مشاعرۀ سنّتی
- شروع کننده موضوع Matrix
- تاریخ شروع
دردمندان بلا زهر هلاهل دارند
قصد این قوم خطا باشد هان تا نکنی
ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی
سود و سرمایه بسوزی و محابا نکنی
قصد این قوم خطا باشد هان تا نکنی
ای که در کشتن ما هیچ مدارا نکنی
سود و سرمایه بسوزی و محابا نکنی
behnaz_arch
عضو جدید
فکر کنم دیر نوشتم
آخرین ویرایش:
behnaz_arch
عضو جدید
آتش است این بانگ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
behnaz_arch
عضو جدید
در هوایت بی قرارم روز و شب
سر ز پایت بر ندارم روز و شب
سر ز پایت بر ندارم روز و شب
دل مي رود ز دستم،صاحبدلان خدا را
دردا كه راز پنهان،خواهد شد آشكارا
دردا كه راز پنهان،خواهد شد آشكارا
انگار اشتباهي شد:
بوديم و كسي پاس نمي داشت كه بوديم
باشد كه نباشيم و بدانند كه بوديم...
HALMAS
عضو جدید
behnaz_arch
عضو جدید
موی سپید را فلکم رایگان نداد
این رشته را به نقد جوانی خریده ام
این رشته را به نقد جوانی خریده ام
HALMAS
عضو جدید
اگر به خانه ي من آمدي ؛ببخشيد دوستان تشكراتم تموم شده
من از بيگانگان هرگز ننالم
كه بامن هرچه كرد آن آشنا كرد
براي من اي مهربان چراغ بياور
و
پنجره اي كه از آن به انتهاي كوچه ي خوشبخت بنگرم ....
/ فروغ فرخ زاد /
HALMAS
HALMAS
عضو جدید
اگر به خانه ي من آمدي ؛ببخشيد دوستان تشكراتم تموم شده
من از بيگانگان هرگز ننالم
كه بامن هرچه كرد آن آشنا كرد
براي من اي مهربان چراغ بياور
و
پنجره اي كه از آن بله انتهاي كوچه ي خوشبخت بنگرم ....
/ فروغ فرخ زاد /
HALMAS
HALMAS
عضو جدید
اگر به خانه ي من آمدي ؛ببخشيد دوستان تشكراتم تموم شده
من از بيگانگان هرگز ننالم
كه بامن هرچه كرد آن آشنا كرد
براي من اي مهربان چراغ بياور
و
پنجره اي كه از آن بله انتهاي كوچه ي خوشبخت بنگرم ....
/ فروغ فرخ زاد /
HALMAS
HALMAS
عضو جدید
اگر به خانه ي من آمدي ؛ببخشيد دوستان تشكراتم تموم شده
من از بيگانگان هرگز ننالم
كه بامن هرچه كرد آن آشنا كرد
براي من اي مهربان چراغ بياور
و
پنجره اي كه از آن به انتهاي كوچه ي خوشبخت بنگرم ....
/ فروغ فرخ زاد /
HALMAS
Sharif_
مدیر بازنشسته
یعنی این همه مهم بود که ده تا پست دادی؟اگر به خانه ي من آمدي ؛
براي من اي مهربان چراغ بياور
و
پنجره اي كه از آن به انتهاي كوچه ي خوشبخت بنگرم ....
/ فروغ فرخ زاد /
هستی فرهادی
عضو جدید
...
...
دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش
وز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش
...
دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش
وز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش
behnaz_arch
عضو جدید
دوست چهل بامداد در گل ما داشت دست
تا چو گل از دست دوست دست به دست آمدیم
تا چو گل از دست دوست دست به دست آمدیم
behnaz_arch
عضو جدید
شب و روزم چو برگ از شاخه افتاد
سپیده سر زد از موی سیاهم
سپیده سر زد از موی سیاهم
behnaz_arch
عضو جدید
شرح این آتش جانسوز نگفتن تا کی
سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی
شرمنده بخاطر اسپم
سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی
شرمنده بخاطر اسپم
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
|
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |