ميز گردي با شما

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
نتيجه گيري و پاسخ هاي كوتاه به سوالات :
آسمان تا كجاست ؟
پاسخ : آسمان ميل به بينهايت دارد و بينهايت آسمان مكاني است كه در ان قرار داريم .
آسمان چند تاست ؟
پاسخ ؟ اين فقط يك سوال انحرافي است آسمان از موارد قابل شمارش مثل چند عدد نان يا قلم نيست بلكه ماهيتي شبيه به آب و امثالهم دارد كه شمارش پذير نيستند.
شكل آسمان چگونه است ؟
ممكنست يك هذلولي در هندسه توپولوژي و يا يك تترا كره باشد كه از ديدگاه يك موجود سه بعدي شبيه به تعداد بشماري كره به نظر مي رسد كه از كوچك شروع شده ،بزرگ ميشوند و دوباره كوچك مي گردند.
جهان چگونه هست شد؟
پاسخ :هستي را نيازي به هست كردن نيست چون نيستي نيست كه نيازي به خلق هستي از نيستي باشد.پس اينهم در زمره سوالات انحرافي است بعبارتي تصور وجود بدائتي در هستي را بايد از ذهن زدود.
3-بشر چگونه هست شد؟
پاسخ :چون ميتوان براي هر بخش از هستي بدائتي قائل شد پس بعد از پيدايش كهكشان راه شيري كه ميتواند نتيجه يك بينگ بنگ باشد كرات شكل گرفته عناصر اصلي ساخت موجودات زنده يعني C,H,O,N تحت شرايط فشار و دماي مناسب هسته هاي اصلي حيات را تشكيل دادند و طي يك دوره طولاني متكامل شده و شكل امروزين بخود گرفتند و در آينده نيز پيش بيني شده حسب شرايط زيستي شكل انسانها تغيير كرده و متناسب با شرايط زيستي اشان خواهد شد.
چرا بشر هست شد؟ اينهم سوال انحرافي ديگريست كه فقط زماني معنا پيدا ميكند كه بخواهيم باور كنيم در پس پرده آفريدگاري در حال آفرينش اين سناريوست اگر H,O را كنار هم قرار دهيد و شرايط لازم براي تركيب شدنشان فراهم شود محصولشان چيزي است كه ديگر نه H است و نه O بلكه با شكلي جديد و خاصيتي جديد به مجموعه تركيبات اضافه ميشود. كما اينكه از عنصر كربن تحت شرايط ويژه ماده اي بنام الماس در طبيعت توليد ميشود كه هيچ شباهتي با كربن ندارد.
خدا انسان را خلق كرد و يا انسان خدا را خلق نمود؟ با عنايت به موارد از پيش گفته شده راهي نيست كه بپذيريم انسان خدا را خلق كرد تا بتواند بر ديگر انسانها سلطه يابد.
خدا چيست ؟ هر چيزي مي تواند باشد كافيست تا خود به خود آيي.
روح چيست ؟ چيزي شبيه ديو چراغ جادو و يا اژده هاي سه سر و يا ديگر خيال پردازي هاي انسان .
عقل چيست ؟يكي از خواص تركيبات است كه در صورت وجود ،تركيب را در جهت بقا و بهزيستي هدايت مي نمايد.
آيا زمان مخلوق است ؟ قطعا خير زمان هم ار دو طرف ميل به بينهايت دارد.
آيا آخرتي هست؟ براي هر بخش از هستي آخرتي هست ولي براي نظام هستي آخرتي وجود ندارد.
در خصوص موارد فوق الاشاره تحليلي بر برخي آيات از قران و تورات آورده شد كه قضاوت با خواننده است .
و اما قبل از ورود به مقوله زن و حقوق او ميتوان از دوبيتي هاي قبلي در تقسيم بندي انسانها بهره برد و آنرا به دو بيتي زير منتج كرد
جمعي به بهانه خرد بگريزند / قومي به گدائي از وطن آويزند
بيچاره كسي كه در توهم سوزد / با عشق و تعبد به درون بر خيزد.
 
آخرین ویرایش:

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
این نتیجه گیری را از شما انتظار داشتم خیلی خوب گفتید.
ولی من با نظر شما در مورد خدا و روح موافق نیستم!!!
البته این چیزی که به اسم روح است من ان را به صورتی دیگر قبول دارم که میتواند بسیار مفید باشد! به نظر gordafrin توجه کنید!(البته ناقص است که باید کامل شود!).
درباره ی خدا هم باید گفت که خداباوران فقط در یک چیز با هم تشابه دارند و آن هم اسم خدا است!یعنی تشابه اسمی دارند!
ولی خدای خداباوران از نظر کاراکتری(شخصیت،عمل، رفتار و...) خیلی خیلی تفاوت دارد!!!
خدایی که انیشتن میشناسد با خدایی که آقای احمدی نژاد میشناسد و یا خدایی که یک آخوند می شناسد با خدایی که یه کشیش مسیحی می شناسد یا ....بسیار بسیار بسیار باهم تفاوت دارند!!!
خدا در کلمه یکی است ولی ...!!!
موفق و پیروز باشید
یا حق
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
با تشكر ،در مورد روح دوست دارم نظريه كامل شده را بدانم در صورت امكان انرا قرار دهيد.
در مورد خدا ، آفريدگار ،هستي بخش و يا هر عنوان ديگر وجودش زماني تاييد مي گردد كه از حيث زماني ميل به بينهايت كند در اينصورت با سه نوع بينهايت رويرو خواهيم شد
زمان چون مخلوق نيست از جمله مقولات بينهايت خواهد شد .
هستي چون نيستي نيست از ديگر مقولات بينهايت خواهد شد
خدا چون در عدم نمي توانسته كه وجو داشته باشد پس سومين مقوله از موجوداتي خواهد شد كه ميل به بينهايت از دو طرف دارد .
حالا تركيب اينها كار سختي خواهد شد سه موجود داريم كه ميل به بينهايت دارند و امكان لحاظ نمودن قبل و بعدي براي انها متصور نيست .
در مورد هستي و زمان ، اگر انها را قديم شماريم نه از جمله عناصر حادث شده، در اينصورت ميتوان انها را لازم و ملزوم هم دانست و از اين جهت كه هستي هست زمان ميتواند يك عامل قراردادي بر اي عمر هستي تلقي گردد مثل اعداد ، فلذا از اين منظر كه زمان خود عنصري قرارداي است پس ميتوان انرا از اين درگيري به كنار زد.
و اما مي ماند رقابت هستي با خدا كه اگر خدا را هستي بخش نام گذاري كنيم در اينصورت نبايد هستي قديم باشد ولي چون نيستي نبوده پس نام هستي بخش نامي خواهد شد براي انانكه براي هستي صفر زماني قائلند و اما اسامي ديگر مثل آفريدگار !هيچ فرقي با هستي بخش ندارد ! لذا بر ميگرديم به همان نامگذاري قديمي يعني خودآ (خدا هر چيز ميتواند باشد تا خود به خود آيي) با اين تعريف داشتن خدا يك نياز از ديگر نياز هاي انسان خواهد شد تا خود ، به خود آيد .
بگذريم ، حالا اگر هستي قديم باشد و خدا هم فديمي ديگر چه ارتباطي بين اين دو ميتوان بر قرار كرد؟

این نتیجه گیری را از شما انتظار داشتم خیلی خوب گفتید.
ولی من با نظر شما در مورد خدا و روح موافق نیستم!!!
البته این چیزی که به اسم روح است من ان را به صورتی دیگر قبول دارم که میتواند بسیار مفید باشد! به نظر gordafrin توجه کنید!(البته ناقص است که باید کامل شود!).
درباره ی خدا هم باید گفت که خداباوران فقط در یک چیز با هم تشابه دارند و آن هم اسم خدا است!یعنی تشابه اسمی دارند!
ولی خدای خداباوران از نظر کاراکتری(شخصیت،عمل، رفتار و...) خیلی خیلی تفاوت دارد!!!
خدایی که انیشتن میشناسد با خدایی که آقای احمدی نژاد میشناسد و یا خدایی که یک آخوند می شناسد با خدایی که یه کشیش مسیحی می شناسد یا ....بسیار بسیار بسیار باهم تفاوت دارند!!!
خدا در کلمه یکی است ولی ...!!!
موفق و پیروز باشید
یا حق
 
آخرین ویرایش:

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
رابطه خدا با هستي

رابطه خدا با هستي

فرض كنيم محور مختصاتي در اختيار داريم كه خدا از منهاي بينهايت محور ايكس ها شروع كرده باشد و تا مثبت بينهايت ان امتداد يابد منحني ايكه ميتوان تصور كرد فقط يك خط راست است فلذا بهتر است خود محور ايكس ها را خدا تلقي نماييم و در محور واي ها فرض ميكنيم هستي از منهاي بينهايت شروع كرده باشد و تا مثبت بينهايت ايكس ها امتداد داشته باشد در اينصورت يا خدا مجانب هستي است و يا هستي مجانب خداست .
اگر خدا مجانب هستي باشد قطعا خالق ان نيست (چون هيچ تلاقي اي ندارند).و اگر هستي مجانب خدا باشد در اينصورت عدم و وجود خدا مساوي ميشود .
خرد نگهدارت
 
آخرین ویرایش:

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدا هر چيز ميتواند باشد تا خود به خود آيي

خدا هر چيز ميتواند باشد تا خود به خود آيي

اگر فرضيه خدا هر چيز ميتواند باشد تا خود به خود آيي را ملاك قرار دهم در اينصورت عشق به هم نوع مي تواند يك خدا باشد چون ميتواند مرا به خود آورد اين انديشه با انديشه اهل تدين از جهاتي متفاوت است :
از باب مثال در موضوع بمباران غزه حس نوع دوستي تكليف ميكند تا صلحي بين طرفين مخاصمه بر قرار شود چرا كه اعتقاد به اين خود آيي ميگويد روا نيست كه اسرائيلي ها بدست موشك هاي شيخ حسن و فلسطيني با بمباران اسرائيلي ها كشته شوند اما اگر از اين خودآيي غفلت كنيم مبتلا به اشتباهات زير خواهيم شد .
1-چون دين من بر حق است پس اسرائيلي بايد كشته شود و بلعكس .
2- چون اسرائيلي اشغالگر است پس بايد كشته شود و بلعكس
3- چون او بمب مي اندازد پس منهم مي اندازم
در اين بين سياستمداران در حاليكه كاميونهاي حاوي دارو و مواد غذايي براي نمايش حس نوع دوستي ارسال ميدارند از ان طرف اسلحه و مهمات هم ميفرستند تا به ظاهر خداي نوع دوستي را پرستش نمايد و در باطن هر يك كشته شدن طرف ديگر را به نفع خود مي پندارد
متاسفانه هر كس كه به يكي از اديان گرايش پيدا ميكند نسبت به ان متعصب شده و ديگري را ضد دين خود ميداند
ديگر خدا هايي كه انسان را به خود مي اورد :
- كمك به تمامي عناصر زنده هستي اعم از حيوانات و انسانها .متاسفانه بعضا انقدر محو كمك به حيوانات ميشويم كه كمك به مادر بزرگمان را از ياد مي بريم .
- كمك به حفظ سلامت محيط زيست .
- پرهيز از ظلم به ديگران
-پرهيز از لذت بردن كشتار انسانها به هر علتي .
- غم ديگران را غم خود و شاديمان را شادي هم نوعانمان پنداريم
- از گفتار نيك ،كردار نيك و انديشه نيك دوري نكنيم
- براي پرهيز از خطا از خدا نترسيم از دور شدن ار خود آيي بترسيم
و هزاران خود آي ديگر كه انسان براي بقايش به انها نياز دارد.
 
آخرین ویرایش:

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر فرضيه خدا هر چيز ميتواند باشد تا خود به خود آيي را ملاك قرار دهم در اينصورت عشق به هم نوع مي تواند يك خدا باشد چون ميتواند مرا به خود آورد اين انديشه با انديشه اهل تدين از جهاتي متفاوت است :
از باب مثال در موضوع بمباران غزه حس نوع دوستي تكليف ميكند تا صلحي بين طرفين مخاصمه بر قرار شود چرا كه اعتقاد به اين خود آيي ميگويد روا نيست كه اسرائيلي ها بدست موشك هاي شيخ حسن و فلسطيني با بمباران اسرائيلي ها كشته شوند اما اگر از اين خودآيي غفلت كنيم مبتلا به اشتباهات زير خواهيم شد .
1-چون دين من بر حق است پس اسرائيلي بايد كشته شود و بلعكس .
2- چون اسرائيلي اشغالگر است پس بايد كشته شود و بلعكس
3- چون او بمب مي اندازد پس منهم مي اندازم
در اين بين سياستمداران در حاليكه كاميونهاي حاوي دارو و مواد غذايي براي نمايش حس نوع دوستي ارسال ميدارند از ان طرف اسلحه و مهمات هم ميفرستند تا به ظاهر خداي نوع دوستي را پرستش نمايد و در باطن هر يك كشته شدن طرف ديگر را به نفع خود مي پندارد
متاسفانه هر كس كه به يكي از اديان گرايش پيدا ميكند نسبت به ان متعصب شده و ديگري را ضد دين خود ميداند
ديگر خدا هايي كه انسان را به خود مي اورد :
- كمك به تمامي عناصر زنده هستي اعم از حيوانات و انسانها .متاسفانه بعضا انقدر محو كمك به حيوانات ميشويم كه كمك به مادر بزرگمان را از ياد مي بريم .
- كمك به حفظ سلامت محيط زيست .
- پرهيز از ظلم به ديگران
-پرهيز از لذت بردن كشتار انسانها به هر علتي .
- غم ديگران را غم خود و شاديمان را شادي هم نوعانمان پنداريم
- از گفتار نيك ،كردار نيك و انديشه نيك دوري نكنيم
- براي پرهيز از خطا از خدا نترسيم از دور شدن ار خود آيي بترسيم
و هزاران خود آي ديگر كه انسان براي بقايش به انها نياز دارد.
دوست عزیز تعریف به جایی بود.
من هم با این تعریف -خود آ- موافق هستم و شما زیبا ان را گفتید ولی مشکل اینجاست ریشه های مشکلات را من در خدا نمیبنم بلکه در ادیان میبینم!
درست است که اکثریت مردم از جنگ و خونریزی بدشان میآد ولی ناخواسته پیرو افرادی میشود که دوست دارند بگویند " من حقم!"
اینجاست که سه دین اسلام و مسیح و یهود بعد از پیامبرانشان به جان هم افتاده اند و هر کدام دیگری را منحرف میداند!اما خوب میدانیم هدف حضرت محمد و عیسی و موسی جنگ و خونریزی نبود!!!
مشکل بعدی مسئله ی ظهور ناجی است که پیروان انان در دین انداخته اند!!! و میخواهند هر کدام هر چه سریعتر زمین را برای ظهور منجیشان آماده کنند!!!(آخر این منجی چه میخواهد بکند؟؟؟)
جنگ ادیان جنگی قدیمی است که فکر نکنم فعلا تمام شود!!!
در مورد روح هم باید گفت که به کتاب های هیپنوتیزم و بحث انرژی مغزی مراجعه نمود تا بتوان از آن استفاده نمود هر چند روح را از این ها جدا میگرند ولی شباهت های زیادی به هم دارند به نظر من یکی اند!!!
موفق و پیروز باشید
یا حق
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
چرا بر خلاف عقايدمان عمل ميكنيم

چرا بر خلاف عقايدمان عمل ميكنيم

آنچه كه در تاريخ بشريت رخ داده اينستكه بشر بر خلاف عقايدش عمل ميكند مثلا ميگويد جنگ خوب نيست ولي مي جنگد !،مي گويد دروغ گفتن خوب نيست ولي مي گويد !مي گويد عدالت بايد محور باشد ولي بي عدالتي ميكند !مي گويد ريختن خون بچه ها و بي گناهان كار زشتي است ولي بر خلاف ان عمل ميكند!چرا ؟!آيا چيزي فراتر از اين عقايد وجود دارد كه انسان را وادار ميكند كه بر خلاف انچه كه مي گويد عمل ميكند؟! آيا پول و قدرت اورا به دام مياندازد؟!آيا انسان از نسل قابيل است كه هيچ دين و مرام و خدا و "خود آ " و ديگر اسوه ها نمي توانند او را از راهي كه پيشه كرده بدور دارد؟! آيا جايگزين شدن خود محوري با خود آ او را به اين فلاكت انداخته؟
چه چيزي بشر را به اين باور رسانده كه فقط خودش راست مي گويد؟!
مي گوييد آموزه هاي ديني و پيامبران انها از جنگ پرهيز داشته اند ولي بيشتر غزوات براي به كرسي نشاندن عقايدشان در زمان انها بوقوع مي پيوندد!چون بايد اثبات مي كردندكه كلام حق فقط به انها تعلق دارد !بشر جنگ را بواسطه داشتن دين وپشتيباني از ان اموخته !بشر جنگ را بواسطه گسترش دامنه سلطه اش آموخته! بشر جنگ را براي اينكه اثبات كند كه تنها حقگوي جهان است دوست دارد.! بشر با دامن زدن به جنگ سلطه اقتصادي خود را نيز تحميل ميكند!
ظاهرا در جنگيدن و ريختن خون بيگناهان براي سياستمداران منافعي وجود دارد كه انرا نميتوانند رها كنند و هر يك از طرفين دعوا گناه را به گردن طرف ديگر دعوا مي اندازد تا ساده انديشان بدنبال تبليغات انان روانه ميدان مبارزه شوند كه البته اين خود نوعي پشتيباني از اكولوژي سيستم است.

دوست عزیز تعریف به جایی بود.
من هم با این تعریف -خود آ- موافق هستم و شما زیبا ان را گفتید ولی مشکل اینجاست ریشه های مشکلات را من در خدا نمیبنم بلکه در ادیان میبینم!
درست است که اکثریت مردم از جنگ و خونریزی بدشان میآد ولی ناخواسته پیرو افرادی میشود که دوست دارند بگویند " من حقم!"
اینجاست که سه دین اسلام و مسیح و یهود بعد از پیامبرانشان به جان هم افتاده اند و هر کدام دیگری را منحرف میداند!اما خوب میدانیم هدف حضرت محمد و عیسی و موسی جنگ و خونریزی نبود!!!
مشکل بعدی مسئله ی ظهور ناجی است که پیروان انان در دین انداخته اند!!! و میخواهند هر کدام هر چه سریعتر زمین را برای ظهور منجیشان آماده کنند!!!(آخر این منجی چه میخواهد بکند؟؟؟)
جنگ ادیان جنگی قدیمی است که فکر نکنم فعلا تمام شود!!!
در مورد روح هم باید گفت که به کتاب های هیپنوتیزم و بحث انرژی مغزی مراجعه نمود تا بتوان از آن استفاده نمود هر چند روح را از این ها جدا میگرند ولی شباهت های زیادی به هم دارند به نظر من یکی اند!!!
موفق و پیروز باشید
یا حق
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
در باب موضوع زن در اديان

در باب موضوع زن در اديان

جاي ترديدي نيست كه در بين جوامع مختلفي كه هم اكنون در كره خاكي زيست ميكنند ديدگاه هاي متفاوتي در خصوص زن وجود دارد كه شايد بتوان انها را در سه طبقه دسته بندي كرد:
1- زنان هيچ تفاوتي با مردان ندارد و بايد در عرصه علم وسياست و اقتصاد به او مشابه مردان نگريست .
2- زن ها بدليل تفاوت ژنتيكي در بخشهايي از ويژگي ها با مردان متفاوتند مثلا آنها را از حيث احساسي بسيار بر تر از مردان ميدانند از طرفي چون بلحاظ قدرت فيزيكي از عهده انجام برخي از كارهاي بر نمي آيند نميتوانند برابر مردان باشند بنا بر اين بايد انها را از انجام برخي فعاليتهاي اجتماعي معاف كرد .
3- زنها بدلايل عقيدتي و آموزه هاي الهي معادل مردان نيستند و نمي توان انها را در عرصه علم و سياست و اقتصاد برابر مردان دانست.
 
با سلام به دوستان عزیزم
دوستان خوبم که واقعا در زمینه ی بسیاری از دانسته هام وام دارشون هستم
و در واقع سلامی دوباره
من مدتی نبودم
ولی واقعا خوشحالم که این تاپیک غنی همچنان پابرجاست
امیدوارم خیلی هم دیر نیومده باشم
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوش امد دوباره به شما
به نظر ميرسه اينگونه مسائل يا مورد علاقه دوستان نيست و يا سطح ان خيلي عمومي نيست به هر حال در صورت وجود علاقه به بحث در اين شيوه دريغ نخواهم كرد.
با سلام به دوستان عزیزم
دوستان خوبم که واقعا در زمینه ی بسیاری از دانسته هام وام دارشون هستم
و در واقع سلامی دوباره
من مدتی نبودم
ولی واقعا خوشحالم که این تاپیک غنی همچنان پابرجاست
امیدوارم خیلی هم دیر نیومده باشم
 

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما که هستیم عراقی عزیز
بهتر بریم به سمت مسائل اجتماعی روز.
موفق و پیروز باشید
یا حق
 

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام و خسته نباشی
عراقی عزیز
فکر کنم تمامی مطالب نوشتاریتو خوندم.
به نظرم اگه این تایپیک رو در باب همین سوالات بزاریم واقعا خیلی بهتره و از گستردگی مطلب جلوگیری می کنیم تا هر کس بخواد بتونه به راحتی نظر خودش رو بگه یا نظر کسی رو نقد کنه.
تایپیک دیگه زدن در باب مسائلی دیگه فکر کنم استقبال بیشتری داشته باشه.
-------------
راستی یه پیام نوشتی یادم رفته بود نظر خودم رو بگم.
مي گوييد آموزه هاي ديني و پيامبران انها از جنگ پرهيز داشته اند ولي بيشتر غزوات براي به كرسي نشاندن عقايدشان در زمان انها بوقوع مي پيوندد!چون بايد اثبات مي كردندكه كلام حق فقط به انها تعلق دارد !بشر جنگ را بواسطه داشتن دين وپشتيباني از ان اموخته !بشر جنگ را بواسطه گسترش دامنه سلطه اش آموخته! بشر جنگ را براي اينكه اثبات كند كه تنها حقگوي جهان است دوست دارد.! بشر با دامن زدن به جنگ سلطه اقتصادي خود را نيز تحميل ميكند!
انسان نميشود کساني را که در 1000 ها سال پيش کاري کرده اند بازخواست کند!
انسانها بر حسب زمان و مکاني که هستند اخلاقيات برايشان متفاوت است!
يک زماني دست بريدن و چشم درآوردن و پوست بريدن و ..... براي يک حکومت افتخار بود و مردم تائيد ميکردند ولي ميبينم که الان از منفورترين کارهايي هستند که يه حکومت ميتواند بکند!
شرايط زندگاني محمد (ص) در آن زمان و مکان اين چنين است.
اگر يهوديان رو نمي کشت و آنها را آزاد ميگذاشت و .. اولين کساني که به اعتراض برميخواستند همراهانش يعني اعراب مهاجر و انصار بودند که در صورت بخشش با او به ستيز مي پرداختند!
آن زمان براي گرفتن چندين همسر و به همسري در آوردن زنان اسيران امري بديهي بود و اين طور نبود کسي به اعتراض برخيزد! در تاريخ ايران قبل از اسلام از اين موارد زياد بود و ايرانيان هم چندان به مقابله با آن نپرداختند! و همين طور به عقب برويم از اين مواردي که الان ناخوشايند است زياد ميبينيم.
ولي بايد اخلاقيات هر زمان و مکاني را در زمان و مکان خودش بررسي کنيم.
اگر ما اين طور بررسي کنيم خيلي از مسائل برايمان روشن تر ميشود.
من به همين خاطر از محمد (ص) خوشم مياد و به او احترام زيادي ميگذارم چون وقتي ميبينم شخصي با تحيليل عميق جامعه خود بتواند جامعه اي را در عرض مدت زمان کوتاهي از اين رو به آن رو بکند برايم تحسين برانگيز است.
در فتح مکه توسط مسلمانان که خود گوياي همه چيز است که به جز سه الي چهار نفر حتي شديدترين مخالفان او کشته نميشوند ! او يکي از انسان هاي بزرگ تاريخ خواهد ماند ولي:
اينکه محمد (ص) در 1400 سال پيش چنين کرده و مني که الان زندگي ميکنم چنين کنم به نظر من کاري ناصواب و نابخردانه است.
مثلا الان ديگر حکومت هم فهميده است اعدام ملاء عام منظره ي خوشايندي ندارد و حتي باعث پيشگيري از چيزي نميشود که نسبت به دهه ي 70 اين کار را کمتر کرده است!
و ...
متاسفانه خيلي از مسائل هستند که اينجا بازگو کردنشان جنبه خوشايندي ندارد و برداشت درست نميشود!
و گرنه همين دين اسلام را برايتان باز ميکردم.بحث شريعت و طريقت!
در دين هاي ديگر هم از اين کارهايي که براي پيشرفت جامعه انجام داده اند زياد است ولي از حوصله متن خارج است.
در کل انسان متعلق به زمان و مکان خودش است نه زمان و مکان ديگري.
انسانها بايد بدون اينکه زير لواي ايده هاي سياستمدارن بروند و انها را بازيچه قرار دهند و با هر بادي آنها را به سويي که ميخواهند ببرنند بايد خود را از ايده ها و تز هايي که خود را به آن ميچسبانند آگاه شوند و دليل خود از پيروي تزها و ايدها رو تحليل کنند!
من مطمئنم که خيليها اگر نگاه موشکافانه به موضوعات داشته باشند نظرشان عوض ميشود.
خودم به شخصه ديده ام که چنين افرادي چطور از اين رو به آن رو شده اند!
موفق و پیروز باشید
یا حق
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
انسان نميشود کساني را که در 1000 ها سال پيش کاري کرده اند بازخواست کند!
مقصود از بيان وقايع تاريخي بازخواست كسي نيست ضمن اينكه معلوم نيست كه وقايع تاريخي كاملا قابل اتكا باشند. ولي اگر انچه كه از ان نقل ميشود درست باشد انگاه ممكنست بتوان نتيجه گرفت كه بيشتر غزوات در زمان اثبات عقايد جديد رخ مي دهد.
يک زماني دست بريدن و چشم درآوردن و پوست بريدن و ..... براي يک حکومت افتخار بود و مردم تائيد ميکردند ولي ميبينم که الان از منفورترين کارهايي هستند که يه حکومت ميتواند بکند!
صد درصد بشر از اين گونه افكار دوري ميكند ولي اين افكار بطور رسمي از كتب مذهبي استخراج ميشوند .
شرايط زندگاني محمد (ص) در آن زمان و مکان اين چنين است.
اگر يهوديان رو نمي کشت و آنها را آزاد ميگذاشت و .. اولين کساني که به اعتراض برميخواستند همراهانش يعني اعراب مهاجر و انصار بودند که در صورت بخشش با او به ستيز مي پرداختند!
اگر اين روشي را كه فرموديد واقعا در ذهن پيامبر وجود داشته انگاه ميتوان اذعان كرد كه يهوديان به علتي بد تر از گناه كشته شده اند. .
آن زمان براي گرفتن چندين همسر و به همسري در آوردن زنان اسيران امري بديهي بود و اين طور نبود کسي به اعتراض برخيزد! در تاريخ ايران قبل از اسلام از اين موارد زياد بود و ايرانيان هم چندان به مقابله با آن نپرداختند! و همين طور به عقب برويم از اين مواردي که الان ناخوشايند است زياد ميبينيم.
و الان هم تا يكي به مقامات بالاتر دسترسي پيدا ميكند و بقولي رداش دوتا ميشه همون كارهايي كه در قديم مرسوم بوده را تكرار ميكند.
ولي بايد اخلاقيات هر زمان و مکاني را در زمان و مکان خودش بررسي کنيم.
شايد اري شايد نه !
من به همين خاطر از محمد (ص) خوشم مياد و به او احترام زيادي ميگذارم چون وقتي ميبينم شخصي با تحيليل عميق جامعه خود بتواند جامعه اي را در عرض مدت زمان کوتاهي از اين رو به آن رو بکند برايم تحسين برانگيز است.
براي منهم هميطور است .
در فتح مکه توسط مسلمانان که خود گوياي همه چيز است که به جز سه الي چهار نفر حتي شديدترين مخالفان او کشته نميشوند ! او يکي از انسان هاي بزرگ تاريخ خواهد ماند.
ولي ابو سفيان پسر عموي پيامبر و ديگر پيروانش از ترس اينكه به هلاكت نرسند ، متابعت نموند .

اينکه محمد (ص) در 1400 سال پيش چنين کرده و مني که الان زندگي ميکنم چنين کنم به نظر من کاري ناصواب و نابخردانه است.
كاملا درست است.
مثلا الان ديگر حکومت هم فهميده است اعدام ملاء عام منظره ي خوشايندي ندارد
هنوز نفهميده فقط ترسيده .
متاسفانه خيلي از مسائل هستند که اينجا بازگو کردنشان جنبه خوشايندي ندارد و برداشت درست نميشود!
با حفظ احترام به شخصيت هاي مذهبي انچه را كه ميخواهيد باز نماييد.
در کل انسان متعلق به زمان و مکان خودش است نه زمان و مکان ديگري.
انسان به مفهوم خاصش اري ولي در مفهوم عام خود به همه زمانها تعلق دارد.
انسانها بايد بدون اينکه زير لواي ايده هاي سياستمدارن بروند و انها را بازيچه قرار دهند و با هر بادي آنها را به سويي که ميخواهند ببرنند بايد خود را از ايده ها و تز هايي که خود را به آن ميچسبانند آگاه شوند و دليل خود از پيروي تزها و ايدها رو تحليل کنند!
يقينا چنين است و اين در واقع گزينش راه خرد بجاي راه تقليد است.
خرد نگهدارتان باد
 

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست عزیز عراقی
از اینکه جواب دادی بسیار سپاسگذارم.
من نظر خودم را میگویم با اینکه در خیلی موارد با شما هم عقیده ام
اما نظر من
----
انسان نميشود کساني را که در 1000 ها سال پيش کاري کرده اند بازخواست کند!
مقصود از بيان وقايع تاريخي بازخواست كسي نيست ضمن اينكه معلوم نيست كه وقايع تاريخي كاملا قابل اتكا باشند. ولي اگر انچه كه از ان نقل ميشود درست باشد انگاه ممكنست بتوان نتيجه گرفت كه بيشتر غزوات در زمان اثبات عقايد جديد رخ مي دهد.
دوست عزیز
چون بحثمان درباره ی اسلام و.. است من هم باید بگویم که
در مورد جنگهای بدر ، احد ، خندق و .. در اکثریت موارد جنگ از یک اتفاق پیش می افتد و با اثبات عقیده به پایان میرسد!
ولی اینکه غزوات علت کلی آنها جداشدن مسلمانان از مشرکان و عقاید اصلاح طلبی محمد(ص) است درست است اما در جزء این غزوات به دنبال یک سری اتفاقات پیش آمده است.
اما اگر جنگهای مسلمانان با ایرانیان نگاه کنیم چیز دیگری است:
مسلمانان میخواهند به زور ایرانیان را مسلمان کنند!
چنین است که رستم فرخزاد چندین بار مسلمانان را از حمله به ایران نهی میکند و از آنها میخواهد که این جنگ را شروع نکنند (متن های نقل شده سفیران مسلمان با رستم چنین است).حال جنگ ایران و مسلمانان شاید بتوان علت اصلی آن را اثبات عقیده ی جدید دانست(که البته هم همین طور است).
مسلمان در غزوات و جنگها تا قبل از فتح مکه شروع کننده نیستند اما خود در ایجاد جنگها دخیل بوده اند.(علت جنگ بدر اگر اشتباه نکنم سد راه کردن بازرگانها بود بدون اینکه کاری کنند و...).
در مورد بازخواست هر کس از گذشته منظورم این است که تنها نباید روی یک بعد کلید کرد بلکه باید هم گفته ها و اعمال نیکش در نظر گرفته شود و هم گفته های و اعمال بدش!
>>البته باید دانست که اخلاقیات در جوامع گوناگون و زمانهای متفاوت فرق میکند.
من برای شما گفتم که يک زماني دست بريدن و چشم درآوردن و پوست بريدن و ..... براي يک حکومت افتخار بود و مردم تائيد ميکردند ولي ميبينم که الان از منفورترين کارهايي هستند که يه حکومت ميتواند بکند!
چون اگر نگاهی به تاریخ بیاندازیم می بینیم که آشوریها در کتیبه های خود از دست بریدن و..
با افتخار یاد میکنند و از بین بردن مغلوبان را نوعی افتخار برای خود تلقی میکنند یا اگر کتیبه بیستون را نگاه کنیم می بینیم که چند نفر که معلوم نیست نماینده ی چندین نفر می باشند زیر پای داریوش له میشوند و ...(مثال ها زیاد است و من در همین محدوده ی ایران و بین النهرین را مثال زدم حال جوامع دیگر بماند..) اما اینکه بگوییم که بشر (مردم زیر حکومت) با دیدن و انجام اینکارها مخالف بوده و عملی انجام نداده با واقعیات نمی خواند و این جمله ی صد درصد بشر از اين گونه افكار دوري ميكند با زمان و مکان انجام این کارها مطابقت ندارد!(در حالی که این جمله برای مردم امروزه است)
ولی اگر کسی در این زمان این کارها را انجام دهد اکثریت مردم از آن ابراز انزجار میکنن و از دیدن این تصاویر لذتی نمیبرند!(برای درک این که اخلاقیات برای انسان در همه ی زمانها و مکانها با هم فرق میکنند نگاه کردن فیلم آخرالزمان ساخته ی مل گیبسون را به شما پیشنهاد میکنم در آنجایی که اعدامیها برای مرگ میروند!و..).
اما درباره ی این جمله ولي اين افكار بطور رسمي از كتب مذهبي استخراج ميشوند همیشه درست نیست!
در باب اینکه آشوریها یا داریوش و ..فرمان از دین گرفته است درست نیست.
دین هم در این کار ها سابقه ی بلندی دارد ولی همیشه این افکار از دین استخراج نشده اند!
ممکن است عقیده داشته باشید که اخلاقیات ثابت است و متغییر نیست و دروغ و سوءظن،دزدی،زنا و ... جزء اخلاقیات حساب کنید و آنها را ثابت در همه جا و همه مکان ها بگیرید (که بازهم چنین نیست چون اشعار اعراب قبل از اسلام در باب دزدی و .. قابل تامل است و..) ولی من چنین نظری ندارم!
کسی که حاضر است برده داشته باشد و آن را یک امر بدیهی میداند با کسی که حاضر نیست این را بپذیرد نمی شود، آیا آن را جدا از اخلاقیات دانست؟(خودتان که بهتر میدانید که کنیز یا غلام چه معنایی دارد!).
حال من به زمان و مکان اعتقاد دارم و چیزی که برای پدرانم یا گذشتگان امری بدیهی تلقی میشده را در این زمان و این مکان قبول ندارم بالفرض اگر پدارنمانم به گرفتن نوکر اعتقاد داشته اند یا به بودن نوکر اعتقاد داشتند برای خودشان قابل قبول است و برای من چنین نیست!
برای مثال به شما بگویم که
محمد (ص) با دختری ازدواج میکند که به قولی 8 سال بیشتر ندارد ولی آیا اگر کسی چنین عملی امروزه انجام دهد کار درستی کرده است و مردم و یا قانون با او مخالفت نمی کند؟
من برای حرفهایم میگویم که هر چیز را در زمان و مکان خود بررسی کنیم که اشتباه نیافتیم.
محمد (ص) در چه جامعه ای میزسته؟
محمد (ص) در جامعه ای میزسته که گرفتن دختر با امر پدر انجام میپذیرفته و امر پدر نیز دخیل بوده است حال من در جامعه ای زندگی میکنم که نظر دختر شرط است و پدر میتواند او را آگاه نماند نه در تصمیم دختر اصرار بورزد و جامعه ی من ازدواج من 21 ساله با دختر 9 یا اصلا 10 ساله را نمی پذیرد و..
و...
شرايط زندگاني محمد (ص) در آن زمان و مکان اين چنين است.
اگر يهوديان رو نمي کشت و آنها را آزاد ميگذاشت و .. اولين کساني که به اعتراض برميخواستند همراهانش يعني اعراب مهاجر و انصار بودند که در صورت بخشش با او به ستيز مي پرداختند!

اگر اين روشي را كه فرموديد واقعا در ذهن پيامبر وجود داشته انگاه ميتوان اذعان كرد كه يهوديان به علتي بد تر از گناه كشته شده اند. .
علت جنگ با یهودیان نقض معاهده های بسته شده بین مسلمانان و یهودیان است. (این طور که تاریخ گفته ).
حال کسی که خربزه میخوره پای لرزش هم میشینه!
آن زمان براي گرفتن چندين همسر و به همسري در آوردن زنان اسيران امري بديهي بود و اين طور نبود کسي به اعتراض برخيزد! در تاريخ ايران قبل از اسلام از اين موارد زياد بود و ايرانيان هم چندان به مقابله با آن نپرداختند! و همين طور به عقب برويم از اين مواردي که الان ناخوشايند است زياد ميبينيم.
و الان هم تا يكي به مقامات بالاتر دسترسي پيدا ميكند و بقولي رداش دوتا ميشه همون كارهايي كه در قديم مرسوم بوده را تكرار ميكند.
دوست عزیز بحث که در زمان گذشته است نه در زمان حال
کسانی هم که این کار را میکنند پلی به گذشته زده اند نه زمان حال
تفکر و اخلاق برای جامعه ی کنونی با کسانی که 100 الی .. زندگی کرده اند فرق میکند!
به قولی مردم دارند به جلو می آیند و خود آپدیت میکنند (حال این پروسه در ایران کند صورت میپذرید به علت تبلیغات وسیع دولت برای بازگشت به گذشته و بدتر گذر به فرهنگی در حجاز است.خود زنان عربستان هم دارند خود را با شرایط جهانی ولو به طریقی دیگر وفق میدهند!)
ولي بايد اخلاقيات هر زمان و مکاني را در زمان و مکان خودش بررسي کنيم.
شايد اري شايد نه !
منظورتان نمی فهم ولی
معمولا موارد خوب برای انسانها می ماند و مواردی که برای انسانها بر حسب زمان مضر باشند از بین میروند.
بر طبق این پروسه جهانی امروزه فرهنگ دارد به سمت جهانی شدن پیش میرود و مردم در همه مکانها دارند مثل هم میشوند(البته در بعضی جوامع به خاطر حکومتشان این پروسه کند انجام میپذیرد ولی به هر نحوی که شده انجام میپذرد).
نفوذ مدرنیته به جوامع سنتی باعث میشود خیلی از سنت ها عوض بشود.
مدرنیته اخلاقیات خاص خودش را دارد و با اکثریت اخلاقیات سنت در تضاد است
ولی شتاب در اخلاقیات مدرنیته باعث شد در مواردی که خیلی زود تغییر پذیرفته اند دوباره به سنت برگشت خورده شوند.
برای مثال در مورد ازدواج در جوامع مدرن (اگر به یاد داشته باشید در روزنامه هاو مجلات گذشته بحث تغییر و نوع ازدواج در جوامع کمونیستی و ... کلی بحث شده فکر کنم شما در دوره ی جوانی بوده اید) که بر طبق این نظریات تعریفی دیگر از ازدواج شده بود و میخواستند که ازدواج را صرفا برای آمیزش به حساب بیاورند و نگهداری از بچه ها را به سازمانی دیگر بگذارند!که این طرح به شکست انجامید و باز همان ازدواج سنتی یعنی زن و مرد و تشکیل خانواده دوباره در بیشتر جوامع برگشت داده شد.مباحث پسامدرنیسم اگر اشتباه نکنم مربوط به این میشود.

در فتح مکه توسط مسلمانان که خود گوياي همه چيز است که به جز سه الي چهار نفر حتي شديدترين مخالفان او کشته نميشوند ! او يکي از انسان هاي بزرگ تاريخ خواهد ماند.
ولي ابو سفيان پسر عموي پيامبر و ديگر پيروانش از ترس اينكه به هلاكت نرسند ، متابعت نموند .
حال دیگر کاری را انجام داده که بر خلاف میلش بوده را نمیدانم:redface: ولی باز تاریخ ثابت کرد که فرزندان ابوسفیان در حق نسل محمد (ص) نهایت خیانت را انجام دادند.
کشته شدن حسین (ع) توسط لشکریان یزید لکه ننگی بر دامان ابو سفیان گذاشت کاری که محمد (ص) میتوانست به راحتی انجام دهد و ابوسفیان را به هلاکت برساند.
البته خودتان که بهتر استحضار دارید که اعراب به صورت قبیله ای زندگی میکرده اند و برتری یک قوم بر قوم دیگر ذلتی برای قوم مغلوب بوده است!

مثلا الان ديگر حکومت هم فهميده است اعدام ملاء عام منظره ي خوشايندي ندارد
هنوز نفهميده فقط ترسيده .
حرف شما درسته حکومت ما بسیار ترسیده که از این قوانین دارد عدول میکند ولی به طریقی هم به او فهمانده اند(دول غربی) که کاری نابخرادنه انجام میدهد!
اما همین که اکثریت مردم با اعدام ملاء عام و برخورد با بد حجابان و... مخالف شده اند در تصمیم گیری حکومت هم سهیم است!
فرض کنید حکومت بخواهد به دهه ی 70 برگرد و کارهایی را که قبلا انجام داده دوباره انجام بدهد چه میشود؟موراد زیادی خیلی از جوانان دهه ی 70 به یاد دارند(منع موسیقی پاپ و منع شلوار لی و منع پوشیدن لباس آستین کوتاه و...کم مواردی نیستند!) آیا مردم میپذیرند؟

در کل انسان متعلق به زمان و مکان خودش است نه زمان و مکان ديگري.
انسان به مفهوم خاصش اري ولي در مفهوم عام خود به همه زمانها تعلق دارد.
درست است ولی منظور انسانی است که عملی انجام میدهد و هم فکر میکند!
---
در آخر بد نیست جمله ای از علی (ع) بیاورم:
لاتقسروا اولادکم علی آدابکم فانهم مخلوقون لزمان غیر زمانکم"ابن ابی الحدید،شرح نهج البلاغه ج 20،ص 267، شماره ی 102
[FONT=&quot]فرزندان خود را به رعایت آداب خود مجبور نکنید; زیرا آنان فرزندان زمان شما نیستند[/FONT]

از شما سپاسگزارم
موفق و پیروز باشید
یا حق
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
نوشتار شما را چندين بار خواندم و برايم تفهيم شد كه تلاش شما اينستكه يكسري اعمالي كه ممكنست در اين زمان ناپسند جلوه نمايند در زمان و مكان خودش پسنديده و توجيه داشته و انسان امروز بدليل تغييراتي كه از حيث فرهنگي متحمل شده آنها را ناپسند پنداشته و نفي مينمايد . بايد اذعان نمود اين استدلال از اين منظر درست و بجاست ولي توجيه اقدام غلط ،نفس انرا تغيير نمي دهد مخصوصا اگر بصورت مانيفستي براي انسان نسل هاي بعد ان افكار باقي بمانند.به اين ترتيب اعمال چنگيز در زمان خودش توجيه داشته و چون ياساي چنگيزي امروز مورد تمسك كسي نيست با از بين رفتن چنگيز و مانيفستش قائله چنگيز خاتمه يافته تلقي و ميتوان از ان صرفنظر كرد اما در مواردي كه مانيفستي باقي ميماند كه هنوز مورد عنايت بشر امروزي است ممكنست بتوان نتيجه گرفت كه هنوز قائله ان تهاجمات فرهنگي خاتمه نيافته و بشر مي بايست با انها دسته و پنجه نرم كند.
به تاريخ سياسي ايران بر ميگرديم :
اگر قادسيه به وقوع نمي پيوست و رستم فرخزاد در جنگ تحميلي مسلمين شركت نمي كرد و ..... امروز مردم ما با چه فرهنگي آشنا بودند؟آيا با وقوع ان جنگ خانمانسوز كه سالها ملت ايران را به عقب راند ميتوان اعمال مسببين را ناديده گرفت چون در انزمان اقتضا ميكرده كه چنين شود؟
اگر در 28 مرداد آقاي كاشاني از شاه حمايت نميكرد و مملكت بدست توده اي ها مي افتاد امروز چه آثاري از تدين در جامعه ايراني ديده ميشد ؟
اگر هر يك از وقايع تاريخي كه رخ داده اند بگونه ديگري بوجود مي امدند سرنوشت ملت ها با انچه كه الان در ان هستيم متفاوت مي بود فلذا نميتوان گذشته را چراغ راه آينده ندانست و تمام وقايع را فقط اجباري دانست كه در زمان خودش رهبر سياسي وقت مجبور به انجام ان بوده ؟! اگر هم فرض بر اين باشد كه در زمان و مكان خودش زهبر سياسي وقت مجبور به اعمال غير انساني بوده و مردم انزمان وفادار و علاقه مند به افكار رهبر سياسي اشان بوده اند و به اين علت رهبر سياسي راهي را كه مردم خواسته اند رفته است در انصورت هيتلر هم از مجكمه تاريخ حكم برائت مي گرفت.
 

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست عزیز عراقی
بسیار سپاسگذارم ولی بازهم یک مورد را به نظرم کمرنگ دانسته اید!
من گفتم زمان و مکان!
یعنی مکان به شدت دخیل است!
اگر چنگیز مغولی دست به چنین اعمالی میزند در سرزمین خودش این اعمال ارج یافته بودند ولی در سرزمین ما ایران در آن زمان هم اعمالی پسندیده نبودند!
اگر روایتهای مربوط به چنگیز را بخوانید این را خواهید دریافت که در سرزمین آنان چنین رسومی مرسوم بوده است!مثلا روایتی که به اینکه:
چنگیز به خون دادن سربازانش دستور میداد و آنها آن را اطاعت میکردند شاید دلیلی خوب بر اینکه خون خوردن برای سربازان مغول منعی نداشته است!(خون خوردن که میدانید انسان را چطور میکند!!)
تداخل دو فرهنگ ایرانی و مغولی باعث میشود فرهنگی که از خرد عاری است روز به روز تضعیف شده و در نهایت رو به افول مینماید!
البته باید این را در نظر داشت که در حمله ی مغول با بحث های جبر و اختیار بسیاری از سرزمینهای ایرانی به تاراج رفته اند.
اما در مورد حرف شما که این اعمال به صورت مانیفستی در بیانند به شدت مخالفم.
دقت کنید که من گفتم:
معمولا موارد خوب برای انسانها می ماند و مواردی که برای انسانها بر حسب زمان مضر باشند از بین میروند.
در واقع هر ملتی که رو به جلو برود موارد انسانی و خردمندانه را ارج مینهد و مواردی که تهی از خرد یا بهره ای کم از خرد برده اند را کمرنگ و در نهایت از بین میبرد.
جامعه ی آینده در صورتی که ... بگذارند چنین خواهد شد!!
-----
اگر قادسيه به وقوع نمي پيوست و رستم فرخزاد در جنگ تحميلي مسلمين شركت نمي كرد و ..... امروز مردم ما با چه فرهنگي آشنا بودند؟آيا با وقوع ان جنگ خانمانسوز كه سالها ملت ايران را به عقب راند ميتوان اعمال مسببين را ناديده گرفت چون در انزمان اقتضا ميكرده كه چنين شود؟
اگر جنگ قادسیه به وقوع نمیپوست را باید ذهنی جواب داد و من بر اساس سیر تاریخی این طور باید عرض کنم که:
اگر جنگ قادسیه به وقوع نمیپیوست حتما در چند سال بعد توسط ایرانیان از بین میرفت (چون قیامهای بزرگ مانی و مزدکی و ... خود گواهی بر تزلزل ساسانی است).ولی ایرانیان هیچ وقت به سمت از بین رفتن سلطنت موروثی نمیرفتند!!!(باز باید قیامهای بعد از اسلام را در نظر گرفت که هر کدام به طریقی خود را به پادشاهان ساسانی میچسباندند قیام یعقوب و ...).
به نظر من ایرانیان سلطنت رو امری مسلم و بدیهی تلقی میخوانده اند و به فر خداوندی پادشاهی ایمان داشته اند.اگر اشتباه نکنم آقای آرامش دوستدار علل خوبی برای عقب ماندگی ایرانیان ذکر کرده که مهمترین عامل را نداشتن اندیشه ی انتقادی ایرانیان دانسته است.(البته در مورد ریشه های عقب ماندگی ایرانیان باید به کتابی به نام جامعه شناسی خودمانی نوشته ی حسن نراقی اشاره کنم که خواندن آن خالی از لطف نیست).
در مورد اینکه ميتوان اعمال مسببين را ناديده گرفت چون در انزمان اقتضا ميكرده كه چنين شود؟
باید بگویم که نمیتوانیم در این زمان از مضرات این حمله صرف نظر کنیم.
قبلا هم گفتم که دلیل اصلی حمله ی مسلمانان به ایران به زور مسلمان کردن ایرانیان است که این با احکام خودشان تناقض دارد ولی در آن زمان جنگ بین کشورها مرسوم بوده ولی به علت سهل انگاری ایرانیان در این جنگ شکست خوردند!!
چرا این همه جنگ را که با رومیان انجام دادیم در نظر نمیگیرید؟ دلیل نمیشود یک جنگ سبب همه عقب ماندگی ایرانیان باشد.
باز هم میگوییم که جنگ کردن یکی از مورادی بود که به صورت سنت در میان کشورهای بزرگ در آمده بود.
همانطور که تاریخ به ما میگوید جنگ کردن امری بدیهی بین مردم تلقی میشده تا بتوانند در جنگ به هدف های خود برسند!(قبول که دارید سازمان ها صلح جهانی و no war در آن زمان نبوده است!!!)
اگر در 28 مرداد آقاي كاشاني از شاه حمايت نميكرد و مملكت بدست توده اي ها مي افتاد امروز چه آثاري از تدين در جامعه ايراني ديده ميشد ؟
والله من این جریان رو از چند منبع خوانده ام و هر کدام چه سلطنت طلبان،مذهبی ها، ملیها،توده ایها دیگری را به کودتا متهم میکنند و فعلا من طرفدار دکتر مصدق هستم اما در مورد اینکه اگر مملکت به دست توده ای میافتاد باید عرض کرد که سرمد شدن توده ایها باز هم نمیشد که عناصر رادیکالشان کاری انجام دهند!!!
مردم ایران در مقابل دینشان به شدت مبارزه میکنن و حاضر نیستن آن را از دست دهند!!!
آیت الله کاشانی و آیت الله بروجردی هر چند که با شاه آن چنان هم موافق نبودند(به خاطر اصلاحات نه به خاطر پادشاهی و ..) ولی چون وجود توده ایها را مضرتی برای خود میدیدند بهتر دانستند که از راه شاه با آنها مبارزه کنند!!!در واقع این به سیاست ربط دارد که هر بینشی برای بقای خود از چه روشی استفاده کند!!!
اگر هر يك از وقايع تاريخي كه رخ داده اند بگونه ديگري بوجود مي امدند سرنوشت ملت ها با انچه كه الان در ان هستيم متفاوت مي بود فلذا نميتوان گذشته را چراغ راه آينده ندانست و تمام وقايع را فقط اجباري دانست كه در زمان خودش رهبر سياسي وقت مجبور به انجام ان بوده ؟!اگر هم فرض بر اين باشد كه در زمان و مكان خودش زهبر سياسي وقت مجبور به اعمال غير انساني بوده و مردم انزمان وفادار و علاقه مند به افكار رهبر سياسي اشان بوده اند و به اين علت رهبر سياسي راهي را كه مردم خواسته اند رفته است در انصورت هيتلر هم از مجكمه تاريخ حكم برائت مي گرفت.
نه به هیچ وجه تبرئه نخواهد شد!!!
یک رهبر (اگر به تک سالاری اعتقاد داشته باشیم) باید اولین هدفش آگاهی توده ها باشد و نه اینکه بر اساس خواسته مردم به این سو و آن سو برود.
به عنوان مثال علی (ع) در روز اول خلافت خود چنین عرض کرد که طبق روش خودش عمل میکند و... و مبنای خودش را بر اساس آگاهی مردم(خطبه ی مهم علی (ع) خواندنش خالی از لطف نیست) و ... گذاشت!!! در صورتی که هم میتوانست بر اساس اینکه مردمش برتری اعراب به عجم را پذیرفته و آن را ارج نهاده بودند بایستی او هم بین عرب و عجم فرق بگذارد و ...
در کل باید احیای سنتهای قدیمی و منسوخ و مضر برای بشر هیچ سودی نداشته بلکه ضرر داشته است!!!
اینکه هیتلر با نظام راسیستی خود میخواست خود را آقای جهان کنند در این زمان اصلا نمیخواند!!!
همه مردم آگاه شده اند هر کدام به طریقی به احیای حق خود برخواسته اند آن وقت ما بیاییم و بگوییم که ما سرور و شما بربر!!!؟
این با منطق روز جهانی نمیخواهد و نگاهی به نوشته های روشنفکران روز امریکایی به خصوص فریدمن این رو خوب میفهیم.(نگاهی کنید به سیاست های امریکا که چطور دارد آنها را به روز میکند ولی..)
جهان با سرعتی روز افزون دارد به جامعه ی جهانی تبدیل میشود ؛نمیشود با این سرعت رو به جلو به عقب برگشت و مثلا احیای سلطنت پادشاهی و ... کرد!!!
نوشتار شما را چندين بار خواندم و برايم تفهيم شد كه تلاش شما اينستكه يكسري اعمالي كه ممكنست در اين زمان ناپسند جلوه نمايند در زمان و مكان خودش پسنديده و توجيه داشته و انسان امروز بدليل تغييراتي كه از حيث فرهنگي متحمل شده آنها را ناپسند پنداشته و نفي مينمايد .
درست است! و ممنون
بايد اذعان نمود اين استدلال از اين منظر درست و بجاست ولي توجيه اقدام غلط ،نفس انرا تغيير نمي دهد
دوست عزیز باز هم باید موارد زیادی را مثال بزنم!افقط یه مورد را میگویم و بحث های از قدیم (روزنامه های زمان شما) و بحثهای جدید رو خودتان ملاحظه کنید:
سقط جنین که امروزه با فیلم دعوت دوباره بر سر زبانها افتاده بیانگر خیلی مطالب است!
بگذریم اقدامی که امروز برای ما بدیهی،درست،منطقی و ... تلقی میشود باید گفت در زمان نوادگان ما این چنین تلقی نخواهد شد و خیلی احتمال دارد که آنها را تعصب وارنه،بیخردانه و ... تقلی نمایند.آیا این را قبول دارید؟
اگر زمانهای قدیم جنگ یک امری بدیهی و ... بود وحتی روشنفکران آن در موردش خیلی نوشته ها نوشتند به این دلیل بود که نمیدانستند یک روزی می آید که سازمان صلح جهانی راه اندازی شود!!!
یا روزی خواهد آمد که مردم پلاکارد stop war یا no war یا peace now و.. در تظاهراتشان بکار برند!!!
یا در باب جمعیت که خیلی جالب تر است!!!نظرات جمعیتی از دیروز تا امروز در نظر بگیرید!!!و..
انسان روز به روز دگرگون میشود و مضرات رو از خود پاک میکنند و به سوی راحتی و ... خودش میرود!!!
اگر یک زمانی بیاید که در ایران ازدواج همجنسبازها مجاز شود من تعجبی نخواهم کرد
اگر یک زمانی بیاید که ازدواج به صورت امروزی باز هم تغییر کند من تعجب نخواهم کرد
اگر یک زمانی بیاید که باروری به صورتی مدرنیته شود و اصلا نیازی به حمل 9 ماهه ی زن باشد و .. باز هم تعجب نخواهم کرد و...
در موارد بالا و مواردی از این قبیل،دو دسته انسان وجود دارد: انسانهای که به سنت پایبندند به شدت به از رسوم خود دفاع میکنند و انسانهایی که به مدرنیته و .. پایبند رو به جلو میروند و ..
و این پروسه هنوز هم ادامه خواهد داشت و کی به آخر خواهد رسید ؟من نمیدانم یا به قولی خدا میداند!!!
--------------------
از اینکه بعد از مدتی به این جا سری زدید سپاسگذارم.
موفق و پیروز باشید
یا حق
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
تقاضا ميكنم كتاب پژوهشي در زندگاني امام علي نوشته آل دالفك را بخوانيد و نظرتان را در اينمورد بيان كنيد .
يقينا تاكنون دريافته ايد كه من مشكلات امروز ايران را در ريشه هاي اعتقادي تحميل شده به انها از جنگ قادسيه به بعد ميدانم و تا اين ريشه خشكانده نشوند راهي براي ورود به دنياي خرد باز نخواهد شد.مردمي كه ما هم جزئي از ان هستيم همچون موم نرم و انعطاف پذيرند و همچون سنگ متحجر و صلب بنظر مي رسيم ، روزي در برابر صدور فرمان بي حجابي كشته ها ميدهند و روزگاري بدليل بازگشت حجاب با سرخوردگي و افسرگي روبرو ميشوند ولي انچه كه در اصل ريشه اين درخت آفت زده را ابياري ميكند كه متاسفانه در تمام اقشار هم نفوذ كرده ، همان مانيفستي است كه بعد از جنگ قادسيه همه چيز اين ملت تغيير داد.
پايدار و پيروز و پاينده باشيد
ا
 

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست عزیز
عراقی
من نوشتارهای را شما کم و بیش در تایپیکهای دیگر را خوانده ام و با شما در بسیاری از موارد موافقم ولی تنها دین را دخیل نمیدانم و خیلی از عوامل دیگر را دلایلی برای عقب ماندگی ایرانیان میدانم.
از اینکه با شما چند صباحی گفتگو نمودم خیلی خوشحالم.
موفق و پیروز باشید
یا حق
 
آخرین ویرایش:

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
با درود
ممكنست عوامل ديگري در عقب ماندگي اين كشور تاثير گذاشته باشند ولي دين تحميل شده از جنگ قادسيه و آميختن ان با خرافات در دوران صفويه از ايرانيان موجودتي ساخته كه امكان نگاه به افق دورتر از انان سلب شده است انها خرد را با تقليد جايگزين و انرا اصلي غقلي پنداشته اند و تا روزي كه تقليد از مبلغان ديني بعنوان يك اصل انها را هدايت نمايد ورود به دروازه هاي خرد برايشان ناممكن خواهد بود .با اينكه فروپاشي مجدد ايران در سال 1357 بار ديگر فرهنگ اين ملت را به هزاران سال قبل پرتاب نمود اما ناگفته نماند كه بازگشت اسلام در غالب حاكميتي ديني زمينه هاي يك رنسانس را در ملت بوجود آورذه كه تنفر ديني را در آينده بدنبال خواهد داشت .
به اميد جايگزين شدن خرد بجاي تقليد كه نفرت انگيز ترين واژه ديني است


دوست عزیز
عراقی
من نوشتارهای را شما کم و بیش در تایپیکهای دیگر را خوانده ام و با شما در بسیاری از موارد موافقم ولی تنها دین را دخیل نمیدانم و خیلی از عوامل دیگر را دلایلی برای عقب ماندگی ایرانیان میدانم.
از اینکه با شما چند صباحی گفتگو نمودم خیلی خوشحالم.
موفق و پیروز باشید
یا حق
 

پیرجو

مدیر ارشد
مدیر کل سایت
مدیر ارشد
با اينكه فروپاشي مجدد ايران در سال 1357 بار ديگر فرهنگ اين ملت را به هزاران سال قبل پرتاب نمود اما ناگفته نماند كه بازگشت اسلام در غالب حاكميتي ديني زمينه هاي يك رنسانس را در ملت بوجود آورذه كه تنفر ديني را در آينده بدنبال خواهد داشت .
به اميد جايگزين شدن خرد بجاي تقليد كه نفرت انگيز ترين واژه ديني است

این ممکنه نظر شخصی شما باشه، اشکال در همه چیز وجود دارد. اما در دین اسلام اشکالی نیست، ممکن است اشکال از طرف افرادی باشند که این احکام رو اجرا می کنند.
 

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
درسته عراقی عزیز
یه عامل مهم ما همون تقلید هست!
البته من خیلی از بچه های مسجدی رو میشناسم که دیگه ...
نمیدونم ولی شاید حکومت جمهوری اسلامی این کار رو کرد!
به هر حال خوش حال میشم
در سایت
http://www.iran-far.ir/
نوشته های خوب شما رو بخونم
موفق و پیروز باشی
یا حق
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست گرامي
مقدمتان را به ميزگردي با شما مبارك ميدانم قطعا آنچه كه در اينجا مطرح شده عقيده شخصي نگارنده است كه ممكنست درست باشد و يا نادرست قرار نيست كسي در اينجا به نوشتارهايش جزميت دهد ولي علاقه مند است درستي و يا نادرستي انرا بفهمد چنانچه ادله لازم دال بر نادرستي ارائه گردد براي خوانندگان پيدا كردن راه از چاه آسانتر خواهد شد به هر حال همه فرهيختگان تا روزي كه نفس ميكشند لازمست مطالعه كنند و در عقايدشان كنكاش نمايند شايد بار سنگيني بر دوش انها نهاده شده باشد ولي ارزش انرا دارد كه انچه را كه ميدانند بيان كنند و از خود سانسوري پرهيز نمايند.
خرد نگهدارتان باد
این ممکنه نظر شخصی شما باشه، اشکال در همه چیز وجود دارد. اما در دین اسلام اشکالی نیست، ممکن است اشکال از طرف افرادی باشند که این احکام رو اجرا می کنند.
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست گرامي
با گرامي داشت نوروز كه هميشه با بهار همراه است ميتوان برتري فرهنگي مردم ايران قديم را احساس نمود پس انرا همواره پاس ميداريم و براي دوستان فرهيخته ايراني آرزوي سالي پر نشاط مي نماييم.
دين بدون تفليد نميتواند وجود داشته باشد و راز دوام ديوار بلند دين آموزش تقليد به دينداران است .از طرفي چون خرد دشمن دير پاي و آشتي ناپذير تقليد است پس متدين به هر ديني نميتواند خرد گرا باشد همانطور كه يك خرد گرا نمي تواند دين دار باشد .
درسته عراقی عزیز
یه عامل مهم ما همون تقلید هست!
البته من خیلی از بچه های مسجدی رو میشناسم که دیگه ...
نمیدونم ولی شاید حکومت جمهوری اسلامی این کار رو کرد!
به هر حال خوش حال میشم
در سایت
http://www.iran-far.ir/
نوشته های خوب شما رو بخونم
موفق و پیروز باشی
یا حق
 

phalagh

مدیر بازنشسته
دوست گرامي
با گرامي داشت نوروز كه هميشه با بهار همراه است ميتوان برتري فرهنگي مردم ايران قديم را احساس نمود پس انرا همواره پاس ميداريم و براي دوستان فرهيخته ايراني آرزوي سالي پر نشاط مي نماييم.
دين بدون تفليد نميتواند وجود داشته باشد و راز دوام ديوار بلند دين آموزش تقليد به دينداران است .از طرفي چون خرد دشمن دير پاي و آشتي ناپذير تقليد است پس متدين به هر ديني نميتواند خرد گرا باشد همانطور كه يك خرد گرا نمي تواند دين دار باشد .
یعنی در کل منظورتون اینه که ادمایی که متدینن عقل ندارن؟
 

okanava

عضو جدید
کاربر ممتاز
با درود
ممكنست عوامل ديگري در عقب ماندگي اين كشور تاثير گذاشته باشند ولي دين تحميل شده از جنگ قادسيه و آميختن ان با خرافات در دوران صفويه از ايرانيان موجودتي ساخته كه امكان نگاه به افق دورتر از انان سلب شده است انها خرد را با تقليد جايگزين و انرا اصلي غقلي پنداشته اند و تا روزي كه تقليد از مبلغان ديني بعنوان يك اصل انها را هدايت نمايد ورود به دروازه هاي خرد برايشان ناممكن خواهد بود .با اينكه فروپاشي مجدد ايران در سال 1357 بار ديگر فرهنگ اين ملت را به هزاران سال قبل پرتاب نمود اما ناگفته نماند كه بازگشت اسلام در غالب حاكميتي ديني زمينه هاي يك رنسانس را در ملت بوجود آورذه كه تنفر ديني را در آينده بدنبال خواهد داشت .
به اميد جايگزين شدن خرد بجاي تقليد كه نفرت انگيز ترين واژه ديني است





دوست گرامي
با گرامي داشت نوروز كه هميشه با بهار همراه است ميتوان برتري فرهنگي مردم ايران قديم را احساس نمود پس انرا همواره پاس ميداريم و براي دوستان فرهيخته ايراني آرزوي سالي پر نشاط مي نماييم.
دين بدون تفليد نميتواند وجود داشته باشد و راز دوام ديوار بلند دين آموزش تقليد به دينداران است .از طرفي چون خرد دشمن دير پاي و آشتي ناپذير تقليد است پس متدين به هر ديني نميتواند خرد گرا باشد همانطور كه يك خرد گرا نمي تواند دين دار باشد .


سلام بر عراقی عزیز.
من فکر می کنم شما مقصودی را که از این جمله داشتید با بند دوم ان ناقص کردید.ایا منظور شما از فرد خردگرا ,کسی نیست که بنده ی خرد و اندیشه است .پس این خرد گرا چرا نمی تواند دیندار باشد ؟ در حالی که متدین را امکان داشتن یک دین فرض کردید و گفتید هر دینی نباشد .
اما درگفتار اول تقلید را بی ارتباط با دین خوانده اید و به جایش از خرد کمک طلبید که شما را به دینداری برساند .
شما زیرکانه دین را به تقلید ارتباط دادید سپس خرد را نفی بر تقلید
و متدین را ... نامیدید .
این جای خالی را پر واضح است که چه جای دادید اما ترجیح می دهم از شما تفسیر کامل تر را بشوم حتما" ایراد از برداشت من است چرا که رنسانس ایرانی را واقعا" قبول دارم البته اگر این اسم بهش بخوره با این مفتضحات پیرامون ما حقیقتا" این واژه ناچیز است (رنسانس) .


با این مقدمه شروع می کنم :
امام علی: از پیامبر شنیدم که گفت" جبرییل نزد من آمد که ای محمد در امت تو فتنه ای بر پا خواهد شد .فرمو" راه بیرون رفتن از ان چیست ؟
-کتاب خدا.هر که خواستار راهیابی از غیر آن شود ,خدا او را گمراه خواهد کرد.. و ان ریسمان محکم خدا و ذکر حکیم وصراط مستقیم است.


آسمان- اعراف 54. خدایی که آسمان ها و زمین را در شش روز افرید و بر عرش بر آمد شب را با روز می پوشاند در حالی که روز شتابان شب را می جوید.
آسمان فوق ماده استدر حقیقت هر چه در این عالم است از ان عالم (ناشناخته )نازل شده . شش روزی که به تعبیر شش دوران و زمان است نه 24 ساعت.

فصلت.ایه11- سپس به افرینش آسمان پرداخت در حالی که به صورت دود (دخان) بود...

آسمان 7 گانه از دود یا گاز بوده که مادی است و با مجردات بی ارتباط .پس همه ی اسمان را باید مادی بدانیم.

ملک آیه 3- انکه هفت آسمان درست را بر فراز یکدیگر افرید...

این هفت تای معروف تو رد تو هستند نه کنار هم.به ترتیب مرتبه و ارزش می یابندکه بر فراز ستارگان است .

خلقت بشر- سجده 7 و 9 . او همان کسی است که هر چه آفرید نیکو افرید و آفرینش انسان را از گل اغاز کرد.سپس نسل او را از عصاره ای از آب ناچیز و بی قدر افرید.سپس اندام او را موزون ساخت و از ارواح خویش در او دمید و برای شما گوش و چشم ها و دل ها قرار داد؛ اما کمتر شکر نعمتها ی او را به جای می اورید.
پس از ذکر مراحل آفرینش انسان از نطفه و علقه و مضغه و غطام و لحم به نفخ روح اشاهر می کند:یعنی این که پس از ان ساختمان جسمی جنین کامل شد.عنصر دیگری به ان اضافه می شود و مرحله وجودی تازهای می گیرد به نام نفخ روح.

حج آیه 5 - ای مردم اگر در رستاخیز شک دارید توجه کنید ما شما را از خاک افریدیم سپس از نطفه و بعد از خون بسته شده سپس مضغه (مث گوشت چرخ شده) که بعضی دارای شکل و خلقت است و برخی بدون شکل تا برای شما روشن سازیم و جنین هایی را که بخواهیم تا مدت معینی در رحم مادران قرار می دهیم بعد شما را به صورت طفل بیرون می اوریم .پس هدف این است که به حد رشد وبلوغ خویش برسید.
در این میان بعضی از شما می میرند
و برخی انقدر عمر می کنند که به بدترین مرحله زندگی (پیری ) میرسند
ان چنان که بعد از علم و آگاهی چیزی نمی دانند.

خدا چیست؟ نمی دانم
اما
خدا کیست ؟ او آفریدگار من است .خالق زندگی و هستی ام .
پرسش ساده کودکی ها مان.بی جواب و بی سوال .
جالب است که در نوجوانی ام پدر خیلی گذرا گفت : بریم دنبال کارای خودمون ببینیم دنیا دست کیه .
فورا" گفتم :کوفی عنان
راستش نگاه عاقل اندر سفیه او و خنده خواهرم متعجبم کرد یواش پرسیدم: مگه دنیا دست کوفی عنان نیست؟
(دنیا دست خداست).


قر آن عربی چرا؟- ابراهیم 4- ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا حقایق را برای آنان بیان کند
شوری.7- بدین وسیله قران عربی به سوی تو وحی کردیم تا مردم مکه و کسانی را که پیرامون انند هشدار دهی.

واضح است پیامبر برای اولین حرکت جهانی خود امور به هدایت بستگان نزدیک و آشنایان منطقه بود... سپس دنیا.ایه ها گویا هستند.
سعی می کنم مطالعه بیشتری داشته باشم تا باقی سوالات را بتوانم بهتر از این پاسخ دهم .موفق باشد دوستان.


 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
با تشكر از اينكه در اين موضوع مشاركت فرموديد و قبل از تشريح انچه كه نگاشته ام ،استدعا دارد به نكات زير عنايت داشته باشيد:
1- اظهارات مطروحه در اين تاپيك را از ابتدا مطالعه نماييد.
2- در تاپيك خرد چيست خرد گرا كدامست تعاريفي از خرد بيان شده لطفا انرا مطالعه نماييد.
اختصارا معروض ميدارم يكي از دوستان خرد گرا مي گفت "عقل در حيرت از همنشيني با اركان دين است " و در مقابل ، متدينين به هر يك از اديان الهي نيز اعتقاد خود را عقلي ميدانند لذا براي رد يا قبول هر يك از ادعا ها بايد ديد دريچه ورود در پذيرش بايد ها و نبايد ها در هريك از مرام ها چگونه است ؟اگر در قبول و يا رد بايد ها و نبايد ها در مانيفست هر مرامي دگر انديشي مجاز نباشد و يا مقابله با بايد ها و نبايد ها منجر به مجازات هاي سنگين گردد در اينصورت در چنين مرامي براي انديشه و قوه فاهمه جايگاهي نيست ولي اگر بتوان در برابر بايد ها و نبايد هاي مانيفست ها ، انتقاد نمود و راه دگر انديشي را باز و بلامانع ديد در اينصورت عقل بخشي از اركان چنين مانيفستي خواهد بود .
سلام بر عراقی عزیز.
من فکر می کنم شما مقصودی را که از این جمله داشتید با بند دوم ان ناقص کردید.ایا منظور شما از فرد خردگرا ,کسی نیست که بنده ی خرد و اندیشه است .پس این خرد گرا چرا نمی تواند دیندار باشد ؟ در حالی که متدین را امکان داشتن یک دین فرض کردید و گفتید هر دینی نباشد .
اما درگفتار اول تقلید را بی ارتباط با دین خوانده اید و به جایش از خرد کمک طلبید که شما را به دینداری برساند .
شما زیرکانه دین را به تقلید ارتباط دادید سپس خرد را نفی بر تقلید
و متدین را ... نامیدید .
این جای خالی را پر واضح است که چه جای دادید اما ترجیح می دهم از شما تفسیر کامل تر را بشوم حتما" ایراد از برداشت من است چرا که رنسانس ایرانی را واقعا" قبول دارم البته اگر این اسم بهش بخوره با این مفتضحات پیرامون ما حقیقتا" این واژه ناچیز است (رنسانس) .


با این مقدمه شروع می کنم :
امام علی: از پیامبر شنیدم که گفت" جبرییل نزد من آمد که ای محمد در امت تو فتنه ای بر پا خواهد شد .فرمو" راه بیرون رفتن از ان چیست ؟
-کتاب خدا.هر که خواستار راهیابی از غیر آن شود ,خدا او را گمراه خواهد کرد.. و ان ریسمان محکم خدا و ذکر حکیم وصراط مستقیم است.


آسمان- اعراف 54. خدایی که آسمان ها و زمین را در شش روز افرید و بر عرش بر آمد شب را با روز می پوشاند در حالی که روز شتابان شب را می جوید.
آسمان فوق ماده استدر حقیقت هر چه در این عالم است از ان عالم (ناشناخته )نازل شده . شش روزی که به تعبیر شش دوران و زمان است نه 24 ساعت.

فصلت.ایه11- سپس به افرینش آسمان پرداخت در حالی که به صورت دود (دخان) بود...

آسمان 7 گانه از دود یا گاز بوده که مادی است و با مجردات بی ارتباط .پس همه ی اسمان را باید مادی بدانیم.

ملک آیه 3- انکه هفت آسمان درست را بر فراز یکدیگر افرید...

این هفت تای معروف تو رد تو هستند نه کنار هم.به ترتیب مرتبه و ارزش می یابندکه بر فراز ستارگان است .

خلقت بشر- سجده 7 و 9 . او همان کسی است که هر چه آفرید نیکو افرید و آفرینش انسان را از گل اغاز کرد.سپس نسل او را از عصاره ای از آب ناچیز و بی قدر افرید.سپس اندام او را موزون ساخت و از ارواح خویش در او دمید و برای شما گوش و چشم ها و دل ها قرار داد؛ اما کمتر شکر نعمتها ی او را به جای می اورید.
پس از ذکر مراحل آفرینش انسان از نطفه و علقه و مضغه و غطام و لحم به نفخ روح اشاهر می کند:یعنی این که پس از ان ساختمان جسمی جنین کامل شد.عنصر دیگری به ان اضافه می شود و مرحله وجودی تازهای می گیرد به نام نفخ روح.

حج آیه 5 - ای مردم اگر در رستاخیز شک دارید توجه کنید ما شما را از خاک افریدیم سپس از نطفه و بعد از خون بسته شده سپس مضغه (مث گوشت چرخ شده) که بعضی دارای شکل و خلقت است و برخی بدون شکل تا برای شما روشن سازیم و جنین هایی را که بخواهیم تا مدت معینی در رحم مادران قرار می دهیم بعد شما را به صورت طفل بیرون می اوریم .پس هدف این است که به حد رشد وبلوغ خویش برسید.
در این میان بعضی از شما می میرند
و برخی انقدر عمر می کنند که به بدترین مرحله زندگی (پیری ) میرسند
ان چنان که بعد از علم و آگاهی چیزی نمی دانند.

خدا چیست؟ نمی دانم
اما
خدا کیست ؟ او آفریدگار من است .خالق زندگی و هستی ام .
پرسش ساده کودکی ها مان.بی جواب و بی سوال .
جالب است که در نوجوانی ام پدر خیلی گذرا گفت : بریم دنبال کارای خودمون ببینیم دنیا دست کیه .
فورا" گفتم :کوفی عنان
راستش نگاه عاقل اندر سفیه او و خنده خواهرم متعجبم کرد یواش پرسیدم: مگه دنیا دست کوفی عنان نیست؟
(دنیا دست خداست).


قر آن عربی چرا؟- ابراهیم 4- ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا حقایق را برای آنان بیان کند
شوری.7- بدین وسیله قران عربی به سوی تو وحی کردیم تا مردم مکه و کسانی را که پیرامون انند هشدار دهی.

واضح است پیامبر برای اولین حرکت جهانی خود امور به هدایت بستگان نزدیک و آشنایان منطقه بود... سپس دنیا.ایه ها گویا هستند.
سعی می کنم مطالعه بیشتری داشته باشم تا باقی سوالات را بتوانم بهتر از این پاسخ دهم .موفق باشد دوستان.
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
با تشكر از حضورتان در ميز گردي با شما استدعا دارد به موارد زير عنايت داشته باشيد:
1- موضوع تاپيك را كامل بخوانيد
2- به تاپيك خرد چيست خردگرا كدامست مراجعه فرماييد
و اما دين باوران و خرد گرايان هردو مدعي هستند كه باورهايشان عقلي است !براي اينكه بتوان صحت ويا سقم هر يك از ادعا ها را مورد ارزيابي قرار داد بايد خط كشي وجود داشته باشد تا نشان دهد نقش قوه فاهمه در قبول بايد ها و نبايد ها هر يك از مانيفست ها چيست؟
اگر دگر انديشي در پذيرش يا رد بايد ها و نبايدها در هر نوع مرام ديني منع شده باشد دراينصورت قوه فاهمه در ان مرام بي نقش و يا كم رنگ است و در مقابل چنانچه در هر زمان و يا هر مكاني بتوان در برابر بايد ها و نبايد هاي مسلك خردگريان ايستاد و از ان انتقاد نمود و درعين حال منتقد با مكافات ها و مجازات هاي عديده مواجه نشود ميتوان گفت ان مرام تابع تصميمات قوه فاهمه است.چنين مرامي واژه عقل قاهره را نمي شناسد كه فرماندهي ديگر قوا را به او داده باشد .
سلام بر عراقی عزیز.
من فکر می کنم شما مقصودی را که از این جمله داشتید با بند دوم ان ناقص کردید.ایا منظور شما از فرد خردگرا ,کسی نیست که بنده ی خرد و اندیشه است .پس این خرد گرا چرا نمی تواند دیندار باشد ؟ در حالی که متدین را امکان داشتن یک دین فرض کردید و گفتید هر دینی نباشد .
اما درگفتار اول تقلید را بی ارتباط با دین خوانده اید و به جایش از خرد کمک طلبید که شما را به دینداری برساند .
شما زیرکانه دین را به تقلید ارتباط دادید سپس خرد را نفی بر تقلید
و متدین را ... نامیدید .
این جای خالی را پر واضح است که چه جای دادید اما ترجیح می دهم از شما تفسیر کامل تر را بشوم حتما" ایراد از برداشت من است چرا که رنسانس ایرانی را واقعا" قبول دارم البته اگر این اسم بهش بخوره با این مفتضحات پیرامون ما حقیقتا" این واژه ناچیز است (رنسانس) .


با این مقدمه شروع می کنم :
امام علی: از پیامبر شنیدم که گفت" جبرییل نزد من آمد که ای محمد در امت تو فتنه ای بر پا خواهد شد .فرمو" راه بیرون رفتن از ان چیست ؟
-کتاب خدا.هر که خواستار راهیابی از غیر آن شود ,خدا او را گمراه خواهد کرد.. و ان ریسمان محکم خدا و ذکر حکیم وصراط مستقیم است.


آسمان- اعراف 54. خدایی که آسمان ها و زمین را در شش روز افرید و بر عرش بر آمد شب را با روز می پوشاند در حالی که روز شتابان شب را می جوید.
آسمان فوق ماده استدر حقیقت هر چه در این عالم است از ان عالم (ناشناخته )نازل شده . شش روزی که به تعبیر شش دوران و زمان است نه 24 ساعت.

فصلت.ایه11- سپس به افرینش آسمان پرداخت در حالی که به صورت دود (دخان) بود...

آسمان 7 گانه از دود یا گاز بوده که مادی است و با مجردات بی ارتباط .پس همه ی اسمان را باید مادی بدانیم.

ملک آیه 3- انکه هفت آسمان درست را بر فراز یکدیگر افرید...

این هفت تای معروف تو رد تو هستند نه کنار هم.به ترتیب مرتبه و ارزش می یابندکه بر فراز ستارگان است .

خلقت بشر- سجده 7 و 9 . او همان کسی است که هر چه آفرید نیکو افرید و آفرینش انسان را از گل اغاز کرد.سپس نسل او را از عصاره ای از آب ناچیز و بی قدر افرید.سپس اندام او را موزون ساخت و از ارواح خویش در او دمید و برای شما گوش و چشم ها و دل ها قرار داد؛ اما کمتر شکر نعمتها ی او را به جای می اورید.
پس از ذکر مراحل آفرینش انسان از نطفه و علقه و مضغه و غطام و لحم به نفخ روح اشاهر می کند:یعنی این که پس از ان ساختمان جسمی جنین کامل شد.عنصر دیگری به ان اضافه می شود و مرحله وجودی تازهای می گیرد به نام نفخ روح.

حج آیه 5 - ای مردم اگر در رستاخیز شک دارید توجه کنید ما شما را از خاک افریدیم سپس از نطفه و بعد از خون بسته شده سپس مضغه (مث گوشت چرخ شده) که بعضی دارای شکل و خلقت است و برخی بدون شکل تا برای شما روشن سازیم و جنین هایی را که بخواهیم تا مدت معینی در رحم مادران قرار می دهیم بعد شما را به صورت طفل بیرون می اوریم .پس هدف این است که به حد رشد وبلوغ خویش برسید.
در این میان بعضی از شما می میرند
و برخی انقدر عمر می کنند که به بدترین مرحله زندگی (پیری ) میرسند
ان چنان که بعد از علم و آگاهی چیزی نمی دانند.

خدا چیست؟ نمی دانم
اما
خدا کیست ؟ او آفریدگار من است .خالق زندگی و هستی ام .
پرسش ساده کودکی ها مان.بی جواب و بی سوال .
جالب است که در نوجوانی ام پدر خیلی گذرا گفت : بریم دنبال کارای خودمون ببینیم دنیا دست کیه .
فورا" گفتم :کوفی عنان
راستش نگاه عاقل اندر سفیه او و خنده خواهرم متعجبم کرد یواش پرسیدم: مگه دنیا دست کوفی عنان نیست؟
(دنیا دست خداست).


قر آن عربی چرا؟- ابراهیم 4- ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا حقایق را برای آنان بیان کند
شوری.7- بدین وسیله قران عربی به سوی تو وحی کردیم تا مردم مکه و کسانی را که پیرامون انند هشدار دهی.

واضح است پیامبر برای اولین حرکت جهانی خود امور به هدایت بستگان نزدیک و آشنایان منطقه بود... سپس دنیا.ایه ها گویا هستند.
سعی می کنم مطالعه بیشتری داشته باشم تا باقی سوالات را بتوانم بهتر از این پاسخ دهم .موفق باشد دوستان.
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
هرگز بخود اجازه نداده و نمي دهم كه بگويم متدينين عقل ندارند !هر انساني جسب ميزان استفاده از قوه فاهمه داراي عقل است ولي در مواردي كه تقليد اصل ميشود و در راه و رسم زندگي حركات انسان را بايد ها و نبايد ها از پيش ترسيم مينمايند و مقابله با ان منجر به مجازات ميگردد در اينصورت براي انچه كه مجبور به تقليد باشيم نيازي به قوه فاهمه نخواهد بود و به همين علت در چنين شرايطي ميتوان ادعا كرد كه عقل در ان نقشي ندارد كه اين ادعا به مفهوم عدم وجود عقل در مقلد نيست .
یعنی در کل منظورتون اینه که ادمایی که متدینن عقل ندارن؟
 

rabin_huood

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نام خدا ...

به نام خدا ...

هرگز بخود اجازه نداده و نمي دهم كه بگويم متدينين عقل ندارند !هر انساني جسب ميزان استفاده از قوه فاهمه داراي عقل است ولي در مواردي كه تقليد اصل ميشود و در راه و رسم زندگي حركات انسان را بايد ها و نبايد ها از پيش ترسيم مينمايند و مقابله با ان منجر به مجازات ميگردد در اينصورت براي انچه كه مجبور به تقليد باشيم نيازي به قوه فاهمه نخواهد بود و به همين علت در چنين شرايطي ميتوان ادعا كرد كه عقل در ان نقشي ندارد كه اين ادعا به مفهوم عدم وجود عقل در مقلد نيست .
سلام
خب شما تقلید را در چه میبینید .
آیا اعمالی که قبلا تجربه شده و به جواب رسیده ما نیز باید دوباره تجربه کنیم یا به گفته متجربین اکتفا کنیم ، یا در مسائل دینی آیا ما باید در هر زمینه انقدر تفکر کنیم تا از اصل زندگی گرفته شویم ، آیا شما برای درمان مریضی های جسمی خود هم خودتان به تفکر می نشینید .
بلی در بعضی مسائل تقلید اشتباه است و انسان را به چاه می اندازد ، اما در مسائل بدیهی یا مسائلی که در زمینه های تخصصی قابل بحث است تقلید مجاز و خوب است .
خداوند به انسان انقدر عمر نداده که انسان بخواهد در مورد تمام مسائل دینی و دنیایی فکر کند و به نتیجه برسد .
مثلا بحث نماز ، ایا منی که به دنبال نماز خواندن هستم باید کل کتب و نوشته های قدیمی و جدید را بخوانم تا بفهمم نماز به چه شکل است ؟
شاید بهتر است بگویم در کیفیت اعمال و مسائل انسان های متدین از خرد استفاده میکنند، اما در کمیت مسائل به تقلید روی می آورند . که البته این هم امری نسبی است .
به نظر من انسان خردمند کسی است که هر چیز را در جای خود استفاده کند . نه اینکه انسانی تک بعدی باشد .
شاید اختلاف عقیده ما در شناخت متدین باشد ، شاید کسی را که شما متدین بنامید من اصلا به عنوان متدین قبول نداشته باشم .
 
آخرین ویرایش:
بالا