**********access is denided*************************
*******************************************************
******************
کوچولو بودم نه اندازه داداش مهرشاد بلکه دوسانت کوچولو تر .....
یه روز عید قربون صبحی داشتیم از باغ بابا بزرگم اینا با خاله و داییم می اومدیم که تقریبا به قسمت آبادانی شهر رسیده بودیم که دیدیم در خونه ای وا شد و پیرمردی با خشم زیاد اینطوری یه چیزی رو پرت کرد بیرون .... دقت که کردیم دیدیم یه تیکه گوشته
پیرمرده در حالی که داشت درو می بست با خودش گفت .....اون حاجی شدنت بخوره توسرت ..... مرتیکه نزول خور منو گربه فرض کرده واسم با افتخار تیکه گوشت میاره.......
راسی نظر شما چیه..........منکه می گم بیچاره گوسفندا...اون دنیا سر پل صراط یقه مسلمونارو می گیرن ..........کاش چاقوی حضرت ابراهیم کند نمی شدو.........
اون وقت ببینم کسی جرات داشت تو این روز بچه خودشو قربونی کنه یانه
این کجاش جهاد اکبر ..........جهاد محمودم نیس
*******************************************************
******************
کوچولو بودم نه اندازه داداش مهرشاد بلکه دوسانت کوچولو تر .....
یه روز عید قربون صبحی داشتیم از باغ بابا بزرگم اینا با خاله و داییم می اومدیم که تقریبا به قسمت آبادانی شهر رسیده بودیم که دیدیم در خونه ای وا شد و پیرمردی با خشم زیاد اینطوری یه چیزی رو پرت کرد بیرون .... دقت که کردیم دیدیم یه تیکه گوشته
پیرمرده در حالی که داشت درو می بست با خودش گفت .....اون حاجی شدنت بخوره توسرت ..... مرتیکه نزول خور منو گربه فرض کرده واسم با افتخار تیکه گوشت میاره.......
راسی نظر شما چیه..........منکه می گم بیچاره گوسفندا...اون دنیا سر پل صراط یقه مسلمونارو می گیرن ..........کاش چاقوی حضرت ابراهیم کند نمی شدو.........
اون وقت ببینم کسی جرات داشت تو این روز بچه خودشو قربونی کنه یانه
این کجاش جهاد اکبر ..........جهاد محمودم نیس