر نشنيد، همين کار را در فاصله 3 متري تکرار کن. بعد در 2 متري و به همين ترتيب تا بالاخره جواب بدهد. »
آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و خود او در اتاق پذيرايي نشسته بود. مرد به خودش گفت: الان فاصله ما حدود 4 متر است. بگذار امتحان کنم
برادر داستان بقیه اش کو نکنه ما هم کور شدیم و نمیتونیم بقیه اشو ببینیم .

جای بسی تفکر


راستی یه نکته ی جالب کشفیدم
این شکلک :w21:
وقتی پرواز میکنه موهاشم تکون میخوره:smile::D
بسی ذوق کردیم این موها رو در حال تکان خوردن دیدیم .:biggrin:
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
برادر داستان بقیه اش کو نکنه ما هم کور شدیم و نمیتونیم بقیه اشو ببینیم .


بسی ذوق کردیم این موها رو در حال تکان خوردن دیدیم .:biggrin:
تازه ریتم تکان خوردن موهاش با تکان خوردن برگا هماهنگه:biggrin:
 

magsod

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر
کاربر ممتاز
شما دعاكنيد ما قبول شيم ، شيريني به روي چشم:cool: اصلا ميگم هرروز اين مصلح برق واستون شعر وقصه بگه ،سكرت به كشفياتش ادامه بده ، كچل چايي بياره ووووووووو.......!:surprised: خلاصه كلي بهتون حال مي دم!;)
برادر میلاد بذار واست یه دعا کنم اگه قبول نشدی هم حتما حکمتی بوده .غم نخور سال اینده با هم میریم کنکور میدیم البته خدا نکنه
خدایا تو را قسم به زندگی افرادی که زندگشیان ارزشمند بود هر چی صلاح این داش ما میلاد است برایش مقدور فرما .
امیدش را به یاس مبدل نکن .
میلاد اگه قبول بشی باید قول بدی واسه من یه کاری بکنی باشه .؟
;)
 

milad36

عضو جدید
ای اورانیوم غنی شده 100در صد ایول راه افتادی خیلی با استعدادی بذار خودمو واست قربونی بکنم چشم نخوری .:D
.
كي مي خواد به داش آرش ما چشم بزنه؟ شما؟! :mad:اولا كه مال اين حرفا نيستي ، :razz:دوما .. وسوما ومهم تر از دوما : داداش آخه مگه بيكاري ؛ بشين زندگيت رو بكن ديگه آخه مگه ارزش اينكارا رو داره؟!:redface::biggrin::biggrin::surprised:
 

mosleh.bargh

عضو جدید
صبح كه داشتم بطرف دفترم مي رفتم سكرترم ژانت بهم گفت: ” صبح بخير آقاي رئيس، تولدتون مبارك!“
از حق نميشه گذاشت، احساس خوبي بهم دست داد از اينكه يكي يادش بود.
تقريباً تا ظهر به كارام مشغول بودم. بعدش ژانت درو زده و اومد تو و گفت:” ميدونين، امروز هواي بيرون عاليه؛ از طرف ديگه امروز تولدتون هست، اگر موافق باشين با هم براي ناهار بريم بيرون، فقط من و شما!“
 

mosleh.bargh

عضو جدید
مردي به دربار خان زند مي رود و با ناله و فرياد مي خواهد تا كريمخان را ملاقات كند...
سربازان مانع ورودش مي شوند!
خان زند در حال كشيدن قليان ناله و فرياد مردي را مي شنود و مي پرسد ماجرا چيست؟
 

magsod

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر
کاربر ممتاز
تازه ریتم تکان خوردن موهاش با تکان خوردن برگا هماهنگه:biggrin:
سکرتی نه دیگه نمیشه باید واست یه قربونی کنم با این همه استعداد و هوش تو حیفی تو این مملکت بمونی تو باید بری ام ای تی اونجا رو بترکونی از علمت تا کور شود انکه نتواند ببیند .:eek:
چه کشف بزرگی فک کنم با این کشف تو قضیه نسبیت /نصبیت انیشتین نقض بشه تو با این کارت ثابت کردی که ایرانی میتواند .من به ایرانی بودن خود بسی افتخار کردم .:biggrin:
 

ARASH AZ

عضو جدید
کاربر ممتاز
برادر میلاد بذار واست یه دعا کنم اگه قبول نشدی هم حتما حکمتی بوده .غم نخور سال اینده با هم میریم کنکور میدیم البته خدا نکنه
خدایا تو را قسم به زندگی افرادی که زندگشیان ارزشمند بود هر چی صلاح این داش ما میلاد است برایش مقدور فرما .
امیدش را به یاس مبدل نکن .
میلاد اگه قبول بشی باید قول بدی واسه من یه کاری بکنی باشه .؟
;)

ایشالله که دعای تو مثله واسه من نباشه :D
كي مي خواد به داش آرش ما چشم بزنه؟ شما؟! :mad:اولا كه مال اين حرفا نيستي ، :razz:دوما .. وسوما ومهم تر از دوما : داداش آخه مگه بيكاري ؛ بشين زندگيت رو بكن ديگه آخه مگه ارزش اينكارا رو داره؟!:redface::biggrin::biggrin::surprised:

آخر نفهمیدم ,من ارزششو دارم یا ندارم؟:surprised:
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
برادر میلاد بذار واست یه دعا کنم اگه قبول نشدی هم حتما حکمتی بوده .غم نخور سال اینده با هم میریم کنکور میدیم البته خدا نکنه
خدایا تو را قسم به زندگی افرادی که زندگشیان ارزشمند بود هر چی صلاح این داش ما میلاد است برایش مقدور فرما .
امیدش را به یاس مبدل نکن .
میلاد اگه قبول بشی باید قول بدی واسه من یه کاری بکنی باشه .؟
;)
من هر وقت بخوام از ته دل دعا کنم اینجوری میگم
خدایا تو رو به دوازده امام
14 معصوم
124 هزار پیغمبر قسمت میدم این داداش میلاد کنکور قبول شه همونجوری که میخواد;)
 

magsod

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر
کاربر ممتاز
ارش این میلاد عجب پسر با حالیه باید به لیست افراد دارای قابلیت پاچه خاریم اضافه کنم .
 

ARASH AZ

عضو جدید
کاربر ممتاز
من هر وقت بخوام از ته دل دعا کنم اینجوری میگم
خدایا تو رو به دوازده امام
14 معصوم
124 هزار پیغمبر قسمت میدم این داداش میلاد کنکور قبول شه همونجوری که میخواد;)

قسم به روح امام خمینی و جسم امام خامنه ای یاد رفت :biggrin:

ارش این میلاد عجب پسر با حالیه باید به لیست افراد دارای قابلیت پاچه خاریم اضافه کنم .


اضافه کن داداش ,ولی من تو لیست اول باشما :D
 

milad36

عضو جدید
:biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin:

منو یادت رفت داداشی ,منم هی اسپم کنم :D
هر جور راحتي داداش ؛ اصلا مي خواي اون كارم نكن!:surprised:
مردي به استخدام يك شركت بزرگ چندمليتي درآمد. در اولين روز كار خود، با كافه تريا تماس گرفت و فرياد زد: «يك فنجان قهوه براي من بياوريد.»
صدايي از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلي را اشتباه گرفته اي. مي داني تو با كي داري حرف مي زني؟»
كارمند تازه وارد گفت: «نه»
صداي آن طرف گفت: «من مدير اجرايي شركت هستم، احمق.»
مرد تازه وارد با لحني حق به جانب گفت: «و تو ميداني با كي حرف ميزني، بيچاره.»
مدير اجرايي گفت: «نه»
كارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سريع گوشي را گذاشت
جدي جدي فكر كرده ما كوريم ببين با چه سايزي مي نويسه ، فكر كنم تا آخر شب 48 رو هم رد كنه!:biggrin:
برادر میلاد بذار واست یه دعا کنم اگه قبول نشدی هم حتما حکمتی بوده .غم نخور سال اینده با هم میریم کنکور میدیم البته خدا نکنه
خدایا تو را قسم به زندگی افرادی که زندگشیان ارزشمند بود هر چی صلاح این داش ما میلاد است برایش مقدور فرما .
امیدش را به یاس مبدل نکن .
میلاد اگه قبول بشی باید قول بدی واسه من یه کاری بکنی باشه .؟
;)
ممنون ايشا ا.. كه لياقت دعات رو داشته باشم.
حالا بگو بينيم كارت چيه؟ شايد ديگه نخواستيم قبول شيم!
با اين حرفت(اگه قبول نشدي هم حتما حكمتي بوده) موافقم؛به قول يكي:
التماس به خلق حقارت است
گر برآورده شود منت است
گر برآورده نشود ذلت است

التماس به خدا شجاعت است
گر برآورده شود رحمت است
گر برآورده نشود حكمت است.
 

magsod

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر
کاربر ممتاز
قسم به روح امام خمینی و جسم امام خامنه ای یاد رفت :biggrin:






اضافه کن داداش ,ولی من تو لیست اول باشما :D

ارشی این چه حرفیه برادر من به دعاهای این سکرتیا اعتقاد دارم نفسش پاکه این
سکرتیا روحش بزرگه صدی نود دعاهاش مستجاب میشه .(این جمله شاید اولین و اخرین حرفی باشه که از ته دل گفتم ):redface:
ارش تو که لیست باکس ما نفر شومی این میلاد هم میذارم چهارم .
ممد صادق اول
حمید مگابایت دوم
ارش عزیز سوم
میلاد هم چهارم :biggrin:
 

Similar threads

بالا