هر روز يك آيه ي ارزشمند از قرآن

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز

سوره هود, آيه 10

وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاء بَعْدَ ضَرَّاء مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئَاتُ عَنِّي إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ

و اگر پس از محنتى كه به او رسيده نعمتى به او بچشانيم حتما خواهد گفت گرفتاريها از من دور شد بى‏گمان او شادمان و فخرفروش است

And if after adversity had come upon him, We let him taste prosperity, he says: 'Evil has left me! ' see, he is jubilant and boastful

تفسیر نور

روزگار هميشه يكسان نيست، بلكه طبق روايات: «الدَّهر يَومان، يَومٌ لك و يومٌ عليك، فان كان لك فلاتبطر و ان كان عَليك فاصبر فكلاهما ستُختَبر»، <387> روزگار دو چهره دارد: گاهى با تو و گاهى بر عليه توست. آنگاه كه به نفع توست، مغرور مشو و آنگاه كه به ضرر توست، صبر پيشه كن، زيرا در هر حال مورد آزمايش الهى هستى. نعمت‏هايى كه پس از سختى‏ها و مشكلات به انسان مى‏رسد، بايد عامل شكر و ذكر باشد، نه وسيله‏ى فخر و طرب. دو چيز شادى را خطرناك مى‏كند: يكى تحليل غلط، «ذهب السيئات عنّى» و ديگر آنكه اين شادى سبب تحقير ديگران و فخرفروشى خود شود. «لفرحٌ فخور» 1- انسان كم‏ظرفيّت است وبااندك نعمتى، فخرفروشى مى‏كند.«اذقنا... لفرحٌ‏فخور» 2- قرآن داراى آهنگ موزون و موسيقى خاصّى است. («نعماء» هم آهنگ «ضرّاء» و «ليؤس كفور» هم وزن «لفرح فخور» است) 3- سختى‏ها و شادى‏ها زودگذرند. «اذقنا... مسّته» 4- فكر اينكه سختى‏ها ديگر به انسان روى نمى‏آورد، تصوّر باطلى است. «ذهب السيئات عنّى» 5 - كاميابى‏ها را نشانه‏ى محبوبيّت نزد خداوند ندانيم و نگوييم: ديگر گرفتار نخواهم شد! «ذهب السيئات عنّى» 6- تحليل‏ها و بينش‏هاى غلط، سبب رفتار نادرست مى‏شود. گمان مى‏كند كه هيچ بدى ندارد، «ذهب السيئات عنّى» لذا فخرفروشى مى‏كند. «لفرح فخور» 7- شخصيّت بعضى انسان‏ها متزلزل و وابسته به حوادث بيرونى است، نه كمالات درونى. گاهى «يؤس كفور» و گاهى «فرحٌ فخور» است.



 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوره : الشورى آیه : 40

وَجَزَاء سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِّثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ

جزای هر بدی بديی است همانند آن پس کسی که عفو کند و آشتی ورزد مزدش با خداست ، زيرا او ستمکاران را دوست ندارد

And the recompense of evil is punishment like it, but whoever forgives and amends, he shall have his reward from Allah; surely He does not love the unjust

تفسیر نور
در قرآن كريم دوبار عبارت «فأجره على اللّه» آمده است: يك بار در سوره‏ى نساء آيه 100 كه مربوط به مهاجرين مخلص است و يك بار در اين آيه كه مربوط به عفو از بدى‏هاى مردم است، پس معلوم مى‏شود پاداش عفو و اصلاح هم وزن پاداش مهاجرت الى اللّه است. قانون مماثلت در اسلام: از آنجا كه قوانين اسلام طبق عقل وفطرت و عدل است، در امور مختلف برابرى را با صراحت مطرح كرده است كه ما چند نمونه را در اينجا بيان مى‏كنيم: * «فمن اعتدى عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدى عليكم» <43> هركس به شما تعدّى و تجاوز كرد، به مانند آن بر او تعدّى كنيد. * «و لهنّ مثل الّذى عليهنّ بالمعروف» <44> ، و براى زنان همانند وظايفى كه بر دوش آنها است، حقوق شايسته‏اى قرار داده شده است. * «و من قتله منكم متعمّداً فجزاء مثل ما قتل من النعم» <45> ، هر كس از شما به عمد شكارى را در حال احرام بكشد كيفر و كفّاره‏اش كشتن نظير آن حيوان از چهار پايان است. * «و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به» <46> و هرگاه خواستيد مجازات كنيد تنها به مقدارى كه بر شما تعدّى شده كيفر دهيد. نمونه مماثلت در سنّت‏هاى الهى: * «مكروا و مكراللّه» <47> دشمنان نقشه كشيدند و خداوند چاره‏جويى كرد. * «يخادعون اللّه و هو خادعهم» <48> (منافقين) مى‏خواهند خدا را فريب دهند در حالى كه او آنها را فريب مى‏دهد. * «انما نحن مستهزؤون اللّه يستهزى‏ء بهم» <49> (مى‏گويند) ما (آنها) را مسخره مى‏كنيم، خداوند آنها را مسخره مى‏كند. * «نسوا اللّه فانساهم» <50> خدا را فراموش كردند و خدا نيز آنان را به فراموشى گرفتار كرد. * «فلمّا زاغوا ازاغ اللّه» <51> هنگامى كه آنها از حقّ منحرف شدند، خداوند قلوبشان را منحرف ساخت. * «و ان عُدتم عُدنا» <52> هرگاه برگرديد، ما بازمى‏گرديم. * «للّذين احسنوا الحسنى وزيادة» <53> كسانى كه نيكى كردند، پاداش نيك وزياده بر آن دارند. * «رضى اللّه عنهم و رضوا عنه» <54> خداوند از آنها خشنود و آنها از او خشنود خواهند بود. * آنان كه در دنيا مى‏گفتند: «سواء علينا اوعظت ام لم تكن من الواعظين» <55> براى ما تفاوت نمى‏كند كه ما را انذار كنى يا نكنى، (بيهوده خود را خسته نكن) در قيامت مى‏گويند: «سواء علينا اجزعنا ام صبرنا» <56> چه بى‏تابى كنيم و چه شكيبايى، تفاوتى براى ما ندارد. * «من كان فى هذه اعمى فهو فى الاخرة اعمى» <57> آنها كه در اين جهان (از ديدن چهره حقّ) نابينا بودند، در آنجا نيز نابينا هستند. * «فاذكرونى اذكركم» <58> به ياد من باشيد تا به ياد شما باشم. * اگر خداوند به ما دستور مى‏دهد: «صلّوا عليه و سلّموا تسليما» <59> بر پيامبر درود فرستيد و سلام گوييد وتسليم فرمانش باشيد، در مقابل به پيامبر دستور مى‏دهد: «و صلّ عليهم» <60> به آنها كه زكات مى‏پردازند درود بفرست. 1- انتقام عادلانه در مقابل خشونت جايز است. «و جزاء سيّئة سيّئة مثلها» 2- عفو و اصلاح از كسى كه قدرت انتقام دارد، پاداش بزرگى در پى خواهد داشت. «فمن عفا و اصلح فاجره على اللّه» 3- قصاص و مجازات بايد مطابق جنايت باشد (نه متفاوت با آن كه موجب افراط و تفريط شود). «جزاء سيّئة سيّئة مثلها» 4- مقدّمه و بستر اصلاح گذشت است، در شرايط انتقام و كيفر، اصلاح زمينه‏اى ندارد. «فمن عفا و اصلح» 5- عفو از بدى ديگران كافى نيست بايد او را اصلاح كرد. «عفا و اصلح» 6- تنها برخورد قانونى كافى نيست، بلكه اخلاق و عاطفه نيز لازم است. «سيئة مثلها» قانون است و «عفا و اصلح» عاطفه و اخلاق است. 7- دريافت الطاف الهى مشروط به عفو و اصلاح است نه انتقام. «فاجره على اللّه» 8- در انتقام پاداش نيست ولى در عفو پاداش است. «فمن عفا... فاجره على اللّه» 9- تشويق به عفو و اصلاح، براى دفاع از ظالم نيست. «انه لا يحب الظالمين» 10- ظالم محبوب خدا نيست خواه ابتدائاً ظلم كند يا در انتقام پا را از حقّ فراتر گذارد. «انه لا يحب الظالمين» 11- انتقام براى كسى است كه قدرت دارد، ولى هر كس توان ندارد حقّ اوست كه از ديگران استمداد طلبد. «لمن انتصر بعد ظلمه» 12- قصاص قبل از جنايت نارواست. «بعد ظلمه...» 13- انتقام از ستمگر، حقّ مشروع انسان است كه نه در دنيا مورد سرزنش است و در آخرت عقاب دارد. «و لمن انتصر بعد ظلمه فاولئك ما عليهم من سبيل»
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوره النساء, آيه 22

وَلاَ تَنكِحُواْ مَا نَكَحَ آبَاؤُكُم مِّنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَمَقْتًا وَسَاء سَبِيلًا

و با زنانى كه پدرانتان به ازدواج خود درآورده‏اند نكاح مكنيد مگر آنچه كه پيشتر رخ داده است چرا كه آن زشتكارى و [مايه] دشمنى و بد راهى بوده است

And do not marry women your fathers married unless it is a thing of the past surely that was an indecency, hated, and a way of evil

تفسیر نور
از رسوم جاهلى آن بود كه هرگاه شخصى از دنيا مى‏رفت، فرزندان او با نامادرى خود (همسر پدر) ازدواج مى‏كردند. يكى از انصار به نام ابوقيس از دنيا رفت. فرزندش به نامادرى خود پيشنهاد ازدواج كرد. آن زن گفت: بايد از پيامبر كسب تكليف كنم. چون پرسيد اين آيه نازل شد وازدواج با «زن پدر» را ممنوع كرد. 1- اسلام دين فطرت است. چون انسان طبعاً از ازدواج با مادر و نامادرى متنفّر است، در اسلام حرام شده است. «لا تنكحوا ما نكح آباؤكم» 2- «زن پدر»ها به منزله‏ى مادرند. پس به جاى كينه و ناسازگارى، بايد نسبت به فرزندان «مادرى» كنند. «لا تنكحوا ما نكح آباؤكم» 3- فرزندان بايد حريم پدر را در ازدواج حفظ كنند. «لا تنكحوا ما نكح آباؤكم» 4- فرزندان، به زن پدر، به ديد «مادر» بنگرند. «ما نكح آباؤكم» 5 - اسلام از گذشته‏ها چشم مى‏پوشد. <254> ازدواج‏هاى پيش از اين حكم، با نامادرى، مورد عفو است. «الاّ ما قد سلف» 6- براى گفتار، بايد بطور اجمال يا تفصيل، دليل و برهان آورد. «انه كان فاحشة و مقتاً وساء سبيلاً» 7- ازدواج با نامادرى، راه ازدواج با ساير محارم را نيز باز مى‏كند. «ساء سبيلاً»




 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوره ق, آيه 18

مَا يَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ

[آدمى] هيچ سخنى را به لفظ درنمى‏آورد مگر اينكه مراقبى آماده نزد او [آن را ضبط مى‏كند]

whatever phrase he utters, an observer is present

تفسیر نور

تعبير «قعيد» كنايه از آن است كه دو فرشته همواره با انسانند و در كمين او نشسته‏اند، نه آنكه دو فرشته در سمت راست و چپ انسان نشسته باشند. كلمه «رقيب» به معناى مراقب و ناظر، «عتيد» به معناى آماده به خدمت، «سكرة» به معناى حالتى است كه هوش و عقل از انسان زايل شود، و كلمه «تحيد» به معناى عدول كردن و فرار نمودن است. وحشت و اضطراب انسان در هنگام مرگ به قدرى است كه قرآن از آن به «سكرة الموت» تعبير نموده است، چنانكه در قيامت نيز، هول دادگاه الهى، انسان را دچار چنان حالتى مى‏سازد كه به تعبير قرآن: «تَرى الناس سُكارى‏»<350> مردم را همچون افراد مست، عقل پريده و بى اده مى‏بينى. در ميان اعضاى بدن، زير نظر بودن زبان مطرح شده، شايد به خاطر آن كه عمل زبان، از همه‏ى اعضا بيشتر، آسان‏تر، عمومى‏تر، عميق‏تر، دائمى‏تر و پر حادثه‏تر است. توجّه به زير نظر بودن انسان و ثبت كليه اعمال او و توجّه به لحظه مرگ و حضور در قيامت، هشدارى بزرگ و زمينه ساز تقواى الهى است. توجّه به تعدّد ناظران و شاهدان، در نحوه‏ى عملكرد انسان مؤثّر است و هر چه شاهد و ناظر بيشتر باشد، انگيزه براى كار نيك و دورى از گناه بيشتر مى‏شود. «عن اليمين... عن الشمال... رقيب عتيد» 1- با اينكه خداوند متعال، خود شاهد0 بر اعمال و افكار انسان است، امّا تشكيلات الهى حساب و كتاب دارد و فرشتگانى دائماً مشغول ثبت اعمال هستند. «اذ يتلقّى المتلقّيان» 2- نظارتى داراى اعتبار و ارزش است كه همه چيز را به طور كامل زير نظر داشته باشد. «عن اليمين... عن الشمال... رقيب عتيد» 3- ميان فرشتگان، تقسيم كار وجود دارد. (بر اساس روايات، فرشته يمين كارهاى خير را مى‏نويسد و فرشته شمال، كارهاى بد و شرّ را.<351>) «المتلقيان عن اليمين و عن الشمال قعيد» 4- انسان، نه فقط در برابر كردار، بلكه در برابر گفتار خود مسئول است و مورد محاسبه قرار مى‏گيرد. «ما يلفظ من قول» 5 - لحظه مرگ، انسان حالت عادّى خود را از دست مى‏دهد. «سكرة الموت» 6- سكرات مرگ براى همه حتمى است. «سكرة الموت بالحق» 7- گريز از مرگ، ويژگى طبيعى انسان است. «كنت منه تحيد»




 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
أَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَّكَثُواْ أَيْمَانَهُمْ وَهَمُّواْ بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُم بَدَؤُوكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن كُنتُم مُّؤُمِنِينَ

چرا با گروهى كه سوگندهاى خود را شكستند و بر آن شدند كه فرستاده [خدا] را بيرون كنند، و آنان بودند كه نخستين‏بار [جنگ را] با شما آغاز كردند، نمى‏جنگيد؟ آيا از آنان مى‏ترسيد؟ با اينكه اگر مؤمنيد خدا سزاوارتر است كه از او بترسيد.

What! will you not fight a people who broke their oaths and aimed at the expulsion of the Apostle, and they attacked you first; do you fear them? But Allah is most deserving that you should fear Him, if you are believers

تفسیر نور

1- اهداف و انگيزه‏هاى جنگ، بايد براى رزمنده‏ى مسلمان روشن باشد. «نكثوا، همّوا، بدؤكم» (بيان اينكه: دشمنان پيمان‏ها را شكستند و نسبت به رسول خدا سوء قصد داشتند و آغازگر جنگ بودند) 2- جنگ شما تدافعى است و دشمن آغازگر تهاجم بوده است. «هم بدؤكم» 3- هنگام جنگ، ميان آتش جنگ و آتش دوزخ مقايسه كنيد، تا رزمندگان بهتر بتوانند تصميم بگيرند. «اتخشونهم، فاللَّه احقّ ان تخشوه» 4- مؤمن واقعى، تنها از خدا بيم دارد. «فاللَّه احقّ ان تخشوه ان كنتم مؤمنين»
 

Ehsan H

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیبر جان خیلی عالیه
من زیباترین آیه ی قرآن و می زارم

بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند بخشاینده ی مهربان
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز

سوره العنكبوت, آيه 54

يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ

و شتابزده از تو عذاب مى‏خواهند و حال آنكه جهنم قطعا بر كافران احاطه دارد

They demand that you hasten on the punishment! Gehenna (Hell) will encompass the unbelievers

تفسیر نور
در قرآن چندين بار آمده است: كفّارى‏ كه به عذاب الهى‏ تهديد مى‏شدند، به خاطر ناباورى‏ يا استهزا، پيوسته از پيامبرشان عذاب فورى‏ تقاضا مى‏كردند؛ از اين عجله‏ى كفّار در همه‏ى موارد انتقاد شده است. در تأخير عذاب و قهر الهى‏ بركاتى‏ است از جمله: الف: فرصتى‏ است براى‏ توبه. ب: پيدايش فرزندان صالح از پدران منحرف. ج: آزمايش مردم در ديندارى‏ و مقاومت. 1- لطف يا قهر الهي، حكيمانه، حساب شده و داراى‏ برنامه است و با عجله‏ى اين و آن تغيير نمى‏كند. (يستعجلونک) 2- سقوط فكرى‏ انسان به قدرى‏ است كه حاضر است هلاك شود، ولى‏ حقّ را نپذيرد. (يستعجلونک بالعذاب) 3- امور اين عالم، داراى‏ زمان بندى‏‏هاى‏ حساب شده و معيّن است. (اجلٌ مسّميً) 4- قهر ناگهانى‏ خداوند براى‏ آمادگى‏ دايمى ‏ماست. (بغتهً) 5- قهر الهى‏ قابل پيش بينى‏ نيست. (لا يشعرون) 6- گرچه كفّار به خاطر ناباورى‏ يا استهزا، عذاب فورى‏ را از پيامبر توقّع دارند، ولى‏ بدانند احاطه‏ى دوزخ بر كافران قطعى‏ است. (لمحيطه بالكافرين)
 

Ehsan H

عضو جدید
کاربر ممتاز
و از مردمان کسی هست که درباره ی خداوند بدون دانش مجادله می کند و از هر شیطان سرکشی پیروی می کند.
سوره ی مبارکه ی حج ، آیه ی شریفه ی سه
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز

سوره النمل, آيه 82

وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ

و چون قول [عذاب] بر ايشان واجب گردد جنبنده‏اى را از زمين براى آنان بيرون مى‏آوريم كه با ايشان سخن گويد كه مردم [چنانكه بايد] به نشانه‏هاى ما يقين نداشتند

And when the Word falls on them, We will bring out from the earth a beast that shall speak to them: 'Indeed the people were not certain of Our verses

تفسیر نور
اين آيه ظاهراً به جريان قبل از قيامت مربوط است كه هرگاه قهر خداوند بر مردم حتمى‏ شد، خداى‏ متعال، با قدرت خود موجود زنده‏اى‏ را از زمين بيرون مى‏آورد، تا با مردم سخن گويد، و سخنش اين است كه: مردم ايمان نمى‏آورند. گرچه كلمه‏ى دابّه به غير انسان گفته مى‏شود ولى‏ بارها در قرآن، اين كلمه در جايى‏ به كار رفته كه شامل انسان نيز مى‏شود و از آن جا كه دابّه بايد در موقعيّتى‏ باشد كه حرفش نسبت به همه‏ى كفّار يك سند باشد، بايد گفت: مراد از دابّه يك شخصيّت مهم است كه در روايات، به عليّ بن ابى‏ طالب (عليهما السلام) تفسير شده است. شايد هر يك از اولياى‏ خدا كه در آخرالزّمان قيام و حركت فوق العاده‏اى‏ انجام دهند و حقّ و باطل و مؤمن و كافر را از هم جدا سازند، نيز مشمول اين آيه باشند. «والله العالم» دابّه كيست و چيست؟ در آيه، قرائنى‏ است كه نشان مى‏دهد اين دابّه موجود بسيار مهمى‏ است، زيرا: 1- در آستانه‏ى قهر الهى‏ ظاهر مى‏شود. «اذا وقع القول عليهم» اقتضاى‏ سخنان مهم آن است كه از سرچشمه هاى‏ مهم صادر شود. 2- به نحو استثنايى‏ پيدا مى‏شود. «اخرجنا... من الارض» 3- حرف مى‏زند، «تكلّمهم» قضاوت مى‏كند و از آينده مردم خبر مى‏دهد. «انّ الناس كانوا...» 4- حرف او همچون صوراسرافيل، آخرين سخن است. «اذا وقع القول» 5- كلمه‏ى دابّه، با تنوين، نشانه‏ى عظمت و بزرگى‏ اين موجود است. 6- آيه‏ى بعد، مربوط به رجعت است كه اولياى‏ خدا قبل از قيامت زنده مى‏شوند. 7- آيه نمى‏گويد: «بآيات الله» بلكه مى‏گويد: «بآياتنا» گويا نشانه هاى‏ او همان نشانه هاى‏ خداوند است. جمع بندى‏ ميان اين قرائن كه در ظاهر آيه است و روايات متعدّدى‏ كه در تفاسير آمده است، ما را به اين حقيقت مى‏رساند كه بگوييم: مراد از «دابّه من الارض»، حضرت على‏ (عليه السلام) است. اوست كه لايق است حرف آخر را بگويد وبر پيشانى‏ بعضي، مهر عدم ايمان بزند واز آينده شوم گمراهان خبر دهد. دو سؤال: 1- آيا كلمه‏ى دابّه، مخصوص جنبنده هاى‏ غير انسانى‏ نيست؟ پاسخ: خير، در قرآن بارها كلمه‏ى دابّه به كار رفته كه شامل انسان نيز مى‏شود، نظير (و ما من دابّه فى‏ الارض الاّ على‏ الله رزقها) <90> 2- آيا اطلاق كلمه‏ى جنبنده بر حضرت على‏ (عليه السلام) توهين به آن حضرت نيست؟ پاسخ: هرگز؛ همان گونه كه اطلاق كلمه‏ى «بَشر» بر پيامبر توهين نيست، و اطلاق كلمات «شيء، عالم، نور و وجود» بر خداوند جايز است، لكن فرق است ميان علم، نور و وجود خداوند با سايرين. ندارد
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز

سوره الملك, آيه 19

أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ فَوْقَهُمْ صَافَّاتٍ وَيَقْبِضْنَ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا الرَّحْمَنُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ بَصِيرٌ

آيا در بالاى سرشان به پرندگان ننگريسته‏اند [كه گاه] بال مى‏گسترند و [گاه] بال مى‏آنند جز خداى رحمان [كسى] آنها را نگاه نمى‏دارد او به هر چيزى بيناست

Do they not observe the birds above them, spreading their wings and folding them? None, except the Merciful holds them. Surely, He sees all things

تفسیر نور

پرندگان با دارا بودن حركات دسته جمعى و طىّ مسافت‏هاى طولانى در چهار فصل، نشستن‏ها و پروازهاى متوالى و بدون محدوديّت مكانى، امّا عدم سقوط و تصادم با يكديگر، نشانه هايى از عظمت و قدرت الهى هستند. كلمه «صافّات» به صورت اسم فاعل آمده است، يعنى پرنده با بال‏هاى باز پرواز مى‏كند ولى كلمه «يقبضهنّ» به صورت فعل آمده، زيرا پرنده گاهى بال‏هاى خود را جمع مى‏كند. 1- تهديدهاى خداوند را جدى بگيريم. (قهر خداوند درباره پيشينيان عملى شده است، قارون به زمين فرو رفت و بر قوم لوط از آسمان سنگريزه باريد. پس شما از تاريخ آنان عبرت بگيريد.) <<فكيف كان نكير>> 2- خداوند، پيامبرش را در برابر تكذيب مردم دلدارى مى‏دهد. <<لقد كذّب الّذين من قبلهم>> 3- تاريخ گذشته، چراغ راه آيندگان است. <<كذّب الّذين من قبلهم>> 4- تكذيب انبيا، رمز قهر الهى است. <<كذّب... فكيف كان نكير>> 5 - ابزارهاى مادّى شما را مغرور نكند. (گرچه پرنده از طريق بال زدن پرواز مى‏كند ولى آنچه او را در هوا نگاه مى‏دارد، قدرت خداوند است.) <<ما يمسكهنّ الاّ الرّحمن>> 6- هيچ چيز را براى خدا شريك قرار ندهيد. <<الاّ الرّحمن>> 7- نعمت‏هاى الهى بر اساس رحمت است. <<ما يمسكهنّ الاّ الرّحمن>> 8 - نظام هستى، زير نظر خداوند اداره مى‏شود. <<انّه بكلّ شى‏ء بصير>>



 

!ala

عضو جدید
کاربر ممتاز
*و اذاسَئَلَكَ عِبادی عَنّی فَاِنّی قَریب اُجیبُ دَعوَةَ الدّاعِ اِذا دَعان فَلیستَجیبُوالی وَ لیؤمِنُوا بی لَعَلَّهُم یرشُدُون*




[ای پیامبر!] هر گاه بندگان من از تو در مورد من سؤال كردند [بگو] من بسیار نزدیكم، هر گاه كسی مرا بخواند، اجابت می‌كنم پس به ندای من پاسخ دهند و به من ایمان آورند تا راه راست یابند». (سوره بقره، آیه 186)
 

volek sia

عضو جدید
به نظر من این آیات مصداق این روزهاست :

به نظر من این آیات مصداق این روزهاست :

آیات 17 و 18 سوره زمر
وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَن يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ ﴿17﴾
الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ ﴿18﴾

كسانى كه از عبادت طاغوت پرهيز كردند وبه سوى خداوند بازگشتند، بشارت از آن آنهاست; پس بندگان مرا بشارت ده! (17)

همان كسانى كه سخنان را مى‏شنوند و از نيكوترين آنها پيروى مى‏كنند; آنان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده، و آنها خردمندانند. (18)
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوره : يونس آیه : 15​


وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَاءنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَـذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاء نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ

و چون آيات روشنِ ما بر آنان خوانده شود، آنان كه به ديدار ما اميد ندارند مى‏گويند: «قرآن ديگرى جز اين بياور، يا آن را عوض كن.» بگو: «مرا نرسد كه آن را از پيش خود عوض كنم. جز آنچه را كه به من وحى مى‏شود پيروى نمى‏كنم. اگر پروردگارم را نافرمانى كنم، از عذاب روزى بزرگ مى‏ترسم.»

And when Our clear communications are recited to them, those who hope not for Our meeting say: Bring a Quran other than this or change it. Say: It does not beseem me that I should change it of myself; I follow naught but what is revealed to me; surely I fear, if I disobey my Lord, the punishment of a mighty day

شان نزول آیه
اين آيات درباره چند نفر از بت پرستان نازل‏ شد كه خدمت پيامبر (صلي الله عليه و آله) آمدند و گفتند: آنچه در اين قرآن در باره ترك عبادت بتهاى بزرگ ما، لات و عُزّى و منات و هُبَل و همچنين مذمّت از آنان وارد شده براى ما قابل تحمل نيست، اگر مى‏خواهى از تو پيروى كنيم، قرآن ديگرى بياور كه اين ايراد در آن نباشد! و يا حداقل اين گونه مطالب را در قرآن كنونى تغيير ده! اين آيات نازل شد و به آنها پاسخ گفت.

تفسیر نمونه
بعضى از مفسران گفته اند كه اين آيات در باره چند نفر از بت پرست نازل شد، چرا كه خدمت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آمدند و گفتند: آنچه در اين قرآن درباره ترك عبادت بتهاى بزرگ ما، لات و عزى و منات و هبل و همچنين مذمت از آنان وارد شده براى ما قابل تحمل نيست ، اگر مى خواهى از تو پيروى كنيم ، قرآن ديگرى بياور كه اين ايراد در آن نباشد،! و يا حداقل اين گونه مطالب را در قرآن كنونى تغيير ده ! آيات فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت . اين آيات نيز در تعقيب آيات گذشته كه پيرامون مبدء و معاد سخن ميگفت در همين زمينه و مسائل مربوط به آن بحث مى كند. نخست به يكى از اشتباهات بزرگ بت پرستان اشاره كرده مى گويد: ((هنگامى كه آيات آشكار و روشن ما بر آنها خوانده مى شود، آنها كه به رستاخيز و لقاى ما ايمان ندارند مى گويند قرآن ديگرى غير از اين بياور و يا لااقل اين قرآن را، تغيير ده )) (و اذا تتلى عليهم آياتنا بينات قال الذين لا يرجون لقائنا ائت بقرآن غير هذا او بدله ). اين بيخبران بينوا، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را براى رهبرى خود نمى خواستند، بلكه به پيروى از خرافات و اباطيل خويش دعوت مى كردند، قرآنى از او مى خواستند كه دنباله رو انحرافاتشان باشد، نه اصلاح كننده مجتمعشان ، آنها نه فقط به قيامت ايمان نداشتند و در برابر كارهاى خود احساس مسئوليت نمى كردند، بلكه اين گفتارشان نشان مى داد، اصلا مفهوم نبوت را نفهميده بودند، يا به بازى مى گرفتند. قرآن با صراحت آنها را از اين اشتباه بزرگ در مى آورد، و به پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دستور مى دهد كه به آنها بگو: ((براى من ممكن نيست كه از پيش خود آنرا تغيير دهم )) (قل ما يكون لى ان ابدله من تلقاء نفسى ). <14> سپس براى تاكيد اضافه مى كند ((من فقط پيروى از چيزى مى كنم كه بر من وحى مى شود)) (ان اتبع الا ما يوحى الى ). نه تنها نمى توانم تغيير و تبديلى در اين وحى آسمانى بدهم ، بلكه ((اگر كمترين تخلفى از فرمان پروردگارم بكنم ، از مجازات آن روز بزرگ (رستاخيز) مى ترسم )) (انى اخاف ان عصيت ربى عذاب يوم عظيم ). در آيه بعد به دليل اين موضوع مى پردازد و مى گويد به آنها بگو: من كمترين اراده اى از خودم درباره اين كتاب آسمانى ندارم ((و اگر خدا مى خواست اين آيات را بر شما تلاوت نمى كردم و از آن آگاهتان نمى ساختم )) (قل لو شاء الله ما تلوته عليكم و لا ادريكم به ). به دليل اينكه ((سالها پيش از اين در ميان شما زندگى كردم و هرگز اين گونه سخنان را از من نشنيده ايد، اگر آيات از ناحيه من بود لابد در اين مدت چهل سال از فكر من بر زبانم جارى مى شد و حداقل گوشه اى از آن را بعضى از من شنيده بودند (فقد لبثت فيكم عمرا من قبله ). آيا مطلبى را به اين روشنى درك نمى كنيد (افلا تعقلون ). باز براى تاكيد اضافه مى كند كه من به خوبى مى دانم بدترين انواع ظلم و ستم آن است كه كسى بر خدا افتراء ببندد، ((چه كسى ستمكارتر است از كسى كه دروغى را به خدا نسبت بدهد)) (فمن اظلم ممن افترى على الله كذبا). بنابراين چگونه چنين گناه بزرگى را ممكن است من مرتكب بشوم ((همچنين كار كسى كه آيات الهى را تكذيب مى كند، نيز بزرگترين ظلم و ستم است )) (او كذب باياته ). اگر شما از عظمت گناه تكذيب و انكار آيات حق بيخبريد من بى خبر نيستم ، و به هر حال اين كار شما جرم بزرگى است ، و مجرمان هرگز رستگار نخواهند شد (انه لا يفلح المجرمون ). در اينجا به چند نكته بايد توجه كرد: 1 - مشركان از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى خواستند كه يا قرآن را تعويض به كتاب ديگر كند و يا آن را تغيير دهد. فرق ميان اين دو روشن است ، در تقاضاى اول هدفشان اين بود كه اين كتاب به كلى برچيده شود و به جاى آن كتاب ديگرى از سوى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) قرار گيرد، اما در تقاضاى دوم مى خواستند حداقل آياتى كه مخالف بتهاى آنها بود اصلاح گردد، تا هيچگونه احساس ناراحتى از اين ناحيه نكنند!. و مى بينيم كه قرآن با چه لحن قاطعى به آنها پاسخ مى گويد: كه نه تبديل در اختيار پيامبر است ، نه تغيير و نه حتى دير و زود شدن وحى . و براستى چه افكار پست و خامى داشتند، پيامبرى را مى پرستيدند كه پيرو خرافات و هوسهاى آنها باشد، نه پيشوا و رهبر و مربى و راهنما!. 2 - قابل توجه اينكه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در پاسخ دو تقاضاى آنها، تنها به عدم توانائى بر انجام خواسته دوم قناعت مى كند و مى فرمايد: من نمى توانم از پيش خود آن را تغيير دهم ، و با اين بيان ، خواسته اول نيز به طريق اولى نفى شده است ، زيرا هنگامى كه تغيير بعضى از آيات از صلاحيت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بيرون باشد، آيا تعويض مجموع اين كتاب آسمانى ممكن است در اختيار او قرار گيرد، اين يك نوع فصاحت در تعبير است كه قرآن در نهايت فشردگى و اختصار، همه مسائل را بازگو مى كند بدون يك جمله يا يك كلمه زائد و اضافى . 3 - ممكن است گفته شود دليلى كه در آيات فوق بر نفى انتساب قرآن به شخص پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و اينكه حتما از ناحيه خدا است ذكر شده ، قانع كننده نمى باشد چه لزومى دارد كه اگر اين كتاب مستند به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) باشد، حتما بايد نمونه آن را قبلا از او شنيده باشند. اما پاسخ اين سؤ ال با كمى دقت روشن است ، زيرا طبق آنچه روانشناسان گفته اند نبوغ فكرى و اكتشاف و ابداع مسائل تازه و نو ظهور در انسان معمولا از سن بيست سالگى شروع مى شود، و حداكثر به سى و پنج الى چهل سالگى مى رسد، يعنى اگر انسان تا اين تاريخ دست به ابتكار تازه اى نزند، بعد از آن غالبا امكانپذير نيست اين موضوع كه امروز به عنوان يك كشف روانشناسى تلقى مى شود مسلما در گذشته تا اين حد روشن نبوده ، ولى غالب مردم با هدايت فطرت به اين موضوع توجه دارند كه عادتا ممكن نيست انسان روش و مكتبى داشته و چهل سال در ميان قوم و ملتى زندگى كند و مطلقا آنرا بروز ندهد، قرآن نيز روى همين اصل تكيه مى كند كه چگونه تا اين سن و سال ممكن بود پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) چنين افكارى داشته باشد و آنرا مطلقا مكتوم دارد. 4 - همانگونه كه در ذيل آيه 21 سوره انعام اشاره كرده ايم در موارد زيادى از قرآن گروهى به عنوان ستمكارترين مردم (با تعبير اظلم ) معرفى شده اند، و در ابتدا شايد به نظر برسد كه اينها با هم تضاد دارد، زيرا هنگامى كه يك دسته به عنوان ستمكارترين معرفى شود، دسته ديگر چگونه مى تواند اين عنوان را به خود بپذيرد. در پاسخ اين سؤ ال گفته ايم كه همه اين عناوين به يك عنوان باز مى گردد و آن مساله شرك و كفر و عناد است ، و افترا و تكذيب آيات الهى ، در آيات مورد، بحث نيز از همين ريشه است (براى توضيح بيشتر به جلد پنجم صفحه 183 مراجعه فرمائيد).
پاورقی :
14-کلمه تلقاء مصدر يا اسم مصدر است و به معني مقابله و محاذات آمده و در آيه و مانند آن به معني ناحيه و نزد مي آيد يعني من از ناحيه و از نزد خودم نمي توانم آن را تغيير دهم.

 

*مهدي*

عضو جدید
سوره نساؤ- آيه 136

يا ايها الذين امنوا امنوا بالله و رسوله و الکتاب الذي نزل على رسوله و الکتاب الذي انزل من قبل و من يکفر بالله و ملائکته و کتبه و رسله و اليوم الاخر فقد ضل ضلالا بعيدا

اى کسانى که ايمان(ظاهري) آورده‏ايد! به خدا و پيامبرش، و کتابى که بر او نازل کرده، و کتب (آسمانى) که پيش از اين فرستاده است، ايمان (واقعى) بياوريد کسى که خدا و فرشتگان او و کتابها و پيامبرانش و روز واپسين را انکار کند، در گمراهى دور و درازى افتاده است.
 

!ala

عضو جدید
کاربر ممتاز
لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ


اگر اين قرآن را بر كوهى نازل مى كرديم مى ديدى كه در برابر آن خشوع مى كند و از خوف خدا مى شكافد! و اينها مثالهائى است كه براى مردم مى زنيم تا در آن بينديشند.(21) سوره حشر
 

!ala

عضو جدید
کاربر ممتاز
« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا وَاسْمَعُوا وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ »

ترجمه:
اي كسانيكه ايمان آورده ايد نگوييد « راعنا» بلكه بگوييد « انظرنا» و آنچه به شما دستور داده شده بشنويد و براي كافران عذاب دردناكي ست




شان نزول:
ابن عباس نقل مي كند: مسلمانان صدر اسلام هنگاميكه پيامبر صلي الله عليه و آله مشغول سخن گفتن و بيان آيات و احكام الهي بود، از او مي خواستند ، كمي با تاني سخن بگويد و ّه آنان مهلت دهد، تا بتوانند مطالب را خوب درك كنند و همچنين خواسته هاي خود را به وي برسانند، براي اين درخواست كلمه « راعنا» كه از ماده «الرعي» گرفته شده و معني « مهلت دادن» را مي دهد ، به كار مي بردند.ولي يهود همين كلمه «راعنا» را از ماده ي ديگري يعني«الرعونه» به كار مي بردند كه به معني كودني و حماقت است. براي يهود در اينجا دستاويزي بود تا اين كلمه را كه مسلمانان به معني صحيحي بكار مي بردند ، هنگام سخن گفتن پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله بكار برند و معني دوم را قصد نمايند.
آيه براي جلوگيري ازين سوء استفاده نازل شد و به مومنان دستور داد: كلمه«انظرنا» كه همان «مهلت» را معني ميدهند و مرادف كلمه « راعنا» است به كار برند.


تفسير:
همانطور كه در شان نزول آمدكلمه« راعنا » را مي توان از دو ماده گرفت يكي از« الرعي» كه به معني مهلت دادن و رعايت كردن است و فعل امر آن به اضافه ي ضمير «نا» معني« ما را رعايت كن، به ما مهلت بده» را دارد و از ماده ي دوم( الرعونه) « ما را تحميق كن» معنا مي دهد.
ضمن اينكه آنطور كه در پاره اي از روايات وارد شده جمله راعنا در لغت «عبري» بمعني« بشنو كه هرگز نشنوي» بوده است .
در هر حال آنها مي خواستند با تكرار جمله «راعنا» پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله را استهزا كنند و به اصطلاح دست بيندازند

ازين آيه بدست مي آيد كه مسلمانان مي بايست از دادن هرگونه سوژه و وسيله اي كه ممكن است باعث سوء استفاده دشمن گردد احتراز و دوري كنند گرچه يك لغت باشد
دراينجا مي بينيم قرآن براي جلوگيري از سوء استفاده ي مخالفان ، مومنان را از گفتن يك كلمه برحذر مي دارد در صورتيكه آنان معني صحيح آن را در نظر داشتندچه رسد به اينكه مسلمانان عملي انجام دهند كه دستاويز دشمنان گردد و ضربه اي براي تبليغات آنها بر ضد اسلام شود.
قرآن در پايان آيه مي فرمايد: براي يهود كه از روي استهزاء اين سخن را مي گفتند عذاب دردناكي است.
منبع: تفسير نمونه، ج1 ، تفسير ذيل آيه 104 سوره بقره
 

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوره سبأ, آيه 38

وَالَّذِينَ يَسْعَوْنَ فِي آيَاتِنَا مُعَاجِزِينَ أُوْلَئِكَ فِي الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ

و كسانى كه در [ابطال] آيات ما مى‏كوشند كه [ما را به خيال خود] درمانده كنند آنانند كه در عذاب احضار مى‏شوند

But those who labor to negate Our verses shall be arraigned in to the punishment
 

!ala

عضو جدید
کاربر ممتاز
بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ

(١١٢) سوره بقره

آری هرکس خود را (با تمام وجود) تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد پاداش او نزد پروردگارش (محفوظ) است و نه خوفی بر آنان است و نه اندوهگین می شوند.
 

اقیانوس

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوره زلزله

:gol: به نام خداوند بخشاینده ی مهربان:gol::gol:
فَمَن یَعمَل مِثقَالَ ذَرََّةٍ خَیرًا یَرَهُ,(7) وَ مَن یَعمَل مِثقَالَ ذرَّةٍ شَرّ ًا یَرَهُ,(8)

پس هر که کند به سنگینی ذره ای نیکی ببیندش(7) و هر که کند به سنگینی ذره ای بدی ببیندش(8)
 

!ala

عضو جدید
کاربر ممتاز
فَمَن یُرِدِ اللَّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشرَْحْ صَدْرَهُ لِلْاسْلَامِ وَ مَن یُرِدْ أَن یُضِلَّهُ یجَْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فىِ السَّمَاءِ كَذَالِكَ یجَْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلىَ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ
پس كسى را كه خدا بخواهد هدايت نمايد دلش را به پذيرش اسلام می‏گشايد و هر كه را بخواهد گمراه كند دلش را سخت تنگ مى‏گرداند چنانكه گويى به زحمت در آسمان بالا مى‏رود اين گونه خدا پليدى را بر كسانى كه ايمان نمى‏آورند قرار مى‏دهد (سوره انعام آیه 125)
 

!ala

عضو جدید
کاربر ممتاز
وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى


و هر كس از ياد من دل بگرداند در حقيقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا محشور مى‏كنيم
(سوره طه، آیه۱۲۴)
 

Alaleh

عضو جدید
بزودی گفتارم را هنگام پاداش عمل متذکر میشوید و من کار خود را به خدا وامیگذارم که او کاملا بر احوال بندگان اگاه است. سوره غافر ایه 44
 

اقیانوس

عضو جدید
کاربر ممتاز
فصّلت آیه 51
وَ إذآ أنعَمنا عَلَی الإنسنِ أعرَضَ و نَأَبجانبه وَ إذامَسَّهُ الشُّرُّ فَذو دُعآءٍ عریض.

و هر گاه نعمت دهیم به انسان روی برتابد و دور گرداند پهلوی خویش را و هرگاه رسدش شری پس او دعای فراوان خواهد داشت.



 

maryam290s

عضو جدید
سوره انعام آیه 108:
دشنام ندهید به کسانی که غیر خدا را می پرستند تا مبادا آنها هم از روی دشمنی و جهالت به خدا دین و مذهب شمارا دشنام دهند
 

Similar threads

بالا