رباعی و دو بیتی

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

تو بدری و خورشید تو را بنده شده‌ست
تا بنده‌ی تو شده‌ست تابنده شده‌ست

زان روی که از شعاع نور رخ تو
خورشید منیر و ماه تابنده شده‌ست
حافظ
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
خود حال دلی بود پریشانتر از این
با واقعه‌ی بی‌سر و سامان‌تر ازین

اندر عالم که دید محنت‌زده‌ای
سرگشته‌ی روزگار حیران‌تر از این
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
جز نقش تو در نظر نیامد ما را
جز کوی تو رهگذر نیامد ما را

خواب ارچه خوش آمد همه را در عهدت
حقا که به چشم در نیامد ما را

:gol:حافظ:gol:
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دلم از دست خوبان گیج و ویجه
مژه بر هم زنم خونابه ریجه

دل عاشق مثال چوب‌تر بی
سری سوجه سری خونابه ریجه
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
شاها سر روزگار پامال تو باد
گردون ز کتل کشان اجلال تو باد
هر صید مرادی که بود در عالم
فتراک پرست رخش اقبال تو باد
وحشی بافقی
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
جرم است سراپای من خاک نهاد
لیکن بودم به عفو او خاطر شاد
ای وای اگر عفو نباشد ، ای وای
فریاد اگر جرم نبخشد ، فریاد
وحشی بافقی
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
یارت نکند به مهر تمکین ای دل
او نیست حریف، مهره بر چین ای دل

از یار سخن مگوی چندین ای دل
خیز از سر او خموش بنشین ای دل
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
مو که سر در بیابانم شو و روز
سرشک از دیده بارانم شو و روز

نه تب دیرم نه جایم میکند درد
همیدونم که نالونم شو و روز
**باباطاهر**
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دفتر به مقابل و قلم در دستم
در نیم شبی خیالِ او می بستم
گفتم که خدا کجاست ؟در گوشِ دلم
آهسته کسی گفت من اینجا هستم
"سید حسن حسینی"
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دلها همه در خدمت ابروی تو اند
جان‌ها همه صید چشم جادوی تو اند

ترکان ضمیر من به شب‌های دراز
جوبک زن بام زلف هندوی تو اند
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
معشوق ز لب آب حیات انگیزد
پس آتش تب چرا ازو نگریزد

آن را که ز لب دم مسیحا خیزد
آخر به چه زهره تب در او آویزد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نه سرو توان گفت و نه خورشید و نه ماه
آه از تو که در وصف نمی‌آیی آه
هرکس به رهی می‌رود اندر طلبت
گر ره به تو بودی نبدی اینهمه راه
:gol:سعدی:gol:
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بالای بتان چاکر بالای تو شد
سرهای سران در سر سودای تو شد

دلها همه نقش‌بند زیبای تو شد
جهانها همه دفتر سخنهای تو شد
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
شهیدان را به نوری ناب شوییم
درون چشمه ی مهتاب شوییم
شهیدان همچو آب چشمه پاکند
شگفتا آب را با آب شوییم .... :gol:
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
خوشا آنونكه سوداي تو ديرند
كه سر پيوسته در پاي تو ديرند
به دل ديرم تمناي كساني
كه اند دل تمناي تو ديرند ...
بابا طاهر ...
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دو رباعی از دو شاعر معاصر:

همزاد دل است درد دیرینه ی من....... اندوه جهان است در آیینه ی من
ای کوه کهن!صدای نالیدن توست .......این ناله که بر می شود از سینه ی من (ه.ا.سایه)


این دل به کدام واژه گویم چون شد....... کز پرده برون و پرده دیگرگون شد
بگذار بگویمت که از نا گفتن....... این قافیه در دل رباعی خون شد (قیصر امین پور)
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
عبید زاکانی

عبید زاکانی

ای مقصد خورشید پرستان رویت
محراب جهانیان خم ابرویت
سرمایه‌ی عیش تنگدستان دهنت
سر رشته‌ی دلهای پریشان مویت:gol:
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
لبهات می ست و می بود اصل طرب
چندان ترشی درو نگویی چه سبب

تو از نمک آنچنان ترش داری لب
گر می ز نمک ترش شود نیست عجب
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
هوشنگ ابتهاج

هوشنگ ابتهاج

عشق کهن

این عشق کهن بوده ی نافرسوده
پیرانه سرم نمی هلد آسوده
در حسرت دیدار تو کردیم سفید
این ریش پریشان به اشک آلوده
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
از لعل تو کام دل و جان نتوان خواست
فاشش نتوان گفت و نهان نتوان خواست

پرسش کردی به یک زبانم شب دوش
و آن عذر کنون به صد زبان نتوان خواست
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
عراقی

عراقی

ای دوست بیا، که بی تو آرامم نیست
در بزم طرب بی‌تو می و جامم نیست
کام دل و آرزوی من دیدن توست
جز دیدن روی تو دگر کامم نیست:gol:
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ای بوده مرا ز جسم و جان هیچ به دست
نابوده زبود این و آن هیچ به دست

از من طلب هیچ نمیباید کرد
زیرا که ندارم به جهان هیچ به دست
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
باباطاهر

باباطاهر

بهار آیو به صحرا و در و دشت
جوانی هم بهاری بود و بگذشت
سر قبر جوانان لاله رویه
دمی که گلرخان آیند به گلگشت:gol:
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ماهم که رخش روشنی خور بگرفت
گرد خط او چشمه‌ی کوثر بگرفت

دلها همه در چاه زنخدان انداخت
وآنگه سر چاه را به عنبر بگرفت
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
من ذره وخورشیدِ لقایی تو مرا
بیمارِ غمم ،عینِ دوایی تو مرا
بی بال و پر اندر پیِ تو می پرم
من کاه شدم ،چو کهربایی تو مرا
"مولوی"
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
وحشی بافقی

وحشی بافقی

تا در ره عشق آشنای تو شدم
با صد غم و درد مبتلای تو شدم
لیلی‌وش من به حال زارم بنگر
مجنون زمانه از برای تو شدم
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بابا طاهر

بابا طاهر

فلک نه همسری دارد نه هم کف
بخون ریزی دلش اصلا نگفت اف

همیشه شیوه‌ی کارش همینه
چراغ دودمانی را کند پف
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
مولوی

مولوی

تا نقش خیال دوست با ماست دلا
ما را همه عمر خود تماشاست دلا
وانجا که مراد دل برآرید ای دل
یک خار به از هزار خرماست دلا
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
nazanin jamshidi تک بیتی های ناب وپرمعنا اشعار و صنايع شعری 1182

Similar threads

بالا