یلدا ترین یلدا نشین

yalda neshin

اخراجی موقت
سلام سروران جان
براتون یه شعر میزارم
ضرر نداره بخونید
از مدیر محترم تالار هم تقاضا دارم حذف نفرمایند چون تو تالار ادبیات گذاشتم ولی ادبی ندیدم
میتونید برید ببینید با همیم مضموم


ناله چنگ...
یلدای بیکسی بود ان شب که ماه من مرد
ان شب که رهزن دل پشت و پناه من برد
در خلوت دل خویش دستی به چنگ بردم
چنگی به روی چنگ و چنگی به دل فشردم
خواندم ترانه غم با لحن دلبرانه
من بودم و خدا و ان ناله شبانه
شب با ترانه طی شد تا ان دم سپیده
من مست ناله چنگ دل از همه بریده
خواندم غزل ز عشق و صد راز دل بگفتم
گفتم چو بیت اخر در ان زمان بخفتم
در خواب خود بدیدم ماهم به پشت ابر ست
چاره برای این دل تنها امید و صبرست
تا بلکه باد و طوفان اید به این شب سرد
بارز نماید ان ماه فکری کند به این درد
طاقت به دل نبود و اسیمه سر بگشتم
عازم به سوی جنگ ان ابر تیره گشتم
رفتم میان ابر و خود را به مه رساندم
چون ماه خود بدیدم در جای خود بماندم
دیدم که ماه قلبم در اسمان نشسته
صد ها ستاره گردش گویی که حلقه بسته
دیدم همی برقصد او بهر هر ستاره
دیده ز غم ببستم، بگشودمش دوباره
فریاد ناله دادم در ان شب غم انگیز
ان شب که شد بهارم دیگر به رنگ پاییز
گفتم به حال گریان برگو تو ای مه من
اخر چگونه رفتی راهی بجز ره من
ایا بجز وفایم چیزی ز من بدیدی؟
کین گونه همچو اهو از نزدمن رمیدی
من که بجز دل تو خانه به خود ندیدم
جز بوسه از لب تو من بوسه ای نچیدم
برگ. سخن مه من تا درد تو بدانم
شاید که مرهمی هست ،شاید که چاره دانم
نازی بکرد و خندید ان ماه بی وفایم
گفتا برو عزیزم دیگر بکن رهایم
صدها ستاره بر من دلداده اند و حیران
انها چو یوز وحشی من هم بسان جیران
ان یک ستاره را بین نورش ز تو بود و بیش
چشمک زند برایم تا بر لبم زند نیش
من با دو صد ستاره اخر تورا چه خواهم
دست از سرم بگیر و دیگر میا به راهم
گفتم تو دشنه کردی اخر به این دل تنگ
جنس دلت چه چیز است ؟ گویی که باشد از سنگ
ای مه نشو تو غره بر روی همچو ماهت
روزی رسد که بینم ان نغمههای اهت
روزی که یک ستاره همراه تو نباشد
خود باشی و صدایی جز آه تو نباشد
آندم مرا ببینی همراه مه جبینی
او نه در اسمان است ، باشد مه زمینی
من میروم ولیکن در یاد خود نگه دار
تو خود مرا براندی، رفتم ، خدا نگه دار
خوابم همی ز سر رفت از جای خود بجستم
چشمم به دل گشودم دیده ز مه ببستم
رفتم به سوی چنگم تا ناله ای نوازم
اندر دل شکسته یلدای تازه سازم
ممنون از لطفتون​
 

goshtasb

عضو جدید
درود شعر زیبایی بود
اما منظورشما را از این که فرمودید ادبی ندیدید را متوجه نشدم
 

En-mechanic

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون دوست عزیزم
خیلی خوب و پرمعنا بود
باز هم از این کارهات بنجام بده
موفق باشی
 

yalda neshin

اخراجی موقت
ممنون از لطفتون
اگه رئیس محترم تالار اجازه بدن دوباره میزارم
 

امیر Amir

عضو جدید
سلام سروران جان
براتون یه شعر میزارم
ضرر نداره بخونید
از مدیر محترم تالار هم تقاضا دارم حذف نفرمایند چون تو تالار ادبیات گذاشتم ولی ادبی ندیدم
میتونید برید ببینید با همیم مضموم



ناله چنگ...
یلدای بیکسی بود ان شب که ماه من مرد
ان شب که رهزن دل پشت و پناه من برد
در خلوت دل خویش دستی به چنگ بردم
چنگی به روی چنگ و چنگی به دل فشردم
خواندم ترانه غم با لحن دلبرانه
من بودم و خدا و ان ناله شبانه
شب با ترانه طی شد تا ان دم سپیده
من مست ناله چنگ دل از همه بریده
خواندم غزل ز عشق و صد راز دل بگفتم
گفتم چو بیت اخر در ان زمان بخفتم
در خواب خود بدیدم ماهم به پشت ابر ست
چاره برای این دل تنها امید و صبرست
تا بلکه باد و طوفان اید به این شب سرد
بارز نماید ان ماه فکری کند به این درد
طاقت به دل نبود و اسیمه سر بگشتم
عازم به سوی جنگ ان ابر تیره گشتم
رفتم میان ابر و خود را به مه رساندم
چون ماه خود بدیدم در جای خود بماندم
دیدم که ماه قلبم در اسمان نشسته
صد ها ستاره گردش گویی که حلقه بسته
دیدم همی برقصد او بهر هر ستاره
دیده ز غم ببستم، بگشودمش دوباره
فریاد ناله دادم در ان شب غم انگیز
ان شب که شد بهارم دیگر به رنگ پاییز
گفتم به حال گریان برگو تو ای مه من
اخر چگونه رفتی راهی بجز ره من
ایا بجز وفایم چیزی ز من بدیدی؟
کین گونه همچو اهو از نزدمن رمیدی
من که بجز دل تو خانه به خود ندیدم
جز بوسه از لب تو من بوسه ای نچیدم
برگ. سخن مه من تا درد تو بدانم
شاید که مرهمی هست ،شاید که چاره دانم
نازی بکرد و خندید ان ماه بی وفایم
گفتا برو عزیزم دیگر بکن رهایم
صدها ستاره بر من دلداده اند و حیران
انها چو یوز وحشی من هم بسان جیران
ان یک ستاره را بین نورش ز تو بود و بیش
چشمک زند برایم تا بر لبم زند نیش
من با دو صد ستاره اخر تورا چه خواهم
دست از سرم بگیر و دیگر میا به راهم
گفتم تو دشنه کردی اخر به این دل تنگ
جنس دلت چه چیز است ؟ گویی که باشد از سنگ
ای مه نشو تو غره بر روی همچو ماهت
روزی رسد که بینم ان نغمههای اهت
روزی که یک ستاره همراه تو نباشد
خود باشی و صدایی جز آه تو نباشد
آندم مرا ببینی همراه مه جبینی
او نه در اسمان است ، باشد مه زمینی
من میروم ولیکن در یاد خود نگه دار
تو خود مرا براندی، رفتم ، خدا نگه دار
خوابم همی ز سر رفت از جای خود بجستم
چشمم به دل گشودم دیده ز مه ببستم
رفتم به سوی چنگم تا ناله ای نوازم
اندر دل شکسته یلدای تازه سازم
ممنون از لطفتون​

زیاد بود نخوندم...کی حال داره...:surprised:
 

yalda neshin

اخراجی موقت
یلداترین یلدا نشین2

یلداترین یلدا نشین2

اینم شعر جدید تقدیم به همه دوستان خوبم....

توی دفتر دل....
دیشب به دفتر دل با صد نوا نوشتم
کاخر چگونه باشد پایان سرنوشتم
در دفتر دل خود گفتم به صد اشارت
بی تو چه تنگ و تار است این کاخ و این امارت
گفتم چگونه خوهای تنهایی دلم را
طوان غم نمودی دریای مشکلم را
گفتم مشو تو غافل از عاشقان خسته
از این دو چشم مستو از این دل شکسته
گفتم بسان مجنون از تو همیشه دورم
در وهم دیدن تو من ارزو بگورم
لا اقل تو لیلی ام باش تا بلکه جان بگیرم
جان گیرم و دوباره از بهر تو بمیرم
در لحظه نوشتن خوابی به چشمم امد
با دیدن تو در خواب اشکی به چشمم امد
گفتی مکن تو گریه کز من همیشه دوری
بنما از این جدایی اخر کمی صبوری
روزی رسد که یاران جمله همه بمیرند
د ران سرای باقی یاری دگر نگیرند
این عشق خاکی خود با خود نگه بدارند
دل را بدو دهند و از او حذر ندارند
دستان گرم خود را در دست او بگیرند
مرگی نباشد اما از بهر او بمیرند
اینو به جای مقدمه اول وبش نوشته بود ..
من و تنهایی و یلداترین شبها
من و دلتنگی غمگین ترین فردا
من و طوفان و موج و اتش دل
من صدها هزاران درد و مشکل
من و باران تند ماه خرداد
من و رعد و صدای زوزه باد
من و تار و نی تنبور و عودم
من و شکوه زهر بود و نبودم
من و پایان این شبهای یلدایی
من و عشق و امید صبح فردا
من و تنهایی و یلداترن شبها
من و دلتنگی غمگین ترین فرد
 

Similar threads

بالا