درابتدا به انتها رسیده ایم
به الف ابتدا و سردرگمیم
که الف آغاز است یا پایان
ما بدانجا رسیده ایم که دریافته ایم
مقصد رفتن و رسیدن است
یا ماندن و مردن !
ما بدانجا رسیده ایم که در یافته ایم
می شود با ساز دیگران رقصید
اما نه با سازهای ناکوک !
ما بدانجا رسیده ایم که دریافته ایم
می توان احساس همدردی کرد
اما بی تفاوت بود !
می توان ناراضی بود اما احساس رضایت کرد
پر التهاب بود اما ساکت و مرموز
پر از سادگی بود اما سرشار از سراب
آری !
ما به اینجا رسیده ایم
جایی که رودخانه با مرداب یکی است
در رویایمان رودخانه ایم
اما در واقعیت مرداب