sonichka
عضو جدید
منوچهر فرهنگ در سال 1297 در شهر بابل زاده شد اما دوران اقامتش در این شهر زیاد طول نكشید. او در حالی كه هنوز دوران شیرخوارگی را پشت سر نگذاشته بود، به اتفاق خانواده به شهر گرگان نقل مكان كرد.پدرش آموزگار بود و دستی هم در تحقیق و تالیف داشت. نشان به آن نشان كه نخستین كتاب كلاسیك در سال اول فارسی را او نوشت و در تالیف دیگر كتابهای درسی هم نقش داشت.منوچهر فرهنگ نیز در تحصیل همچون پدر كوشا بود. او سودای تحصیلات عالیه در سر داشت بنابراین پس از پایان تحصیلات دوران ابتدایی، راه پایتخت را در پیش گرفت و در حالی كه پا به نوجوانی گذاشته بود هم كار میكرد و هم تحصیل.كار تحصیل منوچهر فرهنگ تا آنجا پیش رفت كه او دیپلم ریاضی گرفت و پس از آن بلافاصله در دانشگاه تهران در رشته حقوق پذیرفته شد. او هرچند علاقه چندانی به تحصیل در رشته حقوق نداشت اما از آنجا كه دانشجویی كوشا و بااستعداد بود، در این رشته با نمرههای بالا فارغالتحصیل شد تا راه را برای ادامه تحصیل در اروپا هموار سازد.آرزویی كه از كودكی در سر داشت و همه تلاشهایش را بر آن استوار ساخته بود.
منوچهر فرهنگ در سال 1297 در شهر بابل زاده شد اما دوران اقامتش در این شهر زیاد طول نكشید. او در حالی كه هنوز دوران شیرخوارگی را پشت سر نگذاشته بود، به اتفاق خانواده به شهر گرگان نقل مكان كرد.پدرش آموزگار بود و دستی هم در تحقیق و تالیف داشت. نشان به آن نشان كه نخستین كتاب كلاسیك در سال اول فارسی را او نوشت و در تالیف دیگر كتابهای درسی هم نقش داشت.منوچهر فرهنگ نیز در تحصیل همچون پدر كوشا بود. او سودای تحصیلات عالیه در سر داشت بنابراین پس از پایان تحصیلات دوران ابتدایی، راه پایتخت را در پیش گرفت و در حالی كه پا به نوجوانی گذاشته بود هم كار میكرد و هم تحصیل.كار تحصیل منوچهر فرهنگ تا آنجا پیش رفت كه او دیپلم ریاضی گرفت و پس از آن بلافاصله در دانشگاه تهران در رشته حقوق پذیرفته شد. او هرچند علاقه چندانی به تحصیل در رشته حقوق نداشت اما از آنجا كه دانشجویی كوشا و بااستعداد بود، در این رشته با نمرههای بالا فارغالتحصیل شد تا راه را برای ادامه تحصیل در اروپا هموار سازد.آرزویی كه از كودكی در سر داشت و همه تلاشهایش را بر آن استوار ساخته بود.
عزیمت به فرانسه
فرانسه، آن روزها رویای جوانان جویای علم بود و منوچهر فرهنگ اگرچه چهار دهه از عمرش را پشت سر گذاشته بود اما در رسته مشتاقان تحصیل در اروپا، همراه با همسرش هما شهیدی به فرانسه عزیمت كرد.
منوچهر فرهنگ، همچون بسیاری از تحصیلكردههای همدورهاش منتقد نظام حاكم بود و پس از آنكه به عنوان حقوقدان در سازمان برنامه رفتوآمد میكرد بر شدت انتقادهایش افزوده شد. چند سال بعد در حالی كه ازدواج كرده بود و دو دختر داشت، سرخورده و ناامید از اصلاح سازمان برنامه، تحصیل پیشه كرد و راه فرانسه در پیش گرفت. منوچهر فرهنگ در حالی كه پا به چهارمین دهه عمر گذاشته بود در دانشكده حقوق و علوم اقتصادی دانشگاه پاریس ثبتنام كرد. حضور او در پاریس، همزمان شده بود با حضور جهانگیر تفضلی در یونسكو. تفضلی آن روزها سفیر كبیر ایران در یونسكو بود و زمانی كه منوچهر فرهنگ را به اتفاق همسر و دو دخترش ملاقات كرد، نتوانست شگفتیاش را پنهان كند. تفضلی بعدها به منوچهر فرهنگ گفته بود: «روزی كه آمدی و گفتی در این مقطع در حال تحصیل هستی در دلم مسخرهات كردم و گفتم نمیتوانی چنین كاری بكنی. من را ببخش. معذرت میخواهم.» (گفتوگو با روزنامه ایران) كار منوچهر فرهنگ برای تحصیل، آنگونه كه سفیر كبیر ایران در یونسكو هم پیشبینی كرده بود، بسیار دشوار پیش رفت اما او در پاریس هم درس اقتصاد خواند و هم بر زبانهای فرانسه و انگلیسی فائق آمد. در دانشكده حقوق و علوم اقتصادی دانشگاه پاریس، منوچهر فرهنگ درس علوم اقتصادی میخواند و در نهایت پس از چهار سال موفق شد با پایاننامه «مصائب و مشكلات برنامهریزی در كشورهای رو به رشد» «دكترای دولتی» بگیرد.
حضور بینتیجه در سازمان برنامه
منوچهر فرهنگ پس از پایان تحصیل در پاریس در حالی كه به زبان انگلیسی كاملا تسلط یافته بود به دیدار جهانگیر تفضلی رفت. تفضلی در این دیدار به صراحت اعتراف كرد كه انتظار پایان تحصیل او، در دورهای چهارساله را نداشته بنابراین به دلیل برداشت اولیهاش از منوچهر فرهنگ عذرخواهی كرد. او كه یكبار هم در دوران تحصیل منوچهر فرهنگ، با نامهای به صفی اصفیا، رئیس وقت سازمان برنامه و درخواست برای ادامه واریز حقوق، به كمك او شتافته بود، پس از پایان تحصیل نیز به كمك او شتافت و نامهای به صفی اصفیا نوشت.
نامهای كه به اصفیا نرسید
آنگونه كه منوچهر فرهنگ در خاطراتش عنوان كرده، نامه جهانگیر تفضلی هرگز به صفی اصفیا نمیرسد و او كه پیش از سفر به پاریس، از سیستم سرخورده و ناامید شده بود، یك بار دیگر به انزوا رفت و مطالعه و ترجمه و تدریس پیشه كرد. منوچهر فرهنگ آن روزها را اینگونه به تصویر میكشد: «من به دكتر تفضلی خیلی علاقه داشتم. او در عین حال كه بسیار رك و صریح بود، قلب رئوفی داشت و با من و خانوادهام بسیار محترمانه برخورد میكرد. زمانی كه فارغالتحصیل شدم، طبق قولی كه از من گرفته بود به دیدارش رفتم و ایشان نامهای بسیار احترامآمیز برای مهندس اصفیا نوشت. نامه را به دفتر آقای اصفیا دادم اما انگار هرگز به دست او نرسید.»
كتابی كه به دشواری نوشته شد
منوچهر فرهنگ در سالهای تحصیل در اروپا به جان مینیارد كینز، اقتصاددان مطرح انگلیسی علاقهمند شد و كتابهای او را مطالعه كرد. پس از آنكه از كار در سازمان برنامه ناامید شد، به دعوت دكتر كیان برای تدریس به دانشگاه تهران دعوت شد. در ابتدا به عنوان استاد حقالتدریس با حقوقی در حدود سه هزار تومان در دانشگاه تهران به تدریس مشغول شد. در همین دوران بود كه دكتر حسین پیرنیا به دلیل علاقهای كه در منوچهر فرهنگ سراغ داشت، پیشنهاد ترجمه كتاب «نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول» جان مینیارد كینز را به او داد.
منوچهر فرهنگ در مورد ترجمه اثر معروف كینز ساده و بیپروا میگوید: «دكتر پیرنیا كه میدانست به كینز علاقه دارم یك روز از من پرسید چرا كتابهایش را ترجمه نمیكنی؟ گفتم علاقه دارم اما نیاز به زمان دارم. گفت: اگر ترجمه كنی، پانزده هزار تومان بابت ترجمهات میپردازیم. فكر كردم پول بسیار خوبی است و با آن میتوانم خانهای بخرم بنابراین پس از مدتی پیشنهاد را پذیرفتم.» منوچهر فرهنگ بارها این خاطره را تعریف كرده و هر بار كه آن را بازگو میكند، میخندد و برای دكتر پیرنیا درود میفرستد. «آن روزها كه دكتر حسین پیرنیا پیشنهاد ترجمه كتاب را داد و من امضا كردم، تا خانه دویدم تا موضوع را به همسرم بگویم. فكر میكنم اول زنگ زدم اما هما جواب نداد بنابراین به سرعت به طرف خانه رفتم و جریان را برایش گفتم. هر دو خوشحال شدیم اما همسرم، خوشحالیام را تبدیل به نگرانی كرد. او گفت: حال ببین میتوانی كتاب را ترجمه كنی؟ كتاب را كه باز كردم و به اصطلاح به چشم خریدار نگاهش كردم،پشتم لرزید. دیدم كار بسیار سختی است و حقیقتش را بخواهید یك لحظه پشیمان شدم.»
منوچهر فرهنگ ادامه این جریان را اینگونه بازگو میكند: «فوری به دانشگاه برگشتم، تا به دكتر پیرنیا بگویم كه نمیتوانم ترجمهاش كنم اما گفتند قرارداد را اساتید امضا كردهاند و كار از كار گذشته است.»
دكتر فرهنگ میگوید: «پس از اعلام خبر امضای قرارداد نگران و مضطرب شدم و به ستون ساختمان دانشكده تكیه دادم و تازه فهمیدم چه كار سختی پیش رو دارم.»
منوچهر فرهنگ پس از آن به خانه برمیگردد و برنامهای برای ترجمه كتاب معروف جان مینیارد كینز تنظیم میكند. او گاهی چند روز خود را در اتاقش حبس میكند. ریاضت میكشد. مینویسد و پاره میكند. دوباره مینویسد تا اینكه پس از سه سال تلاش مداوم موفق میشود اثر كینز را به فارسی ترجمه كند.
كار به اندازهای دشوار و نفسگیر است كه به قول دكتر حسین پیرنیا، «منوچهر فرهنگ موفق شد چرم خام را بجود بیآنكه دندانهایش خرد شود.» اثر معروف كینز نخستین ترجمه دكتر منوچهر فرهنگ است اما او پس از ترجمه این كتاب «فرهنگ علوم اقتصادی» را ترجمه میكند. كتابی كه هنوز یكی از بهترین آثار فارسی در حوزه اقتصاد است.
فرهنگ جاودانه
نگارش و تدویكتاب فرهنگ علوم اقتصادی هم حكایتهای جالبی دارد. ایده نگارش این كتاب نخستینبار در پاریس به ذهن منوچهر فرهنگ میرسد و او پس از بازگشت به ایران مقدمات تحریر آن را مهیا میكند.
ظاهرا منوچهر فرهنگ، ایده نگارش كتاب را با جهانگیر تفضلی هم مطرح میكند و با تشویقهای سفیر كبیر ایران در یونسكو است كه مقدمات كار آغاز میشود.
منوچهر فرهنگ 5 سال كار مداوم میكند تا نخستین فرهنگ اصطلاحات اقتصادی را در ایران تدوین كند. بدین جهت است كه منوچهر فرهنگ را علیاكبر دهخدای عرصه اقتصاد میشناسند. كاری كه او در زمینه انتشار فرهنگ علوم اقتصادی كرد اكنون كه سالها از تلاش او میگذرد هنوز بیبدیل مانده و هیچ كس كاری مشابه اثر او ارائه نداده است. فرهنگ علوم اقتصادی منوچهر فرهنگ تاكنون بارها تجدید چاپ شده است.
او برای گردآوری اصطلاحات اقتصادی به بازارها و مراكز مختلف اقتصادی میرود و حتی حجرهنشین بازار تهران میشود تا اصطلاحات اقتصادی را بهگونهای ترجمه كند كه فعالان كف بازار هم آن را درك كنند. در حقیقت منوچهر فرهنگ برای ترجمه لغات و تعابیر اقتصادی، مظنه اصلی را از بازار میگیرد و ساعتها وقت میگذارد تا ترجمه اصطلاحات را به تعابیر كف بازار نزدیك كند.
كار هنوز به میانه نرسیده است كه خداداد فرمانفرمائیان از تلاشهای منوچهر فرهنگ برای نگارش فرهنگ علوم اقتصادی باخبر میشود. بنابراین برای نگارش كتاب اعلام همكاری میكند. منوچهر فرهنگ كه تا آن زمان یكه و تنها، كار تحقیق و نگارش فرهنگ را دنبال كرده بود، روزی همه سوابق و تحقیقات را در چمدانی میریزد و به دیدار خداداد فرمانفرمائیان میرود. منوچهر فرهنگ كه مدتی از سازمان برنامه دور است به گفته خودش «با امید و آرزو» به دیدار رئیس سازمان برنامه میرود اما در طول ملاقات آنچه میان آنها میگذرد، باعث رویگردانی مجدد منوچهر فرهنگ از سازمان برنامه میشود. روایت منوچهر فرهنگ از آن دیدار اینگونه است: «خبر نگارش فرهنگ علوم اقتصادی را به خداداد فرمانفرمائیان داده بودند و یك روز با دخترش تماس گرفتند و خواستند دیداری داشته باشیم. وقت ملاقات تنظیم شد و من همه آنچه را گردآوری كرده بودم، به چمدانی ریختم و با هزار امید و آرزو به دیدار رئیس سازمان برنامه رفتم. در ابتدای دیدار آقای فرمانفرمائیان از كار تعریف كرد و قول همكاری را داد اما از من خواست كه كار را در سازمان برنامه دنبال كنم. واقعیت را بخواهید دلم نیامد در میانههای كار، سازمان برنامه و فرمانفرمائیان را شریك خود كنم بنابراین نپذیرفتم و خداحافظی كردم.»
نگارش فرهنگ علوم اقتصادی 5 سال زمان میبرد و در این مدت منوچهر فرهنگ به تنهایی، هزاران اصطلاح و لغت اقتصادی را ترجمه و گردآوری میكند و در عین حال رنگوبوی ایرانی به آن میبخشد. كتاب سرانجام منتشر میشود و عرضه آن در كتابفروشیها و محافل اقتصادی، استقبال زیادی به دنبال دارد.
منوچهر فرهنگ از انتشار این كتاب به یادماندنی خاطراتی شیرین دارد: «روزی كه كتاب منتشر شد، دانشجویان و همكارانم استقبال زیادی از آن كردند. در محافل هم سروصدا كرد و از همه مهمتر فروش خوبی داشت و برای انتشارات علمی هم سودآور بود.»
شاید شیرینترین خاطره منوچهر فرهنگ از انتشار كتاب فرهنگ علوم اقتصادی دوستی دوبارهاش با دكتر فرخ پارس باشد. او یك بار این خاطره را برای جواد سیدپور خبرنگار روزنامه ایران اینگونه تعریف كرده است: «وقتی كتاب را منتشر كردم مرحوم دكتر فرخ پارس استاد و رئیس دانشكده اقتصاد ملی كه با هم قهر بودیم، كتاب را از بازار خرید. رفت سركلاس و گفت: امروز آفتاب علم از آسمان دانشكده اقتصاد دانشگاه ملی طلوع كرد. بعد قسمتهایی از كتاب را برای دانشجویان خواند.»
منوچهر فرهنگ در سال 1297 در شهر بابل زاده شد اما دوران اقامتش در این شهر زیاد طول نكشید. او در حالی كه هنوز دوران شیرخوارگی را پشت سر نگذاشته بود، به اتفاق خانواده به شهر گرگان نقل مكان كرد.پدرش آموزگار بود و دستی هم در تحقیق و تالیف داشت. نشان به آن نشان كه نخستین كتاب كلاسیك در سال اول فارسی را او نوشت و در تالیف دیگر كتابهای درسی هم نقش داشت.منوچهر فرهنگ نیز در تحصیل همچون پدر كوشا بود. او سودای تحصیلات عالیه در سر داشت بنابراین پس از پایان تحصیلات دوران ابتدایی، راه پایتخت را در پیش گرفت و در حالی كه پا به نوجوانی گذاشته بود هم كار میكرد و هم تحصیل.كار تحصیل منوچهر فرهنگ تا آنجا پیش رفت كه او دیپلم ریاضی گرفت و پس از آن بلافاصله در دانشگاه تهران در رشته حقوق پذیرفته شد. او هرچند علاقه چندانی به تحصیل در رشته حقوق نداشت اما از آنجا كه دانشجویی كوشا و بااستعداد بود، در این رشته با نمرههای بالا فارغالتحصیل شد تا راه را برای ادامه تحصیل در اروپا هموار سازد.آرزویی كه از كودكی در سر داشت و همه تلاشهایش را بر آن استوار ساخته بود.
عزیمت به فرانسه
فرانسه، آن روزها رویای جوانان جویای علم بود و منوچهر فرهنگ اگرچه چهار دهه از عمرش را پشت سر گذاشته بود اما در رسته مشتاقان تحصیل در اروپا، همراه با همسرش هما شهیدی به فرانسه عزیمت كرد.
منوچهر فرهنگ، همچون بسیاری از تحصیلكردههای همدورهاش منتقد نظام حاكم بود و پس از آنكه به عنوان حقوقدان در سازمان برنامه رفتوآمد میكرد بر شدت انتقادهایش افزوده شد. چند سال بعد در حالی كه ازدواج كرده بود و دو دختر داشت، سرخورده و ناامید از اصلاح سازمان برنامه، تحصیل پیشه كرد و راه فرانسه در پیش گرفت. منوچهر فرهنگ در حالی كه پا به چهارمین دهه عمر گذاشته بود در دانشكده حقوق و علوم اقتصادی دانشگاه پاریس ثبتنام كرد. حضور او در پاریس، همزمان شده بود با حضور جهانگیر تفضلی در یونسكو. تفضلی آن روزها سفیر كبیر ایران در یونسكو بود و زمانی كه منوچهر فرهنگ را به اتفاق همسر و دو دخترش ملاقات كرد، نتوانست شگفتیاش را پنهان كند. تفضلی بعدها به منوچهر فرهنگ گفته بود: «روزی كه آمدی و گفتی در این مقطع در حال تحصیل هستی در دلم مسخرهات كردم و گفتم نمیتوانی چنین كاری بكنی. من را ببخش. معذرت میخواهم.» (گفتوگو با روزنامه ایران) كار منوچهر فرهنگ برای تحصیل، آنگونه كه سفیر كبیر ایران در یونسكو هم پیشبینی كرده بود، بسیار دشوار پیش رفت اما او در پاریس هم درس اقتصاد خواند و هم بر زبانهای فرانسه و انگلیسی فائق آمد. در دانشكده حقوق و علوم اقتصادی دانشگاه پاریس، منوچهر فرهنگ درس علوم اقتصادی میخواند و در نهایت پس از چهار سال موفق شد با پایاننامه «مصائب و مشكلات برنامهریزی در كشورهای رو به رشد» «دكترای دولتی» بگیرد.
حضور بینتیجه در سازمان برنامه
منوچهر فرهنگ پس از پایان تحصیل در پاریس در حالی كه به زبان انگلیسی كاملا تسلط یافته بود به دیدار جهانگیر تفضلی رفت. تفضلی در این دیدار به صراحت اعتراف كرد كه انتظار پایان تحصیل او، در دورهای چهارساله را نداشته بنابراین به دلیل برداشت اولیهاش از منوچهر فرهنگ عذرخواهی كرد. او كه یكبار هم در دوران تحصیل منوچهر فرهنگ، با نامهای به صفی اصفیا، رئیس وقت سازمان برنامه و درخواست برای ادامه واریز حقوق، به كمك او شتافته بود، پس از پایان تحصیل نیز به كمك او شتافت و نامهای به صفی اصفیا نوشت.
نامهای كه به اصفیا نرسید
آنگونه كه منوچهر فرهنگ در خاطراتش عنوان كرده، نامه جهانگیر تفضلی هرگز به صفی اصفیا نمیرسد و او كه پیش از سفر به پاریس، از سیستم سرخورده و ناامید شده بود، یك بار دیگر به انزوا رفت و مطالعه و ترجمه و تدریس پیشه كرد. منوچهر فرهنگ آن روزها را اینگونه به تصویر میكشد: «من به دكتر تفضلی خیلی علاقه داشتم. او در عین حال كه بسیار رك و صریح بود، قلب رئوفی داشت و با من و خانوادهام بسیار محترمانه برخورد میكرد. زمانی كه فارغالتحصیل شدم، طبق قولی كه از من گرفته بود به دیدارش رفتم و ایشان نامهای بسیار احترامآمیز برای مهندس اصفیا نوشت. نامه را به دفتر آقای اصفیا دادم اما انگار هرگز به دست او نرسید.»
كتابی كه به دشواری نوشته شد
منوچهر فرهنگ در سالهای تحصیل در اروپا به جان مینیارد كینز، اقتصاددان مطرح انگلیسی علاقهمند شد و كتابهای او را مطالعه كرد. پس از آنكه از كار در سازمان برنامه ناامید شد، به دعوت دكتر كیان برای تدریس به دانشگاه تهران دعوت شد. در ابتدا به عنوان استاد حقالتدریس با حقوقی در حدود سه هزار تومان در دانشگاه تهران به تدریس مشغول شد. در همین دوران بود كه دكتر حسین پیرنیا به دلیل علاقهای كه در منوچهر فرهنگ سراغ داشت، پیشنهاد ترجمه كتاب «نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول» جان مینیارد كینز را به او داد.
منوچهر فرهنگ در مورد ترجمه اثر معروف كینز ساده و بیپروا میگوید: «دكتر پیرنیا كه میدانست به كینز علاقه دارم یك روز از من پرسید چرا كتابهایش را ترجمه نمیكنی؟ گفتم علاقه دارم اما نیاز به زمان دارم. گفت: اگر ترجمه كنی، پانزده هزار تومان بابت ترجمهات میپردازیم. فكر كردم پول بسیار خوبی است و با آن میتوانم خانهای بخرم بنابراین پس از مدتی پیشنهاد را پذیرفتم.» منوچهر فرهنگ بارها این خاطره را تعریف كرده و هر بار كه آن را بازگو میكند، میخندد و برای دكتر پیرنیا درود میفرستد. «آن روزها كه دكتر حسین پیرنیا پیشنهاد ترجمه كتاب را داد و من امضا كردم، تا خانه دویدم تا موضوع را به همسرم بگویم. فكر میكنم اول زنگ زدم اما هما جواب نداد بنابراین به سرعت به طرف خانه رفتم و جریان را برایش گفتم. هر دو خوشحال شدیم اما همسرم، خوشحالیام را تبدیل به نگرانی كرد. او گفت: حال ببین میتوانی كتاب را ترجمه كنی؟ كتاب را كه باز كردم و به اصطلاح به چشم خریدار نگاهش كردم،پشتم لرزید. دیدم كار بسیار سختی است و حقیقتش را بخواهید یك لحظه پشیمان شدم.»
منوچهر فرهنگ ادامه این جریان را اینگونه بازگو میكند: «فوری به دانشگاه برگشتم، تا به دكتر پیرنیا بگویم كه نمیتوانم ترجمهاش كنم اما گفتند قرارداد را اساتید امضا كردهاند و كار از كار گذشته است.»
دكتر فرهنگ میگوید: «پس از اعلام خبر امضای قرارداد نگران و مضطرب شدم و به ستون ساختمان دانشكده تكیه دادم و تازه فهمیدم چه كار سختی پیش رو دارم.»
منوچهر فرهنگ پس از آن به خانه برمیگردد و برنامهای برای ترجمه كتاب معروف جان مینیارد كینز تنظیم میكند. او گاهی چند روز خود را در اتاقش حبس میكند. ریاضت میكشد. مینویسد و پاره میكند. دوباره مینویسد تا اینكه پس از سه سال تلاش مداوم موفق میشود اثر كینز را به فارسی ترجمه كند.
كار به اندازهای دشوار و نفسگیر است كه به قول دكتر حسین پیرنیا، «منوچهر فرهنگ موفق شد چرم خام را بجود بیآنكه دندانهایش خرد شود.» اثر معروف كینز نخستین ترجمه دكتر منوچهر فرهنگ است اما او پس از ترجمه این كتاب «فرهنگ علوم اقتصادی» را ترجمه میكند. كتابی كه هنوز یكی از بهترین آثار فارسی در حوزه اقتصاد است.
فرهنگ جاودانه
نگارش و تدویكتاب فرهنگ علوم اقتصادی هم حكایتهای جالبی دارد. ایده نگارش این كتاب نخستینبار در پاریس به ذهن منوچهر فرهنگ میرسد و او پس از بازگشت به ایران مقدمات تحریر آن را مهیا میكند.
ظاهرا منوچهر فرهنگ، ایده نگارش كتاب را با جهانگیر تفضلی هم مطرح میكند و با تشویقهای سفیر كبیر ایران در یونسكو است كه مقدمات كار آغاز میشود.
منوچهر فرهنگ 5 سال كار مداوم میكند تا نخستین فرهنگ اصطلاحات اقتصادی را در ایران تدوین كند. بدین جهت است كه منوچهر فرهنگ را علیاكبر دهخدای عرصه اقتصاد میشناسند. كاری كه او در زمینه انتشار فرهنگ علوم اقتصادی كرد اكنون كه سالها از تلاش او میگذرد هنوز بیبدیل مانده و هیچ كس كاری مشابه اثر او ارائه نداده است. فرهنگ علوم اقتصادی منوچهر فرهنگ تاكنون بارها تجدید چاپ شده است.
او برای گردآوری اصطلاحات اقتصادی به بازارها و مراكز مختلف اقتصادی میرود و حتی حجرهنشین بازار تهران میشود تا اصطلاحات اقتصادی را بهگونهای ترجمه كند كه فعالان كف بازار هم آن را درك كنند. در حقیقت منوچهر فرهنگ برای ترجمه لغات و تعابیر اقتصادی، مظنه اصلی را از بازار میگیرد و ساعتها وقت میگذارد تا ترجمه اصطلاحات را به تعابیر كف بازار نزدیك كند.
كار هنوز به میانه نرسیده است كه خداداد فرمانفرمائیان از تلاشهای منوچهر فرهنگ برای نگارش فرهنگ علوم اقتصادی باخبر میشود. بنابراین برای نگارش كتاب اعلام همكاری میكند. منوچهر فرهنگ كه تا آن زمان یكه و تنها، كار تحقیق و نگارش فرهنگ را دنبال كرده بود، روزی همه سوابق و تحقیقات را در چمدانی میریزد و به دیدار خداداد فرمانفرمائیان میرود. منوچهر فرهنگ كه مدتی از سازمان برنامه دور است به گفته خودش «با امید و آرزو» به دیدار رئیس سازمان برنامه میرود اما در طول ملاقات آنچه میان آنها میگذرد، باعث رویگردانی مجدد منوچهر فرهنگ از سازمان برنامه میشود. روایت منوچهر فرهنگ از آن دیدار اینگونه است: «خبر نگارش فرهنگ علوم اقتصادی را به خداداد فرمانفرمائیان داده بودند و یك روز با دخترش تماس گرفتند و خواستند دیداری داشته باشیم. وقت ملاقات تنظیم شد و من همه آنچه را گردآوری كرده بودم، به چمدانی ریختم و با هزار امید و آرزو به دیدار رئیس سازمان برنامه رفتم. در ابتدای دیدار آقای فرمانفرمائیان از كار تعریف كرد و قول همكاری را داد اما از من خواست كه كار را در سازمان برنامه دنبال كنم. واقعیت را بخواهید دلم نیامد در میانههای كار، سازمان برنامه و فرمانفرمائیان را شریك خود كنم بنابراین نپذیرفتم و خداحافظی كردم.»
نگارش فرهنگ علوم اقتصادی 5 سال زمان میبرد و در این مدت منوچهر فرهنگ به تنهایی، هزاران اصطلاح و لغت اقتصادی را ترجمه و گردآوری میكند و در عین حال رنگوبوی ایرانی به آن میبخشد. كتاب سرانجام منتشر میشود و عرضه آن در كتابفروشیها و محافل اقتصادی، استقبال زیادی به دنبال دارد.
منوچهر فرهنگ از انتشار این كتاب به یادماندنی خاطراتی شیرین دارد: «روزی كه كتاب منتشر شد، دانشجویان و همكارانم استقبال زیادی از آن كردند. در محافل هم سروصدا كرد و از همه مهمتر فروش خوبی داشت و برای انتشارات علمی هم سودآور بود.»
شاید شیرینترین خاطره منوچهر فرهنگ از انتشار كتاب فرهنگ علوم اقتصادی دوستی دوبارهاش با دكتر فرخ پارس باشد. او یك بار این خاطره را برای جواد سیدپور خبرنگار روزنامه ایران اینگونه تعریف كرده است: «وقتی كتاب را منتشر كردم مرحوم دكتر فرخ پارس استاد و رئیس دانشكده اقتصاد ملی كه با هم قهر بودیم، كتاب را از بازار خرید. رفت سركلاس و گفت: امروز آفتاب علم از آسمان دانشكده اقتصاد دانشگاه ملی طلوع كرد. بعد قسمتهایی از كتاب را برای دانشجویان خواند.»