مشاعره از اون طرف

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
من نمی گویم مرا ای چرخ سرگردان مکن
هر چه خواهی کن ولی محتاج نامردان مکن
 

nichol

عضو جدید
چون نیست نماز من الوده نمازی
در میکده زان کم نشود سوز و گدازم
 

Rtin

عضو جدید
در حشر چو پرسند که سرمایه چه داری؟
گویم که غم یار و غم یار و دگر هیچ
 

shoonisht

عضو جدید
کاربر ممتاز
با سلام

گفت استادمگر درس از یاد ------------- آدمی نان خورد از دولت یاد
یاد باد آنکه مرا یاد آموخت --------------- آدمی نان خورد از دولت یاد

با تشکر - سیستم 32
 

ارش28

عضو جدید
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و اتش به همه عالم زد
 

Rtin

عضو جدید
آشیان من بیچاره اگر سوخت چه باک
فکر ویران شدن خانه ی صیاد کنید
 

shoonisht

عضو جدید
کاربر ممتاز
نازینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا
 

Rtin

عضو جدید
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
 

fifa

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نگر تا که من چه گفتمت ای دوست
که تا نصفه شب چتیدنت خوب نوست(منظور همان نیست است که به دلیل درست بودن قافیه نوست شده)
 

shoonisht

عضو جدید
کاربر ممتاز
با سلام
دوستان عزیز از آنجایی که جناب fifa مراحل مشاعره این تاپیک رو درست اجرا نکردند و حرف ارائه شده ایشان مطابق با قوانین تاپیک نیست پس بنده نیز از شعر جناب Rtin ادامه می دهم .

سایه تو ام به هر کجا روی ------------------- سر نهاده ام به زیر پای تو
چون تو در جهان نجسته ام هنوز -------------------- تا که برگزینمش به جای تو

با تشکر - سیستم 32
 

Rtin

عضو جدید
بر من ای صیاد چون امروز اگر خواهد گذشت
جز پری از من نخواهی دید فردا در قفس
 

shoonisht

عضو جدید
کاربر ممتاز
گویند ماکیان را باید گرفت و کشت --------------- گر بر خلاف رسم کند نغمه خروس
بر گو که چون کنند اگر شاعری کند ---------------- شاعر پسند کودکی آماده چون عروس
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
راه من و توست بعد ازین دو
یکجا نروند میش با گرگ
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز

گر چه با يادش، همه شب، تا سحر گاهان نيلي فام،
بيدارم؛
گاهگاهي نيز،
وقتي چشم بر هم مي گذارم،
خواب هاي روشني دارم،
عين هشياري !
آنچنان روشن كه من در خواب،
دم به دم با خويش مي گويم كه :
بيداري ست ، بيداري ست، بيداري !

حالا درست شد!!!
 
آخرین ویرایش:

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز

گر چه با يادش، همه شب، تا سحر گاهان نيلي فام،
بيدارم؛
گاهگاهي نيز،
وقتي چشم بر هم مي گذارم،
خواب هاي روشني دارم،
عين هشياري !
آنچنان روشن كه من در خواب،
دم به دم با خويش مي گويم كه :
بيداري ست ، بيداري ست، بيداري !:gol:
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
گر چه با يادش، همه شب، تا سحر گاهان نيلي فام،
بيدارم؛
گاهگاهي نيز،
وقتي چشم بر هم مي گذارم،
خواب هاي روشني دارم،
عين هشياري !
آنچنان روشن كه من در خواب،
دم به دم با خويش مي گويم كه :
بيداري ست ، بيداري ست، بيداري !

حالا درست شد!!!

نه!!!!!!!!!!!حرف آخر شعرت باید ر میبود............

جهان جای اسباب و ما بی خبر
به پایان رسد آخر این سفر
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز


مادرم آن پایین

استکان ها را در خاطره شط می شست

شهر پیدا بود

رویش هندسی سیمان ‚ آهن ‚ سنگ

سقف بی کفتر صدها اتوبوس

گل فروشی گلهایش را می کرد حراج
درسته؟!!:confused:
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
خواهششششششششششش
....
بتخانه نشین هستم از کعبه سخن دارم
عیب است مسلمان را این پیشه که من دارم
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز

من صدای قدم خواهش را می شونم
و صدای پای قانونی خون را در رگ
ضربان سحر چاه کبوترها
تپش قلب شب آدینه
جریان گل میخاک در فکر
شیهه پاک حقیقت از دور
من صدای وزش ماده را می شنوم
و صدای کفش ایمان را در کوچه شوق
و صدای باران را روی پلک تر عشق
روی موسیقی غمناک بلوغ
روی اواز انارستان ها
و صدای متلاشی شدن شیشه شادی در شب
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
تنها توئی تنها توئی در خلوت تنهائیم
تنها تو می خواهی مرا با این همه رسوائیم
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز

باران، قصيده واري،
- غمناك -
آغاز كرده بود.

مي خواند و باز مي خواند،
بغض هزار ساله ي درونش را
انگار مي گشود
اندوه زاست زاري خاموش!
ناگفتني است...
اين همه غم؟!
ناشنيدني است!


 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
می نماید عکس می در رنگ و روی مهوشت
همچو برگ ارغوان بر صفحه ی نسرین غریب
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز

چگونه ماهي خود را به آب مي سپرد !
به دست موج خيالت سپرده ام جان را .
فضاي ياد تو، در ذهن من، چو دريائي است؛
بر آن شكفته هزاران هزار نيلوفر .
درين بهشت برين، چون نسيم مي گذرممممم....
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
دنیا همه هیچ و کار دنیا همه هیچ
ای هیچ به دور ما ازین بیش مپیچ
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز

لبخند تو، بر آمدن آفتاب را
در پهنه طلائي دريا
از مهر، مي ستود .
در چشم من، وليكن ...
لبخند تو بر آمدن آفتاب بود !
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
الا یا خیمگی خیمه فروهل
که پیشاهنگ بیرون شد ز منزل
 

Similar threads

بالا