باز هم یه سوال؟؟؟

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام خسته نباشید.
بازهم يه سوال؟
*****داشتم فکر ميکردم که هميشه در زندگي مسائلي پيش پاي آدم قرار مي گيره که نميدونه کدوم راه رو انتخاب کنه.دوست داره همه اونا رو انتخاب کنه ولي بايد يک راه انتخاب کنه!اين سوال من هم از اين دست هستش.ميخوام ببينم که در جدال دو پديده کدوم راه رو انتخاب مي کنيد.****
سوال:
شما در خانواده اي زندگي مي کنيد که تنها فرزندش هستيد.پدرتان خيلي برايتان زحمت کشيده و خيلي او را دوست داريد. پدر شما سني حدود 60 الي 70 سال مي کند و شما در دوره ي جوانيتان هستيد يعني سني حدود 18 الي 25 سال داريد و تازه وارد دانشگاه شديد و خيلي نقشه ها براي زندگيتان کشيده ايد و تا کنون از هر چه داشته ايد از جيب پدرتان بوده و از او خيلي سپاسگذاريد و زندگي شما در کمال آرامش و صفا مي گذرد تا اينکه:
پدرتان يه روز به شدت مريض مي شود و شما مجبوريد که او را در بيمارستان بستري کنيد. بيماري او حاد ميشود و ديگر توانايي هايي خود مثل صحبت کردن و گوش کردن و تکان دادن دستها و ... از دست ميدهد و فقط مي بيند و مي بيند!
در اين زمان پزشکان به شما مي گويند: اگر ميخواهيد پدرتان به سلامتي خود باز گردد بايد مبلغ ................ بدهيد تا پدرتان را معالجه کنند. زمان به سرعت مي گذرد و شما بايد پول معالجه را پرداخت کنيد تا معالجه انجام شود، شما همه حساب هاي پدرتان را نگاه مي کنيد مي بينيد که چيز اندکي است و در مقابل پول معالجه هيچ حساب ميشود.
تنها راهي که داريد فروش خانه تان و لوازم منزلتان است،خانه ايي که سال ها با آن در خانه با پدرتان روزگار را گذرانده ايد و در صورتي که خانه تان را بفروشيد ان وقت نصف پول معالجه مي شود و هنوز به فکر پول هستيد. از دوستان و آشنايتان هم اگر پول قرض بگيريد تازه سه چهارم پول تامين ميشود و شما مجبوريد يک چهارهم پول را هم وام بگيريد.
آري شما فکر تهيه پول معالجه پدرتان را کرده ايد ولي اکنون زمان انجام اين کار است:
يعني درآوردن پول حساب هاي پدرتان،فروش خانه و لوازم،قرض گرفتن پول از آشنايان و گرفتن وام!
شما مي خواهيد اين کار را انجام دهيد ولي به فکر اين مي افتيد که بعد از انجام اين کارها ، شما بايد:
1- تمام روياهايي که براي زندگيتان ساختيد بايد از بين ببريد!
2- از دانشگاهي که تازه وارد آن شده ايد بايد انصراف دهيد!
3-هر چه سريعتر يک کار پيدا کنيد!
4-بايد به دنبال سر پناهي و جايي براي زندگي باشيد!
5- بعد از معالجه شما به فکر قرض ها و وامها باشيد!
شما بين آينده ي پدرتان و آينده ي خودتان بين دو راهي قرار گرفته ايد.
به بيمارستان ميرويد و از پشت پنجره پدرتان را ميبينيد که فقط چشمانش باز است،به يک نقطه خيره شده است و هيچ حرکتي ندارد.ميخواهيد از او بپرسيد پدر چه کار کنم ولي او نميتواند حرف بزند،گوش بکند و يا چيزي بنويسد.
داريد گريه مي کنيد ولي نمي دانيد به حال خودتان است يا پدرتان! :cry:
-----
خوب داستان تمام شد!
حالا خودتان را جاي آن جوان بگذاريد، شما چه تصميمي ميگيريد؟
آيا پدرتان را نجات مي دهيد يا خودتان را؟
-------
چند تا تذکر:
1- داستان واضح است و از طرح مسائل خارج از محدوده ي داستان خودداري کنيد( خودتان ديگه بهتر ميدونيد).
2- فقط يک راه را مي توانيد انتخاب کنيد!
3- در صورت انتخاب يک راه دليلتان را هم بگوييد.
4- چون ممکن است بگوييد که نقش مادر کجاست بگويم که اين شخص مادرش را خيلي وقت پيش از دست داده.
5-انشاالله هیچ کدوم از ما دچار چنین مسئله ای نشیم.

****يک بار ديگر نيز بگويم که در زندگي به مسايلي برمي خوريد که واقعا انتخاب راه کلافه تان مي کند و نمي دانيد کدوم راه رو انتخاب کنيد.هر انتخاب فصلي جديد از زندگي را پيش رويتان مي گذارد!*****

"هرگز دل من ز علم محروم نشد................کم ماند ز اسرار که معلوم نشد
هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز........معلومم شد که هیچ معلوم نشد"
 
آخرین ویرایش:

phalagh

مدیر بازنشسته
خوب معلومه که هر کاری میکنم تا جون پدرم رو نجات بدم. موضوعاتی که بیان شدن سخت بودند اما قابل جبرانن. بالاخره بعدا فرصت هست تا همه این مشکلات رو رفع بشه اما اگه الان از فرصت استفاده نکنم پدرم رو از دست میدم. که اون وقت تا آخر عمر حسرتش بر دلم میمونه.
ترجیح میدم برای چند سال سختی اون مسائل مادی رو تحمل کنم. تا جای خالی پدرم و حسرت بر کاری که میتونستم برای بودنش انجام بدم اما نکردم.
 

S_K_AZ

عضو جدید
باید تو موقعیت قرار بگیری تا ببینی چی کار می کنی. قبل از اون تمام حرفات شعاره.:w18:
 

phalagh

مدیر بازنشسته
باید تو موقعیت قرار بگیری تا ببینی چی کار می کنی. قبل از اون تمام حرفات شعاره.:w18:
فکر نمیکنم انتخاب تو دوراهی کهتوصیف شده اینقدرا هم سخت باشه. یه نفر یا به خانوادش علاقه داره یا نداره.کسی که الان علاقه داره قطعا اون موقع هم پدر رو انتخاب میکنه. و کسی که اون موقع خودش رو انتخاب کنه قطعا قبلشم علاقه ای به پدرش نداشته.
دو راهی توصیفی به نظر من اصلا دو راهی نیست.چون مسیرش کاملا مشخصه.
 

S_K_AZ

عضو جدید
فکر نمیکنم انتخاب تو دوراهی کهتوصیف شده اینقدرا هم سخت باشه. یه نفر یا به خانوادش علاقه داره یا نداره.کسی که الان علاقه داره قطعا اون موقع هم پدر رو انتخاب میکنه. و کسی که اون موقع خودش رو انتخاب کنه قطعا قبلشم علاقه ای به پدرش نداشته.
دو راهی توصیفی به نظر من اصلا دو راهی نیست.چون مسیرش کاملا مشخصه.


این حرفی که الان گفتین به نظر من کاملا غلطه. هیچ وقت نباید احساسات بر منطق غلبه کنه. ثانیا اگه از یه دید دیگه نگاه کنید با مواردی که به اون اشاره شد شما اگه اقدام به زنده نگه داشتن بکنین یعنی به خاطر دلتنگ نشدن خودتون گذاشتین یه نفر دیگه زجر بکشه و این هم یه نوع خودخواهیه:w18:
 

phalagh

مدیر بازنشسته
این حرفی که الان گفتین به نظر من کاملا غلطه. هیچ وقت نباید احساسات بر منطق غلبه کنه. ثانیا اگه از یه دید دیگه نگاه کنید با مواردی که به اون اشاره شد شما اگه اقدام به زنده نگه داشتن بکنین یعنی به خاطر دلتنگ نشدن خودتون گذاشتین یه نفر دیگه زجر بکشه و این هم یه نوع خودخواهیه:w18:
احساسات بر منطق؟ مگه وقتی پدر من خودشو به آب و آتیش میزنه تا برای من بهترینا رو مهیا کنه.یا وقتی یا فرضا خودشو زیر قرض و قوله میکنه تا برا من سرپناه مهیا کنه یا منو بفرسته دانشگاه و ...... فقط با منطق این کارا رو کرد یا اولویت اولش احساسش بود که دوست داشت فرزندش به تمام خواسته هاش برسه؟
در مورد خودخواهی هم مثل اینکه دقیق نخوندید.

در اين زمان پزشکان به شما مي گويند: اگر ميخواهيد پدرتان به سلامتي خود باز گردد بايد مبلغ ................ بدهيد تا پدرتان را معالجه کنند.
داره میگه سلامتی پدرتان بازگردد.
 

phalagh

مدیر بازنشسته
راستی یه چیز دیگه. اینجا که فقط قضیه مالی و مادیه.
اما تا حالا ندیدید یا نشنیدید که پدری یا مادری به خاطر نجات جان فرزندشون جون خودشون رو به خطر انداختن و چه بسا که جونشون رو هم از دست دادن؟
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
این حرفی که الان گفتین به نظر من کاملا غلطه. هیچ وقت نباید احساسات بر منطق غلبه کنه. ثانیا اگه از یه دید دیگه نگاه کنید با مواردی که به اون اشاره شد شما اگه اقدام به زنده نگه داشتن بکنین یعنی به خاطر دلتنگ نشدن خودتون گذاشتین یه نفر دیگه زجر بکشه و این هم یه نوع خودخواهیه:w18:
آدم‌ها متنوع و پيچيده‌اند، به تبع ملاک‌ها با هم متفاوتند و واکنش‌ها هم...
لزومي نداره همه مثل شما بينديشند و عمل کنند...
 

S_K_AZ

عضو جدید
راستی یه چیز دیگه. اینجا که فقط قضیه مالی و مادیه.
اما تا حالا ندیدید یا نشنیدید که پدری یا مادری به خاطر نجات جان فرزندشون جون خودشون رو به خطر انداختن و چه بسا که جونشون رو هم از دست دادن؟

پدر و مادر جونشون رو فدا می کنن .چون می بینن زنده موندن بچه شون بهتر از زنده بودن خودشونه.
بذارین من از شما یه سوال بپرسم: شما بین یه دو راهی گیر کردین که باید بین دو نفر که خیلی دوسشون دارین یکیشون رو از مرگ نجات بدین. نفر اول یه پیرمرده که 6 ماه از زندگیش باقی مونده. نفر دوم هم یه جوونه و هر دوتاشون برای شما در یک حد نزدیک هستند. شما کدوم رو انتخاب می کنید؟؟:w18:
 

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه ها خوب پست رو بخونید.
درسته این داستان ممکنه توی واقعیت اتفاق نیافته (اگه به بیمارستانها سری زدید یه کم به اطرافتون نگاه کنید!) ولی من می گم که یه انتخاب کنید و اون جوون رو از سر دوراهی(شاید هم دو راهی نباشه چون وقتی یه راه انتخاب کردید میشه یه راه!)خارج کنید و یه راهی رو که خودتون انتخاب می کنید به اون پیشنهاد بدید.
یه نکته مهم توی داستان اینه که بعد از نجات پدر شما از صفر شروع نمیکنید و از منفی شروع میکنید(خودتون دیگه که میفهمید).
و مهمتر از همه اینه که انتخاب هر کس به معنای اینکه آدم سنگدل و مادی یا آدم دلرحم و معنوی نیست و ضمنا" بعدا به خاطر انتخابتون باز خواست نمیشید.
بچه ها یه انتخاب کنید ولی همه جوانبی که تو داستان گفتم رو در نظر بگیرید.
دقت کنید که من هدفم با طراحی این سوال رسیدن به یه چیز واحد نیست.
یک بار دیگر هم بگم که :
" در زندگی شما همیشه در حال انتخاب هستید"

بازم ببخشید که این پست به مزاجتون سازگار نیست ولی چه کنم.
-----
موفق و سربلند باشید نه برای لحظه ای بلکه برای تمامی عمرتون.:thumbsup:
یا حق :gol:
 
آخرین ویرایش:

cute

عضو جدید
کاربر ممتاز
پدر و مادر جونشون رو فدا می کنن .چون می بینن زنده موندن بچه شون بهتر از زنده بودن خودشونه.
بذارین من از شما یه سوال بپرسم: شما بین یه دو راهی گیر کردین که باید بین دو نفر که خیلی دوسشون دارین یکیشون رو از مرگ نجات بدین. نفر اول یه پیرمرده که 6 ماه از زندگیش باقی مونده. نفر دوم هم یه جوونه و هر دوتاشون برای شما در یک حد نزدیک هستند. شما کدوم رو انتخاب می کنید؟؟:w18:

شما چه اصراری دارید بحث و عوض کنید...سوال مشخصه و هر کسی هم براش جوابی داره
در حالی که این سوالی که شما مطرح کردی اصلا مقوله ای جداست
در مورد اون سوال شما سختیهایی رو متحمل میشه(اگه سختی ببینیش)اماقرار نیست بمیری....بلکه از بعضی از خواسته هات در مقابل کسایی که برات عزیزن میگذری
 

S_K_AZ

عضو جدید
شما چه اصراری دارید بحث و عوض کنید...سوال مشخصه و هر کسی هم براش جوابی داره
در حالی که این سوالی که شما مطرح کردی اصلا مقوله ای جداست
در مورد اون سوال شما سختیهایی رو متحمل میشه(اگه سختی ببینیش)اماقرار نیست بمیری....بلکه از بعضی از خواسته هات در مقابل کسایی که برات عزیزن میگذری

من بحث رو عوض نمیکنم شما می تونین با یه نتیجه گیری خیلی ساده از سوال من به جواب سوال تاپیک برسین...:w18:
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
سلام دوست عزیز،
من دیروز تاپیکتون رو دیدم و از دیروز تا حالا تو کفشم!موقعیتی که توصیف کردید خیلی هم دور از ذهن و واقعیت نیست.یه سکته قلبی یا مغزی ساده میتونه یه همچین شرایطی رو پیش بیاره.

موقعیتی که توصیف کردید، فکر میکنم مرگ مغزی باشه و دیگه نشه براش کاری انجام داد.اما من چیکار می کنم؟
خیلی سخته گفتنش.شاید الان من بگم تمام هستیم رو میدم تا پدرم زنده بمونه ولی در واقعیت آدم پست تری باشم از چیزی که تصور می کنم.بعضی مواقع ما آدمها تصمیماتمون اون چیزی نیست که قلبمون بهش حکم میکنه.
اما چیزی که الان برای من مسلمه اینه که بودن پدرم در کنارم بهتر از بودن اموالم هست.فکر می کنم توی یه همچین موقعیتی از زیر سنگ پول جور کنم برای شاید جبران ذره ای از محبت های پدرم.
نشستن به انتظار مرگ یک نفر،چه دوست چه غیر دوست، کار خیلی سختیه.
(دوستمون S_K_AZ حالی میکنه با بحث کردن ها!)
(یه سوال، مگه خرج عمل چقدره که اگه خونه رو هم بفروشه،باز هم کم داره؟ الان فی خونه و زمین بالاست ها!)

مرد آنست که در کشاکش دهر
سنـگ زیریـن آسـیاب باشـد
 

S_K_AZ

عضو جدید
سلام دوست عزیز،
من دیروز تاپیکتون رو دیدم و از دیروز تا حالا تو کفشم!موقعیتی که توصیف کردید خیلی هم دور از ذهن و واقعیت نیست.یه سکته قلبی یا مغزی ساده میتونه یه همچین شرایطی رو پیش بیاره.

موقعیتی که توصیف کردید، فکر میکنم مرگ مغزی باشه و دیگه نشه براش کاری انجام داد.اما من چیکار می کنم؟
خیلی سخته گفتنش.شاید الان من بگم تمام هستیم رو میدم تا پدرم زنده بمونه ولی در واقعیت آدم پست تری باشم از چیزی که تصور می کنم.بعضی مواقع ما آدمها تصمیماتمون اون چیزی نیست که قلبمون بهش حکم میکنه.
اما چیزی که الان برای من مسلمه اینه که بودن پدرم در کنارم بهتر از بودن اموالم هست.فکر می کنم توی یه همچین موقعیتی از زیر سنگ پول جور کنم برای شاید جبران ذره ای از محبت های پدرم.
نشستن به انتظار مرگ یک نفر،چه دوست چه غیر دوست، کار خیلی سختیه.
(دوستمون S_K_AZ حالی میکنه با بحث کردن ها!)
(یه سوال، مگه خرج عمل چقدره که اگه خونه رو هم بفروشه،باز هم کم داره؟ الان فی خونه و زمین بالاست ها!)

مرد آنست که در کشاکش دهر
سنـگ زیریـن آسـیاب باشـد

سلام, چطوری؟

اولا باید بحث بشه تا به نتیجه ای برسیم. ضمنا همون طور که گفتم باید تو موقعیتش قرار بگیری.
در خصوص این حرفت<<نشستن به انتظار مرگ یک نفر،چه دوست چه غیر دوست، کار خیلی سختیه.>> باید بگم بله کار سختیه ولی به چه قیمتی؟ به قیمت نابود شدن یه زندگی دیگه؟؟:w18:
 

karo7

اخراجی موقت
من فکر می کنم که آدم باید در موقعیتش قرار بگیره و بعدش اظهار نظر کنه.
ولی ما اگر بیام و پدرمون رو نجات بدیم مطمئن باشید که پدرمون تا روزی که زنده است از اینکه خودش رو باعث و بانی بدبختی ما می بینه زجر می کشه و قطعا زندگی خوبی پس از بیماری نخواهد داشت. و ما هم از این قضیه دچار عذاب وجدان خواهیم شد.
از طرفی دیگر هم ما اگه اونو نجات ندیم دچار عذاب وجدان می شیم.
در ضمن زندگی در ایران 50-50 است. یعنی ممکن ما امروز از دردی نجات پیدا کنیم و لی فردا دچار درد بدتری بشیم. هر چند اگر قادر باشیم سپری کردن ایام را زندگی بنامیم.

ولی با تمامی این اوصاف من ترجیح می دم که ادامه تحصیل بدم (یعنی مرخصی تحصیلی بگیرم) و هر چه دارم رو برای پدر و مادرم هزینه کنم.
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
ممنون.

نمی دونم کسی این داستان بچگی هامون رو یادش هست یا نه.یه داستان بود در مورد پدربزرگ یه خونواده سه نفری،پدر-مادر-فرزند،باباهه به خاطر حرف های زنش و اینکه زنه از بودن پدر شوهرش تو خونه باهاشون ناراحته (زن ها از قدیم هم با خونواده شوهر مشکل داشتن که نمی دونم حکمتش چیه؟) پدربزرگ رو میذاره تو یه سبد که ببره قاطی باقالیا .... کنه.پسره ،بچه شون، بر میگرده به باباهه میگه رفتی،بی زحمت سبد رو بر گردون برای وقتی که خودت پیر شدی من لازمش دارم!
من به این داستان اعتقاد زیادی دارم.هر کاری که ما الان با پدر و مادرمون بکنیم،فردا همون رفتار با ما میشه.چون ماییم که الگوی اونها هستیم.اگه عزیز و محترم بداریمشون،عزیز و محترم خواهیم بود.اما اگر خدای نکرده مثلاً ببریمشون خانه سالمندان که از دستشون خلاص شیم،موقع پیری خودمون باید بریم همونجا!
فرض کنید اون بابایی که روی تخت به انتظار مرگ نشسته و چشم امیدش به بچه اشه،خودتونید.
اونوقت باز هم فکر می کنید پسر باید به فکر حفظ مال و اموالی باشه که شما بدست آوردید یا انتظار دارید اموال که متعلق به خودتونه از خونه و ماشین گرفته تا ... رو بفروشه و شما رو نجات بده؟
بعضی چیزها رو میشه بدست آورد، حتی شاید بهترش رو.اما بعضی ها رو نه.پدر جایگزین نداره اما خونه و ماشین و هر کفت و زهرمار دیگه ای رو میشه رفت یه مغازه خرید.فقط باید همت کنه.

یه بحث دیگه هم که هست اینه که تو سوال همه چیز به بدترین وجه ممکن طرح شده.طرف خونه و ماشین و زندگی رو میفروشه.افاقه نمیکنه.قرض میگیره،افاقه نمیکنه.باید بره سر کار.حالا دیگه چرا از تحصیل انصراف میده؟

همت بلند دار که مردان روزگار
(این مصرعش رو شما بگید)
 

S_K_AZ

عضو جدید
اونوقت باز هم فکر می کنید پسر باید به فکر حفظ مال و اموالی باشه که شما بدست آوردید یا انتظار دارید اموال که متعلق به خودتونه از خونه و ماشین گرفته تا ... رو بفروشه و شما رو نجات بده؟
بعضی چیزها رو میشه بدست آورد، حتی شاید بهترش رو.اما بعضی ها رو نه.پدر جایگزین نداره اما خونه و ماشین و هر کفت و زهرمار دیگه ای رو میشه رفت یه مغازه خرید.فقط باید همت کنه.
اولا وقتی یکی ببینه چقدر برای بدست آوردن داراییش زحمت کشیده, حاضر نمی شه به خاطر یکی دو سال زندگی حق استفاده از اونارو از فرزندش سلب بکنه.
دوما اگه من جای پدره باشم ترجیح میدم بمیرم تا اینکه مفلس و بی چیز زندگی کنم.:w18:
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
اولا وقتی یکی ببینه چقدر برای بدست آوردن داراییش زحمت کشیده, حاضر نمی شه به خاطر یکی دو سال زندگی حق استفاده از اونارو از فرزندش سلب بکنه.
دوما اگه من جای پدره باشم ترجیح میدم بمیرم تا اینکه مفلس و بی چیز زندگی کنم.:w12:

خوب این هم برای خودش نظریه و نظر هر کس محترم.نظر من یه چیز دیگه اس،نظر شما چیز دیگه.
فقط هر دو موافقیم که باید تو موقعیتش قرار بگیریم!
راستی اگه همینجوری که تو باشگاه سیگار میکشی،تو بیرون هم بکشی،اونوقت خدای نکرده یه وقت .... میشی ها!

یا علی
 

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
خسته نباشید دوستان
این داستانی که من طرح کردم ،اگه بدقت خونده باشید میبینید که به بدترین شکل ممکن طرح شده و خودم عمدا همه راهای ممکنی که میشه آدم زود تصمیم گیری رو بستم!
تا این جا که خوندم نظرات جالبی گفتید،اما چند تا شبه رو از توی ذهنتون خارج کنم:
1- داستان با داستان های نجات فرزند توسط والدین از زیر آوار یا زلزله که منجر به نجات فرزند میشه فرق میکنه!چون در انسانها و حیوانات این به طور غریزی هست که برای نجات فرزندانشان تا پای جون تلاش کنند.
2-دو شخصی که من مثال زدم یکیشون 60 الی 70 سالگی هستش و دیگری 18 الی 25 سالگی هستش.
3-فرض کنید که اون جوون دانشگاه شبانه اس یا دانشگاه آزاد که انصراف از دانشگاه امری بدیهی هستش اگر دوست نداشته باشید ولی مجبورید که انصراف بدهید!
4-اگه دقت کرده باشید من هر راهی رو که بشه با پدر ارتباط برقرار کرد رو برداشتم! و شما باید جای خودتون تصمیم بگیرید.
5-شما برای از بین بردن پدرتان تلاش نمیکنید(اشاره به داستان Sparrow ) بلکه این یه اتفاق ناخواسته بوده که شما باید تصمیم گیری کنید.
6-فکر کنم با اون همه چیزی بعد از انتخاب گزینه پدر براتون میافته خیلی نمیشه براحتی جواب داد.
یه بار دیگه میگم که شما از هیچ شروع نمی کنید و شاید تا آخر عمرتون .....

بازم از اینکه این پست به مزاجتون سازگار نیست معذرت میخوام.اما توی این داستان و جواب هایی که داده شده خیلی نکته های ظریفی وجود داره که اگه یه بار بخونید خیلیاشون رو متوجه میشید.

در ضمن هر کسی یه راهی رو که انتخاب میکنه باید دلایلی داشته باشه که در آینده به پشیمانی اش منجر نشه!

موفق و سربلند باشید نه برای لحظه ای بلکه برای تمامی عمرتون
یا حق :gol:
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
اینطوری که شما می گی،خوب خدا بیامرزتشون!داستان رو انقده می پیچونید که پول نمی رسه و بنده خدا باباهه .... میشه.ته فیلم هندی میشه ها! بفرست بالیوود! :biggrin:
 

pinion

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با سلام .
موضوع خوبیه.ولی بنا به دلیل بی حرمتی که به من شده از دادن پاسخ معذورم.
 

کربلایی

مدیر بازنشسته
سلام
به نظر من این مورد اصلا دو راهی نیست، شاید بعضی ها بگن آدم باید در موقعیتش قرار بگیره تا تصمیم بگیره، اما حداقل برای من اینطور نیست.
از همین الان تصمیمم مشخصه:
20 ساله که حاظرم همه دارایی مالیم رو بدم اما بجاش یه بار پدرم رو سخت در آغوش بگیرم. پدری که همیشه ازش یه اسم و چند تا عکس دیدم.
برید قدر پدراتون رو بدونید. باور کنید هزار تا دانشگاه و تحصیل و پول، به پای یه ثانیه نگاه پدر نمیرسه.
 

phalagh

مدیر بازنشسته
پدر و مادر جونشون رو فدا می کنن .چون می بینن زنده موندن بچه شون بهتر از زنده بودن خودشونه.
بذارین من از شما یه سوال بپرسم: شما بین یه دو راهی گیر کردین که باید بین دو نفر که خیلی دوسشون دارین یکیشون رو از مرگ نجات بدین. نفر اول یه پیرمرده که 6 ماه از زندگیش باقی مونده. نفر دوم هم یه جوونه و هر دوتاشون برای شما در یک حد نزدیک هستند. شما کدوم رو انتخاب می کنید؟؟:w18:
فکر نمیکنم این یکی اصلا به شرایط اون داستان نزدیک باشه. در این داستان شما من در کار نیست. و در ضمن پای مسائل مادی هم در میان نیست. داستان شما قضیه انتخاب بین دو زندگیه.دو جان. که قظعا ادم اون جوونه رو نجات میده.
اما من میگم در داستانی که تو این تاپیک مطرح شده قضیه انتخاب بین مال و جانه. مال قابل برگشته اما جان نه.

خسته نباشید دوستان
این داستانی که من طرح کردم ،اگه بدقت خونده باشید میبینید که به بدترین شکل ممکن طرح شده و خودم عمدا همه راهای ممکنی که میشه آدم زود تصمیم گیری رو بستم!
تا این جا که خوندم نظرات جالبی گفتید،اما چند تا شبه رو از توی ذهنتون خارج کنم:
1- داستان با داستان های نجات فرزند توسط والدین از زیر آوار یا زلزله که منجر به نجات فرزند میشه فرق میکنه!چون در انسانها و حیوانات این به طور غریزی هست که برای نجات فرزندانشان تا پای جون تلاش کنند.
2-دو شخصی که من مثال زدم یکیشون 60 الی 70 سالگی هستش و دیگری 18 الی 25 سالگی هستش.
3-فرض کنید که اون جوون دانشگاه شبانه اس یا دانشگاه آزاد که انصراف از دانشگاه امری بدیهی هستش اگر دوست نداشته باشید ولی مجبورید که انصراف بدهید!
4-اگه دقت کرده باشید من هر راهی رو که بشه با پدر ارتباط برقرار کرد رو برداشتم! و شما باید جای خودتون تصمیم بگیرید.
5-شما برای از بین بردن پدرتان تلاش نمیکنید(اشاره به داستان Sparrow ) بلکه این یه اتفاق ناخواسته بوده که شما باید تصمیم گیری کنید.
6-فکر کنم با اون همه چیزی بعد از انتخاب گزینه پدر براتون میافته خیلی نمیشه براحتی جواب داد.
یه بار دیگه میگم که شما از هیچ شروع نمی کنید و شاید تا آخر عمرتون .....

بازم از اینکه این پست به مزاجتون سازگار نیست معذرت میخوام.اما توی این داستان و جواب هایی که داده شده خیلی نکته های ظریفی وجود داره که اگه یه بار بخونید خیلیاشون رو متوجه میشید.

در ضمن هر کسی یه راهی رو که انتخاب میکنه باید دلایلی داشته باشه که در آینده به پشیمانی اش منجر نشه!

موفق و سربلند باشید نه برای لحظه ای بلکه برای تمامی عمرتون
یا حق :gol:
ببین هر چی میخوای قضیه رو بپیچون. من میگم مشکلات مالی رو حتی اگه منفی هم باشه امیدی هست که بالاخره در آینده حلش کنی. اما اگه پدر از دست رفت دیگه قابل جبران نیست.
کم ندیدیم کسانی که نه از صفر که به قول شما از منفی شروع کردن اما اینقد تلاش داشتن که تونستن خودشون رو به قله برسونن.
راستی یه چیزی که دقیقا همین الان به ذهنم رسید اینکه اگه دعای خیر پدر و مادر پشت آدم باشه تمام موفقیتها به ادم رو میکنه.
 
آخرین ویرایش:

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
فلق جان پس شما انتخاب نجات پدر هست.
باشه بابا من که چیزی نگفتم و اصلا نمیخوام قضیه رو بپیچونم.
هر کسی نظری داره و هر کسی هم دلایلی داره.
تا الان هم اکثرا گزینه ی نجات پدر رو انتخاب کردن.
موفق باشی
یا حق :gol:
 
بالا