اشعار و نوشته هاي عاشقانه

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
توی جاده ای که انتهاش معلوم نیست پیاده یا سواره بودن فرقی نمی کنه

اما اگر همراهی داشته باشی که تنهات نذاره بی انتها بودن جاده رو آرزو می کنی…
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
چقدر اینجا هراسانم

از لرزش نگاهت

از تکانهای دستانت

می ترسم از سکوت مسخره ام

می ترسم از اینکه

بشکند عادت نگاهم




می ترسم از این نان و نمک

که مرا به حرمتش به تو گره زده

می ترسم من از قسمهای نیلوفرانه مان

از بی خوابی های شبانه مان

از تیغ تیز تردید و اضطراب

می ترسم از گریز جاده ها

این دلهره ی جاده بی برگشت

این خیال یک طرفه

این تابلوی "ایست زندگی" می کُشدم




من از اینکه شعر هایم بی تو

چگونه آغاز میشود

از اینکه غزلهایم در پایان

بی تو چگونه به خواب می رود

من از اینکه دو بیتی زندگیم

بدون تو یک بیت بماند ، می ترسم




من می ترسم اگر شب چشمانم

بی درخشش تو تاریک شود

می ترسم اگر پای رفتنم بلرزد

می ترسم اگر دست خوشبخت مرگ

بر ترس من بخندد




می ترسم اگر شاهزاده قصه قاصدک ها

از کنار جادوی دستان باد رد شود

می ترسم اگر خاک بگیرد عادتت

مرگ من شود سعادتت

می ترسم اگر دریای مواج این دل

عادت کند به این سکون

خاموش شود اگر این نَفَس

در شمعی آرمیده در بستر خون




من می ترسم اگر

از زخم زبان مردم است

که آیینه نازک تو بشکند

که فرو بریزد این دلم

هر چند که احساسم گم است

می ترسم اگر بدزدند نامت را

جنس دستفروش زبان مردم شود




می ترسم من از خدا

که بگیرد تو را ز من

به حکم سرنوشت زور

به حکم صلاح و مصلحت

تکرار شود این مکررات

" شاید قسمت تو نبود ! "




دلهره دارم از خودم

که نگیرد دلم به تیغ نگاهت

نگیرد سکوت گوش تورا

نشنود حنجره ات صدای مرا

می ترسم اگر ردپایت خالی بماند

می ترسم اگر کلاغی پیر

غزل خداحافظی را بخواند

می ترسم

می ترسم . . .
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من می روم و تو می مانی

به اميد همه ي باور هايت

با عشق مدارا مي كني و مي گويي...

كسي ديگر مي ايد ........

تو كه مي روي

من مي مانم و من.....

بي مدارا.....بي عشق....

به اميد هيچ كس ديگري

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جان من کو اکنون!

خانه ام تنهایی است


جای عشقم خالی است


نه بدینسان که گمان است خوشم


نه چنان دلتنگم که بگویند افسرد


جا و جولانی نیست


لقمه نانی نیست، که به دل بنشیند


قاصدی حتی نیست که سلام دل را، که گرفته است کنون


برساند بر جان


جان من کو اکنون؟


قاصدی گو باشد، چه توان گفت که جانم رفته است


آسمانم رفته است


آسمان گو باشد، پر پروازم نیست


ناله و بغضی هست، ساز آوازم نیست


رازها بر دل دارم، همدم رازم نیست


چه بگویم دیگر، قوه آغازم نیست


دگر، نای آوازم نیست...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کشمکش درون

تلنگری در اوج احساسات

فرار از چیزی که هست

چشم بستن روی زیبایی

دوستی با تنهایی

رعایت قوانین بی قاعده

منطقی به اندازه یک عقیده

راهی به دشواری شکنجه

اسیری به جرم نوازش عشق

وسوسه ای به ژرفای خیانت

طرد شدن از عواطفی بی چهارچوب

زنجیری به پا از جنس مردگی

زیستن برای حیات دادن به دلهره

توضیحی برای یک آغوش

دلی تهی از رضایت

چشمها در کمین هم

گریز از طپشی نامعلوم

ذره ای لذت در چمبر ترس

نجوای باران در خشکسالی

سردی دل از گذشته

صدور حکم آشفتگی

استدلالی برای آزادی

شرمی برای بوسیدن

حکمی برای زیستن

دستی برای دوستی

حرفی برای شکستن

سوزش دیده از مه غلیظ بی احساسی

پناهگاهی از جنس دوات

دادگاهی به وسعت ورقی سفید

.

.

.

" چه تصویر درهمی است زندگی "
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گفتی كه آغوشت را ميخواهم ، گفتم كه منتظر بمان عزيزم
گفتی كه شانه هايت را ميخواهم ، دلم به درد آمد از دوری ات و به غم نشستم
گفتی كه تو از حرفهايم پريشانی ، گفتم حرفی نيست و حرفهايت شكنجه ای بيش نيست
گفتی كه لبخندی بزن ، گفتم كه حس لبخند نيست
گفتم با اينكه اين كلمه تكراری است و با اينكه باور نداری باز ميگويم كه دوستت دارم
چيزی نگفتی و سكوت كردی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاه می اندیشم ،

چنان هم مهم نیست اگر هیچ از دنیا نداشته باشم ،

همین مرا بس که کوچه ای داشته باشم و باران . . .

و انسان هایی در زندگیم باشند که زلال تر از باران هستند....


"احمد شاملو"
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز







تو که هر شب غزل مي خواني از من


نگاهت مي شود باراني از من


مترسک نيستم، گنجشک ها را


چرا بيهوده مي ترساني از من؟





بگو گنجشک ها از من نترسند


از اين يک تکّه پيراهن نترسند


بگو کاري ست زخم عشق، امّا


براي عشق از مردن نترسند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بر لبانم غنچه لبخند پژمرده است
نغمه ام دلگیر و افسرده است
نه سرودی نه سروری
نه اوازی نه شوری
زندگی گویی ز دنیا رخت بسته است
یا که خاک مرده روی شهر پاشیده است
این چه ایینی چه قانونی چه تدبیریست
من از این ارامش سنگین و صامت
عاصیم دیگر
من از این اهنگ یکسان و مکرر
عاصیم دیگر
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سقوط رویا

مردن و پوسیدن دل ،واسه ما ها طبیعیه
بزار رو راست بهت بگم چه دنیایه غریبیه
طعم خوش زندگی رو فقط تو قصه شنیدیم
کنار هرچی آشناستیه عمر غریبی کشیدیم
گریه های شبونه رو پشت نقاب جا می زاریم
به جای شونه شما ، رو دیوارا سر می زاریم
رو چهره خسته من آثار درد و شبنمه
سهم من از خنده دل قصه کاه و سوزنه
اگه غریبی جرم ماست، باشه عزیز ملالی نیست
باید که سوخت وساخت حالا ،چون که دیگه چاره ای نیست
واسیه گرمی دلا آرزو هارو خط زدیم
تو این قمار بی هدف باختنو ما خوب بلدیم
حالا می فهمم زندگی ،روزای سخت و پر تنش
این دلمو کسی ندید باز به اسیری بردنش
اینجا میون آدما، چقدر غریت و بی کسم
اینجا همه فرق می کنن، منم که مثل هیچکسم

امیر عسگری
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آلبوم

عکسای پاره آلبوم همشون سا کت و سردن
اما با این همه خوبی همشون لبریز دردن
عکسای توی این آلبوم، انگاری درد ومیفهمن
اما با این همه پاکی دل به اونا نمی بندم
توی اون صفحه اول عکس یاد تو رو دیدم
از همون خنده نازت کلی من ستاره چیدم
توی اون صفحه دوم، گل یاد تو نشسته
بقل عکس قشنگت، عکس منه که شکسته
تموم خاطرهاتم هک شده توی خیالم
چند ورق مونده تا پایان، کمکم کن کم نیارم
وسط آلبوم رسیدم عکستو دیکه ندیدم
مرور شد خاطرهای ،سادهرفتن وپریدن
صفحه هفتم دفتر پر از شعر رو گلایست
توی این دل مردگیها پر حس یه بهانست
صفحه هشتم آلبوم عکس من مونده چه تنها
کمک از تو خواسته بودم، اما عکست نبود اونجا
تموم حس عجیبم بمونه تو صفحه قبل
اما تن رو با یه زحمت، کشیدم تا صفحه بعد
صفحه آخر آلبوم قسمت بغض منه باز
آلبومو بازم میبندم لحظه سکوتمه باز
حالا من تو این سکوتم خودمو همراه نداشتم
انگاری تو ذهن آلبوم خودمو من جا گذاشتم.

امیر عسگری
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تقدیر

هنوز عطر ترو میدن همه روزای تقدیرم
چرا ،منو نمی خوای تو،بگو چی بوده تقصیرم
بدون تو اگه باشم تموم لحظه هام پوچه
هنوزم اسم تو مونده، رو دیوارای این کوچه
هنوزم بهت آینه منو یاد تو می ندازه
مرور خاطرات تو منو به گریه می ندازه
بدون این خنده های تلخ برای حفظ ظاهر بود
تو جشن گریه های من ،فقط ،ستاره حاظر بود
هنوزم شونه دیوار رفیق هق هقم می شه
شبی دیگه بدون تو ،بااشک من سحرمی شه
دوباره فصل پاییزم تواین روزای تنهایی
همیشه خوابتو دیدم ،تو رویا وتو بیداری
هنوزم ساکت وسردن ستاره ها تواین شبها
سکوتش مثل فریاده،هنوز این زخمی تنها

امیر عسگری
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باد را از بند می ترسانند
مرا از تنهایی !
با تو
هیچ سلولی
انفرادی نیست ...


" علیرضا روشن "
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تمام ِ دریچه ها را به رووی ِ ماه وُ آفتاب
بسته ام
تمام ِ پرده ها را هم
کشیده ام
نه نور و نه روشنایی
نه نسیم ، نه عطری آشنا
و نه حس ِ قشنگ ِ برخاستن از بستری آشفته ی خیال
تو که نیستی
همیشه همین است !


" رضا کاظمی "
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز

در موج هاي وحشي موهايت
تاريخ قومي را مي خوانم
که با گيسويشان
باد را
رام خود مي کردند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرده شور تو
و آن
عشق ات را ببرند
كه همه براي عشق شان "
گل " مي چينند
اما تو تنها چيزي كه برای
من مي چيدي
"
صغري , كبري
" بود .....!

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شده ام سنگ صبور روزگار.....

دارد تمام غم هاي ديرينه اش را يك جا به خوردم مي دهد...





 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میخواهم...
این راهی که من و تو آمده ایم را...
از ابتدا ویران کنم...
تا هیچ کس ...
به اینجایی که ما رسیده ایم ...نرسد
! ! !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با کسی که دوســــتش دارید . . .
فیلمـــــ نبینید . . .
آهنــگ گـوش ندهیــد . . .
کتــاب نخـوانیـد . . .
و کـلا خاطــــره نسـازیـد . . .
وقت نبـودنـش می فهمیــد کـه چـه می گویـــم !!


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خـ ـوب کـه فـ ـکر مـی‌کنـ ـم
مـی‌بینــ ـم آن
روزهـا هـم ..
هیـ ـچ چیـزمـان بـ ـه هـم نمـی‌خـ ـورد
درسـ ـت مثـل
حـالا کـه هیـ ـچ چیـزمـان بـ ـه هـم نـ ـمـی‌خـ ـورَد
مـ ـگر
حـ ـال‌مـان ، از هـ ـ ـ ـم...

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مترسك انقدر دست هایت را باز نكن.....

كسی تو را در آغوش نمیگیرد....

ایستادگی همیشه تنهایی دارد ...

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حالا میفهمم چرا ترکم کرد و رفت؟!

من میخواستم مالک دلش باشم اما اون فقط یه مستأجر میخواست!!!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ن که در این جمع گذشتم از هر چه آرزوست
دست غم دیگر چه میخواهد از تن تنهای من ؟!
 

shidokht777

عضو جدید
کاربر ممتاز
شبی با خیال تو هم خونه شد دل
نبودی ندیدی چه ویرونه شد دل
نبودی ندیدی پریشونیامو
فقط باد و بارون شنیدن صدامو
غمت سرد و وحشی به ویرونه می زد
دلم با تو خوش بود و پیمونه می زد

نه مرد قلندر نه آتش پرستم
فقط با خیالت شبا مست مستم
الهی سحر پشت کوها بمیره
خدا این شبا رو از عاشق نگیره

نه یک شب که هر شب دلم بی قراره
می خواد مثل بارون بباره بباره
شب مرد تنها پر از یاد یاره
پر از گریه تلخ بی اختیاره
شب مرد تنها شب بی تو مردن
شب غربت و دل به مستی سپردن


شبای جوونی چه بی اعتباره
همش بی قراری همش انتظاره

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا کجا میخواهی بروی؟! اینهمه رفتنت چه فایده ای دارد اصلا؟

به پشت سرت نگاه کن!

این سایه ی تو نیست!
...
منم که به دنبال تو راه افتاده ام!

مثل بادکنکی به دست کودکی!

هرجا میروی با یک نخ به تو وصلم!

نخ را که قطع کنی میروم پیش خدا!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من مثله یه پروانه همش دورو ورت بودم

مثه سایت توتنهاییت همش پشت سرت بودم

به آتیش میکشم هر جا که میبینم ازم دوری

هنوز پشت سرت هستم مثه سابق همونجوری

از این دنیای بی احساس یه روز حقتو میگیرم

چه فایده وقتی میدونم یه روز از یاد ت میرم

هنوزم مثه اون روزا هواتو دارم و بازم

امیدی که بهت دارم به این زودی نمیبازم

 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
درست مثل فنجان قهوه

که ته مي کشد


پنجره

کم کم از تصوير تو


تهي مي شود

حالا من مانده ام و پنجره اي خالي و فنجان قهوه

که از حرف هاي نگفته


پشيمان است
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
شعر من حرف من است

حرف من خستگی سینه پر درد من است

شعر من حرف دلی است که در آن چشمه جوشان محبت جاریست

این شعر دلی است که در آن ، شاخه افسرده غمگین ، خاطر چشم بهاری دارد
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
وقتی نه دستی برای گرفتن است،

نه آغوشی برای گریه،

نه شانه ای برای تکیه؛

انتظار نداشته باش خنده ام واقعی باشد مادر !!!

می خندم تا تو آرام باشی…

این روز ها فقط زنده ام تا دیگران زندگی کنند

 

Similar threads

بالا