خودتو با یه شعر وصف کن...!

noom

عضو جدید
مــــی‌ گــــویــنــد ســـــاده ام،،،
مـــی گـــویـــنـــد تــــو مــــرا با
یــک جمـــــلـــه
یـــک لبـــــخـنـــد،،،
بــه بــازی‌ میـــــگیــــری
... مــــــی‌‌گـــــوینــــد تـــرفنــد‌هـــایت، شـــیطنـــت هــــایت
و دروغ هایـــت را نمــــی فهمــــم
... مــــــی‌‌گویند ســــاده‌ام
اما تـــــو این را باور نکن‌
مــــــــن فـــــقــــــط دوســـتـــــت دارم،
همیـــــــــن!!!!
و آنــــها ایــــن را نمـــــــی‌‌فــــهمنــــد
 

alone.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزها فکر من اینست و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا می روم آخر ننمایی وطنم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
من تا ابد ترانه عشقم را ، در آفتاب عشق تو می خوانم...
 

دل سنگ

عضو جدید
من کیستم؟

این منم، این خســته از دنیـــای درد...

نام من بــگذار که باشد کوچه گـــرد...

اهل اینجام، کوچه باغ شعر نــــو... 

کــوچه ای سر تــــا سرش جنگ و نبـرد...
 

joghd123

عضو جدید
کاربر ممتاز
در خواب بدم مرا خردمندی گفت
کاز خواب کسی را گل شادی نشکفت

کاری چه کنی که با اجل باشد جفت؟
می خور که به زیر خاک می‌باید خفت


 

asghar.a

عضو جدید
عاشق و رند و نظربازم و میگویم فاش
تا بدانی که به چندین هنر آراسته ام
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=6]انگـشت می کنم ته ِ حلقـم ! ...
دلبستگـی ام را یکـجا بالا می آورم ! ...
این مسمـومـیت به کُـشتنم نمی دهد ...
فلجــم می کند[/h]
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
دوست داشتم همیشه یک ابر بودم ، چون ابر اونقدر شهامت داره که وقتی دلش میگیره پیش عالم و آدم گریه میکنه .

 

asghar.a

عضو جدید
من و انکار شراب، این چه حکایت باشد!
غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]قصه از حنجره ایست که گره خورده به بغض
یک طرف خاطره ها...!
یک طرف فاصله ها...!
در همه آواز ها،حرف آخر زیباست
آخرین حرف تو چیست تا به آن تکیه کنم...؟!
حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست......
[/FONT]
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
خسته
شكسته و
دلبسته
من هستم
من هستم
من هستم
***
از اين فرياد
تا آن فرياد
سكوتي نشسته است.

لب بسته
در دره هاي سكوت
سرگردانم

 

*نيروانا*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
مي گه يک دل مگه از فولادِ که تو اين دور ُ زمونه چِشِشُ هم بذاره

هيچ چيزي نبينه يا اگر چيزي ديد ، خم به ابروش نياره

مي گه آخه بابا جون اون دل فولادي دست کم دنبال کيف خودشه

ديگه از اشک چشش زير پاش گل نمي شه

مي گه هر سکه مي شه قلب باشه اما هر چي قلب شد ، دل نمي شه

نه ديگه ، نه ديگه نه ديگه اين واسه ما دل نمي شه
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
در دلم چیزی هست
مثل یک بیشه نور
مثل خواب دم صبح
و چنان بی تابم
که دلم می خواهد
بدوم تاته دشت
بروم تا سر کوه
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من میروم.من میروم
در یک شب تاریک وسرد
با خسته پارو زورقی
در کام بی مهر زمان
رحمت دانا
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من مَردَم، یا مَردُم، یا مُردَم؟


هم مَردَم، هم مَردُم، هم مُردَم،

اما با کدام مایه، مردی کنم؟

و با کدام مردُم بسازم؟

و با کدام امید بمانم؟

پس من مرده ام،


ترکمان
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
آنكه مست آمد و
دستي به دل ما زد و رفت،
در اين خانه ندانم به چه سودا زد و رفت،
خواست تنهائي ما را به رخ ما بكشد،
تنه اي بر در اين خانه ي تنها زد ورفت...
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
همه دنیا ...دیوار بود

دیوارهای سنگی

دیوارهای بلند دلتنگی

و تو را ...دیدم

و هزار پنجره بر روی من گشوده شد

هر پنجره هزار فصل بود

که مرا با آن سوی دیوار آشتی می داد

هر پنجره هزار خاطره بود

که مرا با خودم آشتی می داد

تو رفتی، و تمام دنیا دوباره دیوار شد

این بار ، خسته...در این سوی دیوار نشسته

ولی با بغض هزار خاطره از آن سوی دیوار
 

Similar threads

بالا