مشاعرۀ سنّتی

ahmadesalehi · Jul 8, 2009

n1990 گفت:
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]محبوب دلم ز من جدایی تا کی؟ [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]من درطلب و تو بی وفایی تا کی؟[/FONT]

یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد
دوستی کی اخر امد دوستداران را چه شد
کس نمی گوید که یاری داشت حق دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد

ahmadesalehi · Jul 8, 2009

انکه هلاک من خواهد و من سلامتش
هر چه کند به شاهدی کس نکند ملامتش
باغ تفرج است و بس میوه نمیدهد به کس
جز به نظر نمیرسد سیب درخت قامتش

magsod · Jul 8, 2009

شد زغمت خانه ی سودا دلم
در طلبت رفت به هر جا دلم

افشـین · Jul 8, 2009

مرا عهدیست با جانان
که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را
چو جان خویشتن دانم

magsod · Jul 8, 2009

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم

موجیم که آسودگی ما عدم ماست

araz_heidari · Jul 8, 2009

magsod گفت:
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم

موجیم که آسودگی ما عدم ماست

تو را نادیدن ما غم نباشد
که در خیلت به از ما کم نباشد :gol:

magsod · Jul 8, 2009

دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی
تو از اين چه سود داری که نمی‌کنی مدارا

sh85 · Jul 8, 2009

magsod گفت:
دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی
تو از اين چه سود داری که نمی‌کنی مدارا

الا ای آهوی وحشی کجایی
مرا با توست چندین آشنایی
دو تا تنها و دو سرگردان دو بیکس
دد و دامت کمین از پیش و از پس
بیا تا حال یکدیگر بدانیم
مراد هم بجوییم ار توانیم
که می بینم که این دشت مشوش
چراگاهی ندارد خرم و خوش
حافظ

*زهره* · Jul 8, 2009

شمع را باید از خانه به در بردن و کشتن
تا به همسایه نگوید که تو در خانه‌ی مایی

naghmeirani · Jul 9, 2009

*زهره* گفت:
شمع را باید از خانه به در بردن و کشتن
تا به همسایه نگوید که تو در خانه‌ی مایی

یک لحظه سایه از سرِ ما دورتر مکن
دانسته ای که سایۀ عنقا مبارکست :gol:

*زهره* · Jul 9, 2009

تا مصور گشت در چشمم خیال روی دوست
چشم خودبینی ندارم روی خود راییم نیست

golhayeabi · Jul 9, 2009

sara_hyperactive گفت:
مبهوت
در این جهان چون برهوت
مبهوت
آه ای پدر مگر
گندم چقدر شیرین بود؟
و سیب سرخ وسوسه حوا را
در دامن فریب چرا افکند؟
نفرین به دیو وسوسه
نفرین به هوشیاری.

حمید مصدق

ابر امدو باز بر سر سبزه گریست بی باده ارغوان نمیباید زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست تاسبزه خاک ما تماشاگه کیست

افشـین · Jul 9, 2009

تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیدم.

باغبان از پی من تند دوید
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز...
سالهاست که در گوش من
آرام... آرام...
خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد آزارم

و من اندیشه کنان
غرق این پندارم
که چرا خانه کوچک ما سیب نداشت؟

magsod · Jul 9, 2009

تا پيش بخت بازروم تهنيت کنان
کو مژده‌ای ز مقدم عيد وصال تو

naghmeirani · Jul 9, 2009

magsod گفت:
تا پيش بخت بازروم تهنيت کنان
کو مژده‌ای ز مقدم عيد وصال تو

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

که در طریقت ما کافریست رنجیدن :gol:

افشـین · Jul 9, 2009

نرگسان تو که خواب همه عالم بردند
خفتگانند ولی رهزن بیدارانند http://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/icon_gol.gif

Data_art · Jul 10, 2009

naghmeirani گفت:
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

که در طریقت ما کافریست رنجیدن

[FONT=&quot]نام خدا نبردن از آن به كه زیر لب[/FONT]

[FONT=&quot]بهر فریب خلق بگوئی خدا خدا

[/FONT]

hilari · Jul 10, 2009

اگر یار مرا دیدی به خلوت/ بگو ای بی وفا ای بی مروت
گریبانم ز دستت چاک چاک است / نخواهم بخش تا روز قیامت

naghmeirani · Jul 10, 2009

hilari گفت:
اگر یار مرا دیدی به خلوت/ بگو ای بی وفا ای بی مروت
گریبانم ز دستت چاک چاک است / نخواهم بخش تا روز قیامت

ترک مـا کردی بـرو همصحبت اغیـار باش

یار ما چون نیستی با هرکه خواهی یار باش

*زهره* · Jul 10, 2009

شیوه عشق اختیار اهل ادب نیست
بل چو قضا آید اختیار نماند

sh85 · Jul 10, 2009

*زهره* گفت:
شیوه عشق اختیار اهل ادب نیست
بل چو قضا آید اختیار نماند

دلم تنگ است و دلداری ندارد
دل دیوانه ام یاری ندارد

gh_engineer · Jul 10, 2009

سعدی

سعدی

sh85 گفت:
دلم تنگ است و دلداری ندارد
دل دیوانه ام یاری ندارد

دریچهای ز بهشتش به روی بگشایی
که بامداد پگاهش تو روی بنمایی

behnam-t · Jul 10, 2009

یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد

gh_engineer · Jul 10, 2009

سعدی

سعدی

behnam-t گفت:
یک شب که دلی بود به میخانه نشستیم
آن توبه 100 ساله به یک باده شکستیم

من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی

behnam-t · Jul 10, 2009

یار من باش که زیب فلک و زینت دهر
از مه روی تو و اشک چو پروین من است

gh_engineer · Jul 10, 2009

سعدی

سعدی

behnam-t گفت:
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دستمست از می و میخواران از نرگس مستش مست

تو با این لطف طبع و دلربایی
چنین سنگین دل و سرکش چرایی

behnam-t · Jul 10, 2009

behnam-t گفت:
یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد

gh_engineer گفت:
تو با این لطف طبع و دلربایی
چنین سنگین دل و سرکش چرایی

یا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیست
که مغیلان طریقش گل و نسرین من است

behnam-t · Jul 10, 2009

تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد
هر دلی از حلقهای در ذکر یارب یارب است

افشـین · Jul 10, 2009

behnam-t گفت:
تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد
هر دلی از حلقهای در ذکر یارب یارب است

تاسرزلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست

behnam-t · Jul 10, 2009

تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است

Thread starter	عنوان	تالار	پاسخ ها	تاریخ
	اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه	مشاعره	109	Jul 18, 2015
	مشاعرۀ شاعران	مشاعره	11	Sep 9, 2009

مشاعرۀ سنّتی

عضو جدید

عضو جدید

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر

مدیر بازنشسته

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر

عضو جدید

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر

مدیر بازنشسته

مدیر بازنشسته

مدیر ارشد

مدیر بازنشسته

عضو جدید

مدیر بازنشسته

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر

مدیر ارشد

مدیر بازنشسته

مدیر بازنشسته

کاربر حرفه ای

مدیر ارشد

مدیر بازنشسته

مدیر بازنشسته

عضو جدید

عضو جدید

عضو جدید

عضو جدید

عضو جدید

عضو جدید

عضو جدید

مدیر بازنشسته

عضو جدید

Similar threads