◀ بيان سوال های تخصصی مهندسی صنایع
- شروع کننده موضوع bardinova
- تاریخ شروع
woodywood
عضو جدید
داستان ها و عبارات پند آموز صنایعی
داستان ها و عبارات پند آموز صنایعی
سلام دوستان عزیز
هدف از برپایی این تاپیک فقط این بود که با لطیفه ها و مواردی که در مورد رشته ی صنایع و جملات زیبایی که در مورد رشته می دونید ولی نمی دونید کجا بذارید را بتونید توی این تاپیک بذارید .
اگه چیزی گذاشتید اجرکم عند ا..
داستان ها و عبارات پند آموز صنایعی
سلام دوستان عزیز
هدف از برپایی این تاپیک فقط این بود که با لطیفه ها و مواردی که در مورد رشته ی صنایع و جملات زیبایی که در مورد رشته می دونید ولی نمی دونید کجا بذارید را بتونید توی این تاپیک بذارید .
اگه چیزی گذاشتید اجرکم عند ا..
آخرین ویرایش توسط مدیر:
woodywood
عضو جدید
مرد بالن‌سوار و مرد روي زمين
مردي در يك بالن در حال پرواز كردن بود كه متوجه شد گم شده است. در حالي كه ارتفاع بالن را كم مي‌كرد، مردي را ديد.
مرد بالن‌سوار فرياد زد: "ببخشيد، مي‌توانيد به من كمك كنيد. من به دوستم قول دادم كه نيم ساعت پيش او را ملاقات كنم، اما حالا نمي‌دانم كجا هستم."
مرد روي زمين پاسخ داد: "بله. شما در يك بالن در ارتفاع حدود 10 متر از سطح زمين معلق هستيد. شما از شمال بين 40 و 42 درجه عرض جغرافيايي و از غرب بين 58 و 60 درجه طول جغرافيايي قرار داريد."
مرد بالن‌سوار پاسخ داد: "شما بايد مهندس باشيد."
مرد روي زمين گفت: "بله. از كجا فهميدي؟"
مرد بالن‌سوار گفت: "خوب، همه چيزهايي كه گفتي از نظر فني درست است، اما من نمي‌دانم با اطلاعاتي كه دادي چكار كنم و در حقيقت هنوز گمشده هستم."
مرد روي زمين پاسخ داد: "شما بايد مدير باشيد."
مرد بالن‌سوار گفت: "بله من مدير هستم، اما از كجا فهميدي؟"
مرد روي زمين گفت: "خوب، شما نمي‌داني كجا هستي و نمي‌داني كجا مي‌روي. شما قولي داده‌اي اما نمي‌داني آن را چگونه عملي كني و انتظار داري من مشكلت را حل كنم. واقعيت اين است كه شما دقيقاً در همان موقعيت پيش از برخوردمان قرار داري اگر چه ممكن است در بيان آن مقداري خطا داشته باشم."
----
A man flying in a hot air balloon realized he was lost. Reducing altitude, he spotted a man on the ground and descended to shouting range.
"Excuse me," he shouted. "Can you help me? I promised my friend I would meet him a half hour ago, but I don't know where I am."
The man below responded: "Yes. You are in a hot air balloon, hovering approximately 30 feet above this field. You are between 40 and 42 degrees North Latitude, and between 58 and 60 degrees West Longitude."
"You must be an engineer," responded the balloonist.
"I am," the man replied. "How did you know?"
"Well," said the balloonist, "everything you have told me is technically correct, but I have no idea what to make of your information, and the fact is I am still lost."
Whereupon the man on the ground responded, "You must be a manager."
"That I am" replied the balloonist, "but how did you know?"
"Well," said the man, "you don't know where you are, or where you're going. You have made a promise which you have no idea how to keep, and you expect me to solve your problem. The fact is you are in the exact same position you were before we met, but now it is somehow my fault."
مردي در يك بالن در حال پرواز كردن بود كه متوجه شد گم شده است. در حالي كه ارتفاع بالن را كم مي‌كرد، مردي را ديد.
مرد بالن‌سوار فرياد زد: "ببخشيد، مي‌توانيد به من كمك كنيد. من به دوستم قول دادم كه نيم ساعت پيش او را ملاقات كنم، اما حالا نمي‌دانم كجا هستم."
مرد روي زمين پاسخ داد: "بله. شما در يك بالن در ارتفاع حدود 10 متر از سطح زمين معلق هستيد. شما از شمال بين 40 و 42 درجه عرض جغرافيايي و از غرب بين 58 و 60 درجه طول جغرافيايي قرار داريد."
مرد بالن‌سوار پاسخ داد: "شما بايد مهندس باشيد."
مرد روي زمين گفت: "بله. از كجا فهميدي؟"
مرد بالن‌سوار گفت: "خوب، همه چيزهايي كه گفتي از نظر فني درست است، اما من نمي‌دانم با اطلاعاتي كه دادي چكار كنم و در حقيقت هنوز گمشده هستم."
مرد روي زمين پاسخ داد: "شما بايد مدير باشيد."
مرد بالن‌سوار گفت: "بله من مدير هستم، اما از كجا فهميدي؟"
مرد روي زمين گفت: "خوب، شما نمي‌داني كجا هستي و نمي‌داني كجا مي‌روي. شما قولي داده‌اي اما نمي‌داني آن را چگونه عملي كني و انتظار داري من مشكلت را حل كنم. واقعيت اين است كه شما دقيقاً در همان موقعيت پيش از برخوردمان قرار داري اگر چه ممكن است در بيان آن مقداري خطا داشته باشم."
----
A man flying in a hot air balloon realized he was lost. Reducing altitude, he spotted a man on the ground and descended to shouting range.
"Excuse me," he shouted. "Can you help me? I promised my friend I would meet him a half hour ago, but I don't know where I am."
The man below responded: "Yes. You are in a hot air balloon, hovering approximately 30 feet above this field. You are between 40 and 42 degrees North Latitude, and between 58 and 60 degrees West Longitude."
"You must be an engineer," responded the balloonist.
"I am," the man replied. "How did you know?"
"Well," said the balloonist, "everything you have told me is technically correct, but I have no idea what to make of your information, and the fact is I am still lost."
Whereupon the man on the ground responded, "You must be a manager."
"That I am" replied the balloonist, "but how did you know?"
"Well," said the man, "you don't know where you are, or where you're going. You have made a promise which you have no idea how to keep, and you expect me to solve your problem. The fact is you are in the exact same position you were before we met, but now it is somehow my fault."
امیر Amir
عضو جدید
با سلام
امم میدونم میشه statistical quality control
اما میخوام بدونم چیه؟
چه فرقی با SPC داره؟
کسی اطلاع داره؟
ISO 27001
ISO 27001
با سلام ،
از دوستان ميخواستم اگه اطلاعاتي در مورد ISO 27001 دارن ، در اختيار من بزارن.
با تشكر
khodabandelo@gmail.com
ISO 27001
با سلام ،
از دوستان ميخواستم اگه اطلاعاتي در مورد ISO 27001 دارن ، در اختيار من بزارن.
با تشكر
khodabandelo@gmail.com
miepower2003
عضو جدید
در مورد هر پروژه چند عامل اساسی وجود دارد.
1-زمان
2-کيفيت
3-هزينه
اگر ما مبحث مديريت و کنترل پروژه را داشته باشيم می بايست هزينه ها را نيز کنترل کنيم.
شما با تعريف اوليه در کليه پروژه هامی توانيد هزينه را برای فعاليت و مواد و منابع تعريف کرده و بر اساس نحوه انجام و نوع پرداخت مديريت نماييد.
همچنين در حين کار بايستی روند تطابق هزينه کرد پروژه را با پيشرفت فيزيکی به منظور اطمينان از منطبق بودن بودجه پيش بينی شده با بودچه هزينه شده بررسی نمود.
هر گونه انحراف از اين قسمت می توان باعث تاخيرات جبران ناپذيری در پروژه گردد.
1-زمان
2-کيفيت
3-هزينه
اگر ما مبحث مديريت و کنترل پروژه را داشته باشيم می بايست هزينه ها را نيز کنترل کنيم.
شما با تعريف اوليه در کليه پروژه هامی توانيد هزينه را برای فعاليت و مواد و منابع تعريف کرده و بر اساس نحوه انجام و نوع پرداخت مديريت نماييد.
همچنين در حين کار بايستی روند تطابق هزينه کرد پروژه را با پيشرفت فيزيکی به منظور اطمينان از منطبق بودن بودجه پيش بينی شده با بودچه هزينه شده بررسی نمود.
هر گونه انحراف از اين قسمت می توان باعث تاخيرات جبران ناپذيری در پروژه گردد.
Industrial.Eng-86
عضو جدید
سلام بر تمام کاربران
میخواستم در مورد MIS و TQM بیشتر بدونم.
اگر سایت خاصی هم در این زمینه میشناسین لطفا معرفی کنید.
ممنون.
میخواستم در مورد MIS و TQM بیشتر بدونم.
اگر سایت خاصی هم در این زمینه میشناسین لطفا معرفی کنید.
ممنون.
سلام
من به عنوان کارشناس بهره وری در پروژه سه دستگاه دولتی(اداره زندانها،بنیاد شهید،وامور عشایری ) شرکت داشتم نتیجه پروژه در هردستگاه شد 200تا 250 برگه کاغذ وهیچ تغییری در کار حاصل نشد فقط در بنیاد شهید ریاست سازمان دو پروژه از شرکت ما خواست یکی واقعی برای خود سازمان ویکی صوری برای جشنواره شهید رجایی که تفاوت از زمین تا آسمان بود
knight 3
عضو جدید
TQM
TQM
سلام مهندس
TQM یک سیستم مدیریتی هست که کلا با متدهای قدیمی مدیریت فرق داره,بطور مثال در سیستم های مدیریتی سنتی مدیران مسئول همه ی کارهای سازمان بودند ولی در TQM کارمندان مسئول هستند و یا در سیستم های سنتی هرکس با توجه به وظیفه تعیین شده اش به سازمان خدمت می کرد ولی در TQM هرکس با توجه به تواناییش می تونه به تمام بخش های سازمان کمک کنه.و درضمن در سیستم های قبلی مدیر به تنهایی تصمیم های مهم را می گرفت ولی در TQM مدیر فقط نقش مربی و هدایتگر دارد.ببخشید دیگه تا همین حد اطلاع دارم.
TQM
سلام مهندس
TQM یک سیستم مدیریتی هست که کلا با متدهای قدیمی مدیریت فرق داره,بطور مثال در سیستم های مدیریتی سنتی مدیران مسئول همه ی کارهای سازمان بودند ولی در TQM کارمندان مسئول هستند و یا در سیستم های سنتی هرکس با توجه به وظیفه تعیین شده اش به سازمان خدمت می کرد ولی در TQM هرکس با توجه به تواناییش می تونه به تمام بخش های سازمان کمک کنه.و درضمن در سیستم های قبلی مدیر به تنهایی تصمیم های مهم را می گرفت ولی در TQM مدیر فقط نقش مربی و هدایتگر دارد.ببخشید دیگه تا همین حد اطلاع دارم.
سلام
ممنون از راهنمائی شما
حالا متن پائین و بخونید و اگه نظری داشتید بگید ، وقتی کار بصورت عملی شروع شد باز هم تجربه عملی هم واسه آگاهی بقیه می ذارم اینجا
Cost control
2- برآورد هزینه
3- برنامه ریزی بودجه
4- کنترل هزینه
شرح وظایف واحد کنترل هزینه :
1- برنامه ریزی منابع :
1- تخصیص منابع
2- تذاکرات به موقع در مورد کمبود منابع با توجه به احجام باقیمانده و برنامه زمانبندی
3- تذکرات به موقع در مورد مصرف منابع بیش از میزان معمول
4- تهیه اطلاعات به روز موجود و باقیمانده و مصرف شده منابع
5- تهیه اطلاعات به روز نفرات و ماشین آلات و عوامل موثر در پروژه جهت تهیه گزارشات راندمان منابع
6- تهیه گزارشات راندمان پیمانکاران جزء جهت اخطاریه به پیمانکار با در نظر گرفتن جریمه یا پاداش
7- کنترل هزینه های پروژه و ارائه راهکاری مناسب مانند کم یا زیاد کردن ماشین آلات و نیروی انسانی
2- برآورد هزینه :
1- تخصیص هزینه
2- برآورد هزینه پروژه
3- برآورد سود پروژه
4- ارائه برنامه هزینه
3-برنامه ریزی بودجه :
1- ارائه نمودار هزینه بودجه بندی شده برای کاربرنامه ریزی شده
2- ارائه نمودار هزینه بودجه بندی شده کار انجام شده
3- برنامه ریزی جهت چگونگی تامین بودجه (1-صورت وضعیت 2- تعدیل 3- claim 4- پاداش 5-و....
4- پیگیری جذب بودجه
4- کنترل هزینه :
1- محاسبه هزینه واقعی کار انجام شده
2- محاسبه انحراف هزینه ( اختلاف میان هزینه برنامه ریزی شده برای کار انجام شده و هزینه واقعی ناشی از انجام کار )
3- بررسی هزینه انجام شده با توجه به پیشرفت پروژه
4- بررسی سود و زیان پروژه در بازه های مختلف زمانی
5- ارائه راهکار در جهت کاهش هزینه
6- تخمین مجدد هزینه لازم تا اتمام پروژه با توجه به تغییرات (تورم قیمت منابع ، قرارداد پیمانکاران )
7- تعیین سقف مجاز هزینه در بازه های مختلف
8- مستند کردن اطلاعات
9- طبقه بندی کردن اطلاعات جهت استفاده در سایر پروژه ها
امیر Amir
عضو جدید
بیشتر شبیه یک رویه اجراییه...
امیر Amir
عضو جدید
با سلام,سلام به همه ی مهندسان صنایع آنلاین
کسی میتونه راجع به OHSAS 18000 به من یکمی توضیح بده؟ حداقل بگه درمورد چیه؟
ممنون
به این لینک مراجعه کنید:
http://www.aksep.com/TEMP/18001.HTM
با احترام
bardinova
مدیر بازنشسته
به هیچ وجه حسابدار کنترلی روی هزینه ها نداره . حسابدار مسئولیت محاسبه دقیق دخل و خرج و کلیه مسائل مالی شرکت رو داره ، اما اختیاری در زمینهء نحوه خرج و هزینه کردن نداره . هر پروژه برای اینکه به موفقیت برسه باید 1) زمان 2) هزینه 3) اسکوپ واقعی مطابق برنامه ریزی باشه . هر سه تای این موارد ارتباط کاملا مشخص و تاثیر گذاری نسبت به هم دارن . کم کردن هزینه زمان رو بالا میبره ، بالا رفتن زمان اسکوپ رو تغییر میده ، دست بردن تو زمان هزینه رو متاثر میکنه و ... . حالا این هنر یه مدیر پروژه هست که بتونه این سه عامل رو طوری هماهنگ نگه داره که هیچکدوم از محدوده برنامه ریزی خارج نشن .
جدا از این حرفها ، عزیز من ! پول که ریگ بیابون نیست !!! اگه خرجت رو کنترل نکنی ، پس قرار هست چیکار کنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دانشگاه استنفورد
دانشگاه استنفورد
باسلام
خانمی با لباس کتان راه‌راه و شوهرش با کت وشلوار نخ‌نما‌شده‌ی خانه‌دوز در شهر بوستن از قطار پايين آمدند و بدون هيچ قرار قبلی راهی دفتر رئيس دانشگاه هاروارد شدند. منشی فورا متوجه شد اين زوج روستايی هيچ کاری در هاروارد ندارند و احتمالا شايسته حضور در کمبريج هم نيستند.
مرد به آرامی گفت: مايل هستيم رئيس را ببينيم.
منشی با بی حوصلگی گفت: ايشان تمام روز گرفتارند.
خانم جواب داد: ما منتظر خواهيم شد.
منشی ساعت‌ها آنها را ناديده گرفت، به اين اميد بود که بالاخره دلسرد شوند و پی کارشان بروند. اما اين طور نشد. منشی به تنگ آمد و سرانجام تصميم گرفت مزاحم رئيس شود، هرچند که اين کار نامطبوع بود که همواره از آن اکراه داشت. و به رئيس گفت: شايد اگر چند دقيقه ای آنان را ببينيد، پی كارشان بروند.
رئيس با اوقات تلخی آهی کشيد و سرتکان داد. معلوم بود شخصی با اهميت او، وقت ملاقات با آنها را نداشت. به علاوه از اينکه لباسی کتان و راه راه وکت وشلواری خانه دوز دفترش را به هم بريزد،خوشش نمی آمد. رئيس با قيافه ای عبوس و با وقار سلانه سلانه به سوی آن دو رفت.
خانم به او گفت: ما پسری داشتيم که يک سال در هاروارد درس خواند. او اينجا راضی بود. اما حدود يک سال پيش در حادثه‌ای کشته شد. شوهرم و من دوست داريم بنايی به يادبود او در دانشگاه بنا کنيم.
رئيس تحت تاثير قرار نگرفته بود ... او يکه خورده بود. با غيظ گفت: خانم محترم ما نمی‌توانيم برای هرکسی که به هاروارد می آيد و می‌ميرد ، بنايی برپا کنيم. اگر اين کار را بکنيم ، اينجا مثل قبرستان مي‌شود!
خانم به سرعت توضيح داد: آه ، نه. نمی‌خواهيم مجسمه بسازيم. فکر کرديم بهتر باشد ساختمانی به هاروارد بدهيم.? رئيس لباس کتان راه راه و کت و شلوار خانه‌دوز آن دو را برانداز کرد و گفت : يک ساختمان !می‌دانيد هزينه‌ی يک ساختمان چقدر است؟ ارزش ساختمان های موجود در هاروارد هفت ونيم ميليون دلار است.
خانم يک لحظه سکوت کرد. رئيس خشنود بود. شايد حالا می‌توانست ازشرّشان خلاص شود.
زن رو به شوهرش کرد و آرام گفت : آيا هزينه راه اندازی دانشگاه همين قدر است ؟ پس چرا خودمان دانشگاه راه نيندازيم؟شوهرش سر تکان داد. قيافه رئيس دستخوش سر درگمی و حيرت بود.
آقا و خانم' ليلاند استنفورد' بلند شدند و راهی پالوآلتو در ايالت کاليفرنيا شدند ، يعنی جايی که دانشگاهی ساختند که نام آنها را برخود دارد: دانشگاه استنفورد، يادبود پسری که هاروارد به او اهميت نداد
دانشگاه استنفورد
باسلام
خانمی با لباس کتان راه‌راه و شوهرش با کت وشلوار نخ‌نما‌شده‌ی خانه‌دوز در شهر بوستن از قطار پايين آمدند و بدون هيچ قرار قبلی راهی دفتر رئيس دانشگاه هاروارد شدند. منشی فورا متوجه شد اين زوج روستايی هيچ کاری در هاروارد ندارند و احتمالا شايسته حضور در کمبريج هم نيستند.
مرد به آرامی گفت: مايل هستيم رئيس را ببينيم.
منشی با بی حوصلگی گفت: ايشان تمام روز گرفتارند.
خانم جواب داد: ما منتظر خواهيم شد.
منشی ساعت‌ها آنها را ناديده گرفت، به اين اميد بود که بالاخره دلسرد شوند و پی کارشان بروند. اما اين طور نشد. منشی به تنگ آمد و سرانجام تصميم گرفت مزاحم رئيس شود، هرچند که اين کار نامطبوع بود که همواره از آن اکراه داشت. و به رئيس گفت: شايد اگر چند دقيقه ای آنان را ببينيد، پی كارشان بروند.
رئيس با اوقات تلخی آهی کشيد و سرتکان داد. معلوم بود شخصی با اهميت او، وقت ملاقات با آنها را نداشت. به علاوه از اينکه لباسی کتان و راه راه وکت وشلواری خانه دوز دفترش را به هم بريزد،خوشش نمی آمد. رئيس با قيافه ای عبوس و با وقار سلانه سلانه به سوی آن دو رفت.
خانم به او گفت: ما پسری داشتيم که يک سال در هاروارد درس خواند. او اينجا راضی بود. اما حدود يک سال پيش در حادثه‌ای کشته شد. شوهرم و من دوست داريم بنايی به يادبود او در دانشگاه بنا کنيم.
رئيس تحت تاثير قرار نگرفته بود ... او يکه خورده بود. با غيظ گفت: خانم محترم ما نمی‌توانيم برای هرکسی که به هاروارد می آيد و می‌ميرد ، بنايی برپا کنيم. اگر اين کار را بکنيم ، اينجا مثل قبرستان مي‌شود!
خانم به سرعت توضيح داد: آه ، نه. نمی‌خواهيم مجسمه بسازيم. فکر کرديم بهتر باشد ساختمانی به هاروارد بدهيم.? رئيس لباس کتان راه راه و کت و شلوار خانه‌دوز آن دو را برانداز کرد و گفت : يک ساختمان !می‌دانيد هزينه‌ی يک ساختمان چقدر است؟ ارزش ساختمان های موجود در هاروارد هفت ونيم ميليون دلار است.
خانم يک لحظه سکوت کرد. رئيس خشنود بود. شايد حالا می‌توانست ازشرّشان خلاص شود.
زن رو به شوهرش کرد و آرام گفت : آيا هزينه راه اندازی دانشگاه همين قدر است ؟ پس چرا خودمان دانشگاه راه نيندازيم؟شوهرش سر تکان داد. قيافه رئيس دستخوش سر درگمی و حيرت بود.
آقا و خانم' ليلاند استنفورد' بلند شدند و راهی پالوآلتو در ايالت کاليفرنيا شدند ، يعنی جايی که دانشگاهی ساختند که نام آنها را برخود دارد: دانشگاه استنفورد، يادبود پسری که هاروارد به او اهميت نداد
امیر Amir
عضو جدید
من میخوام برای ارشد MBA بخونم. الان هم سال سوم هستم میخوام کم کم شروع کنم درسهاشو بخونم ولی نمیدووووونم چی بخونم...از کجا بخونم...کتاب کیو بخونم...چجوری بخونم...کجا برم...پیش کی برم...
میدونم کجا برم..کلاس کنکور ولی اون ها خودشون پرت تر هستند از مرحله...یک منشی گذاشتند که طوطی وار واست مشتی اطلاعات دسته بندی شده رو بلقور میکنه!!!
زبان من خوبه...من سال 83 که امتحان Tolimo دادم در 100 نفر رتبم 18 بود.وقتی جوون بودما...
حالا خواهشا راهنمایی کنید....
دوستان راهنمایی کنید...
میدونم کجا برم..کلاس کنکور ولی اون ها خودشون پرت تر هستند از مرحله...یک منشی گذاشتند که طوطی وار واست مشتی اطلاعات دسته بندی شده رو بلقور میکنه!!!
زبان من خوبه...من سال 83 که امتحان Tolimo دادم در 100 نفر رتبم 18 بود.وقتی جوون بودما...
حالا خواهشا راهنمایی کنید....
دوستان راهنمایی کنید...
knight 3
عضو جدید
با سلام
من فقط یک ترم مهندسی صنایع خوندم و در حدی نیستم که بتونم شما رو راهنمایی کنم,ببخشید. ولی می خواستم بابت سایتی که اونروز بهم معرفی کردید ازتون تشکر کنم,خیلی به دردم خورد.
ممنون
شادترین مردم دنیا
شادترین مردم دنیا
شادترین مردم دنیا
باسلام
احساس شادی نمیکنید ؟ فکر میکنید تفریحاتتون کمه ؟ تصور میکنید زندگی چیز زیادی برای عرضه نداره؟ ناراحت نباشید، تنها مشکل شما اینه که در کشور درستی نیستید...
این جمله ، از یک نویسنده ایرانی نیست. متعلق به Marina Kamenevاهل انگلیس ، خبرنگار بیزنس ویک هست.
داستان از یک نظر خواهی BBCشروع شد. در این نظر خواهی ، آمار نشون داد که ۸۱٪ از مردم انگلیس ، به جای افزایش ثروت از دولت توقع دارند که زندگی شادتری براشون فراهم کنه.
سئوال اینجا بود که چطور. به عنوان اولین قدم ، دانشگاه لیسستر ، پروژه ای با هدف رتبه بندی کشورها از نظر شادی مردمشون تعریف کرد. نتایج این رتبه بندی و دلایل شادی ملتها خیلی خیلی جالب بود.
این جمله ، از یک نویسنده ایرانی نیست. متعلق به Marina Kamenevاهل انگلیس ، خبرنگار بیزنس ویک هست.
داستان از یک نظر خواهی BBCشروع شد. در این نظر خواهی ، آمار نشون داد که ۸۱٪ از مردم انگلیس ، به جای افزایش ثروت از دولت توقع دارند که زندگی شادتری براشون فراهم کنه.
سئوال اینجا بود که چطور. به عنوان اولین قدم ، دانشگاه لیسستر ، پروژه ای با هدف رتبه بندی کشورها از نظر شادی مردمشون تعریف کرد. نتایج این رتبه بندی و دلایل شادی ملتها خیلی خیلی جالب بود.
نتایج رو ببینین:
رتبه اول
رتبه اول
دانمارک
جمعیت ۵/۵ میلیون
شانس زندگی : ۸/۷۷ سال
درآمد سرانه : ۳۴،۶۰۰ دلار
سیستم اقتصادی : سوسیالیستی
ویژگی ها :
- بهترین سرویس های دولتی خدمات اجتماعی
- بیمه همگانی با پوشش کامل
- مدارس و دانشگاههای رایگان با کیفیت بسیار بالا
- هویت اجتماعی کاملا مشخص برای جوانان
- طبیعت بکر و معماری شهری زیبا
- آلودگی محیط زیست ناچیز
رتبه دوم
رتبه دوم
سوئیس
جمعیت ۵/۷ میلیون
شانس زندگی : ۵/۸۰ سال
درآمد سرانه : ۳۲،۳۰۰ دلار
سیستم اقتصادی : آزاد
ویژگی ها :
- موقعیت سوق الجیشی کاملا امن
- میزان جرم و جنایت ناچیز
- امکانات شهر نشینی با کیفیت بسیار بالا
- امکان ورزشهای نزدیک به طبیعت مانند کوهنوردی ، اسکی و سوارکاری برای همه
- طبیعت بکر و معماری شهری زیبا
- ثبات سیاسی
- سیستم بهداشتی رایگان با سرانه ۳۵۰۰ برای هر نفر
رتبه سوم
رتبه سوم
اتریش
جمعیت ۲/۸ میلیون
شانس زندگی : ۷۹ سال
درآمد سرانه : ۳۲،۷۰۰ دلار
سیستم اقتصادی : سوسیالیستی
ویژگی ها :
- خدمات بهداشتی رایگان برای همه با پوشش کامل
- فعالیتهای فرهنگی همگانی و در دسترس
- خلق و خوی آرام مردم و شهرهای ساکت و تمیز
- سیستم حمل و نقل سریع شهری
- مدارس و دانشگاههای مدرن و مجهز و رایگان
- قوانین حفظ محیط زیست محکم
رتبه چهارم
رتبه چهارم
ایسلند
جمعیت ۳۰۰،۰۰۰ نفر
شانس زندگی : ۸۰ سال
درآمد سرانه : ۳۵،۷۰۰ دلار
سیستم اقتصادی : سوسیالیستی
ویژگی ها :
- سیستم خدمات خیریه دولتی
- خدمات دولتی رایگان با تنوع زیاد از بهداشت ، آموزش ، آموزش عالی تا گردش دسته جمعی
- سوبسید (یارانه) مسکن برای همه
- عدم وجود خط فقر در جامعه
- باسوادی همگانی
- عدم وجود بیکاری در جامعه
رتبه پنجم
رتبه پنجم
باهاما
جمعیت ۳۱۰،۰۰۰ نفر
شانس زندگی : ۶/۶۵ سال
درآمد سرانه : ۲۰،۲۰۰ دلار
سیستم اقتصادی : آزاد
ویژگی ها :
- کیفیت غذای بالا و ارزانی ارزاق
- آب و هوای بسیار معتدل
- طبیعت بکر
- جمعیت زیر خط فقر : ۱۰٪
- فرهنگ کاری راحت و بی تنش (همون تنبلی خودمون)
- تلفیق فرهنگی مناسب (افریقایی - اروپایی)
- خانواده های محکم و آمار طلاق بسیار پایین (علیرغم آزادی طلاق برای زوجین)
- کلیسای مردمی و متساهل
رتبه ششم
فنلاند
رتبه هفتم
سوئد
رتبه هشتم
رتبه ششم
فنلاند
رتبه هفتم
سوئد
رتبه هشتم
بوتان
(با درآمد سرانه ۱۴۰۰ دلار!!!)
رتبه ۹
شادترین ملت مسلمان
برونئی
جمعیت ۳۸۰،۰۰۰ نفر
شانس زندگی : ۷۵ سال
درآمد سرانه : ۲۳،۶۰۰ دلار
سیستم اقتصادی :دولتی
ویژگی ها :
- درآمد نفتی بالا
- ثبات سیاسی (دودمان سلطنتی ۶۰۰ ساله )
- نرخ جرم و جنایت بسیار پایین
- خدمات بهداشتی رایگان همگانی با کیفیت بالا
- عدم وجود خط فقر در جامعه (حقوق دولتی برای همه)
- سیستم آموزشی رایگان ، حتی آموزش عالی
- یارانه غذا و مسکن برای همه
رتبه ۱۰ :
کانادا
رتبه ۱۰ :
کانادا
sajjad.DSA
عضو جدید
یه توضیح درباره ی تعداد واحدهای مهندسی صنایع در مقطع کارشناسی می خواستم
sajjad.DSA
عضو جدید
برای اینکه یه مهندس صنایع خوب باشیم روزی چند ساعت و چگونه مطالعه کنیم...؟
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
| G | سمینار تخصصی آشنائی با شرکتهای لجستیک طرف سوم 3PL | مهندسی صنایع | 0 | |
| S | کلمات انگلیسی تخصصی رشته صنایع(کمک فوریییی) | مهندسی صنایع | 1 |