درس های مدیریت مالی -2

tashakori

عضو جدید
درس دوم- سهام سهام (Stock, Equity) سهمی از مالکیت در یک شرکت (Corporation) است. از سال ۲۰۱۰ به این سو٬ شرکت اکسون موبیل (Exxon Mobil Corporation) حدود پنج میلیارد سهم صادر کرده است. اگر شما پنجاه میلیون سهم داشته باشید٬ صاحب یک درصد از شرکت اکسون موبیل و یک درصد سود حاصله از آن هستید.چرا شرکت ها سهام منتشر می کنند؟ دقیقا به همان دلیل که شرکت ها قرض می کنند: برای به دست آوردن سرمایه جهت سرمایه گذاری. همان طور که اوراق قرضه باعث می شوند شما در مقابل پولی که می پردازید، در آینده سودی به دست آورید٬ خرید سهام نیز موجب می شود شما در آینده انتظار سودی را بکشید.اما میان اوراق قرضه و سهام تفاوتی جدی وجود دارد. وقتی شما اوراق قرضه می خرید٬ در زمانی مشخص مبلغی مشخص نصیب شما می شود. وقتی سهام می خرید چنین اطمینانی ندارید. سود سهامی (Earning Per Share) که نصیب شما می شود بستگی به سود شرکت دارد و پیش بینی سود شرکت کار دشواری است.به همین دلیل است که خریدن سهام از خریدن اوراق قرضه خطر بیشتری دارد. پس چرا مردم سهام می خرند؟ همچنان که پیشتر گفتیم٬ خطر بیشتر مترادف است با سود احتمالی بیشتر. مردم سهام می خرند چون احتمال سوددهی اش بیشتر است. هیچ چیز مجانی نیست.از آنجا که داشتن سهام به معنای داشتن بخشی از مالکیت است٬ بنابراین سهام داران کنترل شرکت را در دست دارند. سهام داران هستند که هیات مدیره شرکت را انتخاب می کنند. هیات مدیره بر امور شرکت نظارت می کند و مدیر عامل را استخدام می کند.در مقابل دارندگان اوراق قرضه کنترلی روی شرکت ندارند. اوراق قرضه در واقع قولی است که یک شرکت به خریدار اوراق قرضه اش می دهد٬ مبنی بر این که در آینده به او پولی پراخت خواهد کرد. یک پرسش خوب و درست این است که چرا یک شرکت تصمیم می گیرد از طریق اوراق قرضه پروژه هایش را تامین مالی کند یا از طریق سهام. چرا این میزارن اوراق قرضه فروخته می شود و این میزان سهام. قیمت یک سهام چه طور تعیین می شود. قیمت اوراق قرضه چه طور تعیین می شود و... .این دوره به برخی از این سوالات پاسخ خواهد داد٬ هر چند که پاسخ مفصل تر به این سوال نیازمند این است که شما درس فایننس شرکت ها (Corporate Finance) را مطالعه کنید. فقط اشاره کنیم که انتخاب هر یک از این دو بستگی دارد به ساختار سرمایه شرکت، زمینه ای که در آن فعال است و افق استراتژیک شرکت. نگاهی به تاریخ
فکر و ایده قرض و قرضه قدمتی طولانی دارد. الواح گلی به دست آمده از میان رودان (بین النهرین) قرض های با بهره را در خود ثبت کرده اند. نوشته های هندی متعلق به دو هزار سال قبل از میلاد نشان می دهد که مردم آن دیار با مفهوم بهره و ربا آشنا بوده اند. این مفهوم در یونان باستان نیز مفهومی آشنا و جا افتاده بوده است.
ارسطو در نوشته ای درباره ربا و بهره چنین می گوید:«نفرت انگیزترین نوع ثروت اندوزی رباخواری است که در آن از خود پول ثروت به دست می آید و نه از مورد طبیعی استفاده آن. در حالی که پول برای مبادله پدید آمده است و نه برای این که از آن بهره گرفته شود. واژه بهره (به یونانی Tokos) که به معنی زاده شدن پول از پول است٬ از آن رو درباره زایش پول از پول استفاده می شود٬ چرا که فرزندان به پدران خود می مانند. از میان همه انواع گرودآوری ثروت این از همه غیرطبیعی تر است.»ارسطو معتقد بود که پول نازا است و بنابراین بهره و ربا امری نامشروع است. البته سخنان ارسطو درباره اقتصاد را چندان نباید جدی گرفت٬ چرا که او درباره اقتصاد معتقد است: «تدبیر منزل بیش از تحصیل اشیای بی جان، به افراد و بیش از فضیلت و برتری اشیا که ثروت نامیده می شود، به فضیلت انسان و بیش از اهمیت بردگان، به اهمیت افراد آزاد توجه می کند.»تقریبا در تمامی تمدن های باستانی گرفتن بهره از پول متداول بوده. اسناد قدیمی حتی میزان بهره را هم ذکر می کنند. عهد عتیق به شدت با بهره و ربا مخالفت می کند. واژه ای که عمدتا در عهد عتیق برای بهره به کار رفته است به معنی گاز گرفتن است که احتمالا به سختی و فشاری که گیرنده وام متحمل می شود اشاره دارد.به نظر می رسد در ابتدا این ممنوعیت تنها به دادن وام با بهره به فقرا اشاره داشته است٬ اما بعدا به همه تعمیم داده شده است. البته این ممنوعیت فقط در میان جامعه مومنان (یهودیان) برقرار بوده است: «به یک غریبه می توانی وام با بهره بدهی٬ اما به برادرت نمی باید وام با بهره بدهی.» (سفر خروج) بازار سهام در رم باستان
درباره نقطه پیدایش بازار سهام اختلاف است. مطالعه جالبی در این باره نقطه پیدایش این بازار را تا رم باستان به عقب می برد. اولریک مالمندیر در مقاله اش به شرکت های عمومی یا سوسیتاس پوبلیکانوروم (
Societas Publicanorum) اشاره می کند.این جامعه محصول جمهوری رم (Roman Republic) بود (۱). در آن زمان در جمهوری رم خدمات عمومی (Public Service) به صورت قرارداد به بخش خصوصی داده می شد. به این پیمانکاران خصوصی سوسیته پبلیکانوروم یا صاحبان اجاره بلند مدت حکومتی (Government Leaseholder) گفته می شد.پوبلیکان ها در سه عرصه فعالیت می کردند:۱- فراهم کردن کالا و خدمات برای عموم۲- استفاده از مکان های عمومی۳- جمع آوری مالیاتشراکت رمی معنایی متفاوت از شراکت مدرن داشت. شرکا نمی توانستند مسئولیت محدود داشته باشند. شرکت و شراکت نمی توانست پس از مرگ یکی از شرکا ادامه پیدا کند، در صورتی که یکی از شرکا خودش را از شراکت بیرون می کشید٬ باقی شرکا نمی توانستند ادامه دهند. در صورتی که دعوایی قانونی میان شرکا پیش می آمد٬ موضوع شراکت ملغی می شد.به یک معنا شرکت به خودی خود عرصه عمل محدودی داشت. این ساختار مشکلی پیش می آورد. اجاره بلند مدت حکومتی نیازمند آن بود که شرکت بتواند افق بلند مدت داشته باشد و در بلند مدت وجود داشته باشد. این جا بود که رمی ها برای آسان کردن کار تغییراتی در قانون مالکیت و شراکتشان پدید آوردند.این سرآغاز تفاوت معنادار میان شرکت عمومی و شرکت ساده (Simple Societas) بود. اولریک مالمندر از چهار تفاوت عمده میان این دو نوع شرکت نام می برد:۱- نمایندگی: در این نوع جدید از شرکت یک نفر می توانست به نمایندگی از شرکت قرارداد ببندد. این در واقع سرآغاز پیدایش جایگاه مدیر عامل در شرکت های عمومی بود.۲- تدام و ثبات: دیدیم که در مدل قدیمی شرکت٬ پس از خروج یکی از شرکا٬ امکان تداوم نداشت. نوع جدید، امکان این تداوم و ثبات را فراهم می آورد. در واقع در این نوع جدید شرکت موجودیتی مستقل از شرکا داشت.۳- سرمایه خارجی: در نوع جدید شرکت، افرادی به جز شرکا می توانستند سهام شرکت را بخرند بدون اینکه به یک شریک تبدیل شوند و در برابر اعمال شرکت مسئولیتی داشته باشند. این گامی مهم به سمت پیدایش شرکت های عمومی کنونی بود که در آن سهامداران با خرید سهام در برابر اعمال شرکت مسئولیت قضایی پیدا نمی کنند.این سهام در آن زمان در بازار رم خرید و فروش می شد و قیمتش بالا و پایین نیز می شد. سیسرو (۲) در آثارش از شرکت هایی نام می برد که سهامشان قیمت خیلی بالایی داشت.۴. حقوق و تکالیف: ساختار جدید قانونی به شرکت هویت بیشتری می بخشید و حقوق و مسئولیت هایی را برای خود شرکت و نه فقط شرکا لحاظ می کرد. شرکت می توانست به نام خود به محاکم قضایی شکایت کند یا به نام خود اموالی منقول و غیرمنقول داشته باشد.این ساختار جدید قانونی باعث شد که این شرکت ها بتوانند دسترسی بیشتری به سرمایه داشته باشند. چنان که سیسرو ذکر می کند٬ داشتن سهام سوسیتاس پوبلیکانوروم در جمهوری رم امری عادی بود و مردم به شکل گسترده ای سهام این شرکت ها را در اختیار داشتند.با سقوط جمهوری رم و جایگزینی آن با حکومت فردی امپراطور این شرکت ها از بین رفتند و فراموش شدند. دلیل سقوط این شرکت ها این بود که در حکومت فردی٬ امپراطور حکومت می کوشید قدرت را در دستان خود متمرکز کند و تمایلی به واگذار کردن خدمات عمومی به شرکت های عمومی با تعداد زیادی سهامدار نداشت. وقتی موضوعیت وجود این شرکت ها از بین رفت٬ خود این شرکت ها نیز در میان کتاب های تاریخ به فراموشی سپرده شدند. ادامه دارد.....(منبع دوره های درسنامه):gol::gol::gol:


(۱)- جمهوری روم (به لاتین: Res publica Romana)، (به یونانی: Ρωμαϊκή Δημοκρατία) حکومتی شبه دموکراتیک و مبتنی بر آریستوکراسی بود که در سده ششم پیش از میلاد در شهر رم بنیان نهاده شد و حدود ۵۰۰ سال به حکومت خود ادامه داد. این حکومت در اوج قدرت خود بر جنوب و غرب اروپا، شبه جزیره بالکان، شمال آفریقا، آسیای صغیر و آسیای غربی حکومت می کرد. امپراتوری روم در دوران ژولیوس سزار به اوج قدرت و گستردگی خود رسید، و با سزار هم بود که نابود شد. جمهوری رم به دست آگوستوس فرزندخوانده سزار بود که به پایان خود رسید و عصر امپراطورهای رم آغاز شد.
(۲)- سیسرو (زاده ۱۰۶-درگذشته ۴۳ پیش از میلاد) خطیب معروف رومی بود. مارکوس تولیوس سیسرو خطیب، سیاست مدار و نویسنده رومی، متولد ۱۰۶ قبل از میلاد در «آرپی نوم» و مقتول در «فورمیا» به تاریخ ۴۳ قبل از میلاد بود. وی در آغاز جوانی ضمن سرودن شعر و ترجمه آثار یونانی، به آموختن فنون نظامی پرداخت و از هفده سالگی در جنگ ها شرکت جست و بعدها به مدت دو سال به سیاحت در مشرق زمین گذراند و در این سفر، فلسفه و علوم ادبی را از دانشمندان زمان فرا گرفت و در سال ۷۷ قبل از میلاد به رم بازگشت. از سال ۶۳ قبل از میلاد وارد صحنه سیاست شد و به مقام کنسولی دست یافت. خطابه های وی در مدح و ذم اشخاص معروف هستند و قیصر ژولیوس چون نتوانست وی را تطمیع و با خود همراه سازد، با او به دشمنی برخاست و مجبور به ترک وطن نمود و پس آنگاه در سال ۴۳ قبل از میلاد جان بر سر سیاست نهاد و کشته شد. سیسرو علاوه بر خطابه های بلیغ، کتاب های بسیار در معانی و بیان، فلسفه و جوامع نوشته است که اکثرا ملهم از متفکران یونانی است. نوشته های سیسرو در فصحت و شیوایی از سرمایه های بزرگ ادبی جهان به شمار می رود. در سال های آخر زندگی، به عنوان واسطه بین ادبیات و آثار مکتوب یونانی از یک سو و جامعه رومی از سوی دیگر عمل نمود.
 

shadowwalker

عضو جدید
چرا همه ی درسهای مالی رو تو یک تاپیک نمی ذاری؟؟؟؟؟میشه لطفا راجع به مسائل روز بیشتر درس بدین تا جنبه های تاریخی؟؟؟؟چیزهایی رو بگین که فقط اقتصادی ها و مدیریت مالی ها می دونن.دسترسی به مطالب تخصصی رشتتون هست که واسه ما سخته...باتشکر.
 

tashakori

عضو جدید
سلام به shadowwalker عزیز
ممنون از پیشنهادت، حتماً ادامه درسها رو توی همین تایپیک ادامه خواهم داد.در ضمن به مرور به مطالب تخصصی هم خواهیم رسید.
 

shadowwalker

عضو جدید
سلام .متشکرم.من پیگیر مطاب خوبتون هستم.مدیریت مالی مبحث مهمیه.
 

tashakori

عضو جدید
درس سوم- تاریخچه بورس

در سال ۱۱۷۱ مقامات جمهوری ونیز از شهروندانشان به اجبار قرض گرفتند و در مقابل ۵ درصد به آنها قول ۵ درصد بهره دادند و البته موعد سررسیدی نامعین. نام این قرض پرستیتی (Prestiti) بود.این قرضه در ابتدا با شک و تردید مردم مواجه شد٬ خصوصا که به اجبار گرفته شده بود. پرستیتی اما به مرور اعتماد مردم را جلب کرد٬ بدل به یک سرمایه گذاری مطمئن و باارزش شد و خرید و فروش آن در بازار شروع شد. این جا بود که بازار اوراق قرضه آغاز به کار کرد. چنان که می بینید بازار اوراق قرضه از بازار سهام جوانسال تر است.از سال ۱۲۶۲ تا سال ۱۳۷۹ میلادی، جمهوری ونیز در پرداخت حتی یکی از قسط های پرستیتی نیز دچار مشکل نشد. به مرور شهرهای دیگر نیز به انتشار اوراق قرضه روآوردند. فلورانس و جنوا در میان این شهرها بودند. اوراق قرضه اغلب برای پرداخت مخارج جنگ ها استفاده می شدند.به مرور این اوراق در تمامی ایتالیا و فراتر از آن مورد استفاده قرار گرفتند. خرید و فروش اوراق قرضه از طریق فعالیت های بانکی بانکدارانی چون خاندان مدیچی (۳) تسهیل شد.اوایل دهه ۱۳۸۰ میلادی٬ پرداخت بهره پرستیتی متوقف شد. دلیل این تعلیق جنگ میان ونیز و جنوا بود. از آن پس پرستیتی کم و بیش با بحران مواجه بود. وقتی پس از جنگ پرداخت بهره از سر گرفته شد٬ نرخ بهره را کاهش دادند.تیر خلاص بر اوراق قرضه ایتالیا وقتی زده شد که انگلستان و فرانسه به دلیل جنگ های صد ساله از پس پرداخت قرض شان به بانک های ایتالیایی برنیامدند. از پی آن طاعون بزرگ آمد و پرونده اوراق قرضه ایتالیا را بست. اما ایده اوراق قرضه هم چنان در ذهن ها باقی ماند.ایده سهام شرکت که پس از جمهوری رم فراموش شده بود دوباره در قرن سیزدهم و باز هم در ایتالیا زادگاه امپراطوری رم به عرصه واقعیت بازگشت. در قرن سیزدهم ایده تقسیم مالکیت از طریق تقسیم آن به میزان مشخصی از سهام در ایتالیا دوباره عملی شد. این البته هنوز بسیار با آن چه در جمهوری رم وجود داشت فاصله داشت.این نوع سهام که عمدتا برای سفرهای تجاری کشتی ها استفاده می شد مدت زمان محدودی داشت و معمولا به همان یک سفر محدود می شد.نوآوری مالی از اوایل قرن چهاردهم از اروپای جنوبی، ایتالیا، به اروپای شمالی، بلژیک کنونی، انتقال یافت. واژه بورس (Bourse) که معادل بازار سهام به کار می رود٬ احتمالا نام خانوادگی یک مرد بلژیکی ساکن بروژ است. صرافان شهر در مقابل خانه «ون در بورس» جمع می شدند و معاملاتشان را انجام می دادند.این نام بعدها به كلیه اماكنی اطلاق شد كه محل داد و ستد پول، كالا و اسناد مالی و تجاری هستند.تا قرن شانزدهم در بریتانیا ایده سفرهای تجارتی با سهام مشترک کاملا جا افتاده بود و امری بسیار عادی شده بود. اما گام مهم در سال ۱۶۰۲ در آمستردام برداشته شد٬ وقتی کمپانی هند شرقی هلند به عنوان یک شرکت سهامی تشکیل شد٬ آن هم با سهامی که در بازار خرید و فروش می شد.این آغاز بازار سهام در اروپا بود. کمپانی هند شرقی هلند برای تجارت فلفل با اندونزی و سرزمین های اطراف در شرق آسیا تشکیل شد. مدیریت شرکت کنترل شرکت را در دست داشت و سهامداران نقش زیادی در اداره آن نداشتند. کار و بار کمپانی اما خوب بود و بین سال های ۱۶۰۲ تا ۱۶۵۰ به طور متوسط سودی حدود ۱۶ درصد به دارندگان سهامش پرداخت می کرد. به این ترتیب بود که بازار سهام آمستردام شکل گرفت که امروز هم یکی از بازارهای مهم سهام جهان است. بازار سهام آمستردام در دهه ۱۶۳۰ نخستین حباب بازار بورس را شاهد بود. «دیوانگی گل لاله» که در آن قیمت گل لاله سر به آسمان کشید.این حباب در فوریه ۱۶۳۷ شکست و در ماه مه همان سال قیمت به شکل بی سابقه ای سقوط کرد. ژوزف دلا وگا که معامله گری هلندی بود در قرن هفدهم کتابی درباره بازار بورس آمستردام نوشت. این نخستین کتاب درباره بازار بورس بود.در لندن معامله گران بورس جهت انجام معامله در قهوه خانه گرد هم می آمدند. برای نظم بخشیدن به بازار، قهوه خانه نیوجاناتان در سال ۱۶۹۸ به بورس اوراق بهادار تبدیل شد. بازار لندن در قرن هجدهم شاهد یکی از بزرگ ترین حباب ها بود.در مرکز این حباب تجارت با آمریکا قرار داشت. این حباب باعث شد که دولت انگلستان مجبور به مداخله جدی در بازار بورس شود و قوانینی وضع کند که چه شرکت هایی می توانند سهام شان را در بورس بفروشند.بورس اتریش در وین در سال ۱۷۷۱ افتتاح شد که عمدتا به معاملات اوراق قرضه دولتی جهت تامین مالی جنگ می پرداخت. بورس اتریش در پایان قرن ۱۹ میلادی ۲۵۰۰ سهم را در تابلو خود داشت و یکی از مهم ترین مراکز مالی اروپا به شمار می رفت.بورس نیویورک اواخر قرن هجدهم (۱۷۹۲) تاسیس شده و با وجود رقبای دیگر، از نظر حجم معاملات و اهمیت در بازار سرمایه آمریكا، در مقام اول قرار دارد. در آمریكا، اولین محل شناخته شده به عنوان بورس اوراق بهادار، در نیویورک و در محوطه ای زیر سایه درخت نارون بزرگی در «وال استریت» بود كه بعدها به قهوه خانه ای همان نزدیكی انتقال یافت.بورس وال استریت با جمع آوری مبالغی به عنوان ورودیه از كارگزاران و گسترش عملیات تقویت شد و به مجتمع تجاری عظیمی مبدل شد كه بعدها به نام «بورس سهام نیویورک» به ثبت رسید. در حال حاضر٬ تعداد كارگزاران این بورس بالغ بر چند هزار شخص حقیقی و حقوقی است. امروزه در اغلب کشورهای دنیا، بورس‌های اوراق بهادار فعالیت می‌کنند.تاریخ بورس در ایران (۲)ریشه های ایجاد بورس اوراق بهادار در ایران به سال ۱۳۱۵ برمی گردد. در این سال یک کارشناس بلژیکی به نام ران لوترفلد همراه یک کارشناس هلندی، به درخواست دولت وقت ایران، درباره تشکیل بورس اوراق بهادار مطالعاتی کردند و طرح تاسیس و اساسنامه آن را تنظیم کردند.در همان سال ها یک گروه کارشناسی در بانک ملی نیز موضوع را مطالعه کردند و در سال ۱۳۱۷ گزارش کاملی درباره جزییات مربوط به تشکیل بورس اوراق بهادار تهیه کردند.اما آغاز جنگ جهانی دوم فرصت ادامه فعالیت را از کارشناسان گرفت. از سرگیری مطالعات در این زمینه به فرصت مناسب تری نیاز داشت که این فرصت پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و حاکم شدن آرامش نسبی بر ایران برای اتاق بازرگانی، اتاق صنایع و معادن، بانک مرکزی و وزارت بازرگانی ایجاد شد تا چند سالی را به بررسی پیرامون این بازار و شرایط ایران برای تشکیل آن بپردازند.این گروه فعالیت خود را به صورت جدی از سال ۱۳۳۳ آغاز کردند و پس از ۱۲ سال تحقیق و بررسی، در سال ۱۳۴۵ قانون و مقررات تشکیل بورس اوراق بهادار را تهیه و لایحه مربوط را به مجلس شورای ملی ارسال کردند.لایحه مزبور در اردیبهشت ۱۳۴۵ تصویب شد، اما به دلیل عدم آمادگی بخش صنعتی و بازرگانی بورس تهران در پانزدهم بهمن ماه ۱۳۴۶ با ورود سهام بانک صنعت و معدن- به عنوان بزرگ ترین مجتمع واحدهای تولیدی و اقتصادی آن زمان- فعالیت خود را آغاز کرد.طی یازده سال فعالیت بورس قبل از انقلاب، تعداد شرکت ها، بانک ها و شركت های بیمه پذیرفته شده در بورس از شش بنگاه اقتصادی با سرمایه ۶/۲ میلیارد ریال به ۱۰۵ بنگاه با سرمایه ای بیش از ۲۳۰ میلیارد ریال در سال ۱۳۵۷ افزایش یافت. همچنین ارزش مبادلات در بورس از ۱۵ میلیون ریال به بیش از ۱۵۰ میلیارد ریال در سال ۱۳۵۷ افزایش یافت.در سال های پس از پیروزی انقلاب و با تحولات پیش آمده از جمله تصویب لایحه قانون اداره امور بانک ها، ملی شدن شركت های بیمه،‌ تصویب قانون حفاظت و توسعه صنایع٬ تملک بسیاری از بنگاه های اقتصادی توسط دولت، جنگ هشت ساله، تعداد شركت های پذیرفته شده در بورس از ۱۰۵ شركت در سال ۱۳۵۷، به ۵۶ شركت تقلیل پیداکرد.دوره ركود بورس نیز كه از سال ۱۳۵۷ آغاز شد تا سال ۱۳۶۷ ادامه پیدا کرد. از سال ۱۳۶۸ و در چارچوب برنامه ۵ سال اول توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، تجدید فعالیت بورس به عنوان پیش زمینه اجرای خصوصی سازی، جذب و گردآوری پس اندازها و هدایت آنها در جهت سرمایه‌ گذاری آغاز شد و در این مدت بازار بورس در ایران رشد چشمگیری داشته است. ادامه دارد...(منبع دوره های درسنامه) آخر هفته خوبی داشته باشد:w40:


(۱)- خاندان مدیچی (به ایتالیایی: Medici) خانواده قدرتمند ایتالیایی دوران رنسانس بودند که از قرن پانزدهم تا قرن هجدهم در شهر فلورانس حکومت کردند. اعضای این خاندان که ابتدا بانکدار بودند، طی مدت کوتاهی به جمع سیاستمداران بزرگ، روحانیون و نجیب زادگان پیوستند و نفوذشان نه تنها ایتالیا، بلکه کل اروپا را متحول کرد. از این خاندان ۳ پاپ، ۷ حکمران توسکانی و دو ملکه فرانسه حاصل شد. به علاوه، خاندان مدیچی در سرپرستی و حمایت از هنر و هنرمندان، سفارش دادن و گردآوری آثار هنری و دست نوشته ها و به این ترتیب ترویج رنسانس در ایتالیا و اروپا نقش مهمی ایفا کردند.اصلیت خاندان مدیچی به منطقه ای در ۳۰ کیلومتری شمال شهر فلورانس برمی گردد. پدران این خاندان در آنجا زمینه ای کشاورزی داشتند. به نظر می رسد که مدیچی ها در حدود قرن سیزدهم به فلورانس مهاجرت کردند تا از توسعه اقتصاد در این شهر بهره ببرند. آنها در این شهر به بانکداری و مبادله پول و کالا مشغول شدند. پس از حدود یک سده تلاش، بانک خاندان مدیچی در سال ۱۳۹۷ توسط جووانی دی بیچیِ مدیچی تاسیس شد. این بانک معروف یکی از مهمترین بانک های اروپا در این دوره گشت. جووانی علاوه بر این به تجارت و داد و ستد پشم نیز پرداخت. فعالیت های بانکی جووانی به سرعت در ایتالیا و حتی در اروپا گسترش یافتند، و سرمایه ای که او از این راه به دست آورد امکان نفوذ جانشینان را در حکومت فلورانس و ایتالیا فراهم کرد. همچنین، توسعه بانک او باعث شد که موقعیت اجتماعی او از رعیت پایین رتبه به دومین شهروند ثروتمندتر توسکانی انتقال یابد.(۲)- این بخش از سازمان بورس اوراق بهادار تهران نقل می شود.
 

tashakori

عضو جدید
درس چهارم- مالکیت و ساختار مالی شرکت



در درس پیشین از اوراق قرضه و سهام صحبت کردیم. در این درس به انواع مالکیت و ساختار مالی شرکت می پردازیم.
مالکیت یک شرکت می تواند اشکال مختلفی داشته باشد. ساده ترین نوع مالکیت، مالکیت یک فرد است.

مالکیت یگانه
وقتی یک نفر به تنهایی مالک یک شرکت است٬ می گوییم او مالکیت یگانه دارد. مالکیت یگانه معمول ترین و متداول ترین نوع مالکیت در جهان است. تمامی بیزنس هایی که مالک شان یک فرد است در این دسته جا می گیرند. در بسیاری از کشورها برای راه انداختن چنین تجارتی شما نیازمند آن هستید که مجوز بگیرید.
برخی کشورها هم هستند که نیاز به چنین مجوزی ندارند. طبیعتا در این کشورها راه انداختن کسب و کار سهل تر است. سهولت آغاز هر کسب و کاری یکی از فاکتورهای مهمی است که نقشی اساسی در رونق و رشد اقتصادی کشورها دارد.
شرکت با مالکیت یگانه ارزان ترین نوع تشکیل شرکت است که عمدتا به مجوزهای کمی نیاز دارد. شرکت با مالکیت یگانه مالیات مربوط به شرکت ها را نمی پردازد. مالیات بر سود شرکت تعلق می گیرد و با آن مشابه با درآمد فردی برخورد می شود.
مالکیت یگانه مسئولیت نامحدود دارد. صاحب شرکت در برابر تمامی قرض ها و مسئولیت های شرکت مسئولیت تام دارد. هیچ تفاوتی میان دارایی های شرکت و دارایی های صاحب شرکت وجود ندارد.
بدین معنا اگر شرکتی با مالکیت یگانه قرضی دارد٬ آن قرض باید از اموال صاحب شرکت پرداخت شود. عمر شرکت با مالکیت یگانه محدود است به عمر مالک شرکت.
تمامی اموال شرکت متعلق به مالک است٬ بنابراین سرمایه گذاری در شرکت تنها از طریق اموال صاحب شرکت امکان پذیر است.

شراکت (Partnership)
دو نفر یا بیشتر می توانند گرد هم بیایند و با هم شراکت کنند. شراکت به دو دسته کلی تقسیم می شود. شراکت نامحدود (General Partnership) و شراکت محدود (Limited Partnership).
در شراکت نامحدود همه شرکا توافق می کنند که بخشی از کار و پول را فراهم کنند و در مقابل سود و زیان را با هم تقسیم کنند. تمامی شرکا نسبت به تمامی قروض شرکت مسئولند. یک توافق نامه شرایط شراکت را معین می کند.
شراکت محدود اجازه می دهد که مسئولیت برخی شرکا محدود به سرمایه ای که آورده اند باشد. در شراکت محدود لازم است که حداقل یکی از شرکا مسئولیت نامحدود داشته باشد و شرکا با مسئولیت محدود در مدیریت شرکت سهیم نباشند.
شراکت معمولا ارزان و ساده است. شرکای نامحدود مسئولیت نامحدود دارند٬ در حالی که شرکا با مسئولیت محدود نسبت به پولی که میان نهاده اند مسئولند. اگر یکی از شرکای نامحدود نتواند سهمش را بپردازد، شریک نامحدود دیگر باید مسئولیت بدهی او را قبول کند.
زمانی که یک شریک با مسئولیت نامحدود فوت کند یا شراکت خود را لغو کند٬ شراکت نامحدود به هم می خورد. چنین امری در مورد شریک با مسئولیت محدود صادق نیست.
یک شریک با مسئولیت نامحدود تنها در صورتی می تواند سهمش را به کس دیگری منتقل کند که همه شرکای دیگر قبول کنند. شریک با مسئولیت محدود می تواند سهمش را به دیگران بفروشد.
شراکت کار را برای تامین سرمایه سخت می کند. بسیاری کسب و کارها با مالکیت یگانه یا شراکت آغاز می شوند و به شرکت سهامی ختم می شوند.
بر درآمد حاصل از شراکت همچون درآمد فردی مالیات تعلق می گیرد. کنترل مدیریت در دست شرکا با مسئولیت نامحدود است. در مسائل مهم رای اکثریت نیاز است.
یک شرکت بزرگ را به سختی می توان با مالکیت یگانه یا شراکت اداره کرد. این دو ساختار برای آغاز به کار یک شرکت مناسبند اما برای ادامه کار مناسب نیستند. این مسئله به خاطر مسئولیت نامحدود٬ عمر محدود موسسه و دشواری انتقال شرکت به غیر است.

شرکت سهامی (The Corporation)
شرکت سهامی مهم ترین شکل از انواع ساختارهایی است که موسسات می توانند به خود بگیرند. شرکت سهامی یک شخصیت حقوقی مجزا است. شرکت سهامی می تواند بسیاری از امکانات حقوقی را که در اختیار یک شخصیت حقیقی است را مستقلا داشته باشد.
به عنوان مثال٬ شرکت های سهامی می توانند اموال منقول را بخرند و بفروشند. می توانند قرارداد منعقد کنند، می توانند شکایت کنند و مورد شکایت قرار بگیرند.
تاسیس یک شرکت سهامی از تاسیس یک شرکت با مالکیت یگانه یا شراکت دشوارتر است. شرکت معمولا دارای یک اساسنامه است که نکات مهم درباره شرکت در آن تعیین می شود. کمپانی هایی را که معامله یا تبلیغ سهام شان به صورت عمومی مجاز نیست را شرکت های سهامی خاص با مسئولیت محدود می گویند.
این شرکت ها معمولا خیلی بزرگ نیستند. مدیر شرکت معمولا کسی است که بیشترین سهام را دارد. شرکت های سهامی خاص با مسئولیت محدود عموما توسط خانواده ها اداره می شوند. تاسیس یک شرکت سهامی خاص با مسئولیت محدود معمولا گام مهمی در راه تبدیل شدن به یک شرکت سهامی عام است.
شرکت یک هیات مدیره دارد و هیات مدیره رئیس دارد. هیات مدیره ای که توسط سهامداران انتخاب می شود مدیر عامل شرکت را انتخاب می کند. ساختار هیات مدیره می تواند کشور به کشور متفاوت باشد.
مهم ترین تفاوت یک مرحله ای یا دو مرحله ای بودن ساختار هیات مدیره است. در ساختار یک مرحله ای که بیشتر استفاده می شود٬ هیات مدیره توسط سهامداران انتخاب می شود.
در ساختار دو مرحله ای که در برخی کشورها مثل آلمان، هلند، دانمارک و اتریش استفاده می شود٬ یک نهاد نظارتی وجود دارد که مدیریت شرکت را انتخاب می کند و مدیریت به آن نهاد پاسخگو است. هیئت نظارت متشکل است از قرض دهنده ها، سهامداران عمده، نمایندگان اتحادیه ها و... .
مزایای یک شرکت سهامی به شرح زیر است:
۱- سهام شرکت می تواند به سادگی به دیگران منتقل شود. این برخلاف آن چیزی است که در موسسه براساس شراکت وجود دارد.
۲- شرکت سهامی عمر نامحدودی دارد و با مرگ شرکا یا مالک یگانه از بین نمی رود.
۳- مسئولیت سهامداران محدود است.
شرکت سهامی با وجود این خصایص مثبت٬ یک نکته منفی هم دارد. بسیاری از کشورها هم مالیات بر شرکت ها را دارند و هم مالیات بر درآمد افراد. به این معنی٬ سهامدار یک شرکت دو بار مالیات می پردازد٬ یک بار از طریق شرکت و بار دیگر به خاطر درآمدشان از آن شرکت.
خب٬ بگذارید مسئله را یک بار دیگر مرور کنیم و این بار با نگاهی ویژه به ایران.
شرکت سهامی خاص نوعی شرکت سهامی است که سهام آن قابل داد و ستد در بورس اوراق بهادار نیست ولی بین مردم به راحتی قابل معامله است. تمام سرمایه این شرکت باید موقع تأسیس توسط موسسان تامین و بخشی از سرمایه در بانک سپرده‌ گذاری شده باشد.
شرکت سهامی عام نوعی شرکت سهامی است که سهام آن در بورس اوراق بهادار داد و ستد می‌شود. سازمان های بورس در جهان معمولا شرکت هایی را می‌پذیرند که سرمایه و اعتبار بسیار قوی داشته باشند.
موسسان اینگونه شرکت ها قسمتی از سرمایه شرکت را از طریق فروش سهام به عموم مردم تامین می‌کنند. در این نوع شرکت ها، صاحبان سهام می‌ توانند سهام خود را در بورس بفروشند و در واقع مالکیت خود را به دیگران منتقل کنند.
شرکت با مسئولیت محدود نوعی شرکت است که بر خلاف شرکت تضامنی، مسئولیت هر یک از سهامداران در مورد بدهی های شرکت محدود به مبلغ سرمایه‌ گذاری شده در شرکت است و در صورت عدم کفایت مجبور نیستند اموال شخصی خود را در این راه مصرف کنند.
به زبان ساده‌تر٬ در صورتی که شرکت ورشکسته شود و نتواند جوابگوی طلبکاران باشد٬ تنها سرمایه سهامداران از بین می رود و طلبکاران نمی ‌توانند باقیمانده مطالبات خود را از اموال شرکای شرکت مطالبه کنند.
شرکت با مسئولیت محدود در ایران تنها با دو شریک قابل ثبت است و هر گونه نقل و انتقال سهام آن تنها از طریق دفتر اسناد رسمی امکان پذیر است.
ادامه دارد...(منبع دوره های درسنامه):gol:
 

shadowwalker

عضو جدید
امکان داره راجع به تفاوت اختیارات رئیس و مدیر عامل هم مطلب بذارید؟ممنون میشم.
 

tashakori

عضو جدید
درس پنجم- نقش بازارهای مالی در اقتصاد


سهام و اوراق قرضه دو نقش مهم در اقتصاد دارند. نقش اول آنها کانالیزه کردن منابع مالی از جانب صاحبان پس انداز به سوی سرمایه گذارانی است که برای تولید نیازمند آن سرمایه هستند. نقش دوم بازارهای مالی این است که ریسک را میان افراد و شرکت ها سرشکن می کنند.

به هم رساندن پس انداز کنندگان و سرمایه گذاران
آرش یک فوتبالیست مشهور است. او سالانه یک میلیارد تومان درآمد دارد و بخشی از آن را پس انداز می کند. اگر آرش پولش را در گاو صندوق خانه اش بگذارد، سودی از آن نصیبش نمی شود. تورم باعث خواهد شد که ارزش پولش حتی کاهش هم بیابد.
در یک شهر دیگر لیلا زندگی می کند. لیلا مهندس نرم افزار است و صاحب یک شرکت تولید نرم افزار. او یک ایده خیلی خوب دارد. اینکه برنامه ای بسازد که بو از طریق گوشی های همراه منتقل شود.
لیلا مطمئن است که این ایده در بازار با استقبال خیلی خوبی روبرو خواهد شد٬ اما پول لازم را برای زدن استارت کار ندارد.
بازارهای مالی یک بازی برد- برد برای آرش و لیلا پدید می آورند و به هر دو آنها کمک می کنند تا به خواسته شان برسند و وضعیت خود و جامعه را بهبود دهند.
شرکت لیلا می تواند سهام جدید منتشر کند و آرش می تواند این سهام را بخرد، به این امید که در سود آتی شرکت لیلا سهیم شود.
این نقش مهمی است که بازارهای مالی در اقتصاد بازی می کنند. تسهیل جاری شدن سرمایه از سمت پس انداز کنندگان به سوی سرمایه گذاران.
در ادبیات عامه احتمالا آرش را سرمایه گذار می نامند٬ اما در میان اقتصاددانان سرمایه گذار (Investor) به کسی گفت می شود که کسب و کاری را از طریق ساخت کارخانه، خرید تجهیزات و استخدام کارگر آغاز کرده یا گسترش داده است.
پس اندازکننده (Saver) در اصطلاح اقتصاددانان کسی است که کمتر از آن چیزی که به دست می آورد خرج می کند.

تقسیم خطر
دومین عملکرد مهم بازاهای مالی توزیع ریسک است. حتی اگر سرمایه گذاران بتوانند بدون نیاز به بازارهای مالی منابع مورد نیاز را برای کسب و کارشان تامین کنند٬ به دلیل عملکرد ابزارهای مالی در توزیع ریسک، این بازارها وجود می داشتند.
بگذارید به مثال مان برگردیم: آرش و لیلا. لیلا بسیار ثروتمند است. او زمینه های زیادی در تمامی کشور، چندین برج، چندین پاساژ، سهام در دیگر شرکت ها، اوراق قرضه شرکتی و دولتی، پول نقد، ارزهای خارجی و طلا دارد.
بنابراین او می تواند با فروش بخشی از داراییش هزینه تولید نرم افزار جدید را تامین کند و بدین صورت بدون فروش سهام و سهیم کردن دیگران در مالکیت شرکتش، نرم افزار مربوطه را تولید کند و کنترل صددرصدیش بر شرکتش را حفظ کند. اما این استراتژی هوشمندانه نیست. چرا؟
بازار نرم افزار، همچون همه بازارها، بازاری است که در آن خطر وجود دارد. شاید بازار نرم افزار از دیگر بازارها پرخطرتر هم باشد. نرم افزار لیلا به احتمال زیاد بسیار پرسود خواهد بود٬ اما همیشه این احتمال وجود دارد که کارها آن طور که باید پیش نرود.
ممکن است شرکت دیگری نسخه بهتری را تولید کند یا این که اصلا مردم از این طرح خوش شان نیاید یا... .
بنابراین به نظر می آید بهتر باشد که لیلا دیگرانی را نیز در بخشی از این پروژه سهیم کند و بخشی از سرمایه اش را در جایی امن نگهداری کند. این به معنی گذشتن از بخشی از سود به بهای کم کردن بخشی از ریسک است.
تقسیم سرمایه در بازارهای مختلف به قصد کاهش ریسک را چندسان سازی یا متنوع سازی (Diversification) می گویند.
چرا چندسان سازی مطلوب است؟ به این دلیل ساده که برخی شرکت ها سود می کنند و برخی زیان، برخی کالاها سود می کنند و برخی زیان، برخی بازارها بهتر عمل می کنند و برخی بدتر.
با پخش کردن ثروت در میان بازارها، شرکت ها و کالاهای مختلف خطر زیان بسیار بالا را کاهش می دهیم.
فرض کنید تمام ثروت تان را در شرکتی گذاشته اید که به نظر خیلی سودده می آید. اگر این شرکت دچار مشکل شود شما سرمایه یتان را از دست می دهید اما اگر ثروت تان را در پنج شرکت سرمایه گذاری کنید، احتمال اینکه هر پنج شرکت با هم دچار مشکل شوند بسیار کمتر است.
بخش مهمی از علم فایننس آموختن این است که چه طور سبدی از سهام تهیه شود که از سویی نسبت ریسک و سود در آن بهینه باشد و از سوی دیگر برای افراد با خطرپذیری های متفاوت، بهترین سبد سهام تدارک دیده شود.
جیمز توبین نوبل اقتصاد سال ۱۹۸۱ را به خاطر توسعه نظریه هایی درباره چگونگی چندسان سازی سرمایه به دست آورد. وقتی روزنامه نگاری از او پرسید خلاصه ایده ای که باعث شد نوبل را ببرد چیست او جواب داد: «همه تخم مرغ های تان را در یک سبد نگذارید.»
اما از یاد نبریم که ساده بودن و همه فهم بودن چندسان سازی به این معنا نیست که افراد آن را به کار می برند. بگذارید یک مثال بزنیم.
مطالعه موردی
بسیاری از آمریکایی ها بازنشستگی شان را از طریق صندوق هایی معروف به ۴۰۱ (Plan K) تامین می کنند. این صندوق ها صندوق هایی هستند که یک کمپانی برای کارگرانش مدیریت می کند.
این صندوق ها مزایای زیادی دارند٬ از جمله این که درآمدهای حاصل از سرمایه گذاری های آنها از مالیات معافند.
فردی که در این صندوق ها سرمایه گذاری می کند امکان انتخاب خرید سهام و اوراق قرضه متنوعی را از طریق این صندوق ها دارد. بنابراین چندسان سازی سبد سهام از طریق این صندوق ها امری به غایت ساده است.
اما در عمل بخش زیادی از سرمایه های هر صندوق خرج خرید سهام همان شرکت می شود. بدین معنی که کارکنان شرکت ترجیح می دهند سهام شرکت خودشان را بخرند. در نتیجه چندسان سازی اتفاق نمی افتد.
چرا کارکنان چنین می کنند؟ این رفتار کارکنان دلایل متنوعی می تواند داشته باشد. یکی می تواند این باشد که کارکنان به شرکتی که خودشان در آن کار می کنند اعتماد بیشتری دارند.
در برخی موارد شرکت ها کارکنان را به انواع و اقسام ظرایف تشویق به این کار می کنند٬ چرا که باور دارند اگر کارکنان سهام شرکت را داشته باشند٬ بهتر کار می کنند و... .
اما قرار دادن همه تخم مرغ ها در یک سبد کار خطرناکی است. وقتی انرون در سال ۲۰۰۱ ورشکست شد، ۵۸ درصد سرمایه صندوق در خود انرون سرمایه گذاری شده بود. بر اثر یک رسوایی حسابداری سهام شرکت انرون از ۸۵ دلار به ۳۰ سنت رسید. این ماجرا حساب های بازنشستگی کارکنان را نابود کرد.
یک کارمند پنجاه و نه ساله با کاهش حسابش از ششصد هزار دلار به ۱۱ هزار دلار مواجه شد. در همین حال٬ این کارمندان شغل شان را هم از دست دادند. آنان نه شغلی داشتند٬ نه حساب بازنشستگی. کسانی که تا دیروز زندگی مرفهی داشتند به ورطه فقر افتادند.
فاجعه انرون موجب شد که توجه ها به این مسئله جلب شود، سهام خود کمپانی در صندوق ۴۰۱ که در سال ۱۹۹۹ حدود ۱۹ درصد بود٬ در سال ۲۰۰۸ به ۱۰ درصد رسید. با این حال٬ هنوز کمپانی هایی هستند که بخش مهمی از سرمایه صندوق های ۴۰۱ آنها صرف خرید سهام خودشان شده است.
در سال ۲۰۰۶ قانونی وضع شد تا اجازه ندهد کمپانی ها بتوانند کارکنانشان را مجبور کنند که سرمایه صندوق ۴۰۱ را صرف خرید سهام خود کمپانی بکنند. اما هم چنان این مسئله وجود دارد. ادامه دارد...(منبع دوره های درسنامه)
:gol:
 

tashakori

عضو جدید
امکان داره راجع به تفاوت اختیارات رئیس و مدیر عامل هم مطلب بذارید؟ممنون میشم.
با سلام
متن ذیل شامل کلیه مواد قانونی در خصوص هیئت مدیره شرکت های تجاری از قانون تجارت ایران می باشد که امیدوارم با مطالعه اون آشنایی کاملی نسبت به وظایف هیئت مدیره، رئیس هیئت مدیره و مدیر عامل و ... پیدا کنید.


بخش هیئت مدیره
ماده 107 شرکت سهامی بوسیله هیئت مدیره ای که ا ز بین صاحبان سهام انتخاب شده وکلا یا بغضا قابل عزل می باشند اداره خواهدشد.عده اعضای هیئت مدیره درشرکتهای سهامی عمومی نباید ازپنج نفرکمترباشد.
ماده 108 مدیران شرکت توسط مجمع عمومی موسس ومجمع عمومی عادی انتخاب می شوند.
ماده 109 مدت مدیران دراساسنامه معین می شود لیکن این مدت ازدوسال تجاوزنخواهد کرد.
ماده 110 اشخاص حقوقی رامی توان به مدیریت شرکت انتخاب نمود .دراین صورت شخص حقوقی همان
مسئولیتهای مدنی شخص حقیقی عضوهیئت مدیره را داشته وباید یک نفررا به نمایندگی دائمی خود جهت انجام وظایف مدیریت معرفی نماید.چنین نماینده ای مشمول همان شرایط وتعهدات ومسئولیتهای مدنی وجزائی عض وهیئت مدیره بوده ا زجهت مدنی با شخص حقوقی که اورا به نمایندگی تعیین نموده است مسئولیت تضامنی خواهد داشت.شخص حقوقی عضوهیئت مدیره می تواند نماینده خود را عزل کند بشرط آنکه د رهمان موقع جانشین اورا کتبا به شرکت معرفی نماید وگرنه غایب محسوب می شود.
ماده 111 اشخاص ذیل نمی توانند به مدیریت شرکت انتخاب شوند.
1 محجورین وکسانی که حکم ورشکستگی آنها صادرشده است.
2 کسانی که بعلت ارتکاب جنایت یا یکی ازجنحه های ذیل بموجب حکم قطعی ازحقوق اجتماعی کلا یا بعضا محروم شده باشند درمدت محرومیت:.سرقت،خیانت درامانت،کلاهبرداری،جنحه هائی که بموجب قانون درحکم خیانت د رامانت یا کلاهبرداری شناخته شده است،اختلاس،تدلیس،تصرف غیرقانونی دراموال عمومی.
تبصره دادگاه شهرستان به تقاضای هرذینفع حکم عزل هرمدیری را که برخلاف مفاد این ماده انتخاب شود یا پس ازانتخاب مشمول مفاد این ماده گردد صادرخواهد کرد وحکم دادگاه مزبورقطعی خواهد بود.
ماده 112 در صورتی که براثرفوت یا استعفا یا سلب شرایط از یک یا چند نفرازمدیران تعداد اعضا ءهیئت مدیره ازحداقل مقرر دراین قانون کمترشود اعضاءعلی البدل به ترتیب مقرر دراساسنامه والا به ترتیب مقرر توسط مجمع عمومی جای آنان را خواهند گرفت ودرصورتیکه عضو علی البدل تعیین نشده باشد ویا تعداد اعضا ءعلی ا لبدل کافی برای تصدی محلهای خالی درهیئت مدیره نباشد مدیران باقیمانده باید بلافاصله مجمع عمومی عادی شرکت را جهت تکمیل اعضاءهیئت مدیره دعوت نمایند.
ماده 113 در مورد ماده 112 هرگاه هیئت مدیره حسب مورد از دعوت مجمع عمومی برای انتخاب مدیری که سمت اوبلامتصدی مانده خودداری کند هرذینفع حق دارد ا زبازرس یا بازرسان شرکت بخواهد که به دعوت مجمع عمومی عادی جهت تکمیل عده مدیران با رعایت تشریفات لازم اقدام کنند وبازرس یا بازرسان مکلف به انجام چنین درخواستی می باشند.
ماده 114 مدیران باید تعداد سهامی را که اساسنامه شرکت مقر رکرده است دارا باشند .این تعداد سهام نباید
ازتعداد سهامی که بموجب اساسنامه جهت دادن رای د رمجامع عمومی لازم است کمت رباشد .این سهام برای
تضمین خساراتی است که ممکن است ا زتقصیرات مدیران منفردا یا مشترکا برشرکت وارد شود.سهام مذکوربا اسم بوده وقابل انتقال نیست ومادام که مدیری مفاصا حساب دوره تصدی خود د رشرکت را دریافت نداشته است سهام مذکوردرصندوق شرکت بعنوان وثیقه باقی خواهد ماند.
ماده 115 د رصورتی که مدیری در هنگام انتخاب مالک تعداد سهام لازم بعنوان وثیقه نباشد وهمچنین درصورت انتقال قهری سهام مورد وثیقه ویا افزایش یافتن تعداد سهام لازم بعنوان وثیقه ویا افزایش یافتن تعداد سهام لازم بعنوان وثیقه مدیر باید ظرف مدت یکماه تعداد سهام لازم بعنوان وثیقه را تهیه وبه صندوق شرکت بسپارد وگرنه مستعفی محسوب خواهد شد.
ماده 116 تصویب ترازنامه وحساب سود وزیان هر دوره مالی شرکت به منزله مفاصا حساب مدیران برای همان دوره مالی می باشد وپس ازتصویب ترازنامه وحساب وسود وزیان دوره مالی که طی آن مدت مدیریت مدیران منقضی یا بهرنحودیگری ازآنان سلب سمت شده است سهام مورد وثیقه اینگونه مدیران خود بخود از قید وثیقه آزاد خواهد شد.
ماده 117 بازرس یا بازرسان شرکت مکلفند هرگونه تخلفی ا زمقررات قانونی واساسنامه شرکت د رمورد سهام
وثیقه مشاهده کنند به مجمع عمومی عادی گزارش دهند.
ماده 118 جزدرباره موضوعاتی که بموجب مقررات این قانون اخذ تصمیم واقدام درباره آنها د رصلاحیت خاص مجامع عمومی است مدیران شرکت دارای کلیه اختیارات لازم برای اداره امور شرکت می باشند مشروط برآنکه تصمیمات واقدامات آنها د رحدود موضوع شرکت باشد .محدود کردن اختیارات مدیران در اساسنامه یا بموحب تصمیمات مجامع عمومی فقط ا زلحاظ روابط بین مدیران وصاحبان سهام معتبر بوده ودرمقابلاشخاص ثالث باطل وکان لم یکن است.
ماده 119 هیئت مدیره در اولین جلسه خود از بین اعضای هیئت مدیره یک رئیس ویک نائب رئیس که باید
شخص حقیقی باشند برای هیئت مدیره تعیین می نماید .مدت ریاست رئیس ونایب رئیس هیئت مدیره بیش
ازمدت عضویت آنها د رهیئت مدیره نخواهد بود .هیئت مدیره د رهرموقع می تواند رئیس ونایب رئیس هیئت مدیره را ازسمت های مذکورعزل کند.هرترتیبی خلاف این ماده مقررشودکان لم یکن خواهد بود.
تبصره 1 ازنظراجرای مفاد این ماده شخص حقیقی که بعنوان نماینده شخص حقوقی عضوهیئت مدیره معرفی
شده باشد درحکم عضوهیئت مدیره تلقی خواهد شد.
تبصره 2 هرگاه رئیس هیئت مدیره موقتا نتواند وظایف خود را انجام دهد وظایف اورا نایب رئیس هیئت مدیره انجام خواهد داد.
ماده 120 رئیس هیئت مدیره علاوه بردعوت واداره جلسات هیئت مدیره موظف است که مجامع عمومی
صاحبان سهام را درمواردی که هیئت مدیره مکلف به دعوت آنها می باشد دعوت نماید.
ماده 121 برای تشکیل جلسات هیئت مدیره حضو ربیش ازنصف اعضاءهیئت مدیره لازم است.تصمیمات باید به اکثریت آراءحاضرین اتخاذ گردد مگرآنکه دراساسنامه اکثریت بیشتری مقررشده باشد.
ماده 122 ترتیب دعوت وتشکیل جلسات هیئت مدیره را اساسنامه تعیین خواه دکرد.ولی د رهرحال عده ای
ازمدیران که اقلا یک سوم اعضا ءهیئت مدیره را تشکیل دهند می توانند د رصورتی که ا زتاریخ تشکیل آخرین جلسه هیئت مدیره حداقل یک ماه گذشته باشد با ذکردستورجلسه هیئت مدیره را دعوت نمایند.
ماده 123 برای هریک ا زجلسات هیئت مدیره باید صورت جلسه ای تنظیم ولااقل به امضا ءاکثریت مدیران
حاضردرجلسه برسد .درصورت جلسات هیئت مدیره نام مدیرانی که حضو ردارند یا غایب می باشند وخلاصه ای ازمذاکرات وهمچنین تصمیمات متخذ د رجلسه با قید تاریخ درآن ذکر میگردد.هریک ازمدیران که با تمام یا بعضی ازتصمیمات مندرج درصورت جلسه مخالف باشد نظراوباید درصورت جلسه قید شود.
ماده 124 هیئت مدیره باید اقلا یک نفرشخص حقیقی را به مدیریت عامل شرکت برگزیند وحدود اختیارات
ومدت تصدی وحق الزحمه اورا تعیین کند درصورتی که مدیرعامل عضو هیئت مدیره باشد دوره مدیریت عامل او ازمدت عضویت او درهیئت مدیره بیشتر نخواهد بود .مدیرعامل شرکت نمی تواند درعین حال رئیس هیئت مدیره همان شرکت باشد مگربا تصویب سه چهارم آراءحاضردرمجمع عمومی.
تبصره هیئت مدیره درهرموقع می تواند مدیرعامل را عزل نماید.
ماده 125 مد یرعامل شرکت درحدود اختیاراتی که توسط هیئت مدیره به ا وتفویض شده است نماینده شرکت محسوب وازطرف شرکت حق امضاءدارد.
ماده 126 اشخاص مذکور در ماده 111 نمی توانند به مدیریت عامل شرکت انتخاب شوند وهمچنین هیچکس
نمی تواند درعین حال مدیریت عامل بیش ا زیک شرکت را داشته باشد .تصمیمات واقدامات مدیرعاملی که برخلاف مفاد این ماده انتخاب شده است درمقابل صاحبان سهام واشخاص ثالث معتبرومسئولیت های سمت مدیریت عامل شامل حال اوخواهد شد.
ماده 127 هرکس برخلاف ماده 126 به مدیریت عامل انتخاب شود یا پس ا زانتخاب مشمول ماده مذکورگردد دادگاه شهرستان به تقاضای هرذینفع حکم عزل اورا صادرخواهد کرد وچنین حکمی قطعی خواهد بود.
ماده 128 نام ومشخصات وحدود اختیارات مدیرعامل باید با ارسال نسخه ای ا زصورت جلسه هیئت مدیره به
مرجع ثبت شرکت ها اعلام وپس ازثبت درروزنامه رسمی آگهی شود.
ماده 129 اعضاءهیئت مدیره ومدیرعامل شرکت وهمچنین موسسات وشرکتهائی که اعضای هیئت مدیره ویا
مدیرعامل شرکت شریک یا عضوهیئت مدیره یا مدیرعامل آنها باشند نمی توانند بدون اجازه هیئت مدیره
درمعاملاتی که با شرکت یا به حساب شرکت می شود بطو رمستقیم یا غیرمستقیم طرف معامله واقع ویا سهیم شوند ودرصورت اجازه نیز هیئت مدیره مکلف است بازرس شرکت را از معامله ای که اجازه آن داده شده بلافاصله مطلع نماید وگزارش آن را به اولین مجمع عمومی عادی صاحبان سهام بدهد وبازرس نیز مکلف است ضمن گزارش خاصی حاوی جزئیات معامله نظرخود را درباره چنین معامله ای به همان مجمع تقدیم کند .عضوهیئت مدیره یا مدیرعامل ذینفع در معامله د رجلسه هیئت مدیره ونیزدرمجمع عمومی عادی هنگام اخذ تصمیم نسبت به معامله مذکورحق رای نخواهد داشت.
ماده 130 معاملات مذکور در ماده 129 درهرحال ولوآنکه توسط مجمع عادی تصویب نشود د رمقابل اشخاص ثالث معتبر است مگر درموارد تدلیس وتقلب که شخص ثالث در آن شرکت کرد ه باشد .درصورتی که براثرانجام معامله به شرکت خسارتی وارد آمده باشد جبران خسارت برعهده هیئت مدیره ومدیرعامل یا مدیران ذینفع ومدیرانی است که اجازه آن را داده اند که همگی آنها متضامنا مسئول جبران خسارات وارده معامله به شرکت می باشند.
ماده 131 درصورتی که معاملات مذکوردر ماده 129 این قانون بدون اجازه هیئت مدیره صورت گرفته باشد
هرگاه مجمع عمومی عادی شرکت آنها را تصویب نکند آن معاملات قابل ابطال خواهد بود وشرکت می تواند تا سه سال ازتاریخ انعقاد معامله ودرصورتی که معامله مخفیانه انجام گرفته باشد تا سه سال ا زتاریخ کشف آن بطلان معامله را ا ز دادگاه صلاحیتدار درخواست کند .لیکن در هرحال مسئولیت مدیر و مدیران ویا مدیرعامل ذینفع در مقابل شرکت باقی خواهد بود .تصمیم به درخواست بطلان معامله با مجمع عمومی عادی صاحبان سهام است که پس ازاستماع گزارش بازرس مشعر برعدم رعایت تشریفات لازم جهت انجام معامله دراین مورد رای خواهد داد .مدیر یا مدیرعامل ذینفع در معامله حق شرکت در رای نخواهد داشت .مجمع عمومی مذکور دراین ماده به دعوت هیئت مدیره یا بازرس شرکت تشکیل خواهد شد.
ماده 132 مدیرعامل شرکت واعضاء هیئت مدیره به استثنا ءاشخاص حقوقی حق ندارند هیچگونه وام یا
اعتبارازشرکت تحصیل نمایند وشرکت نمی تواند دیون آنان را تضمین یا تعهد کند .اینگونه عملیات بخودی خود باطل است .درمورد بانکها وشرکتهای مالی واعتباری معاملات مذکور دراین ماده به شرط آنکه تحت قیود وشرایط عادی وجاری انجام گیرد معتبرخواهد بود ممنوعیت مذکور در این ماده شامل اشخاصی نیزکه به نمایندگی شخص حقوقی عضو هیئت مدیره در جلسات هیئت مدیره شرکت می کنند وهمچنین شامل همسر و پدر و مادر و اجداداولاد و اولاد برادر وخواهراشخاص مذکوردراین ماده می باشد.
ماده 133 مدیران ومدیرعامل نمی توانند معاملاتی نظیرمعاملات شرکت که متضمن رقابت با عملیات شرکت
باشد انجام دهند .هرمدیری که از مقررات این ماده تخلف کند وتخلف او موجب ضرر شرکت گردد مسئول جبران آن خواهد بود منظور از ضرر در این ماده اعم است از ورود خسارت یا تقویت منفعت.
ماده 134 مجمع عمومی عادی صاحبان سهام می تواند با توجه به ساعات حضور اعضا ءغیرموظف هیئت مدیره درجلسات هیئت مزبور پرداخت مبلغی را به آنها بطورمقطوع بابت حق حضور آنها در جلسات تصویب کند مجمع عمومی این مبلغ را با توجه به تعداد ساعات واوقاتی که هر عضوهیئت مدیره درجلسات هیئت حضور داشته است تعیین خواهد کرد .همچنین در صورتی که در اساسنامه پیش بینی شده باشد مجمع عمومی می تواند تصویب کند که نسبت معینی ازسود خالص سالانه شرکت بعنوان پاداش به اعضا ءهیئت مدیره تخصیص داده شود اعضاء غیر موظف هیئت مدیره حق ندارند بجز آنچه در این ماده پیش بینی شده است در قبال سمت مدیریت خود بطورمستمر یا غیرمستمر بابت حقوق یا پاداش یا حق الزحمه وجهی ازشرکت دریافت کنند.
ماده 135 کلیه اعمال واقدامات مدیران و مدیرعامل شرکت در مقابل اشخاص ثالث نافذ ومعتبراست ونمیتوان بعذرعدم اجرای تشریفات مربوط بطرزانتخاب آنها اعمال واقدامات آنان را غیرمعتبر دانست.
ماده 136 در صورت انقضاء مدت ماموریت مدیران تا زمان انتخاب مدیران جدید مدیران سابق کماکان مسئول امورشرکت واداره آن خواهند بود .هرگاه مراجع موظف به دعوت مجمع عمومی به وظیفه خود عمل نکنند هرذینفع می تواند ازمرجع ثبت شرکت ها دعوت مجمع عمومی عادی را برای انتخاب مدیران تقاضا نماید.
ماده 137 هیئت مدیره باید لااقل هر شش ماه یکبارخلاصه صورت دارائی وقروض شرکت را تنظیم کرده به
بازرسان بدهد.
ماده 138 هیئت مدیره موظف است بعد از انقضای سال مالی شرکت ظرف مهلتی که در اساسنامه پیش بینی
شده است مجمع عمومی سالانه را برای تصویب عملیات سال مالی قبل وتصویب ترا زنامه وحساب سود وزیان
شرکت دعوت نماید.
ماده 139 هر صاحب سهم می تواند از پانزده روز قبل از انعقاد مجمع عمومی در مرکزشرکت بصورت حسابها مراجعه کرده وازترازنامه وحساب سود وزیان وگزارش عملیات مدیران وگزارش بازرسان رونوشت بگیرد.
ماده 140 هیئت مدیره مکلف است هرسال یک بیستم از سود خالص شرکت را بعنوان اندوخته قانونی موضوع
نماید.همین که اندوخته به یک دهم سرمایه شرکت رسید موضوع کردن آن اختیاری است ودرصورتی که سرمایه شرکت افزایش یابد کسر یک بیستم مذکو را دامه خواهد یافت تا وقتی که اندوخته قانونی به یک دهم سرمایه بالغ گردد.
ماده 141 اگر براثر زیانهای وارده حداقل نصف سرمایه شرکت از میان برود هیئت مدیره مکلف است بلافاصله
مجمع عمومی فوق العاده صاحبان سهام را دعوت نماید تا موضوع انحلال یا بقا ءشرکت مورد شور و رای واقع
شود.هرگاه مجمع مزبور رای به انحلال شرکت ندهد باید در همان جلسه و با رعایت مقررات ماده 6 این قانون
سرمایه شرکت را به مبلغ سرمایه موجود کاهش دهد.
درصورتی که هیئت مدیره برخلاف این ماده به دعوت مجمع عمومی فوق العاده مبادرت ننماید ویا مجمعی که
دعوت می شود نتواند مطابق مقررات قانونی منعقد گردد هر ذینفعی می تواند انحلال شرکت را از 6دادگاه
صلاحیتدار درخواست کند.
ماده 142 مدیران ومدیرعامل شرکت در مقابل شرکت و اشخاص ثالث نسبت به تخلف از مقررات قانونی با
اساسنامه شرکت ویا مصوبات مجمع عمومی برحسب مورد منفردا یا مشترکا مسئول می باشند و دادگاه حدود
مسئولیت هریک را برای جبران خسارت تعیین خواهد نمود.
ماده 143 درصورتی که شرکت ورشکسته شود یا پس از انحلال معلوم شود که دارائی شرکت برای تادیه دیون آن کافی نیست دادگاه صلاحیتدار می تواند تقاضای هر ذینفع هریک از مدیران و یا مدیرعاملی را که ورشکستگی شرکت یا کافی نبودن دارائی شرکت بنحوی از انحاء معلول تخلفات او بوده است منفردا یا متضامنا به تادیه آن قسمت ازدیونی که پرداخت آن از دارائی شرکت ممکن نیست محکوم نماید.
 

tashakori

عضو جدید
درس ششم- اطلاعات نامتقارن



وقتی بازارهای مالی درست کار می کنند، منابع مالی را از پس انداز کنندگان به سرمایه گذاران منتقل می کنند. اما بازارهای مالی همیشه درست کار نمی کنند و این باعث می شود که سرمایه گذاران، پس انداز کنندگان و اقتصاد آسیب ببینند.
کارکرد ناصحیح بازارهای مالی می تواند دلایل متعددی داشته باشد٬ اما این دلایل متعدد معمولا ریشه در یک علت دارند: عدم تقارن اطلاعات. عدم تقارن اطلاعات به این معنی است که یک سمت یک معامله اقتصادی اطلاعات بیشتری از طرف دیگر دارد. در بازارهای مالی عدم تقارن عمدتا ماحصل این است که فروشنده اطلاعات بیشتری از خریدار دارد.
در بازارهای مالی ما شاهد دو گونه اطلاعات نامتقارن هستیم: انتخاب بد و کژمنشی.


انتخاب بد
انتخاب بد به این معناست که افراد یا شرکت هایی که بیش از همه مایل به انجام معامله ای هستند، بدترین شرکا برای طرف دیگر معامله هستند. در یک بازار مالی٬ وقتی شرکت تمایل زیادی به انتشار سهام یا اوراق قرضه دارد که ارزش واقعی آنها کم باشد.
این به این معنی است که چشم انداز شرکت نامساعد است و نرخ بازگشت سرمایه سهام کم و احتمال عدم پرداخت زیاد باشد.
در بازارهای مالی مشکل اطلاعات نامتقارن عمدتا به زیان خریدار است که رخ می دهد. خریدار به اندازه فروشنده درباره آن چه می خرد اطلاعات ندارد. بنابراین همواره در معرض این خطر است که برای آن چه می خرد بهای بیشتری بپردازد.
برای روشن تر شدن مثال بگذارید به مثال خودمان بازگردیم٬ مثال آرش و لیلا. فرض کنید در این میان نفر دیگری هم هست به نام فاطمه. فاطمه هم می خواهد همان نرم افزاری را تولید کند که لیلا در پی تولید آن است.
فاطمه هم صاحب یک شرکت نرم افزار است٬ اما استعداد لیلا را ندارد، مهندس خوبی نیست، اخلاق مناسبی ندارد، نامنظم است مدیر خوبی نیست، کارکنانش او را دوست ندارند. کالایی که تولید می کند احتمال زیادی دارد که شکست بخورد و کمپانیش ورشکست شود.
در چنین حالتی فاطمه آماده است که سهام بیشتری در بازار منتشر و واگذار کند٬ در حالی که لیلا سهام کمتری منتشر خواهد کرد. چرا؟
فاطمه و لیلا کسب و کار خود را می شناسند و به توانایی های خود آگاهند. لیلا می داند که سهام شرکتش ارزش زیادی خواهد داشت، او اگر چه به دنبال چندسان سازی و کاهش ریسکش است٬ اما می خواهد تا می تواند سهام کمتری واگذار کند٬ چون به ارزش بالای هر سهم آگاه است.
در مقابل فاطمه آماده است که سهام بیشتری واگذار کند٬ چون می داند که سهام شرکتش ارزش زیادی ندارد و احتمال ورشکستگی آن زیاد است. بنابراین او می خواهد هر قدر که می تواند سهم کمتری در شرکتش داشته باشد.
اما آرش یک فوتبالیست است. نه تاجر است و نه مهندس نرم افزار. او نمی تواند فرق میان لیلا و فاطمه را متوجه شود. او قادر نیست که ارزش واقعی سهام یا اوراق قرضه شرکت لیلا و فاطمه را بفهمد.
به این شرایط انتخاب بد می گویند. برای آرش بسیار دشوار خواهد بود که انتخاب درست انجام دهد و سهام مناسب را بخرد.
بنابراین آرش اساسا از خرید سهام منصرف می شود و پولش را در صندوق می گذارد. در این شرایط فاطمه زیان چندانی نخواهد کرد. جامعه نیز از عدم تامین سرمایه او زیان نخواهد دید.
لیلا اما زیان بسیاری خواهد کرد و جامعه نیز از عدم تامین سرمایه پروژه او زیان خواهد دید. انتخاب بد در واقع به فرآیند انتخاب پیش از رخ دادن معامله اشاره دارد.

کژمنشی
کژمنشی دومین گونه از اطلاعات نامتقارن است که پس از رخ دادن معامله اتفاق می‌افتد. کژمنشی به این خطر اشاره دارد که یک طرف معامله پس از انجام معامله به گونه ای رفتار کند که به طرف دیگر زیان برساند.
منتشر کننده اوراق بهادار ممکن است به گونه ای رفتار کند که ارزش آن اوراق را کاهش دهد و خریدار نیز امکان جلوگیری از عمل او را به دلیل نداشتن اطلاعات نخواهد داشت.
بگذارید به مثال قبلی برگردیم. فرض کنید فاطمه ای وجود ندارد و ما با انتخاب بد مواجه نیستیم. آرش می تواند به درستی انتخاب کند و سهام یا اوراق قرضه شرکت لیلا را بخرد. تا زمانی که لیلا آنگونه که از او انتظار می رود عمل کند مشکلی نیست٬ اما چه می شود اگر او چنین نکند.
حال که او سرمایه آرش را در اختیار دارد و با پول او کار می کند٬ این خطر وجود دارد که او آن چنان عمل نکند که با پول خودش می کرد.
ممکن است حالا که او پول آرش را در اختیار دارد٬ تصمیم بگیرد دکوراسیون دفتر کارش را تغییر بدهد و هزینه زیادی صرف این کار بکند. یا این که تصمیم بگیرد بیشتر سفر برود و استراحت بکند و کمتر وقتش را بگذارد روی نرم افزاری که باید تولید کند.
اینها همه قیمت تمام شده کالا را بالا می برد، کیفیت کالا را پایین می آورد و از بهره وری سرمایه می کاهد.
لیلا می داند چه طور کسب و کارش را اداره کند و آرش نمی داند. اما آرش نسبت به ضعف های بشری آگاه است، بنابراین از لیلا قول می گیرد که کارش را درست انجام دهد. اما اگر این قول ضمانت اجرایی نداشته باشد ارزشی ندارد.
آرش باید بتواند بر لیلا نظارت کند که مثلا لیلا پول او را خرج تغییر دکوراسیون دفتر کارش نکند یا این که کم کاری نکند. اما آرش فوتبالیست حرفه ای است٬ او نمی تواند از کارش بزند و مدام بالای سر لیلا کشیک بدهد تا او کارش را درست انجام بدهد.
بنابراین آرش تصمیم می گیرد سهام یا اوراق قرضه لیلا را نخرد و لیلا نمی تواند سرمایه کافی برای ایده درخشانش پیدا کند.

بانک
داستان آرش و لیلا به خاطر اطلاعات نامتقارن به سرانجام نرسید و بازارهای مالی نتوانستند پول آرش را به دست لیلا برسانند. این جا است که پای بانک ها وسط می آید.
آرش پولش را در بانک می گذارد و بهره می گیرد. بانک نیز پول را به لیلا قرض می دهد و از لیلا بهره می گیرد. در نهایت پول آرش از طریق بانک به دست لیلا می رسد.
طبیعی است که در این میان بانک دستمزدی برای کاری که انجام داده است می گیرد. چرا لیلا می تواند پول آرش را از بانک بگیرد٬ در حالی که خودش نمی تواند در بازارهای مالی مستقیما این پول را به دست بیاورد؟ این پرسش را در درس بعدی پاسخ خواهیم داد. ادامه دارد...(منبع دوره های درسنامه)
:gol::gol: خوش باشید.
 

tashakori

عضو جدید
درس هفتم- بانک چیست؟



بانک یک نهاد مالی است. یک نهاد مالی یا یک واسطه مالی شرکتی است که به جریان یافتن سرمایه از جانب پس اندازکنندگان به سوی سرمایه گذاران کمک می کند. هر بانک دو خصیصه دارد:
۱- خصیصه اول این است که بانک از طریق پذیرش سپرده منابع مالی را گردآوری می کند. این سپرده ها می توانند سپرده های پس انداز یا جاری باشند. به سپرده پس انداز بهره بیشتری تعلق می گیرد تا به سپرده جاری.
۲- خصیصه دوم یک بانک این است که از منابع مالی در اختیارش برای قرض دادن به افراد یا شرکت ها استفاده می کند.
این ها قرض های خصوصی هستند که شرایط شان میان قرض دهنده و قرض گیرنده معین می شود و برای هر وام متفاوت است و از این نظر با سهام یا اوراق قرضه ای که یک شرکت منتشر می کند تفاوت دارد.

بانک در مقابل بازارهای مالی
همچون بازارهای مالی٬ بانک ها هم منابع مالی را از پس انداز کنندگان به سرمایه گذاران منتقل می کنند. پس تفاوت این دو در چیست؟ شکل زیر تفاوت دو سیستم را به صورت شماتیک نشان می دهد.

بانک ها منابع را به شکل غیرمستقیم منتقل می کنند٬ در حالی که این نقل و انتقال در بازارهای مالی مستقیم است.
در اولی پس اندازکنندگان منابع مالی را به بانک واگذار می کنند و بانک آن سرمایه را به سرمایه گذاران منتقل می کند. در بازارهای مالی پس اندازکنندگان مستقیما با سرمایه گذاران در ارتباط هستند.
به همین ترتیب ما اساسا اقتصادهای بانک محور و اقتصادهای بازار محور داریم. در اقتصادهای بانک محور تخصیص و تامین منابع عمدتا از طریق بانک صورت می گیرد و در اقتصاد بازار محور تخصیص و تامین منابع عمدتا از طریق بازار صورت می گیرد.
معمولا اقتصادهای توسعه یافته بازار محور و اقتصادهای کمتر توسعه یافته بانک محور هستند.
در اقتصادهای بانک محور گرایش به بازار پول بیشتر است. بازار پول، بازار ابزارهای مالی کوتاه مدت و معمولا کمتر از یک سال است.
در اقتصادهای بازار محور گرایش به سمت بازار سرمایه است. بازار سرمایه، بازار ابزارهای مالی بلند مدت و معمولا بیش از یک سال است. در این اقتصادها حرکت به سمت زدودن واسطه ها میان پس اندازکنندگان و سرمایه گذاران است.

چرا بانک ها وجود دارند؟
تامین سرمایه غیرمستقیم از طریق بانک ها هزینه زا است. بانک ها بهره ای به پس اندازکنندگان که نزد آنها سپرده گذاشته اند می دهند و در مقابل بهره ای بیشتر از سرمایه گذاران که به آنها پول قرض داده اند می گیرند.
پس اندازکنندگان و سرمایه گذاران می توانستند هزینه ای که بانک می گیرد را میان خود تقسیم کنند٬ اگر بانک در این میانه نبود. چرا این اتفاق نمی افتد؟
در مثال آرش و لیلا دیدیم که دلیل این مسئله عدم تقارن اطلاعات است. بنابراین بدیهی است که مهم ترین نقش بانک باید حل این مسئله باشد. بانک ها این مسئله را از طریق تولید اطلاعات حل می کنند.

تخفیف انتخاب بد
بانک ها مشکل انتخاب بد را تخفیف می دهند. فرض کنید آرش با فاطمه و لیلا مواجه است. آرش برای فهمیدن این که کدام یک بهتر هستند٬ راهی ندارد. اما یک بانکدار خوب تعلیم دیده است که دریابد کدام یک از آنها پروژه بهتری دارند.
وقتی بانکدار با لیلا و فاطمه مواجه می شود٬ درباره آنها، پروژه و شرکت شان مطالعه می کند و وام را به بهترین پروژه می دهد.

تخفیف کژمنشی
بانک ها تعلیم دیده اند و امکانات لازم را دارند تا قرارداد و شرایط وام را به گونه ای تنظیم کنند که بتوانند تا حد ممکن مانع بروز کژمنشی شوند. آنها بر وام گیرندگان نظارت می کنند و به محض مشاهده نشانه های خطر وارد عمل می شوند.

چه شرکت هایی به بانک نیاز دارند؟
شرکت های بزرگ مثل مایکروسافت یا گوگل چندان نیازی به بانک ها ندارند. آنها می توانند منابع مورد نیاز خود را از طریق بازارهای مالی تامین کند٬ چرا که پس اندازکنندگان معتقدند به قدر کافی درباره آنها می دانند.
آنها شرکت های شناخته شده ای هستند که هر روز در صدر اخبار هستند و کارنامه معین و مشخصی دارند که در خریداران اطمینان ایجاد می کند.
اما شرکت های کوچک و تازه پا با این شرایط مواجه نیستند. خریداران درباره آنها چندان نمی دانند و به سختی حاضرند اوراق قرضه یا سهام آنها را بخرند. بنابراین مجبورند سرمایه مورد نیاز خود را از طریق بانک تامین کنند.
افراد نیز برای تامین سرمایه بر بانک ها تکیه دارند. دوباره دلیل این مسئله عدم تقارن اطلاعات است. پس اندازکنندگان نمی توانند به افراد اطمینان کنند٬ چون به قدر کافی درباره آنها نمی دانند. پس بانک ها وارد عمل می شوند و نقش واسطه را بر عهده می گیرند.
از یاد نبریم هیچ چیز مجانی نیست. بانک ها هم هزینه خود را این وسط بر می دارند٬ چرا که در حال کاهش ریسک هستند.

رابطه بازارهای مالی و رشد اقتصادی
حتما این روزها بسیار می شنوید که بورس بازی به ضرر اقتصاد است یا این که بازارهای مالی ارزش اقتصادی ندارند و آن چه در آنها رخ می دهد چیزی شبیه کلاهبرداری است٬ چرا که در آنها کالا تولید نمی شود.
خب٬ این حرف ها بر مبانی واقعیت حرف درستی نیستند. مطالعات بسیاری نشان می دهند که میان توسعه یافتن بازارهای مالی و رشد اقتصادی نسبت مستقیمی وجود دارد.
مدت ها این پرسش مطرح بود که توسعه بازارهای مالی ماحصل رشد اقتصادی هستند یا اینکه رشد اقتصادی ریشه در توسعه بازارهای مالی دارد. بسیاری از تحقیقات نشان می دهند که دومی درست است٬ یعنی توسعه بازارهای مالی منجر به توسعه یافتگی اقتصاد می شود.
توسعه بازارهای مالی موجب تخصیص بهتر و ارزانتر منابع می شود که نقش مهمی در توسعه اقتصادی دارد. بگذارید مثالی از تاثیر بازارهای مالی در رشد اقتصادی را بررسی کنیم.

بانک واحد و رشد اقتصادی در آمریکا
پیش از جنگ جهانی دوم٬ قانونی در آمریکا وجود داشت که به یک بانک اجازه می داد تنها در یک ایالت فعالیت کند. برخی ایالات از این هم فراتر رفته یک بانک را محدود می کردند به داشتن تنها یک شعبه.
این قانون برای مقابله با قدرتمند شدن بانک ها وضع شده بود و در غرب که بانک ها و کشاورزان با هم درگیر بودند٬ سخت محبوب بود و به شدت اجرا می شد. نتایج این قانون فاجعه بار بود. برخی از آن نتایج چنین بودند:
کوچک نگه داشتن بانک ها، هزینه خدمات آنها را در ازای هر مشتری را بالا می برد.
از آنجا که بانک فقط در یک شهر فعالیت می کرد٬ به شدت نسبت به وضعیت اقتصادی آن شهر حساس بود و خراب شدن وضع اقتصادی شهر نیز بانک را ورشکست می کرد. این اتفاقی بود که به کرات افتاد و بانک های بسیاری ورشکست شدند.
در حالی که بانک هایی که در چند شهر فعال بودند٬ می توانستند ریسک خود را کم کنند و در واقع نوعی چندسان سازی انجام دهند.
محدود شدن بانک به داشتن یک شعبه باعث شد که هر بانک به فعالیت در یک شهر بپردازد و در واقع عمدتا هر شهر فقط یک بانک داشته باشد. این مسئله برای بانک مونوپولی ایجاد می کرد و بانک می توانست هر قیمتی که بخواهد بر مشتری تحمیل کند.
یک تحقیق در سال ۲۰۰۷ نشان داد که میان رشد اقتصادی و برقراری این قانون ربط معناداری وجود داشت. ایالاتی که از قانون هر بانک فقط یک شعبه استفاده نمی کردند رشد اقتصادی بالاتری داشتند و ایالاتی که از این قانون استفاده می کردند رشد اقتصادی کمتر. ادامه دارد...(منبع دوره های درسنامه)
:gol:
 

shadowwalker

عضو جدید
درس ششم- اطلاعات نامتقارن



وقتی بازارهای مالی درست کار می کنند، منابع مالی را از پس انداز کنندگان به سرمایه گذاران منتقل می کنند. اما بازارهای مالی همیشه درست کار نمی کنند و این باعث می شود که سرمایه گذاران، پس انداز کنندگان و اقتصاد آسیب ببینند.
کارکرد ناصحیح بازارهای مالی می تواند دلایل متعددی داشته باشد٬ اما این دلایل متعدد معمولا ریشه در یک علت دارند: عدم تقارن اطلاعات. عدم تقارن اطلاعات به این معنی است که یک سمت یک معامله اقتصادی اطلاعات بیشتری از طرف دیگر دارد. در بازارهای مالی عدم تقارن عمدتا ماحصل این است که فروشنده اطلاعات بیشتری از خریدار دارد.
در بازارهای مالی ما شاهد دو گونه اطلاعات نامتقارن هستیم: انتخاب بد و کژمنشی.


انتخاب بد
انتخاب بد به این معناست که افراد یا شرکت هایی که بیش از همه مایل به انجام معامله ای هستند، بدترین شرکا برای طرف دیگر معامله هستند. در یک بازار مالی٬ وقتی شرکت تمایل زیادی به انتشار سهام یا اوراق قرضه دارد که ارزش واقعی آنها کم باشد.
این به این معنی است که چشم انداز شرکت نامساعد است و نرخ بازگشت سرمایه سهام کم و احتمال عدم پرداخت زیاد باشد.
در بازارهای مالی مشکل اطلاعات نامتقارن عمدتا به زیان خریدار است که رخ می دهد. خریدار به اندازه فروشنده درباره آن چه می خرد اطلاعات ندارد. بنابراین همواره در معرض این خطر است که برای آن چه می خرد بهای بیشتری بپردازد.
برای روشن تر شدن مثال بگذارید به مثال خودمان بازگردیم٬ مثال آرش و لیلا. فرض کنید در این میان نفر دیگری هم هست به نام فاطمه. فاطمه هم می خواهد همان نرم افزاری را تولید کند که لیلا در پی تولید آن است.
فاطمه هم صاحب یک شرکت نرم افزار است٬ اما استعداد لیلا را ندارد، مهندس خوبی نیست، اخلاق مناسبی ندارد، نامنظم است مدیر خوبی نیست، کارکنانش او را دوست ندارند. کالایی که تولید می کند احتمال زیادی دارد که شکست بخورد و کمپانیش ورشکست شود.
در چنین حالتی فاطمه آماده است که سهام بیشتری در بازار منتشر و واگذار کند٬ در حالی که لیلا سهام کمتری منتشر خواهد کرد. چرا؟
فاطمه و لیلا کسب و کار خود را می شناسند و به توانایی های خود آگاهند. لیلا می داند که سهام شرکتش ارزش زیادی خواهد داشت، او اگر چه به دنبال چندسان سازی و کاهش ریسکش است٬ اما می خواهد تا می تواند سهام کمتری واگذار کند٬ چون به ارزش بالای هر سهم آگاه است.
در مقابل فاطمه آماده است که سهام بیشتری واگذار کند٬ چون می داند که سهام شرکتش ارزش زیادی ندارد و احتمال ورشکستگی آن زیاد است. بنابراین او می خواهد هر قدر که می تواند سهم کمتری در شرکتش داشته باشد.
اما آرش یک فوتبالیست است. نه تاجر است و نه مهندس نرم افزار. او نمی تواند فرق میان لیلا و فاطمه را متوجه شود. او قادر نیست که ارزش واقعی سهام یا اوراق قرضه شرکت لیلا و فاطمه را بفهمد.
به این شرایط انتخاب بد می گویند. برای آرش بسیار دشوار خواهد بود که انتخاب درست انجام دهد و سهام مناسب را بخرد.
بنابراین آرش اساسا از خرید سهام منصرف می شود و پولش را در صندوق می گذارد. در این شرایط فاطمه زیان چندانی نخواهد کرد. جامعه نیز از عدم تامین سرمایه او زیان نخواهد دید.
لیلا اما زیان بسیاری خواهد کرد و جامعه نیز از عدم تامین سرمایه پروژه او زیان خواهد دید. انتخاب بد در واقع به فرآیند انتخاب پیش از رخ دادن معامله اشاره دارد.

کژمنشی
کژمنشی دومین گونه از اطلاعات نامتقارن است که پس از رخ دادن معامله اتفاق می‌افتد. کژمنشی به این خطر اشاره دارد که یک طرف معامله پس از انجام معامله به گونه ای رفتار کند که به طرف دیگر زیان برساند.
منتشر کننده اوراق بهادار ممکن است به گونه ای رفتار کند که ارزش آن اوراق را کاهش دهد و خریدار نیز امکان جلوگیری از عمل او را به دلیل نداشتن اطلاعات نخواهد داشت.
بگذارید به مثال قبلی برگردیم. فرض کنید فاطمه ای وجود ندارد و ما با انتخاب بد مواجه نیستیم. آرش می تواند به درستی انتخاب کند و سهام یا اوراق قرضه شرکت لیلا را بخرد. تا زمانی که لیلا آنگونه که از او انتظار می رود عمل کند مشکلی نیست٬ اما چه می شود اگر او چنین نکند.
حال که او سرمایه آرش را در اختیار دارد و با پول او کار می کند٬ این خطر وجود دارد که او آن چنان عمل نکند که با پول خودش می کرد.
ممکن است حالا که او پول آرش را در اختیار دارد٬ تصمیم بگیرد دکوراسیون دفتر کارش را تغییر بدهد و هزینه زیادی صرف این کار بکند. یا این که تصمیم بگیرد بیشتر سفر برود و استراحت بکند و کمتر وقتش را بگذارد روی نرم افزاری که باید تولید کند.
اینها همه قیمت تمام شده کالا را بالا می برد، کیفیت کالا را پایین می آورد و از بهره وری سرمایه می کاهد.
لیلا می داند چه طور کسب و کارش را اداره کند و آرش نمی داند. اما آرش نسبت به ضعف های بشری آگاه است، بنابراین از لیلا قول می گیرد که کارش را درست انجام دهد. اما اگر این قول ضمانت اجرایی نداشته باشد ارزشی ندارد.
آرش باید بتواند بر لیلا نظارت کند که مثلا لیلا پول او را خرج تغییر دکوراسیون دفتر کارش نکند یا این که کم کاری نکند. اما آرش فوتبالیست حرفه ای است٬ او نمی تواند از کارش بزند و مدام بالای سر لیلا کشیک بدهد تا او کارش را درست انجام بدهد.
بنابراین آرش تصمیم می گیرد سهام یا اوراق قرضه لیلا را نخرد و لیلا نمی تواند سرمایه کافی برای ایده درخشانش پیدا کند.

بانک
داستان آرش و لیلا به خاطر اطلاعات نامتقارن به سرانجام نرسید و بازارهای مالی نتوانستند پول آرش را به دست لیلا برسانند. این جا است که پای بانک ها وسط می آید.
آرش پولش را در بانک می گذارد و بهره می گیرد. بانک نیز پول را به لیلا قرض می دهد و از لیلا بهره می گیرد. در نهایت پول آرش از طریق بانک به دست لیلا می رسد.
طبیعی است که در این میان بانک دستمزدی برای کاری که انجام داده است می گیرد. چرا لیلا می تواند پول آرش را از بانک بگیرد٬ در حالی که خودش نمی تواند در بازارهای مالی مستقیما این پول را به دست بیاورد؟ این پرسش را در درس بعدی پاسخ خواهیم داد. ادامه دارد...(منبع دوره های درسنامه)
:gol::gol: خوش باشید.
خیلی جالب بود.مثالی که بیان فرمودید خیلی به درک مطلب کمک کرد.ممنون.
 

tashakori

عضو جدید
درس هشتم- بازیگران بازارهای اوراق بهادار



بازیگران بازارهای مالی شامل افراد و نهادهای مالی هستند. در اصطلاح فایننس، افرادی را که اوراق بهادار می خرند سرمایه گذار حقیقی و نهادها و موسساتی را که اوراق بهادار می خرند سرمایه گذاران حقوقی می نامند.
در اقتصاد این اصطلاح کمی متفاوت است. کسانی را که اوراق بهادار می خرند پس اندازکننده می نامند و سرمایه گذار تنها به کسی اطلاق می شود که با به کار انداختن سرمایه اش کالا تولید می کند.

اشخاص حقیقی
اشخاص حقیقی یا افراد یکی از بازیگران مهم در بازارهای مالی هستند. در سال ۲۰۰۷ شهروندان آمریکا حدود ۲۸ درصد سهام شرکت های آمریکایی را در اختیار داشتند. اشخاص حقیقی بیشتر سرمایه صندوق های سرمایه گذاری مشترک (Mutual Fund) را که حدود ۲۵ درصد سهام شرکت های آمریکایی را در اختیار داشت نیز در اختیار داشتند.
در سال ۱۹۸۳ تنها ۱۹ درصد خانوارهای آمریکایی سهام داشتند. در سال ۲۰۰۸ این رقم به ۴۸ درصد رسید. یک درصد خانوارهای ثروتمند آمریکایی، ۳۸ درصد سهام در اختیار اشخاص حقیقی آمریکایی را در اختیار دارند و ۱۰ درصد ثروتمند حدود ۸۰ درصد آن را. هر چه گذشته است٬ تعداد بیشتری از مردم به داشتن سهام علاقه مند شده اند.

بنگاه های اوراق بهادار (Securities Firms)
بنگاه هایی را که کارشان خرید اوراق بهادار، نگهداری آنها، معامله آنها یا تسهیل معامله آنها است، بنگاه های اوراق بهادار می نامند. این بنگاه ها شامل موسسات بسیاری می شوند که مهم ترین آنها عبارتند از:
صندوق های سرمایه گذاری مشترک (Mutual Funds)
یک صندوق سرمایه گذاری یک نهاد مالی است که مجموعه متنوعی از اوراق بهادار را نگهداری می کند و سهام خود را به پس اندازکنندگان می فروشد.
خریدن سهام صندوق های سرمایه گذاری راهی ساده پیش پای پس انداز کنندگانی می گذارد که می خواهند به چندسان سازی سرمایه شان دست بزنند.
صندوق سرمایه‌گذاری مشترک وجوه را از دست عامه مردم جمع ‌آوری می‌کند و سبد اوراق بهادار تشکیل می دهد و از طریق همین نیروهای متخصص خود به مدیریت اوراق بهادار موجود در سبد سرمایه‌گذاری می‌پردازد.
عمده عملکرد صندوق‌های سرمایه‌گذاری بستگی به عملکرد اوراق بهادار و سایر دارایی هایی دارد که صندوق‌ها در آنها سرمایه ‌گذاری کرده ‌است.
صندوق های سرمایه‌ گذاری مشترک، ابزاری برای سرمایه ‌گذاران ریسک ‌گریز و بدون تخصص است و این صندوق ها معمولا مدیرانی کارآزموده دارند که چندسان سازی صحیح سبد اوراق بهادار را برای سرمایه‌ گذاران خود انجام می‌ دهند.
سهام داران در هر لحظه قادرند سهام خود را به فروش برسانند.
در ایران صندوق های سرمایه گذاری اواسط دهه هشتاد همه گیر شد. سازمان صادر کننده مجوز تاسیس صندوق سرمایه گذاری مشترک سازمان بورس است. سه رکن اصلی هر صندوق سرمایه گذاری در ایران عبارت است از: مدیر صندوق، متولی و ضامن.
هج فاندها (Hedge Funds)
هج فاندها نیز همچون صندوق های سرمایه گذاری به گردآوری پول برای خرید اوراق بهادار دست می زنند.
تفاوت میان این دو در سطح نظارت بر آنها است. هج فاندها تقریبا تا حدود زیادی خارج از نظارت هر روزه دولتی عمل می کنند و تنها سرمایه گذاری های بزرگ را می پذیرند٬ مثلا مبالغی بیش از یک میلیون دلار.
اما صندوق های سرمایه گذاری جایی است که سرمایه های کوچک را قبول می کنند. برای محافظت از پس اندازهای خرد، دولت ها میزان ریسکی را که صندوق های سرمایه گذاری می توانند بپذیرند را محدود می کنند.
در حالی که چنین محدودیتی در مورد هج فاندها وجود ندارد. نبود این محدودیت به این معنی است که سرمایه گذاری هج فاندها می تواند به سود بسیار زیاد یا ضرر بسیار زیاد منجر شود.
کسب و کار هج فاندها در اوایل دهه ۲۰۰۰ رونق گرفت تا سال ۲۰۰۷ در ایالات متحده سه تریلیون دلار پول در اختیار هج فاندها بود. در بحران اقتصادی ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹ سرمایه ها شروع به خروج از هج فاندها کردند.
در سال ۲۰۰۹ پول در اختیار هج فندها به یک و نیم تریلیون دلار سقوط کرد.
کارگزارها و معامله گرها (Brokers and Dealers)
یک کارگزار شرکتی است که اوراق بهادار را برای دیگران معامله می کند.
به عنوان مثال٬ اگر شما می خواهید یک سهم مایکروسافت را بخرید، به یک کارگزار مراجعه می کنید و کارگزار آن سهم را برای شما می خرد و هزینه ای به عنوان دستمزد می گیرد.
معامله گرها برخلاف کارگزارها سهام را برای دیگران نمی خرند، آنها سهام را برای خودشان می خرند و به قیمت بالاتر به دیگری می فروشند. معمولا معامله گرها در یک زمینه خاص تخصص پیدا می کنند.
بانک های سرمایه گذاری (Investment Banks)
بانک های سرمایه گذاری موسسات مالی‌ای هستند که در پذیره نویسی سهام تخصص دارند و به کمپانی ها در ادغام و تصاحب شرکت ها مشاوره می دهند.
از شناخته شده ترین بانک های سرمایه گذاری می توان به مورگان استنلی، گلدمن ساکس و کردیت سوییس اشاره کرد. بانک های سرمایه گذاری در واقع بانک به معنای مصطلحش نیستند٬ چرا که سپرده قبول نمی کنند.
پذیره نویسی (Underwriting)
عملیاتی است که وقتی یک شرکت می خواهد سهام یا اوراق قرضه منتشر کند رخ می دهد. بانک های سرمایه گذاری به شرکت ها درباره ادغام (Merge) و تصاحب (Acquisition) مشاوره می دهند.
ادغام فرآیندی است که در آن دو شرکت با یکدیگر ادغام می شوند. در تصاحب٬ یک شرکت، شرکت دیگر را می خرد.
بانک های سرمایه گذاری فعالیت های دیگری هم دارند. بانک های سرمایه گذاری همچون هج فاندها اوراق بهادار می خرند و می فروشند.
یک فعالیت دیگر بانک های سرمایه گذاری مهندسی مالی (Financial Engineering) است. مهندسی مالی به معنای توسعه و فروش خدمات و کالاهای جدید مالی است.
دیگر نهادهای مالی حاضر در بازارهای مالی صندوق های بازنشستگی (Pension Funds)، بیمه ها (Insurance) و بانک های تجاری (Commercial Banks) هستند.

بازار سهام و اوراق قرضه
دو نوع بازار وجود دارد: بازار اولیه (Primary Market) و بازار ثانویه (Secondary Market). در بازار اولیه شرکتها و دولتها حضور دارند و سهام و اوراق قرضه منتشر می کنند. در بازار ثانویه است که سهامها و اوراق قرضه منتشر شده توسط افراد و نهادهای مالی معامله می شود.

بازار اولیه
وقتی یک شرکت بنیان می شود٬ آن شرکت منابع مالی را از ثروت بنیانگذاران شرکت یا وام بانکی به دست می آورد. در این مرحله شرکت خصوصی است. وقتی شرکت رشد می کند و بزرگ تر می شود٬ به منابع مالی بیشتری احتیاج دارد.
در کشورهای با بازارهای مالی توسعه یافته بهترین راه برای جذب منابع مالی بزرگ، بازارهای مالی هستند. برای به دست آوردن منابع مالی از طریق بازارهای مالی، شرکت باید سهام منتشر کند.
به این معنا شرکت باید به یک شرکت عمومی تبدیل شود. این فرآیند را عرضه عمومی اولیه (IPO) می گویند.
برای عرضه عمومی اولیه شرکت به سراغ یک بانک سرمایه گذاری می رود. معمولا آن بانک با بانک های دیگر سندیکایی را تشکیل می دهند که سهام شرکت را می خرند و سپس به دیگر نهادهای مالی می فروشند.
معمولا بانک های سرمایه گذاری سهام را پنج الی درصد بیشتر از آنچه خریده اند می فروشند.
پنج الی ده درصد سود زیادی است٬ خصوصا که به نظر می آید بانک های سرمایه گذاری کار خاصی انجام نمی دهند، این سود چرا نصیب بانک های سرمایه گذاری می شود؟
مسئله باز بر می گردد به اطلاعات نامتقارن. بانک های سرمایه گذاری مشکل انتخاب بد را تخفیف می دهند.
وقتی شرکتی می خواهد وارد بازارهای مالی شود معنیش این است که شرکت شناخته شده ای نیست. اطلاعات کمی درباره اش وجود دارد و خریداران می ترسند سهام تازه منتشر شده اش را بخرند. بانک های سرمایه گذاری وارد می شوند و به این ترتیب بازار نسبت به سهام و قیمت عرضه شده اطمینان حاصل می کند.
به واقع٬ مهم ترین چیزی که بانک های سرمایه گذاری در این میان خرج می کنند اعتبارشان است. کسب و کار پذیره نویسی کسب و کاری است که بسیاری در آن راه ندارند.
تقریبا حدود ۱۰ بانک سرمایه گذاری چیزی در حدود نیمی از پذیره نویسی های جهان را از سال ۲۰۰۰ تاکنون انجام داده اند.
گوگل هنگامی که قصد داشت وارد بازارهای مالی بشود٬ شرکتی بسیار موفق و شناخته شده بود که خریداران مایل به خرید سهام آن بودند. بنابراین مشکل انتخاب بد تا حدود زیادی در کار نبود.
این شناسایی باعث شد که گوگل بتواند تخفیف زیادی از بانک های سرمایه گذاری بگیرد. در عرضه عمومی اولیه سهام گوگل سود بانک های سرمایه گذاری از پنج الی ده درصد همیشگی به سه درصد کاهش یافت.
یک موسسه است که هرگز برای انتشار اوراق قرضه اش به بانک های سرمایه گزاری محتاج نبوده است. آن موسسه دولت ایالات متحده است. دولت ایالات متحده مستقیما اوراق قرضه اش را به نهادهای مالی و افراد می فروشد.
هر زمان دولت می خواهد اوراق قرضه منتشر کند٬ آن اوراق قرضه توسط وزارت خزانه داری به مزایده گذاشته می شود تا به بالاترین قیمت فروخته شود. دولت ها برای انتشار اوراق قرضه داخلی عموما نیازی به بانک ها ندارند. ادامه دارد...(منبع دوره های درسنامه):gol::gol:
 

tashakori

عضو جدید
درس نهم- بازارهای ثانویه



وقتی سهام در بازار اولیه منتشر و فروخته شد به بازار ثانویه می آید و آماده فروش در این بازار می شود.
یک نهاد مالی می تواند اوراق بهادار را مستقیما از دیگر نهادهای مالی بخرد. یک شخص حقیقی می تواند اوارق قرضه دولتی را مستقیما از دولت بخرد. اما فرد برای خرید سهام یا اوراق قرضه شرکتی نیازمند است که به کارگزار مراجعه کند.
اگر می خواهید سهام بخرید٬ گام اول این است که یک حساب نزد یک کارگزار باز کنید. امروزه این امکان فراهم شده است که این حساب را به صورت آنلاین و بدون مراجعه به یک مکان مشخص باز کنید.
وقتی می خواهید سهامی را بخرید یا بفروشید با کارگزارتان تماس می گیرید و او این کار را برای شما انجام می دهد.
فرض کنید شما می خواهید سهام الف را بخرید. با کارگزارتان تماس می گیرید که سهام الف را برای شما بخرد. درخواست خرید شما می تواند دستور بازار باشد یا دستور محدود. دستور بازار یعنی این که بلافاصله به بهترین قیمت ممکن در بازار سهام خریده شود.
دستور محدود یعنی این که مثلا سهام الف هر وقت به قیمت ۱۰۰ تومان رسید خریده شود. خب٬ ببینیم کارگزار شما چه خواهد کرد.
فرض کنیم کارزار شما تصمیم می گیرد دستور شما را از طریق بازار بورس انجام دهد.
کارگزار شما یک صندلی در بازار بورس دارد و بنابراین می تواند برای شما کار خرید ر ا انجام دهد. کارگزار شما با مامورش برای خرید سهام شما در بازار تماس می گیرد. مامور کارگزار شما در بازار بورس به فردی که در بورس مامور فروش آن سهام خاص است مراجعه می کند و از طریق او سهام را برای شما می خرد.
شما البته از این مراحل کار خبردار نمی شوید و فقط متوجه می شوید که سهام برای شما خریده شده است.
بازار ثانویه را که مکان مشخصی ندارد، مثلا بورس تهران مکان مشخصی دارد یا بورس نیویورک مکان مشخصی دارد٬ فرابورس (Over the counter) می گویند.
بازار فرابورس بازاری است که در آن همه معاملات از طریق معامله کنندگان (Dealers) انجام می شود. در این گونه بازار (Dealer Market) یک کامپیوتر معامله کنندگان را به کارگزاران و دیگر نهادهای مالی متصل می کند.
هر معامله گری یک قیمت خرید و یک قیمت فروش برای یک سهام یا اوراق قرضه خاص می دهد. وقتی تعداد زیادی معامله گر قیمت های خرید و فروش شان را می دهند، قیمت بازار به دست می آید.
مهم ترین فرابورس از این دست، نزدک (NASDAQ) است که در آن سهام حدود ۳۰۰۰ شرکت معامله می شود. معامله گران از تفاوت میان خرید و فروش (Bid-ask Spread) است که سود می برند.
فاصله میان خرید و فروش سهام به سهام فرق می کند. این تفاوت به عوامل متعددی بستگی دارد. تفاوت قیمت خرید و فروش برای اوراق قرضه دولتی کوتاه مدت بسیار کم است، برای سهام شرکت ها بیشتر است و برای اوراق قرضه شرکتی خیلی بیشتر است.
یک آلترناتیو برای بازار بورس (Exchange) و فرابورس معامله محور (Dealer Market OTC) بازاری است که به آن شبکه ارتباطات الکترونیکی (Electronic Communication Network or ECN) می گویند.
در این گونه بازار، نهادهای مالی و کارگزاران به صورت مستقیم با هم معامله می کنند.
فرض کنید شما کارگزار هستید. شما می گویید که ۱۰۰ سهم X را به قیمت Y می خواهید. شبکه کامپیوتری شما را به صورت اتوماتیک به کسی وصل می کند که می خواهد این میزان سهام با این قیمت را بفروشد.
نکته مهم در این بازار این است که خبری از تفاوت قیمت نیست و خریدار همه پول را مستقیما به فروشنده می دهد و فروشنده همه پول را دریافت می کند.
اولین بازار از این دست در سال ۱۹۶۹ در ایالات متحده به راه افتاد. امروزه این گونه بازار به سرعت در حال گسترش است.

فرآورده های مالی موجود در بازار
پیش از این با سهام و اوراق قرضه آشنا شدیم. حال باید با یک فرآورده مالی مهم دیگر آشنا شویم که آنها را مشتقات (Derivatives) می نامیم. مشتقات انواع گوناگون دارند که این جا با برخی از آنها آشنا می شویم.
قرارداد آتی (Future Contract)
قرارداد آتی توافق نامه ای برای خرید یا فروش دارایی در زمان معینی در آینده، زمان تحویل (Delivery Time)، با قیمت مشخص است. یک طرف قبول می کند چیزی را بفروشد و طرف دیگر می پذیرد که آن را بخرد.
قدیمی ترین نوع این قراردادها مربوط به کالاهای کشاورزی است. کشاورزان از این گونه قراردادها قرن ها استفاده می کردند. قراردادهای آتی برای دیگر کالاها نیز وجود دارد، کالاهایی همچون نفت و گاز طبیعی. قراردادهای آتی اوراق بهادار نیز یکی دیگر از انواع قراردادهای آتی است.
قراردادهای آتی اوراق بهادار عمدتا در دهه هفتاد میلادی ابداع شدند.
قدمت بازارهای آتی به قرون وسطی برمی گردد. هدف از ایجاد این بازارها، برآورده ساختن نیازهای کشاورزان و تاجران بوده است (۱). فرض کنید الان ماه آوریل است. کشاورزی که محصول خود را در ماه ژوییه برداشت می کند، نسبت به قیمت دریافتی محصول خود نگران است.
اگر عرضه محصول کم باشد و کشاورز برای فروش عجله ای نداشته باشد، به احتمال زیاد بتواند، محصول خود را با قیمت بالایی بفروشد. اما در مقابل، اگر عرضه محصول زیاد باشد، به احتمال زیاد قادر نخواهد بود، محصول خود را با قیمت مناسبی به فروش برساند.
لذا کشاورز و خانواده اش با ریسک تغییرات نامطلوب در قیمت محصول مواجه هستند. شرکتی را در نظر بگیرید که برای انجام فعالیت خود به محصول کشاورز فوق -مثلا غلات- نیاز دارد.
این شرکت نیز در معرض ریسک قیمت قرار دارد. در سال هایی که عرضه غلات زیاد است، ممکن است بتواند محصول مورد نیاز را با قیمت مناسبی تهیه کند. در غیر این صورت٬ مجبور خواهد بود بهای بیشتری برای همان محصول بپردازد.
بنابراین، این راه حل منطقی به نظر می رسد که شرکت و کشاورز، در ماه آوریل یا قبل از آن، ضمن مذاکره با یکدیگر بر قیمت خاصی توافق کنند؛ یعنی یک معامله از نوع قرارداد آتی با یکدیگر انجام دهند.
انجام این معامله باعث می شود تا هر یک از طرفین خود را در مقابل ریسک تغییر نامطلوب در قیمت غلات تحویل ماه ژوییه مصون کنند.
ممکن است این سوال مطرح شود که شرکت برای تهیه این محصول در بقیه ماه های سال چه کاری می تواند انجام دهد. اگر شرکت خود به ذخیره غلات اقدام کند، با ریسک قیمت مواجه نخواهد شد، ولی متحمل هزینه های انبارداری می شود.
اگر کشاورز یا هر شخص دیگری به انبار کردن غلات اقدام کنند، با توجه به این که هم فرد ذخیره کننده و هم شرکت با ریسک قیمت آتی غلات مواجه هستند، نقش قراردادهای آتی در این حالت نیز مطرح می شود.

بورس شیکاگو
بورس شیکاگو در سال ۱۸۴۸ ، برای گرد هم آوردن کشاورزان و تاجران تاسیس شد. در آغاز، مهم ترین وظیفه آن استاندارد کردن کمی و کیفی غلات مورد معامله بود.
در همان سال های اولیه، قراردادهایی از نوع آتی ایجاد شد که می توان از آن با عنوان قراردادهایی که سر می رسند یاد کرد.
به سرعت، سفته بازان نیز به جمع معامله گران پیوستند و دریافتند که معامله قراردادهای آتی غلات خیلی سودمندتر از معامله خود غلات است.
امروزه، موضوع قراردادهای آتی را دارایی های مختلفی همچون ذرت، گندم، جو، سویا، خوراک لوبیا، روغن، اوراق خزانه و اسناد خزانه تشکیل می دهد.

بورس تجاری شیکاگو
بورس تجاری شیکاگو با هدف ایجاد بازار برای کره، تخم مرغ، گوشت و سایر محصولات کشاورزی فاسد شدنی در سال ۱۸۷۴ تاسیس شد.
در سال ۱۸۹۸، معامله گران کره و تخم مرغ از این بورس خارج شدند، تا به طور مستقل، در بورس تخم مرغ و کره شیکاگو (CBEB) وارد معامله شوند.
این بورس در سال ۱۹۱۹، به بورس تجاری شیکاگو CME تغییر نام داد و با سازماندهی جدید، زمینه رونق و افزایش معامله قراردادهای آتی را فراهم کرد.
در حال حاضر، در این بورس، بازار آتی برای کالاهایی همچون گوشت خوک، گاو زنده و گوشت پستانداران ایجاد شده است.
همچنین، قراردادهای آتی در مورد انواع مختلف ارزها، شامل پوند انگلیس، دلار کانادا، ین ژاپن، فرانک سوییس، مارک آلمان، دلار استرالیا، پرو مکزیک، ریل برزیل، دلار نیوزیلند، روبل روسیه و یورو خرید و فروش می شود.

قرارداد آتی چه طور کار می کند؟
فرض کنید اول مرداد شما با برادرتان یک قرارداد آتی روی سهام مخابرات منعقد می کنید. شما متعهد می شوید در تاریخ اول آذر یک سهم مخابرات به برادرتان بدهید و او در مقابل در آن تاریخ ۱۰۰ تومان به شما بدهد.
فرض کنید در تاریخ اول آذر قیمت سهام مخابرات ۱۱۰ تومان است. معنایش این است که شما باید یک سهام مخابرات به قیمت ۱۱۰ تومان در بازار بخرید، آن را به برادرتان بدهید و او صد تومان به شما خواهد داد.
شما در این معامله ۱۰ تومان زیان دیده اید و برادرتان ۱۰ تومان سود برده است. معمولا اول آذر دو جور اتفاق می تواند بیفتد.
اتفاق اول این است که شما سهام را بخرید٬ به برادرتان بدهید و ۱۰۰ تومان را بگیرید یا این که فرایند خرید سهام رخ ندهد و شما فقط ده تومان به برادرتان بپردازید.
البته در بازار معمولا شما با برادرتان معامله نمی کنید و معامله را از طریق یک کارگزار انجام می دهید.
در چنین شرایطی معمولا پس از وارد شدن به معامله، مبلغی از سوی دو طرف نزد کارگزار نگهداری می شود. این مبلغ برای اطمینان از این است که دو طرف معامله به تعهد خود عمل خواهند کرد. ادامه دارد...(منبع دوره های درسنامه)
:victory:
(۱)- این بخش به همراه تاریخچه بورس شیکاگو از کتاب مبانی مدیریت مالی جان هال، ترجمه سجاد سیاح نقل شده است.
 

tashakori

عضو جدید
با سلام
آخرین درس از دوره مدیریت مالی رو خدمتتون ارسال می کنم امیدوارم که بهره کافی رو از دوره یاد شده برده باشید.:gol:

درس دهم- آپشن (
Options)

آپشن را به فارسی «قرارداد اختیار معامله» ترجمه کرده اند٬ اما بگذارید همان واژه آپشن را برایش به کار ببریم. بگذارید ببنیم فرق آپشن با فیوچرز یا قرارداد آتی چیست.
در قرارداد آتی شما باید در موعد سررسید موضوع مورد معامله را بخرید یا بفروشید. در آپشن شما می توانید تصمیم بگیرید موضوع مورد معامله را بخرید/بفروشید یا نخرید/نفروشید. در یک معامله قرارداد آتی، شما مبلغی نمی پردازید.
به عبارت دیگر٬ یک قرارداد آتی هزینه ای ندارد٬ ولی آپشن قیمت دارد. به نظر شما چرا چنین است؟
به یاد بیاورید «هیچ چیز مجانی نیست.» در یک معامله آپشن شما این اختیار را به دست می آورید که در موعد سررسید معامله بکنید یا معامله نکنید. برای به دست آوردن همین اختیار است که شما مبلغی می پردازید.
این قراردادها عمدتا بر دو دسته هستند: یک دسته قرارداد اختیار خرید (Call Option) یا قرارداد اختیار فروش (Put Option).
قرارداد اختیار خرید به این معنی است که در ازای مبلغی که شما اکنون می پردازید٬ در آینده این اختیار را خواهید داشت که موضوع قرارداد را به قیمتی معین بخرید یا نخرید.
قرارداد اختیار فروش به این معنی است که در قبال مبلغی که اکنون می پردازید، می توانید در آینده موضوع مورد معامله را به قیمتی معین بفروشید یا نفروشید. آپشن ها دو گونه کلی دارند: آپشن آمریکایی و آپشن اروپایی.
آپشن اروپایی را تنها در روز معین شده به عنوان تاریخ انقضا می توان استفاده کرد٬ در حالی كه آپشن آمريكايی در هر زمانی قبل از تاريخ سررسيد يا در تاريخ سررسيد قابل اعمال است.
بگذارید نگاهی به یک قرارداد اختیار خرید بیندازیم. فرض کنید در تاریخ اول مرداد شما یک قرارداد اختیار خرید اروپایی روی سهام مخابرات با مبلغ توافق شده ۱۰۰ تومان با تاریخ انقضای اول آذر را به مبلغ ۵ تومان می خرید.
حال فرض کنید در تاریخ اول آذر قیمت سهام مخابرات ۹۰ تومان است و شما یک برگه اختیار خرید سهام به قیمت ۱۰۰ تومان را در اختیار دارید که آن را به مبلغ ۵ تومان خریده اید. با برگه اختیار خریدتان چه می کنید؟ خب پاسخ به این پرسش این است که طبیعتا آن را اعمال نمی کنید.
برگه شما به شما این حق را می دهد که سهام مخابرات را به مبلغ ۱۰۰ تومان از برادرتان بخرید٬ در حالی که قیمت سهام مخابرات ۹۰ تومان است. شما دلیلی برای خرید سهام مخابرات به مبلغی گران تر ندارید.
خب در روز دوم آذر شما چقدر سود یا زیان کرده اید؟ بله پنج تومان زیان کرده اید٬ یعنی مبلغی که برای خرید آپشن پرداخته اید.
حال فرض کنید قیمت سهام مخابرات ۱۱۰ تومان است. شما چه می کنید؟ می توانید سهام را از برادرتان به قیمت ۱۰۰ تومان بخرید و در بازار ۱۱۰ تومان بفروشید. شما قبلا پنج تومان پرداخته اید، در نتیجه از کل این معامله پنج تومان سود کرده اید.
حال تصور کنید قیمت سهام ۱۰۵ تومان است. شما چه می کنید؟ البته سهام را از برادرتان می خرید و در بازار می فروشید. شما قبلا پنج تومان برای خرید آپشن پرداخته اید. در نهایت چه قدر سود می کنید؟ شما سودی نمی کنید ولی زیانی هم نکرده اید.
حال بگذارید ببینیم چرا آپشن می تواند این قدر پول ساز باشد. فرض کنید شما ده میلیون تومان پول دارید. فرض کنید شما با پول تان اختیار خرید به قیمت پنج تومان برای اول آذر با قیمت توافق شده ۱۰۰ تومان می خرید. با ده میلیون تومان دو میلیون آپشن می خرید.
اول آذر قیمت سهام ۱۱۵ تومان است. شما روی هر آپشن ده تومان سود کرده اید. شما دو میلیون آپشن دارید. معناش این است که بیست میلیون تومان سود کرده اید.
حال فرض کنید چیزی به اسم آپشن وجود نداشت. قیمت سهام اول آذر ۱۰۰ تومان است. با ده میلیون تومان شما صدهزار سهم می خرید. اول آذر قیمت سهام ۱۱۵ تومان است. روی هر سهم شما ۱۵ تومان سود می کنید.
معناش این است که یک میلیون و پانصد هزار تومان سود کرده اید. بیست میلیون تومان از یک میلیون و پانصد هزار تومان خیلی بیشتر است٬ نه؟
نمودار زیر میزان سود برای قیمتهای مختلف در اول آذر ماه را نشان می دهد٬ در شرایطی که یک قرارداد اختیار خرید با شرایط پیش گفت ابتیاع شود.

چنان که می بینید هر قدر که قیمت پایین برود٬ میزان زیان شما تغییر نخواهد کرد، این هم یکی دیگر از مزایای قراردادهای اختیار خرید است.
حال بگذارید یک قرارداد اختیار فروش را بررسی کنیم. فرض کنید شما خریدار یک قرارداد اختیار فروش هستید. فرض کنید شما مبلغ ۵ تومان به برادرتان می پردازید تا اول آذر محق باشید سهام شرکت مخابرات را به قیمت ۱۰۰ تومان به او بفروشید.
فرض کنید قیمت سهام اول آذر ۱۱۰ تومان باشد. چه اتفاقی می افتد؟ آیا شما سهام را به قیمت ۱۰۰ تومان به او خواهید فروخت؟ البته که نه. اگر چنین کنید٬ ضرر می کنید.
حال فرض کنید قیمت سهام اول آذر ۹۰ تومان باشد. حال چه می کنید؟ البته که به بازار می روید٬ یک سهم به قیمت ۹۰ تومان می خرید و آن را ۱۰۰ تومان به برادرتان می فروشید. از این معامله چقدر سود می کنید؟ بله درست است ده تومان. ولی از یاد نبرید شما قبلا پنج تومان برای آپشن پرداخته اید. پس سودتان ۵ تومان است.
بگذارید به نمودار سود حاصله از خرید یک قرارداد اختیار فروش برای قیمت های مختلف نگاه بیندازیم.

در معامله آپشن دو حالت دیگر هم وجود دارد. یکی وقتی است که شما فروشنده یک معامله اختیار خرید هستید و دیگری وقتی است که شما فروشنده یک معامله اختیار فروش هستید.
وقتی شما فروشنده یک معامله اختیار فروش (Writing a Put) هستید٬ نمودار سود شما به شکل زیر خواهد بود.

خط آبی پررنگ نشان دهنده سود شما در حالتی است که شما فروشنده یک قرارداد اختیار فروش باشید. چنان که در این حالت می بینید٬ اگر اوضاع مطابق میل شما پیش برود٬ شما یک سود ثابت دارید که در واقع قیمت آپشن است.
اما اگر اوضاع مطابق میل شما پیش نرود٬ شما می توانید زیان زیادی کنید. البته قیمت از صفر پایین تر نمی آید، سقف ضرر شما در معامله مذکور ۱۰۵ تومان زیان روی هر آپشن است.
حال بگذارید شرایطی را در نظر بگیریم که شما فروشنده یک قرارداد اختیار خرید هستید.

این جا هم شما سود ثابتی دارید که همان قیمت آپشن است٬ ولی شما در معرض خطر زیان بسیار شدیدی قرار دارید که در سمت راست نمودار قابل مشاهده است.
خب شما هم اکنون با یکی از دیرفهم ترین فرآورده های موجود در بازار آشنا هستید و در اینجا این دوره به اتمام می رسد.
مفاهیم در این دوره بسیار مقدماتی و خلاصه مطرح شدند. مباحثی مثل قرارداد آتی، بانکداری، آپشن و برخی فراورده های مالی که در این جا از آنها سخن گفته نشده خود نیازمند دوره ای جداگانه هستند.
مهمترین بازاری که در اینجا از آن سخن نگفتیم فارکس است که خود باید به صورت یک دوره مستقل مطرح شود.
(منبع دوره های درسنامه).
 
بالا