امام علي (ع) از تولد تا شهادت [زندگینامه ی حضرت ]

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امام علي و پيشگويي نابودي اسرائيل
در روایات متعددی ، موضوع تسلط یهود بر سرزمین‌های اسلامی و حوادث پس از آن پیشگویی شده است که در اینجا به مناسبت حوادث جاري در منطقه به دو مورد از آنها اشاره می‌کنیم:
در روايتي كه از اميرمؤمنان(ع) نقل شده است در اين زمينه چنين آمده است:
يهود براي تشكيل دولت خود در فلسطين، از غرب [ به منطقه عربي خاور ميانه] خواهند آمد.
عرضه داشتند: يا اباالحسن! پس عرب‌ها در آن موقع كجا خواهند بود؟
فرمود: در آن زمان عرب‌ها نيروهايشان از هم پاشيده و ارتباط آنها از هم گسيخته، و متّحد و هماهنگ نيستند.

از آن حضرت سؤال شد: آيا اين بلا و گرفتاري طولاني خواهد بود؟
فرمود: نه، تا زماني كه عرب‌ها زمام امور خودشان را از نفوذ ديگران رها ساخته و تصميم‌هاي جدّي آنان دوباره تجديد شود آنگاه سرزمين فلسطين به دست آنها فتح خواهد شد، و عرب‌ها پيروز و متّحد خواهند گرديد، ونيروهاي كمكي از [طريق] سرزمين عراق به آنان خواهد رسيد كه بر روي پرچم‌هايشان نوشته شده است: «القوّة»1. عرب‌ها و ساير مسلمانان همگي مشتركاً براي نجات فلسطين قيام خواهند كرد [و با يهوديان خواهند جنگيد] و چه جنگ بسيار سختي كه در وقت مقابله با يكديگر در بخش عظيمي از دريا روي خواهد داد كه در اثر آن مردمان در خون شناور شده و افراد مجروح بر روي اجساد كشته‌ها عبور كنند.
آنگاه فرمود:
و عرب‌ها سه بار با يهود مي‌جنگند، و در مرحلة چهارم كه خداوند ثبات قدم و ايمان و صداقت آنها را دانست هماي پيروزي بر سرشان سايه مي‌افكند.
بعد از آن فرمود:
به خداي بزرگ سوگند كه يهوديان مانند گوسفند كشته مي‌شوند تا جايي كه حتّي يك نفر يهودي هم در فلسطين باقي نخواهد ماند.2
* * *

آن حضرت در روايتي ديگر كه «عبايد اسدي» آن را نقل كرده است، مي‌فرمايد:
من در آينده در مصر منبري روشني‌بخش بنيان خواهم نمود ...، و يهود و نصاري را از سرزمين هاي عرب بيرون خواهم راند، و عرب را با اين عصاي خود [به طرف حق] سوق خواهم داد.
عبايه مي‌گويد: من عرض كردم: يا امير المؤمنين! گويي شما خبر مي‌دهيد كه بعد از مردن بار ديگر زنده مي‌شويد و اين كارها را انجام مي‌دهيد!
فرمود:
هيهات اي عبايه ! مقصود من از اين سخنان آن گونه كه تو خيال كردي نيست؛ مردي از دودمان من اينها را انجام خواهد داد.3

با اميد به آنكه به زودي با ظهور امام مهدي(ع) شاهد نابودي صهيونيسم متجاوز و آزادي كامل سرزمين فلسطين و قدس شريف باشيم.

پی‌نوشت‌ها:
1 .ظاهرا اشاره به آیه «و أعدّوا لهم ما استطعتم من قوّه» (سورة انفال(8)، آية 60) باشد.
2. عقائد الامامیه، ج1 ، ص270؛ به نقل از هاشمي شهيدي، سيداسداله، ظهور حضرت مهدي(ع) از ديدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان، ص .
3. بحارالانوار، ج53، ص59؛ معانی الاخبار، ص407؛ به نقل از همان، ص .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پاسخ :
این عبارت در احادیث زیادی از وجود مقدس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در شان حضرت علی علیه السلام نقل شده است :

اصل احادیث از منابع شیعه :
عن عبد الله بن عباس قال : قال رسول الله ( صلی الله علیه وآله ) : ... معاشر الناس ، إن علیا قسیم النار ، لا یدخل النار ولی له ، ولا ینجو منها عدو له ، إنه قسیم الجنة ، لا یدخلها عدو له ، ولا یزحزح عنها ولی له .

امالی شیخ صدوق ص 83 ، به سند دیگر خصال ، شیخ صدوق ، ص 496

از عبدالله بن عباس نقل شده است که گفت : رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : ... ای گروه مردم ! همانا علی تقسیم کننده جهنم (نار) است کسی که یاور و دوست او باشد وارد آتش نخواهد شد و کسی که دشمن او باشد از آن نجات نخواهد یافت . همانا او تقسیم کننده بهشت است کسی که دشمن او باشد وارد آن نخواهد شد و کسی که دوست او باشد از آن محروم نخواهد شد.

قال(علی ابن موسی الرضا) قال رسول الله " ص " یا علی انک قسیم الجنة والنار

عیون اخبار الرضا ج 1 ص 30

حضرت علی بن موسی الرضا فرمودند : رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند :

ای علی ! همانا تو تفسیم کننده بهشت و جهنم هستی .

عن سلیمان بن خالد ، عن أبی عبد الله جعفر بن محمد الصادق ، عن آبائه علیهم السلام قال : قال رسول الله صلی الله علیه وآله لعلی علیه السلام : ... یا علی أنت قسیم الجنة والنار ، لا یدخل الجنة إلا من عرفک وعرفته ، ولا یدخل النار إلا من أنکرک وأنکرته .

امالی شیخ مفید ص 213

از سلیمان بن خالد از امام صادق علیه السلام از پدرانشان از رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم به حضرت علی علیه السلام فرمودند : ... ای علی تو قسمت کننده بهشت و دوزخی وارد بهشت نمی شود مگر کسی که او تو را و تو او را بشناسی (جزء شیعیان واقعی تو باشد) و وارد دوزخ نمی شود مگر کسی که تو را انکار کند و تو او را انکار کنی.

این روایت به چند صورت قسیم النار والجنه، قسیم النار ، قسیم الجنه و النار ، السلام علیک یا قسیم النار و الجنه، در منابع ذیل آمده است:

الکافی کلینی ج 4 ص 570، معانی الاخبار شیخ صدوق ص 206، تهذیب الاحکام شیخ طوسی ج 6 ص 29، روضه الواعظین فتال نیشابوری ص 100و 118، المسترشد طبری شیعی ص 264، امالی شیخ مفید ص 213، امالی شیخ طوسی ص 305 و 629، احتجاج طبرسی ج 1 ص 209و 341،مناقب ابن شهر آشوب ج 2 ص 8 و ج 3 ص 28، الطرائف سید بن طاووس ص 76، مدینه المعاجز ج 1 ص 280

روایت از منابع اهل سنت
این روایت در بسیاری از منابع اهل سنت نقل شده است و اگر چه برخی از متعصبین سعی در تضعیف این روایت کرده اند اما جایی که این روایت در کتب لغت نیز راه پیدا می کند و به اسناد متعدد در کتب معتبر اهل سنت نقل می شود دیگر اشکال بهانه جویان جایی ندارد اکنون به برخی از نقلها در منابع اهل سنت اشاره می کنیم:

عن علی رضی الله تعالی عنه أنا قسیم النار

الفایق فی غریب الحدیث جارالله زمخشری ج 3 ص 97

از حضرت علی علیه السلام فرمودند : من تقسیم کننده دوزخ هستم .

وروی أیضا عن الأعمش عن موسی بن طریف ، عن عبایة ، قال سمعت علیا ( ع ) ، وهو یقول : أنا قسیم النار .

شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 2 ص 260 و ج 19 ص 140.

و همچنین روایت شده است از اعمش از موسی بن طریف از عبایه که گفت از علی علیه السلام شنیدم در حالی که می فرمود: من تقسیم کننده دوزخ هستم .

عن عبایة عن علی قال : أنا قسیم النار ، إذا کان یوم القیامة قلت هذا لک وهذا لی .

البدایه و النهایه ج 7 ص 392

از حضرت علی علیه السلام نقل شده است که فرمودند : من قسمت کننده دوزخم زمانی که روز قیامت فرا رسد می گویم (به آتش ) این (شخص) برای تو و این (شخص) برای من .

همچنین غریب الحدیث ، ج 1 ، ص 377 ، النهایه فی غریب الحدیث ، ج 4 ، ص 61 و المناقب ، خوارزمی ، ص 41 و کنزالعمال متقی هندی ج 13 ص 152، تاریخ مدینه دمشق ج 42 ص 298.

دلیل این نامگذاری
برخی از روایات علت این نامگذاری را ذکر کرده اند که به دو روایت اکتفا می شود:

1 - حدثنا أحمد بن الحسن القطان قال : حدثنا أحمد بن یحیی بن زکریا أبو العباس القطان قال : حدثنا محمد بن إسماعیل البرمکی قال : حدثنا عبد الله بن داهر قال : حدثنا أبی ، عن محمد بن سنان عن المفضل بن عمر قال : قلت لأبی عبد الله جعفر بن محمد الصادق " ع " لم صار أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب قسیم الجنة والنار ؟ قال : لان حبه إیمان وبغضه کفر ، وإنما خلقت الجنة لأهل الایمان ، وخلقت النار لأهل الکفر ، فهو علیه السلام قسیم الجنة والنار ، لهذه العلة فالجنة لا یدخلها إلا أهل محبته ، والنار لا یدخلها إلا أهل بغضه .

علل الشرایع ج 1 ص 162

از مفضل بن عمر نقل شده است که گفت به امام صادق علیه السلام عرض کردم به چه علت امیرالمومنین علی بن ابی طالب قسیم الجنه و النار گفته شده است ؟ حضرت فرمودند : به خاطر اینکه دوست داشتن او ایمان و دشمن داشتن او کفر است ، و همانا بهشت برای اهل ایمان آفریده شده است و نار برای اهل کفر خلق شده است بنابر این حضرت علی علیه السلام به این علت قسیم الجنه و النار است بنابر این در بهشت وارد نمی شود مگر اهل محبت و دوستی با او و وارد آتش نمی شود مگر اهل دشمنی با او .

همچنین در روایت دیگری از امام رضا علیه السلام آمده است :

30 - حدثنا تمیم بن عبد الله بن تمیم القرشی قال : حدثنی أبی عن أحمد بن علی الأنصاری عن أبی الصلت الهروی قال : قال المأمون یوما للرضا علیه السلام یا أبا الحسن أخبرنی عن جدک أمیر المؤمنین بأی وجه هو قسیم الجنة والنار وبأی معنی فقد کثر فکری فی ذلک ؟ فقال له الرضا علیه السلام : یا أمیر المؤمنین ألم ترو عن أبیک عن آبائه عن عبد الله بن عباس أنه قال : سمعت رسول الله ( ص ) یقول : حب علی إیمان وبغضه کفر ؟ فقال : بلی فقال الرضا علیه السلام : فقسمة الجنة والنار إذا کانت علی حبه وبغضه فهو قسیم الجنة والنار

عیون اخبار الرضا ج 1 ص 92.

ابا صلت هروی نقل کرده است که روزی مامون به امام رضا علیه السلام گفت : یا اباالحسن ما را از پدرت امیرالمومنین آگاه ساز که به چه علت قسیم الجنه و النار خوانده شده است و این به چه معنا است که این مطلب فکر مرا مشغول ساخته است پس امام رضا علیه السلام به او فرمودند ای مامون آیا تو از پدرت و او از پدرانش از ابن عباس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل نکردید که گفت از رسول خدا شنیدم می فرمایند: حب علی ایمان و دشمنی با علی کفر است ؟ پس مامون پاسخ داد آری پس حضرت فرمودند : پس تقسیم می کند بهشت و دوزخ را زمانی که ایمان و کفر بر اساس حب و بغض او باشد پس بنابر این او قسیم الجنه و النار است.

قسیم الجنه و النار در شعر شاعران:
شاعران زیادی در طول قرون متمادی از این روایت در شعر خود استفاده کرده اند که به برخی اشاره می شود:

قسیم النار ذو خیر وخیر یخلصنا الغداة من السعیر

فکان محمد فی الدین شمسا علی بعد کالبدر المنیر

خاتمه المستدرک میرزای نوری ج 3 ص 80،

علی علیه السلام تقسیم کننده دوزخ صاحب خیر است و چه خوب است که فردای قیامت از جهنم نجات می یابیم.

پس حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم در دین خورد است و بعد از آن علی مثل ماه درخشنده است .

قال البشنوی:

فمدینة العلم التی هو بابها أضحی قسیم النار یوم مآبه

فعدوه أشقی البریة فی لضی وولیه المحبوب یوم حسابه

مناقب ابن شهر آشوب ج 1 ص 314،

پس شهر علمی که او در آن است روشن است که تفسیم کننده دوزخ روز بازگشتش او خواهد بود.

پس دشمن او شقی ترین خلق در قیامت است و دوست او مورد محبت در روز حسابرسی است .

قال عمار بن تغلبة :

علی حبه جنة قسیم النار والجنة

وصی المصطفی حقا إمام الانس والجنة .

مدینه المعاجز علامه بحرانی ج 1 ص 260

حب علی بن ابیطالب سپر از آتش است و او تقسیم کننده جهنم و بهشت است .

و او جانشین و وصی به حق حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم است و او پیشوای جنو انس است.




منبع خبر: مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جايگاه علي عليه السلام درهستي


معرفت و شناخت كامل شخصيت والاي اميرالمؤمنين علي (ع) و جايگاه او در جهان هستي در حد بشر نيست چه رسول اكرم (ص) خطاب به مولا مي فرمايد :
يا علي لا يعرفك الاّّّ الله و انا

اي علي! تو را هيچكس نشناخت جز خدا و من

درابتداي خلقت، معمار آفرينش، زمين و خورشيد و ماه و بر و بحر اعلام كرد كه آفرينش شما، آفرينش همه چيز، به طفيل محبت پنج نور مقدس است.
يا ملائكتي و سكان سماواتي اعلموا اني ما خلقت سماء مبنيه و لا ارضا محديه و لا قمرا منيرا و لا شمسا مضيئه

و لا فلكا يدور و لا بحرا يجري و لا فلكا يسري الا في محبه هؤلاء الخمسه.

آفرينش بر محبت اينان رقم خورد و عرصه هستي به حب ولايت آنان از عدم شكل گرفت. اگر علي (ع) نبود، آفرينش به تكوينش نمي ارزيد . نوروجود علي (ع) ، مصباح پايگاه آفرينش شد وهستي اول با وجود او شكل گرفت. هدفنامه وجود را نيز به وجود او پيوند زدند.
لو لا كلما خلقت الا فلاك و لو لا علي لما خلقتك...
در زيارتنامه مولي در روز غدير علي (ع) را ندا مي دهيم :
السلامٌَُُُ عليكُُ ايها النبأ العظيم، الذي هم فيه مختلفون

سلام برتو اي خبر بزرگ عالم! خبر بزرگ هستي. پس علي (ع) راز بزرگ خلقت است! اما در او اختلاف كردند. اين بود كه اول مظلوم عالم هم علي″ نام گرفت.
روزي پيامبر اكرم (ص) در جمع صحابه بودند و جبرئيل، ملك مقرب الهي هم به شكل انساني در آن جمع حاضر بود. پيامبر به جبرائيل رو كردند و با اشاره به اميرالمؤمنين علي (ع) فرمودند: آيا او را مي شناسي؟ عرض كرد: چگونه او را نشناسم كه او در عرش مرا معلم بود و شيوه عبوديت الهي را به من تعليم فرمود. تو به آدم وقتي كه از بهشت قرب رانده شد و به زمين فراق هبوط كرد، با ذكر نام علي (ع) و اهل بيت او به درگاه الهي پذيرفته شد. نوح نام او را بر كشتي خويش حك كردو لنگرگاه كشتي اش را مسجد كوفه قرار داد. خداوند در شب معراج با حبيب خويش با صوت علي (ع) سخن گفت. قرآن كريم، علي (ع) را به منزله نقش پيامبر دانست.
فقل تعالوا ندع ابناء نا و ابناءكم و نساءنا و نساءكم و انفسنا و انفسكم (آل عمران 61)
پيامبر فرمودند: من و علي از يك درختيم (انا و علي من ش جره واحده) و باز فرموده: (انت مني بمنزله هارون من موسي) و نيز: (انا مدينه العلم و علي بابها) همانا من شهر علمم و علي در آن است. و خطاب به مولي فرمود: (انت اخي و وصيي و وارثي) تو برادر من و وصي و وارث مني. در فرازي از دعاي ندبه پيامبر خطاب به علي مي فرمايد (لو لا انت يا علي لم يعرف المؤمنون بعدي) اي علي اگر تو نبودي مردم پس از من مؤمنان را نمي شناختند.
در زيارت مطلقه مي خوانيم ((السالم علي ميزان الاعمال)) علي ميزان و معيار اعمال است. امام صادق (ع) در زيارت جدش عرضه مي دارد درود بر تقسيم كننده بهشت و جهنم، درود بر نعمت الهي بر نيكان :
((السلام علي قسيم الجنه و النار السلام علي نعمه الله علي الابرار))
محبت علي عامل رسيدن به كمال

در دواير مختلف هستي،‌هر شعاعي به دور محوري مي چرخد و هر پديده اي حول قطب وجودي كه وابسته به اوست، دور مي زند. امام معصوم محور هستي، قطب عالم وجود، تكيه گاه آفرينش، واسطه فيض الهي به جهان هستي و نگهدارنده كائنات باذن الله است. در اين راستا، محبت و ولايت علي (ع) مربي همه موجودات، هدايتگر آنان به سوي كمال و سبب دوام و قوام تمامي پديده ها از جمال تا انسان است. پيامبر خدا (ص) در اين رابطه بيان زيبايي مي فرمايد:

حبًٌ عليٍٍٍّ حسنه لا تضرمعها سيئهًٌ (بحار ج 9 ص 401)
محبت علي (ع) حسنه اي است كه با وجود آن هيچ گناهي به انسان صدمه نمي رساند.
بر اين معنا اگر محبت علي (ع) كه نمونه كامل انسانيت و طاعت و عبوديت و اخلاق است از روي صدق و راستي باشد، مانع ارتكاب گناه مي گردد. مانند واكسني كه مصونيت ايجاد مي كند و نمي گذارد بيماري در شخص ″واكسينه شده″ راه يابد. محبت پيشوايي مانند علي (ع) كه نمونه تقوا و پرهيزكاري است آدمي راشيفته رفتار علي (ع) مي كند. فكر گناه را از سر او بدر مي برد، البته به شرطي كه محبتش صادقانه باشد . كسي كه علي (ع) را بشناسد، تقواي او را بشناسد، سوزوگداز عارفانه او را، ناله هاي نيمه شبهايش را و ساده زيستي و كار و تلاش همه جانبه اش را بداند، محال است به خلاف فرمان او كه هميشه امر به تقوي و درستي مي كرد عمل كند.يعني هر محبي به خواسته محبوبش احترام مي گذارد و فرمان او را گرامي مي دارد. فرمانبرداري از محبوب لازمه محبت صادق است.

پس محب واقعي علي ، واله و حيران علي و عاشق و جانباز علي، رهرو راستين علي است.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مي گويند بايد از حضرت علي (ع) الگو بگيريم!‌ اما چگونه؟!... من يك جوان هستم! يك جوان با خصوصيات خاص دوران جواني! يك جوان با شور و نشاط خاص اين دوران كه به خنده و تفريح، به شور و احساسات نياز دارد و به الگويي كه مرا به شور آورد!
- با تمام اين حرفها، باز هم بهترين الگو براي تو و براي همه،‌مولاي متقيان است: و بخصوص جواني شان!
- جواني حضرت علي (ع) ؟!
الگو گرفتن يك الگو

- بله ! خود اميرالمؤمنين هم در جواني شان، الگو داشته اند. الگويشان هم پيامبر بوده است. علي (ع) از شش سالگي همراه و همراز پيامبر و در خانه ايشان زندگي مي كرده اند و در همه امور زندگي شان، حتي جزيي ترين مسائل هم به پيامبر اقتدا مي نمودند. يعني خود ايشان هم از يك انسان كامل و والاي ديگر، الگو مي گرفته اند.
- اما چگونه ؟!
- پيامبر اكرم (ص) و علي (ع) همواره با هم بودند، از هنگام عبادت و خلوت در غار حرا گرفته تا مراحل مختلف دعوت خويشان، دعوت عمومي در خانه خدا و حتي سفرهاي تبليغي پيامبر. علي (ع) هميشه اول صبح به ديدار پيامبر مي رفت و آنگاه يكديگر را شاداب ودر آغوش مي كشيدند و احوال هم را مي پرسيدند. آندو بزرگوار اوقات زيادي از شبانه روز را در كنار هم به كار و تلاش مي پرداختند و گاه علي (ع) خالصانه عرق از پيشاني پيامبر (ص) پاك مي كرد و ا يشان نيز صميمانه از او تشكر مي نمود.
علي (ع) خود در اين باره مي فرمايند : ((پيامبر (ص) مرا در دامن خود پروريد. من كودك بودم، پيامبر مرا چون فرزند خود در آغوش گرمش مي فشرد و در استراحتگاه مخصوص خود جاي مي داد... هرگز نيافت كه من دروغي بگويم و در كردار من اشتباهي رخ دهد. من همچون بچه شتري تازه كه پيوسته به دنبال مادرش هست، به دنبال او مي رفتم. او هر روز نكته هاي تازه اي از اخلاق را براي من آشكار مي ساخت. و مرا فرمان ميداد كه در خط او حركت كنم. آن حضرت مدتي از سال در كوه حرا به سر مي برد و كسي جز من او را نمي ديد... من نور وحي و رسالت را ميديدم و بوي خوش ودل انگيز نبوت را احساس مي كردم.. موقعيتي كه من در محضر رسول الله داشتم براي هيچ كس نبود.))
- بسيار خوب!‌ تمام اين حرفها درست! اما حضرت علي، پيامبر را مي ديده اند، وجودشان را لمس مي كرده و به ايشان اقتدا مي كرده اند اما من چه؟! من كه حضرت علي را نمي بينم، چگونه مي توانم از ايشان الگو بگيريم؟!
- تاريخ كه روح، افعال و رفتار اميرالمؤمنين را ديده و نقل كرده است. از او استفاده كن! از ديدگان تاريخ!
- آري! مگر تو نمي گفتي الگويي مي خواهي كه تو را به شور بياورد. آنچه مي تواند يك جوان را به شور بياورد، ديدن حماسه آفريني ها و شورمندي هاي كسي است كه به او علاقمند است. حال چه كس ديگري را سراغ داري كه به اندازه اميرالمؤمنين ، حماسه آفريده باشد. در همان كودكي كه مصادف بود با آغاز بعثت پيامبر، كودكاني كه به تحريك مشركان،‌پيامبر را آزار مي دادند و سنگ مي پراندند، با شجاعت از اطراف پيامبر دور مي كرد. چه كسي ، شب را در بستري پر خطر بجاي ديگري،بجاي محبوبش خوابيده و از آن شب به عنوان لذتبخش ترين شب عمرش ياد كرده است؟ مگررشادتهاي اميرالمؤمنين را در جنگ بدر نشنيده اي؟! آن هنگام او فقط 25 سال داشته است و به گفته مورخين نيمي از كشته شدگان اين جنگ با ضرب شمشير علي (ع) از پاي در آمده بودند. مي داني در جنگ احد زمانيكه علي (ع) 26 سال داشت،انجا كه در همان اوائل جنگ پرچمدار9 لشكر دشمن را بهخاك انداخت و بعد هم هنگامي كه پيامبر در خطرمحاصره بود پروانه وار به دور آن حضرت مي چرخيد و از وجود مباركشان محافظت مي كرد همه مردم چه ندايي را از آسمان شنيدند:
((لا فتي الا علي،‌ لا سيف الا ذوالفقار))
((علي از همه جوانها بهتر است و ذوالفقار او از همه شمشيرها برنده تر))
- اما جنگ خندق و شجاعت بي همتاي علي (ع) و داوطلب شدن ايشان جهت مبارزه با عمروبن عبدود يكي از نيرومندترين مردان عرب آري همانجا بود كه پيامبر به واسطه اخلاص علي (ع) در اين مقابله بي نظير فرمود :
(( ضربه علي يوم الخندق، افضل من عباده الثقلين))
به راستي كه چنين حمله اي در وصف هيچ دلير مرد ديگري بيان نشده! در آن زمان اميرالمؤمنين 28 سال بيشتر نداشت!
در جنگ خيبر نيز هنگاميكه تمام مردان با تجربه و جنگ ديده سپاه اسلام، شكست خورده بازگشتند، علي (ع) به ميدان آمد و با فتح قلعه محكم و مقاوم خيبر آن پيروزي بزرگ را براي اسلام به ارمغان آورد.
به راستي كه هيچ جوان ديگري،‌ چنين جواني پرشور و هيجان انگيزي نداشته است.
همه مردان بزرگ تاريخ بشريت و پيشاپيش همه آنان علي (ع) در دوران جواني از رموز موفقيت خود بهره برده، راههاي پرپيچ و خم آن را با درخشندگي پشت سر نهاده، توانسته اند كارهاي بزرگي را به انجام رسانند.
تفريح و شادي علي (ع)
- مي داني اي دوست عزيز: من هم حرفهاي تو را مي پذيرم. اما جنگ و شور و حماسه فقط بخشي از زندگي انسان است. جيزهاي ديگري هم هستند كه آدمي بايد به آنها هم توجه كند. الگوي كامل، بايد در آن زمينه ها هم حرف براي گفتن داشته باشد. اينطور نيست؟
- حتماً همينطور است. و من به تو مي گويم كه اميرالمؤمنين در آن موارد هم، الگويي قابل قبول و كامل ارايه مي دهد. آخر تو درباره زندگي اميرالمؤمنين چه فكر كرده اي؟
فكر مي كني تمام زندگي حضرت علي (ع) در جنگ و عبادت خلاصه شده؟

- يعني اينطور نبوده است؟!
- نه كه نبوده است! حضرت علي (ع)، مردي خوش رو و خندان بوده اند. هميشه تبسم خوش آيندي بر لب داشته اند كه دل مؤمنان را شاد مي كرده است. ايشان تفريح هم مي كرده اند. منتها تفريح در ديدگاه علي (ع) ولگردي و اتلاف وقت يا روز را به شب رساندن نبود.
- پس تفريح علي (ع) چگونه بود ؟
علي (ع) كار را تفريح مي دانست.
تفريح او را، مسافرت، كمك به ديگران، تحصيل و تدريس، سرودن، نوشتن، حفظ و قرائت قرآن، مباحثه، نگريستن به طبيعت و ورزش تشكيل مي داد. پرداختن به ورزشهاي شمشيربازي، پرتاب نيزه، اسب سواري، كشتي، وزنه برداري و شركت در مسابقات ورزشي هم براي ايشان جنبه تفريح داشته است.
- چقدر جالب بوده است! احتمالاً به دليل همين ديدگاه اميرالمؤمنين نسبت به تفريح و زندگي بوده است كه اگر سرتاسر زندگي شان را مرور كنيم،‌ لحظه اي توقف و سكون در آن نمي يابيم. گويي حتي يك لحظه هم با لحظه قبلي شان مشابه نبوده است. و درست به دليل همين ديدگاه بود كه شوخي و خنده هم در سيره مولاي متقيان، شكل ديگري داشت.
- مگر شوخي و خنده علي (ع) چگونه بود؟
اميرالمؤمنين اهل شوخي و مزاح بود، اما نه شوخي هاي زننده و بي مزه! بلكه مزاح هاي معنادار و آموزنده!
هرگاه كه يكي از ياران و دوستانش را غمگين و گرفته مي ديد، با شوخي او را خوشحال مي كرد تا اندكي از اندوهش كم شود. از همه مهمتر اينكه، شادي علي (ع) هنگامي بود كه يك كافر، مسلمان مي شد. جنگي به پيروزي ختم مي شد، غذايي به فقير مي رساند، دل غمديده اي را شاد مي كرد،‌مشكلي را از كسي مرتفع مي كرد و كودك يتيمي را ذوق زده مي نمود. نكته ديگر هم اين بود كه مولاي متقيان در شوخي هايش مراقب و محافظ حدود شرعي بود تا حتي به شوخي دروغ نگويد،‌ دل مؤمني را نشكند يا با زن و دختر نامحرمي، شوخي ننمايد.
علي و ارتباط با زنان و دختران
- به طور مثال همين چگونگي ارتباط داشتن با زنها و دخترهاي نامحرم در جامعه، يكي از معضلات امروز ما جوانها است. بخاطر اينكه نه الگوي مناسبي در مورد آ‌ن ارائه شده و نه ديدگاه دين در مورد آن به خوبي مشخص و تبيين شده است. تازه، تندروي ها و كج رويهاي گروهها و طبقات گوناگون در مرحله عمل را هم به آن اضافه كن.
اگر به سيره اميرالمؤمنين دقت كني،‌مي بيني كه حضرت علي (ع) در سنين جواني با زنان سالخورده اسلام سلام و احوالپرسي مي نمود ولي با دختران و زنان جوان نه! حتي سلام هم نمي كرد. در حاليكه پيامبر در همان زمان با زنان و دختران هم سلام و احوالپرسي مي كردند. چون زماني كه علي (ع) 20 ساله و درعنفوان جواني چنين عمل مي نمود، پيامبر اكرم (ص) قريب 50 سال از عمر شريفشان مي گذشت بنابراين از آنجا كه احتمال پيش آمدن گناه دست كم براي طرف مقابل دور از ذهن نبود،‌علي (ع) اين تربيت شده مكتب پيامبر به عنوان يك جوان سعي داشت مسائل ارتباطي و حدود بين دختر و پسر يا به عبارتي زن و مرد را مراعات كند. هر چند وجود نازنين آن حضرت مبرا و پاكيزه از هر گونه آلودگي بود.
از طرفي پيامبر سه دختر جوان به نامهاي زينب، ام كلثوم و فاطمه در خانه داشتند. حضرت علي (ع) با اينكه از كودكي به اين خانه رفت و آمد داشتند،‌ اما در اين رفت و آمدها نهايت دقت را به عمل مي آوردند. در حاليكه همين علي (ع) در دوران خلافتش، وقتي كه حدود 60 سال سن داشت و همسر شهيدي را نيازمند كمك ديد، به ياري او شتافت.

پس در ارتباط با افراد نامحرم ،‌چيزي كه بيش از عوامل ديگر اهميت دارد
نيت و انگيزه طرفين و از همه مهمتر عدم امكان وجود مفسده درا ين ارتباط براي هر دو نفر است!
ياري رساندن به نيازمند و در طلب رضاي خدا آنهم در حد ضرورت مطلوب است و ليكن اين سيره جداي از بهانه جويي براي آشنايي و استمتاعات و لذت جويي و هرگونه آلودگي ديگر است.
به راستي كه كسي چون حضرت علي (ع)، در سنين جواني اش و در ريزترين حركات و رفتارهايش بهترين الگوي نسل جوان ماست.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
علی (علیه السلام) در منظر اندیشه ها


ابوبکربن ابی قحافه «مرا به خود واگذارید و از من دست بکشید من بهترین شما نیستم در حالی که علی میان شماست.» ( أقیلونی لست به خیر منکم و علی فیکم )در جای دیگر می‌گوید: «نزدیکرین مردم به خدا ، و بهترین فرد از نظر منزلت و بالاترین خدمت، فداکاری و مجاهدت است.»
ابن ابی الحدید از دانشمندان بزرگ سنی : «این علی عالم برین و جهان ملکوت، همان تربت پاکی است که جثه مقدس تو را در برگرفته است، اگر آثار حدوث در وجود تو آشکار نگشته بود،می‌گفتم: تو بخشنده روان کالبدها و گیرنده جان جاندارانی! اگر عوامل مرگ طبیعی در وجود تو اثر نگذاشته بود ، می‌گفتم: تو روزی ده همگانی! تویی که کم و زیاد، هر گونه بخواهی می‌بخشی»
در جای دیگر می‌گوید: «چه بگویم درباره مردی که همه فضیلت‌ها به او منتهی می‌شود و هر مکتب و هر گروهی خود را به او منسوب می‌سازند، آری اوست رئیس همه فضیلت‌ها... .»
پروفسور عباس محمود عقاد: «علی کسی است که م***** از هزار و سیصد سال، میلیونها نفوس درباره او به بحث و تحقیق و مطالعه پرداخته‌اند، و او را «نمونه کامل و اعلای بشر» دانسته ، و فرد منحصر به فرد (انسان کامل ) شناخته‌اند.» جرج زیدان: « آیا علی پسر عموی پیامبر و جانشین و داماد او نبود؟ آیا او آن دانشمند پرهیزکار و دادگر نبود؟ آیا او آن مرد با اخلاص و غیور نبود که در پرتو مردانگی و غیرتش اسلام و مسلمانان عزت یافتند؟ شخص علی ، مظهر کامل صفات حسنه و خصال پسندیده بود و بر تمام یاران پیامبر فزونی داشت.»توماس کارلایل فیلسوف و نویسنده مشهور انگلیسی : «اما علی، ما را جز این نرسد که او را دوست بداریم و بدو عشق بورزیم ، چه او جوانمردی عالی مقدار و بزرگ نفس بود. از سرچشمه وجدانش مهر و نیکویی سیل آسا سرازیر می‌گشت از دلش شعله های نیرومندی و دلاوری زبانه می کشید. شجاعتر از شیر ژیان ، اما شجاعتی ممزوج با مهربانی و لطف و رأفت و دل نرمی ... .»عبدالفتاح عبد المقصود استاد دانشگاه اسکندریه مصر در کتاب ارزشمند "الامام علی" می نویسد: «من همواره اخلاق و موهبت‌های الهی و آنچه را که تشکیل دهنده شخصیت است، مقیاس شناختن عظمت انسانی قرار می دهم . از این رو بعد از محمد (صلی الله علیه و آل و سلم ) کسی را ندیده‌ام که شایسته باشد پس از او قرار گیرد، یا بتواند در ردیفش بیاید، جز پدر فرزندان پاک و برگزیده پیامبر یعنی «علی بن ابیطالب» و من در این سخن به طرفداری تشیع وادار نشده‌ام، بلکه این رأیی است که حقایق تاریخ به آن گویا است.امام «علی» برترین مردی است که مادر روزگار تا پایان عمر خود چون او نزاییده و اوست که هرگاه هدایت طلبان به جستجوی اخبار و گفتارش برآیند ، از هر خبری برای آنان شعاعی می درخشد. آری او مجسمه ای از کمال است که در قالب بشریت ریخته شده ... .»فؤاد جرداق شاعر مسیحی: «هرگاه دشواری‌های زندگی رو به من می آورد و از رنج‌های روزگار آزرده می‌شوم به آستان علی از اندوه خود پناه می‌برم زیرا او پناهگاه هر ماتمی است.او بر ستمکاران همچون رعد بر شکست خوردگان یاوری دلسوز و مهربان است.»
میخائیل نعیمه نویسنده مشهور مسیحی عرب: «در واقع برای هر مورخ و نویسنده به هر اندازه که با هوش و با شخصیت، نکته سنج و نابغه هم باشد امکان ندارد که حتی در هزار صفحه بتواند تصویر کاملی از بزرگانی که ردیف علی هستند بکشد و برای شما مجسم سازد و بتواند رویدادهای مهمی را که در دوران او به وقوع پیوسته به نحو شایسته‌ای روشن سازد پس آنچه که علی درباره آن فکر و دقت نموده و آنچه که این شخصیت بزرگ عربی بین خود و خدای خود گفته و عمل کرده است از اموری است که هرگز هیچ گوشی آن را نشنیده و هیچ چشمی او را ندیده است و البته آن خیلی بیشتر از آن است که با دستش نمودار و یا با قلم و زبانش آشکار کرده است و بنابراین هر صورتی که ما از او ترسیم و نقاشی کنیم مسلماً تصویری ناقص خواهد بود.»محمد بن ادریس شافعی پیشوای مذهب شافعی : «دوستی علی سپر آتش دوزخ است. او امام انسان‌ها و پریان است. او وصی به حق مصطفی و تقسیم کننده بهشت و دوزخ است... .»در جای دیگر می‌گوید: «اگر علی معنویت خویش را آنچنان که بود ظاهر می‌کرد همه به او سجده می‌کردند.»
سلیمان کتانی ادیب مسیحی : «هر سخنی درباره علی بن ابیطالب گفته شود که او را در مکان و زمان محصور دارد جز سخن پردازی و ترتیب الفاظ نخواهد بود آن هم الفاظی بسته و مرده که روح معانی بدان در نتواند آمد.»دکتر طه حسین دانشمند و نویسنده مشهور مصری: «علی از خود خشنود نمی‌بود مگر وفتی که حق جامعه و مردم را ادا کرده باشد، یعنی نماز را برای مردم به پا داشته باشد، و با رفتار و گفتار مردم را تعلیم داده، و شبانگاه شام فقیران را داده باشد، و محتاجان را از سوال بی نیاز کرده باشد...علی مردم را به سیره و رفتار خود موعظه می‌کرد. آری او هم امام مردم بوده و هم معلم آنان... .»
دکتر بولس سلامه نویسنده و شاعر سرشناس مسیحی : «من یک مسیحی هستم ، ولی دیده‌ای باز دارم و تنگ بین نیستم، من یک مسیحی هستم که درباره شخصیت بزرگی صحبت می‌کنم که مسلمانان درباره او می‌گویند: خدا از او راضی است، صفا با اوست و خدا هم به او احترام می‌گذارد...علی، جان را اشغال کرده است، که یک دانشمند او را ستاره درخشان آسمان علم و ادب می بیند، و یک نویسنده برجسته از شیوه نگارش او پیروی می‌کند و یک فقیه، همیشه بر تحقیقات و پدیده‌های او تکیه دارد. و هیچ کتابی جز قرآن بر کتاب او برتری ندارد.»
زمخشری مفسر بزرگ سنی مذهب: «من چه بگویم درباره مردی که فضایل او را، دشمنانش از راه کینه جویی و حسد انکار کردند، دوستانش از ترس و بیم پنهان داشتند، باز از این میان آن قدر فضیلت‌های وی انتشار یافت که غرب و شرق را فرا گرفت.»
"جواد محدثی"
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روابط اجتماعی امیرالمومنین علیه السلام



روابط نیكو با خویشاوندان

امام علی(علیه السلام) دارای عواطف والای انسانی بود و در روابط اجتماعی، همه را بهره‌مند می فرمود: - دعوت شام و نهار خویشاوندان را می پذیرفت و روابط گرم و محبت آمیزی با آنان داشت.
- خویشاوندان را به میهمانی دعوت می كرد و از آنها گرم پذیرایی می كرد.
- به عیادت مریضان، خویشاوندان و دیگران می رفت.
- در تولد فرزند برای تبریك گفتن به منازل دوستان و یاران می رفت.
- در مرگ یاران و خویشاوندان به تسلیت بازماندگان می رفت و به مصیبت دیدگان تسلیت می گفت.(1)

روش تبریك گفتن برای تولد فرزند

روزی برای تبریك گفتن به یكی از یاران كه تازه صاحب فرزند شده بود، رفت كه دیگران هم حضور داشتند. یكی به پدر نوزاد گفت:
قدم این نوزاد قهرمان و یكه سوار مبارك باشد.
حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) فرمود:
اینگونه برای تولد فرزند تبریك نگو، بلكه بگو:
شَكَرْتَ الْواهِبَ، وَ بُورِكَ لَكَ فِی الْمَوهُوبِ وَ بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ رُزِقْتَ بِرَّهُ .
" خدای بخشنده را شكر كن، و این فرزند بر تو مبارك باشد، امیدوارم بزرگ شود و از نیكوكاری‌هایش بهره گیری. " (2)

اجازه ورود گرفتن

رعایت حقوق خویشاوندان در روابط اجتماعی لازم است. امام علی(علیه السلام) با این كه در سطح عالی، روابط عاطفی خویش را با دوستان و خویشان برقرار می فرمود، تلاش می كرد تا حقوق خویشاوندان نادیده گرفته نشود، حضرت علی(علیه السلام) هر گاه كه می‌خواست وارد منزل امام حسن مجتبی (علیه السلام) شود، در را می‌كوبید و اجازه ورود می‌گرفت و آنگاه داخل می شد.(3)

روش برخورد با اسیر

امام علی(علیه السلام) نسبت با اسیرانی كه با امام علی(علیه السلام) جنگیدند و در اسارت به سر می بردند. نسبت به ابن ملجم ، كه حضرت را به شهادت رساند و پس از حمله به حضرت علی(علیه السلام) اسیر شد و در زندان به سر می برد، فرمود:
اَلْبَسُوهُم مَمّا تَلْبِسُونَ وَ اَطعِمُوا هُم مِمّا تَأكُلُونَ.
" از لباس هایی كه خود می پوشید به آنها بپوشانید و از غذاهایی كه خود می خورید به آنها بخورانید. "(4)

حمایت از پیران از كار افتاده

روزی امیرالمومنین (علیه السلام) دید پیرمرد نابینائی گدائی می كند. فرمود: این پیرمرد كیست؟
گفتند: یا امیرالمومنین این مرد نصرانی و از كار افتاده است و گدائی می كند.
فرمود:
" تا قدرت كار كردن داشت از او كار كشیدید و چون پیر شد و از كار ماند او را از خود راندید، از بیت المال حقوق او را بپردازید."(5)

كمك به یهودی در راه مانده

مرد یهودی كه از شام با چند الاغ گندم به كوفه می آمد، در نزدیكی های شهر كوفه، الاغ های او با بار گم شده بودند و بی نوا با دوست قدیمی خود، حارث اعور همدانی، تماس گرفت و به امام علی (علیه السلام) متوسل شد. حضرت علی(علیه السلام) شخصاً الاغ های او را پیدا كرد و آن شب تا سحر از اموال او حفاظت نمود، و تنها برای نماز صبح از یهودی جدا شد. پس از نماز او را به بازار برد، اموال او را به فروش رساند، و نیازهای او را برآورد، وقتی مرد یهودی آن همه ایثار و بزرگواری را از امام علی(علیه السلام) دید، مسلمان شد و گفت:
أَشْهَدُ أَنَّكَ عالِمُ هذِهِ الأُمَّةْ ، وََ خَلیفَةُ رَسُولِ اللهِ (صلی الله علیه و آله) عَلَی الْجِنِّ وَ الأِنْس .
" گواهی می دهم كه تو دانشمند امت اسلامی، و جانشین پیامبر بر جن و آدمیان می باشی."(6)


عیادت از مریض

امام علی(علیه السلام) تا شنید صعصعة بن صوحان مریض است فوراً به عیادت او رفت و از او دلجوئی كرد، و از ساده زیستی صعصعة تعریف كرد و فرمود: وَ اللهِ ما عَلِمْتُكَ إِلا خَفیفَ المَؤُنَةِ حُسْنَ المَعُونَةَ؛ سوگند به خدا از تو جز زندگی ساده و نیكو یاری دادن به مردم، سراغ ندارم.
صعصعه نیز از رحمت و محبت امام علی (علیه السلام) قدردانی كرد.
حضرت امیرالمومنین علی(علیه السلام) به هنگام خداحافظی توجه او را به یك تذكر اخلاقی جلب نموده ، فرمود:
" مبادا عیادت كردن من تو را مغرور سازد و بر قبیله خود فخر بفروشی !! كه خداوند انسان‌های مغرور و فخر فروش را دوست ندارد."(7)

ارزش مصافحه كردن

در روابط اجتماعی و برخورد انسان ها با یكدیگر ، در هر قوم و قبیله ای ، آداب و رسوم خاصی مطرح است. برخی برای هم دست بلند می كنند.
و بعضی كلاه از سر برداشته و ابراز محبت می كنند.
و قومی در برابر هم خم و راست می شوند.
اما در اسلام مصافحه و سلام كردن سنت است.
حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) فرمود:
به هنگام ملاقات با یكدیگر با هم مصافحه كنید، و با روی خوش برخورد كنید، كه گناهان شما را می ریزد و در برخورد با دشمن خود نیز با او مصافحه كنید، هر چند او نخواهد ، زیرا این دستور الهی است و دشمنی ها را از بین می برد.(8)

احكام عطسه زدن

سیستم بدنی انسان وقتی سالم است، و سیستم تنفسی وقتی عیب و نقصی ندارد، در برابر نور، حرارت، گرد و خاك و اجسام خارجی واكنش نشان داده و هوای موجود در شش ها را با سرعت 75 كیلومتر در ساعت به بیرون می راند كه مجموعه اینگونه واكنش ها از نظر فیزیولوژی، عطسه زدن نام دارد. اما در اقوام و ملل جهان خرافات و برخوردهای گوناگونی نسبت به عطسه زدن مطرح است.
در صورتی كه در روابط اجتماعی اسلام، حضرت امیرالمومنین(علیه السلام) رهنمود داد كه اگر شخصی نزد شما عطسه زد به او بگوئید:
یرْحَمَكُمُ الله؛ ( خدا شما را رحمت كند)
او در جواب شما بگوید:
یغْفِرَ اللهْ لَكُمْ وَ یرْحَمَكُم(9)؛ " خدا شما را ببخشاید و بر شما رحمت آورد."

روش برخورد با نیازمند

حارث همدانی حاجتی داشت ، به منزل حضرت امیرالمومنین علی(علیه السلام) رفت، امام علی (علیه السلام) پس از سلام و احوال پرسی ، فرمود: آیا خواسته ای داری ؟
حارث گفت: آری.
حضرت امیرالمومنین علی(علیه السلام) بلند شد و چراغ را خاموش كرد و فرمود:
ای حارث! چراغ را خاموش كردم كه در برابر خواسته ات دچار ذلت و خواری نشوی.
حال هر چه می خواهی بگو!
زیرا از پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) شنیدم:
" خواسته های مردم در دل های بندگان امانت است، هر كس آن را پنهان دارد برای او عبادت نوشته می شود. و كسی كه آن را آشكار كند ، باید شنوندگان او را یاری كنند. "(10)


سه شرط پذیرش میهمانی

شخصی امام علی(علیه السلام) را به میهمانی دعوت كرد، حضرت علی(علیه السلام) فرمود:
سه شرط دارد اگر قبول می كنی می پذیرم، آن شخص گفت شرایط كدامند؟
امام علی (علیه السلام) فرمود:
1- از بیرون چیزی تهیه ننمائی، هر چه هست بیاوری.
2- آنچه در منزل داری از ما دریغ نكنی.
3- به زن و بچه هایت سخت نگیری.
آن شخص گفت:
هر سه شرط را قبول دارم .
و امام نیز میهمانی او را پذیرفت.(11)

قبول میهمانی

حضرت علی(علیه السلام) دعوت خویشاوندان ، فرزندان، و دختران خود را می پذیرفت. و در شهر بصره دعوت میهمانی علاء بن زیاد را پذیرفت.
و در شهر مدینه حتی دعوت میهمانی دوستان غیر عرب، از نژادهای گوناگون و ایرانیان را رد نمی كرد.
روزی پس از قبول میهمانی یك مسلمان ایرانی و صرف حلوای نوع ایرانی، علت آن را پرسید.
به امام علی (علیه السلام) گفته شد كه؛
به مناسبت عید نوروز این حلوای ایرانی تهیه شد.
امام علی(علیه السلام) به مزاح فرمود: آیا نمی شود، هر روز ، نوروز باشد؟(12)

خنداندن یتیمان

قنبر می گوید: روزی امام علی (علیه السلام) از حال زار یتیمانی آگاه شد، به خانه برگشت و برنج ، خرما و روغن فراهم كرده در حالی كه آن را خود به دوش كشید، مرا اجازه حمل نداد، وقتی به خانه یتیمان رفتیم ، غذاهای خوش طعمی درست كرد و به آنان خورانید تا سیر شدند.
سپس بر روی زانوها و دو دست راه می رفت و بچه ها را با تقلید از صدای بع بع گوسفند می خنداند، بچه ها نیز چنان می كردند و فراوان خندیدند.
سپس از منزل خارج شدیم.
گفتم: مولای من، امروز دو چیز برای من مشكل بود.
اول: آن كه غذای آنها را خود بر دوش مبارك حمل كردید.
دوم: آن كه با صدای تقلید از گوسفند بچه ها را می خنداندید.
امام علی(علیه السلام) فرمود:
اولی برای رسیدن به پاداش،
و دومی برای آن بود كه وقتی وارد خانه یتیمان شدم آنها گریه می كردند، خواستم وقتی خارج می شوم، آنها هم سیر باشند و هم بخندند.(13)

رسیدگی به محرومان

امام علی (علیه السلام) رسیدگی به محرومان را تنها با دستورالعمل و فرمان انجام نمی داد، بلكه شخصاً به رفع مشكلات مردم می پرداخت. نان خرما را درون زنبیل می گذاشت و با دوش مبارك حمل می كرد و به فقراء می رساند.
اصحاب و یاران می‌گفتند:
" یا امیرالمومنین(علیه السلام) ما این بار را بر می داریم."
حضرت پاسخ می داد كه " رهبر امت سزاوارتر است كه بردارد. "(14)

پرهیز از اخلاق پادشاهان

امام علی (علیه السلام) به تنهائی در بازار قدم می زد، و مردم را ارشاد می فرمود. هر گاه عده ای در اطراف آن حضرت یا پشت سر او راه می‌رفتند یا جمع می شدند، می ایستاد می فرمود:
كاری دارید؟
می گفتند:
دوست داریم با شما باشیم و با شما راه برویم.
حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرمود:
" بروید و به راه خود بازگردید."
زیرا اینگونه رفتارها " قلب‌ها را فاسد می‌كند."(15)

پی‌نوشت‌ها:

1- حكمت 354 و 291 نهج البلاغه. 2- حكمت 354 نهج البلاغه.
3- حلیة الابرار ، ج1، ص 383.
4- وسائل الشیعة، ج 11، ص 49.
6- مجالس الواعظین ، ج 1، ص 281.
7- تاریخ یعقوبی ، ج 2، ص193.
8- حلیة المتقین باب یازدهم، فصل دوم.
9- همان.
10- بهج الصباغه، ج 12، ص 212.
11- خصال ؛ ج 1، ص 188.
12- شرح ابن ابی الحدید ، ج 11، ص 274.
13- شجره طوبی، ص 407.
14- كوكب دری ، ج 2، ص 132.
15- كوكب دری، ج 2، ص 131.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شیوه های تبلیغی امیرالمومنین علیه السلام




حضرت علی علیه السلام در روز جمعه سیزدهم ماه رجب و سی سال پس از عام الفیل از بانویی به نام فاطمه بنت اسد در كعبه زاده شد . پدر او ابوطالب ، بزرگ مكه و رئیس بنی هاشم بود.
اما ازآغاز زندگی از لطف و مهربانی پیامبراكرم( ص) بهره مند شد. طهارت نفسانی امام و پرورش او در دامان رسول خدا سبب شد تا از دوران كودكی با دیده نافذ و گوش شنوای خود چیزهایی را ببیند وصداهایی را بشنود كه برای مردم عادی غیر ممكن بود.(1) آن حضرت بعد از بعثت رسول اكرم(ص) ده ساله بود كه ایمان آورد و افتخار سبقت در پذیرش اسلام را به خود اختصاص داد.
پس از بعثت پیامبراكرم(ص) 23 سال در كنار پیامبر بود و با تمام وجود به دفاع از آرمان و اهداف عالی پیامبر پرداخت و در سخت ترین لحظات با ایثار و از خود گذشتگی به یاری پیامبر شتافت كه از این طریق به افتخاراتی نایل آمد و حوادثی مانند:
1- ماجرای یوم الانذار
2- داستان لیلة المبیت
3- ماموریت ابلاغ آیات برائت
4- فتح قلعه های خیبر
5- واقعه غدیر
6- همسری تنها دخت پیامبر و... را به خود اختصاص داد.
پس از رحلت پیامبراكرم ( ص ) صداقت، پاكی و امتیازهایی همانند سبقت در پذیرش اسلام و وصی و وزیر و برادر پیامبر بودن، حدیث منزلت و ثقلین و غدیر و ... به فراموشی سپرده شد و نیرنگ و فریب، كتمان حقایق، حریف و زور، چهره گشود و آل رسول مجبور به سكوت و كناره گیری شدند.
عوامل كناره گیری امیرالمومنین (ع) از حكومت

1- ضرورت حفظ اسلام ، عزت مسلمین و وحدت امت اسلام، برای مقابله با دشمنان داخلی و خارجی.
2- جلوگیری از ایجاد زمینه انحراف و ارتداد افراد زیادی كه تازه مسلمان بودند.
3- حاكمیت جو تحریف، زور ، اختناق و فشار.
4- بی نتیجه ماندن رهنمودهای آن حضرت برای دعوت مردم به سوی حق.
5- برخوردار نبودن از امكانات و قدرت كافی برای باز پس گیری خلافت.
6- خو گرفتن بسیاری از مردم با وضعیت موجود و بیعت بزرگان قبایل با خلیفه اول.
شیوه های تبلیغی امام

1- حكمت

به كارگیری حكمت درامر هدایت و تبلیغ، یكی از شیوه های ارزشمندی است كه امام علی علیه السلام در كنار موعظه و مجادله بر اساس فرموده قرآن كریم:" ادع الی سبیل ربك بالحكمه و الموعظة الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن."( نحل /125) مورد توجه قرار داده است.
حكمت در لغت به معنای منع است.(2) در میان مفسران درباره حقیقت حكمت دو دیدگاه اصولی وجود دارد: مشهور مفسران بر این عقیده اند كه حكمت به معنای حجت، برهان، استدلال و سخن استوار است و ناظر به محتوا است.(3)
برخی دیگر همانند سید قطب، حكمت را به معنای شیوه تبلیغ می دانند و بر این باورند كه مبلغ باید در راه تبلیغ ، راه حكمت را پیماید و هر چیزی را بر جای خود گذارد و با مقتضای حال عمل كند.(4)
آنچه به نظر می رسد، بین این دو دیدگاه منافاتی وجود ندارد و جمع بین آن دو ممكن است، بدین ترتیب می بینیم كه آن امام همام در شیوه تبلیغی خود این روش حكیمانه را به كار برده است. زیرا كه در بسیاری از بحثهای نهج البلاغه، درباره اثبات توحید به براهین فلسفی استدلال می كند.
2- موعظه

عمده ترین شیوه تبلیغی امام، شیوه موعظه ای است.
وعظ در لغت به معنای بازداشتن و منع كردنی است كه مقرون به بیم از عواقب كار باشد.(5)
و در مجمع البحرین آمده است:" موعظه عبارت است از سفارش به تقوا و ترغیب به طاعتها و پرهیز از گناهان و بر حذر داشتن از اینكه كسی فریب دنیا را خورده و دل به زر و زیور آن نبندد. (6)
با بررسی نهج البلاغه در می یابیم كه حضرت از این راه استفاده می نمودند. خطابه های امام در موقعی ایراد شده است كه باید احساسات برافروخته شود و طوفانی ایجاد كند و بنیاد ظلمی بركنده شود . همچنان كه در صفین در آغاز برخورد با معاویه چنین كرد.(7)
از آنجا كه علی علیه السلام مرد سخن بود و سخنانش حد وسط كلام مخلوق و خالق بود(8) ، با بیان شگفت خود بارها با مردم سخن گفت و اندكی از این سخنان در نهج البلاغه جمع آوری شده است و انواع خطبه های سیاسی، حماسی، اقتصادی، موعظه ای، اخلاقی و ... در آن یافت می شود كه معروف ترین آنها عبارتنداز :
1- خطبه شقشقیه كه در آن به تحلیل سیاسی حوادث ناگوار پس از رحلت رسول خدا(ص) می پردازد و از غصب خلافت و دوره های گوناگون آن سخن می گوید.
2- خطبه قاصعه كه در آن به دستورات اخلاقی ، اهمیت واجبات الهی و پرداخت حقوق مالی و عبرت گرفتن از دنیا می پردازد.
3- خطبه همام- متقین- كه در آن اوصاف پارسایان را بر می شمارد.
شیوه موعظه ای امام كه عمده ترین شیوه تبلیغی آن حضرت است ، بیشتر در زمانی كه حكومت را در دست داشت، استفاده می شد.
3- مجادله

یكی دیگر از شیوه های تبلیغی امام مجادله است. مجادله در لغت به معنای پیچاندن طناب است و سپس به پیچاندن طرف مقابل و گفتگو برای غلبه به كار رفته است.(9)
مجادله بر سه قسم است: مجادله احسن، مجادله حسن، مجادله غیر حسن(بد).(10)
از آنجا كه شیوه تبلیغی آن حضرت واقع نگری و حقیقت گرایی است ، از مجادله به غیر حسن پرهیز نموده و در موارد فراوانی روش مجادله به احسن و یا مجادله حسن را به كار برده است وطبرسی در كتاب الاحتجاج خویش نمونه های زیادی از این گونه موارد را بیان كرده است.
4- حقیقت گرایی و واقع نگری

سیاست اسلام و قرآن در تبلیغ بر اساس حقیقت گرایی و واقع نگری استوار است و تبلیغی را كه بر اساس دروغ، ریا، سازش كاری، نیرنگ، به كارگیری ترفندها و سوژه های گمراه كننده باشد ، منع نموده است. اتخاذ چنین سیاستی، سرلوحه كارعلی علیه السلام وسایر رهبران الهی بوده است. آنها به جز حق، تكلم نمی كردند و با حسن عمل، اخلاق و رفتار به هدایت دیگران می پرداختند و اسوه حسنه در تبلیغ و دعوت بودند.
امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: به خدا قسم، معاویه از من زیرك تر نیست، لكن او با نیرنگ و گناه و بی پروایی عمل می كند واگرنبود نفرت از حیله و نیرنگ، من زیرك ترین مردم بودم ، ولی هر مكر و نیرنگی گناه است و هر گناه كفر است و برای هر نیرنگ باز، پرچمی است كه در روز قیامت بدان معرفی می گردد.(11)
5- مخاطب شناسی

مخاطب شناسی یكی از اركان اساسی تبلیغ است، زیرا اگر مخاطبی نباشد كه پیام را دریافت كند، تبلیغ و پیام رسانی معنی نخواهد داشت.(12)
هر مبلغی باید بداند مخاطب كیست؟ فرد است یا گروه؟ گروه های سنی ، جنسی و اعتقادی مخاطبین چه كسانی هستند، شرایط اجتماعی و افكار عمومی محیط مخاطبین چگونه است و...(13)
در سیره تبلیغی امیرالمومنین (ع) موارد فراوانی دیده می شود كه اصل مخاطب شناسی و مقتضای حال مخاطبین را رعایت كرده است.
بهترین نمونه آن، برخوردهای گوناگونی است كه امام با مردم داشت. در بسیاری از موارد می بینم كه با مردم برخورد پر محبت و صمیمی داشت و مومنان را از تندخویی برحذر می داشت . گاهی هم با دوستان گنهكار از هر گونه ترحم و احساسات عاطفی خودداری كرده است و با آنان برخورد بسیار شدید داشته است. گاهی نیز با دشمنان لجوج برخورد خشن داشت. به عنوان نمونه، مغیرة بن شعبه می گوید: به امیرالمومنین توصیه كردم كه كارگزاران عثمان را در جای خویش تثبیت كند تا امور استحكام یابد. حضرت فرمود: ساعتی امثال آنان را بر مردم امیر نمی كنم. مغیره گفت: ابتدا تثبیت كن و چون از مردم بیعت گرفتید ، عزلشان كن. حضرت فرمود: در كار، نیرنگ نمی كنم.
سپس مغیره می گوید: لااقل معاویه را تثبیت كن. امام فرمود: دو روز هم او را بر مردم امیر نمی كنم.(14)
6- كاربرد اصول روانشناسی

یكی از موثرترین ابزارهای تبلیغ و عوامل موفقیت آن در جذب مخاطب، روانشناسی تبلیغ است. گرچه اصول روانشناسی در تبلیغ به صورت كلاسیك از ابتكار علوم معاصر است ، ولی سیره رهبران الهی وائمه اطهار علیهم السلام نشان می دهد كه آنان همواره در شیوه تبلیغی خود به اصول روانشناسی فردی و اجتماعی توجه كامل داشته اند و در سیره تبلیغی امیرالمومنین (ع) موارد فراوانی دیده می شود كه این اصول را از جمله: تحریك عواطف و احساسات، تنبیه و تشویق، تكرار، تحقیر دشمنان و تكریم دوستان و... به كار برده است.
بهترین نمونه آن، زمانی است كه لشكرش با لشكر معاویه در صفین به یكدیگر می رسند و لشكر معاویه پیشدستی می كنند، شریعه( محل ورود آب) را گرفته و آنان را از برداشتن آب مانع گشتند و امام می خواست كه این مشكل را از طریق مذاكره تمام كند و معاویه این عمل را برای خود موفقیتی به حساب می آورد و از هر گونه مذاكره خودداری می كرد. در اینجا بود كه در برابر لشكرش قرار گرفته و چنین خطابه ای ایراد نمود:
" همانا دشمن گرسنه جنگ است و از شما نبرد می طلبد، اكنون دو راه در پی دارید یا تن به ذلت و پستی و عقب ماندگی دادن و یا تیغ ها را با خون خود سیراب كردن و سپس سیراب شدن. مرگ این است كه زنده باشید، اما مقهور و مغلوب. زندگی آن است كه بمیرید، اما غالب و پیروز. همانا معاویه گروهی ناچیز از گمراهان را به دنبال خود كشانده و حقیقت را بر آنها پنهان داشته است تا آنجا كه گلوی خویش را هدف تیرهای شما كه مرگ را همراه دارد قرار داده اند. "(15)
با بیان این چند جمله حماسی احساسات آنان را تحریك و تهییج می كند، خون ها را به جوش و غیرت ها را به خروش می آورد. لشكر خود به خود حركت می كند و یاران معاویه را به عقب می رانند و شریعه را دراختیار می گیرند.
7- تبلیغ عملی

یكی دیگر از شیوه های تبلیغی امام علی علیه السلام تبلیغ با عمل می باشد . موارد اثرگذاری اخلاق و رفتار آن امام همام بر مخالفان و جذب آنان بسیار بوده است و داستان های فراوانی دارد از جمله: امام صادق علیه السلام از پدرانشان نقل می كند كه مردی ذمی( اهل كتاب) با امیرالمومنین همسفر شد.
ذمی گفت: قصد كجا دارید؟
امام فرمود: قصد كوفه دارم.
همین كه به دو راهی رسیدند و مرد ذمی از علی علیه السلام جدا شد، امام او را همراهی نمود.
ذمی گفت: مگر شما عازم كوفه نبودید؟
فرمود: چرا.
ذمی گفت: پس چرا راه خود را ترك كردید؟
فرمود: توجه دارم.
ذمی گفت: پس چرا به راه خود نرفتید و مرا همراهی كردید؟
فرمود: اتمام حق مصاحبت این است كه انسان رفیق خود را هنگامی كه از او جدا می شود همراهی كند و پیامبر ما چنین توصیه فرمود.
ذمی گفت: چنین دستور داده؟
فرمود: آری.
ذمی گفت: معلوم می شود كسانی كه او را پیروی كرده اند به دلیل رفتار خجسته او بوده است. از این رو من به حقانیت دین تو شهادت می دهم.
ذمی، علی علیه السلام را همراهی كرد و چون وی را شناخت، اسلام را اختیار نمود.(16)
8- معرفی الگوها

8- یكی از شیوه های مهم تبلیغ، معرفی الگوها است كه در این شیوه مبلغ می تواند واقعیت را عینیت بخشد.
در شیوه تبلیغی امام در این زمینه كافی است به خطبه 159 از خطب آن حضرت در نهج البلاغه مراجعه شود كه در این خطبه رسول خدا(ص)، حضرت موسی، عیسی و داود علیهم السلام رابه عنوان الگو معرفی می كند و فرازهایی از فضایل اخلاقی آنان را بیان می نماید:
" پیروی كردن از رفتار رسول خدا(ص) برای تو كافی است و بر مذمت دنیا و معیوب بودن و بسیاری رسوایی ها و بدی ها ، آن، تو را وكیل و راهنما باشد، زیرا اطراف آن ( وابستگی ودوستداری) از آن حضرت گرفته شده و جوانب آن( دلبستگی به همه چیز آن) برای غیر آن بزرگوار آماده گشته و از نوشیدن شیرش منع شده اند، از موسی (ع) كه خدا با او سخن گفته پیروی كن، آنگاه كه می گفت: " پروردگار من به آنچه از خیر و نیكویی برایم بفرستی نیازمندم." به خدا سوگند موسی از خدا نخواسته بود مگر نانی را كه بخورد. و اگر بخواهی بار سوم پیروی كنی از داود كه دارای مزامیر و زبور بود و خواننده اهل بهشت می باشد كه با دست خود از لیف خرما زنبیل ها می بافت...
و اگر خواهی پیروی از عیسی بن مریم را، بگو كه ( هنگام خوابیدن) سنگ را زیر سر گذاشته بالش قرار می داد و جامه زبر می پوشید و طعام خشن می خورد.(17)
9- روش بی اعتنایی

از روش های تبلغی كه دربرخی از موارد باید به كار گرفته شود، بی اعتنایی به لجوجان و جاهلان است. مبلغ، گاه با كسانی برخورد می كند كه نیكی، تواضع، و مهربانی او را لجوج تر می كند و بر گستاخی اش می افزاید. در شیوه تبلیغی امیرالمومنین ( ع ) در موارد بسیاری دیده می شود كه چنین برخوردی با افرادی جاهل و لجوج داشته است.
پی نوشتها:

1- نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه قاصعه.
2- طبرسی، مجمع البیان، ج 6 و 5، ذیل آیه 125 سوره نحل.
3- طباطبایی، محمد حسین ، المیزان، ج 12، ص 37.
4- سید قطب، تفسیر فی ظلال القرآن، ج 5، ص 292.
5- راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص 564.
6- طریحی، مجمع البحرین، ج 6، ص 292.
7- مطهری، مرتضی ، سیری در نهج البلاغه، ص 127.
8- همان، ص 18.
9- راغب اصفهانی ، مفردات، ص 87.
10- المیزان، ج 12،ذیل آیه 125/ نحل.
11- نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 191.
12- رهبر، محمد تقی، پژوهش در تبلیغ، ص 168.
13- مجلسی، بحار الانوار، ج 40، صص 301-300.
14- عبدالفتاح، عبدالمقصود، امام علی(ع) ، ج 2، ص 377.
15- نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 51.
16- حیات صحابه، ج1، ص 228.
17- نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 159.
 

Similar threads

بالا