[بزرگان موسیقی] - کریس دی برگ

atousa_m

عضو جدید
کاربر ممتاز
کریستوفر جان دیویسون ملقب به کریس دی برگ در ۱۵ اکتبر سال ۱۹۴۸ در آرژانتین متولد شد. پدرش «چارلز دیویسون» دیپلمات انگلیسی و مادرش «ماوی امیلی دی برگ» منشی ایرلندی بود. کودکی کریس دی برگ به خاطر شغل دیپلماتیک پدر به مسافرت و کسب تجربه در این راه گذشت و به این خاطر در کشورهای مختلفی مثل مالت، نیجریه و زئیر بزرگ شد. هنگامی که ۱۲ ساله بود خانواده اش به «Emerald Isle» در ایرلند رفتند، جایی که هنوز هم کریس دی برگ با همسرش دایان و سه فرزندش رزانا، هوبی و مایکل زندگی می‌کند.
در سال ۱۹۶۰ پدرش یک قلعه قدیمی به نام بارگی کاسل خرید که در قرن ۱۲ ساخته شده بود. بعد از اینکه قلعه دوباره توسط خانواده دیویسون بازسازی شد، آنها آنجا را به یک هتل خانوادگی برای تعطیلات تبدیل کردند. کریس اولین کنسرتهایش را در این قلعه اجرا می‌کرد و بعد از ظهر‌ها برای میهمانان گیتار می‌نواخت. کریس نواختن گیتار را با روش سعی و خطا، یعنی بدون هیچ نت از پیش نوشته شده‌ای یاد گرفت.
کریس زبان انگلیسی و فرانسه را در کالج معروف ترینیتی در شهر دوبلین آموخت. هنگامی که وی مشغول تحصیل در کالج ترینیتی بود شروع به نوشتن آهنگهای پاپ کرد. در سال ۱۹۷۱ کریس برای پیدا کردن یک شغل در موسیقی به لندن سفر کرد. در یک رستوران و آرایشگاه به عنوان خواننده شروع به کار کرد و از طرف یکی از دوستانش که به تازگی رستورانی به نام «Captain Americas» در دوبلین تأسیس کرده بود پیشنهاد کار دریافت کرد و برای میهمانانی که مشغول صرف غذا بودند موسیقی می‌نواخت.
اولین موفقیت بین المللی کریس در سال ۱۹۷۵ با آهنگ «Turning Round» که بعدها به اسم "Flying" تغییر نام داد رقم خورد. این آهنگ برای ۱۷ هفته در صدر جدول بهترین‌ها در برزیل قرار گرفت و بیش از نیم میلیون نسخه از آن به فروش رفت. آلبوم بعدی کریس دی برگ به نام «Spanish Train & Other Stories» آهنگی به نام «A Spaceman CameTravelling» داشت که در انگلستان جزو بهترین آهنگ‌های کریسمس شناخته شد. ولی موفقیت واقعی این آلبوم آهنگی به نام «Patricia The Stripper» است که هنوز هم درخواست اجرای آن از طرف تماشاچیان در کنسرت‌های کنونی کریس وجود دارد.
در سال ۱۹۸۴ کریس هشتمین آلبومش را به نام «Man On The Line» منتشر کرد. این آلبوم شامل یکی از معروفترین آهنگ‌های کریس به نام «High On Emotion» است که در آن زمان در ده کشور اروپایی به عنوان بهترین آهنگ شناخته شد.
در سال ۱۹۸۶ آلبوم «Into The Light» را که آهنگی به نام «The Lady In Red» داشت منتشر کرد. این آهنگ در سراسر دنیا باعث شهرت کریس شد و در انگلستان و ۲۴ کشور دیگر به عنوان بهترین آهنگ شناخته شد ولی در آمریکا رتبه دوم را کسب کرد. آلبوم «IntoThe light» در آفریقای جنوبی، نروژ، سویس و انگلستان جایزه پلاتینیوم دریافت کرد. در آمریکا، زلاندنو، دانمارک و بلژیک هم جایزه طلایی گرفت. این آلبوم شامل آهنگ «Say Goodbye To It All» است که ادامه ترانه "Borderline" از آلبوم «The Getaway» سال ۱۹۸۲ است.
آلبوم بعدی کریس دی برگ به نام «Flying Colours» در سال ۱۹۸۸ منتشر شد. این آلبوم همچنین پر فروش ترین آلبوم کریس دی برگ تا به حال بوده‌است. در طول ۲۸ سال فعالیت، کریس دی برگ بیش از ۲۰۰ جایزه طلایی و پلاتینیوم دریافت کرده‌است. حتی برخی از سیاستمداران و افراد مشهور از طرفداران موسیقی کریس دی برگ میباشند. کریس دی برگ در سراسر دنیا از اروپا (آلمان، انگلستان، ایرلند، ...) و آسیا (ایران، ژاپن، لبنان، ...) تا آمریکای شمالی (کانادا) و آمریکای جنوبی (آرژانتین، برزیل، ...) محبو بیت دارد.
کریس دی برگ در ۱۶ سپتامبر سال ۲۰۰۲ آلبوم جدید خود به نام «Timing IsEverything» را منتشر کرد که شامل ۱۱ آهنگ جدید بود. کریس دی برگ در این آلبوم بیشتر به دنبال یک آلبوم تفریحی و شاد بوده‌است ولی هنوز چند آهنگ از جمله "There"sRoom In This Heart Tonight«آهنگهای عمیقی از نظر موسیقی و شعر میباشند. بزرگ‌ترین موفقیت این آلبوم آهنگ»Lebanese Night" میباشد که در کشورهایی مثل لبنان و سایر کشورها آهنگ شماره یک آهنگهای عربی و انگلیسی شد.او همچنین در سال ۲۰۰۴ آلبومی به نام The Road To Freedomو در سال ۲۰۰۶ آلبومی دیگر به نام The Storyman به بازار داد که آلبوم آخری تمام آهنگهای آن سمفونی میباشد
 

atousa_m

عضو جدید
کاربر ممتاز
این هم یکی از ترانه های زیبای این خواننده به همراه ترجمه فارسی


Missing you


I’ve been missing you


I’ve got the roses, I’ve got the wine


With a little luck she will be here on time


This is the place we used to go


With romantic music and the light down low


And as you stand there amazed at the door


And you’re wondering what all this is for


It’s just a simple thing, from me to you


The lady that I adore


‘Cos there’s something that you should know, it’s that



I’ve been missing you, more than words can say


And that I’ve been thinking about you it every day


And the time we had just dancing nice and slow


And I said now I’ve found you


I’m never letting go



There is no reason to the things that we do


You can break a heart with just a word or two


And take a lifetime to apologize


When the one you love’s in front of your eyes


And I will fall to my knees like a fool


If it’s the only way of getting through


You see if I think you are beautiful


Someone else is going to feel it too


So there’s only one thing to do, tell you that



I’ve been missing you, more than words can say


And that I’ve been thinking about you it every day


Well tonight’s our right for dancing nice and slow


Because now I’ve found you I’m never letting go


No, now I’ve found you I’m never letting go



I’ve been missing you


I’ve been missing you, darling…



دلم برات تنگ شده


دلم برات تنگ شده


دسته ای گل سرخ و کمی نوشیدنی خریدم


اگر کمی شانس بیاورم ، سر وقت می رسد


پاتوق ما اینجاست


با موسیقی عاشقانه و چراغ های رومیزی


بر آستانه در که مرا می بینی، بهت زده می شوی


که چرا این همه چیز خریده ام


این هدیه ایست کوچک برای تو


تویی که می پرستمت


چیزی هست که باید بدانی



دلم برایت تنگ شده، بیش از آنکه بر زبان بیاید


و هر روز در فکر آنم


و آن گاه ظریف و آرام می رقصیدیم


گفتم که دیگر دریافتمت


و هرگز بازت نمی نهم



گاه کارهای بی دلیلی انجام می دهیم


می توانی با یکی دو کلمه دلی را بشکنی


و یک عمر معذرت بخواهی


هنگامی که محبوبت در مقابل چشمان توست


عاجزانه به زانو در خواهی آمد


تنها این طور کارت درست می شود


اگر زیبا بپندارمت


دیگری نیز همین عقیده را خواهد داشت


پس تنها یک کار مانده، به تو بگویم که



دلم برایت تنگ شده ، بیش از آن که بر زبان بیاید


و هر روز در فکر آنم


امشب برایمان شبی است که ظریف و آرام برقصیم


چرا که دیگر تو را یافته ام ، و هرگز بازت نمی نهم



دلم برایت تنگ شده

دلم برایت تنگ شده عزیزم...
 

gonzo

عضو جدید
در خواست

در خواست

سلام اتوسا جان .
ممنون از بیو گرافی کریس.
من یه مدتی هست که در به در دنباله ترجمه ی شعر های کریس میگردم:confused: . البته میخوام که کتاب باشه ( نه کتاب الکترونیکی pdf) . اگه کتابی میشناسی معرفی کن. اگه که نه حداقل بگوو کجا می یونم ترجمه ها رو از داخل اینترنت گیر بیارم.
ممنوووووووووووووووون
 

atousa_m

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام اتوسا جان .
ممنون از بیو گرافی کریس.
من یه مدتی هست که در به در دنباله ترجمه ی شعر های کریس میگردم:confused: . البته میخوام که کتاب باشه ( نه کتاب الکترونیکی pdf) . اگه کتابی میشناسی معرفی کن. اگه که نه حداقل بگوو کجا می یونم ترجمه ها رو از داخل اینترنت گیر بیارم.
ممنوووووووووووووووون

قابل نداشت عزیزم

من خودم یه کتاب دارم البته سال 79 گرفتم . از انقلاب گرفتم . فکر کنم یه کتاب فروشی سر خیابون اردیبهشت بود .
اسم کتاب هم " ترانه های کریس دی برگ" ترجمه ی " امیر علی محبی" و "کاوه آریایی"


من هم سایتی پیدا نکردم . ترانه هاش هست ولی ترجمه نداره;)
 

hayaba

عضو جدید
راستی نمی دونم اخیرا به سایته رسمیه کریس دی برگ سر زدین یا نه ؟
این خواننده ی با شعور و پر احساس ایرلندی یه هدیه ای رو به طرفداران ایرانی تقدیم کرده و اون اضافه کردنه پرچم ایران در کناره انگلیس و فرانسه ست و شما می توان با کلیک بر رویه اون، سایت رو به صورته کاملا فارسی ببینید !
اینم سایتش :
http://www.chrisdeburgh.net
 

hayaba

عضو جدید
A Rainy Night In Paris
It's a rainy night in Paris,
And the harbour lights are low,
He must leave his love in Paris,
Before the winter snow;

On a lonely street in Paris,
He held her close to say,
"We'll meet again in Paris,
When there are flowers on the Champs-Elysées..."
"How long" she said "How long,
And will your love be strong,
When you're across the sea,
Will your heart remember me?..."
Then she gave him words to turn to,
When the winter nights were long,
"Nous serons encore amoureux,
Avec les couleurs de printemps..."
"And then" she said "And then,
Our love will grow again,"
Ah but in her eyes he sees,
Her words of love are only words to please...
And now the lights of Paris,
Grow dim and fade away,
And I know by the lights of Paris,
I will never see her again:gol:...
 

hayaba

عضو جدید
سلام آتوسا جان
یه زحمت دارم برات آگه میشه ترانه Spanish Train همراه با ترجمه رو لطف کنی ممنوون میشم.



Spanish Train
There's a Spanish train that runs between
Guadalquivir and old Saville,
And at dead of night the whistle blows,
and people hear she's running still...

And then they hush their children back to sleep,
Lock the doors, upstairs they creep,
For it is said that the souls of the dead
Fill that train ten thousand deep!!

Well a railwayman lay dying with his people by his side,
His family were crying, knelt in prayer before he died,
But above his bed just a-waiting for the dead,
Was the Devil with a twinkle in his eye,
"Well God's not around and look what I've found,
this one's mine!!"

Just then the Lord himself appeared in a blinding flash of light,
And shouted at the Devil, "Get thee hence to endless night!!"
But the Devil just grinned and said "I may have sinned,
But there's no need to push me around,
I got him first so you can do your worst,
He's going underground!!"

"But I think I'll give you one more chance"
said the Devil with a smile,
"So throw away that stupid lance,
It's really not your style",
"Joker is the name, Poker is the game,
we'll play right here on this bed,
And then we'll bet for the biggest stakes yet,
the souls of the dead!!"

And I said "Look out, Lord, He's going to win,
The sun is down and the night is riding in,
That train is dead on time, many souls are on the line,
Oh Lord, He's going to win!.."

Well the railwayman he cut the cards
And he dealt them each a hand of five,
And for the Lord he was praying hard
Or that train he'd have to drive...
Well the Devil he had three aces and a king,
And the Lord, he was running for a straight,
He had the queen and the knave and nine and ten of spades,
All he needed was the eight...

And then the Lord he called for one more card,
But he drew the diamond eight,
And the Devil said to the son of God,
"I believe you've got it straight,
So deal me one for the time has come
To see who'll be the king of this place,
But as he spoke, from beneath his cloak,
He slipped another ace...

Ten thousand souls was the opening bid,
And it soon went up to fifty-nine,
But the Lord didn't see what the Devil did,
And he said "that suits me fine",
"I'll raise you high to a hundred and five,
And forever put an end to your sins",
But the Devil let out a mighty shout, "My hand wins!!"

And I said "Lord, oh Lord, you let him win,
The sun is down and the night is riding in,
That train is dead on time, many souls are on the line,
Oh Lord, don't let him win..."

Well that Spanish train still runs between,
Guadalquivir and old Saville,
And at dead of night the whistle blows,
And people fear she's running still...
And far away in some recess
The Lord and the Devil are now playing chess,
The Devil still cheats and wins more souls,
And as for the Lord, well, he's just doing his best...

And I said "Lord, oh Lord, you've got to win,
The sun is down and the night is riding in,
That train is still on time, oh my soul is on the line,
Oh Lord, you've got to win..."
 

Baran*

مدیر بازنشسته
A rainy night in paris

A rainy night in paris

این یکی از آرام ترین و قشنگ ترین و غم انگیزترین آهنگ های کریس دی برگ هست...
یکی از دوستان زحمت شعر شو کشیدن ..
اما خوب متن با ترجمه اش به همراه آهنگش براتون می زارم...


It's a rainy night in paris, ... یک شب بارانی در پاریس بود​
And the harbour lights are low و چراغهای بندر بی فروغ بودند​
He must leave his love in paris او باید در پاریس از عشقش جدا شود ،​
Before the winter snow; ... قبل ازاولین برف زمستان

On a lonely street in paris در یک خیابان خلوت در پاریس ،​
He held her close to say, عشقش را در آغوش گرفت تا بگوید،​
"we'll meet again in paris ما دوباره همدیگر را در پاریس خواهیم دید​
When there are flowers on the champs-elysees." وقتی که گل ها در مزرعه الیس میشکفند...​

"how long?" she said "how long?”, دخترک گفت چقدر؟چقدر طول میکشد؟​
And will your love be strong?, و عشق تو همچنان پایدار خواهد ماند؟​
When you're across the sea, هنگامیکه در کنار دریا هستی​
Will your heart remember me? ..." قلبت به یاد من خواهد بود؟​

Then she gave him words to turn to, بعد دخترک کلماتی به او گفت که تکرار کند​
When the winter nights were long, وقتی شبهای زمستان دراز بود​
"nous serons encore amoureux ( عشق ما دوباره با رنگ های بهار زنده خواهد شد)
Avec les couleurs du printemps..."

"and then" she said "and then
, :و سپس دخترک گفت​

Our love will grow again." عشق مان دوباره جان خواهد گرفت​

Ah but in her eyes he sees ...اما در چشمهایش میدید که​
Her words of love are only words to please... حرفهایش فقط به خاطر دلخوشی است​

And now the lights of paris و حال چراغ های پاریس​
Grow dim and fade away, کم نورتر می شوند​
And I know by the light of paris و من از این نور میفهمم که​
I will never see her again... که دیگر هیچ وقت او را نخواهم دید



 

saeed99

عضو جدید
کاربر ممتاز
ترجمه ترانه قطارِ اسپانیایی

ترجمه ترانه قطارِ اسپانیایی

سلام آتوسا جان
یه زحمت دارم برات آگه میشه ترانه Spanish Train همراه با ترجمه رو لطف کنی ممنوون میشم.



با درود

ترجمه ترانه قطار اسپانیایی


اثر کریس دِ برگ
ترجمه‌ بهداد اسفهبد

قطاری اسپانیایی در حرکت است
بین کوادِل‌کِویر و سِویلِ پیر،
در خاموشیِ شب سوت می‌کشد،
و مردم می‌شنوند که هنوز در حرکت است...

و فرزندان‌شان را ساکت کرده و به خواب باز می‌گردانند،
درها را قفل می‌کنند و به طبقه بالا می‌خزند،
چون گفته می‌شود که ده هزار روح‌ مرده
اعماق آن قطار را پر می‌کنند!!

سوزن‌بانی به حال مرگ ‌می‌افتد در حالی که آشنایانش اطرافش‌اند،
خانواده‌اش قبل از آن‌ که بمیرد گریه می‌کنند و به دعا زانو می‌زنند،
امّا بالای سرش منتظر مرگ،
شیطان با درخششی در چشمانش ایستاده است،
«خوب خدا این اطراف نیست و ببین چه یافته‌ام،
این یکی مال من است!!»

در همان لحظه خدا خود با تابش خیره ‌کننده‌ نوری ظاهر شد،
و بر سر شیطان فریاد کشید: «از حالا تا انتهای شبِ بی‌پایان گم شو!!»
امّا شیطان نیش‌خندی زد و گفت: «شاید من گناه کرده باشم،
امّا لزومی ندارد که مرا کنار بزنی،
من اوّل او را گرفتم و تو می‌توانی هر کاری که می‌خواهی بکنی،
او می‌رود زیر زمین!!»

«امّا فکر می‌کنم یک فرصت دیگر به تو بدهم»
شیطان با خنده‌ای گفت،
«پس آن نیشِ مسخره‌ات را ببند،
اصلا شایسته‌ تو نیست»،
«نامش جوکر است، بازی پوکر است،
همین جا روی این تخت بازی می‌کنیم،
سپس بزرگ‌ترین شرط دنیا را می‌بندیم،
ارواحِ مردگان!!»

و من گفتم: «نگاه کن، خدایا، او برنده خواهد شد،
خورشید فرو رفته و شب فرا می‌رسد،
آن قطار لعنتی سرِ وقت می‌رسد، ارواح زیادی در خطر‌ند،
آه خدایا، او برنده خواهد شد!..»

سپس سوزن‌بان ورق‌ها را بُر زد
و به هر کدام یک دست پنج‌ تایی داد
و سخت مشغول دعا برای خدا بود
و یا آن قطاری که باید هدایت می‌کرد...
شیطان سه آس و یک شاه داشت،
و خدا، می‌رفت که استریت کند،
بی‌بی و سرباز و نه و دهِ پیک را داشت،
تنها چیزی که نیاز داشت هشتش بود...

آن‌گاه خدا یک ورق دیگر خواست،
ولی هشتِ خشت را کشید،
و شیطان به فرزند خدا گفت:
«شرط می‌بندم که استریت آورده‌اید،
پس یک ورقِ دیگر به من بده که وقتِ آن رسیده است
که ببینیم چه کسی پادشاهِ این‌جا خواهد بود»،
امّا هممچنان که صحبت می‌کرد، از زیرِ شنل‌اش،
یک آسِ دیگر بیرون کشید...

ده هزار روح شرطِ شروع بود،
و زود تا پنجاه و نه بالا رفت،
امّا خدا ندید که شیطان چه کرد،
و گفت: «دستِ من خوب است»،
«تا صد و پنج بالا می‌برمت،
و برای همیشه به گناهت پایان می‌دهم»،
امّا شیطان فریادِ بلندی کشید، «دستِ من می‌برد!!»

و من گفتم: «خدایا، آه خدایا، اجازه دادی ببرد،
خورشید فرورفته و شب دارد فرا می‌رسد،
آن قطار لعنتی سرِ وقت می‌رسد، ارواح زیادی در خطر‌ند،
آه خدایا، اجازه نده ببرد...»

آن قطارِ اسپانیایی هنوز در حرکت است،
بین کوادِل‌کِویر و سِویلِ پیر،
در خاموشیِ شب سوت می‌کشد،
و مردم می‌ترسند، هنوز در حرکت است...
و دورتر در مخفی‌گاهی
خدا و شیطان اکنون شطرنج بازی می‌کنند،
شیطان هنوز تقلّب می‌کند و روح‌های بیشتری می‌برد،
و خوب، خدا، تمامِ تلاشش را می‌کند...

و من گفتم: «خدایا، آه خدایا، باید برنده شوی،
خورشید فرورفته و شب فرا می‌رسد،
آن قطار هنوز هم سرِ وقت می‌رسد، آه روحِ من در خطر‌ ‌است،
آه خدایا، باید برنده شوی...»
 

Similar threads

بالا