شهید مورد علاقه تو کیه؟+عکس

bamboo

عضو جدید
يه دست نوشته داره سيد مجتبي كه براي من خيلي سنگين مياد...يعني...هيچي خودتون بخونيد متوجه منظورم ميشيد:

ای جوانان، ای پسران و دختران عزیزم، ای نور دیدگانم، ما در سنگر جبهه حق علیه باطل پشت دشمنان را شکستیم و از برای آرامش شما چه شب ها که نخوابیدیم. ما از شما دفاع کردیم. ما از ناموسمان دفاع کردیم. ما همچون یاران رسوال الله بودیم که به جنگ بدریون شتافتیم. می دانید که چه برادرانی را از دست داده اید، می دانید چه خواهرانی را از دست دادید؟ می دانم که می دانید غنچه های نشکفته ای را به زیر تانک های بعثیون فرستادیم تا شما در آرامش بسر ببرید. تا هیچ ابر قدرتی نتواند نگاهی چپ به شما بکند.
من و تمام سربازان جان بر کف امام به فدای یک تار موی شما. بدانید که تا ما در سنگر نبرد هستیم، هیچ نامردی نمی تواند از شما حتی یک قطره اشک بگیرد...
 

mansoore72

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام

سلام

يه دست نوشته داره سيد مجتبي كه براي من خيلي سنگين مياد...يعني...هيچي خودتون بخونيد متوجه منظورم ميشيد:

ای جوانان، ای پسران و دختران عزیزم، ای نور دیدگانم، ما در سنگر جبهه حق علیه باطل پشت دشمنان را شکستیم و از برای آرامش شما چه شب ها که نخوابیدیم. ما از شما دفاع کردیم. ما از ناموسمان دفاع کردیم. ما همچون یاران رسوال الله بودیم که به جنگ بدریون شتافتیم. می دانید که چه برادرانی را از دست داده اید، می دانید چه خواهرانی را از دست دادید؟ می دانم که می دانید غنچه های نشکفته ای را به زیر تانک های بعثیون فرستادیم تا شما در آرامش بسر ببرید. تا هیچ ابر قدرتی نتواند نگاهی چپ به شما بکند.
من و تمام سربازان جان بر کف امام به فدای یک تار موی شما. بدانید که تا ما در سنگر نبرد هستیم، هیچ نامردی نمی تواند از شما حتی یک قطره اشک بگیرد...

مي دونيم من هميشه خدا رو شكر مي كنم كه هيچ كدوم از اين بزرگوار ها زنده نموندند تا ما در برابرشون عرق شرم بريزيم و از ما بخوان كه علت غفلت هامون رو بگيم
يا ازمون بپرسن چرا اجازه ميديد تو كشوري كه ما بخاطرش شهيد شديم يك عده بعضي كارها رو بكنند
واقعا از خدا ممنونم كه همه ي انها شهيد شدن و مجبور به تحمل اين وضع نيستن:cry::cry:
 

fateme_en

عضو جدید
کاربر ممتاز
شهيد عباس بنايي خليل آبادی
تاريخ تولد : 1332
شغل : خياط
سن : 29
وضعيت تاهل : متاهل دارای 3 فرزند
تاريخ شهادت : 17/6/1361



در سال 1332 در شهر يزد ، در خانواده ای متوسط چشم به جهان گشود . پس از پايان تحصيلات ابتدايي مجبور به ترک تحصيل گرديد و به کار پرداخت .
پس از تجاوز ددمنشانه ارتش مزدور صدام به خاک ميهن اسلامي مشتاقانه خواهان عزيمت به جبهه های نبرد حق عليه باطل گرديد ، و از آنجا که پيشه اش خياطي بود در پادگان ابوذر سرپل ذهاب به کار پرداخت و برای همرزمانش دوزندگي مي کرد .
پس از يک ماه ، هفت روز مرخصي گرفت . هفت روز مرخصي شهيد در شرف اتمام بود و او برای عصر جمعه آماده برگشتن به جبهه بود ، اما آنچه در جبهه های نبرد عليه متجاوزين بعثي انتظارش مي کشيد در جبهه داخلي و در مغازه خياطي به سراغش آمد . صبح روز چهارشنبه دو نفر از منافقين به مغازه خياطي که شهيد در آن کار مي کرد وارد مي شوند و ناگاه او و يکي ديگر از کارکنان خياطي را هدف گلوله قرار مي دهند و با به شهادت رساندن عباس بنايي از محل ارتکاب اين جنايت مي گريزند .
 

yareza2006

عضو جدید
ای کاش رنگ شهر بازیم نمی داد !


ای کاش در دل ذره ای شور و نوا بود احوال ما با حالت نی ها هم صدا بود ای کاش شور جنگ در ما کم نمی شد این نامرادی شیوه مردم نمی شد ای کاش رنگ شهر بازی ام نمی داد در جبهه یا زهرا (س) مرا بر باد می داد امشب دل از یاد شهیدان تنگ دارم حال و هوای لحظه های جنگ دارم فرسنگها دورم ز وادی محبتبا یک دل خسته زنیش سنگ تهمت مسموم شد ساقی و پیمانه شکستهاز بخت بد، درب شهادت گشته بسته من ماندم و متن وصیت نامه پیر جمارانمن ماندم و شرمندگی از روی یاران من ماندم و شیطان و نفس و جنگهایشمن ماندم و شهر و گناه و رنگهایش از زرق و برق شهر خود نیرنگ خوردمآن معنویت های جنگ از یاد بردم خود را به انواع گنه آلوده کردمدر راه ناحق کوششی بیهوده کردم از دفتر دل نام الله پاک کردم
دل را به زیر کوه عصیان خاک کردم اکنون پشیمان آمدم با این یا رب نظر کن جرم و عصیانم ببخشا

قطعه شعری از شهید شیمیایی؛ سید مجتبی علمدار
 

علی رضا1111

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من از سید مجتبی علمدار خییییییییییییلی شنیدم
واقعا اهله دلی بوده
 

fateme_en

عضو جدید
کاربر ممتاز
ديروز رفته بودم سر مزار شهيد بزرگوار سيد احمد پلارك
بچه ها نميدونيد چه خبره اونجا...
از همتون ياد كردم.
 

fateme_en

عضو جدید
کاربر ممتاز
شهيد سيد احمد پلارك





وصيت نامه شهيدي كه تربتش بوي مشك مي‌دهد

مزار شهيد سيد احمد پلارك در ميان سي هزار شهيد آرميده در اين گلزار شهدا از ويژگي بارزي برخوردار است كه باعث ازدحام هميشگي زائران مشتاق بر گرد آن مي شود. تربت پاك اين بسيجي شهيد هميشه خدا معطر به رايحه مشك استو اين عطر همواره از مرقد او به مشام مي رسد.كم نيستند كساني كه تنها به نيت زيارت اين شهيد عزيز به بهشت زهراي تهران و قطعه 26 آن سر مي زنند. درباره اين شهيد اطلاعات زيادي وجود ندارد . او بسيجي گمنام و بي ادعايي از خيل رزمندگان دفاع مقدس بوده است و بس.
آن چه مي خوانيد متن كامل وصيت نامه صاحب آن قبر معطر است:

بسم ا... الرحمن الرحيم

سـتايش خداي را كه ما را به دين خود هدايت نـمود و اگر مـا را هـــدايت نمي كردما هـدايت نمي شــديم السلام عليك يا ثارا... اي چراغ هدايت و كشتي نجات ، اي رهبر آزادگان ، اي آموزگار شهادت بر حران اي كه زنـــده كردي اسلام را با خونت و با خون انــصار و اصــحاب باوفايت اي كه اسلام را تا ابــــد پايدار و بيمـه كرديد .
يا حسين(ع) دخيلم! آقا جانم وقتي كه ما به جبهه مي رويم به اين نيت مي رويم كه انتقام آن سيلي كه آن نامردان برروي مادر شيعيان زده براي انتقام آن بازوي ورم كرده و گرفتن انتقام آن سينه ســــوراخ شده مي رويم . سخت است شنيدن اين مصيبتها خدايا به ما نيرويي و تواني عنايت كـن تا بتوانيم بـراي يـاري دينت بكار ببنديم . خدايا به ما توفيق اطاعت و فــرمانبرداري به اين رهبر و انقـــلاب عنايت بفرما . خـــــدايا توفيق شناخت خودت آنطور كه شـــــهداء شناختند به ما عطا فرما و شهداء را از ما راضـي بفرمــا و ما را به آنها ملحق بفرما .خدايا عملي ندارم كه بخواهم به آن ببالم ، جز معصيت چيزي ندارم و الله اگر تو كمك نمي كردي و تو ياريم نمي كردي به اينجا نمي آمدم و اگر تو ستــارالعــيوبي را بر مي داشــتي ميدانم كـه هيچ كدام از مردم پيش من نمي آمدند ، هيچ بلكه از من فرار مي كردند حتي پدر و مادرم . خدايا به رمت و مهربانيت ببخش آن گناهانيكه مانع از رسيدن بنده به تو مي شود . الهي عفو...
بر روي قبرم فقط و فقط بنويسيد ( امام دوستت دارم و التماس دعا دارم )
كه ميدانم بر سر قبرم مي آيد .
ظهر عاشورا 24/6/1365
سيد احمد پلارك
 

علی رضا1111

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بعضي شبا وقتي بابام كنج دلش غوغا ميشه
يا بعضي وقتا دل شب وقتي كه از خواب پا ميشه
ميره يه گوشه ميشينه آلبومشو وا ميكنه
خوب ميدونم گذشتشو ؛تو عكسا پيدا ميكنه
دردو دل اين روزاشو با اونا نجوا ميكنه
ميگم بابا اينا كين ؛ كه با لباس خاكين ؛ اما هزار تا كهكشون ؛ سر تا سر هفت آسمون ؛ مونده به زير پرشون
ميگه پسرم ؛ نور دلم ؛ باغ گلم ؛ همه حاصلم ؛
الهي هيچ مسافري از رفيقاش جانمونه
تو هم دعا كن كه بابات غريب و تنها نمونه
بعد امام و شهداء زياد تو دنيا نمونه

از طرف الیس
 

fateme_en

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]بسم الله الرحمن الرحیم [/FONT]
[FONT=&quot]خداوند کسانی را که مانند کوهی استوار و پا بر جا در صفی واحد در راهش پیکار می کنند دوست می دارد.[/FONT]

[FONT=&quot]گوشه ای از زندگینامه امدادگر شهید برادر[/FONT][FONT=&quot]عیدی چراغی[/FONT]

[FONT=&quot]برادر [/FONT][FONT=&quot]شهید عیدی چراغی[/FONT][FONT=&quot] در سال 1343 در روستای گناوه و در میان خانواده ای مذهبی و زحمتکش روستائی دیده به جهان گشود ، دوران کودکی اش از یک طرف مصادف بود با سالهای آغازین انقلاب سیاه شاه و آمریکا و اصلاحات ارضی قلابی رژیم شاهنشاهی و از طرف دیگر مصادف با آغاز قیام خونین ملت ایران به رهبری امام خمینی (ره) که نطفه اش در پانزدهم خرداد ماه 42 بسته شده بود.[/FONT]
[FONT=&quot]اصلاحات ارضی قلابی اثر نامطلوب خود را در روستای زادگاه [/FONT][FONT=&quot]شهید عیدی چراغی[/FONT][FONT=&quot] نیز پنهان نکرده بود و خانواده شهید نیز از ظلم و جور دست نشاندگان و سرسپردگان محلی رژیم در امان نبودند و این است که [/FONT][FONT=&quot]شهید چراغی[/FONT][FONT=&quot] در میان تقابل دو جبهه حق علیه باطل رشد کرده و دوران طفولیت خود را طی نمود و همچون فولاد آبدیده شده و در سن هفت سالگی راهی مدرسه گشت تا با کسب علم و دانش چاره ای بر درد های خانواده و همنوعانش بیابد ، دوران دبستان را با موفقیت در روستای گناوه سپری کرد و جهت ادامه تحصیل راهی شهرستان گچساران گشت.[/FONT]
[FONT=&quot]شهید چراغی[/FONT][FONT=&quot] از همان آغاز کودکی انسانی عصیانگر بود و در مقابل بی عدالتی و ظلم و ستم سر تسلیم فرود نمی آورد،دوران تحصیلات متوسطه [/FONT][FONT=&quot]شهید چراغی[/FONT][FONT=&quot] مصادف بود با همه گیر شدن حرکت و انقلاب اسلامی ملت ایران به رهبری امام خمینی (ره) ایشان از این قافله پر خروش نیز عقب نماند و در تظاهرات و اعتصابات شرکت جست،بعد از پیروزی انقلاب [/FONT][FONT=&quot]شهید چراغی[/FONT][FONT=&quot] در اولین روز بازگشایی مدارس به فرمان امام در سنگر مدرسه حاضرشد.[/FONT]
[FONT=&quot]شهید چراغی[/FONT][FONT=&quot] ضمن ادامه تحصیل از فعالیت های سیاسی و مذهبی نبز غافل نبود و همواره در جلسات مذهبی و انجمنهای اسلامی مدارس شرکت می کرد و همچون تشنه ای در بیابان بدنبال جویباری می گشت تا عطشی را که انقلاب در درونش ایجاد کرده بود خاموش می کرد.[/FONT]
[FONT=&quot]سرانجام در سال 1359 با شروع جنگ تحمیلی تصمیم گرفت تا بعد نظامی خود را نیز تقویت نماید با همین منظور فعالیت های خود را در [/FONT][FONT=&quot]ستاد مقاومت شهید رجایی[/FONT][FONT=&quot] شهرستان گچساران در سال 1360 آغاز نمود،اما عشق به الله و راه حسین (ع) ایشان را آرام نمی گذاشت و روح بزرگ او یاری مقاومت در زندان دنیا نداشت و هوای پرواز نموده بود و تصمیم گرفت درس و مدرسه را رها کند و بار سفر بر بندد.[/FONT]
[FONT=&quot]آری او هجرت کرده بود،هجرت از لذتهای پست،حیوانی و دنیایی به دیار والای انسانی ،آری او تصمیم گرفته بود که همسنگرانش را در میان آتش و خون تنها نگذارد و این بود که برای نخستین بار در تاریخ 25/8/61 به عنوان امدادگر توسط هلال احمر گچساران به جبهه اعزام شد و به مدت یک ماه [/FONT][FONT=&quot]در جبهه های نبرد جنوب به امداد گری مشغول بود [/FONT][FONT=&quot]، او به عواطف و احساسات خانواده اش اعتنا نمی کرد زیرا همانطور که در وصیتنامه اش نوشته است تصمیم گرفته بود که یا دشمن زبون را مغلوب نماید و یا با انتخاب [/FONT][FONT=&quot]مرگ سرخ[/FONT][FONT=&quot] رسوایش سازد ،چرا که رهبرش امام حسین(ع) و مذهبش تشیع [/FONT][FONT=&quot]سرخ[/FONT][FONT=&quot] علی و منطقش انما الحیاه عقیده و جهاد بود.[/FONT]
[FONT=&quot]شهید عیدی چراغی[/FONT][FONT=&quot] آرام نمی گرفت و این بود که برای دومین بار در تاریخ 5/11/65 به جبهه اعزام شد و در [/FONT][FONT=&quot]منطقه موسیان[/FONT][FONT=&quot] در [/FONT][FONT=&quot]لشکر 19 فجر تیپ امام سجاد(ع) به عنوان معاون دسته[/FONT][FONT=&quot] بیش از دو ماه مشغول مبارزه با کفار بعثی بود و در تاریخ 8/1/62 از جبهه بازگشت.[/FONT]
[FONT=&quot]آری [/FONT][FONT=&quot]او عیدش را در جبهه گذرانده بود[/FONT][FONT=&quot] و در میان خون و آتش ، خونش به جوش آمده بود،چرا که امامش فرموده بود و او سرباز امام زمان (عج) و مقلد نابش خمینی کبیر بود،بعد از بازگشت از جبهه به توصیه خانواده اش مدت ده ماه مشغول درس خواندن شد،اما او در دانشگاه شهادت و شاگرد امام حسین(ع) بود و بالاخره [/FONT][FONT=&quot]برای بار سوم در تاریخ 218/11/62 به جبهه جنوب اعزام شد[/FONT][FONT=&quot] و حدوداً [/FONT][FONT=&quot]مدت دو ماه در تیپ ابوالفضل (ع)[/FONT][FONT=&quot] به عنوان لبیک گوی امام به نبردبا بعثیون پرداخت و بعد از بازگشت دوباره راهی مدرسه شد و بالاخره [/FONT][FONT=&quot]در خرداد ماه سال 65 جهت انجام خدمت سربازی به عنوان پاسدار وظیفه به استان اصفهان اعزام شد[/FONT][FONT=&quot] و مدت سه ماه در خمینی شهر اصفهان مشغول گذراندن آموزش شد و پس از گذراندن تعطیلات تاسوعا و عاشورا در تاریخ 25 شهریور راهی جبهه های نبرد شد و [/FONT][FONT=&quot]داوطلبانه[/FONT][FONT=&quot] وارد [/FONT][FONT=&quot]دسته تخریب[/FONT][FONT=&quot] شد[/FONT][FONT=&quot] و بعد از هشت روز مبارزه سرانجام [/FONT][FONT=&quot]در تاریخ سوم مهر ماه سال 65 به ندای حق لبیک گفت[/FONT][FONT=&quot] و خون داغ خود را بر ریگزار داغ خوزستان ریخت و پیمان خود را با خون خود امضاء کرد ، چرا که قرآن فرموده است: از مومنان مردان صدیقی هستند که به پیمان که با خدای خویش بسته اند وفا نموده و گروهی هنوز وفا دارند.[/FONT]
[FONT=&quot]آری ، [/FONT][FONT=&quot]شهید عیدی چراغی[/FONT][FONT=&quot] را از جمله صدیقینی بود ، که عهد و پیمان خود را وفا نموده و شیرین ترین شیره زندگیش را فدای مکتب اهل بیت (ع) نمود،لباس زیبای[/FONT][FONT=&quot] شهادت [/FONT][FONT=&quot]بر پیکر رعنایش مبارک.[/FONT]
[FONT=&quot]روحش پاک و راهش پر رهرو باد[/FONT]
[FONT=&quot]منبع : متن دست نویس از پرونده شهید، موجود در بنیاد شهید شهرستان گچساران[/FONT]
[FONT=&quot] تایپ و ویرایش مجدد: رامین چرومی [/FONT]
[FONT=&quot]مهرماه سا ل 1388[/FONT]
 

علی رضا1111

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
انالله ونا الیه راجعون
شهادت جمعی از سربازان کشور و سرداران امام زمان را در حمله ی نابرابرانه ی گروهک تروریستیه ریگی
بر همه ی ملت ایران.رهبر فرانه ی کشور ومحضر امام زمان روحی فداه تبریک و تسلیت عرض مینماییم
شادی رو حشان صلوات
از طرف بچه های تاپیک شهدا
سردارشهیدشوشتری
 

yareza2006

عضو جدید
انالله ونا الیه راجعون
شهادت جمعی از سربازان کشور و سرداران امام زمان را در حمله ی نابرابرانه ی گروهک تروریستیه ریگی
بر همه ی ملت ایران.رهبر فرانه ی کشور ومحضر امام زمان روحی فداه تبریک و تسلیت عرض مینماییم
شادی رو حشان صلوات
از طرف بچه های تاپیک شهدا
سردارشهیدشوشتری

مراسم تشییع پیکر شهیدان در سیستان و بلوچستان
 

الهام مجهول

عضو جدید
خداي من
دلم اشوب شد
حتما ميرم حرم براشون ياسين مي خونم
چقدر دلم براي بهشت ثامن تنگ شده
بايد برم و بگم به شهيد كاخكي كه داره بازم بوي شهيد مياد
خدايا
مارا به راه راست هدايت كن
براي شادي روح پاكشان صلواتي بر لبانتان جاري كنيد
يا حق
 

*Afash*

عضو جدید
کاربر ممتاز
پروفسور شهید دکتر مصطفی چمران

پروفسور شهید دکتر مصطفی چمران


قسمتی از دست نوشته های دکتر چمران در لبنان :
( فوریه ۱۹۷۸)


آرزو داشتم كه در معركه‏هاى سخت و طوفان‏زاى حوادث، در نبرد مـرگ و زندگـــى بيـن حـق و باطـل، پرچـم خــونين حسيــن را به دوش بكـشـم و با فـداكـردن هسـتـى خــود يك حلقه به زنجير دراز شهداى راه حق بيفزايم و انسانيت را يك قدم به كمال نزديك‏تر كنم .

چه زيباست توكل به خداكردن و در ميان طوفان‏ها با اطمينان قلب پرواز نمودن و در عمق گرداب‏هاى خطرناك عاشقانه غوطه‏خوردن، و در معركه حيــات و ممات بى‏پروا به آغــوش شــــــــــهادت رفتن و در قربان‏گاه عشق همه وجود خود را به قربانى خـــدا دادن، و از همه چيز خود گذشتن و به آزادى مطلق رسيدن.

چه زيباست در راه معشوق، تحمل درد و رنج كردن، زير سنگ‏هاى آسياب حيات خردشدن، در درياى غم فرورفتن، به‏خاطر حق متهم شدن، و نفرين و لعنت شنيدن،
و از همه جا رانده و از همه كس مطرود شدن.

چه زيباست كه به ارزش‏هاى خدايى ملتزم ماندن و به خاطر خدا رنج بردن و به خاطر حق پافشارى كردن و زيان‏ديدن، و از همه چيز خود صرف‏نظر كردن و فقط و فقط به خدا انديشيدن و به سوى خدا رفتن.

چه زيباست شمع‏شدن و سوختن و راه را روشن كردن و كفر و جهل را به مبارزه طلبيدن و هيولاى ظلمت را به زانو درآوردن و وجود خود را شرط اساسى براى پيروزى نور بر ظلمت كردن.

چه زيباست كه فقط با خداماندن و از همه عالم بريدن، مطرود همه مردم‏شدن، به‏كلى تنهاماندن و هيچ پناه‏گاهى جز خدانداشتن و به‏كلى از همه جا و همه كس نااميد شدن و هيچ اميدى و آرزويى و روزنه نورى جز خدا نداشتن.

چه زيباست مرگ را در آغوش كشيدن و به ملاقات خدا شتافتن، و بر همه مظاهر وجود مسلط شدن، و بر همه عالم و قوانين دنيا حكومت‏كردن و جبر تاريخ را به خاك كشيدن، و مسير تاريخ را دگرگون كردن، و شيطان قوى‏پنجه و سخت‏جان را شكست دادن، و زيبايى انسان را در بزرگ‏ترين تجلى تكاملى خود نشان دادن.








 

*Afash*

عضو جدید
کاربر ممتاز
تصویر دست نوشته ای از شهید چمران

تصویر دست نوشته ای از شهید چمران


تصویر دست نوشته ای از شهید چمران




متن :

خدایا روزگاری آمد که مسیحیان کتائبی از جلو به ما حمله ور شده و مارا می کشتند و خانه های ما را زیر بمبارانها به آتش می کشیدند، و احزاب و منظمات افراطی چپ نیز از پشت بما خنجر می زدند، روزنامه ها و رادیوها و تلویزیونهای چپ و راست بما فحش می دادند و ما را متهم به خیانت می کردند، همه راهها مسدود شده بود، خدایا ترا شکر میکنم که راه پرافتخار شهادت را در جلوی ما گشودی، که با ایمان بتو و اطمینان خاطر، در راه حق، قدم برداریم و با تکیه به شهادت همه دشمنان را خلع سلاح کنیم.
 

*Afash*

عضو جدید
کاربر ممتاز
سردار شهید عبدالحسین برونسی

سردار شهید عبدالحسین برونسی



آخه توی یک صورت آفتاب سوخته یه بچّه مشهدی، اون هم بنا چی میشه یافت! شاید یک دنیا! حاج عبدالحسین برونسی فرمانده تیپ جواد ائمه. شهید برونسی اینقدر کارهای شجاعانه کرده بود که عراقی ها برای سرش جایزه تعیین کرده بودند و بهش می گفتند " بروسلی "

زبان قاصر از بزرگی این فرد سخن بگویی. فقط اینقدر ایمان بالایی داشته که در بیداری با حضرت زهرا (س) دیدار می کرده و در عملیات های سخت از ایشان کمک می طلبیده. یکبار با کمک خوده حضرت زهرا (س) تمام افراد تحت فرماندهیش را از روی میدان مین رد می کنه و حتی یک مین عمل نمی کند. او را باید جز علما حساب کرد! چون توی مکاشفه ای حضرت زینب (س) را می بینید که در جبهه در حال همکاری است ولی هیچکس به آن خانم توجه نمی کند، انگار فقط این بنای کم سواد مشهدی می بنید!

فاطمه ناکام برونسی، قابله اش حضرت زهرا (س) می شود! اینقدر با حضرت زهرا (س) ارتباط داشته که قبل از عملیات بدر، بارها از محل و زمان شهادتش سخن می گفته و می گوید" اگر در این عملیات شهید نشدم، در مسلمانی ام شک کنید" همان طور که آرزو کرده بوده مثل جضرت زهرا (س) مفقود الاثر می شود.

در مورد شهید برونسی یک کتاب و یک فیلم مستند ساخته شده، کتاب " خاک های نرم کوشک " به نوشته سعید عاکف. توصیه می کنم حتما بخونید، من خودم این کتاب رو خوندم واقعا کتاب قشنگ و تاثیرگذاریه. و نیز یک فیلم مستند هم ساخته شده که در شبکه خراسان به نمایش در آمده ولی هنوز در شیکه های سراسری خودمان پخش نشده است!

در قسمتی از این مستند سعید عاکف از ماجرایی عجیب صحبت می کند،میگوید: (نقل به مضمون) عده ای گفتند که دیشب، شهید برونسی را روبروی در مسجد دیده اید! البته خیلی ها دیدند! فردا شب یک سری افراد در این امر تشکیک کردند. ولی جواب خوده شهید برونسی در وصیت نامه اش بسیار عجیب است. " ای مردم نادان، ای مردمی که شهادت برای شما جا نیافتاد است، در اجتماع پیشرو، باید درباره شهیدان کلمه اموات را از زبانها و از اندیشه ها ساقط شود و حیات آنان با شکوه تجلی نماید؛« بل احیاء عند ربهم یرزقون» "








 

علی رضا1111

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام دوستان
فردا مراسم تدفینه شهید سردار شوشتری توی مشهده
قراره از میدونه ضد تا مسجد بنا ها ادامه داشته باشه
بعدم احتماله زیاد در جواره حرم مولا بدنه پاک و بهشتیشو به خاک میسپارند
ساعت 8
انشالله حتما فردا میرم(البته اگه خودشون اجازه بدن و بطلبه تا دستم به تابوته بهشتیشون بخوره)
مطمئن باشید سفارش شفاعته همه ی بچه های تاپیک شهدا رو بهشون میکنم
تا از ما یادش نره
شهادت...
 
آخرین ویرایش:

علی رضا1111

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بچه ها
این حرفم از ته دلمه
از روزه شهادتشون همش با خودم میگم
خوش به حاله اینا
چه جوری به این درجه رسیدند
هم خدمتشون رو به خدا و نظام و ملت کردند
همم به ارزوی اصلیشون رسیدند
رفتند تا اوج...
رفتند اون بالا بالا ها...
وقتی خوب تو چهره ی سردار شوشتری نگاه میکنم
میبینم واقعا هوایی بود
حقش نبود به مرگ عادی بمیره
باید شهید میشد
شهید...
رفتند که رفتندد...
یعنی میشه منم شهید بشم...!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اللهم رزقنا توفیق شهادة فی سبیل لله
 

mahtab.sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
شهید سهراب اعرابی

شهید سهراب اعرابی

شب است و چهره ميهن سياهه
نشستن در سياهي ها گناهه
تفنگم را بده تا ره بجويم
که هر کي عاشقه پايش به راهه
برادر بي قراره:heart::gol:
برادر شعله واره:heart::gol:
برادر دشت سينه ش:heart: لاله زاره:gol:
شب و درياي خوف انگيز و طوفان
من و انديشه هاي پاک و پويان
برايم خلعت و خنجر بياور
که خون:heart: مي بارد از دلهاي سوزان
برادر نوجوونه:heart:
برادر غرق خونه:heart:
برادر کاکلش آتش فشونه:heart:
تو که با عاشقان درد آشنايي
تو که همرزم و همزنجير مايي
ببين خون عزيزان را به ديوار
بزن شيپور صبح روشنايي
برادر بي قراره:heart::gol:
برادر نوجوونه:heart::gol:
برادر شعله واره:heart::gol:
برادر غرق خونه:heart::gol:
برادر کاکلش آتش فشونه:heart::gol:
 

fatam

عضو جدید
کاربر ممتاز
انشالله حتما فردا میرم
مطمئن باشید سفارش شفاعته همه ی بچه های تاپیک شهدا رو بهشون میکنم
تا از ما یادش نره
شهادت...

برادر, شدیدا التماس دعا...

کاش من هم لیاقت شهادت داشته باشم...

خدایا, یعنی می شه؟؟؟؟؟؟؟
یعنی میخوااااااااااااای؟
یعنی می تونم؟؟؟؟؟؟؟؟؟



اللهم الرزقنا توفیق شهادة الی سبیلک....
 

fateme_en

عضو جدید
کاربر ممتاز
شهید سید مرتضی توسلی مقدم

نام پدر: سید عزت الله
نام مادر: مهین
تاریخ تولد: 2/2/1344 آمل



وضعیت اشتغال: دانش آموز
تحصیلات: سوم دبیرستان
یگان خدمتی: کمیته‌ی انقلاب اسلامی
عضویت: بسیجی
تاریخ شهادت: 2/2/1361
محل شهادت: شوش
نحوه‌ی شهادت: اصابت گلوله
محل دفن: آمل
سن: 17 سال






اردیبهشت بود و خطه‌ی سرسبز و همیشه بهار مازندران، بهشت در بهشت، که با قدم پاک نوزادی در خانواده یکی از سادات نیاکی در آمل کام پدر و مادر و اطرافیان شربت اندر شربت شد و هدیه‌ی الهی را در آغوش مهر و صمیمیت جای دادند. با تمامی وجود دانه‌دانه‌ی سعادت و رستگاری را به کام جسم و روح‌اش ارزانی داشتند. نام زیبای«مرتضی»را بر او نهادند تا در فضای«شدن» به رضایت خالق برسد.
مرتضی تحت افکار و روحیه‌ی مذهبی خانواده و با وجود نبوغ و استعداد حق‌جویی و حقیقت‌خواهی همواره در طول زندگی و گذر عمر به آنچه بایسته‌ها اقبال نشان می‌داد و از هر چه که زنگار بی‌ارزشی و بی‌هویتی داشت برحذر بود.
دوران ابتدایی را در دبستان فرهنگ و دوران راهنمایی را در مدرسه سلیمان معتمدی و متوسطه را در دبیرستان محمد طبری و شهید محمد علی رجایی آمل گذراند و در مسیر تحصیل ضمن توجه جدی به درس و بحث، به مسایل تربیتی و پرورش علاقه‌مند بود و با دبیران و مربیان پرورشی همکاری و همگامی داشت.
در سال سوم راهنمایی همراه دیگر دوستان و دانش‌آموزان در صحنه‌های تظاهرات علیه نظام شاهنشاهی شرکت داشت. با شروع جنگ تحمیلی، با آگاهی و معرفت تمام و با داشتن شور و احساس ضد استکباری راهی میادین نبرد شد و علی‌رغم سن کم، درک و بینش مردان تاریخ را، پیدا کرده بود. همانطور که از وصیت نامه شهید بر می‌آید این حقیقت را آشکار می‌سازد که ره صد ساله را چند شبه طی کرده بود. درود و سلام فراوان به شهیدی که جلوتر از زمان و طولانی‌تر از سن و عمر خویش، هم فهمید و هم عمل زیبای خدایی که برای همیشه خواهد ماند را از خود به یادگار گذاشت.

گوشه‌هایی از وصیت‌نامه‌ی شهید:
اینجانب با میل و اراده ی خود به جبهه می روم.سلام مرا به همکلاسی‌ها و دوستان اعضای انجمن اسلامی برسانید. از پدر و مادرم عذر می‌خواهم که بدون اجازه آنها به جبهه رفتم. اگر لیاقت شهید شدن داشتم در مزار شهدا و در کنار دیگر برادران شهیدم دفنم نمایید.از شما ملت مسلمان یک تقاضا دارم و آن این است که امام را تنها نگذارید و قدر امام را بدانید. سعی کنید مخالفان را به سوی اسلام ارشاد کنید.
 

mahtab.sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
مشکل چی هست

نظر دادم توهین نکردم

همین عربا بودن که آدمتون کردن

همین پیامبرتون عربه
همون دنیا عبی باید حرف بزنی

خوبه بگم مجوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس

آره دیگه:razz:
 

mahtab.sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
اونهایی که دیروز در شنبه خونین و کوی دانشگاه خونشان توسط نظام به زمین ریخته شد

من تشکرم تموم شده ، ممنون ، درست گفتی ، بچه هایی:heart: که بدون تبلیغ رسانه میلی و در گمنانی در راه آزادی این مرز پر گهر خونش ریخته میشه
 

fateme_en

عضو جدید
کاربر ممتاز
سخن‌راني شهيد حاج احمد کاظمي قبل از عمليات قادر​


اين سخن‌راني قبل از عمليات «قادر»، بعد از شهادت يار ديرين حاج احمد (شهيد مهدي باکري) صورت گرفت. رزمنده‌گان لشگر 8 نجف اشرف با شعار «همسنگر باکري- همرزم لشگرت کو؟» به استقبال سخنان فرمانده‌شان رفتند. در طول سخن‌راني رزمنده‌گان به شدت گريه مي‌کردند و خود حاج احمد هم نمي‌تواند اشک‌هاي‌اش را از ديد نيروهاي‌اش پنهان کند و با همان حال سخنان خود را ادامه مي‌دهد​


برادران عزيز! رزمنده‌گان! اي عزيزان! سر بازان آقا امام زمان عجل الله تعالي فرجه! ياران امام حسين عليه السلام! ياران پيام‌بر ‏ اسلام صلي الله عليه و آله و سلم! اگر با چشم دل بنگريم، اگر خوب تماشا کنيم، اگر خاطرات اردوگاه‌هاي پيام‌بر ‏ اسلام، (اگر) خاطرات اردوگاه‌هاي امام علي عليه السلام (اگر) خاطرات ياران امام حسين عليه السلام را به خاطر بياوريم، اين صحنه‌ها، همان صحنه‌ي اردوگاه‌هاي امام حسين عليه السلام است. تکرار مجدد تاريخ در دوم‌ين حکومت اسلامي بعد از حکومت علي عليه السلام ]است.[ با چشم دل به اردوگاه بنگريد، چگونه سربازان امام زمان عجل الله تعالي فرجه دور هم جمع شده‌اند، چگونه خودشان را مهيا کرده‌اند.​

خدايا! چگونه ما تو را ستايش کنيم؟ حدايا چه عظمتي در پيش داريم؟ اگر با چشم دل بنگريم نمي‌توانيم رد بشويم. اگر تامل کنيم و فکر کنيم، اگر با دقت تماشا کنيم حتما ياران امام حسين عليه السلام را به ياد مي‌آوريم. حتما مي‌توانيم اردوگاه پيام‌بر ‏ اسلام در جنگ تبوک، در جنگ‌هاي متعدد را زنده کنيد​


برادران! خيلي بايد خدا را سپاس‌گزاري کنيم، واقعا از آن بالا که نگاه مي‌کردم و مي‌آمدم اين صحنه اردوگاه را ديدم بدن‌ام مي‌لرزيد. ما شايد در گرماي حرکت باشيم، شاد در توان درک و تصور ما نباشد. امشب شايد شبي باشد که در قبل از شروع عمليات اين تجمع را داريم، شايد فردا شب ديگر هر کدام به يک نقطه‌اي جهت انجام ماموريت حرکت کرده باشيم، معلوم نيست که فردا شب کجا باشيم. الان همه جمع هستيم، الان همه دور هم هستيم، الان جمعيت با عظمت در اردوي امام حسين عليه السلام همه حلقه زدند دور هم، همه الان آماده هستند، همه تجهيزات‌شان را گرفته‌اند، همه دارند عهد و پيمان خود را تجديد مي‌کنند، همه دارند شهدا را ياد مي‌آورند، همه دارند در عظمت اسلام سپاس‌گزاري مي‌کنند. همه دارند در جايگاه اعلي که قرار گرفتند خدا را سجده مي‌کنند. همه در عظمت جماعتي قرار گرفتند. خدايا! فردا شب چگونه است؟ خدايا! فراد شب اين جماعت به سوي تو ]مي‌آيند.[ خدايا! بارپروردگارا! خدايا! ما حرکت مي‌کنيم به طرف دشمنان تو. خدايا! ما حرکت مي‌کنيم که اطاعت از دستورات تو کرده باشيم. خدايا! ما بنده‌گان رو سياه تو هستيم، خدايا! ما مي‌تازيم تا پليدان تاريخ، ]را نابود کنيم[. خ​

دايا! ما انتقام خون امام حسين عليه السلام را مي‌خواهيم بگيريم. خدايا! ما با دشمني که آگاهانه با ما مي‌جنگد مبارزه مي‌کنيم. خدايا! اگر به ما کمک نکني، ما چه کار بايد بکنيم؟​


خدايا! ما با عزمي استوار، با قدم‌هايي استوار با توجه به خداي خودمان، با ياري خواستن از امام زمان عجل الله تعالي فرجه، داريم حرکت مي‌کنيم، خدايا! ما آن چيزي که در توان‌مان بوده انجام داديم. ديگر خودمان را داريم به تو مي‌سپاريم که همه‌ي کارها را (تو) ان‌شاء الله آن شکلي که رضايت خودت هست پيش ببريم. خدايا! ما در اين دوره، در اين عمليات وحدت‌مان تمام عيار بود. خدايا! ما در اين دوره صفاي‌مان تمام عيار بود. خدايا! ما در اين دوره گذشتِ همه چيز را کرديم و الان اين حکايت و دليل عملي آن است که ما اين طور دور هم حلقه زديم. خدايا! اگر تو به ما کمک نکني ما از چه کسي کمک بخواهيم. خدايا! ما را توان بده ما را لياقت بده که شهدا بين ما حاضر بشوند​


خدايا! به ما لياقت بده که فرشته‌گان تو بين ما حاضر شوند. خدايا! به ما قدرتي بده که توانيم سپاس‌گزاري اين همه عظمت را بکنيم. برادران! در اين جمع، در اين ناله‌ها، در اين جماعت عظمتي نهفته است که ما اين عظمت را هرگز نمي‌فهميم​


خدا آگاه است که اين عظمت گوياي چه مطلبي است. گوياي چه آينده است؛ ولي پناه مي‌بريم به خدا. خودمان را به خدا مي‌سپاريم و ان‌شاء الله حرکت مي‌کنيم. خدايا! ما را از آن ياراني که با علي عليه السلام حرکت کردند در اين حرکت قرار بده. خدايا! قدم‌هاي ما را استوار بدار که ما بتوانيم در اين عصر و زمان ]مصداق[ «ربنا افرغ عليان صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علي القوم الکافرين» قرار باشيم. خدايا! ما فقط از تو مي‌خواهيم و به تو توسل جسته‌ايم و بر تو توکل کرده‌ايم​


من چند تا مطلب است که ان‌شاء الله از باب مسئوليت، به عنوان يک برادرِ از همه‌ي برادران عزيز کوچک‌تر، خدمت برادران عرض مي‌کنم. در شروع بايد از همه‌ي برادران درخواست ]و[ طلب رضايت بکنم که ان‌شاء الله همه‌گي هم‌ديگر را حلال بکنند. همه هم‌ديگر را ببخشيم و از خدا بخواهيم که ان‌شاء مورد مغفرت خدا قرار بگيريم. آن برادراني که از بين ما به خداوند متعال مي‌پيوندند، آن‌هايي که به درجه‌ي رفيع شهادت مي‌رسند، آن‌هايي که به کاروان آقا امام حسين عليه السلام مي‌پيوندند، آن‌هايي که از بين ما جدا مي‌شوند سلام ما را به شهدا برسانند​


هر کس رفت جزء ياران امام حسين عليه السلام شد، هر کس به لقاي الله پيوست، سلام بقيه را به شهدا برساند. به شهدايي که مظلومانه جان خودشان را در طبق اخلاص در گرماگرم جبهه اسلام گذاشتند و مظلومانه شهيد شدند، جسدشان در بيابان‌هاي سوزان جنوب و کوهستان‌هاي غرب، زير ديد نامردان تاريخ قرار گرفت. سرداران رشيد اسلام، سرداراني چون برادر مهدي، برادر همت، برادر مهدي زين الدين و برادران ديگري که يکي پس از ديگري به شهداي تاريخ، شهدايي که در صف ياران امام حسين عليه السلام به شهادت رسيدند، پيوستند. برادران! معلوم نيست که فردا شب کجا باشيم، در چه نقطه‌اي، چه‌گونه در حال مبارزه باشيم. الان در اين صحنه هستيم، الاني که در حال گذشتن است، الاني که زمان با سرعت عملي را به خودش مي‌بيند که فرشتگان ناظراند، خداوند يار است​


خدايا! ما بر تو توکل کريم، خدايا! ما از قيد همه چيز دور شده‌ايم و فقط بر تو توکل کرده‌ايم. خدايا! ما بر نفس‌مان تاخير و بر تو توکل کرده‌ايم. خدايا! ماآگاهانه با دشمنان تو مي‌جنگيم و بر اين مطلب بارها افتخار مي‌کنيم. ان‌شاء الله که خداوند ما را مورد نصرت خودش قرار دهد. ما امکاناتي که در خور امکانات دشمن باشد نداريم. ما افرادي هستيم که براي خدا حرکت کرديم و اين‌گونه مي‌خواهيم به دشمن بتازيم. برادران! عزم‌مان را بايد جزم کنيم. قدم‌هاي‌مان را بايد استوار کنيم و در لحظاتي که نفس‌هاي‌مان سخت مي‌شود، قدم‌هاي‌مان خسته مي‌شود، جسم‌مان کوفته مي‌شود، در آن لحظات که سختي کار بر ما فشار مي‌آورد بايد سختي روز کربلا را به ياد بياوريم. لحظات حرکت ما لحظاتي است که در دوران اسلام گذشته، ما در حرکت جديدي هستيم ولي مشابه حرکت‌هاي ما در زمان انبيا و اولياي خداوند اتفاق افتاده ]است[. برادران جايگاه ما عظيم است​


اين صفا يک روزي همه حسرت‌اش را مي‌خوريم. اين لحظه را يک وقتي همه حسرت‌اش را مي‌خوريم. اين صحنه‌ها تکرار نمي‌شود. اين صحنه‌ها لحظه‌هايي دارد که اين لحظات مخصوص خدا است. اين لحظات را فقط خدا به وجود مي‌آورد. اين لحظات را ما کم شاهد‌ش بوده‌ايم. اين لحظه‌ي خيلي عظيمي است​


چند تا سفارش دارم خدمت برادران و ان‌شاء الله از خدمت برادران مرخص مي شويم و اميدواريم که در ميدان نصرت خداوند هم‌ديگر را ملاقات کنيم. اميدواريم که در صحنه‌اي که چشم شهداي‌مان، جاي شهداي‌مان، هدف شهداي‌مان را زنده کرده باشيم، هم‌ديگر را ان‌شاء الله ببينيم. جايي که انتقام خون آقا امام حسين عليه السلام را گرفته باشيم و دل فاطمه زهرا سلام الله عليها را شاد کرده باشيم هم‌د‌ديگر را ملاقات کنيم. برادران! راه سخت است و مشکلات زياد و ان‌شاء الله بايد خودمان را مهيا کنيم براي سختي‌ها، سختي‌هايي که در راه خدا است. پافشاري در امر جهاد تاييد بر بنده بودن به درگاه خداوند​


ان‌شاء الله برادران خودشان را براي سختي‌هاي عمليات آماده کنند. حرکت مکاني، برادران زياد دارند. راه‌پيمايي زياد دارند تا خودشان را نزديک کنند به دشمن، سختي‌هايي در مسير هست. بايد ان‌شاء الله تحمل‌‌اش را در جسم‌ها به وجود بياورند و در ارتفاعاتي که نوک ارتفاع مي‌روند، سختي ارتفاع را طي مي‌کنند، «الحمدلله» را بگويند. در سراشيبي‌ها، «سبحان الله» بگويند و در جاهايي که ملايم و صاف است (به قول معروف) تکبير بگويند که هميشه در ذکر خدا باشيم. هميشه با ناله در دلمان اذان بگوييم. هميشه ياد امام حسين عليه السلام را بکنيم. ياد فاطمه‌ي زهرا سلام الله عليها را بکنيم و ياري بخواهيم از فرمانده‌مان، ياري بخواهيم از آقا امام زمان عجل الله تعالي فرجه. در سختي‌ها برادران بايد متوسل بشويم به آقا امام زمان عجل الله تعالي فرجه، بگوييم يا امام زمان! ما آمديم، هستي تو! بايد بيايي و به ما کمک بکني. بخواهيم از آقا امام زمان عجل الله تعالي فرجه که به ما کمک بکند. اگر خودمان را حفظ نکنيم وقتي که به دشمن مي‌تازيم و پيروزي به دست مي‌آوريم، يک لحظه بگوييم ما بوديم که اين‌ها را گرفتيم، ديگر همه چيز نقش بر آب مي‌شود. همه‌اش را بايد در امر بنده‌ي​


خدا بودن، ان‌شاء الله در همه‌ي ابعاد عمل کنيم و از خدا بخواهيم که در جهاد اکبر که جهاد اصلي است و دستور پيام‌بر ‏ عزيز اسلام است سعي و تلاش کامل خودمان را بکنيم. ديگر عرضي ندارم و ازهمه‌ي برادرها التماس دعا دارم. ديگر همه برادرها را به خدا مي‌سپارم و از همه‌ي برادرها التماس دعاي خير داريم. امام عزيز را دعا کنيم​


از امام زمان عجل الله تعالي فرجه کمک بخواهيم که به کمک‌مان بيايد، ان‌شاء الله تعالي خداوند به همه‌ي ما کمک کند که بنده‌ي خوبي براي خداوند باشيم​


والسلام عليکم و رحمت الله و برکاته​

منبع: تمناي شهادت نشر مجنون​

 

FZ.H

عضو جدید
کاربر ممتاز

از همین جا به دوست خوبمون خانم محمدزاده،که هم دانشگاهی ماست شهادت پدر عزیزشو تسلیت میگم.امیدوارم ما نذاریم خون اینا هدر بره...
امان از فراموشی لاله ها...
 

Similar threads

بالا